ماهان شبکه ایرانیان

آیات مرتبط با رخدادها؛ تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه

زمانی که پیامبر اسلام (ص) در مکه بود، در صورت امکان از طرف رکن «حجرالأسود» به گونه ای به نماز می ایستاد که هم به طرف کعبه باشد و هم به طرف «بیت المقدس».

آیات مرتبط با رخدادها؛ تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه

قبلۀ اول اسلام

زمانی که پیامبر اسلام (ص) در مکه بود، در صورت امکان از طرف رکن «حجرالأسود» به گونه ای به نماز می ایستاد که هم به طرف کعبه باشد و هم به طرف «بیت المقدس».

با توجه به اینکه «بیت المقدس» قبلۀ یهودیان بود، وقتی یهودیان مدینه دیدند پیامبر اسلام (ص) به سوی قبلۀ آنان نماز می خواند، زبان به طعنه و شماتت گشودند و گفتند: «این پیامبر تابع دین ماست و به سوی قبلۀ ما نماز می خواند و همین دلیل بر حقانیّت ما است.» پیامبر(ص) و مسلمانان از این جهت ناراحت بودند؛ ولی طبق دستور خداوند متعال به سوی «بیت المقدس» نماز می خواندند، تا اینکه خداوند دستوری برای قبله بودن کعبه صادر کرد.[1]

تاریخ تغییر قبله

در اصل موضوع «تغییر قبله» اختلاف اساسی و مهمی بین شیعه و اهل سنّت وجود ندارد، اما در مسئلۀ «تاریخ تغییر قبله» اختلاف شده است؛ صاحب کتاب «مواهب الرحمن» می نویسد: اگرچه در «صحیح مسلم» آمده که این قضیه در نیمۀ رجب سال دوم هجری واقع شده است؛ ولی مشهور اهل سنّت قائل اند در نیمۀ شعبان آن سال اتفاق افتاده است.[2]

قول مشهور علمای شیعه این است که این واقعۀ مهم و سرنوشت ساز در نیمۀ رجب سال دوم هجرت به وقوع پیوست.[3]

علامه طباطبایی) می نویسد: «روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی دربارۀ جریان تغییر قبله نقل شده که مضمون آنها به همدیگر نزدیک است؛ اما در مورد تاریخ وقوع آن اختلاف دارند؛ ولی اکثر آنها  که صحیح تر هم هست  دلالت دارند بر اینکه هفده ماه پس از هجرت، در نیمۀ ماه رجب واقع شده است.»[4]

آیات مربوط به تغییر قبله

در سورۀ بقره نُه آیه (142  150) وجود دارد که هرکدام به گونه ای با قضیۀ تغییر قبله ارتباط دارند و چون تفسیر تمام آن آیات در یک مقاله نمی گنجد، فقط به توضیح بخشهایی از آنها می پردازیم.

زمینه سازی برای تغییر قبله

خدای حکیم پیش از حکم تغییر قبله، خبر از اعتراض افراد سفیه و سبک مغز می دهد و پاسخ اعتراض آنها را نیز به رسول خدا(ص) می آموزد و می فرماید: [سیقُولُ السفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی کانوا علَیها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یهْدی مَنْ یشاءُ إِلی صراطٍ مُسْتَقیمٍ]؛ «به زودی سبک مغزان از مردم می گویند: چه چیز آنها [مسلمانان] را از قبله ای که بر آن بودند، بازگردانید؟ بگو: مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ خدا هر کس را که بخواهد، به راه راست هدایت می کند.»

این آیه متضمّن سه مطلب است: اعلام قبلی تغییر قبله، گزارش غیبی از اعتراض سفیهان و چگونگی پاسخ به آن اعتراضات.

خود این مطالب می تواند معجزه محسوب شود؛ چراکه خدای سبحان با بیان آنها در این آیۀ شریفه، علاوه بر زمینه سازی برای تغییر قبله، رسول اکرم(ص) را برای تحمّل پیامدهای آن آماده می کند. بدیهی است که آگاهی قبلی از وقوع حادثه و دانستن راه چارۀ آن، تحمّل حادثه را آسان خواهد کرد، بر خلاف آنکه قبله به طور ناگهانی تغییر کند و پیامبر اسلام(ص) در برابر اعتراضات پیش بینی نشده ای قرار گیرد که در آن صورت، تحمّل آن (همچون وقوع ناگهانی حوادث دیگر) سنگین و برای امت اسلامی دشوار خواهد بود.[5]

مفهوم «سفهاء»

کلمۀ «سفهاء» که در آیۀ فوق استعمال شده، جمع «سفیه» است و در اصل به کسی گفته می شود که بدنش سبک باشد و به آسانی جابه جا شود. عرب به افسارهای سبک وزن حیوانات و به پارچه هایی که بافتش محکم نباشد «سفیه» می گوید؛ ولی این کلمه به تدریج در افراد «سبک مغز» به کار رفته و به صورت معنی اصلی آن درآمده است؛ خواه این سبک مغزی و نقصان عقل در امور دینی باشد یا دنیوی.[6]

مراد از «سفهاء» در این آیه، یهود و مشرکان عرب هستند که به خاطر انحراف از فطرت، سفیه نامیده شده اند.[7]

دلیل سفاهت معترضان به تغییر قبله

سفاهت معترضان به حکم تغییر قبله از دو جهت است؛ نخست اینکه آنها نمی دانستند قبله بودن یک مکان صفت ذاتی آن نیست تا عدول از آن محال عقلی باشد؛ بلکه خدای حکیم بر اساس حکمت و مصلحت آن را تعیین می کند. کسی که در برابر دستور خدا اعتراض و از آن سرپیچی نماید، «سفیه» است.

دیگر اینکه حضرت ابراهیم(ع) مظهر رشد بوده و سیرۀ عملی او معیار عقل و خرد بوده است: [وَ لَقدْ آتَینا إِبْراهیمَ رُشْدَهُ مِنْ قبْلُ وَ کنا بِهِ عالِمینَ] از این رو، اعراض از آیین آن حضرت و اعتراض به حکم تغییر قبله از قدس به کعبه ای که او بنا کرده، نشان از سفاهت است: ]وَ مَنْ یرْغَبُ عَنْ ملَّۀ إِبراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقدِ اصطَفَیناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَۀ لَمِنَ الصَّالِحینَ[؛ «جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم رویگردان خواهد شد؟!»[8]

مضمون اعتراض سفیهان

طبق بیان قرآن، سفیهان در اعتراض خود می گفتند: [ما وَلاَّهمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی کانُوا عَلَیها]؛ «چه چیز مسلمانان را از قبله ای که بر آن بودند، برگردانید؟!»؛ یعنی چرا آنها از قبله ای که خدا برای پیامبران پیشین قرار داده بود، اعراض نموده و به سوی خانه ای برگشتند که چنین شرافتی ندارد؟! اگر این عمل به دستور خداست، خدایی که «بیت المقدس» را قبله قرار داده است، حکم خود را نسخ نمی کند و نمی شکند (یهود به نسخ معتقد نبود)، و اگر بدون دستور خداست، این انحراف از صراط مستقیم و خروج از هدایت و رفتن به سوی ضلالت و گمراهی است؟!

اگرچه در آیۀ فوق مطالب مذکور به طور صریح از زبان آنها نیامده است؛ ولی پاسخی که خدا به اعتراض آنها داده، اشاره ای بر این مطالب دارد.[9]

پاسخ به اعتراض سفیهان

خدای سبحان در پاسخ اعتراض سفیهان، در ادامۀ آیۀ فوق به پیامبرش چنین دستور می دهد: [قُلْ لِلَّه الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یهْدی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم]؛ «بگو مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر کس را که بخواهد، به راه راست هدایت می کند.»

این فراز از آیۀ شریفه می فرماید: تمام جهتها از آنِ خداست؛ زیرا بر اساس کُرویت زمین و حرکت وضعی آن، هر نقطه از زمین مشرق و نقطۀ مقابل آن مغرب است؛ چون خورشید در هر لحظه در نقطه ای از زمین طلوع و در نقطۀ مقابل غروب می کند. بنابراین، مراد از مشرق و مغرب در این آیۀ شریفه، جنس آن است، نه مشرق و مغرب خاص. از این رو، در آیۀ دیگر از این دو سمت به صورت جمع یاد شده است: [فلا أُقسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُون]؛ «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم.»

بنابراین، مشرق و مغربی که در آیۀ مورد بحث آمده است، در برابر شمال و جنوب یا بالا و پایین نیست؛ بلکه تمام جهات و سمتها را در بر می گیرد و معنی آیه چنین می شود: تمام جهات و سمتها از آن خداست و تعیین کنندۀ قبله نیز خداست، پس هر سمت را که او قبله قرار دهد، همان سمت قبله خواهد شد.[10]

هیچ مکانی بدون عنایت خدا شرافت ذاتی ندارد؛ بلکه هر جایی که خدا دستور دهد، همانجا محترم و مقدس خواهد بود. مهم آن است که بندۀ حقیقی مطیع امر مولای خود و تسلیم فرمان او باشد و بتهای لجاجت، خودخواهی و تعصب را بشکند.

لازم به ذکر است که جملۀ ]یهْدی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم[ به این معنی نیست که خدا بدون حساب کسی را هدایت می کند؛ بلکه مشیّت خدا بر هر امری از روی حکمت بوده، از مصالح و مفاسد آن سرچشمه می گیرد و هدایت انسان نیز از این قانون مستثنا نمی باشد. تغییر قبله نیز یکی از مصادیق هدایت الهی به «صراط مستقیم» می باشد که به مقتضای حکمت خدا انجام گرفته است.

هدف از تشریع و جعل احکام از سوی خدا، هدایت انسانها به «صراط مستقیم» است و قبله شدن کعبه نیز زمینه ساز هدایت انسانها به «صراط مستقیم» می باشد.[11]

برخی از اسرار تغییر قبله

در آیۀ بعدی به برخی از اسرار تغییر قبله اشاره می فرماید: [وَ کذلِک جعَلْناکمْ أُمۀ وَسطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقبلۀ الَّتی کنتَ علَیها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ینْقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکبیرَۀ إِلاَّ عَلَی الَّذینَ هدَی اللَّه وَ ما کانَ اللَّهُ لِیضیعَ إیمانَکمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ]؛ «همانگونه (که قبلۀ شما یک قبلۀ میانه است) شما را نیز امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد. و ما آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از تو پیروی می کنند، از آنها که به عقب باز می گردند، مشخص شوند و مسلماً این حکم جز بر کسانی که خدا آنها را هدایت کرده، دشوار خواهد بود. (این را نیز بدانید که نمازهای شما در برابر قبلۀ سابق، صحیح بوده است) و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمی گرداند؛ زیرا خدا نسبت به مردم، رحیم و مهربان است.»

در این آیۀ شریفه، به قسمتی از فلسفه و اسرار تغییر قبله اشاره شده است.

1- امت وسط و قبلۀ وسط

نخست می فرماید: «همان گونه (که قبلۀ شما قبله ای میانه است) شما را نیز امت میانه ای قرار دادیم.»؛ «امت وسط» بودن مسلمانان حقیقی به این معناست که اهل افراط و تفریط نیستند.

اما وسط و میانه بودن قبله (کعبه) چگونه متصوّر است؟

سید بن طاووس(ره) می گوید: «در احادیث رسیده از پیشوایان معصوم(ع) دیدم که: «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمرَ آدَم(ع) أَنْ یصَلِّی إِلَی الْمَغْرِبِ وَ نُوحاً (ع) أَنْ یصَلِّی إِلَی الْمَشْرِقِ وَ إِبْرَاهِیمَ (ع) أَنْ یجْمَعَهُمَا فَلَمَّا بَعَثَ موسَی(ع) أَمرَهُ أَنْ یحْیی دِینَ آدَمَ(ع) وَ لَما بعَثَ عِیسَی(ع) أَمرَهُ أَن یحیی دِینَ نُوحٍ(ع) وَ لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) أَمرَهُ أَن یحْیی دِینَ إِبْرَاهِیمَ(ع)؛[12] خدای تعالی به آدم(ع) دستور داد به سوی مغرب نماز بخواند! به نوح(ع) دستور داد به سوی مشرق نماز بخواند! به ابراهیم(ع) دستور داد که میان آن دو جمع نماید و آن "کعبه" است. هنگامی که موسی(ع) را مبعوث کرد، به او دستور داد که دین آدم(ع) را زنده کند. هنگامی که عیسی (ع) را مبعوث فرمود، به او دستور داد که دین نوح(ع) را زنده نماید، و هنگامی که حضرت محمد(ص) را مبعوث فرمود، دستور داد که دین ابراهیم(ع) را زنده کند.»

علامه مجلسی (ره) پس از نقل این روایت، می گوید: منظور از جمع میان مغرب و مشرق، به این ترتیب است که استقبال کعبه، گاهی با مشرق و گاهی با مغرب مطابقت می کند. یا اینکه چون کعبه میان مشرق و مغرب قرار دارد، مثل این است که جامع بین آن و این می باشد.[13]

در تفسیر نمونه آمده است: «اما چرا قبلۀ مسلمانان، قبلۀ میانه است؛ زیرا مسیحیان تقریباً به سمت مشرق می ایستادند، به خاطر اینکه بیش تر ملل مسیحی در کشورهای غربی زندگی می کردند و برای ایستادن به سوی محل تولد حضرت عیسی(ع) که در "بیت المقدس" بود، ناچار بودند به سمت مشرق بایستند و به این ترتیب جهت مشرق قبلۀ آنان محسوب می شد؛ ولی یهود که بیش تر در شامات و بابل و مانند آن به سر می بردند، رو به سوی بیت المقدس که برای آنان تقریباً در سمت غرب بود، می ایستادند، و به این ترتیب نقطۀ غرب قبلۀ آنان بود.

اما «کعبه» که نسبت به مسلمانان آن روز (مسلمانان مدینه) در سمت جنوب و میان مشرق و مغرب قرار داشت، یک خط میانه محسوب می شد. در حقیقت تمام این مطالب را می توان از جملۀ "وَ کَذَلِکَ" استفاده کرد، هرچند در تفسیر این جمله مفسّران احتمالات دیگری داده اند که قابل بحث و ایراد است.

به هر حال، گویا قرآن می خواهد رابطه ای میان همۀ برنامه های اسلامی ذکر کند و آن اینکه نه تنها قبلۀ مسلمانان یک قبلۀ میانه است؛ بلکه تمام برنامه هایشان این ویژگی را داراست.»[14]  

صاحب تفسیر «مواهب الرحمن» می نویسد: از برخی آثار معلوم می شود که قبلۀ یهود، در اصل «تابوت»[15] (صندوقی که مادر موسی(ع) او را در آن گذاشت و به آب افکند) بود، که به طرف آن نماز می خواندند. در مسافرتهای جمعی و در جنگها آن را با خود می بردند و هر جا می خواستند نماز بخوانند، به طرف آن می ایستادند و در غیر حال سفر، آن را در کنار «صخره» ای در بیت المقدس قرار می دادند و به سوی آن نماز می خواندند. بدین ترتیب همان «صخره» قبلۀ آنان گشت.

اما قبلۀ مسیحیان، قسمت شرقی بیت المقدس بود. به اعتبار اینکه به عقیدۀ آنها آنجا محل تولد و دفن حضرت عیسی(ع) بوده است. هیچ دلیل معتبری در دست نیست اثبات کند که قبلۀ این دو گروه (یهود و نصارا) به دستور وحی آسمانی بوده یا از مخترعات خودشان می باشد!

شاید یکی از جهات تأکید و اهتمام قرآن بر قبله بودن «بیت الحرام» این باشد که آن اولین قبله ای است که در ادیان آسمانی از طرف خدا تشریع شده است که به وسیلۀ آن، وحدت میان افراد این امت حفظ می شود. همچنین، سبب هدایت و پشتیبان و علامت این است که این امّت در «صراط مستقیم» قرار دارند. بنابراین، تشریع قبله بودن بیت الحرام از لوازم اتمام نعمت بر مؤمنان می باشد.[16]

با ملاحظۀ مطالب مذکور، مفهوم وسط و میانه بودن قبلۀ مسلمانان (کعبه) تا حدی روشن می شود.

2- آزمایش بزرگ الهی

آیۀ شریفه در ادامه به یکی دیگر از اسرار تغییر قبله اشاره می کند و می فرماید: [وَ ما جَعَلْنَا الْقبلۀ الَّتی کنْتَ عَلَیها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ینْقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ]؛ «ما آن قبله ای که قبلاً بر آن بودی (بیت المقدس) را تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر (ص) پیروی می کنند، از آنها که به عقب (جاهلیت باز می گردند)، مشخص شوند.»

خدا صریحاً می فرماید که برنامۀ تغییر قبله، آزمایش بزرگی برای مشخص شدن مؤمنان حقیقی از غیر حقیقی است.

از آنجا که نماز خواندن به سوی «بیت المقدس» برای آنها که «کعبه» را سرمایۀ معنوی نژاد خود می دانستند، و همچنین بازگشت به سوی «کعبه» پس از عادت کردن به قبلۀ نخست (بیت المقدس) دشوار بود، در ادامۀ آیه می فرماید: [وَ إِنْ کانَتْ لَکبیرَۀ إِلاَّ عَلَی الَّذینَ هَدَی اللَّهُ]؛ «این حکم جز بر کسانی که خدا آنها را هدایت کرده است، دشوار بود.»

این فراز از آیه، به وجود مؤمنان حقیقی و منافقان در میان مسلمانان مدینه اشاره دارد.[17]

از آنجا که دشمنان وسوسه گر یا دوستان نادان فکر می کردند ممکن است با تغییر قبله، اعمال و عبادات سابق شان باطل باشد و اجر و پاداش آنها ضایع گردد، خداوند برای پاسخ به این شبهه در پایان همین آیه می فرماید: [وَ ما کانَ اللَّهُ لِیضیعَ إیمانَکمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم]؛ «خدا هرگز ایمان (نماز) شما را ضایع نمی گرداند؛ زیرا خدا نسبت به همۀ مردم رحیم و مهربان است.»

این فراز از آیه، بشارتی است بر مؤمنان حقیقی و اشاره ای است بر اینکه اعمال آنها از روی ایمان به خدا و تسلیم امر او بوده. کلمۀ «ایمان» در این آیه نیز به معنی اصلی خودش است که یکی از مصادیق روشن آن «نماز» می باشد.[18]

آری، مهم این است که انسان تسلیم امر خدا باشد و هر یک از دستورهای او را در جای خود و بدون چون و چرا انجام دهد؛ زیرا دستورات او همچون نسخه های طبیب است؛ یک روز این نسخه نجات بخش است، و روز دیگر نسخۀ دیگر و هرکدام در جای خود نیکو و ضامن سعادت و تکامل است؛ زیرا صلاح مریض در چیزی است که طبیب آن را صلاح بداند، نه در آنچه که مریض از آن خوشش بیاید و آن را بخواهد.[19]

لازم به ذکر است که تعبیر «لِنَعلَمَ» (تا بدانیم) و مانند آن، که در قرآن مکرر در مورد خدا به کار رفته است، به این معنی نیست که خدا چیزی را نمی دانسته و پس از آن آگاه شده است؛ بلکه مراد، همان تحقّق و عینیت پیدا کردن این واقعیتهاست.[20]

صدور فرمان تغییر قبله

پس از زمینه سازی در دو آیۀ پیشین، در آیۀ بعدی با اشاره به انتظار پیامبر(ص)، فرمان تغییر قبله را صادر می کند: [قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِک فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّینَّک قبلۀ تَرْضاها فوَلِّ وَجهَک شطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیثُ ما کنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ لَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحقُّ منْ رَبهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یعْمَلُون]؛ «نگاه های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبلۀ نهایی) می بینیم! اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی، باز می گردانیم، پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، به خوبی می دانند، این فرمان حقی است که از ناحیۀ پروردگارشان صادر شده (و در کتابهای خود خوانده اند که پیغمبر اسلام(ص) به سوی دو قبله نماز می خواند) و خدا از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست.»

کتمان حق به وسیلۀ اهل کتاب

در این آیه پس از دستور به تغییر قبله به سوی مسجدالحرام، به موضوع کتمان حق توسط اهل کتاب اشاره کرده، می فرماید: [وَ إِن الَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ لَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحقُّ مِنْ رَبِّهِمْ]؛ چون در کتابهای آنها، ضمن بشارت ظهور پیامبر خاتم(ص) و بیان اوصاف آن حضرت، آمده بود: «اَنَّهُ یُصَلِّی إِلَی القِبلَتَینِ؛ او به سوی دو قبله نماز خواهد خواند.»؛ ولی اهل کتاب به جای تصدیق و تأیید این نشانۀ صدق پیامبر اسلام(ص) آن را کتمان نموده، جنجال به راه انداختند و گفتند: خدا چنین دستوری نداده است و او طبق خواستۀ خودش، گاهی به این طرف و گاهی به آن طرف نماز می خواند.[21]

خدا در پایان آیه به آنها چنین هشدار داده است: [وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عمَّا یعمَلُون]؛ «خدا از اعمال آنها (در مخفی داشتن این نشانه ها) غافل نیست.» و طبق آن اعمال مجازاتشان خواهد کرد.

ترتیب نزول آیات فوق

بعضی از مفسران با توجه به ظاهر سه آیۀ فوق، گفته اند: آیۀ 144 پیش از آیۀ 142 و 143 نازل شده است؛ ولی در تنظیم و کتابت قرآن روی جهاتی بعد از آنها قرار گرفته است.[22]

البته اکثر مفسران تصریح کرده اند که در کتابت این آیات هیچ تقدیم و تأخیری واقع نشده و ترتیب نزول آنها نیز به همین ترتیب کتابت بوده است؛ ولی نزول آیات 142 و 143 قبل از دستور تغییر قبله به عنوان اِخبار از آینده، به صورت اعجاز و برای زمینه سازی تغییر قبله و آمادگی برای پاسخ به شبهات سفیهان بوده است.[23]

جهت رعایت اختصار از توضیح آیات دیگر (145 - 150) خودداری نموده، خوانندگان را به مطالعۀ آن آیات در تفاسیر توصیه می کنیم و با اشاره به چند مطلب مقاله را به پایان می بریم:

1- کیفیت تغییر قبله

دربارۀ چگونگی جریان تغییر قبله روایات متعددی از طریق شیعه و سنی نقل شده است. به حدّی که در تفسیر «مواهب الرحمن» آمده است: «الروایات فی ذلک من طرق الخاصة و العامة متواترة فی الجملة؛[24] روایات نقل شده از طریق شیعه و سنی در این مورد (تغییر قبله) در حدّ تواتر اجمالی می باشد.»

از مجموع روایاتی که در این مورد رسیده است، استفاده می شود که پیامبر اسلام(ص) در مکه سیزده سال به سوی «بیت المقدس» نماز خواند و پس از هجرت به مدینه نیز مدتی (از هفت ماه تا نوزده ماه گفته شده) به سوی آن نماز می خواند. در این مدت یهود مدینه مسلمانان را سرزنش می کردند که شما تابع قبلۀ ما هستید و استقلال ندارید.

این حرفها برای پیامبر (ص) و مسلمانان ناگوار بود؛ ولی چون فرمان خدا بود، تحمّل می کردند؛ اما طعنه های یهود قطع نمی شد، تا اینکه آن حضرت غمناک شد و نیمه شبی بیرون آمد و به آسمان نگریست و منتظر فرمان خدا بود، صبح شد (و نماز صبح را طبق دستور قبلی انجام داد). هنگام نماز ظهر، حضرت در «مسجد بنی سالم» بود. دو رکعت از نماز ظهر را به طرف «بیت المقدس» خوانده بود که جبرئیل(ع) از طرف خدای حکیم مأمور شد آیۀ تغییر قبله را ابلاغ کند.[25]

پس از برگشتن پیامبر(ص) به طرف «کعبه» مأمومین نیز صفوف خود را تغییر دادند، به گونه ای که طبق برخی روایات: «حَتَّی قَامَ الرِّجَالُ مقَامَ النِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ مَقَامَ الرِّجالِ؛ حتّی مردها در جایگاه زنان و زنها در جایگاه مردان قرار گرفتند.»

بدین ترتیب، آغاز نماز ظهر به سوی «بیت المقدس» و پایان آن به سوی «کعبه» بود. این خبر هنگامی به مدینه رسید که اهل مسجد دو رکعت از نماز عصر را خوانده بودند. آنها نیز دو رکعت بعدی نماز عصر را به سوی کعبه خواندند، سپس آن مسجد به نام «مسجد ذوقبلتین» نامیده شد.[26]

در حال حاضر نیز آن مسجد در شمال غربی مدینه، بیرون از شهر، نزدیک مسجد فتح موجود است و زائران قبر پیامبر(ص) و قبور ائمۀ بقیع(ع) برای نماز به آنجا نیز مشرف می شوند. در بازسازی اخیر، بالای در ورودی، مقابل محراب فعلی، شکل یک محراب ترسیم نموده اند که نشانگر جهت قبلۀ سابق می باشد.[27]

2- حرکت در نماز

ممکن است از ملاحظۀ روایات جریان تغییر قبله، چنین سؤالی مطرح شود که: آیا این نوع حرکات و جابه جایی که هنگام تغییر قبله از نمازگزاران صادر شد، در حال نماز جایز است؟

در پاسخ می گوییم: نه، این مقدار حرکت در حال نماز جایز نیست؛ ولی می توان گفت: همان خدایی که فرمان استقرار و طمأنینه در حال نماز را داده است، با دستور تغییر قبله در حال نماز، به جواز حرکت در آن نماز نیز حکم کرده است. موارد دیگری نیز از حکم استقرار در نماز استثنا و جایز اعلام شده است، از قبیل: نماز در حال حرکت در مقام ضرورت، انجام نوافل در حرکت و....[28]

3- فواید تشریع قبله

علامه طباطبایی(ره) پس از اشاره به انگیزۀ تشکیل اجتماع بشری، می نویسد:

اگر بخواهیم توجه عبادتی به سوی خدای سبحان  که مقدس و منزّه از مکان و سایر شئون مادی است  از محدودۀ قلب و ضمیر باطن تجاوز کند و به صورت فعل  که مادی است  درآید، ناچار باید آن عبادت بر سبیل تمثّل باشد، بدین طریق که نخست توجهات قلبی ما با اختلافی که در خصوصیات آن (از خضوع، خشوع، خوف، رجا، عشق، جذبه و...) وجود دارد، در نظر گرفته شود، سپس همان خصوصیات را با شکل و قیافۀ مناسب آن در فعل و عمل خود منعکس کنیم. مثلاً «سجده» برای اظهار ذلّت و حقارت خود در پیشگاه مقدس خدا، «رکوع» برای اظهار تعظیم و احترام، «طواف» برای اظهار حالت خدایی بودن در پیشگاه او، «قیام» برای اظهار بزرگداشت او، «وضو» و «غسل» برای طهارت و پاکی در حضور او و تمثّلهای دیگری از این نوع.

شکی در این نیست که روح و مغز عبادت، همان توجه قلبی و بندگی درونی نسبت به معبود است که اگر آن نباشد، عبادت بی روح بوده و اصلاً عبادت به حساب نمی آید؛ ولی در عین حال، همان توجه قلبی - که روح عبادت است - در کمال، ثبات و استقرارش نیازمند است که در قالبی ریخته شود و به صورت عمل درآید.

بت پرستان، ستاره پرستان، انسان پرستان و هر جسم پرست دیگر، در حال عبادت، لازم می دانند که با بدنهای خود در نزدیکی معبود خود قرار گرفته و مقابل آن و روبه روی آن عبادت کنند؛ لکن دین پیامبران(ص)، به خصوص دین اسلام، (در عین حال که روح و مغز عبادت را همان حالات درونی معرفی کرده، برای مقام تمثّل و به صورت فعل و عمل در آوردن آنها نیز طرح بهتری ریخته و آن این است که) کعبه را قبله قرار داده و دستور داده که همه در حال نماز، در هر نقطه ای از جهان که باشند، به سوی آن بایستند، و در برخی مواقع از رو به قبله یا پشت به قبله بودن نهی کرده و در مواردی رو به قبله بودن را مطلوب معرفی کرده است. بدین وسیله قلب انسان را با توجه به سوی «بیت الله» کنترل نموده تا بنده در خلوت، جلوت، قیام و قعودش و خواب و بیداریش و در حال عبادت و مراسم دیگر، حتّی در پست ترین حالاتش، پروردگار خود را فراموش نکند. این از فواید فردی تشریع قبله است.

و اما فواید اجتماعی آن عجیب تر و آثارش روشن تر و دلنشین تر است؛ زیرا خدا با این دستور، همۀ مردم زمانها و مکانهای مختلف را به یک نقطۀ معین متوجه کرده و بدین وسیله وحدت فکری، التیام قلوب و ارتباط جوامع شان را مجسم ساخته است، و این لطیف ترین روحی است که ممکن است در کالبد بشریت بدمد. روحی که در جمیع شئون مادی و معنوی افراد نفوذ کند تا جامعه ای مترقی تر و اتحادی متشکل تر و قوی تر بسازد.

این موهبتی است که خدای تعالی بندگان مسلمان خود را بدان اختصاص داده و با آن وحدت دینی و شرکت جمعی آنان را حفظ فرموده است، در حالی که پیش از اسلام، احزاب و دسته های مختلف بودند، روشها و برنامه های گوناگون داشتند، لذا ما بر این نعمت و نعمتهای دیگر خدای تعالی را شکر می کنیم.[29]

معجزۀ پیامبر(ص) در تعیین قبله

علامه طباطبایی(ره) تحت عنوان «بحث علمی» مطلب مفصلی دارد که در آن، اعجاز پیامبر (ص) در تعیین دقیق قبلۀ مسجد مدینه روشن شده است. به چکیده ای از آن اشاره می کنیم:

تشریع قبله در اسلام و وجوب رو به قبله بودن، نماز، ذبح حیوان و احکام دیگر مربوط به «قبله» باعث شده که مردم برای یافتن جهت قبله تلاش نمایند. در ابتدای امر ناچار بودند در شهرهای دور از مکه به ظن و گمان و تخمین اکتفا نمایند؛ ولی این نیاز عمومی به تدریج علمای ریاضی دان را وادار کرد که فعالیت کنند تا راه دقیق تری برای تشخیص قبله پیدا کنند. برای این کار از جدولهایی که در «زیج» به کار می رود، استمداد نمودند تا عرض هر شهر را (نسبت به نصف النهار) و طول آن را (نسبت به مشرق و مغرب) معین کنند. آنگاه آن را با «دایرۀ هندیه» تکمیل نمودند، سپس برای سهولت و سرعت کار، از وسیلۀ مغناطیسی معروف به «حک» (عقربۀ قطب نما) برای تعیین جهت مکه استفاده کردند؛ لکن این کوشش علمای ریاضی (خدا جزای خیرشان دهد)، در هر دو طریق (طریق دایره هندیه و قطب نما) نقص داشت.

الف) اما نقص طریق دایرۀ هندیه این بود که ریاضی دانان اخیر متوجه شدند که ریاضی دانان قدیم، اگرچه در تشخیص عرض شهرها دقیق بودند؛ ولی در تشخیص طول آنها دچار اشتباه شده اند، در نتیجه حساب آنها در تشخیص قبله فرو ریخت و در این هنگام بود که فاضل محترم، سردار کابلی(ره) برای حلّ این مشکل اقدام کرد، رساله ای به نام «تحفۀ الأجلۀ فی معرفۀ القبلۀ» تنظیم نمود که در آن، روش استخراج جهت قبله را با بیان ریاضی روشن ساخته و جدولهایی برای تعیین قبلۀ شهرها ترسیم کرده است.

از لطیف ترین مطالبی که او - شَکَرَ اللهُ سَعیَهُ - موفق به کشف آن گردید، معجزۀ روشن پیامبر اکرم(ص) در تعیین محراب «مسجد النبی» در مدینه بود.

توضیح اینکه: طبق محاسبۀ قدما، شهر مدینه در عرض 25 درجۀ خط استوا و طول 15 درجه و 120 دقیقه قرار داشت. با این حساب، قبلۀ مدینه با محراب مسجد النبی تطبیق نمی کرد و این مشکلی شده بود!

لکن سردار کابلی(ره) روشن ساخت که محاسبات قدما اشتباه بوده، و اثبات کرد که مدینه در عرض 24 درجه و 57 دقیقه و طول 39 درجه و 59 دقیقه قرار دارد. با این محاسبه، قبلۀ مدینه با محراب مسجد النبی کاملاً تطبیق کرد. بدین ترتیب، یکی از معجزات خاتم الانبیاء(ص) برای همگان آشکار گشت و مردم دانستند قرنها قبل که ا ثری از این محاسبات نبود، جبرئیل(ع) بازوی پیامبر(ص) را در حال نماز گرفته و به طور دقیق به سوی کعبه متوجه کرده است و این جز با قدرت غیبی و اعجاز امکان نداشت!

بعد از سردار کابلی، مهندس فاضل، سرتیب عبدالرزاق بغائری (با همان روش) قبلۀ اکثر نقاط زمین را استخراج کرد و رساله ای در معرفت قبله نوشت که در آن قبلۀ هزار و پانصد نقطۀ زمین را مشخص کرد. بدین ترتیب، علم و نعمت تشخیص قبله به کمال خود رسید.

ب) اما نقص کار قدما در مورد «قطب نما» بدین طریق روشن گردید که فهمیدند: دو قطب مغناطیسی با دو قطب جغرافیای زمین منطبق نمی باشد؛ چون اگر مثلاً قطب مغناطیسی شمالی را در نظر بگیرید، علاوه بر اینکه به مرور زمان تغییر می کند، حدود هزار میل (معادل 1375 کیلومتر) با قطب جغرافیایی شمالی زمین فاصله دارد، در نتیجه «قطب نما» قطب جنوبی جغرافیایی هم نمی تواند دقیق نشان دهد (چون طرف دیگر عقربه قطب شمالی واقعی را نشان نمی دهد)، بنابراین، «قطب نما» ارزش خود را از دست داد. برای حلّ این مشکل، مهندس فاضل، ریاضی دان سرتیپ «حسینعلی رزم آرا» سعی کرد تا مقدار تفاوت میان دو قطب مغناطیسی و جغرافیا در نقاط مختلف و انحراف قبله را در حدود هزاز نقطۀ زمین مشخص کند، و در سال 1332ش «قطب نما» (قبله نما)ی مخصوصی اختراع کرد که می توان به تقریب نزدیک به تحقیق، «قبله» را نشان داد و قبله نمای وی هم اکنون مورد استفادۀ مردم می باشد.[30]

پی نوشت ها:

[1] ر. ک: وسائل الشیعۀ، شیخ حرّ عاملی، آل البیت، قم، 1409ق، ج 4، صص 298  301، باب 2 (از ابواب قبله)، ح4، 11 و 12؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 81، ص59، ح 12 و 13، و ج 92، ص 218، ح 14؛ تفسیر صافی، ملا محسن فیض کاشانی، انتشارات صدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق، ج 1، ص 195.

[2] ر. ک: مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سید عبد الأعلی موسوی سبزواری، مؤسسه اهل البیت، بیروت، چاپ دوم، 1409ق، ج 2، صص 141 و 109.

[3] مسار الشیعۀ، محمد بن نعمان (شیخ مفید)، ضمن مجموعه نفیسه، مکتبۀ بصیرتی، قم، 1396ق، ص 35 (71)؛ بحار الانوار، ج 81، ص 69؛ اقبال الاعمال، علی بن موسی بن طاووس، دفتر تبلیغات، قم، 1376ش، ج3، ص 254؛ تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، دلیل ما، قم، 1388ش، ص208.

[4] المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج 1، ص 331.

[5] تسنیم تفسیر قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، با تنظیم حسن واعظی محمدی، اسراء، قم، 1385ش، ج7، صص291 - 292.

[6] مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داودی، دار القلم - دار الشامیۀ، دمشق - بیروت، 1412ق، ص 414، مادۀ «سفه».

[7] المیزان، ج 1، ص 318.

[8] تفسیر تسنیم، ج 7، ص 293.

[9] المیزان، ج 1، ص 318.

[10] تفسیر تسنیم، ج 7، صص 296 - 297.

[11] تفسیر رهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1379ش، ج 1، ص 453.

[12] فلاح السائل و نجاح المسائل، علی بن موسی بن طاووس، بوستان کتاب، قم، 1406ق، صص 128 - 129؛ بحار الانوار، ج 81، صص 57 - 58.

[13] بحار الانوار، ج 81، ص 58.

[14] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1384ش، ج 1، ص 552.

[15] جهت آگاهی از جریان «تابوت» به ماهنامۀ مبلّغان، شماره 173، مقاله جنگ طالوت و جالوت و تفسیر نمونه، ج 2، صص 187 - 189 مراجعه شود.

[16] تفسیر مواهب الرحمن، ج 2، صص 138 - 139.

[17] تفسیر مواهب الرحمن، ج 2، ص 97.

[18] همان، صص 97 - 98.

[19] بحار الانوار، ج 81، ص 61.

[20] تفسیر نمونه، ج 1، ص 558.

[21] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش، ج 1، ص 420؛ بحار الانوار، ج 19، ص 199، و ج 81، ص 41.

[22] ر. ک: تفسیر قمّی، علی بن ابراهیم قمّی، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش، ج 1، صص 62 - 63؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 562.

[23] ر. ک: تفسیر صافی، ج 1، ص 194؛ المیزان، ج 1، ص 317؛ پرتوی از قرآن، سیّد محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشارات، تهران، چاپ چهارم، 1362ش، ج 1، ص 323؛ تفسیر تسنیم، ج 7، ص 292.

[24] تفسیر مواهب الرحمن، ج 2، ص 109.

[25] تفسیر قمّی، ج 1، صص 62 – 63؛ مجمع البیان، ج1، ص 413؛ المیزان، ج 1، ص 331؛ بحار الانوار، ج 19، ص 196، و ج 81، صص 61 - 62.

[26] من لا یحضره الفقیه، علی بن محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، با تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص 275؛ وسائل الشیعۀ، ص 301، ح 12؛ تفسیر صافی، ج 1، ص199.

[27] بیت المقدس در سمت شمال مدینه و مکه مکرمه در سمت جنوب آن قرار دارد، بنابراین در آنجا دو قبله در جهت مخالف هم بوده و 180 درجه با همدیگر فاصله دارند.

[28] ر. ک: تفسیر تسنیم، ج 7، ص 414.

[29] المیزان، ج 1، صص 337 - 338.

[30] همان، صص 335 - 337.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان