مقامات عشق

عشق را دو مقام است و محبت را دو گام، صوفیان را مقام مجاهدت است و صافیان را مقام مشاهدت. عاشقِ صوفی، صاحبِ رنج است و محبتِ صافی، صاحبِ گنج. صوفی، دایم در زیر بار است و مردِ صافی، در برِ یار.

عشق را دو مقام است و محبت را دو گام، صوفیان را مقام مجاهدت است و صافیان را مقام مشاهدت. عاشقِ صوفی، صاحبِ رنج است و محبتِ صافی، صاحبِ گنج. صوفی، دایم در زیر بار است و مردِ صافی، در برِ یار.

* تا عشق تو در تن است از تن نالم   و ز تو به هزار گونه شیون نالم

از تو نه به دوست نی به دشمن نالم             اکنون که تو من شدی من از من نالم

 

* یاد تو مبادا که فراموش دل است     چون حلقه ی بندگی است در گوش دل است

گر دست نمی رسد به وصلت شاید    چون نقشِ خیال تو در آغوش دل است

قدم های عشق

* بدان که عشق، سه قدم است: اول قدم کشش است، دوم قدم کوشش است، سوم قدم چِشش. از این سه قدم دو اختیاری است و یکی اضطراری.

در قدمِ کشش، هم صفتِ «مار» باید بود که بی پای بپوید و بی دست بجوید. در قدم کوشش، هم صفتِ «مور» باید بود که چون داعیه ی عشق، او را در کار کشد، بی تن بار کشد.

* حجره ی عشق بام ندارد و صبح محبت، شام نه.

* علتِ عشق از آبِ دیده و آتش ِ سینه است نه از رنگ و آبگینه. (شیشه(

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر