ماهان شبکه ایرانیان

روش درمان حسد

درمان این رذیله اخلاقى ، در گام اول اصلاح نفس و سالم سازى و تلقى صحیح انسان از خود است . اگر انسان به واقعیت ها و حقایق شخصى خود توجه داشته باشد، مى تواند راه حل بسیار مهم و مفیدى براى درمان این کسالت بیابد و به جاى آزردن روح و روان خود، به اصلاح آن بپردازد؛ نه این که روح و روان را بیشتر در مضیقه و تنگنا قرار دهد

روش درمان حسد

درمان این رذیله اخلاقى ، در گام اول اصلاح نفس و سالم سازى و تلقى صحیح انسان از خود است . اگر انسان به واقعیت ها و حقایق شخصى خود توجه داشته باشد، مى تواند راه حل بسیار مهم و مفیدى براى درمان این کسالت بیابد و به جاى آزردن روح و روان خود، به اصلاح آن بپردازد؛ نه این که روح و روان را بیشتر در مضیقه و تنگنا قرار دهد. مثلا در تحصیل نعمت موردنظر، از طریق معقول و سنجیده تلاش کند؛ نه این که بر کسى که آن نعمت را دارد، حسادت بورزد و نتواند برخوردارى او را تحمل کند.
البته در این راه باید به توانایى هاى انسانى و نیروهاى بالقوه و بالفعلى که خداوند در وجود هر انسانى قرار داده ، تکیه کند و در سایه استمداد از این قوا و نیروها به آن نعمت دسترسى پیدا کند و در این رهگذر توجه به بعضى از اصول ارزشمند دیگر، مثل تسلیم و رضا به تقدیر الهى ، مى تواند بسیار موثر باشد. در قرآن آمده است :
عَسَى اءَن تُحبُّوا شَیئا و هو شرّ لَّکم (177).
((چه بسا چیزى را دوست داشته باشید؛ حال آن که شر شما در آن است )).
ممکن است شما به چیزهایى علاقه مند باشید و تلاش کنید که آن را به دست آورید، اما موفق نشوید. نباید این عدم موفقیت و وجود این نعمت نزد دیگرى شما را در رنج روحى قرار دهد؛ چرا که به همه حقایق عالم وقوف ندارد و چه بسا داشتن آن چیز براى شما شر باشد نه خیر.
بنابراین ، یکى از راههایى که مى تواند براى درمان حسد، موثر باشد، تسلیم در برابر قضاى خداوند است . البته این تسلیم به معناى تشویق تنبلى و تن پرورى نیست . انسان موظف است به امیال سنجیده و آرزوهاى معقول خود دست پیدا کند و در مسیر وصول به آنها تلاش و فعالیت کند؛ اما اگر موفق نشد نباید از نظر روحى خود را موجودى شکست خورده بداند و خویش را از همه زیبایى هاى عالم محروم کند.
از سوى دیگر، انسان براى دسترسى به نعمت هایى که نزد دیگران مى بیند و میل دارد آنها را در اختیار داشته باشد، باید توکل کند و پیوندش را با منشا همه قدرتها و صاحب همه نعمت ها محکم کند؛ علاوه بر این توجه داشته باشد، درمان هایى که براى رذایل اخلاقى که در معارف دینى ما ذکر شده ، براى انسان هاى مومن است ؛ یعنى بیمار و مریضى که مبانى اعتقادى او سالم باشد.
در بسیارى از مباحث گذشته نیز به این نکته اشاره شد که یکى از موفق ترین راه ها براى تکمیل مکارم اخلاقى و تخلق به حسنات آن ، دور شدن از زشتى هاى اخلاقى و تصحیح مبانى اعتقادى است . امروزه در عالم ، کسانى که دچار امراض و ناراحتى هاى روحى مى شوند از طریق تقویت مبانى اعتقادى به مبدا و معاد درمان مى شوند. ما نیز براى درمان کسالت هاى روحى ، مؤ منان را به قرآن هدایت مى کنیم :
قُل اءِنَّما حَرَّمَ رَبِّىَ الفَوَاحِشَ ما ظَهَرَ منها و ما بَطَنَ(178).
((بگو خداوند تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان ، حرام است )).
در آیات کریمه قرآن و لسان اهل بیت علیهم السلام از حسد به فحشاى درونى تعبیر شده است .
8 - بخشش و نادیده گرفتن خطاهاى همسایه
در ادامه سخنان گهربار امام سجاد علیه السلام به تعداد دیگرى از حقوق همسایه اشاره مى شود، حضرت مى فرمایند:
تُقیلُ عَثرَتَهُ و تَغفِرُ زَلَّتَهُ.
یعنى اگر همسایه لغزشى کرد و در دل انسان رنجشى به وجود آمد، آن را بزداید و بر او ببخشان و آن لغزش را نادیده بگیرد.
از این جملات برمى آید که همه سعى امام علیه السلام آن است که قلب و دل مومن نسبت به همسایه اى که در جوار او زندگى مى کند، مکدر نباشد و آیینه دل او نسبت به همسایه اش غبارآلود نباشد؛ بلکه پاک ، منزه و مصفا باشد. اگر چنین نباشد و گناه و خطاى او را نبخشاید، کینه اى که در دل انسان نسبت به آن خطا ایجاد مى شود او را وادار به عکس العملى مى کند که در نهایت موجب غضب است .
9 - حلم و بردبارى نسبت به همسایه
امام سجاد علیه السلام مى فرماید:
و لا تَدَّخِر حِلمَکَ عنه اذا جَهِلَ علیک .
((اگر نادانى از او سر زد، از حلم و بردبارى دریغ نفرمایى )).
انسان موظف است نسبت به همسایه حلیم و بردبار، باشد نه این که در مقابل خطاى او عکس العمل نشان دهد. عکس العمل در برابر خطاى همسایه و نبخشیدن او به قوه غضبیه انسان بازمى گردد که یکى از زشت ترین و ناپسندترین رذایل اخلاقى است که در معارف ما بدان اشاره شده است . ضمن این که وجود این غریزه در انسان ضرورى است ؛ ولى در علم اخلاق به مهار کردن آن توصیه شده است در روایات متعددى مشاهده مى شود که از غضب به عنوان یک مرض مهلک تعبیر شده است . در تعبیرى از امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است که :
الحِدَّةُ ضرب من الجنون لِاءَنَّ صاحبها یَندمُ فاءن لم یَندَم فجنونُه مستحکم (179).
((غضب ، نوعى دیوانگى است و انسان را از حال اعتدال خارج مى کند؛ چون کسى که دارنده این سوء خلق است پشیمان مى شود و اگر پشیمان نشود جنون او همیشگى است )).
در روایتى به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است :
الغَضَبُ یُفسِدُ الاءِیمانَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ(180).
((غضب ، ایمان را از بین مى برد، همان طور که سرکه ، عسل را نابود مى کند)).
یعنى انسان عصبانى و غضبناک ، هرگز نمى تواند حلاوت و شیرینى ایمان خود را احساس کند. در بعضى از تعبیرات دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
مَن لم یَملِک غضبه لم یَملِک عقلَه (181).
((کسى که نتواند غضب خود را مهار کند، نمى تواند مالک عقل خود باشد)).
امام صادق علیه السلام فرمودند:
کانَ اءَبِى یَقُولُن اءَىُّ شى ء اءَشَدُّ مِنَ الغَضَب ، اءِنَّ الرَّجلَ لَیَغضَبُ فَیَقتُلُ النَّفس الَّتى حرَّمَ الله (182).
((پدرم مى فرمودند: چه چیزى از غضب بدتر است ؟ وقتى انسان عصبانى شد، این غضب گاهى او را به کشتن نفس محترمى وامى دارد)).
گاهى غضب چنان بر انسان مستولى مى شود که عذاب ابدى را براى او فراهم مى کند. امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
اءِنَّ الرَّجلَ لَیَغضِبُ فَمَا یَرضَى اءَبدا حَتَّى یَدخُلَ النَّارَ(183).
((انسان غضبناک مى شود و هرگز راضى نمى شود تا - کارى کند که باعث شود - داخل آتش گردد)).
انسانى که گرفتار این خصیصه مى شود، هرگز نمى تواند آن را مهار کند و هنگامى که غضب طغیان کرد، مانند سیلاب ، آثار حیات را نابود مى کند. در رودخانه همیشه باید آب جارى باشد تا حیات تداوم یابد، اما اگر این رودخانه طغیان کند و سیلاب در بستر آن نگنجد، همه آثار و علایم حیات را نابود مى کند؛ یعنى نه از درخت و کشت و زرع خبرى مى ماند و نه از بنا و عمران و خانه ؛ و انسان هایى را که در آن غافلگیر شده اند غرق مى کند. این خصیصه در غضب نیز نهفته است ؛ در یکى از روایاتى که از امام صادق علیه السلام نقل مى کنند، آمده است :
اءَوحَى الله عزّوجلّ الى بَعضِ اءَنبِیائِهِ: یا بنَ آدَمَ اذکُرنى فى غضَبِکَ اءَذکرکَ فى غضَبى (184).
((خداوند به بعضى از انبیا وحى کرد که اى فرزند آدم ! به هنگام عصبانیت خود مرا یاد کن ؛ تا من نیز هنگام غضبم تو را - به رحمت - یاد کنم )).
شخصى خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم آمد و عرض کرد مرا موعظه اى کنید. حضرت فرمودند: برو و هیچ گاه عصبانى مشو! دوباره سؤ ال کرد؛ حضرت همین جواب را داد. براى بار سوم پرسید؛ باز هم حضرت همان جواب را تکرار فرمودند(185).
این روایت ، حاکى از اهمیت مساءله در معارف ما و آثار زیان بارى است که بى توجهى نسبت به آن به بار مى آورد. در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام وارد شده است که :
مَن کفَّ عَضَبَهُ سَتَرَ الله عَورَتَهُ(186).
((کسى که بتواند غضب خود را مهار کند، خداوند عیوب او را مى پوشاند)).
اثر وضعى مهار کردن طغیان غریزه غضب ، ستر عیوب است . از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در سیره رسول الله صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است که :
کان النَّبىُّ صلى الله علیه وآله و سلم لا یَغضِبُ للدنیا(187).
((پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم هرگز براى امور دنیا غضبناک نمى شد)).
معلوم مى شود که وجود این غریزه خاص در انسان ها جهت خاصى دارد که آن جهت خاص ، امور دنیوى نیست ؛ چرا که ارزش آن را ندارد.
10 - نرم خویى و پرهیز از بدگویى
حضرت در ادامه مى فرمایند:
و لا تخرُج اءَن تکونَ سِلما له ، تَرُدُّ عنه لسانَ الشَّتیمَةِ.
((از راه مسالمت آمیز خارج نگردى و بدگویى دیگران را از او دفع کنى )).
پنج توصیه اخیر حضرت نسبت به همسایه ، براى نفس حسادت است . عدم گذشت و نرم خویى و داشتن زبانى تند و خشن ، ریشه در یک بیمارى پنهانى به نام تندخویى و عصبانیت دارد که مظاهرش همان است که در کلام امام سجاد علیه السلام بدان ها اشاره شده است . وقتى انسان دچار بیمارى تندخویى و عصبانیت مى شود؛ به طور طبیعى اگر کسى نسبت به او عمل خلافى را مرتکب شود؛ حاضر به گذشت و اغماض نخواهد بود و سریعا عکس العمل نشان خواهد داد.
ساده ترین عکس العمل ، عکس العمل زبانى و باز کردن زبان به بدگویى و فحش است که حضرت به صورتى خاص به این عکس العمل تصریح مى فرمایند.
در بحث حسادت گفتیم که این بیمارى روحى مادامى که فقط روح و روان انسان حسود را مى آزارد و ظهور و بروز در اعمال و رفتار او نسبت به محسود ندارد، ضرر و زیانش متوجه حسود است و عوارض اجتماعى ندارد. به همین ترتیب انسان گاهى با ناملایماتى مواجه مى شود که نشات گرفته از عوامل طبیعى یا مسائل اجتماعى است .
در این اتفاقات گاه انسان موفق مى شود که عصبانیت و خشم خود را مهار کند و هیچ عکس العملى از او صادر نشود، که در این صورت ، فقط خود را مى آزارد و نفس او همیشه در عذاب است . اکثر مبتلایان به این بیمارى قادر به مهار عصبانیت خود نیستند که بالطبع عوارضى بر آن مترتب مى شود. به همین دلیل است که امام علیه السلام نیز این دو بیمارى و توجه به عوارض ‍ آنها را در کنار هم ذکر فرموده اند.
همان طور که اشاره کردیم بدزبانى و سوء رفتار، کمترین یا ابتدایى ترین اثر این دو بیمارى است . غضب و خشم اگر مهار نشود، براى انسان چنان تلخ ‌کامى به بار مى آورد که هرگز نمى تواند از شیرینى و حلاوت ایمانش ‍ لذت ببرد.
راه هاى مقابله با خشم و عصبانیت
اکنون در صدد آن هستیم که به این سوالات پاسخ دهیم که چگونه مى توان این غریزه و نیروى خدادادى را که خداوند بر اساس مصلحت آفرینش در انسان ها قرار داده ، مهار کرده و از تهییج نابجاى آن و استفاده نادرست و غیرصحیح آن جلوگیرى کرد! چگونه مى توان از طغیان سیل آساى این غریزه که به ویرانى آبادى هاى وجود انسان منتهى مى شود، جلوگیرى کرد.
از آن جا که علت پیدایش این بیمارى نیز مانند حسد، در خودبزرگ بینى ، کبر، خودباورى افراطى و حب نفس است ، پس بهترین راه درمان ، پرداختن به ریشه ها و علل ایجاد این کسالت روحى و درمان آنها است .
راه دوم ، توجه به زشتى این عمل و عوارض سوء آن است که ببینیم چگونه انسانى که قادر به مهار غریزه خشم نیست خود را در اجتماع سبک و خوار مى کند؟ این فرد هیچ وقت حسن شهرت پیدا نمى کند. تعبیرى است از امیرالمؤ منین علیه السلام که مى فرمایند:
لا تفضَحوا اءنفسکم ، لِتَشَفُّوا غیظَکم (188).
((براى درمان غیظ و تسلى این غریزه ، خود را مفتضح نکنید - چرا که اگر بخواهید این غریزه را با خشونت ارضا کنید منتهى به آبروریزى و افتضاح مى شود -)).
انسان ها دو دسته اند: افرادى که سریع التاثیرند و زود خشمگین مى شوند و در برابر حوادث و برخوردها زود موضع گیرى مى کنند؛ دسته دیگر کسانى که بردبارند و بر غریزه غضب خود مسلط هستند.
در اجتماع و از دید مردم انسان هاى گروه اول به عنوان انسان هاى توانمند و مسلط بر نفس ، شناخته نمى شوند و طبعا آبروى این افراد نیز به اندازه انسان هاى گروه دوم نیست . امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
اءن جهِل علیکم جاهل فلیَسَعهُ حِلمُکم (189).
((اگر فردى از روى جهالت کارى کرد - که موجب خشم شما شد - صبر پیشه کنید)).
روح انسان نباید آنقدر کم ظرفیت باشد که در مقابل حوادث و اتفاقات کوچک عکس العمل هاى تند و خشنى نشان دهد.
پس یکى از راه هاى درمان این بیمارى روحى ، توجه به عواقب سوء تندروى و افراط در غریزه خشم است . وقتى انسان بداند که خشم افراطى مانند پرتاب کردن خود از بالاى بام به زمین است که عاقبت آن متلاشى شدن مغز و شکسته شدن همه استخوانهاى او است ، هرگز دست به چنین کارى نمى زند.
وقتى انسان بداند او چه نتیجه اى در پى دارد، در صورتى به انجام آن تشویق مى شود که بداند ثمره اى نیکو دارد و اگر بداند براى او جز خسران در برندارد، طبعا در انجام آن تامل و صبر خواهد کرد.
انسان عاقل وقتى ببیند که خشم افراطى ، حکایت از ضعف یا زوال عقل یا جنون مى کند و در اجتماع به بى خردى و نداشتن بینش و روش صحیح مشهور مى شود، در برخوردهاى خود تامل کرده و صبر پیشه مى کند و به عاقبت کار مى اندیشد.
گاهى افراد در سایه غضب و جنون دست به کارهاى بسیار خطرناکى مثل قتل نفس مى زنند. بعد از خاموش شدن آتش خشم ، تنبه پیدا مى کنند که چه فاجعه بزرگى به بار آورده اند و مثلا عزیزترین کس خود را کشته اند و یا در اثر خشم ، ثروت و مال ارزشمندى را که براى تحصیل آن سالها مشقت و رنج کشیده اند، از دست مى دهند. این آثار و پیامدها در نهایت ، پشیمانى به بار مى آورد. حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
مَن غَلَب علیه غضبه و شهوته ، فهو فى حِیّزِ البهائِمِ(190).
((کسى که غضب و شهوتش بر او غلبه دارد، در زمره چهارپایان است )).
یعنى اوصاف او مانند حیوانى است که قادر به مهار غریزه خشم و شهوت خود نیست . حیوانات داراى چنین صفتى اند که به محض طغیان غریزه شهوت ، هیچ توجهى به اطراف ندارند که در ملا و منظر دیگران است ، بلکه بى مهابا به ارضاى غریزه شهوت و خشم مى پردازند. تفاوت انسان با حیوانات در عقل و توجه به جایگاه ، مکان ، زمان و طرف مقابل و توجه به آثار حرکتى است که مى خواهد انجام دهد.
انسانى که غریزه خشمش طغیان مى کند و بر او غلبه دارد، از محدوده انسانیت خارج مى شود. در نتیجه هر بدى و شرى را مرتکب مى شود.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
الغَضَبُ مفتاحُ کلِّ شرّ(191).
((غضب ، کلید همه بدى ها است )).
وقتى که خشمگین مى شوید به خدا پناه برید؛ چون وقتى خشم طغیان کند و انسان بر آن تسلط نداشته باشد، به هر عمل زشتى روى مى آورد. خشم ، چنان پرده و حجابى مقابل عقل و چشم بصیرت انسان مى کشد که دیگر هیچ چیزى جز خشم بر وجودش مستولى نمى شود و براى عقل جایى نمى ماند.
راه سوم مهار خشم ، توجه به آثار و فواید حلم و بردبارى است ؛ زیرا باعث مى شود انسان ، آرامش و سکون خود را در خشم و عصبانیت نبیند و دست به انتقام جویى نزند. امام سجاد علیه السلام مى فرمایند:
ما تَجَرَّعتُ جُرعة اءَحبَّ الىَّ مُن جُرعة غَیظ لا اءُکافى بها صاحبها(192).
((من نوشیدنى اى ننوشیده ام که گواراتر از آن خشم و غضبى باشد که فروخورده ام )).
امام علیه السلام در این روایت فرو بردن خشم را به فرو بردن یک جرعه آب گوارا تشبیه کرده ، مى فرمایند: من هرگز کسى را که بر او خشم گرفتم ، مجازات نکردم و این شیرین ترین لحظات زندگى من بوده است .
اگر انسان تشنه باشد، نوشیدنى گوارا براى او بسیار محبوب خواهد بود. انسانى که خشمگین مى شود مانند تشنه اى است که دوست دارد عطش ‍ خشم را به طریقى خاموش کند. خشم ، مثل احساس تشنگى است . چگونه وقتى انسان احساس تشنگى مى کند، هیجان درونى وى تحریک مى شود، هنگام عصبانیت نیز شبیه آن هیجان بر درون انسان حاکم مى شود و این هیجان درونى را زمانى مى تواند آرام کند که انتقام بگیرد و یا کارى انجام دهد، فحشى بدهد، دستى دراز کند و حرکتى انجام دهد.
آنچه ذکر شد در مدح فرو خوردن خشم بود. مساءله مورد نظر ما حلم و بردبارى است . اما چرا به کظم غیظ اشاره شد؛ چون حلم و بردبارى بالاتر از کظم غیظ است . کظم غیظ یعنى کسى که به هیجان در مى آید و آثار عصبانیت و تندخویى در او مشاهده مى شود، خود را مهار کند، اما حلیم و بردبار کسى است که نفس خود را طورى تربیت کرده است که هرگز در مقابل پیش آمدها و حوادث ، غریزه خشمش بى جهت طغیان نمى کند. به یقین چنین فردى ، برتر از کسى است که فقط خشم خود را فرو مى خورد. در روایتى به نقل از امام صادق علیه السلام درباره کظم غیظ آمده است که مى فرمایند:
مَن کَظَمَ غیظا و هو یَقدِرُ على اءِمضائِهِ حَشَا الله قلبَهُ اءَمنا و اءِیمانا یوم القیامَةِ(193).
((اگر کسى خشم خود را فرو ببرد در حالى که قادر به بروز و اعمال آن است ، خداوند متعال روز قیامت او را از آرامش و طمانینه بهره مند خواهد ساخت )).
آن جا که همه ، گرفتار عوارض سوء و وحشت و هول و هراس قیامت هستند، خداوند به او سکون و آرامش خواهد داد. امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
ما مِن عبد کَظَمَ اءِلَّا زادَهُ الله عزّوجلّ عزّا فى الدُّنیا و الآخرَةِ(194).
((نتیجه کظم غیظ و مهار این غریزه ، آن است که خداوند در دنیا و آخرت به فروخورنده خشم عزت و سرافرازى مى دهد)).
در قرآن کریم مى خوانیم :
والکاظمینَ الغَیظَ والعافینَ عن النَّاس والله یحبُّ المحسنینَ(195).
((انسان هایى که به هنگام طغیان غریزه خشم ، آن را فرو مى برند و از جرم مجرم و بدى مردم اغماض کرده ، آنها را مى بخشایند و علاوه بر این ، احسان هم مى کنند؛ و خداوند دوستدار نیکوکاران است )).

 

همان طور که در مقدمه کتاب نیز آمد، کظم غیظ، یکى از بارزترین صفات پسندیده امام سجاد علیه السلام بوده است . در تواریخ معتبر نقل شده است که امام سجاد علیه السلام کنیزى در منزل داشتند. روزى هنگامى که آب مى ریختند تا حضرت دستشان را بشویند، ظرف آب افتاد و دست امام علیه السلام مجروح شد. با توجه به این که او در خانه امام علیه السلام تربیت شده بود، تا این اتفاق افتاد آیه الکاظمینَ الغَیظَ را تلاوت کرد. امام علیه السلام فرمودند: من خشم خود را فرو بردم . گفت : والعافین عن الناس حضرت فرمودند: تو را بخشیدم . گفت : والله یحب المحسنین فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم (196).
این نمونه عملى توجه به دستورات اخلاقى شرع مقدس است که درمان همه بیمارى ها و کسالت هاى روحى و روانى است .
در دعاهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است که مى فرمودند:
اللهمَّ اءغننى بالعلمِ و زَیِّنى بالحلمِ(197).
((خدایا! مرا با علم ، بى نیاز کن و با حلم ، زینت بده )).
از این کلام حضرت معلوم مى شود که حلم به انسان شخصیتى زیبا و شاداب مى بخشد. زیبایى آن است که در چشم دیگران خوب به نظر آید و دیگران از او لذت ببرند.
خداوند، خلقت انسان را این گونه قرار داده که از هر نوع زیبایى و بى نظمى ، لذت مى برد. زیبایى به معناى ((موزون بودن )) است . چهره زیبا، چهره اى است که چشم و بینى و دهان و کیفیت ترسیم خطوط آن ، موزون تر از سایر چهره ها است . طبعا حلم و بردبارى هم صفتى است براى سیرت انسان .
همان طور که صورت زیبا مطلوب است ، سیرت زیبا نیز مطلوب است . زیبایى سیرت در گرو بردبارى و حلم است . اگر کسى متصف به صفت حلم شد سیرت او مزین شده است ؛ همان طور که اگر چهره زیبایى مزین شود، دوست داشتنى تر مى شود، طبعا اگر سیرتى ، به حلم و بردبارى تزئین شود، مقبولیتش بیشتر مى شود. از رسول اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است :
خمس مِن سننِ المرسلین : الحیاءُ و الحلمُ و الحجامةُ والسِّواکُ والتعظُّرُ(198).
((پنج چیز از سیره و سنت انبیاى الهى است ؛ حیا و خویشتن دارى و حجامت و مسواک کردن و خود را خوشبو کردن )).
اصولا اگر انبیاى الهى واجد صفت حلم نبودند، هرگز توفیقى در نشر و اشاعه پیام وحى نمى داشتند.
درباره موسى بن عمران علیه السلام نقل کرده اند: او چوپانى مى کرد، بزغاله اى از گله جدا شد و موسى علیه السلام را به دنبال خود کشید. طبیعى است که در مقابل این تخلف و نافرمانى غریزى ، حیوان که به طور طبیعى باید همراه گله باشد، اگر از گله جدا شود، چوپان عکس العمل نشان مى دهد؛ مخصوصا اگر در گرما چوپان را بیازارد. وقتى که موسى علیه السلام به حیوان رسید او را در آغوش گرفت و دست ملاطفت و نوازش به سر حیوان کشید و فرمود: که چرا هم خود را آزردى و هم مرا؟(199).
در تعبیرى از امام رضا علیه السلام نقل شده است که مى فرمایند:
لا یکونُ الرَّجلُ عابدا حتَّى یکونَ حلیما(200).
((کسى عابد نخواهد بود، جز این که حلیم و بردبار باشد)).
در روایتى از رسول اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است که فرمودند:
اِبتَغوا الرَّفعةُ عندَ اللهِ تَحلُمُ عمَّن جَهِلَ علیک و تُعطِى مَن حَرَمَک (201).
((به دنبال بالا بردن مقام خود نزد خدا باشید در مقابل کسى که از روى جهل ، عمل ناپسندى انجام مى دهد صبر پیشه کن و آن را که تو را محروم مى کند از عطاى خود بهره مند ساز)).
در تعبیر دیگرى از رسول اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است که مى فرمایند:
اءِنَّ الرَّجلَ لَیُدرِکُ بالحِلمِ درَجَةَ الصَّائمِ(202).
((گاه انسان در سایه حلم به مرتبه اى مى رسد که خداوند بزرگ ، آن را براى روزه داران و شب زنده داران شب ها فراهم کرده است )).
یعنى بدون این که رنج عبادت را متحمل شود و مشقت گرسنگى و بیدارى شب را تحمل کند، خداوند در سایه حلم او همان مرتبه و مقام را به او مى دهد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی