ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله یزدی ۱۶/۲/۱۳۷۹

الحمد لله رب العالمین الواحد الاحد الفرد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد. و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته و خاتم رسله محمد و علی آله.

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین الواحد الاحد الفرد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد. و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته و خاتم رسله محمد و علی آله.

اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله فان خیر الزاد التقوی .

قال علی علیه السلام در نهج البلاغه در وصایایی که به فرزندشان حضرت مجتبی سلام الله علیه به عرضتان می رسانم حضرت فرمود اوصیکم عباد الله بتقوی الله و طاعته و انها النجاه غدا و المنجاه ابدا بندگان خدا تقوی را رعایت کنید خدا را اطاعت کنید که تقوی نجات همیشگی هست و پناهگاهی که بنده ای را حفظ می کند رحب فابلغ و رغب فاسبق هم به مساله انذار و مساله تبشیر هر دو اشاره می فرماید که خداوند هم ترسان و گفت که آینده چنین و چنان است و مراقب آینده تان باشید و هم بشارت داد و نعمتهای فراوانی را برای شما گفت و در نظر گرفت و وصف لکم الدنیا و انقضائها و زوالها و انتقالها اشاره به آیات شریفه ایست که در این باب هست خداوند دنیا را وصف کرد توصیف کرد گفت دنیا چه داریه و چه جوریه و انقطاع این دنیا را که گذراست موقت است توضیح داد زوالش و انتقالش را که به هر حال انسان از این زندگی باید ره بربنده و برود از این دنیا اینها را و اعرضوا عما یعجبکم فیها فاصله بگیرید از چیزهایی که شما را به شگفت می آورد علاقه مند می شوید شگفت زده می شود خوشحال می شوید دلتان می خواهد داشته باشید یک مقداری فاصله بگیرید از این قبیل چیزها لقله ما یرحمکم منها برای این که کمتر چیزی را از این زندگی همراه خودتان می توانید ببرید فانها اقرب دار من سخط الله و ابعدها من لسان الله دنیای داری است که به سخط خدا خیلی نزدیک است یعنی زود آدم را گرفتار می کند و موجب می شود که غضب خدا و سخط خدا سراغ انسان بیاید با یک گفته با یک نوشته با یک برخورد با یک اقدام ممکن است انسان خودش را مرهون دستگاه الهی بکند و دنیا زود آدم را فریب می دهد عناوین حیثیات مقامات سمتها تواناییها تعریفها تعاریفها زود می تواند انسان را فریب بدهد و انسان به دنبال اینها حرکت کند و گاهی موجب غضب الهی می شود و اسعدها من رضوان الله برای کسب رضوان الهی یک مقدار فاصله دارد دنیا می شود وسیله جلب رضایت بشود و می شود با دنیا رضوان خدا را فراهم کرد می شود از امکانات دنیا استفاده کرد برای جلب رضایت الهی منتهی یک مقداری دور است و سخت است و مشکل است و فاصله دارد خیلی اراده قوی می خواهد به هر حال این تقواست که می تواند انسان را در این مرحله کمک بکند و از غضب خدا دور بشود و به رضوان خدا نزدیک می شود امیدواریم خداوند به همه ما این توفیق را عنایت بکند که بتوانیم از این صفت شایسته تقوی استفاده کنیم .

ما در خطبه اول بحثی داشتیم تحت عنوان شکل حکومت اسلامی از دید قانون اساسی در این بحث رسیدیم به اصل سوم که دارای 16 بند هست و گفتیم که در اصل سوم می گوید دولت موظف است برای رسیدن به اهدافی که در اصل دوم گفته شده این بندها را به آن عمل کند توضیح دادیم که مقصود از دولت در اینجا قوه مجریه نیست و کل نظام هست جهتش را هم قبلا توضیح دادیم به خصوص بندهایی که ارتباط با قوه مجریه تنها یا مقننه یا قضائیه تنها پیدا نمی کند و مربوط به همه است شاهد گرفتیم رسیدیم به بند هفتم تا بند ششم توضیحات لازمی را در حدی که این بحث مقدس اجازه می داد بحث کردیم در بند 7 در این اصل سوم این می گوید تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون یعنی دولت موظف است یعنی نظام حاکم موظف است آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در حدود قانون تامین بکند این متن بند 7 هست قهرا باید یک کمی توضیح داده می شود راجع به آزادیهای سیاسی و اجتماعی کمی هم حدود قانون که این آزادیها چیه و این حدود قانون چه حدودی هستند در بحث آزادی همانطور که می دانید یک بحث آزادی فطری انسان است که خداوند انسان را آزاد خلق کرده و یک بحث کلامی است یک بار دیگر هم اینجا ما مختصری این بحث کلامی اشاره کردیم که انسان بر خلاف دیگر موجودات دارای اراده است می تواند کاری را انجام بدهد و می تواند ترک بکند یا بین کارها می تواند یکی را بر دیگری ترجیح بدهد این که می تواند یک امتیاز هست بین فعل و ترک یا بین چند فعل بعد گفتیم اگر این بتواند تنها باشد آفرینش ناقص است و لذا قدرت تشخیص در کنارش قرار داده شده به نام عقل و آنجا مفصل فی الجمله به تناسب بحث کردیم در بحث کلامی مساله و نتیجه گرفتیم که انسان چون مرید است چون اراده دارد عاقل است نه چون عاقل است اراده دارد و به خاطر اراده و عقل مکلف است و می شود به او گفت بکن یا نکن امکان تکلیف به انسان به خاطر داشتن اراده و قدرت تشخیص است این آزادی فطری یک بحث کلامی است مفصل در جای خودش صحبت شده و بزرکترین امتیازی است که خداوند به این عالیترین تجربه آفرینش عنایت کرده این همان است که حضرت امیر سلام الله علیه هم در جمله ای فرمودند که ان الله خلقک حرا فلا تجعل نفسک عبدا لغیرک خدا آزاد شما را آفریده است بنده این و آن نشو و همانجا هم گفتیم حضرت در جای دیگری می فرماید کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا خداوندا بالاترین عزت برای من همین کافی است که بنده تو هستم بندگی خدا بالاترین عزت است ما هم برای پیامبر اکرم هم می گوییم اشهد ان محمدا عبده و رسوله عبودیت را قبل از رسالت برای حضرت ذکر می کنیم که بندگی خدا به شکل خالص و کامل و تام مساله بسیار مهمی است به هر حال امکان بندگی به دنبال این آزادی فطری است این آزادی یک امر طبیعی و فطری و خدادادی است و در یکی از اصول هم هست که قانون اساسی که به این دلیل سرنوشتش را خودش می تواند به اصطلاح تعیین کند و در سرنوشت دخالت داشته باشد خوب این یک آزادی است این بحث کلامی است این بند قانون اساسی به این بحث ارتباطی ندارد و شاید در همین آزادی فطری هم هست که وقتی خداوند می خواست آدم را بیافریند فرشتگان گفتن که این موجود با نگاهی که به طبیعتش می کنیم اهل جنگ و جدال است اهل قتل و غارت و کشتار است اهل زد و خورد است وضعیت این موجود جوری است که اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء این یک موجودی است که فساد می کند خونریزی می کند دنبال این چیزها هست فقال انی اعلم مالا تعلمون اینجا فرمودند این اشاره به همان آزادی فطری و کشش درونی نفس و شیطان است که ممکن است به این طرف بیشتر منتهی می شود و خداوند که فرمود انی اعلم مالا تعلمون آن مزیتی است که می تواند انسان را به طرف خدا می برد و به کمک عقل بیاید به طرف خدا نوع دوم آزادی فردی و شخصی هست که به دنبال این آزادی فطری هر انسان در زندگی شخصی خودش تا جایی که مربوط به دیگران نمی شود آزاد است هر طور که دلش می خواهد زندگی می کند در خوراکش لباسش انتخاب مسکنش شغلش کارهای دیگرش تا جایی که به دیگران نمی شود و با دیگران رابطه بوجود نمی آید مرتبط ارتباط با دیگران نمی شود این انسان آزاد است در زندگی فردی و شخصی خودش و در این مرحله آزادی تفکر عقیده اخلاق فوق العاده مؤثر است و باید گفت که بیشترین عاملی که می تواند انسان را تنظیم بکند و کنترل بکند همین اعتقاد و اخلاق و تفکر هست نوع تفکر و اعتقاد و اخلاق این هم یک بحثی است که در یک مناسبتی هم ما مختصر اینجا بحث کردیم که انبیاء الهی وقتی برای هدایت انسانها می آمدند از کجا شروع می کردند دنبال ساختن فکر و اعتقاد و روحیه و به اصطلاح درون انسانها بودند یا یک نظم بیرونی الزامی را دنبال می کردند گفتیم انبیاء بر اساس اصلاح درون و راهنمائی درون حرکت می کردند و افکار انسانی و اعتقادات انسانی مهمترین عامل تنظیم کننده و کنترل کننده انسان است که در زندگی اجتماعی هم او بی تاثیر نیست یا مؤثر است به هر حال این هم یک آزادی این مورد بحث نیست آن بخش اول هم مورد بحث نیست بخش سوم یا نوع سوم آزادی که می شود گفت مقصود از این بندها هست می گوید آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی آزادی سیاسی به طور خلاصه انسان عضوی است از جامعه بخواهد یا نه نخواهد با جامعه زندگی می کند در جامعه زندگی می کند با اجتماع زندگی می کند فردی نمی تواند زندگی کند حالا این انسانی که در جامعه زندگی می کند به هر حال جامعه مدیریتی دارد حاکمیتی دارد حکومتی دارد این حاکمیت این مدیریت روشی دارد نظامی دارد مقرراتی دارد این انسان می تواند و آزاد است که نسبت به مدیریت کشور نسبت به اداره کشور نظر بده تحقیق بکند دنبال بکند دوستانی را پیدا بکند دور هم بنشینند باهم صحبت کنند بحث بکنند این دیریت یا این نحو اداره کیفیت اداره این نقص دارد یا ندارد اگر آن روش باشد بهتر است این روش باشد بهتر است می تواند و حق دارد که در مسائل سیاسی تا جای تشکیل اجتماعات تشکیل حزب تشکیل گروه و انجمن و دیگر چیزها تشکیل بده عضو بشود خودش تشکیل بدهد عضو کی باشد از عضو به عضو دیگری منتقل بشود اجبارش هم نمی شود کرد در این گروه باید باشید یا در این گروه باید باشید یا از این گروه می توانید به آن گروه بروید یا نمی توانید نه اختیار با خودش است و می تواند برود به هر حال آزادی سیاسی معنایش این است که در به طور اجمال دخالت کردن در اداره کشور و کیفیت اداره کشور و مدیریت کشور آزاد است و می تواند احساس خودش را ابراز بکند درک خودش را بگوید بنویسد منتشر کند پخش کند اظهار بکند از هر وسیله ممکن برای این که تفکر خودش را در این بحث بگوید اقدامات سیاسی هم می تواند بکند ما آزادی اجتماعی یک بخشی از این می شود که به هر حال انسان اجتماعی هست با دیگران رفت و آمد دارد ارتباط دارد تماس دارد نشست و برخاست دارد داد و ستد دارد تجارت هست صناعت هست زراعت هست انواع و اقسام معاملات هست همه اینها انسان آزاد است هر نوع که دلش می خواهد می تواند به اصطلاح در ارتباطاتش با دیگران یا در روابط اجتماعیش آزاد است هر نوع رابطه ای که مایل هست انتخاب می کند آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی به طور اجمال این دو بخش هست و ربطی به آن بحث کلامی یا آن بحث شخصی ندارد این مربوط به نظام اجتماعی مربوط به جامعه است مربوط به حکومت است یا مربوط به ارتباطات اجتماعی خوب انسان در مسائل سیاسی هم آزاد است و در مسائل اجتماعی هم آزاد است این آزادی اگر هیچ نوع قید و بندی نداشته باشد چه می شود اگر هیچ نوع حد و مرزی نداشته باشد چه می شود به ضرر همین آزادی تمام می شود یعنی به هر گروهها باهم اختلاف سلیقه دارند اختلاف نظر دارند باهم درگیر می شوند باهم به مبارزه برمی خیزند امکان دارد به جدال بکشد به برخورد و زد و خورد بکشد و موجب می شود که همین آزادی به اصطلاح حق طبیعی انسان که می تواند در مسائل سیاسی آزاد باشد یا در مسائل اجتماعی به هم می خورد به هرج و مرج منتهی می شود به اغتشاش منتهی می شود چه باید کرد همه جای دنیا و در تمام سیمای حکومتی آمدند یک سری مقررات را و قوانینی را جعل کردند قرار دادند تثبیت کردند و گفتند که انسانها درست است که در مسائل سیاسی آزادند ولی این قوانین باید رعایت کنند درست است که در رابطه اجتماعی آزادند ولی این حدود را باید رعایت کنند و با تصویب یک سری قوانین و تکلیف به لزوم رعایت جامعه و انسانها این قوانین را جلوی هرج و مرج و برخورد و درگیری را گرفتند و حق آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی را هم دادند به اشکال مختلف که در همه جای دنیا معمول بوده و هست و علی القاعده خواهد بود در نظام اسلامی هم همینطور که خواندم ملاحظه می کنید در ذیل این اصل می گوید تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون یعنی قوانین این آزادیهای سیاسی و این آزادیهای اجتماعی را می تواند محدود کند و باید محدود بکند و دولت موظف ست یا نظام موظف است این آزادی سیاسی و اجتماعی تامین کند بتواند بیاید توی خیابان بتواند تظاهر بکند بتواند حرفش را بزند بتواند حرفش را بنویسد پخش کند منتشر کند اما دولت وظیفه دارد که این توانائی را با قوانین خاصی محدود بکند مضبوط بکند منضبط بکند والا اگر هر کسی بخواهد هر وقت دلش بخواهد بیاید توی خیابان راهپیمائی را و تظاهرات و برخورد و درگیری و احیانا هم به هر دلیلی فتنه و فساد خوب این کل آزادی از بین خواهد رفت دیگر آزادی سیاسی نخواهد بود و آزادی اجتماعی نخواهد بود پس نظام و دولت موظف است آزادی های سیاسی را و اجتماعی را تامین کند در حدود قانون این قانون چیه و چه قانونی که می تواند این آزدیها را سلب کند نه سلب محدود بکند بخشش دوباره ثبت بکند و بگیرد اینجا دیگر آزاد نیست این قانون دو دسته است یک دسته قوانین اساسی هستند که در همه جای دنیا هست در نظام اسلامی هم هست و یک دسته قوانین عالی در قانون اساسی ما هم همین موضوع هست من خیلی فشرده و خلاصه چندتا اصل را که مربوط به محدود کردن این آزادیهای سیاسی هست عرض شود که برایتان عرض می کنم و ببینیم قانون اساسی چه می گوید اولین اصل و کلی ترین قید و یا عمومی ترین حدی که آزادیهای سیاسی اجتماعی را محدود می کند اصل چهارم قانون اساسی، اصل چهارم قانون اساسی می گوید کلیه قوانین و مقررات مدنی جزائی مالی اقتصادی اداری فرهنگی نظامی سیاسی و غیر اینها با این که همه را شمرده است غیر اینها گذاشته است که اگر چیزی دیگری هم آمد بگوید اینها را هم شامل می شود باید بر اساس موازین اسلام باشد پس اولین قید این است که همه اینها باید بر اساس موازین اسلام باشد بعد محکمتر کرده است کار را دنبال اصل می فرماید که این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است یعنی حتی اگر یک اصل دیگری داریم یا یک قانون دیگری داریم که عمومیتی دارد یا اطلاقی دارد به یک آزادی می دهد و خلاف موازین اسلامی این اصل حاکم است یعنی این اصل جلوی آن اطلاق را می گیرد جلوی آن عموم را می گیرد این حاکم است اصطلاح به اصطلاح اصولی هست که یک اصلی بر اصل حاکم است یعنی تقدم پیدا می کند و آن اصل قید می خورد و آن اطلاق عموم قید می خورد و می شود آزاد تا جایی که خلاف اسلام نباشد اگر خلاف اسلام شد دیگر آزاد نیست دیگر محدود نیست همان کسی که می تواند بنویسد می تواند منتشر بکند می تواند اجتماع و تشکیلات داشته باشد می تواند راهپیمائی بکند اگر رسید به جایی که خلاف موازین اسلامی بود دیگر نمی تواند و این قانون اساسی جلویش گرفته می گوید به شرطی که خلاف موازین اسلام نباشد این اولین قید هست که کلید و حاکمیت این اصل را بر سایر اصول هم تصریح می کند در ذیلش هم می گوید تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است این که آیا این مطلب این کار این گفته این نوشته این اقدام که می خواهد به شکل رسمی و قانونی و مقررات دربیاید خلاف اسلام هست یا نیست تشخیصش با کیه هر کس را صفحه قرآن می تواند بخواند یا ترجمه اش می تواند بخواند یا زبانی بلد است یا یک خورده کار کرده می تواند تفسیر بکند نه خیر منضبط باید باشد والا باز هم آن آقا می گوید به قرائت من این هم می گوید به قرائت من سومی هم می گوید به قرائت من همه شان هم قرائت دارند و این قرائتها بالاخره اهل نظرند اهل بحثند اهل فکرند نظر دارند و بالاخره می گویند با قرائت ما اسلام این است با قرائت ما نظر این است با قرائت ما اینجور باید باشد خوب هم حق دارند بله با قرائتشان اینجور فکر می کنند اما در اجرا اگر قرار باشد با قرائت هر کسی اینور و آنور برویم باز همان هرج و مرج و باز همان گرفتاری است قانون اساسی آمده می گوید تشخیص در این مساله که با اسلام می خواند یا نمی خواند با فقهای شورای نگهبان است حقوقدانها هم مورد بحث نیستند چون مساله اسلامی و غیر اسلامی بودن است این یک اصل در اصل نهم می گوید جمهوری اسلامی ایران خوب دقت بکنید برادرانی که واقعا مایل هستید که این بحث یک خورده دقیقتر بررسی بشود که آیا گاهی مخالف آزادی هستیم ماها مخالف مسائل سیاسی اجتماعی هستیم ما می گوییم مردم اهل سیاست نباید باشند ما می گوییم مردم حق ندارند کی ما همچین حرفی زدیم کجا همچی حرفی زدیم چرا یک چیزهایی را همینجور به این و آن نسبت می دهند که بله اینها اینجور می گویند از پیش خود نباید کی ما این حرفها زدیم ما طبق قانون اساسی حرکت می کنیم می گوییم قانون اساسی می گوید در مسائل سیاسی آزادید در مسائل اجتماعی آزادید ولی همین قانون اساسی هم می گوید تا جایی که خلاف اسلام نباشد همین قانون اساسی همینجا اختلاف اسلامی اش را باید شورای نگهبان تشخیص بدهد در اصل نهم یک نکته ای دقیقتری هست که من عرض نمی کنم انشاءالله اگر زنده بودیم و توفیقی بود در بحثهای خودش وقتی رسیدیم عرض خواهیم کرد در اصل نهم می گوید که در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند نمی شود با آزادی استقلال کشور بهم زد نمی شود با آزادی تمامیت ارضی کشور بهم زد و همچنین نمی شود با آزادی وحدت مردم را بهم زد آزادی با این مسائل غیر قابل تفکیکند یعنی همدیگر را محدود می کنند آزادی تا جایی است که وحدت را نشکند تا جایی است که تمامیت ارضی کشور را نشکند موجب نشود که دشمن بیاید بخشی از زمین سرزمین کشور را بگیرد تمامیت ارضی باید حفظ بشود یک وجب خاک ایران مربوط به اسلام و مسلمین است و هیچ کس حق ندارد به هیچ قیمت نه مصالحه نه صحبت نه بحث حتی تصرف نفوذی کند به عنوان آزادی غیر ممکن است این بحث الان بحث طلبگی مسئله را داریم و بحث تقریبا علمی مسئله را که این مسئله جنبه حقوقیش علمیش و وقتیش این هست که آزادی هست استقلال هم هست اگر کسی بخواهد با آزادی و استقلال ضربه بزند دیگر نمی شود گفت آزاد است اگر کسی با آزادی بخواهد وحدت را و تمامیت را ضربه بزند نمی شود گفت هست ولذا دنبالش می فرماید و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است واقعا اگر آدم یک خورده دقت بکند وظائف تک تک من و شما فرق می کند و زیادتر می شود حفظ آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی وظیفه دولت و آحاد ملت است دنبالش می گوید و هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی و استقلال سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند یعنی یک کسی به عنوان آزادی می خواهد بیاید و به استقلال کشور خدشه وارد بکند به نام آزادی به تمامیت ارضی به وحدت ایجاد تفرقه ایجاد بدبینی خشونت درگیری دنبال کردن همدیگر را باهم و بهر حال برسد به جایی که با این اصول برخورد داشته باشد کسی حق ندارد این کار را بکند و بعد دنبال اصل آن طرف قضیه هم باز تصریح می کند می بایست آزادی هم حفظ بشود و کسی نمی تواند به عنوان استقلال یا به عنوان تمامیت ارضی آزادی مشروع دنبالش می خواند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی ها مشروع را نه هر آزادی آزادیهای که مشروعه هر چند با و وفق مقررات باشد این هم یک اصل این هر کدامش بحث تفصیلی دارد من تایید می گیرم که قانونی که الان در بند مورد بحث ما در حدود قانون در درجه اول این قوانین اساسی هستند اصل سیزدهم راجع به اقلیتها می گوید که در مراسمشان آزاد هستند در شخصیه اصل پانزدهم می گوید استفاده از زبانهای محلی در کنار زبان فارسی آزاد هست اصل 24 می گوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر این که مخل به نظام یا حفظ عمومی باشد تفصیل آن را قانون معین می کند خوشبختانه این جمله که تفصیل آن را قانون معین می کند در حدودا اینجا من یادداشت کردم یکی یکی بخواهم بخوانم شاید طول بکشد عرض شود که اصل 100 ، 101 ،104 ، 106 ، 116 ، 118، 133، 139، 144 و تعداد اصول دیگر می گوید قانون معین می کند یا عرض شود که به موجب قانون است یا به وسیله قانون تعیین می شود و این تعابیر چنینی است و در مطبوعات خوشبختانه قانون مطبوعات به اصطلاح تصویب شده ابلاغ شده باید رعایت بشود قانون احزاب تصویب شده ابلاغ شده باید رعایت بشود قانون شوراها تصویب شده ابلاغ شده باید رعایت بشود و همچنین دیگر قوانینی که در زمینه های این اصول تصویب کرده خوب این قوانین اصلی یعنی تعدادی از اصول قانون اساسی ما که می گوید آزادی محدود است به قانون ، قوانین عادی هم فراوان است که نه وقت اجازه می دهد و نه کار من است که اینجا می خواهم بگویم که افراد محکوم می کند از داد و ستد و پیچیده ترین کارها و مسائل سیاسی و اجتماعی گرفته تا رانندگی توی خیابان که اینجوری نیست که هر کسی توی خیابان هر کجا می خواهد برود هر جوری می خواهد عمل کند مجبور است مقررات رعایت کند و آزادیش را می گیرند به قانون راهنمائی و رانندگی و می گویند باید رعایت بکنی حق نداری این قوانین را نادیده بگیری خوب این حاکمیت قانون هست بر آزادی تقدم قانون هست بر آزادی یعنی باید در زندگی اجتماعی این آزادی ها محدود باشد خوب همه این بحثها از نظر بحث قانون اساسی و شکل حکومت اسلامی از نظر قانون اساسی تا حدودی این موضوع را روشن می کند من یک مطلب خیلی جزئی در این نهایت می خواهم عرض کنم در این بخش از وقت خوب خیلی از اصول می گوید موازین اسلامی موازین اسلامی کجا و چه کسانی باید این موازین اسلامی را معین کند همانجور که خواندیم در متون قانون شورای نگهبان هست یعنی مجلس شورای اسلامی چیزی را تصویب می کند تا وقتی شورای نگهبان نظر ندهد و نگوید این خلاف اسلام نیست یا خلاف قانون اساسی نیست این قانون قابل اجراء نیست و باید شورای نگهبان نظر بدهد ولی از متون قانونی که آمدیم بیرون توی جریانهای خارجی و مصادیق بیرونی که این کار خلاف موازین اسلام هست یا خلاف موازین اسلام نیست آن آقا می گوید خلاف موازین اسلام نیست به نظر من و از این جهت من این کار را کردم دیگری می گوید هست به نظر من این مساله را چه کارش باید کرد باید به جان همدیگر بیافتند و دوتا روزنامه ده تا روزنامه بیست تا روزنامه هر روز علیه همدیگر این یک چیزی بنویسد آن جوابش می دهد و همینجور و جوان ما و یا اهل مطالعه ما تمام وقتش درگیر این است که بالاخره این چه گفته آن چه گفته و آخرش هم شاید نداند که کدام درست گفتند و نتواند قضاوت بکند که که چی می گوید و چه جور هست و درست کی گفته نسبت به موازین اسلام من بحثم مسائل دیگری نیست در موازین اسلام متون قانون به عهده شورای نگهبان ولی در غیر متون قانون مراجع اسلام هستند مراجع عظام هستند حوزه های بزرگ علمیه هستند که قرنها در برابر همه مشکلات تحمل کردند ساختند فراز و نشیبها را پیمودند و به هیچ وقت به قدرتهای بزرگ اجازه ندادند که بتوانند یک نکته یک کلمه از احکام اسلام جابجا بکنند و می گفتند این خلاف اسلام است این خلاف دین است دین این را می گوید استدلال کردند اگر در بعضی از جزئیات فرعی مجتهدین باهم اختلاف دارند که آیا یک تسبیح سه تسبیح کدام درست است این یک بحث جدایی است ولی موازین اسلام یا مبانی اسلام که در قانون مطبوعات آمده است مخل به مبانی اسلامی مبانی یعنی مبناها یعنی زیربناها یعنی اصول کلی موازین یعنی میزانها مقیاسها وسائل سنجشها اینها که نمی شود هر کسی بگوید به نظر من اینجور در طول تاریخ 1400 اسلام مبانی اسلام و موازین اسلام بوسیله مراجع بزرگ بوده و مراجع تقلید تعیین تکلیف می کردند هر کسی نمی تواند این حرف را بزند که بگوید من اینجور فکر می کنم پس مساله این هست خوب حالا اگر مراجع اسلام هست که قطعا هم همینجور است و باید مواضع اسلام را مراجع بزرگ بگویند این بحث را باید توی روزنامه ها آورد و باهم درگیر کرد درگیر بشوند فرصت من دیگر اجازه نمی دهد اجتهاد آزاد است هر کسی می تواند مجتهد بشود از امتیازات فرقه شیعه این است که اجتهاد را آزاد می داند و می تواند مجتهد بشود منتهی اجتهاد سبک خاصی دارد روش خاصی دارد راه استدلال معینی دارد به هر چیزی نمی شود استدلال کرد قیاس نمی تواند بکند استحکام نمی تواند داشته باشد باید از متن قرآن استفاده بکند از متن سنت استفاده بکند اگر قرآن و سنت هم نمی تواند جوابش بدهد باید از ادله دیگری که تعبیر ازش می کنند استدلالات اجماع هست عقل هست حجج دیگر هست با روش به تعبیر امام راحل ما استنباط یااستدلال سنتی می تواند نظر بدهد اما این که هر کسی بیاید مساله توی روزنامه ها مطرح می کند پس ما مخالف نیستیم که کسی نظر حتی در موازین اسلام نظر بده در مبانی اسلامی نظر بده ولی کجا در مراکز تحقیقی در مراکز علمی در حوزه ها خیلی به جا خیلی هم درست است خیلی هم خوب است اما مناظره گذاشتن توی صدای و سیما دو نفر کنار هم بنشینند و یک کشوری را مشروح بکنند این آقا می گوید به نظر من و آن آقا می گوید به نظر من این می شود مبانی اسلام در قطعیات و ضروریات اسلام اختلافی نیست مراجع همه قبول دارند ولی آن آقا می بینید توی روزنامه اش همان قطعیات اسلام را زیر سئوال می برد مبانی دقیق مسلم قطعی اسلام را زیر سئوال می برد مثلا مثل ولایت پیغمبر یا ولایت امام یا عصمت یا چیزهای دیگری که حالا من نمی خواهم بعضیهایی هم اشاره بکنم که خوشبختانه چندی پیش یک بیانیه داده شد که تک تک موارد ذکر شد که در فلان روزنامه این مسئله را نوشتند این هم دلیلش خلاف اصول اسلام است تا جایی که همه تان شنیدید روضه خواندن حضرت اباعبدالله سلام الله علیه را توجیه کرده که بله این کشته شدن امام حسین پاسخ جنگهایی است که پیامبر در صدر اسلام داشت این حرف است واقعا یعنی می خواهد اصلا اساس اسلام ازبین ببرد ته قضیه هم این است که حاکمیت اسلام می خواهد بزند می خواهد بگوید چرا اسلام اینجا حاکم است چرا قرآن حاکم است چرا روحانیت حاکم است چرا دین حاکم است دنباله اینه و تا وقتی هم که دین را از این اجتماع نگیرند اینها راضی نمی شود و از این طرف ما می دانیم که تمام فرزندان این مملکت من عقیده شخصیم اینه که شاید شما قبول نکنید من عقیده شخصیم اینه که در تاریخ 1000 ساله هزار و چند صد ساله پس از این که اسلام به این سرزمین آمد تا امروز مردم کشور می دانستند چه می خواهند نمی دانستند چه نمی خواهند می دانستند چه می خواهند و آن اسلام و آن قرآن و آن حاکمیت اسلام و قرآن بود و تمام قطعات تاریخی و مبارزات اسلامی را اگر شما بررسی کنید آنجاهایی که واقعا توانستند کاری بکنند جایی بوده که مردم آمدند به خاطر دینشان و آن آقا با نهایت واقعا بی انصافی اصلا صحبتی از امام از دین از اسلام اصلا این حرفها برایش مطرح شده که انقلابی شده یک کسی آمدند یک رژیمی رفته و یک رژیمی آمده می خواهم این جمله را بگویم که همه بشنوند و هم بدانند مردم ما می دانستند چه می خواهند و می دانند چه می خواهند و در آینده هم آن است که می دانستند و می دانند همان را می خواهند و به غیر از آن به هیچ قیمت تن نمی دهند و آن حاکمیت قرآن و اسلام و عترت بر این سرزمین است غیر این هست چه می کنی عرض خود می بری و زحمت ما می طلبی.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد ولم یکن له کفوا احد.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی خاتم الرسل محمد و آله الطاهرین و علی وصیه علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره فاطمه الزهراء وعلی الحسن و الحسین و علی علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المهدی

صلوات الله علیهم اجمعین.

در خطبه دوم خیلی خلاصه چندتا مطلب را چون وقت گذشته است به عرضتان می سانم اول هفته بزرگداشت شهید استاد بزرگوار و عالم جلیل القدر مرحوم شهید مطهری رضوان الله علیه هست که هر روز ذکرش را به نامی نامیدند خوشبختانه در طول این هفته هم مطالب فراوانی درباره ایشان گفته شده من یکی دو نکته مختصر را به عرضتان می رسانم که فکر می کنم از امتیازات شخصی ایشان است یکی شناخت زمان یعنی ایشان جزء علمایی بودند که زمان را می شناختند و بر اساس اطلاع از زمان و نیاز زمان حرکت می کردند و همان را در روایت ما دارد اگر عالمی زمان را بشناسد دیگر لم یهجم علیه چیزهای دیگر گرفتارش نمی کند ولی اگر زمان را نشناسد و می خواهد عقبتر از زمان حرکت بکند غالبا به یک گرفتاریهایی مبتلا می شود ایشان شخصیتی بود که با زمان آشنا بود و تالیف شرح روش رئالیسم که از ایشان هست گرچه در بوجود آوردن خود کتاب روش رئالیسم و جلساتی که مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه داشتند خود ایشان هم سهم بزرگی داشت به مقتضای شرایط زمان که کمونیستها توی این کشور خیلی تاخت و تاز می کردند و ایشان در حقیقت برای پاسخگوی با آنها در فضای علمی وارد شد و بسیاری از آثار دیگری که این مرد بزرگ داشته وقتی آدم حساب می کند نیاز زمان را در نظر گرفت از این کتابهای علمی و قیمتی ایشان تا داستان و راستان که به خصوص برای نوشتن داستان و راستان به ایشان می گفتند شان شما بالاتر است شما چنین و چنانید می فرمود نیاز جامعه است باید به این سبک عمل کرد یا حالا نمونه زیاد هست در برخی مجلات زمان ایشان مقالاتی داشت که بعضی بزرگان می گفتند مطلب خوب است اما جایش خوب نیست یعنی توی این مجله نمی بایست باشد که حالا اسم نمی برند به هر حال ایشان مردی بود که زمان را می شناخت و بر خصوص زمان حرکت می کرد نکته دوم این که ایشان به القاب عناوین این اعتباریات هیچ وقت توجه نداشت واقعا برای خدا و دین خدا حرکت می کرد این عناوینی که گاهی من و امثال من گرفتارش می شویم و پایبندمان بشود اینها را اصلا به اش اعتنا نمی کرد همان موقع که استاد دانشگاه بود در دانشگاه تدریس می کرد و در فلان مؤسسه هم در قم تدریس می کرد همان موقع جلساتی داشت در تهران که منزل بعضی از مردم متدین با مثلا 10 یا 20 نفر از متدینین من بعضی از این جلسات را شخصا حضور داشتم که با راهنمایی بعضی دوستانم شرکت کردم در این جلسات یکی دو نوبت توفیق حضور داشتم و بحثهایی که این روزها شما گاهی نوارهای ایشان می بینید استفاده می کنند غالبا در همین جلسات یعنی این عناوین و القاب چیزیش نمی گرفت و آنجایی که لازم می دانست برای حمایت از اسلام وارد می شد و عمل می کرد کار می کرد روحش شاد خداوند درجاتش عالی است متعالی بکند انشاءالله.

مطلب دوم که به همین مناسبت هست روز معلم که گذشته است ولی چون ایشان به معلم بزرگ خطاب می کنند دو سه جمله هم بگویم که بحث خیلی شده ولی به نظر من رابطه معلم و متعلم خیلی مهم است یعنی تربیت عمومی باید به گونه ای باشد که متعلم برای معلم اعتبار قائل باشد نه فقط استاد نمره به اش می داد بعد می رفت دنبال کار و زندگیش نه با یاد دادن یک حقی پیدا می کند این حدیث را یک بار دیگر هم اینجا خواندم که حضرت فرمودند الاباء ثلاثه اب ولدک و اب علمک و اب زوجک یعنی سه نفر به شما حق پدری دارند سه نفر هستند که باید با دید پدری و به احترام پدری به اشان نگاه بکنید اول پدر نسبی شما که اب ولدک و دوم استاد شما و کسی که به شما چیزی یاد داد این در حقیقت حق پدری به شما پیدا می کند و باید همیشه در طول زندگی احترام آن استاد معلم را داشته باشید ولو الان شما پروفسورید دکترید نمی دانید مهندسید مقامت خیلی بالاتر است مثلا درجه خیلی عالی دارید و آن معلمت هنوز هم دارد توی مدرسه و چند کلاس پنجم ششم اداره می کند ولی وقتی معلم را دیدید احترام کن آن معلم مقدمات رشد شما را فراهم کرده حق پدری به گردن شما دارد رابطه متعلم و معلم مسئله بسیار مهمی است که باید روی این خیلی کار بشود مسئله این است که باید معلمین باید کمک کرد احترامشان کرد زندگیشان اداره کرد حقوقشان درست کرد اینها چیزهاییست بله باید باشد وظائف مسئولان هست اما در بعد فرهنگی و در بعد دینی مسئله این است که باید متعلم نسبت به معلم این احترام را برایش قائل باشد این مسئله مهمی است که یک مقداری باید روش کار بشود اب زوجک یعنی پدر زن شما حق پدری به شما دارد نباید پدر زنت را هم با این که اختلاف جزئی که پیدا کردید سر یک چیزی خیلی کمی بلافاصله باهم دعواتتان بشود و باهم اختلاف کنید از او احترام کن او مثل پدرت می ماند شما بگذر و صرف نظر بکن از پدر زنت از استادت و از پدرت چیزهای جزئی را هی دنبال نکن و بین خودت و اینها را در حقیقت آغشته و آلوده بکنید این هم یک مساله که درباره معلم باید خیلی توجه کرد.

راجع به دستگاه قضائی اینجا صحبت کردند و شماها شنیدید من یک جمله عرض می کنم که یعنی اعتقادم هم هست دستگاه قضائی کشور پس از حاکمیت اسلام در این مملکت از روز اولش تا امروز من عقیده شخص خودم این است یک دستگاه مستقل روی پای خودش ایستاده به هیچ کس تکیه نکرده و تکیه نمی کند و به هیچ کس گوش نکرده و گوش نمی کند و همواره در همه فراز و نشیبها کار خودش را می کند و همیشه هم متهمش می کنند که یا طرفدار این جناح یا طرفدار آن جناح یا توی این پرونده این کار کرده یا توی آن پرونده این کار کرده این کاملا طبیعی است چون بالاخره قضاوت است و قضاوت له کسی یا علیه کسی تمام می شود آن که علیه اش یک چیزی می گوید من در طول 10 سال که در این تشکیلات بودم بارها این اتهام داشتم ولی خدا را شاهد می گیرم تمام همکاران من اینجور بودند هیچ همکاری نمی شناسم که به خاطر خواسته این و آن یا به میل آن و آن یا حرف این و آن یک کلمه از قانون می خواست تجاوز بکند یا قانون را نادیده بگیرد یا زیر پا بگذارد گاهی ممکن است بگوید من نمی تواند این پرونده برسم بدهید کسی دیگر ولی هیچ حاضر نیست خلاف قانون بکند به عبارت دیگر استقلال دستگاه قضائی کشور از روز اول تا امروز یک امر بسیار مهمی است تابع خواسته این و آن نیستند و به خصوص این روزها که خوب مسائل مهمی در پیش دارند مثل همین جاسوسهایی که خوب می دانید جراید و بحثهایی که می کنند که بعد ممکن است اشاره بکنم آمریکائیها چطور اظهار نگرانی می کنند و دیگران و دیگران و بحثهای دیگری که هست من به نوبه خودم عرض می کنم که دستگاه قضائی مستقل بوده مستقل هست مستقل خواهد بود گوش به حرف احدی نداده است نمی دهد و نخواهد داد و سعی می کند وظائف قانونی خودش را به خوبی انجام بدهد در همه مسائل.

متاسفم که وقت ندارم این بحث یک مقداری باز کنم که تعجب می کنم از کسانی که خودشان اهل حقوق می دانند و یا اهل تحقیق می دانند مثلا می گویند فلان پرونده را بگذاریم به قضاوت عمومی می بینیم مردم چه می گویند در یک پرونده که دهها مساله تخصصی وجود دارد می گذاریم به قضاوت عمومی قضاوت عمومی چه می گویند این طرف اینجور می گوید آن طرف می گوید هر چی مردم گفتند همینطور است پس سیستم قضائی چیه پس قاضی که باید این مراحل علمی طی بکند این همه دورهای آموزشی را ببیند این همه درسها را بخواند نظارت رویش می کند یک کلمه مثلا جا به جا نکند پس کار کیه اگر بنا باشد قضاوت عمومی که هر حرفی بدهیم مردم هرچی مردم گفتند درست است پس سیستم قضائی اصلا چه کاره است در هیچ حکومت اینجور نیست که هر مساله را بدهند دستور بدهند قضاوت عمومی من تعجب می کنم واقعا از بعضی اشخاص که چرا بدون جهت زیر سئوال می برید چرا اعتبار مملکت بدون جهت زیرا سئوال می برید چرا قضاء کشور بدون جهت متهم می کنی نه قضاء کشور همه را گاهی هم این طرف را متهم می کنند گاهی هم آن طرف متهم بکنند شخصیتها را بشکنند حیثیتها را بشکنند که چی به کجا می رسد بالاخره قانون توی این مملکت هست با قوانین حرکت کنیم با منطق حرف بزنیم آنچه قانون می گوید عمل کنیم آنچه که دین می گوید عمل بکنیم به خاطر حرفهای این و آن این آقا می گوید بله این پرونده بدهیم عموم ببینیم چه می گویند بارها من اینجا عرض کردم اصلا پرونده قبل از این که به دادگاه برسد نباید بیرون یک کلمه اش مطرح بشود تحقیقات قاضی بهم می خورد قاضی نمی تواند تحقیقاتش انجام بدهد قاضی موظف است تحقیقاتش را بررسی بکند تمام بکند البته دادگاه علنی در دادگاه علنی مردم می توانند شرکت کنند حرفهای دو طرف بشنوند اما قبل از به دادگاه برسد نباید پرونده بیرون بیاید نباید به قضاوت عموم گذاشته بشود نباید کسی حرف بزند.

خوب حالا فرصت بحث زیادی نیست من یک جمله دیگر هم دارم وقتم گذشته است یک دو جمله مختصر دیگری توقع هم هست ناچار باید بگویم راجع به شورای نگهبان و نظارت شورای نگهبان که همینطور که می دانید یکی از وظائف مهم شورای نگهبان نظارت بر انتخابت هست خوب می دانید مراحل قانونی اینجور هست که اشخاص ثبت نام می کنند مراحل اجرایش به وزارت کشور عهده دارد بعد از ثبت نام برای صلاحیت زمان قانونی هست شورای نگهبان این صلاحیتها بررسی می کند نظر می دهد کسانی قبول می شوند کسانی رد می شوند بعد از این که کسانی قبول شدند اعلام می کنند می روند مقدمات فراهم می شود برای تبلیغاتشان تبلیغاتشان هم قوانینی دارد انجام می دهند بعد هم مردم راءی می دهند بعد آراء شمارش می شود و بعد از شمارش هیئت اجرایی هیئت نظارت صورت جلسه می کنند و صورت جلسه هیئت اجرائی از نظارت می آید شورای مرکزی نظارت بعد از شورای مرکزی نظارت مراحلی دارد که می آید شورای نگهبان و از آن روز شورای نگهبان شروع می شود قبلش دیگران وظیفه دارند خوب عمل می کنند خوشبختانه در این انتخابات دوره ششم این مراحل به خوبی گذشت و واقعا شورای نگهبان روزها و شبهای بسیاری پر کاری داشتند این که می گویم شبها برای این که خیلی مواقع سه شیفته کار کردند حالا من آماری خدمتتان می دهم و ببینید که مگر به راحتی این همه بررسی ها را توی این زمان محدود می شود انجام داد و انجام دادند و صلاحیت را بررسی کردند و مراحل شمارش آراء و بتدریج رسیدگی شد و هم مساله رسیدگی به صلاحیتها هم مساله به صحت انتخابات یا اشکال داشتن انتخابات یا نظاراتی که داده شده من قبل از این که راجع به خود تهران چند جمله بگویم سطح کشور را اجمالا عرض می کنم یک مقایسه ای بین دوره های قبلی و خواهش می کنم به مقایسه دقت کنید در دوره سوم مجلس شورای اسلامی 194 حوزه انتخابیه بوده و 1862 نفر داوطلب بود مراحل اداری و قانونی همه اش گذشته کار کردند فقط 16 حوزه ابطال شده در دوره چهارم مجلس شورای اسلامی باز 194 حوزه انتخابیه بود 3229 نفر داوطلب بوده از این 3229 نفر 1002 نفر رد شدند و 9 حوزه هم ابطال شده البته این 1002 نفر که رد شدند اینجا تو پرانتز نوشته شده که هیئت اجرایی 892 نفر رد کرده و شورای نگهبان 101 نفر در دوره چهارم می رسیم به دوره پنجم در دوره پنجم 5393 نفر داوطلب بودند و ازاین داوطلبان 1692 نفر رد شدند و در نهایت هم 14 حوزه ابطال شد می رسیم به دوره ششم این دوره ششم که امروز 16 اردیبهشت مرحله دوم انتخابات در 52 حوزه انتخابیه در دست اجراست و امیدواریم که هم مسئولان اجرایی و مسئولان نظارت و هم مردم ما همانطور که در دوره قبل به خوبی شرکت کردند حضور داشتند وظائفشان به خوبی انجام دادند در این 52 حوزه کار خودشان را به خوبی انجام دادند و تکلیف باقی مانده تعداد نمایندگانی که باید به مجلس راه پیدا بکنند انشاءالله معین بشوند و در این دوره طبعا زمان کمتری نیاز هست برای این که افراد کمتری مورد بحث هستند دوره ششم 6856 نفر ثبت نام کردند 576 نفر رد شدند و 7 حوزه هم ابطال شد ستون ابطالها را شما نگاه کنید در دوره سوم 16 جا ابطال شده در دوره چهارم 9 جا ابطال شده در دوره پنجم 14 جا ابطال شده در دوره ششم 7 جا ابطال شده چه گویا دارد خودتان می دانید این طرف هم نگاه کنید در دوره مثلا چهارم 1800 بوده در دوره چهارم 3000 داوطلب بوده همه این داوطلبها یکی یکی باید رسیدگی بشود به همه خصوصیاتشان و در دوره پنجم 5000 بوده و در دوره ششم 6856 نفر داوطلب بودند در سراسر کشور اینها را همه رسیدگی کردند و نظر دادند نفعش اثباتش همه تمام شده بعد هم انتخابات انجام گرفته و به پرونده ها رسیدگی شده و نتیجه ای که الان که به اصطلاح که من خدمت شما هستم در مرحله اول 147 حوزه رسیدگی و تایید شده یعنی تمام شده و از این 147 حوزه 185 نفر نماینده به مجلس راه پیدا کردند یعنی الان هیچ مشکلی ندارند در مرحله دوم که امروز در جریان هستند 52 حوزه 66 نفر باید تعیین تکلیف بشوند که انشاء الله به نزدیکی به مجلس راه پیدا خواهند کرد عرض شود که در 7 حوزه ای که ابطال شده 9 نماینده دارند که انتخابات اصولا انجام می گیرد و اینها انشاءالله به مجلس راه پیدا کنند اما گزارش مختصری راجع به تهران که مورد سئوال بسیاری باشد داوطلبان تهران 986 نفر ردصلاحیت شده ها 105 بودند باقی مانده 836 نفر البته تعدادی انصراف دادند حدود 45 نفر هم انصراف دادند خوب طبق قانونی که عرض کردم بعد از آن که شمارش آراء انجام می گیرد باید فرمانداری در فرمانداری با حضور هیئت اجرایی و هیئت نظارت صورت جلسه بشود وبه شواری مرکزی ارائه بشود نسبت به حوزه انتخابیه تهران تا 21 / 12 / 78 چیزی به هیئت مرکزی داده نشده من یادم هست من شخصا بودم که مکرر در شوری می گفتند چرا فرمانداری تهران نتیجه را نمی دهد کجا گیر است مشکلشان چیه چرا نمی دهند تا 21 / 12 / 78 یعنی اسفند گذشته صورت جلسه ای داده شده خلاصه صورت جلسه این بود که انتخابات انجام شده به بهترین وجه شکایات بررسی شد در زمان قانونی شکایات سه دسته بود یک دسته شکایات غیر قابل قبول بود و وارد نبود یک دسته وارد بود ولی مرجعش دادگستری بوده و ارجاع دادیم به دادگستری و دسته سوم را تعدادش را رسیدیم یک تعدادش هست چون وقت گذاشته ارجاع می دهیم شورای نگهبان خودش برسد و در بین این یک تعداد من چاره ندارم بگویم حداقل سه نفر نامشان هست آقای الیاس حضرتی و آقای رحمانی و حزب کارگزاران اسلامی اینها شکایت دارند و این شکایات باید خود شوری برسد خیلی خوب شوری چه کار باید بکند طبق قانون اگر شکایت هست باید به شکایت برسد و هیچ راهی ندارد نزدیک فروردین هست جلسه گرفته شد مسئولان شمارشها و هیئت نظارت حضور داشتند و نکته ای که می خواهم بگویم این بود که گاهی توی حرفها و نوشته وزارت کشور می گویند زمان طول کشیده عرض کنم تعطیلات نوروزی پیش آمد آقایان گفتند که ما یک روز هم حاضر نیستیم در ایام تعطیلات نوروزی کار کنیم و هیچ کس حاصر نیست کمک شما بکند بعد از تعطیلات ما 14 فروردین در خدمت هستیم ناچار رسیدگی به این شکایات این 14 یا 15 روز تاخیر افتاد که این همه جا به حساب ما می گذارند یک جا نمی گویند که شما گاهی شبانه روز سه شیفته کار کردید یک جا نمی گویند شما در ساعت کارهایتان سابقه نداشت 6 ساعت 7 ساعت کار کردید ولی همه جا می گویند که دو ماه طول کشید این 15 روز اینجاست یعنی 15 روز تعطیلات عمومی کشور بود که هیج کس کار نمی کرده ما حاضر بودیم که بازشماری را تا مرحله شکایت برسیم ولی کسی همکاری نمی کرد گفتند بچه ها می خواهند بروند تعطیلات عیدی یک مقداری منصفانه انسان باید قضاوت بکند بعد صبح 14 فروردین 79 اولین جلسه شورای نگهبان و اولین مسئله اش رسیدگی به انتخابات تهران و مشخص شد که چگونه باید به این شکایت رسیدگی بشود و قرار شد 6 نفر 3 نفر آخر فهرست و 3 نفر بعدی که توی شکایات دخالت دارند یعنی از 28 ، 29 ، 30 ، 31 ، 32 ، 33 این شش نفر بررسی بشود در صندوقهای مورد شکایت شما جز رسیدگی به شکایات کار دیگر وظیفه دیگر ندارید باید به شکایات برسید توی صندوقها هم شاکیان نام بردند یعنی شمارهاش ذکر کردند نوع شکایت و کیفیت شکایت و اینها فرصت بحث نبوده و گرنه توضیح می دادم من اینجا حضرت آیت الله جنتی دبیر محترم شوری حضور دارند من از ایشان می خواهم خواهش می کنم یا خودشان یا سخنگوی شوری یک مقداری ریز قضایا را برای مردم توضیح بدهند بگویند شکایات چه بود چگونه بود آن صندوق چگونه است این صندوق چگونه است بگویند برای مردم کلی گویی غالبا موجب می شود که علیه شوری هی حرف می زنند که شوری چنین است شوری چنان است دو ماه معطل کرده هنوز جواب ندادند من این مباحثه که کردم اگر زمانش هم بود که رسیدگی زمانی بود برایتان عرض می کردم که زمان این دوره بسیار زمانش کمتر هست در مقایسه با کارهایی که در دوره های قبل کردند بله همینجوری بی خود می گویند بعداش دیگر یکی دو روز این وقت است که برای بازشماری صندوقهای مورد شکایت اینها باید وزارت کشور باید برسد یا شوری وزارت کشور می گوید من باید برسم شوری می گوید قانون صراحت دارد که من باید برسم می دانم بالاخره یک مدتی شخص دبیر محترم تشریف آوردند نشستند صحبت کردند بحث کردند بحث حقوقی کردیم بحث غیر حقوقی کردیم بالاخره قبول کردند که بله کار شوری است وزارت کشور هم می تواند نماینده ای داشته باشد که حاضر باشد ولی شمارش مال شوری است چرا به خاطر این که خود گزارش هیئت اجرائی و هیئت نظارت به شورای مرکزی و شورای مرکزی به شورای نگهبان می گویند به این سه تا شکایت برسید و ما باید به این سه تا شکایت برسیم و شکایت توی صندوقهاست خوب رسیدگی کردند هفته ای بعد یا تقریبا 10 روز بعد گزارش بسیار مبسوط و جالبی آوردند که بله این صندوقها وارسی کردیم این وضعیت صندوقهاست اختلاف بین صورتجلسات قبلی و صورتجلسات فعلی از نیم درصد گرفته تا ده دوازده پانزده بیست درصد اختلاف خوب من نظر شوری و بحث شوری نمی گویم ولی نظر خود آقایانی که مسئول رسیدگی به این شکایات بودند و گزارش خیلی دقیق و علمی بود گفتند حداکثر خطایی که در شمارش ضبط یا شمارش چشم پیش می آید نیم درصد ست یک درصد دو درصد پنج درصد است در عین حال ما وقتی این وضعیت را دیدیم حداکثر به خواهیم تصاحب کنیم تا ده درصد از ده درصد به بالا چه عمد باشد و دست خورده باشند توی صندوقها و چه خطا و سهو باشد قابل قبول نیست این صندوقها قابل قبول نیست صندوقی که پیش از ده درصد اختلاف دارد شمارش اولی با شمارش فعلی آن هم شمارش شخصیتهای شناخته شده ای که تجربه زیاد دارند و چندین انتخابات ها را گزراندند و همه مسائل می دانند بعضیهاشان همینجا حضور دارند عرض شود که گزارش دادند می گویند در حد قانون ما نمی توانیم قبول کنیم وجدانا نمی شود قبول کرد خوب چه باید کرد نظر ابتدائی قانون اینه که حداکثر این صندوقها باید از رده خارج بشود یعنی این صندوقها باطل بشود ابطالی صندوقهایی که این وضع دارند نه همه صندوقهای مورد شکایت این صندوقهایی که این وضع دارد و ده درصد بالا اختلاف دارد باید ابطال بشود سرنوشت که می شود آن یک وقت آماری است که اهل فن و تحقیق می گویند در سرنوشت تاثیر نمی کند چون این آمار از کل آمار کم می شود و با همان نسبت تا آخر رقم باقی هست در اینجا بحث و قرار شد یک تعداد دیگری از صندوقهای غیر مورد شکایت با فلسفه ای این که شناخته شده نباشد برای دیگران مشخص نباشد چه صندوقهایی یک تعداد دیگری از صندوقهای شناخته نشده برای دیگران این آقایان به طور نامنظم بگیرند و بررسی بکنند یک گزارش دیگری بیاورند تا حدودی ما اطمئنان پیدا کنیم که این اختلافات چند درصد است من انشاءالله امیدوار هستم که تا چهارشنبه آینده تکلیف تهران هم روشن بشود و به هر حال مجلس قطعا در 7 خرداد بلااشکال و بدون محذور کار خودش را شروع خواهد کرد انشاءالله . من خیلی عذر می خواهم خسته تان کردم نگرانی های آمریکا برای جاسوسها و برای مطبوعات و برای خیلی چیزها معنایش خیلی روشن است که چرا نگران است و دنبال چه هست.

حملات اسرائیل به جنوب لبنان را هیچ کس حرف نمی زند ولی درباره حزب الله چنین و چنان می گویند. مساله سلاحهای اتمی و کشتار جمعی را رویش بحث می کنند ولی هیچ به رویشان نمی گویند که اسرائیل خودش بدترین در حقیقت تروریسم هست و تروریسم دولتی و در حقیقت دارای خطرناکترین سلاحهای کشتار جمعی و در کنار اینها می روند و ایران که می رسد که بله در ایران چنین و چنان است تکرار همان حرفهای قبلی هم کردند هم تروریسمند هم حقوق بشر را پایمال می کنند هم چنین و هم چنان است که خود شما در جریان هستید من مطمئن هستم که همانها می دانند چه می گویند و هم ما می دانیم که جوابشان چیه لازم نیست تکرار کنم و اسرائیلیها باید بدانند که تا وقتی ک این حکومت الهی و اسلامی در اینجا مستقر هست هیچ وقت اجاره نمی دهند که کسی سلطه بر این مردم و سلطه بر این نظام حتی کمترین درجه اش را بتواند پیدا بکند.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان