مصاحبه با استاد "استنفورد" دربارۀ فیلم جدید کریستوفر نولان

اوپنهایمر ساده‌لوحی هری ترومن را نشان می‌دهد

«چیزی که به نظرم در فیلم به خوبی نمایش داده شده، ساده لوحی برخی مقامات آمریکایی از جمله رئیس‌جمهور هری ترومن است که فکر می‌کرد اتحاد جماهیر شوروی هرگز به سلاح هسته‌ای دست نخواهد یافت»- اسکات ساگان

عصر ایران - اسکات ساگان، محقق و دانشمند علوم سیاسیِ دانشگاه استنفورد و استاد علوم سیاسیِ کارولین اس جی مونرو، فیلم اوپنهایمر را در آخرهفتۀ افتتاحیه فیلم تماشا کرده است. ساگان از مدیران مرکز امنیت و همکاری بین‌المللی دانشگاه استنفورد (CISAC) است و از منظر حرفه‌ای علاقه‌مند به تماشای فیلمی با مضمونِ تقلای ایالات متحده برای ساخت اولین سلاح هسته‌ای (پیش از ساخت آلمان) است و با سرگذشتِ شخصیت اصلی این داستان (با نقش‌آفرینی کیلین مورفی) نیز آشنا است.

ساگان در مجالِ گفت‌و‌گو با خبرگزاری استنفورد دربارۀ روایت فیلم از سیاست ترویج هسته‌ای، تلاش‌های اوپنهایمر (پس از جنگ جهانی دوم) برای محدود کردنِ فناوری جدید نظامی و نقش هولناکِ سلاح‌های هسته‌ای در دنیای کنونی (از جمله تهدیدات روسیه در جنگ اوکراین) سخن می‌گوید.

«امیدوارم این فیلم انسان‌ها را به اندیشیدن دربارۀ روش‌های بهتری برای مدیریت فناوری هسته‌ای و سایر فناوری‌های مخاطرهآمیز ترغیب کند. این موضوع دغدغۀ مهمی برای آیندۀ سیاسی ایالات متحده است. ما به اذهان قدرتمند نسل جدید نیاز داریم و امیدواریم که اوپنهایمرهای آینده به یاریمان بیایند و بتوانیم با این مشکل مقابله کنیم.»

 دقت کنید. این مصاحبه حاوی مطالبی است که می‌تواند به اسپویلِ داستان فیلم منجر شود. (لو رفتن داستان)

  روایت فیلم اوپنهایمر از ساخت اولین بمب اتمی جهان تا چه حد با واقعیت صدق می‌کند؟ فیلمساز کجاها به خال زده و از چه مواردی غفلت کرده است؟ به نظر می‌رسد تراژدیِ بزرگ‌تری در کار بوده و فیلمنامه واقعیت را با وضوح کمتری نشان داده است. به هر روی با "تراژدی سیاسیِ مسابقۀ تسلیحات هسته‌ای" مواجهیم.

  بیوپیک (فیلمِ ‌زندگی‌نامه‌ محور) کریستوفر نولان دربارۀ تلاش‌های فیزیکدان نظری آمریکایی، جی رابرت اوپنهایمر برای ساخت اولین سلاح هسته‌ای جهان است. این فیلم در گیشه موفقیت‌آمیز بوده و مخاطبان کنجکاو را به دیدن داستان جنجالی و غم‌انگیز مردی که «پدر بمب اتم» شناخته می‌شود، جلب کرده است.

 حال و هوای زندگیِ جی رابرت اوپنهایمر، دستمایۀ فیلم جدید کریستوفر نولان قرار گرفته است. اوپنهایمر بر پروژۀ منهتن (پروژه‌ای است که به ساخت بمب هسته‌ای انجامید و در خلال جنگ جهانی دوم از آن استفاده شد) نظارت داشت و مدیر آزمایشگاه تحقیقاتیِ لوس‌آلاموسِ نیومکزیکو بود.

*****


جناب ساگان برداشت کلی شما از فیلم جدید کریستوفر نولان چیست؟

پیش از هرچیز فکر می‌کنم  اوپنهایمر در چهارچوب فیلم هالیوودی، بسیار دقیق و تکان‌دهنده ساخته شده است. کتابی که فیلم‌نامه بر اساس آن نوشته شده، "پرومتۀ آمریکایی: پیروزی و تراژدی" نوشتۀ کای برد و مارتین جی شروین است.

  پیروزی و تراژدیِ اوپنهایمر، موفقیت او در برپاییِ جامعه‌ای علمی در لوس آلاموس و ساخت اولین بمب اتم در کمتر از سه سال است؛ دستاوردی قابل توجه که شاید هیچ‌کس دیگری نمی‌توانست به آن نائل شود.

  داستان حاوی دو تراژدی است. تراژدی اول وضعیت اوپنهایمر برای دریافت مجوز امنیتی از کمیسیون انرژی اتمی (AEC) در سال 1954 و تحقیر عمومی او است که به رابطۀ اوپنهایمر با دولت ایالات متحده پایان می‌دهد.

  شایان ذکر است که در سال 2022 یعنی 55 سال پس از مرگ اوپنهایمر، جنیفر گرانهولم، وزیر انرژی با استناد به "سوگیری و ناعادلانه بودنِ روندی که دکتر اوپنهایمر در معرض آن قرار گرفت" این تصمیم را لغو می‌کند.

اسکات ساگان

راستش را بخواهید فکر می‌کنم تراژدیِ عظیم‌تری در کار بوده که در فیلم کم‌تر به چشم می‌خورد. منظورم تراژدی سیاسیِ مسابقۀ تسلیحات هسته‌ای بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده است که در دهۀ 1950 پدیدار شد. داستان درباره تلاش ناموفق اوپنهایمر برای محدودسازی ازطریق پیشنهاد همکاری زودهنگام با مسکو است که بعدها از طریق معاهدات کنترل تسلیحات (مانند معاهدۀ ممنوعیت آزمایش محدود در دهه 1960 و معاهدۀ محدودسازی ِتسلیحات استراتژیک در دهه 1970) تحقق یافت.

ما نمی‌دانیم که آیا اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده می‌توانستند زودتر دربارۀ ترتیبات امنیت ملیِ مورد قبول طرفین مذاکره کنند یا خیر؛ اما می‌دانیم که دولت ایالات متحده هرگز واقعاً تلاشی جدی در این خصوص نکرد.

در این فیلم، لوئیس اشتراوس، کمیسر AEC، خواستار سلب مجوز امنیتی اوپنهایمر به دلایل شخصی می‌شود اما همان‌طور که شما اشاره کردید، سیاست نیز در این بین نقش داشته است. برداشت شما از به تصویرکشیدن این موضوع چیست؟

  فکر می‌کنم این فیلم بیش از حد بر انتقام‌جویی شخصیِ لوئیس اشتراوس نسبت به اوپنهایمر تأکید کرده است؛ به ‌نحوی که علناً فقدان تخصص علمی اشتراوس را به سخره گرفته که در مجموع صادق است، اما این تنها دلیلی نبود که اشتراوس می‌خواسته به سبب آن از نفوذ اوپنهایمر در واشنگتن بکاهد. این موضوع همچنین جدالی سیاسی است؛ جدال بین دانشمندی لیبرال که می‌خواهد از مسابقۀ تسلیحاتی جلوگیری کند و بازیگر سیاسیِ محافظه‌کاری که قصد دارد در این مسابقه پیروز شود.

  اوپنهایمر به هیچ وجه صلح‌طلب نبود. او از زرادخانۀ نیرومند ایالات متحده کاملاً حمایت می‌کرد. فقط نمی‌خواست بمب هیدروژنی را توسعه دهد. لغو مجوز امنیتی او راهی برای کاهش اثربخشی‌اش در مباحث خصوصی و عمومی بود که در ایالات متحده جریان داشت. این امر او را بی اعتبار کرد و به طور غیرمستقیم ارزش برخی از ایده‌های ارزشمند او را از بین برد و این موضوع داستان را غم‌انگیزتر می کند.

محققان و دانشمندان چگونه می‌توانند معضلات معنوی و اخلاقیِ ناشی از فعالیت‌هایشان را تعدیل کنند؟

  اوپنهایمر از امضای نامۀ لئو زیلارد (فیزیکدانی که ایدۀ واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای را در سال 1933 طرح کرد) و دیگران در مخالفت با پرتاب بمب به ژاپن امتناع و اعلام کرد که دانشمندانِ مخترع بمب اتم، حقوق یا مسئولیتی بالاتر از دیگران ندارند. 

  من با او موافق نیستم. فکر می‌کنم دانشمندان و پژوهشگران علوم اجتماعی که در این زمینه متبحرند، وظایف سنگینی در بیان نظرات خود در مورد استراتژی‌های هسته‌ای بر عهده دارند و نحوۀ واکنش ما می‌تواند در اتخاذ رویکرد جنگ‌‌طلبانه یا صلح‌آمیز مؤثر باشد. 

در واقع بر این باورم که محققان می‌توانند با گرایش‌های نگران‌کننده‌ای همسو شوند که حاکی از نوعی الهام یا معرفت نسبت به بهترین سیاستِ امنیت ملی است. ولی ما باید به طور مداوم وضعیت موجود را به چالش بکشیم و به دقت در باب سیاست‌های جایگزین بیندیشیم.

به نظر شما اوپنهایمر در مورد تهدیدات کنونیِ سلاح‌های هسته‌ای چه خواهد گفت؟

  فکر می‌کنم وضعیت کنونیِ ما را تراژدی عظیم و پیش‌رونده‌ای قلمداد می‌کرد. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شورویِ سابق توانستند به توافقات بسیار مهمی برای کنترل تسلیحات دست یابند، اما اکنون تنها یک توافق باقی مانده است (اشاره به پیمان استارت نو New START که معاهده کاهش تسلیحات هسته‌ایِ دو جانبه میان ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه که اوباما و مدودف پس از امضای پیمان پراگ در سال 2011 منعقد کردند و در سال 2026 منقضی شد).

  چیزی که به نظرم در فیلم به خوبی نمایش داده شده، ساده لوحی برخی مقامات آمریکایی از جمله رییس‌جمهور هری ترومن است که فکر می‌کرد اتحاد جماهیر شوروی هرگز به سلاح هسته‌ای دست نخواهد یافت. این باور از نظر علمی ساده‌لوحانه بود و اوپنهایمر نشان داد به راحتی می‌تواند اتفاق بیفتد.

هری ترومن

   تسلیحات هسته‌ای امروزه در جنگ اوکراین نقش هولناکی ایفا می‌کنند. ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری روسیه بارها تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کرده است.

  جدی‌ترین تهدید زمانی بود که بخش‌هایی از خاک اوکراین را ضمیمه و اعلام کرد ایالات متحده نیز قبلاً از سلاح‌های هسته‌ای علیه هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرده است.

  پوتین تهدید می‌کرد روس‌ها ممکن است از سلاح هسته‌ای علیه اوکراین به مثابۀ راهی برای پایان دادن به جنگ استفاده کنند. امیدوارم کسی به او یادآوری کند  ژاپنی‌ها نتوانستند در سال 1945 به ایالات متحده حمله کنند. اما امروز اوکراین می‌تواند به روسیه حمله کند و ایالات متحده هم می‌تواند همراه شود تا روسیه پاسخ درخوری دریافت کند.

  فیلم دربارۀ نقش بازدارندۀ سلاح‌های هسته‌ای است و این ایده را مطرح می‌کند که از تهاجم دشمن با تهدید معتبر و انتقام‌جویانه جلوگیری شود. می‌توانید این استراتژی را توضیح دهید و بگویید چه مخاطراتی دارد؟

  خیلی‌ها معتقدند خصلتِ بازدارندگیِ تسلیحات هسته‌ای لغزش‌ناپذیر است. این بدان معناست که تهدید جنگ هسته‌ای آن‌قدر خط قرمز است که باعث می‌شود همۀ کشورهایی که این سلاح را در اختیار دارند به یک اندازه خویشتن‌دار باشند و از این رو پیگیری کنترل تسلیحات و خلع سلاح ضروری نیست. اما به نظر من این باور نادرست است.

  سلاح‌های هسته ای توسط نهادهای انتزاعی موسوم به دولت ها کنترل نمی‌شوند. آن‌ها دراختیار انسان‌های عادی و سازمان‌های پیچیده و ناقصی قرار دارند که مصون از اشتباه نیستند. خطر استفاده از سلاح هسته‌ای فقط به این منحصر نیست که رهبر مأیوسی مثل پوتین از آن برای اهداف سیاسی استفاده کند. ضمن آن‌که خطر استفادۀ تصادفی و نادرست یا هشدار نابه‌جا مبنی بر وقوع حمله نیز وجود دارد.

  امیدوارید مردم به ویژه آن‌هایی که دوران جنگ سرد را از سر نگذرانده‌اند و با هراسِ اعلامِ درگیری هسته‌ای آشنا نیستند، چه پیامی از فیلم بگیرند؟

  فکر می‌کنم خطر اشاعۀ تسلیحات هسته‌ای درمجموع برای نسل جوان موضوعیتی ندارد. این امر تاحدی به دلیل نگرانی‌های دیگر، دغدغه‌های ناشی از هوش مصنوعیِ لجام‌گسیخته، تغییرات آب و هوایی و بیماری‌های همه‌گیر است و باعث شده برخی فکر کنند سلاح‌های هسته ای ماهیت تهدیدکننده‌ای ندارند. امیدوارم این فیلم آدم‌ها را به اندیشیدن وا دارد و به روش‌های بهتری برای مدیریت فناوری هسته‌ای و سایر فناوری‌های خطرناک سوق دهد.

  آیا دلیلی برای خوش‌بین بودن وجود دارد؟

  خوش‌بختانه از زمان پایان جنگ سرد، قراردادهای تسلیحاتی، میزان تسلیحات موجود در زرادخانه های ایالات متحده و روسیه را بسیار کاهش داده است. امروزه ما در زرادخانۀ هر ایالت 1550 سلاح داریم، البته درحال‌حاضر با افزایش بنیۀ زرادخانۀ هسته ای چین، فشارهایی برای افزایش تسلیحات داخلی وجود دارد. 

  حفظ روابط پایدار و بازدارنده با روسیه و چین چالش بزرگی برای ایالات متحده ایجاد خواهد کرد. برخی استدلال می‌کنند ایالات متحده باید زرادخانۀ هسته‌ایِ خود را بسازد تا دست‌کم از این‌نظر هم‌تراز روسیه و چین شود. به عبارتی ایالات متحده به‌تنهایی باید توانی بیش از هر یک از این کشورها داشته باشد که البته آن‌ها در برابر این اقدام مقاومت خواهند کرد. 

  آیا می‌توانیم راهی برای کنترل تسلیحات پیدا کنیم یا مسابقه تسلیحاتیِ سه جانبه اجتناب‌ناپذیر است؟ این پرسش مهمی در آیندۀ سیاسی ایالات متحده است. ما به اذهان قدرت‌مند نسل جدید نیاز داریم و امیدواریم اوپنهایمرهای آینده به یاریمان بیایند و بتوانیم با این مشکل مقابله کنیم.

 

منبع: استنفورد نیوز

نویسنده: ملیسا دی ویت

مترجم: لیلا احمدی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان