اولویت سیاست خارجی ایران در برابر چین و امریکا

امکان های سیاست خارجی ایران در مواجهه با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا چیست؟ حضور کامالا هریس یا ترامپ چه تغییری در سیاست خارجی امریکا ایجاد خواهد کرد؟ چگونه مسائل خاورمیانه تا زمان انتخابات امریکا می تواند به محور مشترک ائتلاف شرق و غرب به رهبری چین و امریکا برای حل مسائل خاورمیانه تبدیل شود؟

اولویت سیاست خارجی ایران در برابر چین و امریکا

با پایان یافتن انتخابات ریاست جمهوری در ایران و پیروزی میانه روها که در تبلیغات خود بر توسعه گفتمان تنش زدایی از روابط ایران با جهان تاکید می کردند، حالا به نظر می رسد که توپ برای هر گونه تعامل با ایران در زمین اروپا و امریکا و به ویژه ایالات متحده است. اما اینکه در تصمیم گیری در مورد چگونگی ضربه زدن به این توپ، سیاست گذاران در واشنگتن چه میزان به سوابق گذشته موفقیت و شکست سیاست خارجی خود در برابر ایران نگاه می کنند، محل پرسش این نوشتار است که در صدد است پیامدها و نتایج آن را در نسبت سایر بازیگران ارزیابی کند.

در سه سال (2015-2018) که برجام در حال اجرا بود، غرب با هدف منع گسترش سلاح های هسته ای، برای بستن تمام مسیرهای ممکن دستیابی به سلاح هسته ای احتمالی ایران تلاش کرد و ایران نیز کوشش کرد محدودیت های شدید برنامه هسته ای خود را که حول آن توافق کرده بود، تا پایان دوره اوباما رعایت کند.

اما از زمانی که دونالد ترامپ، در ماه مه 2018 از برجام خارج شد، اگرچه جمهوری خواهان، سیاست جایگزین امریکا را با عنوان "فشار حداکثری" علیه ایران اعمال کردند اما این سیاست با گذشت زمان شکست خورد. تهران با ملاحظه این سیاست که بنیان جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود، زمانی که از محدودیت های برجام آزاد شد، برنامه هسته ای خود را تا حد قابل توجهی تسریع کرد و با افزایش سطح غنی سازی اورانیوم، از این کارت بازی برای دریافت امتیاز در مراحل بعدی مذاکرات استفاده کرد.

 چه آنکه گزارشات سازمان بین المللی انرژی اتمی در ماه های اخیر نیز نشان داده، ایران به طور قابل ملاحظه ای از روز تا چند هفته با تولید مواد شکافت پذیر کافی برای ساخت سلاح هسته ای فاصله دارد. موضوعی که اگرچه جمهوری اسلامی در شرایط فعلی با استناد فتوایی مذهبی دنبال نمی کند اما از ظرفیت لازم برای بهره برداری از آن در صورت تغییر دکترین هسته ای برخوردار است.

از این رو برخلاف گفته های ترامپ در کارزار انتخاباتی2024، تجربه خروج او از برجام نشان داد با وجود افزایش تحریم ها و اعلام جنگ اقتصادی علیه ایران، نه تنها سیاست های منطقه ای ایران صلح آمیز نشد بلکه اثر معکوس داشت و ایران به این نتیجه رسید که نمی توان به غرب اعتماد کرد و تجربه ناموفق تعامل با امریکا که با خروج ترامپ از توافق آغاز شده بود به فاصله هر چه بیشتر طرفین در دیپلماسی خاورمیانه منجر شد و هزینه های امریکا در خاورمیانه برای ایجاد ثبات بر مسیرهای تجاری به مراتب افزایش یافت.

 خروج ترامپ نه تنها امریکا را به نتیجه پیشبینی شده سیاست خود که انزوا و تضعیف ایران بود نرساند بلکه ایران را به بلوک شرق نزدیک کرد و توان بازدارندگی نظامی ایران را با افزایش کارت های بازی نامنظم در خاورمیانه به رخ غرب کشید. کارت هایی که در عملیات موشکی ایران علیه اسرائیل نقش موثری ایفا کردند و هزینه تامین اسرائیل را نیز افزایش دادند.

پیامد دیگر خروج ترامپ از برجام و افزایش تحریم ها، ضربه موثر به بنیان های اقتصادی طبقه متوسط در ایران بود که داوطلبانه، آگاهانه و فعالانه، تنش زدایی با غرب را دنبال می کردند. این طبقه اجتماعی در پایان دوره ترامپ، ناامید از صندوق رای و انتخاب مسیر تعامل با دنیا، نتیجه انتخابات 2021 ایران را به محافظه کاران واگذار کردند و به مرور حضور خود را در بزنگاه های انتخاب مسیرهای مسالمت آمیز در سیاست خارجی کاستند. نتیجه چنین فرآیندی، تقویت گفتمان ضدیت با غرب به مثابه گفتمانی ایدئولوژیک و بنیادگرا بود.

در سطح تحلیل دیگر، بی اعتبار کردن تلاش های دیپلماتیک میانه روها در ایران توسط ایالات متحده در دوره ترامپ، بیش از هر زمانی، قدرت محافظه کاران در داخل ایران را افزایش داد، تا آنجا که مقاومت و تحریم به یکی از اجزاء صورتبندی گفتمانی محافظه کاران در ایران تبدیل شد تا در برابر ائتلاف غرب، غیریت سازی کنند.

محافظه کاران از سال2021 با پیگیری «سیاست همسایگی» تلاش کردند با تامین منافع چین و روسیه و بی توجهی به تحریم های اقتصادی امریکا به مثابه عنصری ارزشمند در نمایش قدرت ایدئولوژیک در برابر غرب، به تشکیل یک قطب سوم در جهان اقدام کنند. قطبی که با درهم تنیدن اقتصاد در تحریم آنها و با پیروی از مخرج مشترک ایدئولوژی ها ضدلیبرالیسم در ایران، چین و روسیه، راهبرد مشترکی را برای تضعیف ائتلاف غربی دنبال می کردند.

از این رو در آستانه انتخابات2024 امریکا و رقابت نزدیک نامزدهای دموکرات و جمهوری خواه، برای هر فردی که در واشنگتن بر سر کار خواهد آمد، مانع اصلی که باید برای هرگونه تعامل جدی جدید با ایران بر آن غلبه کند، «نظام ارزشی» است که در چهار دهه گذشته بر سیاست خارجه امریکا در خاورمیانه سایه انداخته و ایران را به مثابه محور بی ثباتی در خاورمیانه که تنها سزاوار تحریم است، بازنمایی می کند. این نگاه که از سوی مراکز شرق شناسی امریکا تقویت می شود، تاثیر مستقیمی بر سیاست های دولت امریکا داشته است و نتیجه چنین راهبردی در امریکا، طرد میانه روها و تقویت ایدئولوژیک محافظه کاران در داخل ایران را به دنبال دارد.

از این رو چرخش در سیاست خارجی ایران که اکثریت مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری1403 خواهان آن شدند، بیش از هر زمان، تنش زدایی از روابط خارجی را دنبال می کند.

با چنین صورتبندی از نقش بازیگران داخل ایران و ائتلاف های غربی و شرقی، اولویت اول ایران برای تنش زدایی از روابط خارجی، ارتقای سطح تعامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی برای جلوگیری از فعالسازی مکانیزم ماشه در برجام خواهد بود.

در گام همزمان، تسریع در مذاکرات بین ایالات متحده و ایران که با تلاش های اخیر کشورهای عرب خلیج فارس و تیم مذاکره کننده به سرپرستی علی باقری برای کاهش تنش ها در حال انجام است و تقویت روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران با راه اندازی دفاتر مشترک سیاسی-اقتصادی با اختیارات تام مکمل این مذاکرات خواهد بود، در مجموع می تواند چشم انداز نزدیک تری از تنش زدایی روابط ایران با همسایگانش را در دولت چهاردهم ارائه دهد.

در چنین شرایطی به نظر می رسد دولت چهاردهم با پیشبینی سناریوهای انتخابات امریکا، با دو مقطع زمانی از مرداد تا آذر1403(August – December2024) و از آذر تا پایان دور بعدی ریاست جمهوری امریکا مواجه است. دو مقطعی که هم برای دولت بایدن در امریکا و هم دولت چهاردهم در ایران از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

 به عبارت دیگر اگرچه در فردای انتخابات ریاست جمهوری امریکا، احتمال تعامل سازنده امریکا با ایران با یک دموکرات بیشتر از ترامپ در کاخ سفید خواهد بود و اگرچه ممکن است  ترامپ با این ادعا که "معامله ای بهتر" با ایران را نسبت به اوباما سامان دهد و به عنوان رئیس جمهور آینده امریکا فرصتی برای کسب امتیازات سیاسی از طریق مذاکره فراهم کند اما  جدیت دو دولت فعلی پزشکیان - بایدن در ایران و امریکا برای تنش زدایی از مسائل خاورمیانه، محور مشترکی است که بیش از هر زمان می تواند ائتلاف غرب به رهبری امریکا را با ائتلاف شرق به رهبری چین با محور ایران حول مسائل خاورمیانه، همگرا کند.

*دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

منبع: سایت مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

311213

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان