ماهان شبکه ایرانیان

شهادت امام زین العابدین ( علیه‏السلام )

گفتار زیر درباره یکى از چکادهاى سر به فلک کشیده جهان هستى، امام سجاد علیه السلام است. او در برابر شدیدترین تندباد حادثه ها، استوار بر جاى ایستاد و تازیانه خون بارترین پیشامدها، چون عاشورا و گردباد تلخ ترین روزگاران، مانند دوران اسارت، آسیبى به شکوه او نرساند

  شهادت امام زین العابدین ( علیه‏السلام )

گفتار زیر درباره یکى از چکادهاى سر به فلک کشیده جهان هستى، امام سجاد علیه السلام است. او در برابر شدیدترین تندباد حادثه ها، استوار بر جاى ایستاد و تازیانه خون بارترین پیشامدها، چون عاشورا و گردباد تلخ ترین روزگاران، مانند دوران اسارت، آسیبى به شکوه او نرساند. قرن هاست که چشم انداز زیباى بلنداى او، همچنان، چشم ها را مى نوازد و به قلب ها استوارى و به دل ها جرئت مى بخشد.

زندگى امام سجاد علیه السلام در یک پیام


زین العابدین علیه السلام ، قهرمان معنویت است، به گونه اى که وقتى انسان به او مى نگرد، به حقیقت اسلام، نگاه مى کند. نمازهایش، پرواز روح به سوى خدا بود و با همه وجود در پیشگاه پروردگارش آماده مى شد. آن حضرت، پیک محبت بود؛ هر جا غریب و تهى دست و بینوایى را مى دید که دیگران به او توجه ندارد، به او محبت مى کرد و به خانه خودش مى آورد. روزى گروهى از جُذامى ها را دید که همه آنها را از خود مى راندند. آن حضرت آنها را به خانه فرا خواند و از ایشان پرستارى کرد. خانه امام زین العابدین علیه السلام ، پناه گاه مسکینان، یتیمان و بیچارگان بود. «وقتى شورشیان، بنى امیه را از مدینه بیرون کردند، مروان که خود از دشمنان امام بود، از امام خواهش کرد که همسر و خانواده او در خانه و پناه آن حضرت باشند و امام نیز با بزرگوارى پذیرفت. بدین گونه، در روزهایى که مدینه دست خوش قتل و غارت بود، خانه امام، پناه گاه پناهندگان بود و خانواده هاى فراوانى به آستان آن حضرت پناه آوردند و امام نیز تا پایان درگیرى هاى خونین از آنان پذیرایى کرد».
ز رنج آرد به راحت، مردمان را *** نشاند فتنه دور زمان را
همه راحت بُوَد بر خلق، بى رنج *** وجودش خلق را شادى است چون گنج


لقب هاى برازنده امام سجاد علیه السلام


سیدالعابدین، زین العابدین، سیدالمتقین، امام المؤمنین، سجاد و زین الصالحین، از لقب هاى امام چهارم شیعیان است که در این میان، دو لقب سجاد و زین العابدین، شهرت بیشترى دارد. این لقب ها مانند لقب هایى نیست که عرب هنگام زادن کودک یا در کودکى به او مى دهد. این لقب ها را صرّافان گوهرشناس و انسان جو به آن حضرت داده اند. آنان در آن دوران تاریک، از دیو و دد آزرده شده بودند و با دیدن آن امام، کسى را مى دیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ در پى او مى گردید و نمى یافت.
بیشتر کسانى که این لقب ها را بدو داده اند، نه شیعه بودند و نه او را امام و برگزیده از سوى خدا مى دانستند. با این حال، نمى توانستند آنچه را در او مى بینند، نادیده بگیرند. هر یک از این لقب ها، نشان دهنده درجه اى از کمال، پایه اى از ایمان، مرتبه اى از تقوا و اخلاص و میزان اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده این لقب هاست. او به حقیقت جلوه گاه آشکار این ویژگى ها بود و این سخنى است که همگى برآنند.


شرایط و رسالت ها در عصر امام زین العابدین علیه السلام


امام سجاد علیه السلام در دشوارترین شرایط به سر مى برد تا آنجا که خود آن حضرت مى فرماید: «اگر کسى متهم به کفر مى شد، بهتر از آن بود که به شیعه گرى متهم شود.» همچنین فرمود: «در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».
در زمان آن حضرت، بنى امیه چنان بر مردم چیره بود که افزون بر روا داشتن ستم هاى فراوان در حق مردم، به تحریف دین مردمان نیز دست مى یازید. در همین زمینه، انس بن مالک، صحابى رسول خدا صلى الله علیه و آله با گریه مى گفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله وجود داشت، پیدا نمى شود. از همه آنچه از پیامبر خدا فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است که در آن نیز بدعت هایى پدید آمده است. مسعودى، تاریخ نگار نامدار گفته است: «على بن الحسین علیه السلام امامت را به شکل پنهانى و با تقیّه بسیار و در زمانى دشوار عهده دار گردید.» در چنین زمان دشوارى، امام سجاد علیه السلام با دوراندیشى و تدبیرى شایسته، شیوه اى در پیش گرفت که توانست از خاموش شدن فروغ وحى جلوگیرى کند و دین ناب و آسمانى اسلام را از لابه لاى آن همه حادثه ها به سلامت به دست آیندگان بسپارد و نام اهل بیت علیهم السلام را زنده نگه دارد. پرهیز از قیام به دلیل آماده نبودن شرایط آن، رو آوردن به کار بزرگ فرهنگى در قالب دعا، روشن گرى در هر فرصت مناسب و گریه هاى فراوان در عزاى پدر بزرگوارش، امام حسین علیه السلام ، بخشى از رسالت هاى پیروزى آفرین آن حضرت در راه رسیدن به هدف هایش بود.


امام سجاد علیه السلام ، قهرمان مبارزه با تهاجم فرهنگى


آیین اسلام در هیچ دوره اى از خطر تهاجم فرهنگى ایمن نبوده و نیست. گاهى نیز اوج این ستیز فرهنگى در زمان برخى از پیشوایان معصوم علیهم السلام رخ مى داد تا آنجا که قیام خونینى چون عاشورا، در رویارویى با همین خطرها شکل گرفت. امام سجاد علیه السلام نیز در دورانى زندگى مى کرد که هنجارهاى اخلاقى و فرهنگ ناب اسلامى به دست فراموشى سپرده و ناهنجارى ها و تبه کارى ها فراگیر شده بود. آن حضرت در چنین شرایط ناگوارى، هرگز میدان را در برابر دشمن رها نکرد. ایشان با نفى قیام مى کوشید ذهن دشمنان را از توجه و سرگرم شدن به خود بازدارد. در مقابل، به صورتى آرام و پنهانى، از راه سازندگى انسان هاى شایسته و آموزش اندیشه هاى راستین به آنان و با روشن گرى هاى پیاپى، در برابر تهاجم فرهنگى ایستاد و توانست پیروز میدان مبارزه فرهنگى باشد. در این باره، تنها به یکى از سندهاى پیروزى آن امام در رویارویى با هجوم فرهنگ هاى خداستیز و غیر اسلامى، یعنى صحیفه سجادیه اشاره مى کنیم که قرن هاست آبشخورى زلال و آسمانى براى جان هاى تشنه هدایت و تکامل به شمار مى آید.


علت قیام نکردن امام علیه السلام

یکى از رمزهاى پیروزى مردان بزرگ، زمان شناسى و شناخت شرایط روزگار است. آنان با شناخت درست از آنچه پیرامونشان مى گذرد، چگونگى رفتار خود را برمى گزینند. بر این اساس، نه همواره به قیام برمى خیزند و نه همیشه در صلح به سر مى برند، بلکه این، اقتضاى زمان و مصلحت روزگار است که جنگ یا صلح را برایشان تعیین مى کند.
امام سجاد علیه السلام نیز از این قاعده بیرون نبود. آن حضرت با مصلحت اندیشى شایسته و در خور ستایش، پایدارى دین و مانایى اسلام را در دگرگونى شکل مبارزه مى داند. «در حقیقت، با وحشت و دیکتاتورى سختى که در جامعه حکم فرما شده بود و در اثر کنترل و چیرگى شدیدى که حکومت ستم گر اموى به وجود آورده بود، هرگونه جنبش و قیام مسلحانه پیشاپیش، محکوم به شکست بود و کوچک ترین حرکت از نگاه جاسوسان حکومت پنهان نمى ماند».
به همین سبب، امام راه درست و عاقلانه را در آن مى دید که به گونه اى دیگر به مبارزه برخیزد و در ساختار دعا، با ستم گران بستیزد و پیام خود را به نسل هاى آینده برساند. گویا امام سجاد علیه السلام با اشاره به چنین شرایط دردناکى، در ساختار دعا به خداوند چنین عرض مى کند: «پروردگارا! چه بسا دشمنى که شمشیر دشمنى اش بر ضد من آخته، دم تیغش را براى ضربه زدن به من تیز کرده و سر نیزه اش را به قصد جان من تیز ساخته و مرا آماج تیرهاى خویش قرار داده است. زهرهاى جان کاهش را براى کام من در جام، فرو ریخته و چشمش براى کنترل من نهفته است و بر آن است که به من گزند برساند».


سیاست امام سجاد علیه السلام در ترویج اسلام ناب


امام سجاد علیه السلام به دلیل آماده نبودن شرایط براى قیام، با مبارزه اى غیرمستقیم و سیاست هایى حکیمانه در ترویج و پایدارى اسلام ناب کوشید که برخى از آنها عبارتند از:


1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا


شهادت امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومى براى حکومت اموى، بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. براى آنکه این حادثه دلخراش فراموش نشود و ثمره هاى بزرگ آن به بار بنشیند، امام با گریه بر شهیدان عاشورا و زنده نگه داشتن یاد آنان، مبارزه منفى و حرکت فرهنگى را به صورت گریه ادامه مى داد. گرچه این اشک هاى سوزان ریشه عاطفى هم داشت، ولى آثار و برکات سیاسى و اجتماعى آن بى نظیر بود تا آنجا که یکى از ریشه هاى جاودانگى نام و یاد عاشورا را مى توان در همین عزادارى ها و گریه هاى امام زین العابدین علیه السلام دانست.


2. پند و ارشاد


گرچه امام سجاد علیه السلام به سبب وجود تنگناهاى بازدارنده زمان خویش، نتوانست اندیشه هاى خود را آشکارا باز گوید، ولى آنها را در ساختار موعظه و نصیحت بیان مى کرد. بررسى این موعظه ها نشان مى دهد که امام با روش حکیمانه اى، در عین حال که مردم را موعظه مى کرد، آنچه را مى خواست به ایشان مى آموخت و این بهترین شکل آموزش اندیشه هاى درست اسلامى در آن شرایط بود.


3. برخورد و مبارزه با عالمان دربارى


علماى دربارى کسانى بودند که اندیشه و ذهن مردم را به سود قدرت هاى فاسد جهت مى دادند و زمینه فکرى و ذهنى مردم را براى پذیرش حکومت آنان فراهم مى کردند. ازاین رو، امام سجاد علیه السلام با برخورد با ریشه هاى گمراهى و تباهى، به شکلى اساسى به ترویج فرهنگ ناب اسلامى همت مى گماشت و مردم را درباره ریشه هاى ستم پرورى هشدار مى داد.


امام سجاد علیه السلام و روشن گرى در هر فرصت ممکن


گرچه زمینه براى قیام امام سجاد علیه السلام آماده نبود، این مسئله آن حضرت را از روشن گرى هاى بجا و بازگو کردن حقیقت باز نداشت. براى نمونه، آن امام در دوران اسارت خویش، در مجلس یزید، در فرصت کوتاهى که برایش پیش آمد، برفراز منبر این گونه روشن گرى مى کرد: «اى مردم! کسى که مرا نمى شناسد، خود را بدو مى شناسانم. من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم! من پسر محمد مصطفایم! آن که پایگاه او بر همه آشکار و جولانگه او آسمان است. من پسر علىّ مرتضى و فاطمه زهرایم. ... من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. مردم! خداى تعالى ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگارى، عدالت و پرهیزکارى را در ما نهاد و ما را به شش ویژگى، برترى و بر دیگر مردمان، سرورى داد. بردبارى و دانش، دلاورى و بخشش را به ما ارزانى فرمود و دل مؤمنان را جایگاه دوستى و شکوه ما ساخت و خانه ما را مکان آمد و شد فرشتگان قرار داد».


نقش امام سجاد علیه السلام در تربیت موالى


یکى از کارهاى فرهنگى امام زین العابدین علیه السلام ، خریدن پیوسته بردگان و خدمت کاران و سپس آزاد کردن آنان بود. در حقیقت، انگیزه اصلى امام از این کار، انسان سازى بود. به این بیان که آن حضرت بردگان را مى خرید و آن گاه به آموزش و پرورش آنها مى پرداخت و پس از مدتى آزادشان مى کرد، به گونه اى که هر کدام از آنها به سبب تربیت درستشان از سوى امام، به عنوان سخن گو و مبلّغ وارد جامعه مى شدند و به گسترش آیین ناب اسلام مى پرداختند. امام، بردگان را با آنکه به آنان نیاز نداشت، مى خرید و آنان را در مراسم حج به عرفات مى آورد و آن گاه به سوى مشعر مى برد. سپس آزادشان مى کرد و هدیه هایى به آنان مى داد. بدین گونه، آن حضرت، کانون تربیتى متمرکزى به وجود آورده بود. هر کدام از آزاد شده ها نیز فرد تربیت شده و الگو براى دیگران بودند. البته آنان پس از آزادى نیز پیوند معنوى خود را با امام نمى بریدند و همچنان از خرمن آن حضرت خوشه چینى مى کردند. این روش امام سجاد علیه السلام با توجه به تنگناهایى که آن حضرت در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه داشت، بسیار درخور ژرف نگرى و بررسى است.


آب زنید راه را هین که نگار مى رسد


امام سجاد علیه السلام از شکوه ویژه اى برخوردار بود، به گونه اى که هر جا گام مى نهاد، مردم براى وى راه مى گشودند و نگاه هاى خود را به سوى او مى دوختند. «سالى هشام پسر عبدالملک به حج رفت و گروهى از بزرگان شام همراه او بودند. روزى به سبب انبوهى مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود برساند. در این هنگام، امام على بن الحسین علیه السلام به طواف آمد و چون نزدیک رکن آمد، مردم کنار رفتند تا ایشان به آسانى، دست خود را به رکن بزند. این پاس داشت در دیده شامیان، بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم چنین او را گرامى مى دارند؟ هشام گفت: نمى دانم! فَرَزْدَق، شاعر معروف که در آنجا حاضر بود، گفت: من او را مى شناسم و در همان زمان، بیت هایى را در شناساندن وى و ستایش او سرود که در برخى از آنها چنین آمده است: «این کسى است که [سرزمین] بطحا جاى پایش را مى شناسد و همچنین حرم و بیرون حرم. این پسر مهم ترین بندگان خداست. او پرهیزکار، برگزیده، پاک و نشانه و راهنماست. اینکه گویى «این کیست؟» بدو زیانى نمى رساند. آن را که تو نشناخته گرفته اى، عرب و عجم مى شناسد».


امام سجاد علیه السلام و مردم گرایى


یکى از ویژگى هاى بزرگ امام سجاد علیه السلام ، مردم گرایى و مهرورزى به انسان ها بود، به گونه اى که فراوانى گرفتارى هاى آن حضرت، هرگز وى را رسیدگى به گرفتارى هاى مردم و گره گشایى از کار فرو بسته آنان باز نداشت. «آن حضرت، شب هنگام، انبان هاى نان را بر پشت خود مى نهاد و به خانه تهى دستان مى رفت و مى فرمود: صدقه پنهانى، آتش خشم پروردگار را خاموش مى کند. برداشتن این انبان ها، بر پشت او اثر گذاشته بود و چون به دیدار پروردگارش شتافت، هنگام غسل دادن ایشان، آن نشانه هاى مهرورزى آشکار شد».
امام، سالى آهنگ حج کرد. خواهرش توشه اى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت، ولى آن حضرت همه را به مستمندان بخشید. آن حضرت، پسر عمویى مستمند داشت که شب هنگام به گونه اى که شناخته نشود، نزدش مى رفت و چند دینار به او مى بخشید. آن مرد مى گفت: على بن الحسین در اندیشه خویشاوند نیست، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مى شنید، بردبارى مى کرد و خود را بدان خویشاوند نمى شناساند. چون به دیدار خدا شتافت و آن احسان از آن مرد بریده شد، دانست که آن مرد نیکوکار، على بن الحسین بوده است. پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد.
خرّم آن کس که در این محنت گاه خاطرى را سبب تسکین است


پاسخ گویى بدى به نیکى


قرآن کریم در رفتار اجتماعى، اصل را بر مدارا در برابر تندى و نیکى در برابر بدى نهاده و فرموده است: «و آنان که بدى را با نیکى مى زدایند.» (رعد: 22) به گفته زیباى فیض کاشانى:
مکافات بد را نکویى بیاریم *** اگر بد کنیم، آن چنان کوست باشیم
بکوشیم تا دوستى خوى گردد *** به هر کو کند دشمنى، دوست باشیم
در این باره آمده است که روزى على بن الحسین علیه السلام بر مردمى گذشت که از او بد مى گفتند. پس فرمود: «اگر راست مى گویید، خدا از من بگذرد و اگر دروغ مى گویید، خدا از شما بگذرد».
روزى مردى او را در بیرون خانه دید و بدو دشنام داد. خدمت کاران آن حضرت بر آن مرد تاختند. على بن الحسین علیه السلام فرمود: «او را رها کنید». سپس بدو گفت: «آنچه از ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که مى دانى. آیا نیازى دارى تا آن را روا کنم؟» آن گاه مقدارى پول به آن مرد بخشید، به گونه اى که آن مرد بسیار شرمنده شد و گفت: گواهى مى دهم که تو فرزند پیامبرى.
یکى از دانشمندان زمان آن حضرت به نام زُهَرى مى گوید: «برتر از على بن الحسین علیه السلام ندیدم. از دانستن فضیلت فراوان وى، دوستش بر او غبطه مى خورد و کسى که دشمن او بود، به سبب روش مسالمت آمیز وى، دشمنى خود را آشکار نمى کرد».
فیض روشن دل، به نیک و بد برابر مى رسد *** پرتو مه مى فتد یکسان به آباد و خراب


دلیل دعامحورى امام سجاد علیه السلام


بسیارى از انسان ها، اوج تلخ کامى شخص را در به خاک و خون تپیدن او مى دانند و بالاترین اندازه سختى براى آدمى را در آن مى بینند که با شمشیر و نیزه تکه تکه شود و از پاى درآید. این در حالى است که گونه دیگرى از سختى و دشوارى نیز هست که تلخى آن چه بسا بالاتر از زخم برداشتن و کشته شدن است و آن اینکه شخص در برابر جور ستم گران و فتنه جویان، بنا بر مصلحت نتواند برخیزد و ناچار باشد زهر بردبارى و خویشتن دارى را جرعه جرعه بنوشد و انبوهى از سخن را در سینه خود پنهان سازد و نتواند بازگو کند. خلاصه آنکه به گفته زیباى حافظ، «آن همه زخم نهان باشد و مجال آه نباشد»:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است *** کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
امام سجاد علیه السلام با چنین تلخ کامى هایى دست به گریبان بود و در چنین روزگار تاریکى، چه چیزى بهتر از دعا و نیایش مى توانست به او آرامش بخشد و بهانه شود تا دردهاى نهانى را در قالب راز و نیاز، بازگو و سخن هاى مگو را آشکار کند.


دلیل گریه هاى امام سجاد علیه السلام از نگاه شهید مطهرى


یکى از ویژگى مردان خدا، گریه از ترس پروردگار است، ولى گریه هاى امام سجاد علیه السلام افزون بر آنکه به دلیل ترس از خداوند نیز بود، پیام دیگرى نیز داشت. شهید مطهرى در این باره مى نویسد: «براى على بن الحسین علیه السلام فرصتى همانند فرصت امام حسین علیه السلام پیدا نشد، همچنان که فرصتى مانند فرصتى که براى امام صادق علیه السلام پدید آمد، پیدا نشد. البته براى کسى که مى خواهد خدمت گزار اسلام باشد، همه وقت ها فرصت است، ولى شکل فرصت ها تفاوت دارد. براى نمونه، آن حضرت، از هر بهانه اى استفاده مى کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریه هاى او براى چه بود؟ مى خواست تا با این کار، این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد و چه کسانى او را کشتند. روزى یکى از خدمت گزارانش عرض کرد: آقا! آیا زمان آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمود: چه مى گویى؟ یعقوب، یک یوسف بیشتر نداشت و در غم دورى او تا آنجا گریست که چشمانش سفید شد. من در جلو چشم خود، هجده یوسف را دیدم که یکى پس از دیگرى بر زمین افتادند».


امام سجاد علیه السلام و نجات شیعیان


پس از حادثه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه که مرکز گرایش هاى شیعى بود، به مرکزى براى سرکوبى شیعه تبدیل شد. در چنین شرایطى که گمان نابودى اساس تشیّع مى رفت، امام سجاد علیه السلام توانست شیعه را حیاتى نو بخشد و زمینه را براى فعالیت هاى آینده امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام فراهم کند. تاریخ گواه است که امام سجاد علیه السلام در مدت 34 سال تلاش خود، شیعه را در یکى از سخت ترین دوران حیات؛ یعنى حکومت زبیریان و امویان رهبرى کرد. فراموش نشود که بیست سال حاکمیت حجّاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر همه سرزمین هاى اسلامى، تنها براى کوبیدن شیعیان و در بخش هاى دیگر، کوبیدن دیگر مخالفان امویان بود.


صحیفه سجادیه


صحیفه سجادیه یکى از اثرهاى گران سنگ به جا مانده از امام سجاد علیه السلام است. صحیفه سجادیه که «زبور آل محمد صلى الله علیه و آله »، «انجیل اهل بیت» و «اخت القرآن» لقب گرفته، در بردارنده 54 دعاست که تاکنون بیش از شصت شرح بر آن نوشته شده است. صحیفه سجادیه تنها دربردارنده راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وى نیست، بلکه دریاى بى کرانى از علوم و معارف اسلامى است که مسائل گوناگون عقیدتى، فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و پاره اى از قوانین طبیعى و احکام شرعى در آن آمده است. در سال 1353 هـ . ق مرجع فقید، آیت الله العظمى مرعشى نجفى، نسخه اى از صحیفه سجادیه را براى طنطاوى، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف الجواهر به قاهره فرستاد. وى پس از ارج نهادن به این هدیه گران بها و ستایش فراوان از آن، در پاسخ چنین نوشت: «این از بدبختى ماست که تاکنون به این اثر گران بهاى جاوید که از مواریث پیامبر است، دست نیافته بودیم. من هر چه در آن مى نگرم، آن را از گفتار آدمیان، فراتر و از سخن پروردگار فروتر مى یابم».
آن صحیفه سرّ سجادى است کاشف *** راز عشق آن امام راستان را
زان صحیفه آیت سجاد بیند *** دیده اهل صفا راز نهان را
باغ دل ها را خوش اوراق کتابش *** داد زینت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نیازش عاشقانه *** داد تعلیم حقایق انس و جان را


دعا در حق فرزندان


یکى از دعاهاى دل نشین صحیفه سجادیه، دعاى امام سجاد علیه السلام درباره فرزندانش است که در بخش هایى از آن مى خوانیم: «پروردگارا! بدن ها و دین و اخلاق آنها را به سلامت دار و به آنان در جان و جسم و هر آنچه برایشان مهم است، عافیت بخش. روزى آنان را به دست من گسترده ساز و آنان را نیکوکارانى پرهیزکار و بینا و شنواى حق و فرمان بردار خودت قرار ده.
خدایا! آنان را دوستان من قرار ده و بر من مهربان ساز و فرمان پذیر دستورهاى من بگردان و مرا در تربیتشان و خوبى کردن به آنها یارى فرما. آنان را بر آنچه از تو مى خواهم، یار و یاورم قرار ده و مرا و فرزندانم را از شرّ شیطان مصون بدار».


دعا در حق پدر و مادر


امام سجاد علیه السلام درباره پدر و مادر خویش این گونه به دعا مى نشیند: «خداوندا! مرا به پاس داشت بزرگى پدر و مادر، توفیق ده و به مهربانى و نیکى به آنان و فرمان پذیرى از آنان و خوش رفتارى با آنان، موفق بدار و اطاعت از آنان را در کام من شیرین و گوارا بگردان.
خداوندا! صدایم را در برابر آنها آرام و گفتارم را بر آنان خوشایند فرما و خویم را با آنان نرم و قلبم را بر آنها مهربان ساز. خدایا! یاد آنان را در پس نمازهایم و در وقت هاى شب و روزم، از دلم مزداى و مرا به برکت دعاهایى که براى آنان دارم، بیامرز».


فرجام نیک


آن گاه که امام سجاد علیه السلام در آستانه شهادت قرار گرفت، هنگام مرگ، دمى بیهوش شد و چون چشم خود را گشود، سوره واقعه و سوره فتح را خواند. سپس گفت:
الْحَمْدُ للّه ِِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الاْءَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنْ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ.
سپاس خدایى را که به ما وعده راست فرمود و بهشت را میراث ما کرد تا هر جا که خواهیم جاى گیریم. پس چه نیک است پاداش عمل کننده ها.
آن گاه خاموش شد.
امام سجاد علیه السلام وصیت کرده بود که در مرگشان، کسى را خبر نکنند و ایشان را زود به خاک بسپارند، ولى هنگام تشییع و دفن آن حضرت، انبوهى از دوستداران اهل بیت گرد آمدند که مدینه مانند آن را کمتر به خود دیده بود.
حجاب چهره جان مى شود غبار تنم *** خوشا دمى که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزاى چو من خوش الحانى است *** روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

 

 

نویسنده:سید محمود طاهرى

 


منبع : سبطین
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی