ماهان شبکه ایرانیان

در میقات

در میقات مالک بن انس، فقیه معروف مدینه، (۱) سالی در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن -یعنی ذکر معروف لبیک اللهم لبیک - رسید

در میقات مالک بن انس، فقیه معروف مدینه، (1) سالی در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن -یعنی ذکر معروف لبیک اللهم لبیک - رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینکه می خواهد این ذکر را بر زبان آورد، هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند و عنان کنترل اعصاب خویش را از دست می دهد که می خواهد بی اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک جلو آمد و گفت: «یابن رسول الله! چاره ای نیست، هر طور هست این ذکر را بگویید.»

امام فرمود:

«ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات بدهم که لبیک بگویم؟ لبیک گفتن، به معنای این است که خدایا تو مرا به آنچه می خوانی با کمال سرعت اجابت می کنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفی کنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لالبیک » آن وقت چکار کنم؟» (2)

پی نوشت ها:

1) مالک بن انس بن ابی عامر یکی از امامهای چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف «مالکی » منسوب به او است. عصر وی مقارن است با عصر ابوحنیفه. شافعی شاگرد مالک بود و احمدبن حنبل شاگرد شافعی.

مکتب فقهی مالک نقطه مقابل مکتب فقهی ابوحنیفه به شمار می رفت، زیرا مکتب ابوحنیفه بیشتر متکی بر رای و قیاس بود، برخلاف مکتب فقهی مالک که بیشتر متکی بر سنت و حدیث بود. بر خلاف مکتب فقهی متکی برسنت و حدیث بود. در عین حال، مطابق نقل ابن خلکان در وفیات الاعیان (جلد 3، صفحه 286)، مالک در نزدیکی مردن سخت می گریست و از اینکه در برخی موارد به رای خویش فتوا داده است نگران و وحشتناک بود، می گفت: «ای کاش به رای فتوا نداده بودم، و راضیم به جای هر یک از آن فتواها تازیانه ای بخورم و از تبعه آن گناهان آزاد باشم.»

از مفاخر مالک این مطلب شمرده شده که معتقد بود بیعت «محمد بن عبدالله محض » که شهید شد صحیح است و بیعت بنی العباس چون مبنی بر زور بوده صحیح نیست. مالک از اظهار این عقیده خویش امتناع نمی کرد و از سطوت بنی العباس پروا نمی نمود. همین امر سبب شد که به دستور جعفربن سلیمان عباسی، عموی سفاح و منصور، تازیانه سخت به وی زدند. و اتفاقا همین تازیانه خوردن سبب شد که مالک احترام و شهرت و محبوبیت زیادتری پیدا کند. رجوع شود به وفیات الاعیان، جلد3، صفحه 285.

مالک چون در مدینه بود به محضر امام صادق زیاد رفت و آمد می کرد و از کسانی بود که از آن حضرت حدیث روایت کرده اند. و مطابق نقل بحار (جلد 11، صفحه 109) از کتابهای خصال و علل الشرایع و امالی صدوق، هنگامی که مالک به محضر امام صادق می رفت امام به او محبت می فرمود و گاه به او می فرمود: «من تو را دوست دارم » و مالک از اینکه مورد تفقد امام قرار می گرفت سخت شاد می گشت. مالک به نقل کتاب الامام الصادق (صفحه 3) می گفت: «من مدتی به حضور امام صادق آمد و شد داشتم. او را همیشه در حال نماز یا روزه یا تلاوت قرآن می دیدم. فاضلتر از جعفر بن محمد در علم و تقوا و عبادت چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلبی خطور نکرده است.» و هم مالک است که به نقل بحار درباره امام صادق می گوید: «او از بزرگان عباد و زهاد بود که از خدا می ترسید و بسیار حدیث می دانست. خوش مجلس و خوش معاشرت بود. مجلسش پرفیض بود. نام رسول خدا را که می شنید رنگ صورتش تغییر می کرد.»

2) بحار الانوار، ج 11 ص 109.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان