ماهان شبکه ایرانیان

امامت بنیان امنیت

واژه «امنیت» در هر فرهنگی و از هر منظری تعریفی دارد و در هر جامعه ای عوامل و عناصری خاص خود دارد.

چکیده

واژه «امنیت» در هر فرهنگی و از هر منظری تعریفی دارد و در هر جامعه ای عوامل و عناصری خاص خود دارد.

در جامعه دینی و فرهنگ شیعی که براساس جهان بینی توحیدی و با ملاک عدالت و محوریت امامت (و با اعتقاد به قیامت و نبوت) شکل گرفته، برای حفظ انسجام و اقتدار این جامعه توحیدی باید عدالت مراعات شود تا وحدت و همبستگی ملی و در نتیجه امنیت ملی پدید آید و برای حفظ وحدت و مراعات عدالت، وجود محوریت امامت یک ضرورت قطعی است.

«امام» که عصاره فضائل مکتب، شاخص هویت امت، مظهر حاکمیت توحیدی، مجری عدالت، محور وحدت و وارث رسالت امامت است، استوارترین بنیان «امنیت ملی» برای یک جامعه دینی است. در اندیشه امام خمینی(ره) و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «ولایت فقیه» استمرار خط امامت معصوم(ع) و علت و دلیل مشروعیت نظام و همه ارکان و اجزای آن است.

استمرار امامت توسط ولی فقیه که یک عنصر تمدن ساز و فرهنگ آفرین توحیدی است، هم عامل وحدت و امنیت ملی است، هم عامل استحکام و اقتدار نظام سیاسی و هم موجب وحدت امت اسلامی است که این نکته اخیر هم رسالت جهانشمول دین اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی است و هم عامل تقویت و توسعه امنیت ملی ماست.

یکی از بسترهایی که برای تهاجم مخالفان نظام در داخل و تهاجم مستکبران به مجموعه امت اسلامی در جهان به وجود آمد، رها کردن اصل «امامت ولی فقیه» بعد از رحلت امام خمینی(ره) است.

در پانزدهمین سال امامت حضرت آیت اللّه العظمی امام خامنه ای مدظله العالی ضمن توضیح مختصر نکات بالا، به نقش بنیادین معظم له در حفظ و توسعه امنیت ملی اشاراتی شده است.

طرح چند نکته بجای مقدمه:

نکته اول: اگر «امنیت» را حالتی بدانیم که در پرتو آن حیات فردی و اجتماعی از تلاطم ترس و خوف و اضطراب و آشفتگی های ناشی از خطرات گوناگون رها شده و به تعادل و آرامش رسیده باشد، باز هم در فهم و پذیرش توصیف «امنیت» نمی توان به آسانی به یک برداشت مشترک همگانی رسید؛ زیرا گاهی اوقات «احساس وجود امنیت» یا «احساس عدم امنیت» را خارج از واقعیت بیرونی می توان در ذهنیت فرد و جامعه ایجاد کرد و حیات فردی و اجتماعی را تحت تأثیر همان «احساس» قرار داد.

با این حال ما در این مقاله به واقعیات ملموس و به حقایق پذیرفته شده از سوی عموم اتکاء می کنیم تا در گرداب تخیلات و توصیفات متعارض گرفتار نشویم.

نکته دوم: در «اهمیت امنیت» همین بس که قرآن کریم به عظمت «شهرامن» سوگند یاد می کند و واژگانی مانند «امین»، «اَمن»، «امان»، «ایمان» و «امانت» را به صورت های مختلف دهها بار ذکر کرده و همگی یک نوع امنیت و مصونیت و آرامش وتعادل را بیان می کنند.

از نظر اسلام «مؤمن» کسی است که در اندیشه، به فهم و پذیرش حقیقت توحید رسیده باشد و ضمیر و دل و جان او در ساحل این حقیقت، به آرامش و اطمینان و امنیت رسیده باشد و همین حقیقت را بر زبان خود با اطمینان و استحکام جاری می سازد و سایر اعضاء و جوارح او براساس موازین و قواعد منسجم این حقیقت عمل می کنند(2)

از طرف دیگر برای درک بهتر «ضرورت حیاتی امنیت ملی» باید به این مسأله توجه داشت که از منظر امام خامنه ای حداقل برای نیل به اهداف ذیل، وجود امنیت اجتناب ناپذیر است:

الف حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور

ب تحقق رفاه مردم

پ تحقق ثبات سیاسی در کشور

ج حرکت عمومی در جهت استقلال فکری، علمی، مادی و معنوی جامعه

چ حفظ و اشاعه ارزش های ملی، فرهنگی و دینی

ح فراهم کردن زمینه دقت و مراقبت مسئولین در برابر توطئه های بیرونی

خ دستیابی به اهداف و منافع مادی و معنوی در سطح ملی و فراملی

د بالا بردن اقتدار ملی برای استمرار و استحکام حکومت دینی (3)

نکته سوم: آرامش روانی افراد، اعتدال فکری و صلاحیت نخبگان، تعادل رفتاری گروه های مرجع اجتماعی، مراعات عدالت اجتماعی و اقتصادی، استحکام ارزشهای مشترک فرهنگی، انسجام قوانین و مراعات آنها در اجرا و قضا، نظم و اعتبار و حرمت نظام سیاسی، وجود اماکن و مراکزی که همچون آسایشگاه روحی و روانی به مثابه پناهگاه افراد جامعه نقش آفرینی می کند (همانند مساجد، امام زاده ها،...) و استحکام شعائر دینی و نیز تقویت نهاد خانواده که محور انسجام اجتماعی است، همگی از اجزا مهم و عوامل تعیین کننده در حفظ وحدت و همبستگی ملی ما و در نتیجه از عناصر اصلی تشکیل دهنده «امنیت ملی» ما بشمار می ایند.

نکته چهارم: بهره گیری از «مشترکات» برای ایجاد همگرایی و پاسداری از «همبستگی ملی» از شاخص های برجسته یک جامعه رشید و پیشرو بحساب می آید و از منظر جامعه شناختی، مشخصه اصلی یک جامعه عقب مانده آن است که اتکایی به مشترکات خود ندارد و بر سر اختلافات موجود در میان عناصر و گروه های تشکیل دهنده خود، همه فرصت ها، ظرفیت ها و امکانات خود را به هدر می دهد و راه رشد و تعالی و تکامل را که از مسیر «وحدت» و اشتراک عمل می گذرد، رها کرده و به انحراف و انحطاط روی می آورد و آشکارترین محصول طبیعی چنین جامعه ای «ناامنی» در حیات فردی و اجتماعی است.

نکته پنجم: در میان تمام عوامل و عناصری که معمولاً برای ایجاد و حفظ «امنیت ملی» بر می شمارند، یک «روح مشترک» جاری است که همچون «نخ تسبیح» همه دانه ها را بهم پیوند می دهد و حیات همه آن عوامل را تضمین می کند وارتباط سالم آنها با یکدیگر را مقدور می سازد. این «روح مشترک» در کالبد «امت» که یک جامعه هدفمند و متکامل را می سازد، نهاد «امامت» است که تا بحال در بحث «امنیت ملی» کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یک سرزمین منفک در میان کشورهای بیگانه از خود یک وضعیت دائمی «ناامنی» خواهد داشت، ولی یک کشور در میان همسایگانی که همگی یک روح مشترک در میان آنها جاریست، یک نوع «امنیت دائمی» دارد. لذا اگر امروز کشور ما به عنوان ام القرای جهان اسلام بیشترین تعامل را با کشورهای پیرامونی خود و مجموعه کشورهای مسلمان دارد و به همین دلیل با وجود همه توطئه های صهیونیستی و آمریکایی، از یک نوع مصونیت و امنیت اعتقادی در منطقه برخوردار است؛ در رژیم پهلوی به دلیل بیگانگی رژیم با اسلام و ضدیت با مسلمانان و تبعیت از آمریکا و اسرائیل، کشور ما در یک وضعیت کاملاً بیگانه با امت اسلامی قرار گرفته بود و رژیم پهلوی با همین احساس بیگانگی، دچار یک نوع ترس و ناامنی در محیط اطراف خود شده بود که برای جبران آن از یک طرف بیش از پیش به آمریکا و اسرائیل وابسته می شد و از طرف دیگر همین ترس و احساس ناامنی را به همسایگان مسلمان هم به صورت اعتماد و اتکاء به بیگانگان منتقل می کرد.

نکته ششم: به تعبیر نگارنده امامت یک خط است که در استمرار آن در هر عصر و نسلی نقطه ای از آن ظهور می کند ودایره امت حول آن نقطه تشکیل می شود. نام این نقاط و برجستگی ها و ویژگی خاص هر کدام از آنها تأثیری تعیین کننده در اصل مرکزیت و محوریت آنها برای دایره امت ندارد؛ بلکه در هر زمان نقش نخبگان برای ایجاد پیوند امت با نقطه امامت تعیین کننده است.

این نقاط مظهر توحید و محور وحدت بندگان خدا هستند که در هر زمانی بصورت اسوه و الگوی انسانی دین خدا متجلی می شوند و ملاک تشخیص حق از باطل در روابط اجتماعی می گردند. یعنی «امامت» هم مظهر «توحید» و هم مجری «عدالت» در جامعه و حکومت دینی است و هم هویت دینی جامعه در پذیرش هر دو بشمار می آید.

نکته هفتم: در این بحث مجموعه ای از عوامل مؤثر در مقوله «امنیت ملی» و نقش تعیین کننده «امامت ولی فقیه» در این عوامل بطور مختصر مرور خواهد شد و شرح وبسط آنها را به فرصتی دیگر وا می گذاریم. البته برای تبیین هر نکته این موضوع از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون صدها نمونه ومثال وجود دارد که ما فقط برای تقریب ذهن خواننده گرامی گاهی تنها به یکی از مسائل روز به عنوان یک مثال اکتفا خواهیم کرد.

نکته هشتم: تمام آنچه در این نوشتار می آید، گزیده ای از مشاهدات، تأملات، تحقیقات و تجربیات شخصی نویسنده است(4) که برای هر مورد و مدعایی دلائل و مثال های فراوانی در اختیار دارد؛ لکن به علت آنکه زاویه نگاه و دقت نظر افراد متفاوت است، برداشت «متفاوت» دیگران رادر این مبحث محترم شمرده و هر نقد و نظر دیگری را به دیده منت پذیرا می باشد.

ما در این جا موضوع نقش تعیین کننده «امامت» را به اختصار در سه عرصه

اول سیاسی و اجتماعی

دوم بین المللی و جهانی

سوم الگوسازی فردی

مورد اشاره قرار می دهیم.

باور قطعی نگارنده این است که اگر این مسأله در یک تحقیق جامع و بررسی همه جانبه بوسیله دانشمندان تشریح و تبیین شود، فرصت های بسیاری برای ترویج دین ومذهب و تثبیت نظام و حکومت و گسترش حوزه آن تا مرزهای جهان اسلام در اختیار نخبگان جامعه ما قرار خواهد گرفت ؛ فرصت های ارزشمندی که امروز مطلقا مغفول مانده اند.

بنظر می رسد در هر کدام از عرصه های مذکور باید از ابعاد سیاسی، جامعه شناختی، روانشناسی تربیتی و مبانی اعتقادی تحقیقات جامعی انجام پذیرد تا ابعاد عظیم نعمت رهبری ولایت فقیه ابتدا برخود فرزانگان و نخبگان جامعه اسلامی آشکار شود و سپس برای جهانیان که تشنه حقیقت و عدالت و آزادگی هستند، تبیین گردد.

آنچه در شرایط جهانی از تحولات سریع و تهاجمی علیه جهان اسلام مشاهده می شود بنظر نگارنده ناشی از عدم قاطعیت ما در بهره گیری از فرصت هایی است که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران برای بسیج عمومی مسلمانان و تبیین ضرورت وحدت عمل آنها در برابر دشمنان جهانی حول محور امامت رهبری صالح، در اختیارمان قرار داده است. این غفلت ما موجب پراکندگی بیشتر مسلمین و ظهور رهبران ناصالح وبروز اشتباهات و در نهایت تهاجم خشن و همه جانبه صهیونیسم و استکبار امریکایی علیه اسلام ومسلمانان شده که در این هجوم وحشیانه، اندک اندک کشور ما نیز مورد تهدید و توطئه مستقیم نظامی و ضد امنیتی امریکا و اسرائیل قرار گرفته است.

ادامه عدم تأکید بزرگان بر اندیشه توحیدی امام خمینی (ره) و قانون اساسی مبتنی بر اصل امت وامامت (که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد).(5)

باقیمانده فرصت ها را بسرعت از دست ما خواهد گرفت و همه چشم اندازه های گذشته و حال را تیره و تار خواهد کرد.

عرصه اول نقش محوری امامت در گستره سیاسی و اجتماعی:

1 دوستی می گفت: «من در این دنیا فقط دو نفر را قبول دارم، یکی مقام معظم رهبری را و دیگری خودم را»! شاید ما به چنین نگرشی ایراد بگیریم، اما در واقعیت امر این یک نگرش عمومی در میان افراد نخبه و صاحبان اندیشه و دیدگاه های مختلف از قشرهای اجتماعی ما است که جز «خودشان» و حداکثر «رهبری» را، کس دیگری را قبول ندارند. از این منظر «شخص رهبر» برای تمام آحاد اجتماعی که پذیرای یک نوع وفاق ملی و وحدت عمومی و پیوند فراگیر اجزاء پراکنده جامعه باشند، فصل مشترک همبستگی و وابستگی همه افراد و جریانات جامعه با یکدیگر هستند و به همین دلیل ایشان عامل اصلی اعتمادسازی و وحدت اجتماعی ما هستند.

همین عامل اعتماد و وحدت، عنصر بنیادین امنیت آحاد جامعه حتی برای مخالفین شخص رهبری است! مثلاً در جامعه دینی که قداست دین و رهبری دینی برای عموم دینداران امری خدشه ناپذیر است، مخالفان دین و رهبری تنها می توانند به تبع حضور رهبر و تذکرات آرامش بخش ایشان، در میان جامعه غیرتمند ما امنیت و آرامش داشته باشند و کسی متعرض آنها نباشد. و اتفاقاً مخالفان رهبری هم در داخل کشور از امنیت موجود سوءاستفاده می کنند و هم در خارج به دلیل عناد دشمنان جهانی نسبت به امنیت ملی ما، همین مخالفان رهبری مورد توجه و عنایت خاص دشمنان واقع می شوند و با انواع شگردها مورد حمایت قرار می گیرند. در حالی که اگر رهبری عامل اصلی امنیت و وحدت ملی ما نبودند، هرگز مخالفت با معظم له این همه مورد تشویق و ترغیب دشمنان جهانی قرار نمی گرفت.

2 در کشور ما هم گروههای سیاسی نشان داده اند که در حذف رقبای خود از عرصه های حکومت و سیاست بیرحمانه عمل می کنند و هر گروهی تنها به خودش اطمینان و اعتماد دارد و حداکثر هم به «رهبری»!

حذف جناح باصطلاح راست در دوران آقایان میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی از یک طرف و حذف جناح به اصطلاح چپ در دوران آقای هاشمی رفسنجانی شاهدی بر این مدعاست. در همین نوسانات سیاسی، معمولاً رهبری با حمایت وتوجه به جناح حاشیه نشین در هر زمان از نابودی و فروپاشی آن جلوگیری بعمل آورده است. یعنی در نظام مردم سالار جمهوری اسلامی، رهبری پناهگاه «اقلیت جامعه» در برابر زیاده خواهی «اکثریت جامعه» هم در بعد اجتماعی و هم در بعد سیاسی بوده وهست.

همین عملکرد مقام امامت و رهبری موجب می شود که با توجه به جابجایی «اکثریت واقلیت» در عرصه سیاست، همواره اقلیت در برابر اکثریت احساس امنیت و آرامش بکند و دچار سرخوردگی شدید نشود و اقدام به طغیان و سرکشی در برابر اکثریت نکند و در نتیجه آرامش عمومی حفظ بشود.

از طرف دیگر با وجود پناهگاه عظیمی مانند رهبری که همواره از «اقلیت» بصورت آشکار و پنهان در حد ضرورت پشتیبانی می کند، «اکثریت» به مراعات «حدود» دقت بیشتری می کند و اسب سرکش قدرت را با مراقبت و دقت بیشتری مهار می کند تا دچار سرکشی و طغیان نشود و جامعه و نظام را دچار بحران نسازد و زمینه تهدید علیه «امنیت ملی» بوجود نیاید.

3 «مراعات قانون» از یک طرف آرزویی است دیرینه که در آرمانشهرها و نظریه پردازیها شامل حال همگان از ضعیف گرفته تا قوی، از فقیر گرفته تا غنی می شود، لکن از سوی دیگر در «عالم واقع» در همه جای جهان از گذشته تا حال کم و بیش اغنیا و اقویا همواره با اعمال هر شگرد ونیرنگی، خود را از پذیرش قانون «معاف» کرده اند و معمولاً قانون را در جوامع قدیم و جدید فقط اغنیا و اقویا علیه ضعفا و فقرا بکار گرفته اند تا هم ضعیفان و فقیران را سرکوب و منکوب کنند و حقوق و اموالشان را به یغما ببرند و هم اینکار را بنام قانون انجام می داده اند (بخصوص در دنیای جدید) تا رفتار ظالمانه آنها مشروعیت قانونی هم داشته باشد. اگر امروز گاهی مشاهده می شود که مثلاً یک شخصیت سیاسی یا اقتصادی غرب برای یک «قانون شکنی» به دادگاه احضار و محاکمه می شود، اولاً معمولاً یک «قدرت برتر» و نیروی قویتر او را بنا به دلائل «غیر» قانونی و بیشتر براساس رقابت یا انتقام وغیره به دادگاه می کشاند و ثانیا هیچگاه متهم غنی و قوی در حد افراد عادی جامعه «مجازات» نمی شود و بالاخره هم به هر دلیل «شبه قانونی» از پذیرش مجازات قانونی «معاف» می شود. در دموکراسی های غربی محاکمه و محکومیت افراد پرنفوذی ماند رفیقدوست، کرباسچی، عبدالله نوری و شهرام جزائری سابقه ندارد. آنچه در نظام و جامعه اسلامی ما یک استثناست، وجود یک رهبری عادل است که نه خود از حدود قانون عدول می کنند و نه در حد توان اجازه تخطی از قانون را به دیگران می دهند و همگان را در حد امکانات و ظرفیت ها به تمکین در برابر قانون فرا می خوانند و به مراعات آن وامی دارند؛ که این خود عامل تقویت کننده امنیت و نظم و اعتماد عمومی در جامعه است.

4 یکی از آسیب های نظام دموکراسی این است که منتخبین مردم که مسئولین امور حکومت می شوند، چون وامدار سرمایه داران و احزاب خود هستند، به رغم همه وعده هایی که به مردم می دهند، به شعارهایشان عمل نمی کنند و مطالبات حزبی و باندهای ثروت را بعنوان «مطالبات مردم» مطرح کرده و پیگری می کنند و در نتیجه با وجود اینکه منتخب ملت خود هستند، اما بعنوان «معتمد ملت» عمل نمی کنند و بهمین دلیل حرمت و قداستی در جامعه ندارند و در صورت بروز بحران اجتماعی یا بخطر افتادن «امنیت ملی» کمترین تأثیر را سیاستمداران منتخب مردم می توانند در بسیج افکار عمومی بر عهده بگیرند، لذا بسیج توده ها در نظام های دموکراسی بندرت از عهده سیاستمداران برمی آید و غالبا این وظیفه را دیگران (رسانه ها، شخصیت های هنری، ورزشی، علمی و دینی) برعهده می گیرند. در برابر این وضعیت عمومی در جهان دموکرات، در کشورما عموما سیاستمداران و مسئولان امور با وجود اینهمه جوسازی های غلط وانحرافی سالهای اخیر لکن باز به دلیل مشروعیت الهی نظام ولایت و امامت، آنها از یک نوع حرمت و قداست ویژه ای برخوردار هستند و مردم بخاطر حضور و نظارت رهبری بر مسئولین، خودآگاهانه حرمت آنها را پاس می دارند و خلاف همه انتقادات شدید و گسترده ظاهری همگان علیه مسئولین، اما در حمایت از آنان در مواقع ضروری هیچگاه تاکنون سهل انگاری نکرده اند زیرا رهبری را سخنگوی مطالبات و آرمانهای اصیل خود دیده اند و بارها شاهد بوده اند که یک شخصیت ذینفوذ سیاسی یا اقتصادی با حمایت قاطع رهبری محاکمه و محکوم شده است. لذا در خلال 25 سال گذشته حمایت رهبری از مسئولین بزرگترین پشتوانه آرامش روحی و روانی و عامل اعتماد و احترام متقابل میان دولت و ملت بوده است.

چنین پیوند عاطفی و معنوی که به تبع مواضع رهبری میان مردم و مسئولین ایجاد می شود، هم از عناصر بسیار تعیین کننده در پاسداری از امنیت ملی است و هم در سراسر جهان کم نظیر است.

5 اگر وجود رهبری شایسته عامل اصلی اعتماد عمومی مردم در حفظ وحراست «رأی ملت» در هر انتخاباتی است که بوسیله شورای نگهبان (یا مجلس شورای اسلامی در مورد انتخاب شوراها) اعمال نظارت می شود، در عین حال بسیج عمومی جامعه برای مشارکت سیاسی مردم و حضور در عرصه های انتخاباتی پیوسته برعهده رهبری نظام بوده است.

برای روشن شدن اهمیت این مسأله ذکر یک مثال مفید به نظر می رسد: در آبان ماه سال گذشته میلادی برای انتخابات میان دوره ای کنگره امریکا، دو حزب جمهوری خواه و دموکرات طی سه هفته باقیمانده به انتخابات، روزانه تا حدود یک میلیارد دلار فقط هزینه تبلیغاتی تلویزیونی داده اند.(6) با اینحال نتوانستند با هم دیگر بیش از یک سوم واجدین شرایط در آمریکا را به مشارکت سیاسی جلب کنند. مشکل «بی رغبتی سیاسی مردم» امروزه حادترین معضل سیاسی دموکراسی غربی است که با همه طرفندها و تبلیغات پرهزینه و سرسام آور، قابل حل نبوده است و روز به روز هم تشدید شده است.

در چنین شرایطی، رهنمودها و توصیه های رهبری انقلاب در هر انتخاباتی بیشترین تأثیر را برای حضور گسترده مردم در پای صندوق رأی داشته است. و همه می دانیم که در عصر ارتباطات و با این همه تبلیغات منفی جهان علیه رابطه مثبت و اعتمادآمیز میان حکومت وملت ایران، مشارکت نسبتا گسترده سیاسی مردم ما تحت تأثیر مواضع رهبری تا چه میزان عامل حفظ امنیت ملی بوده و هست.

البته این اعتبار و قداست و حرمت رهبری در جامعه با وجود تبلیغات منفی بیگانگان و کم توجهی و بعضا قدرناسپاسی بعضی از گروههای سیاسی و رسانه های مربوط به آنها نسبت به رهبری، حاکی از عظمت شخصیت بی نظیر رهبر در میان نخبگان و برجستگان سیاسی و فرهنگی و دینی جامعه است:

ولی فقیه چه در زمان امامت امام خمینی و چه در 15 ساله اخیر دوران امامت امام خامنه ای ، همواره هم حافظ رأی مردم بوده تا نه با تقلب، تغییر یابد و نه با تفسیر و «خود رایی» پیروزمندان به دلخواه آنها تحریف شود؛ در برابر زیاده خواهی قدرتمندان از حقوق اساسی مردم دفاع کرده اند؛ اقلیت را در برابر سلطه و استبداد اکثریت مصونیت بخشیده اند؛ از تغییر قانون اساسی به نفع دولت (هم در زمان دولت قبلی و هم در زمان دولت فعلی) قاطعانه جلویگری کرده و رؤسای جمهور را به تمکین در برابر قانون اساسی با درایت و تدبیر بی نظیری واداشته اند؛ فقرا و نیازمندان جامعه را که معمولاً قدرتمندان همواره بفراموشی می سپارند، همیشه مورد توجه وحرمت خاص خود قرار داده اند؛ مردم را به گزینش افراد صالح و شایسته و توانمند فراخوانده اند و منتخبین را از روی آوردن به فساد مالی و سیاسی و اسراف و تبذیر بیت المال در محدوده مسئولیت و اختیارات قانونی خود بازداشته اند؛ هرگز خودشان و وابستگانشان از بیت المال سهم خواهی نکرده اند؛ هیچگاه با افراط و تفریط در گفتار و رفتار باعث ناامنی روحی و روانی جامعه، تخریب افراد و گروه های سیاسی و اجتماعی نشده اند و جز براساس ضرورت موضعگیری نکرده و مصالح عمومی و منافع ملی را به هیچ وجه قربانی مقاصد شخصی یا گروهی نکرده اند؛ و هیچکس جز امانت داری و صداقت و خیر خواهی برای ملت ونظام و کشور از ایشان چیزی مشاهده نکرده است. و این همه ویژگی ها البته اعتماد آفرین و آرامش بخش است و امنیت عمومی وملی را تقویت و گسترش می دهد.

6 از جمله عوامل و علل اعتماد ملت به رهبری که موجب آرامش روانی جامعه وامنیت فکری و پیوند عاطفی مردم با شخص امام خامنه ای است که با وجود تبلیغات رسانه های خارجی و دنباله های داخلی آنها که جنگ روانی گسترده و بسیار موزیانه ای علیه جایگاه رهبری در طی چند سال اخیر به راه اندختند، ولی هرگز نتوانستند همبستگی عمومی با رهبری را مخدوش سازند، چند عامل را در ذیل یادآوری می کنیم:

* رهبری هرگز در برابر مخالفان خوددست به افشاگری نزدند و با وجود داشتن انواع امکانات رسانه ای و اعتبار اجتماعی و اسناد کافی برای رسوایی مخالفان، هیچگاه اجازه ندادند حیثیت انسانی مخالفان ایشان لکه دار شود و فساد فکری و اخلاقی و شخصیتی آنها برملا گردد و مورد نفرت جامعه واقع شوند.

* رهبر هیچگاه مورد حمایت هیچ یک از دولت ها و جریانات ضداسلامی در جهان قرار نگرفته و هرگز مورد تأیید یا طمع مخالفان ملت ایران واقع نشده است.

* هرگز به گردنکشان داخلی و طغیانگران بین المللی و غارت گران بیت المال روی خوش نشان نداده و هیچ گاه در برابر محرومیت ومظلومیت بی پناهان و مستضعفان ایران و جهان بی تفاوت نبوده است.

* هیچ گاه برای جلب آراء عمومی و کسب وجه در میان قشرهای مختلف اجتماعی به مبالغه و مداهنه روی نیاورده و هیچ کس را با سخنان فریبنده، از حقیقت دین و مصلحت عمومی دور نکرده است.

* هرگز از بیت المال برای ارضای اطرافیان و تطمیع رقبا و تبلیغ جایگاه خود سوء استفاده نکرده است؛ به طوری که رهبری تنها شخصیتی هست که فرزندانشان در هیچ یک از امور اقتصادی و سیاسی دخالتی ندارند؛ شبیه کدورت عقیل با امام علی (ع) برخی از خویشاوندان رهبری نیز با مخالفان ایشان همآهنگ هستند؛ مخالفان رهبری بدون هیچ نگرانی از موقعیت سیاسی واجتماعی خود به راحتی می توانند علیه رهبری اظهار وجود کنند و خوفی ندارند که به جوسازی علیه ایشان بپردازند، مگر آن که حریم قانونی را بشکنند؛...

* هر وقت برای هر کس از افراد عادی جامعه یا از بزرگان و مسئولان هر مشکلی پیش آمده که حل آن از عهده دیگران برنیامده، رهبری حلال مشکل بوده است و به مثابه آخرین نقطه اتکاء ملی، ایجاد امید و اعتماد کرده اند.

* هر وقت هر معضلی برای هر جناح سیاسی و هر دستگاه حکومتی پیش آمده که دیگران در حل آن به بن بست رسیده اند، رهبری به رفع معضل پرداخته اند.

7 یقینا نیروهای مسلح هر کشوری رکن اساسی «امنیت ملی» بحساب می آیند، اما همین نیروها گاهی آلت دست بیگانگان شده و استقلال ملی و عزت جامعه را به بهایی اندک در اختیار اجانب قرار می دهند؛ گاهی اوقات با سلطه طلبی و کودتا علیه حکومت مردمی کشور خود، استبداد نظامی را بر مملکت حاکم می کنند؛ گاهی اوقات با دخالت بی مورد در امور سیاسی کشور مانع فعالیت آزاد حکومت در حفظ مصالح ملی و آزادی مشروع جامعه می شوند؛ گاهی اوقات با خودسری و طغیانگری علیه سرزمینهای همسایگان هجوم می آورند و موجب جنگ و خونریزی و ایجاد فتنه و کینه میان مردم یک منطقه می شوند؛... خلاصه بنا به دلایل مختلف نیروهای مسلح در عین اینکه برای ایجاد امنیت یک ضرورت بشمار می آیند، ولی کمتر مورد محبت مردم و اعتماد حکومت و سیاستمداران قرار می گیرند و غالباً به صورت عناصری رعب انگیز و ضد امنیت روانی جامعه و مخل نظم حکومت بروز می کنند.

لکن در جمهوری اسلامی ایران از آنجایی که مجموعه حکومت و نیروهای مسلح تحت امر و تحت نظارت و هدایت رهبری قرار دارند، نه سیاستمداران از آنها خوفی به دل دارند، نه مردم نگران استبداد آنها هستند و حتی همسایگان مسلمان هم می دانند که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که مطابق شرع مطهر اسلام و تحت امر امام امت اسلامی عمل می کنند، هرگز هیچ خطری برای هیچ سرزمین اسلامی ندارند، بلکه پناهگاه مستحکم اسلام و مسلمانان هستند.

یعنی همین فرماندهی واحد امامت امت بر نیروهای مسلح ما، آنها را مورد اعتماد مسلمانان ایران و جهان کرده و با جلب اعتماد و محبت و ارادت متقابل با مردم و دولتمردان؛ به صورت استثنایی ترین و محبوب ترین نیروهای مسلح جهان درآورده است. و این رابطه انسانی، آنها را علاوه بر تسلیحات نظامی که دارند، به قدرتی معنوی و مردمی هم تبدیل کرده است که در جهان نظیری ندارد.

8 همان طوری که «وحدت» رکن اصلی و بستر شکل گیری «امنیت ملی» است، چگونگی ایجاد و تقویت وحدت برپایه ویژگی های پیوند آفرین یک شخصیت جامع الشرایط هم تعیین کننده است.

البته رهبری دینی اسلامی با توجه به جامعیت و شمول گرایی اسلام، به خودی خود عامل پیوند مجموعه ملت ماست؛ لکن امام خامنه ای به عنوان یک شخصیت استثنایی واجد ویژگی های قومی مختلفی است که حتی از منظر انگیزش و گرایش قومی هم اقوام مختلف سرزمین ما را به هم پیوند داده است:

معظم له از یک سو تداعی کننده همان «سید خراسانی» هستند که روایات بسیاری درباره عصر ایشان وارد شده که باور قطعی به ظهور امام زمان(عج) را در نسل کنونی بسیار گسترده و فراگیر کرده است.

از سوی دیگر امام خامنه ای به دلیل سیادت، با خاندان عصمت و طهارت پیوند خورده و متعصبان عرب نژاد هم از این زاویه نمی توانند منکر ارتباط قومی خود با معظم باشند. و بالاخره ایشان از جانب پدر (اهل خامنه) با آذری ها مرتبط هستند و هر ترک زبانی که تعصب قومیت هم داشته باشد در وجود مبارک رهبری، عنصر پیوند خود را می یابد.

این مسأله که یک رهبر الهی پیوند میان اقوام و ملل مختلف را از نظر نژادی هم برقرار کرده و از «خودشان» باشد، در وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(عج) هم مشاهده می شود که مادرشان (نرجس خاتون) از غرب آمده و پدر مقدسشان از شرق آمده تا شرق و غرب را به هم پیوند دهند.

چنین نکته عجیبی که در وجود پر فیض امام خامنه ای مشاهده می شود، می تواند فراتر از مرزهای جغرافیایی، وحدت قومی میان اعراب و ترک ها و فارس ها را در کل منطقه و جهان تحت تأثیر مثبت خود قرار دهد بدون آنکه به نگرش قومیت گرایی افراطی و غلط و غیراسلامی دامن بزند.

باید پذیرفت که اگر این ویژگی در یک جای دیگر جهان برای یک رهبر الهی و شایسته محقق می شد، دیگران به راحتی می توانستند از آن در جهت گسترش منافع و امنیت ملی خود بهره بگیرند.

9 یکی از ویژگی های شخصیتی و برجستگی های خاص مدیریتی رهبر انقلاب در عرصه ملی، مهار بحران های اجتماعی و سیاسی است که گاهی با توطئه های بیرونی و گاهی با غفلت ها یا خطاهای درونی مسئولین بروز کرده اند و به سرعت مجموعه نظام را به چالش کشانده اند و تقریباً تمامی مسئولین در برابر آنها منفعل شده اند. در خلال 15 ساله اخیر موارد بسیاری را می توان ذکر نمود که تنها با تدبیر الهی رهبری فتنه ها خنثی شده و خطرها و بحران ها مهار شده اند. شاید پرکردن خلاء عظیم رهبری امام خمینی(ره) توسط امام خامنه ای را خوشبین ترین افراد هم انتظار نداشتند آن هم در شرایطی که بخشی از یاران امام خمینی(ره) به یاری و همراهی جانشین ایشان نپرداختند و رهبری را در برابر فتنه گران داخلی و توطئه های متوالی خارجی تنها گذاشتند و در برابر خطراتی که امنیت ملی ما را تهدید می کردند، عافیت طلبی را برگزیدند.

به هرحال خاموش کردن فتنه هایی نظیر توطئه میکونوس در سال 1376، 13 رجب سال 1376 ؛ 18 تیرماه 1378، ماجرای قتل های مشکوک سال 1377 و مهار دهها بحران دیگر از مدیریت الهی و بی بدیل امام خامنه ای حکایت دارند.

10 از جمله خطراتی که معمولاً امنیت ملی یک کشور را تهدید می کند، بروز اختلاف و کشمکش میان احزاب سیاسی و یا بخش های مختلف حکومت آن کشور است. در چنین حالتی چه با توطئه بیگانگان آتش اختلاف در میان ارکان نظام برافروخته شود و چه از روی لجاجت و ضعف نفس افراد و عملکرد افراطی آنها اختلافات به خصومت و کینه ورزی و درگیری طرفین تبدیل شود ، به هرحال کشمکش ها زمینه های اعتماد و احترام و همبستگی متقابل را از بین خواهد برد و با تشدید اختلاف، نه فقط هیچ گونه همکاری و هماهنگی برای حفظ منافع ملی و مصالح مشترک میسر نمی شود، بلکه چه بسا یک گروه برای حذف رقیب خود به دشمنان مشترک پناه بیاورد و همه منافع ملی و مصالح عمومی قربانی خصومت و درگیری جریان های سیاسی بشود.(7) از طرف دیگر در یک نظام مردم سالار مانند جمهوری اسلامی که پیوسته اقلیت و اکثریت جای خود را با اراده ملی معاوضه می کنند، وقتی «اکثریت پیروز» وجود اقلیت در هیچ مجموعه ای از نظام را تحمل نکند و بنای ناسازگاری با بخش های دیگر نظام را داشته باشد یا برعکس ، به هرحال کلیت نظام آسیب خواهد دید و رسالت مجموعه ها فراموش خواهد شد و افراد زیاده طلب عملاً مجموعه نظام را به سمت ناکارآمدی و اخلال و بن بست سوق خواهند داد. در اینجا اگر یک فصل الخطاب مدیر و مدبر و خیرخواه و آگاه و صبور و مهربان و قاطع و روشنگر و شجاع و متین در صحنه نباشد، نیروهای متخاصم درون نظام عملاً کار دشمنان بیرونی را به سرانجام می رسانند و امنیت ملی را فدای کینه ورزی خود می کنند و همه سرمایه های ملی و فرصت ها و جایگاه های نظام اسلامی را به هدر خواهند داد.

امام خامنه ای در سال 1375 با موضوع استمرار ریاست جمهوری وقت که بنا بود با تغییر قانون اساسی پیگیری شود با تدبیر و آرامش، مخالفت کردند؛ انتخابات دوم خرداد 76 را که بسیار پیچیده و خطیر بود، به صورت یک فرصت در اختیار مسئولین نظام و جامعه قرار دادند؛ در سال 77 موضوع زندانی شدن شهردار تهران که به تعبیر رئیس جمهور محترم، اداره کشور را ناممکن کرده بود، به امر رهبری مرتفع شد و در عین حال حقوق عامه مردم با محاکمه شهردار استیفا گردید؛ کشمکش میان شورای نگهبان و وزارت کشور که می رفت تا آغاز به کار مجلس ششم را غیرممکن سازد، با درایت رهبری برطرف شد و از خلاء مجلس قانونگذاری حتی برای یک روز هم جلوگیری شد؛ بحران آفرینی روزنامه های زنجیره ای که فضای جنگ روانی دشمن علیه نظام و مردم را تشدید و ترویج می کردند، در سال 79 با اشاره رهبری آرام گرفت؛ چندین مورد اختلاف شدید میان شورای نگهبان و قوه قضائیه از یک طرف و مجلس و دولت از طرف دیگر با هدایت و مدیریت پرصلابت رهبری برطرف شد؛ موضوع مبهم «اصلاحات» با تبیین دقیق رهبری اصلاح شد....

در تمام این موارد هر کدام به تنهایی می توانستند منجر به ناامنی و فروپاشی سیاسی نظام جمهوری اسلامی بشوند، اما هربار تقدیر الهی با دست تدبیر امام خامنه ای در مسیر خیر و صلاح و سعادت و عزت و اقتدار و امنیت ملی ایران اسلامی رقم خورد.

عرصه دوم نقش امامت در گستره جهانی و روابط عرصه بین المللی

ورود به این مبحث یک مقدمه کوتاه را طلب می کند:

تمام حکومت های پیشرو و مستقل تلاش می کنند تادر ورای مرزهای جغرافیایی خود پیروانی بیابند تا منافع ملی آنها را در فراسوی محدوده جغرافیایی و در کشمکش میان دولتها و قدرت های بین المللی حمایت و پاسداری کنند. نظام جمهوری اسلامی که براساس توحید و برپایه عدالت حول محور امامت شکل گرفته(8)، مرزهای فکری و اعتقادی خود را به صورت یک آرمان در گستره جهانی چنین تعریف می کند:

«جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و «حکومت حق و عدل» را حق همه مردم جهان می شناسد.»(9)

در اصل 11 قانون اساسی همچون مقدمه آن طبق آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحده و انا ربکم فاعبدون»(10) همه مسلمانان را یک «امت واحد» معرفی می کند که دولت جمهوری اسلامی ایران مؤظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.

بر همین اساس در مقدمه و اصول دوم، پنجم، پنجاه و هفتم قانون اساسی، موضوع «امامت ولی فقیه» در زمان غیبت معصوم(ع) مطرح شده و اساس حکومت بر محور امامت قرار گرفته و در اصل یکصدوهفتادوهفتم نیز بر غیرقابل تغییر بودن اصل «امامت فقیه» تأکید شده است.(11)

امام خمینی(ره) هم از بهمن ماه سال 1348 در مباحث «ولایت فقیه» (کتاب حکومت اسلامی) موضوع مقام امامت ولی فقیه را مورد تأکید قرار داده و می فرمایند: ولی فقیه، وصی رسول اکرم(ص) است و در زمان غیبت امام المسلمین و رئیس الملة است.

معظم له در 19 دیماه 1357 در پاریس در پاسخ به پرسش پیرامون واژه «امام» چنین می فرمایند: «امام به معنی پیشوا و کسی است که جمعی را در جهتی هدایت و رهبری می کند. امام، بیان کننده خط مشی شیعه و حزب الله و رهبری کننده این تشکیلات بزرگ است که تمامی وظایف آن را از قرآن و سنت و پیامبر اکرم(ص) در زمان های مختلف و شرایط مختلف، اجتهاد و استنباط می کند و به آنان ابلاغ می نماید.(12)

با این همه تأکید و اصرار قانون اساسی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هم بر واژه فرهنگ ساز امام برای رهبری و هم بر جایگاه قانونی امامت، مع الاسف، بلافاصله بعد از رحلت آن بزرگوار کسانی خلاف نص صریح قانون اساسی و مخالف اعتقاد شخص امام خمینی ، جایگاه «امامت ولی فقیه» بعدی یعنی جانشین امام خمینی را با یک تحلیل غلط و توجیه نابجا نفی کردند و در کمال حیرت و حسرت، بزرگان دین و سیاست هم با سکوت زیانبار خود زمینه چالش های بعدی را فراروی حکومت اسلامی و ملت ایران و مسلمانان جهان قرار دادند و توجه نکردند که گاهی یک «واژه» علامت یک اعتقاد و پرچم یک نهضت و ریشه یک فرهنگ و بنیان یک تمدن است! و بعضی از ما به مسلمانان جهان به هر زبانی اعلام کردیم که دیگر قصد استمرار امامت ولی فقیه رانداریم و برخلاف قانون اساسی خود، مایل نیستیم برای تشکیل امت واحده جهانی اسلام، نائب الامام زمان خود را به امت اسلامی معرفی کنیم! لذا مسلمانان پیرو امامت فقیه و ارادتمند شخص امام خامنه ای را در سراسر جهان رها کردیم و از پیروان امام خمینی هم بسیاری از اطراف ما پراکنده شده و هر کدام به دامی افتادند و برای پیگیری اندیشه ایجاد امت جهانی اسلام بعد از امام خمینی حتی عده ای امامت صدام را هم پذیرفتند و گروهی نیز پیرو ملاعمر فرضی و بن لادن آن قهرمان خیالی شدند. دشمن نیز همه را گروه گروه به اضمحلال و نابودی کشاند و ما همه به تماشاگرانی تبدیل شدیم که دیگر ابزار تأثیرگذاری خود را در عرصه جهانی رها کرده بودند.

در داخل کشور ما نیز فرهنگ دینی و اندیشه سیاسی متعاقباً متحول شد و گام به گام از مقام الگوسازی برای دیگران به سطح الگوپذیری و تقلید از بیگانگان تنزل یافتیم: وقتی ما واژه «امام» را تبدیل کردیم به کلمه «رهبری» و واژه «امت» را هم به کلمه «ملت» مبدل ساختیم، از «رشد و تعالی اسلامی و تکامل معنوی» منصرف شدیم و به «توسعه» تقلیدی روی آوردیم: ابتدا اقتصادی و بعد هم سیاسی و در هر دو زمینه هم گرفتار افراط شدیم و مفهوم «توسعه» را هم در محدوده یک حزب دولتی و اراده یک جناح حاکم به بن بست کشانیدیم؛ مردم را از توجه و حمایت به مستضعفین مسلمان در بوسنی و فلسطین و عراق و افغانستان و... بازداشتیم و به درگیری های داخلی و گروه گرایی افراطی و اصرار و تأکید فراوان بر اختلافات نظری و فکری داخلی واداشتیم. اندک اندک «ملت» و «منافع ملی» هم تحت الشعاع چند گروه سیاسی قرار گرفتند و اراده عناصر حاشیه نشین زیاده طلب و مدعیان عنود و لجوج به نام «مطالبات مردم» مطرح و پیگیری شد و شعارهای ناسیونالیستی و نژادپرستانه دهه 1340 که به تقلید از غربیها درزمان نفوذ بهائیان در دربار پهلوی ترویج شده بودند، مجددا احیا شدند و دوباره فاصله میان ملت مسلمان ما با مسلمانان جهان را افزایش دادند و چون جمهوری اسلامی را در جهان اسلام اندکی از منظر تبلیغاتی منزوی کردند، خودشان در برابر گستاخی های روزافزون دشمنان اسلام و ایران احساس ضعف و تنهایی کردند و در نتیجه هر روز بیش از روز پیش، پذیرای سلطه و نفوذ و دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان شدند و رهبری را هم با شانتاژ و جنگ روانی به تسلیم شدن در برابر اراده بیگانگان فراخواندند.

و دشمنان نیز چون فرصت و شرایط را مساعد دیدند با تمام ابزار تبلیغاتی خود به میدان آمدند و حتی از اهداء جوایز بین المللی در عرصه فرهنگی و تبلیغاتی به عناصر مخالف نظام اسلامی برای تأثیرگذاری بیشتر آنها در ایران و جهان بهره گرفتند و باز عده ای از ما که اصل امامت را مسکوت گذاشته بودیم، انگشت حیرت به دهان گرفتیم و در ذهن خود [در عرصه جهانی] بازهم خود را تنهاتر و منزوی تر احساس کردیم!!

به رغم این روند فرساینده و بنیان سوز جنگ روانی تبلیغاتی دشمن و انحراف و انحطاط بعضی از نیروهای خودی، آنچه تاکنون از نقش بی بدیل شخص امام خامنه ای در عرصه جهانی و به ویژه در میان امت اسلامی بروز کرده است، تأثیری عظیم در حفظ امنیت ملی و مصالح و منافع ملی کشورمان داشته است که به چند مورد آن اشاره می شود:

1 مقام امامت ولی فقیه در جایگاه نائب امام زمان(عج)، اولاً معرف برتری اندیشه حکومت اسلامی در برابر سایر حکومت ها و مکاتب سیاسی جهان است و مقایسه میان رهبران سیاسی جهان چه پادشاهان مستبد یا ملکه های مشروط یا رهبران احزاب کمونیست یا رهبران احزاب لیبرال دموکرات یا رهبران کودتاهای نظامی در هر جای جهان، با ویژگی های شخصیتی و مدیریت حکیمانه و زاهدانه امام خامنه ای، عظمت این رهبری بر همگان آشکار خواهد شد که در حقیقت نشان دهنده برتری اسلام و اندیشه اسلامی و پرورش یافتگان مکتب اسلام در جهان خواهد بود؛

ثانیاً مقام امامت ولی فقیه که پرچمدار امام غائب و آخرین معصوم الهی است، از یک طرف یاد و نام آن غائب از نظرها را در دلها و جانهای تشنه حقیقت و عدالت زنده می دارد و از سوی دیگر با جلب قلوب و آراء و عواطف انسان ها برای ظهور امام زمان (عج) زمینه سازی می کند و از جانب دیگر هم با حضور خود در عرصه روابط بین الملل الگوی رهبری شایسته جهانی را به تمام ملت ها و دولت عرضه می کند تا عدم شایستگی و بطلان رهبران جاهل و فاسد و ظالم موجود در جهان بر همگان عیان گردد؛

ثالثاً مقام امامت ولی فقیه که یک مجتهد جامع الشرایط پیرو مذهب اهل بیت است، هم موجب اعتبار تشیع در برابر سایر مذاهب اسلامی خواهد بود، هم باعث انسجام و اقتدار شیعیان همیشه مظلوم تاریخ خواهد شد و هم در یک مقایسه ساده میان شخص امام خامنه ای با رهبرانی چون ژنرال پرویز مشرف (رهبر جمهوری اسلامی پاکستان)، سرهنگ معمرالقذافی رهبر کودتایی لیبی، ملک فهد از عربستان، ملک عبدالله اردنی، حسنی مبارک مصری و دیگر رهبران مسلمان، به طریق اولی تفاوت غیرقابل مقایسه میان امامان معصوم(ع) و رقبای سیاسی زمان خودشان برای افکار عمومی مسلمانان و جهانیان آسانتر قابل درک خواهد بود.

همه این مسائل که هر کدام جای شرح و بسط بسیار دارند، از عوامل اعتبار جهانی(13) نظام اسلامی ما هستند. این اعتبار در میان عقلای جهان و نحبگان و فرزانگان ملت ها، قداست و مشروعیت و عظمتی را برای کشورمان ایجاد می کند که ما بدون هیچ گونه هزینه و سرمایه گذاری از آن در راه امنیت ملی و تحکیم و گسترش منافع ملی خود در ورای مرزهای جغرافیایی بهره مند هستیم در حالی که به گمان این قلم به ندرت ممکن است کسی یا جریانی سیاسی در کشورمان متوجه و قدردان این اعتبار امنیت آفرین باشد.(14)

2 وقتی ما ولی فقیه جامع الشرایط زمان خود را طبق قانون اساسی به عنوان امام امت اسلامی معرفی بکنیم،(15)

اولاً ملت خود را از هر جهت گیری نژادپرستانه و ناسیونالیسم ارتجاعی نجات داده و او را به عنوان یک ملت اصیل با جهان بینی توحیدی و همت عالی و نگاه بلند جهانشمول که پرچمدار دین خدا و محور همه ملت های اسلامی برای انسجام و ایجاد اقتدار جهانی است، معرفی کرده ایم و این امر با وجود فرهنگ غنی و تاریخ پرشکوه و بیداری و فداکاری ملت ایران در راه ایجاد حکومت اسلامی و حفظ آن، حقیقتاً برازنده ملت ماست.

ثانیا وقتی ملتی خود را در اوج عظمت و رسالت جهانی بیابد، هرگز دچار سرخوردگی، خستگی، ناامیدی و یاس نمی شود، بلکه با تلاش مضاعف و برنامه ریزی جامعتر و با آرمانگرایی خردمندانه به مظهری از شور و شعور و ایستادگی تبدیل خواهد شد که هیچکس چشم طمع سلطه طلبانه بر کشورش را نداشته باشد.

ثالثا اگر ما به مبانی دینی خود برگردیم و با واژگان فرهنگ قرآنی خود مانند فرهنگ «امت و امامت» با جهانیان سخن بگوییم و در اظهار مشروعیت و قداست نظام اسلامی خود براساس آیه شریفه «ان اعبدوالله واجتنبواالطاغوت» بنیان های پوسیده حکومتهای مبنی بر زر و زور و تزویر مدرن را افشا کنیم، نه فقط دیگران حقانیت ما را زیر سؤال نخواهند برد، بلکه بسیاری از دلهای پاک مردم مظلوم جهان متوجه نظام و مکتب و رهبری الهی ما خواهند شد.

رابعا ملت ما بعنوان تنها ملتی که آگاهانه و فداکارانه با تشکیل حکومت اسلامی، و نفی هر گونه رهبری غیرالهی و پذیرش اصل امامت، هویت دینی خود ر به اثبات رسانده و آزادانه براساس ارزشهای دینی خود زندگی اجتماعی و سیاسی خود را تنظیم کرده است، در میان تمام ملل مسلمان هم احساس عزت و عظمت خواهد کرد و هم الگوی شایسته ای برای همه مسلمانان جهان خواهد شد.

در چنین شرایطی استحکام روانی و امنیت و انسجام فکری در جامعه اسلامی بوجود می آید و تقویت می شود و همگان را در برابر هر توطئه و فتنه و آشوبی شکست ناپذیر خواهد کرد و ایران را در منطقه خاورمیانه در مرکزیت کشورهای اسلامی که پیوند دینی ملتهایشان با ملت ما حول محور امامتِ رهبری انقلاب گسترش یافته است، در امنیت و مصونیت کامل قرار خواهد داد.

3 وقتی نخبگان جامعه ما بر اصل امامت امت تأکید ورزند و رهبر ملت خود را در جایگاه امام امت اسلامی درک کرده و ترویج نمایند، ملت ما هم با مفهوم پرشکوه «امت واحده جهانی» انس بیشتری خواهد گرفت و روحیه دفاع از مظلومین و مستضعفین باعث می شود در شرایطی که ظلم و استبداد صهیونیستها و مستکبران امریکایی تمامیت حیثیت مسلمانان و منافع و منابع سرزمینهای اسلامی را مورد تهاجم وحشیانه قرار داده اند، قبل از هر چیز مرز تهاجم امریکا و اسرائیل علیه ما را از تهران به فلسطین و عراق و افغانستان و حتی به خود اروپا و امریکا منتقل خواهد کرد و یک مصونیت و امنیت مقتدرانه ملی را به ما ارزانی می دارد. این مسأله فوق العاده تعیین کننده، ظاهرا امروز از ذهن برخی از بزرگان ما دور شده است.(16)

وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی خود نگاه جهانشمول دینی را با طرح اندیشه «امت و امامت» به جهانیان عرضه کرد، رسالت جهانی اسلام، اقتدار بی مانندی برای ملت و کشور و نظام و رهبری ما در سراسر جهان بویژه در میان مسلمین بوجود آورد.

اماوقتی بزرگان و نخبگان ما اعتقاد توحیدی خود مبنی بر اصل «امت و امامت» را رها کردند، استراتژیست های غربی موضوع جهانی سازی را بر مبنای جاهلیت مدرن مادی خود به رخ جهانیان کشیدند و همگان را حتی بسیاری از ما را مرعوب خود ساختند.

در این میان نکته اصلی وجود صلاحیت ها و شایستگی ها در مقام امامت نیست، بلکه نکته اصلی وجود یا عدم «اعتماد به نفس» و اعتقاد نخبگان و اندیشمندان هر جامعه ای به رسالت و آرمان های دینی و ملی خویش است. در این راستا ممکن است که روشنفکران امریکلایی صلاحیت رهبری جورج بوش را بر کل جهان مورد حمایت و تأیید قرار دهند، اما فلان روشنفکر ایرانی از تأیید شایستگی های انسانی ولی فقیه بعنوان شایسته ترین رهبر جهان کنونی پرهیز کند و با احساس خود کم بینی بدون هیچگونه آرمان و رسالتی، حتی از توجیه رهبری ظالمانه و جاهلانه امریکا هم دریغ نورزد!

مسأله اینجاست که وقتی اشعث ابن قیس ها به تضعیف امامت امام علی علیه السلام در میان امت اسلامی روی می آوردند، در جبهه معاویه، عمروبن عاص ها به ترویج رهبری جهانی شرورترین ظالم می پردازند و فرصت را از بشریت می ربایند و بجای امام علی (ع)، معاویه و یزید و مروان و امثالهم را بر مسلمانان تحمیل می کنند. بهر حال در یک تحلیل روانشناختی از اوضاع جهانی، وقتی رهبری صالح مورد حمایت و تأیید شجاعانه و صریح و کامل برجستگان جامعه خودش قرار بگیرد و یکی امامت او را نفی نکند و دیگری مرجعیت ایشان را رها نسازد، فضای روانی و فرصت تبلیغاتی برای ترویج و گسترش حاکمیت اشرار و اوباش بر کل جهان پدید نمی آید تا اگر در این میان چند نفر زیرک سیاسی در این جهت حرکت بکنند، بتوانند از خلاء موجود به آسانی استفاده سوء بکنند و امنیت فکری و روانی و ملی ما را به خطر اندازند.

4 به رغم بی تفاوتی بزرگان دینی و سیاسی و رسانه ای و فرهنگی جامعه نسبت به ترویج و گسترش جایگاه امامت و مرجعیت رهبری در ایران و جهان که گاهی با این استدلال توجیه می شود که «خود رهبری مخالف این نوع تبلیغات هستند!» و توجه نمی کنند که «امامت»، «حق امت» است و یک تکلیف بر عهده امام است و از جمله مقولات مبتنی بر تمایلات شخص رهبری نیست، لکن به هرحال امروزه جایگاه استثنایی امام خامنه ای در میان مسلمانان شرق و غرب عالم کاملاً در تاریخ اسلام بی مانند است.

حتی امام خمینی (ره) که به یک جایگاه اسطوره ای در جهان رسیده بودند، متأسفانه به دلیل وقوع جنگ تحمیلی که با یک جنگ روانی گسترده همراه بود، بعنوان یک «جنگ طلب» که خون مسلمانان ایران و عراق را بر خود حلال کرده است (!) ناجوانمردانه مورد اتهام قرار می گرفت، در حالیکه در آن زمان صدام حسین و رونالد ریگان بعنوان صلح طلب و طرفدار مسلمین معرفی می شدند! اما امروز جبهه حق و باطل کاملاً شفاف شده و صدام ملعون در آستانه خودکشی قرار دارد و امریکاییها با همه تجهیزات و تهدیدات خود بر پیکر زخم خورده امت اسلامی هجوم آورده و در این میان هیچ رهبری در هیچ جای جهان بجز امام خامنه ای از حیثیت و حرمت جان و مال و ناموس مسلمین دفاع نمی کند و همگی در یک حالت رعب و وحشت فرو رفته اند.

در چنین شرایطی برای تقریب ذهن خوانندگان گرامی از ذکر شاخص های محبوبیت امام خامنه ای در کل جهان اسلام بویژه لبنان و فلسطین و عراق صرفنظر کرده و تنها به یادآوری دو مورد به عنوان نمونه از اروپا اکتفا می شود:

در دیماه سال گذشته یک سمینار سه روزه در مرکز اسلامی هامبورگ با حضور ششصد نفر از مسلمانان آلمانی زبان از کشورهای اتریش، سوئیس، دانمارک، هلند، بلژیک و آلمان برگزار شد که عنوان آن «امام خامنه ای، عظمت حیات اسلامی» بود.(17)

در آن نشست فرهنگی، سخنرانان از کشورهای مختلف ابعاد شخصیتی و بخصوص مدیریت بی بدیل رهبری را در مهار بحرانهای داخلی و منطقه ای مورد ارزیابی و تبیین و تحسین قرار دادند. یکی از سخنرانان می گفت: «امروز در دانشگاه های اروپا و امریکا هر کس مسأله ولایت فقیه را طرح و بررسی بکند، به او درجه دکتری می دهند؛ هرکس ویژگی های رهبری ایران بخصوص توان مدیریت بحران ایشان را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد، به او درجه دکتری می دهند؛ هرکس چگونگی روابط عاطفی امام خامنه ای با مسلمانان ایران و جهان را پژوهش و عرضه بکند، درجه دکتری می گیرد؛ و حتی اخیرا دانشگاه برلین آلمان به کسی که رابطه مدیریت امام خامنه ای با یک مرکز اسلامی در غرب را و چگونگی نفوذ معنوی ایشان بر مسلمانان غرب را بررسی بکند، درجه دکترا می دهد؛ سئوال این است که اینهمه حساسیت و اهتمام به شناخت شخصیت و مدیریت و رهبری ایران برای چیست؟ آیا چنین اهمیتی به چند تن از رهبران سیاسی جهان در یک قرن اخیر داده شده است؟

چرا باید امام امت ما را دشمنان دین ما بهتر از خود ما مسلمانان و حتی بهتر از خواهران و برادران ایرانی ما بشناسند و تحت شناسایی دقیق و هدفمند خود قرار دهند و ما همه غافل باشیم؟»

در این همایش یک مناظره که حدود 5/3 ساعت بطول انجامید میان پروفسور اودوشتاین باخ رئیس دانشکده شرق شناسی (وابسته به وزارت امور خارجه آلمان) و اینجانب درباره روند آینده جهان و نوع رهبری مطلوب جهانی برگزار شد که اشتاین باخ هم بسیاری از برجستگیها و صفات ممتاز رهبری ایران در مقایسه با تمام رهبران جهان را مورد تأیید قرار داد.

مورد دوم که در خاتمه این بخش ضرورت یادآوری دارد، مطلبی است که از سایت اینترنتی اتحادیه راه اسلامی در اروپا(18) مورخ 15/9/2003 برگزیده شده است:

در تاریخ 15/9/2003 در جلسه علنی پارلمان فدرال آلمان 20 نفر از نمایندگان وابسته به احزاب مختلف به همراه اعضای فراکسیون احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی آلمان با امضای نامه ای که در همان جلسه قرائت شد، با طرح رابطه نامربوط میان «اسلام و تروریسم»، علیه پروفسور یاوس اوسوس (تبعه مسلمان آلمان) قائم مقام دانشگاه برمن آلمان و دبیر کل اتحادیه راه اسلامی در اروپا اعلام جرم کرده و از دولت فدرال می خواهند که پروفسور اوسوس را از کادر رهبری دانشگاه بِرمِن برکنار کند. جرم بزرگ این دانشمند برجسته آلمان این است که اولاً «آیت الله خامنه ای رهبر تندرو جمهوری اسلامی ایران را بعنوان امام خود معرفی می کند» و ثانیا در سایت اینترنتی خود «فراخوان تحریم کالاهای اسرائیلی» کرده است!!

هیچکس از ما نمی داند چقدر از دانشمندان برجسته مسلمان ساکن اروپا و امریکا و از اتباع غرب همانند پروفسور اوسوس آلمانی از شیفتگان امام خامنه ای هستند، لکن خود دستگاههای امنیتی اروپا و امریکا بر گستردگی حضور دانشمندان و شخصیت های علمی که در آن کشورها دلبسته و فدایی رهبر جمهوری اسلامی ایران هستند، واقفند و همین امر یک چتر امنیتی عظیم را برای حفاظت از مملکت ما در برابر اراده تجاوزگران ایجاد کرده است. افسوس که ما در کشور خودمان نه قدر امامت جهانی رهبرمان را می دانیم و نه قیمت و ارزش پیروان امام خامنه ای در سراسر جهان را که اگر این دو معرفت را تصاحب می کردیم، خود را صاحب اقتدار جهانی می دیدیم و دلنگران امنیت ملی خود نمی شدیم و با هر حرکت تبلیغاتی دشمن دچار اضطراب نمی شدیم.

عرصه سوم نقش بنیادین امامت در ارائه الگوی انسانی:

هر مکتبی که بتواند انسانهای مورد نظر خود را مطابق با ارزشها و معیارهای مطلوبش پرورش داده و به بشریت عرضه بکند، اگر آن مکتب و بنیانهای فکریش بر حق بوده و با موازین فطرت انسانی تطبیق داشته باشند، آن مکتب حتما ماندگار و پایدار خواهد بود.

یکی از دلائل پایداری دین توحیدی در صحنه زندگی بشر، بجز فطری و اصیل و مطلوب بودن اساس اندیشه و ارزشهای آن، وجود انسانهای نمونه و الگویی است که آورنده همان اندیشه ها و عرضه کننده همان ارزشهای توحیدی در عرصه عمل بوده اند و شاید این دلیلی باشد بر این نکته که چرا خداوند دین خود را در هر زمان به نحو دیگری (مثلاً به وسیله فرشتگان به طور مستقیم) بر جامعه بشری ارائه نداده و بلکه آنرا بر زبان رسولی جاری کرده است که خودش مظهر عینی آن مفاهیم و مجری کامل آن شریعت بوده است؛ و باز شاید بهمین دلیل است که ایمان به خدا و رسول خدا هر دو باهم پذیرفته می شود و نه جدا از هم ؛ آن چنان که قرآن کریم می فرماید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله»(19) و «اطیعوالله واطیعواالرسول»(20)

یعنی چون پیامبران مصادیق عینی مفاهیم توحیدی هستند، انسان موحد حتما باید در میدان عمل با اتکا به آن الگوهای توحیدی و پیروی از آنها، خداوند را به وحدانیت بشناسد و بستاید.

یکی از افتخارات آخرین دین خدا این است که علاوه بر آورنده آن، سیزده انسان دیگر را با همان کیفیت و با استاندارد مطلق و مطلوب خود پرورش داده و به بشریت عرضه کرده است تا برای همگان در هر عصر و نسلی و در هر شرایطی، الگو و اسوه و نمونه شایسته باشند. «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم»

اگر امروز بشریت از بهره گیری مستقیم از محضر معصومین (ع) بی بهره مانده است، اسلام باز هم افتخار دیگری نصیب جامعه جهانی کرده و آن هم ارائه پرورش یافتگان مذهب اهل بیت علیهم السلام از میان علما و فقها و محدثین و مفسرین و اولیاء خاصی است که در هر زمانی در میان جامعه بشری زندگی کرده و در حیطه حیات فردی و اجتماعی خویش الگوهای برتر زمان خود بوده اند.

آنچه در روزگار ما سعادتی مضاعف را نصیب مسلمین و جهانیان کرده است، تشکیل حکومت توحیدی به رهبری و محوریت ولایت فقیه است. این فقیه همان کسی است که باید از میان بهترین خوبان دین خدا برگزیده شود و مطلوب و منظور نظر آخرین حجت (معصوم) غائب الهی باشد. او باید عصاره فضائل مکتب رسول الله (ص) و مذهب اهل بیت(ع) در عصر خودش باشد. او باید آنچنان ترفیع درجه معنوی یافته باشد که در کنار علم و فقاهت و کیاست و شجاعت و ذکاوت، از مولای خود اذن سلطنت بر قلوب بندگان خدا را یافته باشد و بدون تبلیغ و تغلب در فراسوی مرزهای زمان و مکان، دلهای پاک انسانهای حق طلب را منقلب کند و دیر یا زود حجاب تیره تبلیغات منفی و جنگ روانی معاندان مکار را پاره کند و حقایق را به حق طلبان بنمایاند و شور و شوق رحمانی را در وجود پاکان به غلیان آورد.

بهر حال آنچه امروز افقی تازه را بر روی بشریت گشوده و چشم اندازی پرشکوه از یک حیات طیبه برای جمیع جهانیان بر روی زمین را در کمال صلح و عدالت و امنیت، مژده می دهد ،برقراری حکومت مقدماتی امام زمان (عج) بدست نواب شایسته در یک نقطه نورانی از کره زمین، بنام ایران است. این مقطع تاریخی یا باید مطلع درخشش عظمت اسلام و تشیع بشود یا اینکه اگر مورد غفلت ما واقع شود، تهاجمات گسترده دشمنان را علیه ما فراهم خواهد کرد و ما را به قهقهرا و انحطاط سوق خواهد داد.

در اینجا بحث بر سر کمالات و امتیازات جمهوری اسلامی یا بحرانها و نواقص و ضعف های آن نیست، زیرا این مطلب به دهها عنصر مادی و انسانی دیگر هم مرتبط است،(21) بلکه تنها یادآوری ویژگیهای شخصیتی شخصی است که در رأس این حکومت قرار دارد. همانطوریکه امروز در ارزیابی حکومت 5 ساله مولا امام علی (ع)، فقط رفتار و منش و مواضع شخص آنحضرت را ملاک قرار می دهیم و هر نوع ضعف و نقص و خطای کارگزاران آنحضرت را به پای امیرالمؤمنین (ع) نمی نویسیم، در روزگار خودمان نیز در مورد تفکیک حق از باطل و نیک از بد در درون حاکمیت اسلامی هم نباید پرهیز یا تشکیک کنیم.

و اما در مورد ضرورت طرح این مبحث به چند فائده آن باید توجه داشت:

الف همانطوریکه ایمان نظری به توحید و اولوهیت، ذهن آدمی را به آرامش و امنیت و نظم می رساند و اظهار ارادت و توسل به معصومین (ع) و تسلیم شدن به سیره و سنت آن بزرگواران، قلوب آدمیان را به اطمینان و سکینه می رساند، یافتن و شناختن و پیروی کردن از کسی که خود ذوب در معرفت و محبت اهل بیت (ع) است، انسان را به یقین کامل و عمل خالص در جهت سیر الی الله سوق می دهد و همه مفاهیم پیچیده فلسفی و عرفانی را برایش در ساده ترین اعمال و رفتار شخص «امام حاضر» به عینیت و شهود می رساند و با همه وجود به او منتقل می کند و حتی بالاتر از این از طریق شایستگی های امام (غیر معصوم) نائب، او را به عظمت امام غائب معصوم (ع) واقف می گرداند.

چنین انسانی دیگر هرگز تحت تأثیر القاءآت منفی دشمنان، نسبت به دین و رهبران دینی و حکومت دینی و جامعه دینی خود بدبین نمی شود و تسلیم اراده بیگانگان نمی گردد و امنیت ملی خود را به خطر نمی اندازد.

ب انسان موجودی تقلیدگر و الگوپذیر است، و الگوها تعیین کننده سرنوشت و خط مشی انسان هستند؛ اگر الگوی شایسته در اختیار انسان قرار نگیرد، به پذیرش و پیروی از الگوهای ناشایست تن می دهد. بهمین دلیل خداوند هرکس را «ولی» و رسول خود قرار می داد و او را «اسوه حسنه» معرفی می کرد، حجت را بر بندگان خود تمام می کرد و همه نیازهایشان را در شناختن حق و پیروی از آن تأمین می نمود. این سنت الهی در هیچ زمانی تعطیل بردار نیست و در زندگی فردی و اجتماعی، اگر الگوی شایسته و پسندیده در هر زمان به مردم آن زمان معرفی نشود، نمی توان مردم روزگار را در پیروی از اسوه های ناپسند جاهلانه سرزنش کرد. این است که بدون امامت یک الگوی شایسته (چه معصوم و چه نائب معصوم) بشریت از عصر جاهلیت قدیم به جاهلیت مدرن سوق داده می شود ولی نمی تواند در فراسوی جاهلیت قدیم و جدید به خود آگاهی و رشد برسد.(22)

ج یکی از مشکلات بشر امروز این است که در هر میدان زندگی (فردی خانوادگی اجتماعی اقتصادی ...) یک یا چند الگوی متفاوت می یابد که غالبا در تضاد یا تناقض با یکدیگر قرار دارند و زندگی او را گرفتار تشتت و کشمکش و تضاد می کنند. الگوی فردی پذیرفته شده او ممکن است انزواطلب باشد؛ الگوی خانوادگی او شاید اهل اسراف و تبذیر باشد؛ چهره محبوب هنری او به فساد اخلاقی گرفتار است؛ الگوی ورزشی او معتاد می شود؛ سرمشق اجتماعی او چه بسا جاه طلب باشد و سیاستمدار محبوب او قدرت پرست باشد؛ ... در چنین شرایط متناقض و متشتتی، او هرگز به آرامش و تعادل نمی رسد. لکن اگر انسان این سعادت را داشته باشد که در عصر خود الگویی جامع را بیابد که در زندگی فردی خودش بسیار قانع و زاهد باشد و در محیط خانوادگی، مظهر محبت و تواضغ؛ در جامعه، مصداق حضور و فداکاری؛ در سیاست و حکومت، قهرمان درایت و عدالت و در اقتصاد، مظهر پاکی و امانت و صداقت باشد، ... طبیعتا پیروی از چنین الگویی انسان را به آرامش و اطمینان و سعادت و کمال می رساند و او را عنصری مفید و امنیت آفرین می سازد.

د در یک فضای آرام فکری و روانی، انسانهای حق طلب به راحتی می توانند چنین الگوی مطلوبی را در روزگار خوداز عناصر قلابی و الگوهای پوشالی بازشناسند؛ اما در عصر ارتباطات که غوغای رسانه ها آرامش فکری و تعادل روانی مخاطبین را از آنها سلب کرده و هر صاحب رسانه ای با هر طرفندی هر چیز و هرکس را به هر صورت و سیرت که «بخواهد» در دنیای مجازی بر ذهن مخاطب القا می کند، تشخیص حق از باطل، خیر از شر، فرشته از ابلیس، عدل از ظلم، آزادگی از اسارت و صلح از جنگ هم بعضا ناممکن یا حداقل بسیار دشوار شده است.(23) به همین دلیل همت و تلاش آگاهان و خیرخواهان باید بسیار بیشتر از گذشته باشد تا حق بر زمین نماند و باطل بر سرنوشت بشر حکومت نکند.

در همین راستا شناختن و شناساندن معیار حقیقت و مصداق صداقت در عرصه حکومت و سیاست، تفرقه افراد و احزاب و اقوام را به تجمع «امت» تبدیل می کند و از پرتو وحدت نظری و عملی جمعی از مسلمین حقگرا و عدالتخواه، زمینه را برای سایرین مساعد و راه حق و عدل هموار خواهد شد و باطل به انزوا خواهد گریخت.

در چنین امتی نفوذ بیگانگان و جاسوسان محال خواهد بود و امنیت ملی چنین مردمی خدشه ناپذیر خواهد بود.

س تفاوت میان «امام» با سایر مدعیان هر زمان در این است که دیگران بدون دادن «امتحان» امتیاز می خواهند، لکن «امام» همه امتحانات را با موفقیت از سر گذرانده و در هر میدانی از میادین «عمل» اولاً وارد شده است و ثانیا با اثبات اخلاص و توانمندی خود، همه دانستنی های خود را در میدان عمل تثبیت و تحکیم کرده است.

اگر خواجه ربیع زاهد در برابر مسلمانان مقدس نما که با امامت و امارت امام علی علیه السلام مخالفت می کردند و علیه آن حضرت جنگ روانی به راه می انداختند، مایل نبود موضعگیری کند و امام خود را در جنگ با مسلمین منافق تنها می گذاشت و حاشیه نشینی در خراسان را بر تلاطم اوضاع کوفه و شام ترجیح می داد، بهمین علت وقتی در میدان عمل سیاسی عقب نشینی کرد، ناخواسته شکست در برابر سلطه طلبان باطل گرا را بر جامعه اسلامی تحمیل کرد و خود به عنصری تبدیل شد که با همه قداست و صداقتی که برای امام علی (ع) قائل بود، با تذبذب خود، امنیت ملی در حکومت آن حضرت را دستخوش زیاده طلبی معاویه و پرمدعایی منافقین جامعه ساخت.

معمولاً آدم ها تا در «میدان عمل» قرار نگرفته اند، خود را «قهرمان» می پندارند، اما چقدر قهرمانان میدان عمل در طول تاریخ بشر اندکند! و چقدر این قهرمانان در میان مردمان روزگار خود هم غریب بوده و هم در اوج قدرت، مظلوم هستند!

کیست که امروز در اوج قدرت به احدی ظلم نکند؟ کیست که در اوج توانایی در دنیا، در برابر ساحت قدسی پروردگار خطا نکند؟ کیست که در منصب حکومت، حرمت بندگان خدا را پاس بدارد و آنانرا نفریبد و به انحراف نکشاند و بجای دعوت به توحید و عدالت، به سمت کفر و شرک و استکبار سوق ندهد؟ کیست که با در دست داشتن خزانه بیت المال، آنرا برای امیال و افراد وابسته به خود مصرف نکند؟ کیست که در عرصه سیاست برای حذف رقیب خود بکمک اعوان و انصار خویش و با تشکیل حزب و جبهه و باند، جنگ روانی راه نیندازد؟

کیست که مواضع سیاسی و افکار و عقایدش را هر روز برای خوشایند یک گروه به نوسان در نیاورد؟ کیست که برای تشویق و ترغیب بیگانگان، دین خدا را به بازی نگیرد و هر روز فتوایی و قرائتی مطلوب دشمنان دین خدا از دین خدا ارائه نکند؟ کیست که با داشتن همه مناصب حکومتی در طول 25 سال، حتی یکنفر از نزدیکان خود را بر ارکان سیاسی و اقتصادی جامعه مسلط نکرده باشد؟

کسیت که چون سرنوشت امت اسلامی و حکومت دینی و کشور شیعی را به او سپردند، در خلال 15 سال امامت و رهبری، حتی یکبار به دشمنان روی نیاورد، حتی یکبار مورد طمع یا تشویق بیگانگان قرار نگیرد، حتی یکبار برای کسب محبوبیت جهانی در هیچ موردی با جهانخواران همگرایی و همنوایی نکند، حتی یکبار با دوستان خدا در هیچ موردی عهد نشکند و به آنها خیانت نکند، حتی دشمنان او هم به صداقت و صراحت و شجاعتش اعتراف بکنند، ...؟ کیست این الگوی آرمانی که سالها در میان ماست و ما او را در «حد خود» می پنداریم(24) و گویی «داشتن چنین رهبری» را حق طبیعی و بدیهی خود می شماریم و «ماندن» او را در میان خود همیشگی فرض کرده ایم و بعضی از ما که، از پرتو او به امنیت عمومی و عزت بین المللی و وحدت ملی و آسایش روانی و رفاه اقتصادی هم رسیده ایم، حتی ضرورت حیاتی وجود مقدسش را دیگر برای استقلال کشور و عزت ملت و عظمت شریعت و سعادت نسل های جوان خود، احساس نمی کنیم؟!

آیا می توان آیه ای چنین نورانی را در کنار خود داشت و او را «ندید»؟ بزرگانی که چنین حقیقتی را دریافته اند، حق است که آنرا با جامعه در میان بگذارند و از فرصت موجود که چون باد بهار در گذر است، بهره گیرند. باید توجه داشت که اگر ملتی چنین نعمتی را بر اثر غفلت پاسداری نکند، جای نعمت را نقمت خواهد گرفت و تمام حیثیت و امنیت و عزت از دست خواهد رفت و ذلت و ناامنی همه را فرا خواهد گرفت (نستجیر بالله).(25)

ط اگر معتقدیم که «امامت» بنیان امنیت روحی روانی فرد و اساس انسجام و کانون وحدت و امنیت ملی امت اسلامی است، برای این اعتقاد خود دلائل و مصادیق فراوان داریم که شرح آن مجال دیگری را می طلبد و در اینجا فقط اشاره می کنیم و بس. مثلاً نیروهای حزب الله لبنان که کاملاً در جنوب این کشور در تیررس مستقیم صهیونیست ها هستند، به دلیل داشتن امام شجاع و قاطعی همچون سید علی خامنه ای، حقیقتا هم خودشان احساس آرامش روانی دارند و هم دشمنان خود را گرفتار احساس ناامنی کرده اند؛ لکن فلان آدم که چنین امامی را نشناخته یا نپذیرفته است، حتی اگر در ام القرای امن جهان اسلام هم زندگی کند و در حکومت همین امام هم صاحب منصب باشد، با کوچکترین تهدیدی که از واشنگتن و تل آویو می شنود، دچار رعب و وحشت می شود و دیگران را هم ناآرام و نامطمئن می کند و با تشتت روانی و فکری خود، برای صهیونیست ها و امریکاییها یک نوع آرامش خاطر و امنیت ذهنی ایجاد می کند! همین نگرش که در برابر بیگانه زمام عقل و آزادگی رها می کند، در برابر ولایت و رهبری انقلاب جسارت و گستاخی می ورزد. لذا هر چه این اصل امامت ولی فقیه بیشتر ترویج شود، عناصر مخل امنیت ملی منزوی تر و خنثی تر خواهند شد.

ع یکی از ضرورت های طرح این بحث «امامت امت» نیاز جامعه جهانی اسلام به آن است. در قرن بیستم میلادی مسلمانان پراکنده شدند و همه نوع حکومت و حاکمیتی را تجربه کردند و امروز همه به دنبال یک آلترناتیو شایسته دینی می گردند.

هر چه دشمنان اسلام خصومت خود را عریان تر و تهاجم خود را علیه مسلمین گسترده تر می کنند، نیاز مسلمین به شناختن و پیروی کردن از یک امام مقتدر و شجاع و حکیم بیشتر می شود. و این یک فرصت استثنایی است. اگر ما بتوانیم این نیاز جامعه اسلامی در جهان را تأمین کنیم، بر اقتدار جهانی خود افزوده و امنیت ملی خود را تأمین کرده و منافع ملی خود را گسترده تر خواهیم کرد و آنگاه تمام سرزمین اسلامی را از اندونزی تا مراکش را با همه منابع انسانی و طبیعی در اختیار بیگانگان رها نخواهیم کرد و تمامی این سرمایه ها را به عنوان بیت المال مسلمین در نظر خواهیم گرفت. برای تقریب ذهنی خود با مخاطب گرامی این مقاله ذکر یک مثال را مفید می بینیم:

مسلمانان مظلوم امریکا اخیرا سرودی ساخته اند که در آن گفته می شود «امام امت، کشتی نجات امت است؛ امام امت ما کجاست؟» مسلمانان آلمان از قاره ای دیگر در پاسخ به این پرسش، سرودی ساخته اند که مطلع آن چنین است «ای امام خامنه ای! تو نور ما هستی امت اسلام از پرتو تو به وحدت می رسد؛ می خواهی ما تو را سید علی بنامیم اما تو برای ما امام خامنه ای هستی»!

اینک سؤال که ذهن ها را لبریز می کند این است که آیا ما برای بهره گیری از چنین ظرفیت عظیمی که مقام امامتِ امتِ ولیِ فقیه برای ایران و اسلام و تشیع در جهان فراهم کرده است، چه نوع استعداد و همت و تلاشی را از خود نشان داده ایم و با این سرمایه فراملی چگونه می خواهیم منافع و امنیت ملی خود را توسعه دهیم و کدام رسالت جهانی دین و مذهب و انقلاب و نظام خود را می خواهیم پیگیری کنیم؟

ق اگر ما الگویی را در اختیار داشته باشیم که واجد صفات پسندیده انسانی بسیار برجسته باشد و آگاهی و دانایی را با حلم و صبر عجین کرده باشد، شجاعت را با متانت، مهربانی را با دوراندیشی، اقتدار را با تواضع، سیاست را با معنویت و حکومت را با عدالت و حکمت همراه کرده باشد، چنین انسانی را هم باید سرمشق سایر گارگزاران خود قرار دهیم و هم او را به دیگران بشناسانیم؛ زیرا که ایشان بعنوان نایب امام زمان، محدود به شیعیان و منحصر به مسلمانان نیستند، بلکه امام حق طلبان جهان هستند.

وقتی ما الگویی را داریم که با وجود مشغله حضور در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی، اما حتی یک روز از خانواده خود غافل نبوده و بهترین نوع تربیت و زیباترین روابط انسانی را در میان اهل بیت خود همچون برترین صالحان زمین مراعات کرده است، باید این الگو را به همه جهانیان با افتخار عرضه کنیم و از پرتو ایشان بر عزت جهانی خود بیافزایم.

در حالیکه فعالین سیاسی و کارگزاران حکومتی تقریبا در سراسر جهان به هر نوع آلودگی گرفتارند، الگوی خداپسندانه شخصیت امام خامنه ای می تواند بسیاری از حاکمان جهان را از اینهمه غفلت و جهالت و ضعف های نفسانی نجات دهد و چشم انداز مثبتی از حکومت دینی و حکومتگران صالح به جهانیان بنمایاند و مفسدان و ظالمان و مستکبران را از طریق بالا بردن معرفت جهانیان نسبت به نوع حکومت یک انسان صالح، متنبه و یا منزوی سازد.

همین موضوع طبق تجربیات گذشته و حال اعتبار مملکت ما را در سراسر جهان بالا خواهد برد و عظمت رهبری ما دلهای مستکبرین را بنا بر آموزه های قرآنی، در خوف و وحشت فرو خواهد برد و آنها را از رویارویی با ما پرهیز خواهد داد که این یک عامل صددرصد امنیت ساز است.

در پایان این مقاله به درسی که از بیگانگان هم می توان آموخت، اشاره می شود: وقتی در کنگره امریکا 700 600 نفر از بزرگان و عقلای این کشور (نمایندگان مجلسین و میهمانان ویژه) مشاهده می کنیم که بیشترین تجلیل و تکریم را از جورج بوش پسر بعمل می آورند، در حقیقت با «تکریم رهبر خود» برای خودشان عظمت و شوکت می آفرینند و با این حرکت به جهانیان نشان می دهند که آنها برای حفظ انسجام ملی و اقتدار جهانی خود حتی ازرهبری مانند بوش حمایت می کنند تا دچار آشفتگی و چنددستگی نشوند و نظام حکومتی آنها گرفتار فروپاشی نشود؛ وگرنه همه به فهم ضعیف و شعور قلیل و سواد اندک بوش پسر واقف و معترفند. بعد از مشاهده این صحنه هر ذهن فعالی این پرسش را مطرح می کند: آنان که از بی کسی حتی هنرپیشه های سینما مانند رونالدریگان و آرنولد شوارتسن اِگر را به رهبری خود برمی گزینند، اگر مدیری حکیم و رهبری به عظمت علمی و صفات انسانی برجسته همچون امام خامنه ای داشتند، چگونه او را الگوی همه بشریت می کردند و از پرتو او دل و جان و اندیشه جهانیان را در اختیار می گرفتند و خودشان را بعنوان شایسته ترین مردم جهان که شایسته داشتن و پیروی از چنان رهبری هستند، به همگان معرفی می کردند ...

سخن آخر را از زبان آقای کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد بشنویم که در بهمن ماه سال 1380 تحت تأثیر معرفت و معنویت امام خامنه ای پس از دیدار با ایشان گفته بود:(26)

«من با شخصیت های مختلفی از جمله ژاک شیراک، گورباچف و هلموت کهل دیدار داشته و تحت تأثیر آنها قرار گرفته ام ولی در ملاقات با رهبر ایران احساس کردم هنوز کسی را مثل ایشان ندیده ام. شخصیت معنوی ایشان چنان مرا مجذوب خود کرد که پیش خود فکر کردم، چرا با وجود ایشان، کسی مثل من باید دبیرکل سازمان ملل باشد. پس از این دیدار، تمام شخصیت هایی که مرا مجذوب خود کرده بودند، همه را به فراموشی سپردم. من همواره تصور می کردم شخصیت های معنوی و مقدس، از مسائل سیاسی، اطلاعاتی ندارند؛ اما در این ملاقات، من معظم له [امام خامنه ای] را در اوج قداست، شخصیتی سیاسی دیدم آنچنان که هر چه از سیاستمداران بزرگ در ذهن خود داشتم، همه را پاک کردم...»

سخن گر خیزد از اعماق جانی به فریاد آورد جان جهانی
چو شرح عشق گوید بیقراری برد آرامش از هر بیقراری

محمد علی رامین

14 / 7 / 82

پی نوشت ها:



1. مدرس دانشگاه، مدیر مسئول ماهنامه ی امامت و دبیرکل انجمن بین المللی دفاع از اقلیت های مسلمان در غرب

2. چنانکه امام علی علیه السلام در حکمت 227 نهج البلاغه می فرماید: الایمان معرفةٌ بالقلب و اقرارٌ باللسان و عملٌ بالارکان.

3. مراجعه کنید به راهبردهای ولایت جلد سوم صفحه 68.

4. نویسنده حدود بیست سال از عمر خود را در اروپا به کار و تحقیق و تحصیل و تدریس و فعالیت های فرهنگی (تألیف، ترجمه، سخنرانی، برگزاری سمینارها و...) پرداخته و با قشرهای مختلف اجتماعی (به ویژه دانشگاهیان) مرتبط بوده و هنوز هم کم وبیش با مسلمانان ملل مختلف مرتبط است.

5. توضیح ضروری:

از آن جایی که در این مقاله بر بکارگیری واژه قرآنی «امام» برای رهبری انقلاب تأکید شده، برای رفع هر گونه شبهه احتمالی، متذکر می شود:

1 چون در قانون اساسی بر مسأله امامت ولی فقیه چند بار تأکید شده و خود امام خمینی(ره) بر این مطلب اصرار داشتند، پس هیچ دلیلی برای بی توجهی به این موضوع از طرف هیچکس وجود ندارد و هرکس در این امر کوتاهی کند، مقصر است.

2 بهمان دلیلی که ما رهبر راحل انقلاب را «امام» می گوییم، دقیقا بهمان دلیل رهبر فعلی انقلاب هم «امام» هستند و هر کس منکر این حقیقت باشد، باید دلیل ارائه دهد.

3 اگر به اصل امت واحده اسلامی اعتقاد داریم، باید برای ایجاد این امت یک امام معرفی کنیم، اگر سید علی خامنه ای امام حاضر این امت نیستند، پس امام امت فعلی ما کیست؟

4 کسانیکه برای رهبر راحل ما مقام امامت قائل هستند ولی همین مقام را برای رهبر کنونی انقلاب قائل نیستند،باید به این شبهات پاسخ دهند:

الف اگر هر دوی این بزرگواران به نیابت از معصوم (ع) «امام» هستند، چرا باید به یکی امام گفت و به دیگری نگفت؟

ب اگر رهبر کنونی ما را نباید امام گفت، آیا رهبر راحل در جایگاه سیزدهمین امام معصوم(ع) قرار گرفته اند؟

ج چرا کسانی به بهانه حرمت امام خمینی(ره)، اندیشه آن بزرگمرد را که می فرمود «ولی فقیه، امام مسلمین است» رها کرده اند؟

د کسانی که مانع استمرار امامت ولی فقیه در نظام اسلامی شده اند، حذف این امامت:

1 کدام خدمت را به امام خمینی کرده اند؟

2 کدام خدمت را به امت اسلام کرده اند؟

3 کدام خدمت را به ملت و نظام اسلامی ما کرده اند؟

س اگر کسانی به بهانه اینکه شخص رهبری خودشان مایل نیستند که به ایشان «امام» گفته شود، از بکارگیری تعبیر «امام خامنه ای» هم پرهیز و هم جلوگیری می کنند؛ باید پاسخ دهند که آیا امام خمینی(ره) خودشان دوست داشتند که به ایشان امام گفته شود؟ اگر آن بزرگوار هم از شائبه اینگونه تمنیات بری هستند، چرا به یکی امام بگوییم و به دیگری نگوییم؟

بنظر نگارنده در سایه غفلت از اصل استمرار امامت ولی فقیه ما خسارات معنوی و مادی زیادی برجایگاه ولایت فقیه، حکومت دینی، اعتبار جهانی جمهوری اسلامی، گروههای مبارز و مسلمان جهان و استمرار اندیشه امام خمینی وارد کرده ایم و جبران اینهمه خسارت از هیچکس بر نمی آید؛ لکن می توانیم همه با هم همت کنیم و از این پس از خسارات بعدی جلوگیری کنیم. اللهم وفقنا لماتحب و ترضی

6. شبکه تلویزیونی امریکایی فاکس نیوز نوامبر 2002 میلادی روزنامه حیات نو مورخ 26 آبان ماه 1381.

7. نگاه کنید به وضعیت افغانستان و 15 سال جنگ داخلی لبنان، این مطلب اختصاص به جهان اسلام هم ندارد مثلاً در آمریکای جنوبی کشور بولیوی از زمان استقلال خود در سال 1825 و بعد از رهبری انقلابی سیمون بولیوار تاکنون شاهد حدود 200 کودتای نظامی و شورش مردمی و قیام مصلحانه گروهی صاحب نفوذ بوده و حدود 60 دولت این کشور به صورت قهرآمیز سرنگون شده اند و این سرزمین سرسبز. آباد و ثروتمند اینک به بهشت تولیدکنندگان مواد مخدر و لانه باندهای مافیای تبدیل شده و مردم این کشور با نفوذ آمریکا به فقر و فلاکت گرفتار آمده اند.

8. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برداشت برخی از عوام این بود که «امامت» فقط وظیفه معصومین (ع) است و در زمان غیبت معصوم، مسلمانان باید بدون امام باشند تا در اثر پراکندگی و بیچارگی احساس اضطرار کنند و خواستار ظهور امام زمان(عج) شوند. جمهوری اسلامی طبق بینش امام خمینی و شهید مطهری و شهید بهشتی این برداشت غلط را اصلاح کرد و حکومت ولایت فقیه را مقدمه حکومت امام زمان(عج) و زمینه ساز آن معرفی کرد که با تشکیل امت اسلامی حول محور امامت ولی فقیه و با ارائه الگو به جهانیان و بالا بردن درک عمومی از گناه و فساد و نیز با رشد معنویت و عدالت خواهی در جهان و مبارزه با مستکبران و ظالمان و مفسدان و رفع موانع ظهور، بستر استقرار حکومت جهانی امام زمان(عج) را فراهم کنند.

9. قانون اساسی جمهوری اسلامی اصل 154

10. سوره انبیاء، آیه 92

11. قانون اساسی اصل پنجم: در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصدوهفتم عهده د ار آن می گردد.

اصل دوم بند 5: جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه ایمان به امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام

اصل پنجاه وهفتم: قوای حاکم... زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند.

اصل یکصدوهفتادوهفتم:... محتوای اصول مربوط به... ولایت امر و امامت امت... تغییرناپذیر است.

12. صحبفه نور، ج چهارم، ص 189.

13. از زمانی که ما «اعتبار جهانی» خود را در چنبره روابط خویش با دولتها و نهادهای تحت نظر قدرتها محدود کردیم و روابط بین ملل جهان را در روابط «بین المللی» خود نادیده گرفتیم، از اعتبار خویش در درون ملت ها کاستیم و تحت فشار روزافزون دولت های مستکبر قرار گرفتیم. پیروان امام خامنه ای در میان تمام کشورهای جهان، امروزه تنها رابط میان جمهوری اسلامی با ملت ها هستند که بی واسطه و بدون دخالت رسانه های صهیونیستی و دولت های مستکبر، به نظام اسلامی دلبسته اند و به رهبری ما عشق می ورزند و آماده هر نوع فداکاری هستند.

14. از نکات بسیار ظریف و دقیقی که می توان با عنایت به آن عظمت نظام و اهمیت رهبری را در جهان و امروز در میان دشمنان اسلام و انقلاب بازشناخت، تجلیل و تکریم و تعظیم هرکسی است که در برابر این نظام و رهبری به مخالفت بپردازد؛ از فیلم ساز گرفته تا روشنفکر، از روحانی گرفته تا حقوقدان، از روزنامه نگار گرفته تا دانشجو خلاصه هرکس که بتواند قداست اسلام را بشکند و ارزش های نظام را زیر سؤال ببرد و در برابر رهبری اظهار وجود بکند، با همه ابزار تبلیغاتی و مالی و رسانه ای مورد حمایت دشمنان مستکبر ایران قرار می گیرد.

15. ممکن است کسی تصور کند که آیت الله خامنه ای چنین جایگاهی در میان مسلمانان جهان ندارد، پس با خود بیندیشد که چنین سخنی هم گزاف بوده و تأثیر منفی می گذارد! باید توجه داشت که اولاً همین امروز بیشتر از شخص امام خامنه ای هیچ رهبری در میان ملت خودش محبوبیت ندارد حتی فیدل کاسترو ثانیاً هیچ رهبری محبوبیت ایشان را در جهان ندارد. ثالثاً هیچ کشوری نیست که پیروان و علاقمندان ایشان در آن نباشند و رابعا جهان اسلام هم اکنون با همه مشکلاتش هیچ رهبر صالح دیگری در اختیار ندارد و همه مسلمانان مبارز و استقلال طلب و آزادیخواه چشم امیدشان به ایشان است.

16. امام علی (ع) در خطبه 27 نهج البلاغه می فرماید: فَوَاللهِ ما غُزِیَ قَومٌ قَطٌ فِی عُقرِ دارِهِم اِلاّ ذَلّوا

بخدا قسم هر قومی در اندرون سرزمین خود با دشمنان جنگید، ذلیل می شود

17. واحد مرکزی خبر و هفته نامه شما بهمن ماه 1381. این سمینار بیستمین سمینار سالانه مسلمانان آلمانی زبان است که به همت «اتحادیه راه اسلامی در اروپا» در مرکز اسلامی هامبورگ برگزار شد. این اتحادیه مجموعه ای از پیروان خط امامت ولی فقیه هستند که بعد از رحلت امام خمینی(ره) قاطعانه پیرو امامت و مرجعیت جانشین ایشان شدند و حتی یک روز پیوند عقیدتی عاطفی خود را با نائب امام زمان(عج) قطع نکردند. اتحادیه راه اسلامی در اروپا که هیچ گونه وابستگی به جمهوری اسلامی ندارد و تنها دلبسته به مقام امامت ولی فقیه است، با حدود 15 هزار نفر از مسلمانان آلمانی زبان آن قاره مرتبط است. اخیرا دبیرکل این اتحادیه «پرفسور پاوس اوسوس» و برادر ایشان «دکتر گورهان اوسوس» کتابی را نوشته اند در 300 صفحه تحت عنوان «ما اصولگرای اسلامی هستیم» و در آن صریح و قاطع از مبانی فکری و انقلابی پیروان امام خامنه ای دفاع کرده اند. این کتاب تا اواخر آبان ماه سال جاری در آلمان منتشر می شود.

18. www.muslim-markt.de و همچنین سایت پارلمان آلمان فدرال مورخه 15/9/2003

19- سوره آل عمران آیه 31

20- سوره التغابن آیه 12

21. مثلاً اگر کارگزارانی را که مردم برای اداره امور برمی گزینند و بر نظام و رهبری وارد می شوند، کارشان را درست انجام ندهند، طبیعتا مشکل ایجاد می شود. مشکلاتی که برای رهبری هم سنگین هستند، اما رهبری به خاطر حرمت مردم و سازگاری با منتخبین آنها در برابر تمام ناملایمات صبرپیشه می کنند و تمام ضعف های فکری و نواقص عملی کارگزاران را در حد توان اصلاح می کنند و یا بعضی مسائل دردآور را با وقار و سکون و آرامش تحمل می کنند تا خود مردم متوجه بشوند. البته در این روند سیاسی حکومت هم فرصت هایی از دست می دهد و هم مشکلاتی پدیدار می شود که محصول غفلت ها و خود محوری های کارگزاران است لکن چون نوبت هر کدام بسرآید، لاجرم رفع آن مشکلات بر عهده رهبری می ماند.

22. قال رسول الله (ص):من مات بغیر امامٍ مات میتة جاهلیة: مسند احمد بن حنبل هر الگویی یک «امام» است. «امام» اگر توحیدی باشد انسان را موحد می کند، در غیر این صورت، ذائقه و سلیقه و اخلاق و آرزو و منش و روش و آرمان و مقصد انسان را الگوهای فاسد و منحرف و جاهل به تباهی می کشانند. امروز الگوسازی و اسوه پروری هزینه های سنگینی را بر جامعه غرب تحمیل کرده است و حاکمان غرب تمام این هزینه ها را حتی در قالب اهداء جوایز هنری و سیاسی و تبلیغاتی برای الگو قراردادن افراد مورد نظر خود می پذیرند. تا آنها را در جوامع بشری صاحب اعتبار و شهرت و نفوذ کنند و از طریق آنها اهداف و اغراض خود را پیگیری کنند.

23. امروزه به راحتی فرد شرور و مستبدی مانند جورج بوش پسر به کمک شارون سردمدار رژیم تروریستی اسرائیل، سردمدار مبارزه با تروریسم می شود و جنایتکارانی مانند مناخیم بگین، شیمون پرس و اسحاق رابین برنده جایزه صلح نوبل می شوند و مفهوم «صلح» و «جنگ» کاملاً جابه جا می شوند. امروز هرکس با خدا اعلام جنگ کند و به ارزش های مقدس دینی هجوم بیاورد می تواند چشم انتظار جایزه صلح غربیها بشود؛ در حالی که جناب پاپ ژان پل دوم که کاندیدای اصلی دریافت جایزه صلح نوبل بودند، به دلیل اینکه حاضر نشدند همجنس بازی و روابط نامشروع میان زنان و مردان را به رسمیت بشناسند و درآخرین موضع گیری هایشان قاطعانه از ارزش های اصیل بشری و معیارهای توحیدی دفاع کردند، ناگهان از فهرست کاندیداهای جایزه صلح نوبل حذف شدند.

24. این حقیقت تلخی است که جان ها را افسرده می کند وقتی بعضی از بزرگان ما (از کارگزاران، علما، روشنفکران، نخبگان، ...) هوشیاری و خودآگاهی خودشان را نسبت به رهبری نشان نمی دهند و فرصت زودگذر داشتن چنین رهبری را با کرامت و حقگرایی قدرشناسی نمی کنند.

25. سوره ابراهیم آیه 7: و اِذ تَأَذَّنَ رَبّکُم لَئِن شَکَرتُم لاَزیدَنّکُم و لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عذابی لَشَدید

26- مجله صبح صادق اسفند 1380 همچنین خبرگزاری ایرنا و واحد مرکزی خبر در اواخر بهمن 1380

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان