بررسی و تحلیل آموزه های تربیتی دعای عرفه با تاکید بر مبانی، اصول و روش های تربیتی

تربیت ایجاد تحولات ثمربخش در محیط زندگی انسان به منظور ساختن و شکوفایی استعدادهای آدمی در حد کمال است؛ بنابراین تربیت یکی از ضروریات انکارناپذیر برای بشر و عامل مدد رسانی در سیر زندگی است

بررسی و تحلیل آموزه های تربیتی دعای عرفه با تاکید بر مبانی، اصول و روش های تربیتی

1. مقدمه

تربیت ایجاد تحولات ثمربخش در محیط زندگی انسان به منظور ساختن و شکوفایی استعدادهای آدمی در حد کمال است؛ بنابراین تربیت یکی از ضروریات انکارناپذیر برای بشر و عامل مدد رسانی در سیر زندگی است. در اهمیت تربیت همین بس که امام علی(ع) در نامه 53 نهج البلاغه، یکی از وظایف حاکم را اصلاح اهلش دانسته و فرمودند: «...وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِه» امام صادق(ع) نیز در این زمینه می فرماید: «إِنْ أُجِّلْتَ فِی عُمُرِک یوْمَینِ فَاجْعَلْ أَحَدَهُمَا لِأَدَبک لِتسْتَعِینَ بهِ عَلَی یوْمِ مَوْتِک» اگر از عمرت تنها دو روز باقی باشد یک روز از آن را به فراگیری ادب و تربیت اختصاص بده تا روز مرگت از سرمایه های اخلاقی روز قبل یاری بخواهی. (بروجردی، 1386 ش، ج 24، ص 352)

1-1. بیان مسأله

اسلام برای تربیت اهمیت خاصی قائل است. به عنوان مثال در جای جای قرآن هر جا که از رسولان صحبت به میان می آید، تعلیم و تربیت و تزکیه را برنامه اصلی آنان می شمارد. خداوند متعال به تمام انسان ها، آزادی را عنایت فرموده و این اجازه را به آنها داده که در تحصیل علم و دانش با جدّیت و کوشش و در راه بهبود وضع معنوی و مادی به پیش بروند و به آن مقامی برسند که از ملائکه هم برتر بلکه به مقام خلافت الهی برسند.

اگر انسان از تعلیم و تربیت صحیح و دینی برخوردار باشد و الهی بار آید، می تواند جامعه را به سوی کمالات انسانی و الهی سوق دهد، افراد جامعه را از نابودی و فرو رفتن در انحرافات اخلاقی و فساد اجتماعی نجات دهد و جامعه ای به وجود آورد که الگوی همه انسان ها قرار گیرد. برای این هدف لازم است که تربیت اصیل و مبانی، اصول و روش های آن از طریق منبع و مرجعی صحیح و اسلامی در اختیار رهروان این راه قرار گیرد. مسأله تربیت، همواره مورد توجه اولیای دین بوده و آن بزرگواران در ادعیه و روایات فراوانی، تربیت را مورد اهتمام و تأکید قرار داده اند. یکی از این ادعیه، دعای عرفه امام حسین (ع) است که توجه ویژه ای به مسأله تربیت معطوف فرموده اند. برای کاربردی کردن این اصول و روش های تربیتی در زندگی روزمره نیاز جدی به استخراج این اصول و روش های تربیتی از متن دعای عرفه احساس می شود و هدف این پژوهش پرداخت به این مهم است.

1-2. سؤالات پژوهش

1. مهم ترین مبانی تربیتی استفاده شده در دعای عرفه چیست؟

2. مهم ترین اصول تربیتی به کار رفته در دعای عرفه چیست؟

3. چه روش های تربیتی در مضامین دعای عرفه به کار رفته است؟

1-3. پیشینه پژوهش

1. مقاله «آیین بندگی در نظام تربیت ناب حسینی مبتنی بر دعای عرفه»، مکرم سائل، محمد جواد و بهشتی، سعید، مجله «پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی»، زمستان 1390 - شماره 13

نویسنده در این مقاله با الهام از مضامین دعای عرفه مملوکیت مطلق، تعلق مطلق، تفکر در آثار و آیات و شرم نقصان و استغفار مداوم را مطرح نموده و در ادامه به تربیت عارفانه اشاره کرده و حقیقت بندگی، محبت، اطاعت محض، تجلی وجه اجتماعی بندگی و. .. را برشمرده است.

2. پایان نامه «تحلیل دعای عرفه امام حسین (ع)براساس مبانی تربیتی در اسلام»، دانشگاه الزهرا (س) - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. 1393. کارشناسی ارشد، راهنما: عزت خادمی، استاد مشاور: فاطمه رضازاده، دانشجو: ساره کربلایی

نویسنده برای رسیدن به هدف مذکور به اهداف جزئی شامل: دعا در لغت و اصطلاح، زمینه بحث تاریخی دعا، دعا از منظر قرآن و روایات، آشنایی با آداب دعا، و نقش تربیتی دعا دراسلام و آثار آن، تربیت در لغت و اصطلاح، تعلیم و تربیت در اسلام و اهداف، اصول و مبانی تربیتی آن و تحلیل دعای عرفه بر اساس این مبانی پرداخته و پس از تجزیه تحلیل یافته ها، نتایج ذیل دست یافته است: نقش دعا در تربیت اسلام بسیار مهم وحائز اهمیت است. تربیت سبب رشد استعدادها و قرار گرفتن انسان در مسیر اعتدال می شود و زمانی که تربیت با دعا عجین و یکی شود علاوه بر آن روح و روان انسان را از رذایل اخلاقی تهذیب و به کمال نسبی خود می رساند و از جمله آثار آن: سبب قرب الهی، آرامش درونی، بصیرت یابی، اصلاح رفتار، اعتماد به نفس و نشاط دررونی می شود. مبانی تربیتی در اسلام با توجه به کتاب باقری: تاثیر ظاهر برباطن، تاثیر باطن بر ظاهر، ظهور تدریجی شاکله، تاثیر شرایط برانسان، مقاومت و تاثیر گذاری برشرایط، جذبه حسن واحسان، تطور وسع آدمی، کرامت، اندیشه ورزی، آشنایی و بیگانگی با خدا، ضعف و دلبستگی، آزمندی و شتاب است. و دعای عرفه با توجه به مبانی تربیتی بالا، به جز تاثیر ظاهر بر باطن وتاثیر شرایط بر انسان، تقریبا همگی مبانی ذکر شده را شامل می شود. وی کتاب باقری را مبنای کار خود در بررسی مبانی تربیتی قرارداده و به بحث و بررسی این مبانی در دعای عرفه پرداخته است.

پژوهش حاضر برعکس موارد فوق، علاوه بر مبانی، به اصول و بویژه روش های تربیتی دعای عرفه می پردازد تا الگوها و راهکارهای صحیحی جهت تربیت اسلامی انسان برای رسیدن به کمال و قرب الهی ارائه دهد.

2. مفاهیم نظری تحقیق

در این قسمت از پژوهش به نظریه های مختلف در تعریف تربیت و نیز مؤلفه های موجود در تعریف آن پرداخته می شود.

2-1. مفهوم شناسی تربیت

2-1-1. تربیت در لغت

واژه تربیت، مصدر باب تفعیل است و برای آن «ربب» و « ربو» را ذکر کرده اند. از نظر راغب «ربو» ریشه اصلی و اوّلی واژه تربیت است. (راغب، ص340) ابن منظور نیز ریشه ربو را برگزیده و معتقد است این ریشه شامل پرورش و رشد همه ی ابعاد انسان از هر لحاظ می شود. (ابن منظور، ج 14، ص305) صاحب العین نیز ریشه آن را (ربو) به مفهوم غذا دادن و بزرگ کردن گرفته، (فراهیدی، 1409ق، ج8، ص283) اما برخی دیگر آن را از ریشه «ربب» گرفته و می گویند: «رب در اصل به معنای مالک و صاحب چیزی است که به تربیت و اصلاح آن می پردازد و باید توجه داشت که رب از ماده «ربب» است، نه «ربو» (یعنی ماده اشتقاق آن مضاعف است و نه ناقص) و به هر روی در معنای آن پرورش و تربیت نهفته است. (مکارم شیرازی و دیگران. 1374 ش، ج 1، ص30)

برخی از محققان معاصر تربیت اسلامی معتقدند که معنی ریشه اول (ربب) ناظر به همه ابعاد وجود انسان است و ریشه دوم (ربو) تنها به پرورش ابعاد جسمی و مادی است. در قرآن مفهوم تربیت از ریشه (ربو) چندان مورد توجه قرار نگرفته و در مواردی که این کلمه در ارتباط با انسان به کار رفته است عمدتاً مفهوم رشد و نمود جسمی مراد بوده است. (باقری، 1386، ج1، ص52) بنابر آنچه ذکر شد تربیت دارای یک ریشه قطعی و ثابت نیست بلکه بین دو ریشه «ربو» و «ربب» مردد است، گاهی ریشه «ربو» در معنای «ربب» و گاهی هم ریشه «ربب» در معنای «ربو» استعمال گردیده است.

2-1-2. تربیت در اصطلاح

از آنجا که موضوع تربیت انسان است و انسان نیز موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلفی است، بنابراین ارائه تعریفی که تمام ابعاد وجودی و ساخت های مختلف انسان را در بر بگیرد قدری سخت است و دلیل دیگر که کار ارائه تعریف تربیت را سخت می کند، ماهیت این علم است؛ به عبارتی تربیت بر خلاف علم روانشناسی علاوه بر هست ها با بایدها نیز سر و کار دارد؛ مثلاً روانشناسی به ما می گوید انسان چگونه یاد می گیرد ولی نمی تواند بگوید چه چیزی را باید یاد بگیرد. (کاردان و دیگران. 1386، ص336) به همین خاطر مکاتب مختلف هر کدام به زاویه ای از زوایای وجودی انسان چشم دوخته اند. دانشمندان اسلامی هم به همین سیاق برای تربیت اسلامی تعاریف متعددی را ارائه داده اند:

انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به شخص مورد تربیت تا بتواند استعدادهای نهفته اش را در تمام ابعاد وجود به طور هماهنگ پرورش داده، شکوفا سازد و به سوی هدف و کمال مطلوب تدریجاً حرکت کند.؛ (امینی، 1378 ش، ص14) یا عبارت از به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای انسان و ایجاد کردن تعادل و هماهنگی در آن ها، در جهت رسیدن به کمال مطلوب یعنی قرب خدا و متخلق شدن به اخلاق الهی و مؤدب شدن به آداب الهی است؛ (امین زاده، 1376، ص9-16) تعریف دیگر عبارت است از شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و جهان و برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیراو. (باقری، ج1، ص 61)

شهید مطهری نیز درتعریف تربیت چنین می نویسد: «تربیت در انسان به معنای پرورش دادن استعدادهای اوست و این استعدادها در انسان عبارت از: استعداد عقلی (علمی و حقیقت جویی) استعداد اخلاقی (وجدان اخلاقی)، بعد دینی (حس تقدیس و پرستش)، بعد هنری و ذوقی یا بعد زیبایی و استعداد خلاقیت ابتکار و ابداع.» (رک: مطهری، 1369، ص56-57) برخی دیگر نیز در تعریف تربیت می گویند: «تربیت هدایت جریان رشد، یعنی اتخاذ تدابیر مقتضی جهت فراهم آوردن شرایط مساعد برای رشد در جهت مطلوب است.» (شکوهی، 1370، ص30) بنابراین آنچه وجه مشترک کلیه تعاریف است؛ فراهم نمودن شرایط بروز و ظهور قوای وجودی هر موجود (اسدی گرمارودی، ص16) در زمینه کمال مطلوب یا قرب الهی است.

2-2. مفاهیم ومولفه های مطرح در تربیت

تعاریف تربیت که از متخصصان این علم مطرح گردید هرکدام واجد مولفه هایی از مفهوم تربیت اسلامی است؛ برای تحلیل مفهوم تربیت اسلامی باید این مفاهیم را شناسایی، تعریف و سپس جایگاه آنها را در مفهوم تربیت اسلامی مورد کند وکاو قرار داد. مؤلفه های مورد نظر در تعاریف منتخب تعلیم و تربیت اسلامی چنین است:

2-2-1. تعریف مبانی

مبانی به معنای شالوده و اساس است و در تربیت، گزاره هایی است که بیانگر ویژگی های عمومی آدمی است و به شکل قضایای حاوی (است) قابل بیان هستند. (باقری، ص89) به بیان دیگر مبانی تعلیم و تربیت، از موقعیت انسان و امکانات و محدودیت های او و از ضرورت هایی که حیات آدمی همواره تحت تأثیر آنهاست بحث می کند. (شکوهی، ص61)

در واقع مبانی یک سری ویژگی ها و صفات (منفی و مثبت) انسانی است که در همۀ انسان ها وجود دارد و اصول تربیتی بر آنها مبتنی هستند. از جمله مبانی که در کتاب های تربیتی از آنها نام برده شده کمال خواهی، خداگرایی، میل به جاودانگی، دنیا دوستی و حب به ذات است که از میان این مبانی مبنای کمال خواهی و خداگرایی از دعای عرفه قابل استنباط است.

2-2-2. تعریف اصول

«اصل» به معنای ریشه و اساس و بنیان و تکیه گاه آمده است. اصول به مانند تکیه گاه نظری و عملی تربیت است که بر اساس آن می توان روش ها و شیوه های تربیتی را أخذ کرد و به عنوان راهکار های اساسی، در فعالیت های تربیتی مورد استفاده قرار داد. (هوشیار، 1372، ص20) معمولاً اصول تربیت قواعد همگانی است که می توان آنها را به منزله دستورالعمل کلی در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنمای عمل در تدابیر تربیتی استفاده نمود؛ یعنی این اصول مبنای اصول استخراج روش های تربیتی به شمار می رود و روش ها مترتب بر این اصول است. (باقری، ج1، ص 88 -87)

اصول به منزله معیار یا قاعده کلی است که با در دست داشتن آن می توان در مواجه با شرایط تازه تر و پیچیده تر با نظر به اقتضای معیار مذکور به ابداع روش تربیتی مناسب اقدام کرد. (باقری، همان) در کتاب های تربیتی از اصول زیادی نام برده شده که به عنوان مثال به چند نمونه اشاره می شود: اصل تغییر پذیری، اصل تدریج و تداوم، اصل عزت و شرافت انسانی، اصل مسئولیت، اصل لزوم به عمل و و مبارزه با جهل، که با دقت در دعای عرفه می توان اصل تدریج و تداوم را یافت که در سراسر دعای عرفه امام حسین (ع) موج می زند.

2-2-3. تعریف روش

روش به مجموعه شیوه ها و تدابیری گفته می شود که برای شناخت حقیقت و برکناری از لغزش به کار می رود. بطور دقیق تر روش مجموعه ابزار یا فنونی که آدمی را در مسیر رسیدن از مجهولات به معلومات راهبری نمایند. (فرهمینی فراهانی، 1379، ص369) و نیز گفته شده منظور از روش، وسایل و وسائطی است که با استفاده از آن، شخص می تواند معارف و تعلیمات حق و اخلاق پسندیده را در خود یا دیگری پیاده کرده و عمق بخشد و ناپاکی ها و زشتی ها را از روح خود و یا دیگری بزداید. (موسوی کاشمری،.]بی تا[، ص3)

از جمله روش ها و راه کارهایی که در کتاب های تربیتی به عنوان آئین و روش های تربیتی نام برده می‎شود می توان به تفکر، مشارطه، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، یادآوری، تکریم شخصیت، محبت ورزی، بشارت و انذار، داستان سرایی، عبرت آموزی، الگوگیری و اسوه پذیری، رفق و مدارا، تشویق و تنبیه و... اشاره کرد. (ر.ک موسوی کاشمری، ص143 -139؛ اسدی گرمارودی، ص93-33)

3. مبانی، اصول و روشهای تربیتی دعای عرفه

دعای عرفه امام حسین (ع) مفاهیم و مضامین تربیتی فراوانی را در خود جای داده است. در این پژوهش بر اساس مؤلفه های موجود در تعریف تربیت(مبانی، اصول و روش ها) به این مضامین اشاره می شود.

3-1. مبانی تربیتی در دعای عرفه

از مهم ترین مبانی تربیتی که در دعای عرفه امام حسین (ع) قابل دریافت و بررسی است، خداگرایی فطری و کمال جویی است.

3-1-1. خداگرایی فطری

در نهاد و فطرت بشر، نوعی گرایش و شناخت و بینش غیر اکتسابی نسبت به ذات پاک خداوند وجود دارد. هرکس در درون خود می یابد که به کسی یا چیزی علاقه دارد که گویی همواره روان او را مانند مغناطیس نیرومندی به سوی خود می کشاند. (مصباح یزدی، ]بی تا[، ص29) این گرایش و شناخت غیراکتسابی احتیاج به استدلال و اثبات ندارد. خداوند در آیه 12 سوره یونس می فرماید: «إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِما..»؛ و چون انسان را آسیبی رسد، ما را به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده می خواند.

از جمله نمونه های این گرایش فطری در دعای عرفه این کلام امام حسین(علیه السّلام) است که می فرماید: «مقِرّاً بأنّکَ رَبی» (قمی، ص528) که در آن اقرار به ربوبیّت خداوند شده است و نیز «فَلا کافِی لَنا سِواک وَلا رَبَّ لَنا غیرُک» (همان، ص547). امام(ع) گرایش خاص خود را به برترین و کامل ترین موجود، یعنی خداوند بیان می فرماید. گرایش به خدا به عنوان خالق انسان و رفع کننده نیازها و مشکلات او، در انسان وجود دارد؛ یعنی صبغه آدمی صبغه الهی است: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون» (بقره/138) و انسان بر فطرت خداوندی آفریده شده است: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخلْقِ الله» (روم/30) و زبان دل آدمیان به پروردگاری الله گواهی می دهد: «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اللَّه» (زخرف/87) و «وَ لَئِن سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السماواتِ وَ الْأَرْض لَیقُولُنَّ اللَّه» (لقمان/25) و این نشان می دهد که یک معرفت اولیه قلبی، نسبت به کانون هستی و تمایل به او در آدمی وجود دارد.

عبارت «فَقَد دَفَعَتنِی العَوالِمُ إلَیکَ» (قمی، ص529) نیز بیانگر فطرت خداگرایی امام حسین(ع) است. خداوند متعال در آیه 172سوره اعراف نیز می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ». ظاهر کلی این آیه دلالت بر عهد و میثاق گرفتن خدا از انسان برای اتمام حجت بر ربوبیت خودش است. اما روایات معصومین(ع) همسویی این آیه را با آیه فطرت ثابت می کند. از جمله این روایات، روایتی است که زراره از امام صادق (ع) روایت کرده است که این آیه را به قراردادن معرفت در قلب های بنی آدم تفسیر کرده است: «... قال ثبت المعرفة فی قلوبهم» (مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص380)

3-1-2. کمال جویی

از دیگر مبانی تربیتی در این دعا کمال جویی است که از جمله گرایش های مهم و بنیادین فطری انسان محسوب می شود. البته، غریزه عشق به کمال اختصاص به عالم انسانیت ندارد، بلکه حیوانات هم به طور کامل از آن برخوردارند، آن ها هم، کمال خود را طالب هستند و به سوی آن می روند که مناسب زندگی آن ها باشد و از آنچه که به ضرر آن ها تمام می شود،گریزانند. منتها امتیاز انسان از حیوان این است که غریزه عشق به کمال در انسان به مراتب قوی تر از حیوان است؛ زیرا از راهنمائی عقل برخوردارند. (مکارم شیرازی، 1344، ص27) به خاطر همین ویژگی است که انسان فطرتاً طالب کمال نامحدود است. (مصباح، ]بی تا[، ص164) دلیل وجود چنین گرایشی شهود با علم حضوری فطری است.

با دقت نظر در دعای عرفه امام حسین (ع) عبارت هایی دیده می شود که دلالت بر حس کمال جوئی آن حضرت در ابعاد مختلف دارد:

3-1-2-1. بُعد کمال دنیوی

الف) سلامتی: امام(ع) با عبارت «وَ مَتِّعْنی بِجَوارِحی وَاجْعَلْ سَمْعی وَبَصَری اَلْوارِثَینِ منّی» (قمی، ص524) کمال سلامتی را از خدا خواسته و فرموده: مرا از جوارح بدنم بهره مند کن و گوش و چشمم را وارث من قرار بده. این عبارت امام حسین(ع) مشابه دعای پیامبر(ص) است که در نماز صبحشان خواندند: «اللَّهُمَّ مَتِّعْنِی بسَمْعِی بصَرِی وَ اجعَلْهُمَا الْوَارِثَینِ مِنِّی...» (مجلسی، بحار الأنوار، ج 83، ص130) امام علی(ع) نیز در دعای کمیل از خداوند منان این چنین درخواست می فرماید: «یا رَبِّ قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحِی واشدُد عَلَی العَزِیمَةِ جَوانِحِی» به اعضا و جوارحم در مقام بندگیت قوت بخش و ارکان وجودم را به خوف و خشیت سخت بنیان ساز.

ب) برکت در رزق و روزی: «وَفیما رَزَقتَنی فبارِک لی» (قمی، ص535) در آنچه که روزیم دادی برکتم بده. واژه «برکت» دلالت بر دوام و بقا و عدم زوال دارد. (راغب، ص119) هر نعمتی که خدا به کسی داده است، اعم از مال و فرزند، علم...، ممکن است خیر و برکت داشته باشد و موجب دوام و بقای یاد، و آثار آن متنعم گردد و ممکن است بدون برکت باشد و چنین اثر و ثمری نداشته باشد. (ر.ک: جوادی آملی، 1386ش، ج2، ص149) بدیهی است که بسیاری از ثروتمندانی که صاحبان نعمت و اولاد هستند، نه تنها از نعمت ها و سرمایه های خود بهره ای نبرده اند؛ بلکه حتی باعث بدبختی آن ها شده است. لذا در این بند امام کمال رزق و روزی را از خدا خواسته و فرموده: «در آنچه از نعمت هایت روزیم کرده ای برکت و خوشبختی به من عنایت کن.» امام صادق(ع) نیز در دعایی برکت در روزی را از خدا خواستند: «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ... وَ رِزْقاً وَاسِعاً غَیرَ مَمْنُونٍ وَ لَا مَحْظُورٍ فَارْزُقْنِی وَ بارِک لِی فیمَا رَزَقْتَنِی وَ اجْعَلْ غِنَای فِی نَفْسِی...» (طوسی، 1407 ق، ج 3، ص75)

ج) یاری در مقابله با ظالمان

امام در بند دیگری از دعا، کمال پیروزی بر دشمن را از خدا می خواهد و می فرماید: «وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَاَرِنی فیهِ ثاری وَماءرِبی وَاَقِرَّ بِذلِک» (قمی، ص534) (مرا بر آن کس که به من ستم کرده یاری ده و انتقام گیری مرا و آرزویم را درباره اش به من بنمایان.)

دو احتمال بر این کلام امام (ع) وارد است. احتمال اول: مقصود از ظالم شخص خاصی نبوده است؛ بلکه امام(ع) به طور کلی از خداوند درخواست پیروزی بر ظالم را کرده است و احتمال دوم: امام(ع) در این فقره از دعا، از آینده خبر می دهد: اینکه عاقبت این سفر که از مدینه بیرون آمد، شهادت است. این احتمال نزدیک تر است؛ چرا که امام(ع) در این بند به ستمکاری دشمن و خون خود اشاره می کند. (زمردیان، ص369؛ نقوی، 1371، ص142) این عبارت امام(ع) این آیه از قرآن را به ذهن تداعی می کند؛ هنگامی که طالوت و سپاه او، با لشکر نیرومند جالوت، روبرو شدند گفتند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَینا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقدامَنا وَ انصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ».

3-1-2-2- کمال معنوی و قرب إلی الله

الف) سعادت جویی از طریق تقوا

«واَسعِدْنی بِتَقویک» (قمی، ص533) مرا به تقوای از خود سعادتمند گردان. در این عبارت امام(ع) تقوا را که از بالاترین درجات سعادت است از خدا می طلبد؛ تقوایی را که امام(ع) در این بند خواسته تقوایی است که در آزمایش دینی و محک قانونی آسمانی است؛ تقوایی است الهی که صددرصد ضامن سعادت و رستگاری دنیا و آخرت است. (زمردیان، ص34) که مصداق این آیه شریفه است: «وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فیها ما دامتِ السماواتُ وَ الْأَرْض إِلاَّ ما شاءَ رَبُّک عَطاءً غَیرَ مَجْذُوذ» (هود/108)

ب) ترک معصیت

کمال معنوی دیگری که امام (ع) از خدا می طلبد، توفیق بر ترک معصیت است. ایشان می فرمایند: «وَلا تُشْقِنی بِمَعصِیَتِکَ» (قمی، ص533)؛ (مرا با عصیان به مقام تو بدبختم نکن) معصیت و نافرمانی خدا باعث بدبختی انسان می شود، در حالی که هیچ یک از آدمیان فطرتاً خواهان بدبختی نیست؛ لذا امام(ع) در این بند این کمال را از خدا می خواهد. «شقاوت» مصدر «شَقِی یشْقَی» به معنای بدبختی (راغب ، ص460) و محروم شدن از خیرات (طباطبایی، المیزان، ج14، ص7) که خلاف سعادت است؛ به عبارت دیگر، شقاوت عدم قابلیت رحمت است که از عصیان و عدم ایمان به وجود می آید. (قرشی بنایی، ج4، ص61) «معصیت» مصدر «عَصَی یعْصِی» به معنای سرکشی و اطاعت نکردن از فرمان است. (راغب، ص570) لذا امام(ع) درخواست دوری از عصیان و گناه نمود تا از این نوع شقاوت و بدبختی نجات و خلاصی یابد و از گزند جایگاه اشقیاء که در دوزخ هستند، محفوظ و برکنار باشد.

ج) دور بودن از شیطان

«وَ اخْسَأْ شَیطَانِی» (قمی، ص534) شیطانم را از من دور کن. در این بند امام(ع) از خداوند خواسته که شیطان و اهریمن را از او دور کند. شیطان به دلیل تسلط و قدرتی که دارد اگر در انسان نفوذ کند او را به سوی راه هایی می کشاند که مطلوب یک انسان واقعی نیست و امام (ع) کمال دور بودن از شیطان را از خدا می خواهد. این کلام امام(ع) مطابق مضمون آیه 17 سوره حجر است که خداوند می فرماید: «وَ حفِظْناها منْ کلِّ شَیطانٍ رَجِیمٍ»؛ و حفظش نمودیم از هر شیطان رانده شده.

د) درجه عالی دنیوی و اخروی

امام حسین (ع) درجه عالی ای را در دنیا و آخرت از خدا خواسته و فرموده: «وَاْجَعْلْ لی یا اِلهی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْخِرَةِ وَالاْوْلی» (قمی، ص534)؛ (بالاترین رتبه دنیا و آخرت را برایم قرار بده). تقاضای امام(ع) در این بند از دعا در رفعت مقام و ارتقا به مراتب عالی درجات مقام قرب در دنیا و آخرت می باشد؛ چون مقامی بالاتر از مقام قرب به سوی حق تعالی نیست؛ (رک. زمردیان، ص 348؛ نقوی، ص382) و این میسر نمی شود مگر به اراده و مشیت حق تعالی. همچنان که در داستان حضرت یوسف آمده است: «نرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّک حَکیمٌ عَلِیمٌ». (انعام/83)

3-2. اصل تربیتی تداوم و تدریج در دعای عرفه

یکی از شؤون اساسی که در جهت نیل به مقصود، تحقق آن ضروری است و بدون آن احتمال رسیدن به نتیجه بسیار ناچیز می شود، اصل مداومت و تدریج است. هیچ انسانی جز با حرکت تدریجی و مناسب، به کمالات الهی دست نمی یابد. همچنین، عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی هیچ انسانی یکباره و دفعتاً تباه نمی شود.

سیر تربیت یک امر تدریجی است و جز با استمرار و رعایت توانایی و قدرت افراد تحقّق نمی یابد. این امر در هر حرکت و فعل تربیتی باید مد نظر قرار گیرد تا تربیت به نتیجه برسد. (دلشاد تهرانی، 1334، ص46) از آنجا که شروع به هر حرکتی به منظور رسیدن به مقصودی است و همه سختی ها و تعقّبات راه با تصوّر نیل به هدف، قابل تحمل می شود و نقطۀ افضل کار، نقطۀ اتمام و نتیجۀ کار است و این نیز بدون مداومت داشتن بر عمل حاصل نمی آید. بنابراین، این اصل یکی از اصول مهمّ تربیتی محسوب می شود و اثر زیادی در تربیت افراد دارد. با دقّت نظر در دعای عرفه امام حسین(ع) روشن می شود که امام(ع) به صورت مداوم و پیوسته اهداف و اغراض خود را در این دعا بیان می دارد. به عنوان مثال امام (ع) در یادآوری نعمت های الهی، نعمت های خداوند را به صورت یک جا و پیوسته یادآوری نمی کند؛ بلکه به صورت مداوم و تدریجاً در سراسر دعا ذکر فرموده است.

3-3. روش های تربیتی دعای عرفه

روش عبارت از مجموعه فعالیت ها و شیوه هایی است که برای شناخت حقیقت و برکناری از لغزش ها برای رسیدن به هدف به کار برده می شود و در واقع می توان این گونه گفت: روش های تربیت به فعالیت های نظام دار و هدفدار و هدایت کننده ای گفته می شود که مربی به منظور برکناری از لغزش و شناخت حقیقت با استفاده از امکانات موجود، اجرا می کند تا تربیت شونده به هدف رشد و کمال نایل گردد.

از جمله روش های تربیتی که در دعای عرفه امام حسین(ع) می توان ذکر کرد، روش یادآوری نعمت ها، روش احسان در برابر اسائة و روش الگوگیری از داستان سرایی قرآن کریم است. هر یک از این روش های تربیتی در ادامه با عنایت به فرازهای مربوط به دعا بررسی می شود.

3-3-1. روش یادآوری نعمت ها

خداوند مهربان نعمت های بسیار گسترده ای به انسان عطا فرموده است که قابل شمارش نیست. قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/18) در این میان غفلت و فراموشی آفت بزرگی است که انسان را دچار خود کرده است. یادآوری نعمت ها روش تربیتی بسیار مؤثری است که مربیان بزرگ بشریت؛ یعنی خداوند و انبیا و اولیای الهی، آن را به طور گسترده مورد استفاده قرار داده اند و سایر مربیان نیز باید با الهام گرفتن از آنان این شیوه را به کار برند. امام حسین(ع) در بند های مختلف دعای عرفه از این روش مهمّ تربیتی بهره جسته و نعمت های مختلفی را یادآوری می فرماید که از جملۀ آنها می توان به نعمت «توجه و عنایت خداوند»، نعمت «خلقت و کیفیت آن»، نعمت های «امنیت» و «حفاظت» و «مادی» و «معنوی» اشاره نمود. آنچه در زیر می آید وارسی تذکّر امام به این نعمت هاست.

3-3-1-1. نعمت عنایت

«اِبْتَدَاْتَنی بِنِعْمَتِک قَبْلَ اَنْ اَکونَ شَیئاً مذْکُورا» (قمی، ص528)؛ (وجود مرا به رحمت خود آغاز کردی پیش از آن که چیز قابل ذکری باشم.) اولین نعمتی که امام حسین (ع) از آن نام می برند، نعمت توجه و عنایت خدا قبل از وجود است. با اندکی تأمل درمی یابیم که این یادآوری امام(ع) برگرفته از آیۀ اول سوره انسان است که خداوند می فرماید: «هَلْ أَتی عَلَی الْإِنسانِ حینٌ منَ الدَّهْرِ لَمْ یکنْ شَیئاً مَذْکورا» (دهر/1) (آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزی درخورِ یادکرد نبود؟) این آیه نیز اشاره به برهه ای از زمان دارد که انسان چیز قابل ذکری نبود؛ برخلاف سایر موجودات مانند افلاک و کرات و زمین که موجود و قابل اشاره بودند. (طباطبائی، المیزان، ج 20، ص120)

امام(ع) در ادامه عنایت و لطف دیگر خداوند را یادآور می شود و می فرماید: «لَم تخْرِجْنی لِرَاْفتِک بی وَلُطْفِک لی وَاِحْسانِک اِلَی فی دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکفْرِ الَّذین نقَضُوا عَهْدَک وَکَذَّبُوا رُسُلَک» (قمی، ص528) در این بند از دعا امام(ع) از این که خداوند آغاز زندگیش را در زمان تیره و سیاه حکمرانان کفر که پیمان خدا را می شکستند و پیامبران او را تکذیب می کردند قرار نداد بلکه ایشان را در زمانی که مناسب با رسالت پیامبر(ص) بود و هدایتش را در آن برهه از زمان میسر و راه رسیدن به مقامات عالیه و مکارم اخلاقی فراهم بود، به عنوان یک نعمت الهی یادآوری می کند. (مدرس بستان آبادی، ص64) با کمی تتبّع در می یابیم این کلام امام(ع) اشاره به آیات 27 سوره بقره، 12 سوره توبه، 25 سوره فاطر و 14 سوره ص دارد.

3-3-1-2. نعمت خلقت و آفرینش

مراحل مختلف خلقت و آفرینش از نعمت های دیگری است که امام حسین(ع) به آن اشاره دارد. امام(ع) با عبارت «وَخَلَقْتَنی مِنَ التُّرابِ» (قمی، ص534) به اولین مرحلۀ خلقت که خلقت از خاک است اشاره می فرماید؛ چون مراتب تکوّن و پیدایش انسان چه مرتبۀ نطفه و چه علقه و چه مضغه و چه مراتب بعد از آن همه از مواد غذایی زمین است که پدر و مادر او می خورند و فرزند در صلب پدر و رحم مادر رشد می کند. (مکارم شیرازی و دیگران، ج 16، ص390) در حقیقت این کلام امام حاکی از سخن خدا در سورۀ روم است، آنجا که می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکمْ مِنْ تُرابٍ» (روم/20) خداوند در آیۀ دیگر نیز به آفرینش انسان از خاک که اولین و مهم ترین موهبت الهی بر اوست تأکید می فرماید: «هُوَ الَّذِی خلَقَکمْ منْ ترابٍ ثم منْ نطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یخْرِجُکمْ طِفْلاً». (غافر/67). امام(ع) تنها به مادۀ آفرینش خود که خاک است، اکتفا نمی کند؛ بلکه یادآور این نکته نیز می شود که خدا او را از بهترین خاک آفریده است: «خَلَقْتَنی مِنْ خَیرِ الثَّری».

سپس امام(ع) به خلقت تدریجی اش بر اینکه به صورت نطفه از صلبی به صلب دیگر منتقل می شود و خلقتش از منی و سکونتش در ظلمات سه گانه اشاره دارد: «فلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ مِنَ الاْیامِ الْماضِیةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیةِ... فابْتَدَعْتَ خَلْقی مِنْ مَنِی یمْنی وَاَسْکنْتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَینَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ» (قمی، ص528) همیشه در روزگاران پیش و قرن های گذشته از صلبی به سوی رحمی در حرکت و ارتحال بودم... سپس خلقت مرا از آب گندیده ای ایجاد نموده ای و آن را در تاریکی های سه گانه گوشت و خون و پوست قرار دادی.

در کلام امام(ع) عبارت «مِنْ مَنِی یمْنی» برگرفته از آیه قرآن است آنجا که خداوند به تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین استناد می کند و می فرماید:

«أَلَمْ یک نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنی» (قیامت /37) و عبارت سکونت در ظلمات سه گانه مطابق است با مضمون آیه «یخْلُقُکمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکمْ خلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکمُ اللَّه» (زمر/6) مفسران در تفسیر ظلمات سه گانه گفته اند که منظور از آن تاریکی شکم و تاریکی رحم و تاریکی مشیمه (تخمدان) است. (ابن کثیر، 1419 ق، ج 7، ص76؛ ثعلبی، 1422 ق، ج 8، ص222؛ مکارم شیرازی و دیگران، ج 19، ص384)

3-3-1-3. نعمت کیفیت آفرینش

امام(ع) نه تنها به خلقتش از خاک، آن هم از بهترین خاک و خلقتش از منی اشاره دارد؛ بلکه کیفیت آفرینش را نیز یادآور شده و در چند فراز به این امر پرداخته است، در یکجا می فرماید: «فَجَعَلْتَنی خَلْقا سَوِیاً رَحْمَة» (قمی، ص534) (مرا مخلوقی مستوی الخلقه قرار دادی.) سویّ به گفته راغب چیزی را گویند که از افراط و تفریط در اندازه و کیفیت به دور باشد. (راغب، ص440) این کلام امام(ع) یعنی هر عضوی از اعضای پیکرش با نظم بندی عجیبی موزون و هماهنگ شده است. (رک. زمردیان، ص 387؛ مدرس بستان آبادی، ص186) در جای دیگر می فرماید: «فَعَدَّلْتَ فِطْرَتی» فطرتم را معتدل ساختی، که مصداق این آیه شریفه را می رساند: «الَّذِی خَلَقَک فَسَوَّاک فَعَدَلَک». مقصود از فطرت طبیعت است و مراد از اعتدال همان اعتدال قوه غضبیه، شهویه، تفکرات و غرائز درونی و خصائص انسانی و اخلاقی انسانی است. (رک. مدرس بستان آبادی، ص186؛ نقوی، ص152)

امام(ع) در ادامه نه تنها به اعتدال در فطرت و باطن خلقتش اشاره دارد؛ بلکه زیبایی حسن و صورت خلقت خویش را نیز یادآور می‎شود و می فرماید: «رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنی فَاَحْسَنْتَ صُورَتی» (قمی، ص534)

نعمت زیبایی حسن و صورت در خلقت انسان قابل انکار و تردید نیست. این جمله امام اشاره است به اینکه مرا از نطفه به نیکوترین صورت آفریدی. (نقوی، ص153) قرآن درباره زیبائی خلقت بیانات گوناگونی را آورده، از جمله آیه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم» (تین/4) و آیه «وَ صوَّرَکمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکمْ وَ رَزَقَکمْ مِنَ الطَّیباتِ» (غافر/64) علامه طباطبائی در المیزان در ذیل آیه «وَ صَوَّرَکمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکم» (تغابن/3) می گوید: «صورت هر چیز قیام او و نحوه وجودی اوست. حسن صورت عبارت است از تناسب تجهیزات آن نسبت به یکدیگر، و تناسب مجموع آن ها با آن غرضی که به خاطر آن غرض بوجود آمده است.» (طباطبایی، المیزان، ج 19، ص295)

3-3-1-4. نعمت حفاظت و امنیت

نعمت حفاظت و امنیت، از نعمت های دیگری است که امام حسین(ع) آن را در چندین فراز از دعای عرفه یادآوری می فرماید که می توان آن را در دو قالب کلی و جزئی در مضامین دعا دریافت نمود. مفهوم کلی نعمت حفاظت با عبارت «رَبِّ بِما کلاَتنِی» (قمی، ص534) در کلام امام(ع) تصریح شده است که منطبق است با آیه «إِنْ کلُّ نَفْسٍ لَما علَیها حافِظ» (طارق/4) هیچ انسانی نیست مگر آنکه نگهبانی بر او موکل است.

امام (ع) در فرازهای دیگر به صورت جزئی تر به این نعمت خداوند اشاره می نماید:

1. امنیت و محفاظت از حوادث روزگار: امام (ع) می فرماید: «آمِناً لِرَیبِ الْمنُونِ وَاختِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ» (قمی، ص528) در کتاب های لغت منون به معنای مرگ است (طریحی، ج 2، ص76؛ راغب، ص778) و ریب المنون حوادث و بلیات روزگار معنا شده است (حسینی زبیدی ، ج 2، ص45؛ ابن منظور، ج 1، ص442) که موجب مرگ می شود.

2. حفاظت در کودکی: در دو بند از دعا امام(ع) نعمت محفاظت درکودکی را یادآوری می کند: «وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیاً» (قمی، ص529) این عبارت یادآور این نکته است که حفاظت و نگهداری در استحصان و انحصار مادر نیست. طفل شیرخوار در دوران شیرخوارگی که در آغوش مادر و گهواره نگهداری می شود، در مقابل صدها حوادث قرار می گیرد که مادران قادر به دفع آنها نمی باشند، یا غفلت دارند یا در خواب هستند در همه ی این ها خداست که با مهربانی از او حمایت می کند. (ر.ک: زمردیان، ص70) و «یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری» (قمی، ص539) که نعمت حفاظت خدا را در دوران کودکی به یاد می آورد.

3. حفاظت از جن: «وَکلأتَنی مِنْ طَوارِقِ الْجآنّ» (قمی، ص529) (مرا از وساوس و آزار و گزند جن و شیطان زیرک و زبردست مصون و حفظ داشتی). اینکه شیطان از اول ولادت فرزندان آدم همراه آنهاست در قرآن نیز تصریح شده است آنجا که از قول مادر مریم می فرماید: «وَ إِنِّی أُعِیذُها بِک وَ ذُرِّیتَها مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ» (آل عمران /36) در تفسیر مجمع البیان آمده است که استعاذه مادر مریم از شیطانیست که وقت ولادت کودک با اوست و صدای نوزاد از اوست. بنابراین از آفاتی که ممکن بود مریم را تهدید کند ترسان بود و از این رو این دعا را نمود. (طبرسی، مجمع البیان ، ج 2، ص738)

3-3-1-5. نعمت مادی

از جمله نعمت های مادی که امام (ع) در دعای عرفه آنها را یادآوری می کند می توان نعمت غذا و نوشیدنی، آب و سلامتی، نعمت پوشاک، نعمت وسایل زندگی و انواع معاش، نعمت روزی در بزرگسالی، نعمت اعضای بدن، نعمت خواب و بیداری، نعمت وجود پیامبر، نعمت زاد و ولد، نعمت بازگشت به وطن و نعمت بی نیازی را نام برد که به شرح این نعمت ها می پردازیم:

امام(ع) در چند عبارت به نعمت غذا و نوشیدنی اشاره می کند: «وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صبِیاً وَرَزَقتَنی مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیاً» و «وَمَا انْتَسَجَ عَلی ذلِک اَیامَ رِضاعی» (قمی، ص529) در این عبارت ها امام (ع) اشاره می کند به نعمت شیر مادر که غذای انحصاری کودک و رشددهنده اوست و اهمیت آن تا جایی است که قرآن کریم به مادران تأکید می کندکه فرزندانشان را دو سال کامل از این نعمت بسیار ارزشمند بهره مند سازند: «وَ الْوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حوْلَینِ کاملَین» (بقره/233)

امام (ع) می فرماید: «رَب بِما اَطْعَمْتَنی وَ سَقَیتَنی» (قمی، ص534) و «یا مَنْ دَعوْتُهُ مرِیضاً فَشَفَانِی» (همو، ص539) با در کنار هم قرار دادن عبارت های فوق در می یابیم امام(ع) در ذکر نعمت های فوق متأثر از این فرموده حضرت ابراهیم در قرآن است که فرموده: «وَ الَّذِی هوَ یطعِمُنِی وَ یسْقِینِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِین». (شعراء /79)

امام (ع) درباره نعمت پوشاک می فرماید: «وَعُرْیاناً فَکسانی» (قمی، ص539) و «رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنی مِنْ سِتْرِک الصافی» (همو، ص535) امام(ع) با این جملات به مسأله لباس و پوشاندن بدن که در سرگذشت آدم نقش مهمی دارد اشاره دارد، اهمیت این نعمت تا آن اندازه است که خداوند خطاب به فرزندان آدم، می فرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنا علَیکمْ لِباساً یوارِی سَوْآتِکمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِک خیرٌ ذلِک منْ آیاتِ اللَّه لَعلَّهُمْ یذَّکرُون» (اعراف/26) آن پوشش عضوی است که برهنه بودنش زشت و مایه رسوایی آدمی است. (طباطبائی، المیزان، ج 8، ص69)

«وَرَزَقْتَنی مِنْ اَنواعِ الْمَعاش وَصنُوفِ الرِّیاش» (قمی، ص530) از هرگونه وسیله معاش و انواع تجملات در زندگی روزیم دادی. امام حسین(ع) در این بند از دعا بهره مند شدن از هرگونه وسیله معاش و انواع تجملات در زندگی، از جمله زراعت و گیاهان، خوردنی ها و نوشیدنی ها و به مفهوم وسیع کلمه تمام وسایل حیات را یادآوری می کند. چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ لَقدْ مکنَّاکمْ فی الْأَرْض وَ جعَلْنا لَکمْ فِیها مَعایشَ قَلِیلاً ما تَشْکرُونَ». (اعراف/10)

امام (ع) با عبارت «یا مَنْ رَزَقَتَنی فی کبَری» (قمی، ص530) به نعمت رزق و روزی در دوران بزرگسالی اشاره می کند که از اهمیت بسیاری در این دوران برخوردار است. در این مرحله انسان برخلاف دوران کودکی با یک نوع غذا که شیر مادر است به زندگی خود ادامه می دهد، برای ادامه زندگی به انواع زیادی غذا احتیاج دارد از راه های گوناگون از جمله زراعت و صنعت و صدها راه دیگر آن ها را کسب می کند که زمینه ساز آنها خداست. خداوند در آیه 58 سوره ذاریات به صراحت بیان می کند که روزی دهنده هر مرزوقی است و در روزی دادن احتیاج به کمک کسی ندارد چرا که «ذُو الْقوَّةِ الْمَتِینُ» است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِین».

امام(ع) از 29 عضو رئیسه بدن نام می برد: «عَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری» (قمی، ص531) که اشاره دارد به نعمت چشم.«أَلَم نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ» (بلد/8) و آیه «وَ جعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ» (نحل /78)؛ صفحه پیشانی: «اَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی»؛ رخنه های راه های تنفس: «خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی»؛ پرده های نرمه بینی: «خَذاریفِ مارِنِ عرْنینی»؛ راه های پرده گوش: «مسارِبِ سِماخِ سمْعی»؛ لب ها: «ما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیهِ شَفَتای»؛ حرکات زبان: «حَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی»؛ محل پیوست کام دهان و آرواره: «مغْرَزِ حنَک فَمی وَفَکی»؛ محل بیرون آمدن دندان ها: «مَنابِتِ اَضْراسی»؛ محل چشیدن خوراک و آشامیدنی ها( حلق): «مساغِ مطْعَمی وَمَشْرَبی»؛ رشته و عصب مغز سر: «حِمالَةِ اُمِّ رَاءْسی»؛ لوله(حلق) متصل به رگ های گردن: «بُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی»؛ آنچه قفسه سینه آن را در برگرفته: «مَا اشْتَمَلَ عَلیهِ تامُور صدری»؛ رشته های رگ قلب: «حمائِلِ حبْلِ وَتینی»؛ شاهرگ پرده دل: «نیاطِ حِجابِ قَلْبی»؛ پاره های گوشه وکنار جگر: «اءَفْلاذِ حَواشی»؛ آنچه استخوان های دنده ها در بردارد: «ما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضلاعی»؛ سربندهای استخوان ها: «حِقاقُ مَفاصِلی»؛ انقباض عضلات بدن: «قَبضُ عَوامِلی»؛ اطراف سر انگشتان: «أطرافُ اَنامِلی»؛ گوشت: «لَحْمی»؛ خون: «دَمی»؛ موی بدن: «شَعْری»؛ پوست بدن: «بَشَری»؛ عصب: «عَصَبی»؛ ساق: «قَصَبی»؛ استخوان: «عظامی»؛ مغز: «مُخّی» و رگ ها: «عُرُوقی». سپس امام(ع) اعضاء و جوارح را به طور کلی ذکر می فرماید: «وَجمیعُ جوارِحی». (قمی، صص531-532)

امام(ع) نعمت خواب و بیداری را با عبارت «وَیقَظَتی وَ سُکونی» (همو، 532) یادآوری می فرماید. ارزش حیاتی خواب چنان است که قرآن می فرماید: «وَ جَعَلْنا نَوْمَکمْ سُباتاً» (نبأ /9) و خواب را برای شما مایه قوام حیات و استراحت قرار دادیم و در برخی از آیات الهی بالاتر از این را بیان کرده و خواب را یکی از آیات الهی برشمرده: «وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکمْ بِاللَّیلِ». (روم/23)

امام(ع) وجود پیامبر(ص) را نعمتی برای مسلمانان می داند و می فرماید: «الَّذی اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمین» (قمی، ص546) این جمله با آیه 107سوره انبیاء منطبق است که فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» پیامبر اسلام(ص) برای همه ی انسان ها، در همه ی اعصار و تمامی مکان ها رحمت است. (قرائتی، ج 7، ص507) حتی برای کافران که به واسطه او کیفر آنها به تأخیر افتاد و آن ها بوسیله وجود او از عذاب ریشه کن کننده دنیا در امان ماندند. (طبرسی، 1377 ش، جوامع الجامع، ج 4، ص181)

نعمت زاد و ولد( تکثیر): «وَحیداً فَکثَّرَنی» (قمی، ص539) (تنها بودم زیادم کرد) منظور از کثرت در کلام امام زاد و ولد و تناسل نسل است. خداوند در آیه 72سوره نحل این نعمت را به یاد می‎آورد و می فرماید: «وَ جَعَلَ لَکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَنِینَ وَ حَفَدَة» بدون تردید وجود فرزندان و نوه ها در اطراف هر کس، نعمت بزرگی برای او است، که هم از نظر معنوی او را حمایت می کنند و هم از نظر مادی. (مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص316)

نعمت بازگشت به وطن: «غائِباً فَرَدَّنی» (قمی، ص539) در دوری از وطن بودم و او بازم گرداند. مراجعت از سفر به اراده حق و توفیق اوست وگرنه ممکن است انسان در مسافرت به انواع اقسام خطر روبرو گردد؛ لذا امام(ع) این نعمت خداوند را یادآوری می کند در قرآن نیز به بازگشت از سفر پیامبر(ص) آن جا که می فرماید: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیک الْقُرْآنَ لَرادُّک إِلی معادٍ قلْ رَبی أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدی وَ مَنْ هُوَ فِی ضلالٍ مبِینٍ» (قصص/85) اشاره شده است.

نعمت بی نیازی: «رَبِّ بِما اَغْنَیتَنی وَاَقْنَیتَنی» (قمی، ص534) به آنچه مرا توانگر و بی نیاز کردی و ذخیره و اندوخته ام بخشیدی. در این عبارت امام(ع) هم به مرحله بی نیازی اشاره کرده و هم به مرحله سرمایه داری. این کلام امام(ع) اشاره دارد به آیه «وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی» (نجم/48) در جای دیگر امام می فرماید: «غنِیاً فلَمْ یسْلُبْنی» و «مُقلّاً فَأغنانِی». (قمی، ص539)

3-3-1-6. نعمت های معنوی

امام حسین (ع) در فرازهایی از دعای عرفه نعمت های معنوی خداوند به انسان را یادآور می شود؛ نعمت هایی مانند: عبادت، تکلیف و اتمام حجت، دفع بلا، توفیق، عافیت، هدایت، نصرت، معرفت و برگزیدن.

امام (ع) می فرماید: «وَاَوجَبْتَ عَلَی طاعَتَک وَعِبادَتَکَ» (قمی، ص530) عبادت به معنای نهایت تذلّل و خواری در مقابل مولی به همراه اطاعت است. (جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج1، ص 292) قرآن کریم هدف از آفرینش را عبادت معرفی می کند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُون» (ذاریات /56) و در عبارتی دیگر می فرماید: «وَحَرَکاتِ رُکوعی وَسجُودی» (قمی، ص532) در این بند از دعا امام به دو رکن از ارکان نماز اشاره می کند که هر دو از صفات مؤمنان شمرده می شوند، چنان که قرآن کریم می فرماید: «یاَیُّهَا الَّذِینَ ءامَنوا ارکَعوا واسجُدوا واعبُدوا رَبَّکُم وافعَلوا الخیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحون». (حج/77)

امام (ع) در عبارت «اَوْجَبْت عَلَی حُجَتَّک» (قمی، ص529) یادآوری می فرماید خداوندا حجت و برهان خود را بر من تمام کردی. این حجت و برهان به وسیله راهنمایان متعددی در کلام امام(ع) تمام می گردد؛ راهنمایانی مانند الهام قلبی (أنْ اَلْهَمْتَنی مَعْرِفَتَک) (همان)؛ القاء به قلب با وسایل و ظرافت های خلقت (رَوَّعْتَنی بِعَجائِبِ حِکمَتِک) (همان)؛ تنبیه و بیدار ساختن با دلائل و آیات خلقت که در موجودات نشر شده است (وَاَیقظْتَنی لِما ذَرَاْتَ فی سَمآئِک وَاَرْضِک مِنْ بَدائِعِ خَلْقِک) (همان)؛ تفهیم الهی (وفهَّمْتَنی ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُک وَیسَّرْتَ لی تَقَبُّلَ مَرْضاتِک). (همو، ص530)

امام حسین( علیه السّلام) با عبارت های مختلف در دعا نعمت دفع بلا را یادآور می شود: «صَرَفْتَ عَنّی کُلِّ النِّقَمِ» (همان)، «وَ تَفریجِ الْکرْبِ»، «تَسْبیبِ الْیسْرِ»، «کشْفِ الضر» و « وَدَفْعِ الْعُسْرِ» (همو، ص543)و نعمت توفیق از دیگر نعمت هایی است که امام(ع) با عبارت «وَفَّقْتَنی لِما یزْلِفُنی» (قمی، ص530) و موفقم داشتی به آنچه مرا به درگاهت مقرب می سازد، آن را یادآوری می کند.

امام (ع) با عبارت «وَالْعافِیةِ فِی الْبَدَنِ» (همو، ص534) به سلامتی جسمی اشاره می کند که از نعمت های بزرگ خداست؛ چون اگر برای انسان در دنیا تمام اسباب و وسایل راحتی فراهم باشد از قبیل مال و مقام اولاد و علم و سایر نعمت ها؛ اما از نعمت عافیت وسلامتی برخوردار نباشد جهان و زندگی در آن برای او سخت است. (ر.ک: نقوی، ص154) امام(ع) با عبارت «وَ فِی نفسِی عافَیتَنی»عافیت نفس را یادآوری کرده و می فرماید: خدایا تو بودی که نفسم را از آفات و امراض روحی نگاه داشتی و نگذاشته ای دچار رخنه ای شود.

امام(ع) در عبارت «رَبِّ بِما اَنعْمَتَ علَی فَهَدَیتَنی» (قمی، ص534) به نعمت هدایت اشاره دارد؛ چرا که هر انسانی که از مادر متولد می شود تا وقتی که چشم از این جهان فرو می بندد همواره تحت حمایت و ارشاد و هدات زندگی می کند. (ر.ک: نقوی، ص154) همانطور که خداوند در قرآن می فرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» (طه/50) و «وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی». (اعلی/3)

امام (ع) با عبارت «یا من... منْتَصِراً فَنَصَرَنی» (قمی، ص534) نعمت نصرت خداوند را یادآوری می کند که به معنای عام کلمه است و شامل نصرت در دنیا و آخرت و نصرت در مادیات و معنویات و جهات دیگر نصرت می شود. (ر.ک: نقوی، ص301) خداونددر آیات مختلف به این نعمت اشاره فرموده است: «بِنَصْرِ اللَّهِ ینْصُرُ منْ یشاءُ وَ هوَ الْعزِیزُ الرَّحیمُ» (روم/5) و آیاتی از قبیل (صافات/171-173)، (روم/47)، (حج/40) و (غافر/51).

امام (ع) در عبارت «جاهِلاً فَعَرَّفَنی» (قمی، ص539) نعمت علم و معرفت را معرفی می فرماید. آنچه از ظاهر کلام امام(ع) به دست می آید این است که مقصود از جهل در کلام ایشان جهل به خداوند و صفات اوست و غرض از معرفت شناختن حق است و همین نعمت معرفت است که در رأس تمام نعمت هاست. (نقوی، ص295) و این کلام امام (ع) اشاره ای است بر اینکه معرفت را باید خدا عطاکند و کسی را که خدا معرفت داد همه چیز داد.

«رَبِّ بِما اَوْلَیتَنی وَمِنْ کلِّ خَیرٍ اَعْطَیتَنی» (قمی، ص534) در این عبارت امام(ع) به نعمت برگزیدن اشاره دارد. می شود برای این کلام امام(ع) دو احتمال در نظر گرفت: احتمال برگزیدن به مقام امامت و ولایت و جانشینی رسول خدا و برگزیدن به مقام انسانیت چون انسان اشرف موجودات وخلیفه الله است: «وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فی الْأَرْض خَلِیفَة» (بقره/30) احتمال اول ارجح است چرا که همانطور که انبیای عظام همه برگزیده حق تعالی هستند ائمه هدی(ع) نیز طبق اسناد و مدارک مقام ولایت برگزیده و منتخب از طرف پروردگار عالم هستند.

3-3-2. روش احسان در برابر اسائه

این روش تربیتی در دو بند از دعای عرفه قابل دریافت است: «لَمْ یمْنَعْک جَهْلی وَجُرْاءَتی عَلَیک اَنْ دَلَلْتَنی اِلی ما یقَرِّبُنی اِلَیک.» (قمی، ص530) نادانی من تو را باز نداشت که مرا به آنچه که به سوی تو نزدیک می کند راهنمائی کنی. و عبارت «یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیرِ وَالاِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاْسائَةِ وَالْعِصْیانِ» (همو، ص539) ای خدائی که مرا در خیرات و نیکی ها مستغرق ساختی ولی من در عوض احسان تو راه عصیان و اسائه در پیش گرفتم. یقیناً جزای احسان احسان است نه عصیان و طغیان و این دلیل بر کرم لطف حق و بی لیاقتی و ناسپاسی بنده است. (ر.ک: نقوی، ص283) این کلام امام بیان کننده این روش تربیتی است که می تواند زمینه ندامت و بازگشت را در فرد خطاکار به وجود آورده و خود نوعی ملامت و عتاب به وی محسوب می شود. انسانی که به شخص خطاکار احسان می کند، برایش الگو می شود و درس نیکوکاری می دهد و بدین وسیله، وجدان او را بیدار و متأثر می سازد، به طوری که فرد خاطی متأثر از این احسان اظهار شرمساری می کند. بنابراین، احسان، به عنوان نوعی تنبیه محسوب می شود و فرد را به اظهار ندامت وادار می نماید. البته، به کار بردن این روش در همه جا و نسبت به هر کس و در هر شرایطی صحیح و مؤثر نیست؛ بلکه اگر درست انجام نگیرد، ممکن است آثار سویی به همراه داشته باشد. مربی باید موارد را خوب بررسی کند و هر جا که صلاح دانست از این روش استفاده کند. (مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص365)

در مورد اهمیت این روش همین بس، که خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن». (فصلت/34) و نیز احادیث زیادی از معصومین در مورد احسان در برابر اسائة روایت شده که حاکی از تأکید آنها بر این روش در تربیت است. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که فرمودند: «أَ لَا أُخْبِرُکمْ بِخَیرِ خَلَائِقِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَک وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَک وَ الْإِحْسَانُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیک وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَک» (مفید، 1413 ق، ص181) امام علی(ع) نیز فرمودند: «عَاتِبْ أَخَاک بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیهِ» (لیثی واسطی، ص339؛ تمیمی آمدی، ص 134)

3-3-3. روش الگوگیری از داستان های قرآن

یکی از روش های بسیار مؤثر تربیتی، نقل داستان و قصه و پیگیری سرگذشت قهرمانان است که شنونده و خوانندۀ آن پی به رموز موفقیت و شکست آنها برده و راه ترقی و تعالی را برای خود مشخص می سازد. (الهامی و احمدی،]بی تا[، ص14) زبان قصه یا داستان سرائی از روش های آموزشی است که دارای جاذبه و نفوذ ویژه ای است که از طریق آن می توان اثر آن را در افراد مشاهده کرد. از این شیوه قرآن کریم برای هدایت مردم استفاده کرده است. (اعرافی، 1379، ج2، ص251) خداوند در آیه 120 سوره هود می فرماید: «وَ کلاًّ نَقُصُّ عَلَیک مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نثَبِّتُ بهِ فؤادَک وَ جاءَک فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکری لِلْمُؤْمِنِینَ».

امام حسین (ع) نیز از شیوه داستان سرائی قرآن، الگو گرفته و به ذکر داستان هایی به شکل گذرا با دو هدف الگوگیری از شخصیت انبیا و عبرت آموزی از سرگذشت پیشینیان اشاره کرده است. در عبارات امام(ع) آمده: «یا مُقَیضَ الرَّکبِ لِیوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جَاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیةِ مَلِکاً یا رَادَّهُ عَلَی یعْقُوبَ بَعْدَ أَنْ ابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کظیمٌ یا کاشفَ الضرِّ وَ الْبَلْوَی عَنْ أَیوبَ وَ مُمْسِک یدَی إِبْرَاهِیمَ عَنْ ذِبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کبَرِ سنِّهِ وَ فنَاءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجَابَ لِزَکرِیا فَوَهَبَ لَهُ یحْیی وَ لَمْ یدَعْهُ فَرْداً وَحِیداً یا مَنْ أَخْرَجَ یونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحوتِ یا منْ فلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ فَأَنْجَاهُمْ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِین». (قمی، ص537)

3-3-3-1. الگوپذیری از داستان انبیا

اولین پیامبری که امام حسین(ع) به داستان او اشاره کرده حضرت یوسف است. امام اشاره به قصه‎ حضرت یوسف و رسیدن قافله و بیرون آوردن او از چاه دارد که فراهم آورنده اسباب آن خداوند است. یوسف همواره به درگاه خداوند استغاثه می کرد. جمله «وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیةِ» اشاره است به اینکه تا یوسف از خود لیاقت عبودیت نشان نداد به جایی نرسید. چنان که در آیه «وَ یتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَ عَلی آلِ یعْقُوبَ» (یوسف/6) تصریح شده که خداوند نعمت خود را بر یوسف تمام کرد. و تمام شدن نعمت بر یوسف بر این بود که خدا حکمت و نبوت و ملک و عزت به او داد و علاوه بر آن او را از مخلصین قرار داد و به او علم تأویل احادیث آموخت. (طباطبائی، المیزان، ج11، ص82)

امام حسین (علیه السّلام) با اشاره به داستان حضرت یعقوب، توکل و صبر این پیامبر را یادآور می شود تا در لحظات و مراحل سخت زندگی این خصوصیات به عنوان الگویی برای انسان های مؤمن باشد. برای حضرت یعقوب در طول زندگی مصیبت ها و حوادث تلخ زیادی پیش آمد که در رأس آن ها فراق سالیان متمادی یوسف، عزیزترین فرزندش بود. از دست دادن یوسف برایش سخت گران آمد تا جایی که بر اثر غم و اندوه و گریه های فراوان بینایی چشمش را از دست داد. استقامت، شکیبائی، توکل و اعتماد حضرت یعقوب در مصیبت ها به حدی بوده که می توان او را اسوه صبر و برباری دانست.

امام حسین (ع) با عبارت« یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیوبَ» رنج و بلاهای حضرت ایوب (ع) را یادآور می شود. در طول حیاتِ حضرت ایوب، مصیبت و بلاهای بسیاری بر او وارد شده است. از دست دادن تمام فرزندان، از بین رفتن تمام دارائی، ازجمله بلاهائی است که به وسیله شیطان برای او پیش آمد. ولی هیچگاه یاد خدا و تضرع به درگاه او را از یاد نبرد. امام (ع) در این بند از صبر و استقامت حضرت ایوب(ع) گفته تا به همه ما، مسلمانانِ آن روز و امروز و فردا درس مقاومت در برابر مشکلات و ناراحتی های زندگی دهد و به پایمردی دعوت کند و عاقبت محمود این صبر را روشن سازد.

داستان مأمور شدن حضرت ابراهیم به قربانی کردن فرزندش اسماعیل فرزندی که در دوران پیری متولد شد: «الْحمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکبَر إِسْماعِیل» (ابراهیم/39) از دیگر داستان هایی است که امام حسین(ع) از قرآن کریم الگو می گیرد. این کلام امام «وَمُمْسِک یدَی اِبرهیمَ عنْ ذَبْحِ ابنِهِ بعْدَ کبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ» اشاره دارد به آیات 100-110 سوره صافات که حضرت ابراهیم(ع) از خداوند فرزند صالحی را می طلبد. امام(ع) با اشاره به این داستان صفت تسلیم و رضای حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) را یادآور می شود که پدر تسلیم مأمورریت الهی می شود تا عزیز و میوه دل خود را به مسلخ ببرد و تمام علایق خود را در برابر یکتای بی همتا ذبح کند و پسر راضی به تسلیم مأموریت پدر می شود و این اوج تسلیم ایشان در محضر خداست.

یکی دیگر از پیامبرانی که امام(ع) به عنوان الگوی تربیتی نام می برد، حضرت زکریا(ع) است: «یا مَنِ اسْتَجابَ لِزکَرِیا فَوَهَبَ لَهُ یحْیی وَلَمْ یدَعْهُ فَرْداً وَحیداً». این کلام امام اشاره به زندگی حضرت زکریا دارد که با سن زیاد هنوز فرزندی نداشت و از سوی دیگر همسری عقیم و نازا داشت. او در آرزوی فرزندی بود که بتواند برنامه های الهی او را تعقیب کند و کارهای تبلیغیش نیمه تمام نماند. در این هنگام با تمام قلب به درگاه خدا روی آورد، تقاضای فرزند صالح و برومندی کرد و با دعایی که توأم با نهایت ادب بود خدا را خواند: «وَ زَکرِیا إِذْ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیرُ الْوارِثِینَ» (انبیاء/89) عبادت و توجه باطنی خالص به خدای بزرگ و امید به درگاه الهی، از ویژگی های بارز حضرت زکریاست که امام(ع) در این بند از دعا به آن اشاره دارد.

امام حسین(ع) در عبارت «یا مَنْ اَخْرَجَ یونسَ منْ بَطْنِ الْحُوتِ» داستان زندگی حضرت یونس را یادآور می شود که خداوند در آیات 147-139سوره صافات و آیات88-87 سوره انبیاء به آن اشاره کرده است. وجه بارز شخصیت حضرت یونس این است که در هنگام سختی و امتحان و در زمان آسایش و راحتی همواره تسبیح گوی الهی بود و این تسبیح و ثنای دائم، او را از زندان دریا نجات بخشید و اگر از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در دل ماهی ماندگار بود: «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ» (صافات/143-144) منشأ این راز و نیاز و ذکر پیوستۀ خداوند، ایمانی بود که در دل یونس موج می زد که در سخت ترین شرایط منجی او شد.

از داستان های قرآنی دیگری که امام حسین(ع) به آن اشاره دارد، داستان توبه ساحرانی است که در مقابل حضرت موسی(ع) حاضر شده بودند: «یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَ قَدْ غَدَوْا فی نِعْمَتِهِ یاْکلُون رِزْقَهُ وَیعْبُدُونَ غَیرَهُ وَقدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَآَذَّبُوا رُسُلَهُ...». این داستان در آیات73-64 سوره طه آمده است. ساحران به واسطه علمی که به سحر و جادو داشتند وقتی دیدند عصای موسی به ماری بزرگ تبدیل شد و سحر آن ها را باطل کرد ایمان آوردند.

3-3-3-2. عبرت آموزی

از اهداف دیگر نقل داستان در دعای عرفه عبرت آموزی است. عبرت یعنی انسان از شناخت و معرفت به یک مسأله، به شناخت و معرفت مفهومی دیگر برسد. آیت الله جوادی آملی در این مورد می نویسد: «عبرت گرفتن، یعنی از صفات بد به صفات خوب عبور کردن؛ اگر کسی حوادث روزگار را ببیند و از صفت بد به صفت خوب عبور نکند، نمی گویند او عبرت گرفت؛ می گویند: تماشا کرد؛ ولی اگر از صفت بد و زشت به نیکی عبور کرد، می گویند اعتبار و عبرت گرفت.» (جوادی آملی، 1372، ص132)

از جمله داستان هایی که در دعای عرفه با این هدف آمده، داستان نجات یافتن بنی اسرائیل و غرق شدن فرعون و سربازانش در دریاست. این کلام امام «یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنی اِسْرآئیل فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ» مطابق است با آیه «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیمِّ بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ» (اعراف/136) بر طبق آیات 26-17 سوره نازعات دلائل چندی برای نزول عذاب بر فرعون وجود دارد: «إِنَّهُ طَغی» او طغیان گر و سرکش بود، «فأَراهُ الْآیةَ الْکبْری فَکذَّبَ وَ عَصی» و پس از آن که موسی(ع) آیات بزرگ خدا را به او نمایاند او باز هم ایمان نیاورد و او را تکذیب کرد و از خدا و رسول نافرمانی کرد و در انتها نیز ادعای ربوبیت کرد وقتی کار به اینجا رسید، گرفتار عذاب الهی شد. «فَقالَ أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی». داستان غرق شدن فرعون و قوم او برای هر کسی که غریزه ترس از بدبختی و شقاوت در او وجود دارد، عبرتی بس بزرگ است.

4. نتیجه گیری

این پژوهش با بررسی و تحلیل های مناسب در مضمون دعای عرفه به نتایج زیر دست یافته است:

1. امام حسین (ع) در دعای عرفه به بهترین نحو از مبانی تربیتی بهره برده و مهم ترین مبانی مورد استفاده ایشان خداگرایی فطری و کمال گرایی است که در وجود هر انسان نهفته است. ایشان با بررسی این دو مبنا در بعد دنیوی و اخروی به خوبی علائم و آثار و راهکارهای بالفعل کردن آنها را در قالب دعا تبیین فرموده است.

2. امام(ع) در بیان معارف دینی و تربیتی در دعای عرفه به طور پیوسته از یک اصل مهم تربیتی بهره گرفته و آن، اصل تداوم و تدریج است. سیر تربیت یک امر تدریجی است و با استمرار تحقّق می یابد. با دقت نظر در دعای عرفه امام حسین(ع) روشن می شود امام (ع) نیز به تدریجی بودن این امر توجه داشته و اهداف و اغراض خود را در این دعا به صورت مداوم و پیوسته بیان می دارد و به شدت به این اصل پایبند است.

3. امام حسین (ع) در دعای عرفه به ذکر مهم ترین روش های تربیتی در قالب دعا پرداخته اند. ایشان به روش هایی از قبیل: روش یادآوری نعمتها، روش احسان در برابر اسائه و روش الگوگیری از داستان های قرآن اشاره فرمود ه و به صورت کاربردی این روش ها را در دعا به کار بسته اند. با تحلیل دقیق معارف دعای عرفه مشاهده شد که امام (ع) با روش یادآوری نعمت های عنایت، آفرینش، کیفیت آفرینش، امنیت و حفاظت، نعمت های مادی و معنوی به تربیت عملی مسلمانان پرداخته اند. ایشان با ذکر خلاصه ای از داستان زندگی انبیایی مانند: یوسف (ع)، یعقوب(ع)، ایوب (ع)، ابراهیم (ع)، زکریا(ع)، و یونس(ع) و نیز بیان داستان ایمان آوردن ساحرانی که در مقابل حضرت موسی(ع) قرار گرفته بودند و غرق شدن فرعون و پیروانش به خوبی از روش الگوگیری برای تربیت استفاده فرموده اند.

منابع

1. قرآن کریم. ترجمه مهدی فولادوند.

2. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو. 1419) تفسیر القرآن العظیم. بیروت : دار الکتب العلمیة.

3. ابن منظور، محمد بن مکرم (1419ق) لسان العرب. بیروت: دارالفکر.

4. اسدی گرمارودی، محمد ( 1369) درسهایی از تربیت اسلامی. ]بی جا[: مرکز نشر فرهنگی رجا.

5. اعرافی، علیرضا ( 1379) آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن. تهران: انتشارات سمت.

6. الهامی، علی اصغر؛ احمدی، محمدرضا (بی تا) تعلیم و تربیت در اسلام. ] بی جا[: مؤسسه تحقیقات نشر معارف اهل بیت.

7. امین زاده، محمد رضا (1376) فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی. چ اول، ]بی جا[: انتشارات در راه حق.

8. امینی، ابراهیم ( 1378) تعلیم و تربیت در اسلم. انتشارات انجمن اولیا و مربیان.

9. باقری، خسرو (1386) نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: انتشارات مدرسه.

10. بروجردی، حسین.(1386ش) جامع أحادیث الشیعة. تهران: انتشارات فرهنگ سبز.

11. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد( 1410ق) غرر الحکم و درر الکلم. چ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی.

12. ثعلبی نیشابوری، احمد بن ابراهیم ( 1422ق) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

13. حسینی زبیدی، محمد مرتضی (1414 ق)،تاج العروس من جواهر القاموس. بیروت: دارالفکر.

14. جوادی آملی، عبدالله. 1372) اسرار عبادت.( بی جا( انتشارات الزهرا.

15. ____________ 1379، مراحل اخلاق در قرآن. قم: مرکز نشر اسراء

16. ____________ 1386،ادب فنای مقربان. چ چهارم، قم: نشر اسراء.

17. دلشاد تهرانی، مصطفی (1334) سیری در تربیت اسلامی.)بی جا(: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.

18. راغب إصفهانی، حسین بن محمد.(1412ق) مفردات ألفاظ القرآن. بیروت: دارالقلم- الدار الشامیة.

19. زمردیان، احمد ( 1380) وصال العارفین. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

20. سید رضی.(1384) نهج البلاغه؛ ترجمه محمد دشتی، قم: طلوع مهر

21. شکوهی، غلامحسین. (1370،) مبانی و اصول آموزش و پرورش. مشهد: استان قدس رضوی.

22. طباطبائی، محمد حسین (1417ق)المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم.

23. طبرسی، فضل بن حسن (1360) مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات فراهانی.

24. ______________ 1377، جوامع الجامع. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی

25. طریحی، فخرالدین (1375) مجمع البحرین. تهران، ناشر مرتضوی.

26. طوسی، محمد بن حسن( 1407ق) تهذیب الأحکام؛ مصحح: خرسان، حسن الموسوی، چ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیه.

27. فراهیدی، خلیل بن أحمد (1409ق) العین. قم: نشر هجرت.

28. فرهمینی فراهانی، محسن (1379)،فرهنگ توصیفی علوم تربیتی. تهران: اسرار دانش.

29. قرشی، علی اکبر (1412ق)،قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیة.

30. قمی، عباس (1386) مفاتیح الجنان. قم: انتشارات انصارریان.

31. کاردان علی محمد و دیگران( 1386) فلسفه تعلیم و تربیت. تهران: انتشارات سمت

32. لیثی واسطی، علی بن محمد (1376) عیون الحکم و المواعظ. قم: دار الحدیث.

33. مجلسی، محمد باقر ( 1403ق) بحارالانوار. بیروت: دار إحیاء التراث العربی .

34. مدرس بستان آبادی، محمد باقر (1379) شرح دعای عرفه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

35. مصباح یزدی، محمد تقی)بی تا(خودشناسی برای خودسازی. چاپ اول،)بی جا): مؤسسه امام خمینی.

36. مطهری، مرتضی (1369) تعلیم و تربیت در اسلام. تهران، انتشارات صدرا.

37. شیخ مفید، محمد (1413 ق) الأمالی. قم: کنگره شیخ مفید.

38. مکارم شیرازی، ناصر( 1344) آفریدگار جهان.(بی جا): کانون انتشارات محمدی.

39. ____________ 1374 ش، تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیة.

40. موسوی کاشمری، مهدی)بی تا(روشهای تربیت. ]بی جا[: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.

41. نقوی، محمدتقی(1371) شرح دعای عرفه، ]بی جا[، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.

42. هوشیار، محمد باقر ( 1372) اصول آموزش و پرورش. تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان