ماهان شبکه ایرانیان

ارکان جهان بینی اسلامی غیب و شهادت

آنان که به غیب ایمان می آورند.

جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان را مجموعی از غیب و شهادت می داند، یعنی جهان را تقسیم می کند به دو بخش: جهان غیب و جهان شهادت.در خود قرآن کریم مکرر از غیب و شهادت، خصوصا از غیب، یاد شده است.ایمان به «غیب » رکن ایمان اسلامی است: الذین یؤمنون بالغیب (1).

آنان که به غیب ایمان می آورند.

و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو (2).

خزائن غیب نزد اوست و جز او کسی به آنها آگاه نیست.

غیب یعنی نهان.غیب یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق.غیب نسبی یعنی چیزی که از حواس یک نفر به علت دور بودن او از آن یا علتی نظیر این، نهان است، مثلا برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است.

..............................................................
1.بقره/3.

2.انعام/59.

صفحه : 138

در قرآن کریم در مواردی کلمه غیب به همین مفهوم نسبی آمده است، مثل آنجا که می فرماید: تلک من انباء الغیب نوحیها الیک (1).

اینها از جمله خبرهای غیب است که بر تو وحی می کنیم.

بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان غیب است، اما برای خود آنها شهادت است.

ولی در مواردی دیگر قرآن کریم کلمه غیب را به حقایقی اطلاق می کند که «نادیدنی » است.فرق است میان واقعیتی که قابل حس و لمس باشد ولی به علت دوری یا مانع، دیده نشود - آنچنانکه اصفهان از کسانی که در تهران هستند نهان است - و میان واقعیتهایی که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیست و به این اعتبار نهان است. بدیهی است آنجا که قرآن مؤمنان را توصیف می کند که به «غیب » ایمان دارند، مقصود غیب نسبی نیست، به غیب نسبی همه مردم - اعم از کافر و مؤمن - ایمان و اعتراف دارند.همچنین آنجا که می فرماید: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» که اطلاع بر غیب را منحصر به ذات حق می کند، مقصود غیب مطلق است و با غیب نسبی سازگار نیست.آنجا که غیب و شهادت با یکدیگر ذکر می شوند، مثلا می فرماید: «عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم » (2) او دانای نهان و پیداست، او بخشنده و مهربان است، یعنی دانای محسوس و نامحسوس است، باز ناظر به غیب نادیدنی است نه غیب نسبی.

رابطه این دو جهان(جهان غیب و جهان شهادت)چگونه است؟آیا جهان محسوس مرزی دارد و ورای این مرز جهان غیب است؟مثلا از اینجا تا پشت بام آسمان، جهان شهادت است و از آن به بعد جهان غیب است؟بدیهی است که این گونه تصورات، عامیانه است.با این فرض که مرزی جسمانی دو جهان را از هم جدا کند، هر دو جا شهادت و هر دو جهان جسمانی و مادی خواهد بود رابطه غیب و

..............................................................
1.هود/49. 2.حشر/22.

صفحه : 139

شهادت را با تعبیری مادی و جسمانی نمی توان توضیح داد.حد اکثر تعبیری که مطلب را به ذهن نزدیک کند این است که بگوییم شبیه رابطه اصل و فرع یا شخص و سایه است، یعنی این جهان به منزله انعکاسی از آن جهان است.از قرآن چنین استنباط می شود که هر چه در این جهان است «وجود تنزل یافته » موجودات جهان دیگر است.

آنچه در آیه سابق الذکر، «مفاتح » نامیده شده در آیه دیگر «خزائن » نامیده شده است: و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (1).

هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه ها و اصلهای آن نزد ماست.از آن فرود نمی آوریم مگر به اندازه معین.

به این حساب است که قرآن همه چیز، حتی اشیائی نظیر سنگ و آهن را «نازل شده » تلقی می کند: و انزلنا الحدید (2).

ما آهن را فرود آوردیم.

بدیهی است که منظور این نیست که همه اشیاء و از آن جمله آن را از مکانی به مکانی دیگر انتقال داده ایم.آری، آنچه در این جهان است «حقیقت » و «اصل » و «کنه » آن در جهانی دیگر است که جهان غیب است و آنچه در آن جهان است «رقیقه » اش، «ظل » و «سایه » اش، مرتبه تنزل یافته اش در این جهان است (3).

چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی صورت عقلی که بی پایان و جاویدان بود با همه و بی همه مجموعه و یکتاستی این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری گر ابونصرستی و گر بوعلی سیناستی

..............................................................
1.حجر/21. 2.حدید/25. 3.رجوع شود به تفسیر المیزان(متن عربی): ج 7/ذیل آیه 59 سوره انعام.

صفحه : 140

قرآن همچنانکه تحت عنوان «غیب » نوعی ایمان و بینش را درباره هستی عرضه می دارد و لازم می شمارد، احیانا تحت عناوین دیگر این مطلب را بیان می کند، از قبیل ایمان به «ملائکه » یا ایمان به رسالت رسل(ایمان به وحی): آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله (1).

پیامبر و مؤمنان به آنچه بر پیامبر فرود آمده ایمان دارند.همه ایمان دارند به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و فرستادگانش.

و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا (2).

آنکس که به خدا و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش و روز باز پسین کفر بورزد گمراه شده، گمراه شدن دوری.

در این دو آیه، ایمان به کتابهای خدا مستقلا ذکر شده است.اگر مقصود از این کتابها، کتابهای آسمانی بود که بر پیامبران نازل شده است، همان ایمان به رسل کافی بود.این قرینه است که مقصود از این کتابها حقایقی از نوعی دیگر است که از نوع دفتر و ورقه نیست.در خود قرآن مکرر از حقایقی نهانی و غیبی با نام «کتاب مبین » ، «لوح محفوظ » ، «ام الکتاب » ، «کتاب مرقوم » و «کتاب مکنون » یاد شده است (3).ایمان به این نوع کتب ماورائی، جزئی از ایمان اسلامی است.

اساسا پیامبران آمده اند که به بشر آن گونه بینش و جهان بینی بدهند که بشر تا آنجا که برایش مقدور است تصوری، هر چند مجمل، از مجموع نظام آفرینش داشته باشد.خلقت آفرینش محدود به امور حس کردنی و لمس کردنی که در حوزه علوم حسی و تجربی است، نمی باشد.پیامبران می خواهند بینش انسان را از محسوس تا معقول و از آشکار تا نهان و از محدود تا نامحدود بالا ببرند.

متاسفانه موج اندیشه های محدود مادی و حسی که از مغرب زمین برخاسته به

آنجا کشیده که گروهی اصرار دارند همه مفاهیم عالی ووسیع و گسترده جهان بینی اسلامی را تا سطح محسوسات و مادیات تنزل دهند.

..............................................................
1 - بقره/285. 2.نساء/136. 3.رجوع شود به تفسیر المیزان، ذیل آیاتی که این کلمات آمده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان