( از صفویه تا مشروطه)(1)
چکیده
واقعه عاشورا به سبب جایگاه ویژه آن در تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ تشیع، در طول تاریخ مورد عنایت بسیاری از مورخان تاریخ اسلام و مقتل نویسان بوده است؛ اما با گذشت زمان و گسترش مراسم عزاداری و سوگواری، به ویژه از دوره حاکمیت فراگیر دولت شیعی صفویه، به دلایل گوناگون، برداشت های گوناگونی از این واقعه شده و یا بر برخی از برداشت ها تأکید بسیار شده است؛ بر این اساس پژوهش حاضر به مطالعه و جریان شناسی تاریخی مهم ترین و مشهورترین قرائت از واقعه عاشورا، یعنی قرائت سوگوارانه و احساسی - عاطفی از دوران صفویه تا مشروطه پرداخته و پس از ارائه پیشینه این قرائت، به مهم ترین ویژگی های آن می پردازد. در ادامه، زمینه ها و عوامل ترویج این برداشت، مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه
یکی از مهم ترین و مشهورترین ابعاد واقعه عاشورا، بعد «سوگوارانه» این حادثه است و چنان که خواهیم نوشت- مورخان متقدم در این باره، اخبار و گزارش های متعدد و معتبری گزارش کرده اند. در اهمیت و توجه به این بعد از واقعه، همین بس که بازخوانی این حادثه بدون توجه به این بعد، روایت تاریخ عاشورا را روایتی بی روح، جامد و فاقد هر گونه عنصر محرک عواطف و احساسات و گریه و اشک - که مورد تایید و تأکید معصومان است(2)-می سازد؛ از این رو اهتمام به این گونه رویکرد، در حد گزارش های کهن و معتبر تاریخی و حدیثی، امری انکارناپذیر است؛ اما هر چه در بستر زمان از این واقعه فاصله گرفته شده، به ویژه از قرن دهم به بعد که حکومت شیعی صفوی بر مصدر کار آمده است و پادشاهان صفوی و بعدها حاکمان قاجار، به دلایلی، به حمایت از عزاداری و سوگواری پرداختند، قرائت یاد شده به سبب عوامل متعدد و گوناگون که بیان خواهد شد - به عمده ترین و شایع ترین قرائت حاکم در محافل عزاداری شیعی در ایران تبدیل شده و هرچه زمان بر آن گذشته، بیشتر بر بسط و فربهی آن افزوده شده تا جایی که بیشترین و بالاترین سهم و ظرفیت را در ترسیم سیما و روایت نهضت عاشورا به خود اختصاص داده است، بر این اساس و با توجه به غلبه و سیطره این قرائت در قرون اخیر - و حتی در عصر حاضر که جامعه ما میراث خوار چنین قرائت و برداشتی از تاریخ عاشورا است - در این پژوهش ابتدا به تبیین این قرائت و در ادامه، به مولفه ها و شاخص های مهم آن و در پایان، به علل و زمینه های پیدایش و روی آوری به این قرائت، در سده های مورد بحث، پرداخته می شود.
پیش از پرداختن به تبیین این قرائت، یادآوری این نکته ضروری است که بهره گیری از این قرائت در این مقطع، لزوماً به این معنا نیست که مورخان و راویان تاریخ عاشورا برای گزارش و تبیین و تحلیل واقعه عاشورا، تنها به قرائت یادشده بسنده کرده اند، بلکه آنان در برخی موارد، برای نمود بیشتر این گونه قرائت و حتی تبیین و توجیه آن، برخی از قرائت های همسو و مکمل از قبیل قرائت های حماسی- اسطوره ای، عرفانی- ابتلایی، مسیحیانه و ... را نیز به خدمت گرفته اند.
تبیین قرائت
قرائت تراژیک و حزن انگیز از تاریخ عاشورا، بر این اساس است که وقایع تاریخ عاشورا از آغاز تا فرجام آن، به ویژه حوادث روز عاشورا با صبغه تراژیک و حزن انگیز، به گونه ای روایت شود که عواطف و احساسات خواننده و شنونده را تحریک کرده، اشک او را جاری سازد؛ بنابراین در این نوع قرائت، آنچه به طور عمده وجهه همت و تأکید مقتل نویس و مقتل خوان و به طور کلی راوی و گزارشگر تاریخ عاشورا است، بُعد تراژیک و غمبار حادثه است. گویا تمام حادثه در این بعد خلاصه می شود و ابعاد و لایه های دیگر این واقعه یا اصلاً به آن توجه نمی شود و یا اگر برخی ابعاد تا حدی مورد توجه قرار گرفته، در راستای به خدمت گرفتن و بهره گیری از آن در ترویج و پررنگ جلوه دادن بعد تراژیک واقعه و ارائه تصویر کامل تری از آن است، بر اساس این قرائت، قهرمانان این حادثه، به ویژه رهبر نهضت و خاندانش، انسان هایی بودند که به شیوه بسیار ناجوانمردانه، مورد بیشترین و بدترین ستم ها قرار گرفته اند و باید به حال آنان گریست، بر مصائب آنان سوگواری و عزاداری کرد و بر دشمنان آنان نفرین و لعنت فرستاد؛ به تعبیر دیگر، در این نوع قرائت، چندان به چرایی قیام و اهداف و انگیزه های رهبر نهضت توجه نمی شود؛ چنان که به بعد حماسی واقعه و شجاعت و دلیری امام و یارانش و مرگ با عزت و افتخار آنان توجه و اهتمام چندانی نمی شود؛ به تعبیر سوم، آنچه مورد توجه و تأکید است، اینکه : امام حسین(ع)و یاران و خاندانش، انسان های مظلوم و پاکباخته ای بودند که در کمال تنهایی، غربت و بی کسی در دام سپاه یزید گرفتار شده، به فجیع ترین وضع کشته و یا اسیر شده اند و کشندگان آنان از بدترین مردمان هستند که حتی بر طفل شیرخوار امام (ع)هیچ ترحمی نکردند؛ بنابراین در این رویکرد، بُعد جانسوزی و سوگوارانه واقعه از یک سو و بعد ددمنشی و وحشی گری دشمن از سوی دیگر، مورد توجه و تأکید است: از این رو برخی از مصائب و گرفتاری ها در جریان این واقعه، همچون تشنگی، غربت و اسیری و ... و برخی موضوعات و محورها، همانند وداع های امام(ع)با یاران و خاندانش، گریه های حضرت و ... چنان که به تفصیل به برخی از گزارش های آن در ادامه پرداخته می شود- بسیار اغراق آمیز گزارش شده تا جایی پنداشته می شود که حادثه ای به این سترگی و کم نظیری در تاریخ اسلام، در امور یاد شده و مانند آن، خلاصه می شود؛ به تعبیر یکی از اندیشمندان معاصر، در این گونه قرائت به گونه اغراق آمیزی تنها صفحه سیاه این واقعه (مطهری، 1372، ص 121)، یعنی مصائبی که امام حسین(ع)و یاران و خاندانش تحمل کردند و جنایاتی که در حق آنان از سوی دشمن روا داشته شد. در پیشگاه خواننده و شنونده روایت می شود و به هیچ رو و یا چندان به ابعاد دیگر این حادثه، از جمله بُعد حماسی این حادثه به معنای درست آن، به صورت مستقل و جدا از برداشت احساسی- عاطفی، توجه چندانی نمی شود.
پیشینه قرائت
درباره پیشینه و چرایی و چگونگی این قرائت باید گفت: آغاز و پیدایش این قرائت با آغاز این واقعه، همراه است؛ زیرا کدام واقعه ای حزن برانگیزتر از واقعه عاشورا که تک تک یاران و مردان خاندان امام حسین (ع)از طفل شیرخوارش تا فرزند و برادران جوانش در پیش دیدگانش، کشته شدند و افزون بر آنکه خود کشته شد، به این بسنده نشد و بدنش لگدکوب اسبان شد و بدتر از آن سر خود و یارانش از تن جدا و بر نیزه زده شده ، شهر به شهر و آبادی به آبادی، گردانده شد و به این اکتفا نشد و چوب بر لب و دندان آن سر بریده زده شد و به این قناعت نشد و خیمه های خاندانش غارت شد و بدتر از آن، خاندانش را اسیر کرده، شهر به شهر گرداندند. آیا حافظه تاریخ، واقعه ای به این دلخراشی و جان سوزی درباره با فضیلت ترین انسان های کره خاکی که مورد ستم و تجاوز بدترین و پست ترین انسان های عصر خود قرار گرفته باشند، به خاطر دارد؟ بر این اساس، از همان ابتدای حادثه، این بُعد از واقعه عاشورا مورد توجه شاهدان عینی واقعه از جمله امام سجاد (ع)و بعدها امامان معصوم دیگر (ع)و مورخان کهن تاریخ عاشورا بوده و - چنان که نگاشته خواهد شد - گزارش های متعدد و گوناگونی از جمله چگونگی شهادت طفل شیرخوار، حضرت علی اکبر و حضرت قاسم (ع)، وداع امام (ع)با برخی از یاران و بنی هاشم و ... اما کوتاه و عاری از هر گونه مبالغه و اغراق درباره ابعاد مختلف این قرائت، ارائه کرده اند؛ اما با قرار گرفتن گرد و غبار زمان بر این واقعه، به سبب وجود زمینه ها و عواملی، به تدریج این قرائت منبسط تر و فربه تر شده که در ادامه، از آن، سخن گفته می شود.
شاخص ها و ویژگی های این قرائت
اگرچه با تبیینی که درباره این قرائت بیان شد، درونمایه و جوهره این قرائت مشخص شد، اما به سبب استواری این قرائت بر یک سلسله مولفه ها و عناصر، از شاخص ها و ویژگی های نیز برخوردار است که بر اساس گزارش های مستند منابع دوران مورد بحث، در ذیل به آنها پرداخته می شود:
1. افراط در نقل گزارش ها و حکایات غیر معتبر تاریخی محرک احساسات و عواطف
یکی از ابعاد وجودی انسان، بعد احساسی و عاطفی وی است که در برابر حوادث ناگوار و دلخراش، احساسات و عواطف وی تحریک شده، از خود واکنش نشان می دهد؛ چنان که اشاره شد، بُعد حزن انگیز و مصیبت بار واقعه عاشورا، سبب گردیده در قرون مورد بحث، برداشت و قرائت از این بعد، به شیوه مجعول و بسیار افراطی، مورد توجه و تأکید محافل و مجالس روضه خوانی و عزاداری امام حسین (ع)قرار گرفته، در نهایت چنین قرائتی مبالغه آمیز و افراطی به مقاتل و متون مربوط به تاریخ عاشورا راه پیدا کند؛ در حالی که این گونه رویکرد، در منابع متقدم و حتی تا حد زیادی، در متون متأخر تا پیش از صفویه، وجود ندارد. برخی از شواهد و گزارش هایی که این قرائت، آنها را به این هدف به استخدام گرفته، عبارتند از: گزارش چند صفحه ای از افسانه عروسی حضرت قاسم و توصیف احساس برانگیز و حزن آور از مقدمات به میدان رفتن وی ( کاشفی، 1381، ص 401-410/ طریحی، 1424ق، ص 365-366/ بحرانی؛ 1414 ق، ج3، ص 368-369/ نراقی، [ بی تا]، ص 126-130) که بر اساس آن، جاعل و آفریننده آن با مهارت ویژه و هنر ادبی خاصی که در گزینش تعابیر، جمله پردازی ها و حتی اشعار در روایت این داستان از خود به یادگار گذاشته، احساسات هر خواننده و شنونده ای را پس از قرن ها، برانگیخته و اشک او را جاری می سازد؛ البته سازنده این جریان تنها به افسانه سازی درباره حضرت قاسم بسنده نکرده، بلکه از جریان عروسی و نودامادی دو یار ساختگی امام (ع)به نام های وهب بن عبدالله کلبی (کاشفی، 1381، ص 362) و هلال بن نافع (همان، ص 371) نیز خبر داده است، البته با این تفاوت که درباره این دو، به گزارشی کوتاه، بسنده کرده، هر چند از گزارش پر احساس و عاطفه برانگیز گفت و گوی وهب با همسرش (همان، ص 365)چشم نپوشیده است؛ افزون بر این، گزارش هایی از قبیل افتادن دست های بریده و مَشک پاره حضرت عباس (ع)بر روی خاک و بوسیدن دست های بریده وی توسط امام حسین (ع)(شریف کاشانی، [ بی تا]، ص 270)، دادن امام حسین (ع)یک رشته مروارید به یکی از لشکریان دشمن به این سبب که هنگام بیرون آمدنش از خانه، دخترش به او گفت از این سفر برایش سوغات بیاورد! (همان، ص 325) پاره کردن طفل شیرخوار بند قنداقش را (مانند جدش علی !) و خود را از گهواره یا از کنار عمه اش به زمین انداختن و بلند بلند صیحه کشیدن و گریه کردن هنگام شنیدن صدای امام (ع)که می گفت: « هل من معین؟ » ( همان، ص 220)، نگاه طفل شیرخوار پس از تیر خوردن به روی پدر و تبسم وی پیش از شهادتش (نراقی، [ بی تا]، ص 149/ لسان الملک سپهر، [بی تا]، ص 285/شریف کاشانی، همان، ص 222)، نشان دادن حضرت زینب (ع) سپر خونین حضرت عباس(ع)را به مادرش ام البنین و بی هوش شدن وی (شریف کاشانی، همان، ص 443)، خبر مسلم جصاص (گچ کار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به اطفال اهل بیت (ع)(3) (طریحی، 1424ق، ص 465/ مجلسی، 140 ق، ج45، ص 114-115/قزوینی 1405 ق، ص 249/ اسفراینی، [ بی تا]، ص 56/ دربندی حائری، 1415 ق، ج3، ص 301-302)، داستان شفا یافتن دختر معلول یهودی با خون بال یک مرغ ( کاشفی، 1381، ص 447-449/ بحرانی، 1414ق، ج4، ص 74-76/ مجلسی، 1402 ق، ج45، ص 192-193/ عبدالله بحرانی، 1407 ق، ص 494-495/ قزوینی، 1405 ق، ص 233-235/ نراقی، [ بی تا]، ص 107-108)، داستان شیر غران در کنار بدن امام (ع)( طریقی، 1424ق، ص 323/بحرانی، 1414 ق، ج3، ص 77-79 و ج 4، ص 70-72/ مجلسی، 1403ق، ج45، ص 193-194/ بحرانی، 1407ق، ص 512-513)، قصه ساربان امام(ع)(طریحی، 1424ق، ص 90-92/دربندی، 1415ق، ج3، ص 157-162/ لسان الملک سپهر، [بی تا]، ص 434-435)، افسانه قیام دختری به نام « دره الصدف» در حلب به انگیزه خونخواهی امام حسین (ع)هنگام بردن اسرا و سرها به شام (دربندی، 1415ق، ج3، ص 445-450)، افسانه شیرین خانم (کاشفی، 1381، ص 459-462) و ... از جمله مجعولاتی است که بسیاری از منابع مشهور دوران مورد بحث، به آن پرداخته و یا این شیوه، بعد مصیبت بار و غم بار واقعه عاشورا را فزون تر و پر رنگ تر، گزارش کرده اند.
2. تأکید بسیار بر تشنگی امام (ع)و خاندان و یارانش
موضوع عطش و تشنگی شدید امام حسین(ع)، یاران و خاندانش در روز عاشورا، از مسلمات تاریخ عاشورا است و افزون بر گزارش های معتبر و کهن تاریخی در این باره (طبری، 1409ق، ج4، ص 326/ابوالفرج اصفهانی، 1385ق، ص 77/ شیخ مفید، 1413ق، ج2، ص 101)، دلایل و شواهد ذیل نیز این ادعا را به روشنی اثبات می کند:
الف) امام و یارانش در حال جنگ در هوای نسبتاً گرم سرزمین کربلا در سال 61 هجری - که بر اساس محاسبات تقویمی - نجومی، آن سال مصادف با بیست و یکم مهر ماه بوده ( ملک پور و صیاد، 1370، ص 26)- تحرّک و فعالیت بسیار داشتند که این امر سبب تعریق و از دست رفتن آب بدن شده است؛ افزون بر این، جراحت و زخم هایی که بر بدن یاران امام(ع)تا پیش از شهادت شان وارد می شد و سبب خونریزی می گشت، تشنگی را تشدید می کرد.
ب) به سبب اشتغال سپاه امام(ع)به نبرد، از صبح عاشورا و اینکه اوضاع و شرایط روز عاشورا با حمله و جنگ و درگیری رقم خورده بود و هر چه می گذشت حلقه محاصره تنگ تر می شد، دیگر مجال و امکانی برای دستیابی به آب نبود؛ از این رو وقتی در آخرین لحظات این نبرد خونین، امام حسین(ع)(بلاذری، 1417ق، ج3، ص 407/طبری، 1409ق، ج4، ص 343/ شیخ مفید، 1413 ق، ج2، ص 109) و بنابر برخی گزارش ها، حتی حضرت عباس (ع)( ابن شهر آشوب، 1379، ج4، ص 117)، آخرین تلاش را برای دستیابی به آب می کنند، این کوشش عقیم می ماند؛ البته در برابر ادعای فوق، اخبار و گزارش هایی درباره دسترسی سپاه امام(ع) به آب از طریق کندن چاه ( ابن اعثم، 1411ق، ج5، ص 91/ خوارزمی، 1418 ق، ج1، ص 346) در روزهای پیش از عاشورا و یا سیراب شدن آنان در روز عاشورا به شیوه معجزه آسا و خارق العاده ( طبری، 1413ق، ص 188-189/ ابن حمزه طوسی، 1412ق، ص 327-328، ح 1و2. به نقل از: بستان الکرام محمدبن شاذان قمی، جزء 86) موجود است که چندان از اعتبار و اتقان مناسب برخوردار نیست.(4)
همچنین بر خلاف گزارش برخی از منابع مقطع مورد بحث، در هیچ یک از منابع کهن و حتی متأخر معتبر تا قرن هفتم سخن از کوشش حضرت عباس (ع)برای آوردن آب برای زنان و کودکان اهل بیت به میان نیامده است و تنها طلب و تلاش وی و امام حسین(ع)برای دستیابی به آب، برای سیراب شدن خود است که این امر یکی از شواهد نبود و یا کمبود آب در خیمه گاه می باشد؛ اما به هر تقدیر، این امر را نمی توان انکار کرد که از روز هفتم که سپاه عمر سعد آب را بر سپاه امام بست (طبری، 1409 ق، ج4، ص 312) تا صبح روز عاشورا، آب در سپاه امام(ع)هر چند اندک و به صورت جیره بندی، در حد رفع تشنگی موجود بوده است، زیرا معقول به نظر نمی رسد و امکان ندارد یاران و خاندان امام(ع)به ویژه زنان و کودکان در برابر بی آبی و تشنگی بیش از دو شبانه روز، مقاومت کرده باشند؛(5)به ویژه آنکه - چنان که اشاره خواهد شد - بر اساس منابع کهن و معتبر، روز عاشورا امام(ع)و یارانش با بالاترین توان و شجاعت با لشکر عمر سعد نبرد کردند که این امر شاهدی قوی بر وجود آب در حد رفع تشنگی، در خیمه گاه تا زمان آغاز نبرد در روز عاشورا است؛ بنابراین واکنش و بی تابی در برابر تشنگی به ویژه بی تابی زنان و کودکان امام(ع)آنچنان که مورد تأکید برخی نگاشته های دوران مورد بحث است و برای آن حساب جداگانه باز کرده و حتی در مواردی، افسانه ها برای آن ساخته اند، تا جایی که گویا تمام ابعاد مصیبت و جان سوزی واقعه عاشورا در تشنگی امام(ع)و یاران و به ویژه خاندانش منحصر می شود، افزون بر آن که در منابع معتبر متقدم، منعکس نشده (6)برخی از گزارش هایی که حاکی از التماس و درخواست ذلیلانه آب توسط امام حسین است، (7) با اصل « عزت طلبی» و عدم پذیرش هر گونه ذلت و ننگ و عار در سیره امام، منافات دارد.(8)
به نظر می رسد: بر اساس دیدگاه برخی از محققان، پرداختن بیش از حد به مسئله آب و تشنگی اهل بیت(ع)در کربلا در مراسم سوگواری ها و عزاداری ها و به طور کلی در فرهنگ ایرانیان این دوران، معلول شرایط جغرافیایی و طبیعی حاکم بر ایران بوده باشد؛ زیرا یکی از مشکلات بسیار مهمی که ایرانیان از گذشته های دور با آن مواجه بودند، مسئله کمبود آب و زحماتی بوده که برای دستیابی به آن تحمل می کرده اند، از این رو آب به عنوان پر مسئله ترین مشکل روزمره ایرانیان به مراسم سوگواری و عزداری امام حسین (ع)و به ویژه درون متون تعزیه، راه یافته و یکی از عوامل مهم وقایع کربلا گردیده است؛ به ویژه آنکه اگر به این نکته توجه شود که کمبود آب و ویرانی قنات ها و خشکسالی ها، ایرانیان را مردمان منتظر و ضعیف در برابر نیروها و بلایای طبیعی و نامطمئن از تأمین معیشت خود می کرد و بازتاب این مسئله در سوگواری برای امام حسین(ع)به ویژه در تعزیه و نمایش های مربوط به واقعه کربلا، خود را نشان داده است ( برای آگاهی بیشتر ر.ک به: ملک پور، 1363، ج1، ص 232-234). بر این اساس، به نظر می رسد گزارشگران و راویان تاریخ عاشورا در مقطع مورد بحث، در پر رنگ نشان دادن موضوع تشنگی، دچار افراط و مبالغه گویی و نیز در مواردی همانند طلب ذلیلانه آب از دشمن توسط امام (ع)دچار اشتباه و وارونه نویسی شده اند که از جمله می توان به گزارش های درخواست آب توسط امام حسین (ع)برای خود و یا خاندانش از سپاه دشمن، عمر سعد و شمر یا دستور امام (ع)به حضرت عباس برای تهیه آب برای کودکان و زنان و یا توصیف تشنگی اهل بیت(ع)از زبان امام یا حضرت عباس و ... اشاره کرد.(9)
پی نوشت
1. وصول : 1387/9/3 ؛ تصویب : 1387/11/7
2. در ادامه و به اجمال، به روایات مربوط به این موضوع اشاره می شود.
3. البته در کتاب نورالعین تنها نان دادن کوفیان گزارش شده است؛ اگرچه این کتاب به اسفراینی (م 418/417) نسبت داده شده، اما اولاً چنین کتابی در فهرست آثار او ثبت نشده است؛ ثانیاً سبک نثر و نگارش این اثر و گزارش هایی که در آن آمده، به هیچ رو با آثار قرن چهارم و پنجم، سازگاری ندارد؛ بنابراین محتمل است این کتاب در عصر صفویه و یا در نهایت، در دوران قاجار، توسط مؤلفی مجهول نگارش شده باشد، اما برای آنکه از اعتبار و اعتماد لازم برخوردار باشد، به اسفراینی نسبت داده شده است.
4. به سبب آنکه در سلسله سند آنها، فردی چون محمد بن سنان است که بر اساس گزارش نجاشی ( رجال شناس کهن) محمد بن سنان راوی ضعیفی است که به متفردات او نباید اعتماد کرد (نجاشی، 1416ق، ص 328، ش 888)؛ افزون بر این، برخی از گزارش های کهن غیر مشهور یا حاکی از دستیابی امام(ع)به آب است، مانند روایت امام باقر(ع)که خبر از وجود آب در روز عاشورا داده است (نخبه من الرواه، 1363، ص 122/مجلسی، 1409ق، ص 91)و نیز مانند گزارش دینوری، هر چند بر اساس گزارش وی امام (ع)موفق به آشامیدن آن نمی شود ( دینوری، 1960م، ص 258)و یا حاکی از سیراب شدن امام ( زبیری، 1953م، ص 43/ابن ابی الدنیا، 1411ق، ص 120) و حتی یارانش (نعمان مغربی، 1409ق، ج3، ص 191-193) توسط حضرت عباس است. این گزارش ها نیز نمی تواند قابل اعتنا باشد؛ زیرا اولاً با گزارش های کهن معتبر از جمله گزارش ابومخنف که از انسجام معتبر منطقی برخوردار است، تعارض دارد؛ ثانیاً به نظر می رسد گزارشگران این اخبار، به سبب رعایت اختصار، دچار انخزال و تقطیع اخبار و در نتیجه، کلی نگاری اجمال نویسی در ثبت اخبار شده و بدون رعایت زمان وقوع هر واقعه و پدیده، به ثبت و نگارش آن دست یازیده اند؛ چنان که به نظر می رسد مورخان و مقتل نویسان یاد شده که به آوردن آب برای امام توسط حضرت عباس و یا موالی امام اشاره کرده اند، جریان آب آوردن حضرت عباس به همراه پنجاه نفر سواره و پیاده پس از منع آب در روز هفتم را به سبب رعایت اختصار، با حذف جزئیات، از جمله زمان آوردن آب، روز عاشورا پنداشته اند.
5. البته اگرچه بر اساس منابع کهن، تنها یک بار گزارش شده که حضرت عباس (ع)به همراه پنجاه نفر مأمور آوردن آب از شریعه فرات شدند و در آن یک بار تنها بیست مشک آب آوردند (طبری، 1409 ق، ج4، ص 312/دینوری، 1960م، ص 255)، اما با توجه به جمعیت حداقل صد نفری یاران و خاندان امام (ع)این میزان آب به طور قطع تا روز دهم بسیار ناچیز بوده است؛ از این رو محتمل است سپاه امام(ع)چند بار دیگر نیز موفق به آوردن آب شده باشند؛ چنان که گزارش شیخ صدوق (حاکی از آوردن آب در شب عاشورا توسط علی اکبر (ع)به همراه پنجاه نفر می باشد ( شیخ صدوق، 1417ق، ص 221).
6. البته تنها در یکی از منابع متأخر، گزارشی به نقل از هشام کلبی (شاگرد و راوی اخبار ابومخنف) درباره درخواست آب توسط امام (ع)از دشمن برای طفل شیرخوار، نقل شده (سبط ابن جوزی، 1426 ق، ج2، ص 164) که چون گزارش یاد شده از یک سو در منقولات طبری، ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید نیامده، و از سوی دیگر، مقتل هشام موجود نیست تا صحت یا سقم ادعای سبط ابن جوزی ثابت شود، نمی توان اطمینان پیدا کرد گزارش یاد شده از منقولات مقتل هشام است؛ بر این اساس نمی توان به این گزارش چندان اعتماد کرد؛ البته بر فرض پذیرش چنین گزارشی، چنین درخواستی را نمی توان از مصادیق درخواست ذلت بار به حساب آورد، زیرا هیچ عقل سلیمی درخواست آب برای طفل شیرخواری که توان چندانی در برابر تحمل تشنگی ندارد، ذلت نمی داند.
7. به برخی از این گزارش ها در پاورقی صفحه بعد (سه مورد نخست) اشاره شده است.
8. توضیح آنکه: بر اساس آیه شریفه « و لله العزه و لرسوله و للمومنین» (منافقون:8)و روایات معصومان(ع)( برای نمونه ر.ک به : کلینی، 1367، ج5، ص 63-64)، یکی از اصول حاکم بر سیره معصومان، اصل عزت طلبی است که در تمام ابعاد زندگی معصومانه به عنوان سرور مومنان، ساری و جاری بوده است. با توجه به حاکمیت این اصل در سیره فردی، اجتماعی و سیاسی امام حسین(ع)و از جمله رهبری و هدایت قیام عاشورا، به هیچ رو نمی توان پذیرفت که امام درخواست ها و پیشنهادهای ذلت بار به عمر سعد کرده باشد، البته پایبندی به این اصل، با تلاش جهت پرهیز از برخورد فیزیکی تا آخرین لحظات، منافات ندارد؛ از این رو هر گونه مذاکره (طبری، 1409ق، ج4، ص 322-26/ شیخ مفید 1413ق، ج2، صص 97-98 و 100-101) مادامی که با اصل یاد شده منافات نداشت، در ایام اقامت در کربلا و حتی تا صبح روز عاشورا پیش از آغاز جنگ، از سوی حضرت و یارانش، پیگیری شد، اما زمانی که آن تلاش ها و ریزنی ها ثمر نبخشید و امر دائر میان شهادت و حفظ عزت از یک سو و ماندن و پذیرش ذلت از سوی دیگر شد، حضرت، شهادت را انتخاب کرد.
9. برخی از این گزارش ها چنین است:
- گفت و گوی امام(ع)با سپاه دشمن پیش از نبرد : ... عیال و اطفال مرا که از تشنگی جگر ایشان کباب است، مقداری آب بچشانید تا من فردا بر شما خصمی نکنم.... (کاشفی، 1381، ص 430).
- درخواست دوم امام (ع)از عمر سعد: « اسقونی شربه من الماء قد نشفت( بخوانید: نشف) کبدی من الظما» (طریحی، 1424ق، ج2، ص 439/قزوینی، 1405ق، ص 206/تنکابنی، 1423ق، ص 459/ بهبهانی، 1409ق، ج4، ص 341).
- درخواست آب از شمر در آخرین لحظات و رد شمر و جزع و فزع امام (ع)از تشنگی هنگام بریدن سر از قفا (طریحی، 1424ق، ج2، ص 452-453/ قزوینی 1405ق، ص 219/ مقتل الحسین منصوب به ابومخنف، [بی تا]، ص 93/ نواب تهرانی، 1374، ص 208)؛ همچنین سخن منصوب به امام حسین : ای شمر، جگرم سوخت، قطره آبی به کامم رسان، آن گاه به کار خود پرداز. آن حرامزاده گفت : « هیهات، هیهات، والله ماتذوق الموت غصه و جرعه بعد جرعه» ( دربندی 1415ق، ج3، ص 72/شریف کاشانی، [بی تا]، ص 336-337).
- امام حسین (ع)خطاب به حضرت عباس (ع)« اذا غدوت الی الجهاد، فاطلب لهولاء الاطفال قلیلا من الماء» ( طریحی، 1424ق، ج2، ص 306/ مجلسی، 1403ق، ج45، ص 41، تنکابنی، 1423ق، ص 442-443)
- توصیف تشنگی امام حسین (ع)با حضرت عباس (ع) خطاب به عمر سعد: « هم عطاشی قد احرق الظما قلوبهم فاسقوه شربه من الماء الطفاله و عیاله و صلوا الی الهلاک» (طریحی، 1424ق، ج2، ص306)
- گفت و گوی امام حسین(ع) با حضرت عباس(ع): « .... و اشد ما علینا عطش النسوان و الاطفال» و نیز سخن حضرت عباس : « ویلکم اتهلکون ذریه رسول الله عطشاء و اعظم الاشیاء عطش الحسین و عطش اهل بیته و الاطفاله » ( تنکابنی، 1423ق، ص 439).
-فسمع الحسین (ع)الاطفال و هم ینادون: العطش العطش! ... فذکر (العباس) عطش الحسین و عیاله و اطفاله فرمی الماء من یده، و قال: و الله لا اشربه و اخی الحسین و عیاله و اطفاله عطاشی ( طریحی، 1424ق، ص 306/مجلسی، 1403ق، ج45، ص 41/ تنکابنی، 1423، ص 443/ لسان الملک سپهر، [ بی تا]، ج6، ص 278-279/ بهبهانی، 1409ق، ج4، ص 322-323)؛ همچنین برخی از نویسندگان مقاتل، شاخ و برگ های بیشتری به این جریان داده و تا توانسته اند بر تحریف این گزارش افزوده اند. (ر.ک: دربندی، 1415ق، ج2، ص 496به بعد) .
- در بعضی روایات هست که بار دیگر امام (ع)خود را به لب آب فرات رسانید و کفی آب برداشته، خواست بیاشامد، از تشنگی اطفال و عورات بر اندیشیده، آن آب را ریخت (کاشفی، 1381، ص 435).
- محرومیت طفل شیرخوار امام (ع)از آب به مدت سه روز ابومخنف [ بی تا] ، ص 83/ ابواسحاق اسفراینی، [ بی تا]، ص 46) و یا « اما من احد یأتینا بشریه من الماء لهذا الطفل، فانه لا یطیق الظما....» (طریحی، 1424ق، ص 431).
- امتناع حضرت عباس (ع)از اینکه امام حسین (ع)او را به خیمه گاه ببرد، زیرا به سکینه دختر امام وعده آب داده است، اما نتوانسته است به آن عمل کند! ( دربندی، 1405ق، ج2، ص 504/ بهبهانی، 1409ق، ج4، ص 324/ شریف کاشانی، [ بی تا] ، ص 272).
- انتساب جمله « وی [طفل شیرخوار] را یک جرعه آب دهید که از غایت تشنگی، شیر در پستان مادرش نمانده یا خشکیده» به امام حسین خطاب به سپاه عمر سعد (کاشفی، 1381، ص 426/ نراقی، [ بی تا]، ص 149/ لسان الملک سپهر، [ بی تا] ، ص 285/ نواب تهرانی، 1374، ص 200/شریف کاشانی، [ بی تا]، ص 220-222).
- مکالمه سر امام حسین (ع)با راهب دیر: « انا عطشان کربلاء انا ظمآن کربلا....» (بحرانی، 1414 ق، ج4، ص 129).
- و سار القاسم الی الحسین و قال : یا عماه العطش، العطش، ادرکنی بشریه من الماء ... ( طریحی، 1424ق، ج2، ص 366/ بحرانی، 1414 ق، ج3، ص 370/بهبهانی، 1409 ق، ج4، ص 316).
- نسبت دادن این قول به خدا درباره تشنگی اهل بیت (ع)« صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش» (مجلسی، 1403ق، ج4، ص 308).
برخی از اشعار تعزیه: حضرت زینب خطاب به یاران امام حسین (ع):
طفل ها کردند غش از تشنگی
جمله اولاد حسین بن علی (ع)
جرعه آبی به این طفلان دهید
منتی بر زینب نالان نهید
(ملک پور، 1363، ص 233)
سخن حضرت سکینه :
مرا هیچ آرزو نبود به جز آب
پدر جانا مرا دریاب
دلم از تشنگی بابا کباب است
بده جانا به من آبی ثواب است
دانشیار دانشگاه تربیت معلم تهران / دانشجوی دکتری تاریخ اسلام**
منبع : فصلنامه شیعه شناسی شماره 24