سرویس جهان مشرق*- مسعود الرحمن عثمانی نفر دوم سپاه صحابه که سالهاست نام آن عوضشده است و نام «اهل السنة و الجماعة» را برای خود برگزیده است در اسلامآباد ترور شد و با ترور او بار دیگر نام جریانهای مختلف سیاسی و مذهبی پاکستان بر سر زبانها افتاده است. متأسفانه در چنین مواقعی موجی از دادههای غلط فضای مجازی را درمینوردد و به تعبیر یک مثل فارسی «دوغ و دوشاب» آمیخته و درهم میشود.
هرکسی سخنی درباره مدرسه حقانی و لشکر طیبه و سپاه صحابه و لشکر جهنگوی و TTP و ... در فضا پرتاب میکند بیآنکه به تبعات حرف خود بیاندیشد و یا توجه کند هر یک از این پدیدهها هویتی مشخص و اهداف و برنامههایی دارند و علیرغم برخی همپوشانیها و نزدیکیها، یکی دیدن این جریانها خطایی راهبردی و متأسفانه رایج است؛ بررسی چنین اموری نیازمند توجه به جزئیات فراوان و برقراری ارتباط منطقی و تاریخی بین پدیدههای مختلف است. بر همین اساس در این گزارش تلاش داریم بهقدر امکان به ترور رخداده و فضای سیاسی-مذهبی پاکستان با محوریت سپاه صحابه بپردازیم.
فرضیه محتمل در مورد ترور مسعود الرحمن
اگر بخواهیم که خیلی خلاصه و مستقیم در همین ابتدای کار ماجرای ترور مسعود الرحمن و انگیزه پشت پرده آن را ارزیابی کنیم باید بگوییم که بررسی شرایط و قرائن و بیّنات حاکی از این است که احتمال وقوع قتل به دلیل اختلافات درونگروهی بیش از هر فرضیه دیگری است و هیچ ارتباطی میان این رخداد و شیعیان مظلوم پاکستان و یا حتی ترور کرمان توسط گروهک تروریستی داعش دیده نمیشود.
در این ماجرا اتفاق تمام تلاش دشمن(بهویژه آمریکاییها) این است که به نحوی این ترور را به شیعیان منتسب سازد تا در یک فضای احساسی و سرشار از خشم و نفرت بار دیگر درگیریهای سنگین فرقهای و کشتارها و ترورها مانند دهه 1370 شمسی/ 1990 میلادی در پاکستان به راه افتد و متأسفانه عدهای با دنبال کردن یک خط غلط و بیمحتوای رسانهای به این طرح دشمن خدمترسانی میکنند!
در پاکستان پس از طی شدن حدود پانزده سال اختلافات سنگین میان سپاه صحابه و لشکر جهنگوی از یکسو و تحریک نفاذ جعفری و سپاه محمد و دیگر جریانهای شیعی از سوی دیگر، از حدود سال 2002 آهستهآهسته این اختلافات و نزاعها در اکثر مناطق پاکستان فروکش کرد و بهجز مسئله پاراچنار که مختصات خاص خود را دارد، شاهد نزاعهای گسترده و ترورهای گسترده (آن چنانکه در دهههای شصت و هفتاد بود) نبودهایم.
متهم کردن شیعه در این قتل بزرگترین خطری است که پیش روی ثبات جامعه پاکستان وجود دارد و خوشبختانه بهجز یکی دو روز اول این حرف چندان باورپذیر برای مردم پاکستان نبوده و نیست. درواقع موجی از اختلافات که بر سر نمایندگی مجلس از شهر جهنگ در میان جریانهای مختلف سپاه صحابه وجود داشته بیشتر مردم را به این سمت سوق داده که احتمالاً این جریانات و یا بخشی از طرفداران آنها دست به چنین اقدامی زده باشند، که طبیعتا نیازمند بررسی های بیشتر از سوی پلیس پاکستان و نظام قضائی و امنیتی این کشور است اما بههرروی بیانگر این است که شائبه دخیل دانستن شیعیان در این واقعه تا چه میزان دور از واقع و بیبنیاد و سست است.
مسئلهای که در ایام اخیر سپاه صحابه را دچار نوعی دودستگی کرده است مسئله نمایندگی از شهر جهنگ در مجلس پاکستان است. شهرجهنگ بهنوعی پایتخت و مهمترین مرکز سیاسی و نظامی برای جریانهای سپاه صحابه و لشکر جهنگوی است هرچند مدتهاست که در اکثر انتخابات این شهر خاندان «شیخ» که مخالف جریان سپاه صحابه هستند در رقابتها پیروز شدهاند.
شهر جهنگ با جمعیت حدود 350 هزار نفر در ایالت مهم پنجاب واقعشده است و بهصورت سنتی برای جریانهای یادشده بسیار حائز اهمیت میباشد. اکنون احمد لُدهیانوی (رهبر کنونی سپاه صحابه) و معاویه اعظم طارق (پسر رهبر پیشین سپاه صحابه به نام اعظم طارق که در سال 2003 ترور شد)، خواهان نمایندگی از این شهر هستند و همین مسئله اختلاف سنگینی میان لُدهیانوی و خانواده اعظم طارق ایجاد کرده است.
مسعود الرحمن از طرف حزب مسئول گفتگو با خانواده اعظم طارق برای انصراف از انتخابات بود و البته با پاسخ تند آنها مواجه شده بود. دیدارهایی از سوی لدهیانوی با سر وزیر ایالت پنجاب و دیگر مقامات استانی برای رسیدگی قانونی به این مسئله صورت گرفته بود ولی بههرحال به نتیجه روشنی نرسیده بود.
اعظم طارق که در سال 2003 ترور شد
درهرصورت بدون هرگونه پیشداوری به این اختلافات صرفاً از این منظر توجه شد که بیان شود مسئله کشته شدن آقای مسعود الرحمن یک مسئله مشکوک و پر از ظن و گمان است و متهم کردن شیعیان نیز خطرناکترین دامی است که در پس این اتفاق وجود دارد و بهجاست که از هرگونه موضعگیری شتابزده و بیمحتوا در این مورد جدا پرهیز شود.
مروری بر فتنه اختلافات مذهبی تا تأسیس سپاه صحابه
اختلافات جزئی بین دستههای مختلف مسلمان در طول تاریخ اسلام در همهجا و نیز در شبهقاره هند وجود داشته است، ولی سازش و مدارا با یکدیگر اصل و شیوه غالب و رایج خصوصاً در این منطقه بوده است. هویتهای مذهبی در آسیای جنوبی اغلب پیچیده و ترکیبی است و فرهنگ اسلام سنی در شبهقاره، مانند شیعیان مملو از احترام به حضرت علی ع و اهلالبیت (ع) است (به خاطر نقش پررنگ تصوف). مثلاً، امروزه بالاترین مدال ارتش پاکستان، "نشان حیدر" است.
نشان حیدر، بالاترین نشان نظامی در پاکستان
در پاکستان و مناطق دیگری در شبهقاره هند، سنیهای بریلوی به همان مزارها که شیعیان میروند رفته و اغلب هر دو، همان مقدسین را احترام میگذارند. حتی برخی از هندوها در هند در مراسم محرم شرکت میکنند، و بعضی از آنها از مریدان امام حسین (ع) میشوند.
موسیقی مذهبی قوالی(که مورد علاقه سنی ها، شیعیان، و حتی غیرمسلمانان آن مناطق میباشد) مملو از اشعار و حالاتی در ستایش علی ع و اهلالبیت میباشد. امیر خسرو دهلوی صوفی قرن هفتم هجری شعری در مورد حدیث "من کنتُ مولا" گفته است که در اواخر قرن بیستم میلادی بهوسیله نصرت فاتح علیخان، خواننده محبوب قوالی که او هم سنی بود خواندهشده است.
با توجه به روحیه صوفیانه مسلمانان شبهقاره، برجسته کردن اختلافات مذهبی در پاکستان ناصحیح است. بندهایی که بسیاری از اهل سنت و شیعیان را به هم متصل میکند بسیار بیشتر از عواملی است که آنها را از هم دور میکند. در زمان استقلال پاکستان (1947) نهضتی که در حال تأسیس کشور پاکستان بود میخواست تفرقههای مذهبی داخل مسلمانان را از بین ببرد و به همین خاطر مفهومی کاملاً فراگیر از اسلام را اتخاذ کرد. محمدعلی جناح، موسس پاکستان، یک مسلمان شیعه بود، بااینحال از خواهرش، فاطمه، خواست که خودشان را در معرض عموم فقط یک مسلمان توصیف کنند.
در دهههای نخست پاکستان، سنیها و شیعیان بهطور نسبتا دوستانه در کنار یکدیگر زندگی میکردند. طارق خوسا Tariq Khosa که به مدت 40 سال در نیروی پلیس پاکستان خدمت کرده است میگوید:
«زمانی که من در سال 1973 شروع به کارکردم، تنها برخوردی که میدیدم و مبنای مذهبی داشت، بین دئوبندی ها و بریلوی ها بود، و ما سعی میکردیم آنها را کنترل کنیم. حداکثر اتفاقی که میافتاد ردوبدل کردن حرفهای خشونتبار بهوسیله بلندگوی دستی در حین نمازهای جمعه بود، ولی هرگز خبری از استفاده از سلاح نبود».
در سال 1985، گروه ضد شیعه سپاه صحابه پاکستان (SSP) بهوسیله حق نواز جهنگوی تشکیل شد. بعد از 1988، شبهنظامیان باوجود ماندن در فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای خشونتآمیز خود را در پاکستان توسعه دادند. پاکستان در طول سالها، برهههایی از خشونت را دیده بود، ازجمله درگیریهای سنی-شیعه در کراچی در 1983، کرم ایجنسی Kurram Agency و لاهور در1986 و گیلگیت-بلتیستان در 1988. ولی ترور رهبر شیعیان پاکستان (و رهبر تحریک نفاذ فقه جعفری را عهده دار بود) یعنی علامه شهید عارف حسین الحسینی، خشونتها را به اوج رساند.
شهید علامه سید عارف حسین الحسینی در کنار رئیسجمهور وقت ایران –حضرت آیتالله خامنهای- در سفر ایشان به پاکستان
همچنین، نبردهای خونینی در مناطق مستعد برای جنگ فرقهای انجام شد، مثل جهنگ، مناطق مخلوط فرقهای مثل کُرم و اورکزای. در سال 1990، حق نواز جهنگوی موسس SSP در حملهای که پیروان او به گروههای شیعه نسبت میدادند کشته شد. مدتی بعد صادق گنجی، سرکنسول ایران در لاهور به شهادت رسید.
شهید صادق گنجی، مسئول خانه فرنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور در اواخر دهه 60/شهادت: 28 آذر 1369
در 1994 گروههای مختلف خودشان را برای بالاتر بردن خشونتها آماده میکردند. در آن سال از بین شیعیان گروهی به نام "سپاه محمد" (SMP )، که گروهی مسلح و منشعب شده از تحریک نفاذ فقه جعفری TJP بود بهوسیله مراد عباس یزدانی و غلامرضا نقوی شکل گرفت. در سال 1996 لشگر جهنگوی (LeJ)، یک شاخه شبهنظامی، منشعب از سپاه صحابه، بهوسیله ریاض بصرا، اکرم لاهوری، و ملک اسحاق تشکیل شد. عدهای تشکیل لشکر جهنگوی را به خاطر عدم توافق با رهبری سپاه صحابه تلقی کردهاند، ولی یک مقام سابق پاکستانی در حالیکه به وجود پارهای از اختلافات بین SSP و LeJ اذعان دارد، میگوید: «در اینکه بگوییم SSP در تشکیل LeJ دخالتی نداشته است، باید محتاط بود. SSP وابسته به فعالیتهای نظامی LeJ میباشد، درحالیکه LeJ هم وابسته به شبکه پشتیبانی و پایگاه ایدئولوژیک SSP است.».
در اواخر دهه 1990، سپاه صحابه موقعیت خود را نهفقط در مناطق شهری جهنگ و مناطق همسایهاش در پنجاب، بلکه در کل کشور بهعنوان نیرویی که باید آن را بهحساب آورد و درواقع از آن ترسید مستحکم نمود.
در سال 1997، به قول یک مقام سابق پلیس، "جنگ LeJ از کنترل خارج شد"، با 193 کشته در خشونتهای فرقهای در آن سال که بیش از دو برابر سال قبل بود. نخستوزیر، نواز شریف بهاتفاق برادرش شهباز شریف، سروزیر ایالت پنجاب، سرکوب این گروه را شروع کردند.
حملات تروریستی فرقهای در 1998 و 1999، که در میانه عملیات سرکوب LeJ بهوسیله دولت مسلم لیگ پاکستان (شاخه نواز) بود، کاهش یافت اما در 3 ژانویه 1999 طی عملیات جسورانهای قصد کشتن نواز شریف را داشتند. ولی برای نخستوزیر شریف، بمبی که در مسیر حرکت کاروان اتومبیلها درراه لاهور کار گذاشتهشده بود، زودتر از موقع منفجر شد. شهباز شریف هم بهتلافی دستور عملیاتی را علیه LeJ در پنجاب داد که طی آن تعداد زیادی از افراد آن گروه کشته شدند، در سال 1997، رهبر SSP، ضیا الرحمان فاروقی و 22 نفر دیگر در انفجار بمبی در یک دادگاه در لاهور کشته شدند.
حکومت پاکستان همزمان با تقویت مبارزهاش علیه LeJ، به دنبال آشتی دادن سنیها و شیعهها با یکدیگر شد. بر اساس گفته یک مقام سابق پلیس پنجاب، در آن زمان دولت محلی پنجاب توانست رهبران فرقههای عمده را دورهم جمع کند. همچنین بهعنوان یک اقدام موازی و مثبت دیگر، شورای ملی اتحاد (یکجهتی) ایجاد شد (Yakjehti Counci Milli یا YCM). این شورا که بهوسیله احزاب عمده اسلامی سازماندهی شده بود، بر یک قانون 17 مادهای مبتنی بر وحدت توافق کرد. یکنهاد مؤثرتر هم در پنجاب به نام هیئت علمای متحده Muttahida Ulema Board (MUB) تشکیل شد و در دولت محلی پنجاب اثرگذار بود. یک سیاستمدار سابق پنجابی گفت که رهبران فرق سنی و شیعه بهمرورزمان مواضع خود را نرمتر کردند:«در آغاز آنها حتی باهم دست نمیدادند. سپس آنها باهم غذا خوردند. و سپس بهاتفاق نماز بهجا آوردند...»
در MUB ، رهبران سنی و شیعه موافقت کردند که 63 کتاب را که توهینآمیز تلقی میشد ممنوع کنند. 43 کتاب مال شیعیان بود و 20 کتاب مال سنیها. همچنین، علمای سنی و شیعه یک آئیننامه رفتاری را امضاء کردند و بسیار نزدیک به رسیدن به سازشی فراگیر، شامل اصلاحاتی در قوانین بودند. ولی نخستوزیر شریف در اکتبر 1999 بهوسیله پرویز مشرف سرنگون شد، و، بر اساس گفته مقام سابق پلیس پنجاب، این دولت نظامی هیچ علاقهای به پیشبرد تمهیدات MUB نداشت. بههرحال MYC به ملاقات با یکدیگر ادامه دادند، و گفته شد که در فوریه 2001، رهبران SSP و SMP توافق کردند از خشونت پرهیز کنند.
در آگوست 2001، ژنرال مشرف، لشگر جهنگوی و سپاه محمد را ممنوعه اعلام نمود. سال بعد، وی همچنین سپاه صحابه و تحریک جعفری پاکستان را ممنوع کرد. ولی هر دو گروه بانامهای جدید به کار خود ادامه دادند، اولی نام خود را "اهل سنه والجماعات" ASWJ گذاشت. بااینحال، سرکوبی که مشرف بر SSP/ASWJ وارد کرد سخت و شدید بود. مشرفبه رهبر SSP، اعظم طارق Azam Tariq اجازه داد تا درحالیکه در زندان است، کاندیدای انتخابات شود.
جمعبندی:
در پاکستان راهی بسیار طولانی و پرخطر و خونرنگ طی شده است تا درنهایت نوعی صلح میان گروههای مختلف برقرار شود (البته متأسفانه این صلح در پاراچنار مظلوم بهصورت پایدار برقرار نشد و شیعیان پارچنار بهصورت متناوب قربانی حملات خرد و کلان بودهاند، که خود حکایت دیگری دارد و مقالهای جداگانه میخواهد). درواقع در اوایل قرن میلادی جاری پس از حدود دو دهه نزاع، صلح نسبی برقرار شد و خبری از ترورها و رخدادهای فاجعهبار بزرگ مرتبط با این گروهها مخابره نشد.
در روزهای اخیر، کشته شدن مشکوک نفر دوم سپاه صحابه این خطر را به وجود آورده است که بار دیگر آتش جنگهای فرقهای شعلهور شود و بایستی همه گروهها و عقلای قوم (خصوصاً بزرگان جمعیت علمای اسلام پاکستان نظیر مولانا فضل الرحمن و مولانا حامد الحق فرزند مولانا سمیع الحق و بزرگان جماعت اسلامی پاکستان و نیز علمای شیعه نظیر حججاسلام ساجد نقوی و جواد نقوی و راجا ناصر و ...) مصلحتاندیشی کنند و نگذارند که ظن و گمانها باعث تخریب صلح و امنیت در این کشور مسلمان 250 میلیون نفری شود، آنهم در شرایطی که میرود دفاع از آرمان رهایی قدس شریف بیش از هر زمان دیگر مسلمانان پاکستان و کل جهان اسلام را متحد و همآوا و نیرومند سازد.
** دکتر بهرام زاهدی/ کارشناس ارشد مسائل جهان اسلام