ماهان شبکه ایرانیان

سهم زنان در نشر حدیث

در شماره 25 فصلنامه، ص 52 68، منابع مربوط به سهم زنان در نشر حدیث معرفی شد و سپس حوزه های حضور زنان در ده عنوان فهرست گردید. اینک ادامه مطلب در پی می آید. 1. اجازات حدیثی زنان
در گذشته یکی از راههای فراگیری حدیث و حفظ و نشر آن، اجازه محدثان و راویان بوده است. در این طریق، فرد اجازه گرفته، مجاز می شد روایتهای اجازه دهنده را خواه مکتوب و خواه مسموع برای دیگران گزارش کند. اجازه پیش از دوره تدوینهای رسمی در حراست و سلامت احادیث سهم بسیار داشت و پس از آن نیز در انتساب کتب و نوشته ها موءثر بود و نیز گنجینه ای از اطلاعات حدیثی به شمار می رفت.1 در اجازات حدیثی زنان نیز مانند مردان سهم داشته اند ؛ گرچه سهم آنان بدان پایه و اندازه نبوده است. البته این مطلب نیازمند تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی است.
این نوشتار به گزارش اجمالی اجازه نامه های زنان نزد شیعیان و اهل سنت نظر دارد. در این گزارش، نظر بر آن است که زنانی که اجازه دریافت کرده اند و یا به دیگران اجازه نقل حدیث داده اند معرفی شوند و اگر متن اجازه نامه ها موجود باشد نقل گردد. در معرفی زنان صاحب اجازه، ترتیب زمانی را ملاک قرار داده و نوشته را در دو بخش شیعه و اهل سنت سامان داده ایم. یک. اجازات زنان شیعی قرن پنجم
نگارنده پیش از قرن پنجم به موردی دست نیافته است:2 1 . دو دختر شیخ طوسی
نویسنده ریاض العلما می نویسد:
دو دختر شیخ طوسی فاضل و دانشمند بودند و برخی از علما بدانان اجازه دادند، و احتمال دارد این اجازه از سوی برادرشان ابو علی و یا پدرشان شیخ طوسی بوده باشد.3
و نیز نوشته است:
مادر سید بن طاووس از بزرگان اهل دانش بود، یکی از شاگردان شیخ علی کرکی در نوشته ای که به معرفی مشایخش اختصاص دارد نوشته است یکی از آنان مادر سید بن طاووس، دختر شیخ طوسی است که پدرش [نقل] تمامی آثار و روایاتش را به وی اجازه داد.4
علامه امینی در اعیان الشیعة می نویسد:
در شرح حال سید احمد بن موسی بن طاووس گذشت که مادرش دختر شیخ طوسی است که او و خواهرش، مادر ابن ادریس، از سوی پدرشان شیخ طوسی اجازه روایت تمام آثار خود و شیعیان را دریافت کردند.5
یادآور می شود، برحسب نقلهای یاد شده، در اینکه دو دختر شیخ طوسی صاحب اجازه بوده اند تردیدی نیست، لیکن اینکه یکی از آنان مادر سید بن طاووس و دیگری مادر ابن ادریس بوده باشد قابل تأمل است و برخی محققان چون حاجی نوری و دیگران بر این سخن خرده گرفته اند.6 قرن هفتم 1. شرف الاشراف و فاطمه، دختران سید بن طاووس
نویسنده ریاض العلما در این باره می نویسد:
این دو زن اهل فضل و دانشمند بودند ؛ چنان که پدرشان نویسنده اهل صلاح، سید بن طاووس، به این دو تَنْ و دو برادرشان محمد و علی [روایت] کتاب امالی شیخ طوسی را اجازه داد.7 قرن هشتم 1. فاطمه عُکْبری
صاحب ریاض العلما در باره اش می نویسد:
فاطمه دختر محمد بن احمد بن عبداللّه بن حازم عکبری، فاضل، دانشمند و فقیه بود. وی از استادان سید تاج الدین محمد بن معیة الحسینی به شمار می رود و شهید به واسطه همان سید تاج الدین از وی نقل حدیث می کند. ظاهر امر آن است که این زن شیعی بود. این زن را شیخ عبدالصمد بن احمد بن عبدالقادر بن ابی الجیش اجازه نقل روایت داد.8 2. فاطمه دختر شهید اول
شیخ حرّ عاملی در کتاب امل الامل درباره اش می نویسد:
وی دانشمند، فاضل، فقیه، اهل صلاح و عبادت پیشه بود. وی از پدرش و از ابن معیه با اجازه نقل حدیث می کرد. پدرش وی را گرامی داشت و زنان را در فراگیری احکام دینی به وی ارجاع می داد.9
شهید ثانی می نویسد:
اجازه نامه سید تاج الدین را به شهید اول، شمس الدین محمد بن مکی و فرزندانش محمد، علی و فاطمه خودم روءیت کردم.10
وی در کتاب درایه نوشته است:
استاد ما شهید اول از استادش سید تاج الدین بن معیه برای تمامی فرزندانش اجازه روایت گرفت و او هم با خط خود این اجازه را نگاشت.11
و نیز می نویسد:
استاد ما شهید اول برای تمامی فرزندانش که در شام به دنیا آمدند، از استادان خودش اجازه روایت گرفت و این اجازه نامه ها نزد من موجود است.12 قرن دهم 1. ام الحسن دختر شَدْقَمْ
صاحب ریاض العلما درباره اش می نویسد:
وی زنی دانشمند و فاضل و کامل بود که شیخ عز الدین حسینی، فرزند عبدالصمد، فرزند شیخ شمس الدین محمد جبل عاملی (م 984 ق) به وی اجازه نقل حدیث داد. همچنین پدرش حسن بن علی بن الحسین، معروف به ابن شَدْقم، برای وی و برادرانش سید محمد و سید علی و سید حسین اجازه نامه حدیث نوشت. وی این اجازه نامه را که مختصر بود، در سال 983، پس از عید غدیر و هنگامی که ابن شَدْقم به مکه مشرف شده بود نگاشت.13 قرن چهاردهم 1. قرائت شیرازی (م 1341)
آیت اللّه نجفی مرعشی در اجازات خود می نویسد:
یکی از کسانی از او که نقل حدیث می کنم، دانشمند و مدرس، خانم قرائت شیرازی است. وی در شیراز متولد شد و نزد میرزا ابراهیم محلاتی و میرزا هدایت اللّه شیرازی درس آموخت، سپس ساکن کربلا شد و در آنجا به زنان کتب اربعه می آموخت. وی در سال 1341 در کربلا از دنیا رفت و همان جا مدفون شد.14 2. ضیافت شیرازی (م 1342)
آیت اللّه نجفی مرعشی در اجازات خود می نگارد:
یکی از کسانی که از وی روایت می کنم، دانشمند بزرگوار، ادیب و شاعر، خانم ضیافت شیرازی است. وی در شیراز به دنیا آمد و ادبیات را نزد شیخ مفید که از ادیبان و شاعران بود فرا گرفت (این شیخ مفید در شعر به داور تخلص می کرد و در یکی از حجره های صحن شاه چراغ سکونت داشت. وی استاد فرصت الدوله شیرازی، نویسنده کتاب آثار العجم، و سید محمد مقدسی خطاط بود که دیوان حافظ را به خط خوش نوشت و منتشر گشت. وی همچنین شرحی بر زیارت عاشورا دارد).
خانم ضیافت شیرازی سپس به کربلا مهاجرت کرد و به فراگیری فقه و اصول پرداخت و مدارج علمی را طی کرد. وی حدود سال 1342 در کربلا از دنیا رفت و همان جا مدفون شد. این خانم از افرادی روایت می کند که یکی از آنان علامه سید مرتضی کشمیری است.15 3. ثریا خانم محسنی
آیت اللّه نجفی مرعشی در اجازات خود می نویسد:
یکی از کسانی که از وی روایت می کنم، فاضل دانشمند و بزرگوار، ثریا خانم محسنی است. وی ساکن کربلا بود و نزد میرزا محمد هندی، امام جماعت بالا سر امام حسین(ع)، در فقه و اصول و حدیث درس آموخت. وی از استادش میرزا محمد هندی، حاجی نوری، میر حامد حسین هندی، سید محمد حسین مرعشی شهرستانی نقل روایت می کند. وی به زنان فقه، اصول و حدیث می آموخت.16 قرن پانزدهم 1. العلویة الامینة الاصفهانیة (1308 1403 ق)
آیت اللّه نجفی مرعشی درباره وی نوشته است:
دانشمند جلیل القدر، محدث متکلم، فقیه اصولی و حکیم، نویسنده آثار فراوان، حاج نصرت بیگم دختر سید محمد علی امین تجار در سال 1308 ق در اصفهان زاده شد و دروس مقدمات را فراگرفت و به درس دانشمند بزرگ شیخ محمد رضا اصفهانی مسجد شاهی و میر سید علی نجف آبادی و سید محمد نجف آبادی و دیگران حضور یافت و درسهای فقه، اصول و علوم عقلی را فراگرفت و به رتبه اجتهاد رسید.
او نوشته های فراوانی دارد که از آن جمله است: الاربعین الهاشمیة، النفحات الرحمانیة، المعاد، مخزن اللئالی، آخرین سیر بشر. وی در اصفهان و در آغاز ماه رمضان سال 1403 از دنیا رفت. او از عالمان بسیاری حدیث روایت کرده است.17
این بانوی بزرگ از عالمانی اجازه نقل حدیث دریافت کرده و شخصیتهایی نیز از وی اجازه نقل حدیث دارند: استادان اجازه بانو امین
1. سید میرزا آقا اصطهباناتی ؛
2. شیخ محمد کاظم شیرازی ؛
3. شیخ عبدالکریم حایری یزدی ؛
4. شیخ محمد رضا نجفی ابو المجد اصفهانی ؛
5. شیخ مرتضی مظاهری اصفهانی ؛
6. آیت اللّه سید شهاب الدین نجفی مرعشی ؛
7. سید علی نجف آبادی.18 اجازه گیرندگان
1. آیت اللّه سید شهاب الدین نجفی مرعشی ؛
2. خانم زینت سادات همایونی ؛
3. شهید سید محمد علی قاضی تبریزی ؛
4. علاّمه عبدالحسین امینی ؛
5. شیخ عبداللّه سُبَیتی ؛
6. شیخ زُهیر حَسّون ؛
7. علامه سید محمد علی روضاتی ؛
8. سید عباس کاشانی.19
در اینجا اجازه نامه هایی که در دسترس است با خلاصه ترجمه فارسی درج می گردد. اجازه آیت اللّه شیخ محمّد کاظم شیرازی20
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد للّه وحده والصلاة والسلام علی من لا نبی بعده و علی آله و صحبه.
و بعد، فإن شرف العلم لا یخفی و فضله لا یحصی، و لذا اشتاقت إلی تحصیله نفوس ،و ممّن صرفت مدة مدیدة من عمرها،و برهة کثیرة من دهرها فی طلبه السیدة الجلیلة النبیلة الحسیبة العالمة الفاضلة غرة ناصیة عصرها، و اُعجوبة دهرها الحاجیة خانم دامت تأییداتها بنت المرحوم المغفور الحاج سید محمد علی أمین التجار الأصبهانی طاب ثراه ، و لقد استجازت منّی و أتنا بعض ما صنفها21 فی المسائل الامتحانیة الفقهیة والاُصولیة، و من الشروح علی بعض الأخبار و بعد ما ثبت بشهادة بعض الأعلام الثقات أنه منها، کشف عن مراتب فضلها و طول یدها فی المعقول والمنقول، و بلوغها مرتبة من مراتب الاجتهاد، فلها العمل بما استنبطتها22 من الأحکام علی الطریقة المألوفة بین الأعلام، ولتحمد اللّه علی هذه النعمة الجلیة والمرتبة العلیة، وعلیها بالاجتهاد و سلوک طریق الاحتیاط، و قد أجزت لها أن تروی عنّی ما صحت لی روایته بطرقی المتصلة إلی الأئمة المعصومین صلوات اللّه علیهم أجمعین والسلام علیها و علی کافة إخوانی و أخواتی من الموءمنین و الموءمنات و رحمة اللّه و برکاته.
و قد حررت هذه الوجیزة فی العتبة المتبرکة العلویة علی مشرّفها الصلاة والسلام والتحیة فی السابع من صفر سنة ألف و ثلاثمئة و أربع و خمسین من الهجرة النبویّة صلی اللّه علیه و آله .
الأحقر محمد کاظم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
دختر مرحوم حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی طاب ثراه که بانویی بزرگوار، شریف، اصیل، عالم و فرزانه، برگزیده زنان زمان و مایه شگفتی دورانش می باشد، از کسانی است که مدت مدیدی از عمرش و زمان درازی از زندگی اش را، صرف تحصیل نموده است.
ایشان از بنده اجازه خواست. من بعضی از آنچه را که ایشان در پاسخ به سوءالات امتحانی فقه و اصول و نیز شرحهایی را که بر برخی اخبار نوشته بود، دیدم. پس از آنکه به شهادت تنی چند از بزرگان مورد اطمینان، ثابت شد که آنها از اوست، مراتب فضل و طول ید وی در علوم معقول و منقول و نیز دستیابی ایشان به مرتبه ای از مراتب اجتهاد را دریافتم. پس بر ایشان باد عمل به احکامی که به روشهای شناخته شده بین بزرگان و دانشمندان اسلامی، استنباط می کند. و باید خدای را بر این نعمت گرامی و مرتبه عالی سپاس گوید. بر او باد اجتهاد و نگهداری جانب احتیاط.
به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من، تمامی آنچه را که روایتش برای من صحیح است، به طرقی که متصل به ائمؤ معصوم صلوات اللّه علیهم اجمعین باشد. درود، رحمت و برکت خدا بر او و بر تمامی خواهران و برادران موءمنم باد.23
 نجف، حرم مطهر امیر الموءمنین، علی(ع)
هفتم صفر 1354ه محمد کاظم شیرازی اجازه آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی
وی در حاشیه مرحوم شیرازی می نویسد:
«صحّ ما رقمه دام تأییده و المرجو منها أن لاتنسانی من الدعوات الصالحات فی مظان الاجابات کما إنی لا أنسها».
عبدالکریم حایری
آنچه آقای محمد کاظم شیرازی نوشته اند، صحیح است. امیدوارم آن بانو مرا از دعای خیر، در جاهایی که گمان اجابت می رود، فراموش نکند، همان طور که بنده ایشان را از دعای خیر فراموش نمی کنم. اجازه آیت اللّه میرزا آقا اصطهباناتی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد للّه رب العالمین، وأفضل الصلوات وأکمل التحیات علی أشرف الأنبیأ والمرسلین، وأکمل السفرأ والمبلّغین محمد صلی اللّه علیه و آله الکهف الحصین، و غیاث المضطر المستکین، و لعنة اللّه علی أعدائهم أبد ال آبدین، و دهر الداهرین. و بعد، فان السیدة الجلیلة النبیلة، الحسیبة النسیبة، العالمة العاملة، الجامعة للمعقول و المنقول، فریدة الدهر و حجة نسأ العصر، الحاجیة خانم دامت تأییداتها بنت المرحوم المبرور الحاج السید محمد علی أمین التجار الأصبهانی طاب ثراه ممّن صرفت مدة وافیة من عمرها الشریف و برهة کافیة من دهرها المنیف فی تحصیل العلوم الشرعیة و المعارف الدینیة، و تکمیل مکارم الأخلاق السنیة، و تنقیح القواعد الاُصولیة والفقهیة حتی فازت بالمراتب العالیة من العلم والفضل العیان، و صارت ممّن یشار الیها بالبنان، و قد استجازت من الأحقر فاختبرتها فی مسائل الاُصولیة و فقهیة، فأرسلت إلیّ بأجوبتها، و هی ما صح و ثبت عندی بشهادة بعض الثقات الأجلأ من أنها منها کاشفة عن طول باعها، و وفور اطلاعها، و واجدتها لقوة الاستنباط، و بلوغها الی درجة من الاجتهاد، فلها العمل بما استنبطته من الأحکام علی النهج المألوف بین الأعلام، و ذلک فضل اللّه یوءتیه من یشأ من الرجال و النسأ و لنعم ما قال:
فلو کن النسأ بمثل هذه
لفضلت النسأ علی الرجال
فلا التأنیث لاسم الشمس عار
ولا التذکیر فخر للهلال
فلتحمد اللّه علی ما أعطاها من الفضل و الإنعام، و أولاها من النعم الجسام، و قد أجزت لها أن تروی عنّی کلّما صحّت لی روایته، و جازت لی اجازته بطرقی المنتهیة إلی المشایخ الفخام، و أرباب الجوامع العظام أعلی اللّه تعالی مقامهم فی دارالسلام سیما المتقدمة التی علیها المدار فی الأعصار و الأمصار و المتأخرة المشتهرة غایة الاشتهار، و اُوصیها بأن لا تدع جانب الاحتیاط فی موارد الشبهات، فإنه الواقی عن زلل الصراط، و أرجو أن لا تنسانی عن صالح الدعأ.
الأحقر إبراهیم الحسینی الشیرازی الاصطهباناتی
الشهیر بالمیرزا
فی شهر صفر الخیر 1354 ق
بسم اللّه الرحمن الرحیم
بانوی گرامی، شریف، اصیل، عالم عامل، جامع علوم عقلی و نقلی، گوهر روزگار و حجت زنان زمان، دختر مرحوم حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی طاب ثراه از کسانی است که مدت مدیدی از عمر عزیز، و زمان درازی از زندگی گرانقدرش را در تحصیل علوم شرعی و معارف دینی و تکمیل مکارم اخلاق حسنه و تحقیق و تنقیح قواعد فقه و اصول گذرانده است ؛ تا جایی که به مراتب عالی علم و دانش نایل آمد و از کسانی گردید که او را با انگشت به یکدیگر نشان می دهند.
ایشان از این حقیر، اجازه خواست و این بنده از وی در مسائل فقه و اصول کسب اطلاع نمودم. پاسخهای ارسالی، که به گواهی تعدادی از بزرگان مورد اطمینان، ثابت می کرد آن جوابها از خود ایشان است، از طول ید و کثرت اطلاعات و وجود قوه استنباط و دستیابی ایشان به درجه ای از اجتهاد خبر می داد.
او باید خدای را بر این نعمتها و بخششهای گرانقدر که به او عطا کرده است، سپاسگزار باشد. به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من آنچه را که روایتش برای من صحیح است، به طرقی که به مشایخ بزرگ و دانشمندان جامع علوم که خدا مقامشان را در بهشت عالی گرداند منتهی گردد.
... توصیه ام به ایشان این است که در موارد شبهات جانب احتیاط را رها نکند، زیرا این راه، نگاه دارنده انسان است. و امیدوارم که مرا از دعای خیر فراموش نکند.
صفر الخیر 1354
ابراهیم حسینی شیرازی اصطهباناتی اجازه بانوی اصفهانی به آیت اللّه فقید سید شهاب الدین مرعشی نجفی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد للّه وحده، والصلاة والسلام علی من لا نبیّ بعده، و علی آله و صحبه الناهجین منهجه و بعد.
فإنّ جناب السیّد العالم العلاّم و الفاضل الموءیّد الهمام، عمدة العلمأ العاملین، السیّد السند، السیّد شهاب الدین الحسینی المرعشی الغروی النسّابة المکنّی بأبی المعالی والمشتهر ب آقا نجفی دامت إفاضاته قد استجاز من الحقیرة فاستخرت اللّه تعالی فی إجازته، و أجزت له أن یروی عنّی جمیع ما صحّت له روایته من کتب التفسیر و الأدعیة والحدیث و الفقه، و غیر ذلک من مصنّفات أصحابنا، و ما رووه عن غیرنا بجمیع طرقی المعلومة المضبوطة فی محالّها عن مشایخی الکرام منها: ما أخبرنی به إجازةً حجة الإسلام الشیخ محمد الرضا النجفی الاصفهانی دامت برکاته ، عن السیّد حسن الصدر العاملی، عن الشیخ العالم الحاج مولی علی بن المرحوم میرزا خلیل، عن الشیخ عبدالعلی الرشتی، عن کاشف الغطأ والسیّد علی صاحب الریاض کلاهما، عن المولی محمد باقر البهبهانی، عن والد الماجد محمد أکمل، عن العلاّمة الشیروانی و المولی جمال الدین الخونساری و الشیخ جعفر القاضی و المولی محمد باقر المجلسی جمیعاً، عن المولی محمد تقی المجلسی، عن الشیخ بهأ الدین العاملی قدّس اللّه تعالی أسرارهم بطرقه المسطورة فی أوّل کتاب أربعینه، و اُوصیه دامت إفاضاته بما أوصی به جدّی أمیر الموءمنین صلوات اللّه علیه و علی آله الطاهرین إلی ابنه الحسن(ع) فیما کتب إلیه عند انصرافه من صفیّن و هو قوله علیه السلام : «فاُوصیک بتقوی اللّه تعالی یا بنیّ، و لزوم أمره، و عمارة قلبک بذکره، و الاعتصام بحبله، و أیّ سبب أوثق من سبب بینک و بین اللّه جلّ جلاله إن اخذت به فَاَحْیِ قلبک بالموعظة، و اَمته (موّته خ ل) بالزهد، و قوّهِ بالیقین، و ذِّلله بذکر الموت، و قررّه بالفنأ، و اسکنه بالخشیة، و اشعره بالصّبر، و بصّره فجائع الدّنیا، و حذّره صولة الدهر و فحش تقلّبه و تقلّب اللیالی و الأیّام، و اعرض علیه أخبار الماضین، و ذکّره بما أصاب من کان قبلک من الأوّلین، و سر فی دیارهم و اعتبر آثارهم، و انظر فیما فعلوا و این حلّوا و نزلوا، و عمّن انتقلوا [انقلبوا (خ ل)] فإنّک تجدهم قد انتقلوا عن الأحبّة و حلّوا دار الغربة، و کأنّک عن قلیل (قریب خ ل) قد صرت کأحدهم، فاصلح مثواک و لا تبع آخرتک بدنیاک»، و اُوصیه أن یکثر التدبّر فیما تضمّنته هذه الوصیّة المبارکة، و التفکر فیما أورده فی النهج من کلامه علیه السلام بعد قوله: «الهیکم التکاثر»، فما من أحدٍ جعله نصب عینیه إلاّ و قد صارت الدنیا بجمیع ما فیها عنده کجناح بعوضة.
و أسئل اللّه تعالی أن یوفقنا جمیعاً لذلک، و أن لا یکلنا إلی أنفسنا طرفة عین بالنبیّ و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین و السلام علیه و علی جمیع إخواننا الموءمنین و رحمة اللّه و برکاته.
حررّته فی غرّة شهر محرّم الحرام 1358 و أنا الحقیرة الفقیرة إلی رحمة ربّها الغنیّ العلویّة بنت الحاج سید محمد علی الملقّب بأمین التجار الاصفهانی.24
بسم اللّه الرحمن الرحیم
...عالم علامه، فاضل موءید، رکن عالمان عامل، سید سند، جناب آقای سید شهاب الدین حسنی حسینی غروی، عالم به علم نسب، مکنی به ابو المعالی و مشهور به آقا نجفی دامت افاضاته از این جانب اجازه خواست. پس از استخاره از خداوند تعالی، به ایشان اجازه دادم که روایت کند از من هر چه را که روایتش برای من صحیح است، از کتب تفسیر و ادعیه و حدیث و فقه، و غیر اینها از تألیفات شیعه و آنچه اصحاب ما از غیر شیعه روایت کرده اند، به جمیع طرقی که معلوم و در جای خود مضبوط است.
... به ایشان سفارش می کنم که در سفارشهای امیر الموءمنان بسیار تفکر کند...، و در سخنان آن حضرت در نهج البلاغه بعد از آیه «الهیکم التکاثر» زیاد تأمل کند. کسی نیست که آن سخن را نصب العین خود قرار دهد، مگر دنیا و همه آنچه در اوست، نزد او همانند بال مگس پست و بی ارزش گردد.
از خداوند متعال توفیق همگان را در عمل به این سفارشها مسئلت می نمایم و از او می خواهم که به حق پیامبر و خاندان پاکش ما را به اندازه یک مژه به هم زدن به خود وا نگذارد. والسلام علیه و علی جمیع اخواننا المسلمین و رحمة اللّه و برکاته
اول محرم 1358ه
علویه امینیه، دختر حاج محمد علی امین التجار اصفهانی اجازه آیة اللّه محمدرضا ابوالمجد اصفهانی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
ما الروضُ إذا طابَ شَمیمهُ، و تدّبجّ أدیمهُ، و صَحَّ هواوءهُ فاعتلَّ نَسیمُهُ، و تسَلسَلَتْ فی ظلاله جداولُهُ، و حدّثتْ بحدیث قُدرة القدیم تعالی عنادلُهُ بِأذکی و أزکی و أحسنَ و أبهی مِنْ حَمْدِ اللّه الذی کتَبَ علی صفحات الإمکان حدیثَ وجوب وُجُودِهِ، [ودوت] بمُضطَرب أمواجها، أخبارَ کرمه وَجودِهِ.
نحمدُهُ و نُثنی علیه، ولا نُطیقُ أدأَ واجب حمده و ثنائه، و نشکرهُ علی مُتواتِر نَعمائه و مُستَفیض آلائه. و نُصلّی و نسلّمُ علی جمیع رُسُلِهِ و أنبیائِهِ و مبلّغی وَحیهِ و أنبائه. لا سیّما علی واسطة عِقْدهم المفصل، و الاخر فی الرسالة والمخلوق فی الطِراز الأَوَّل، أبی القاسم محمد، و آله الذین رَوَوْا عنه آثارَ الشَرَف والسَداد، مُسَلْسَلاً بالابأ والأجداد الذین مرفوعُ الطاعاتِ مَوْقُوفء علی ولایتهم، و مَقبُول الطاعات منوطء بمعرفتهم.
و رحمته و رضوانه علی مشایخنا الصالحین، و أسلافنا الماضین، الذین اقتفَوْا نَارهم، و أدوا إلینا علومهم و آثارهم، فجزاهم اللّه أفضل الجزأ، علی ماکابدوه من التَعَب والعَنأ، حتی حفظوا مُتونها عن التحریف بالمناولة والسماع، و أسانیدها بالتحدیث عن الانقطاع.
و بعد ؛ فإنّ السیّدةَ الشریفة العالیة، والدرّة المکنونة الغالیة، ثمرة الشجرة التی (أصلها ثابتء و فرعها فی السمأ) و زهرة روضة بَنی الزهرأ، رَبّة المفاخر والمناقب، و عقیلة آل أبی طالب، المقتفیة آثار آبائها و أجدادها، والجامعة بین طریف المکارم و تِلادها، و الاخذة بطَرَفی الفَخار من الحَسَب و النَسَب، و البالغة منه أعلی الرُتَب [العالمة الفاضلة الفقیهة الحکیمة العارفة الکاملة]، ذات الشرف الباذخ، اُمّ الفضل، سِتّ المشایخ، کریمة الواصل إلی رحمة الرحمن، و الساکن فی جوار أجداده غرف الجنان (السیّد محمد علی أمین التجّار) قدّس اللّه روحه و جعل من الرحیق المختوم غَبوقه و صَبوحَه، أهدتْ إلیّّ کتابها الکریم، الذی سمّتْهُ: «الأربعین الهاشمیّة» ولو کان أمرُ التَسْمیة إلیّ لسمّیتُهُ «الأربعین الفاطمیّة».
فوجدتُه عقداً منظّماً من غوالی الفرائد، و مسرحاً تُجنی منه ثمارُ الفوائد، مُصَنفاً یشهد کلّ مُنْصِفٍ أنّه حوی صُنوف العلوم، و أحیا من الاثار المعاهدَ و الرُسُوم.
کما قیلَ من المتقارب :
تَزِینُ مَعانیهِ ألْفاظَهُو
ألفاظُهُ زائِناتُ المعانیْ
فکم کنز خفیَ من الأسرار أوْضَحَتْهُ، و مُشْکل من الأخبار فَسَّرتْهُ، و حدیث مُعضلٍ أزاحتْ عنه الإعضال، و أصابت الحقّ إذا اختلفتْ فیه الأقوال، و لا غَرْوَ؛ فأهل البیت أدری بما فیهِ، و أعرفُ بظاهره و خافیهِ.
قوام الکتاب أنّها أمُّ الکتاب، الذی لو صدر من رُحَلةٍ یخترقُ الافاق، و یجوبُ البلادَ من الشام و العراق، و یختلف إلی مدارس العلم و یجالس العلما... لحقَّ له التَقْریظُ و الإطرأُ! فکیف بمن أرخَتْ سِتْرها، و لم تُبارِحْ خِدْرَها!!
فیحقّء أنْ تَفْتَخرَ بها رَبّاتُ الخُمُرِ و الحِجال، علی لابِسی العمائم من الرجال، و تُباهی بمن لم تُفارقْ خَمْسُها و هی خُماسیّة الأَقلامَ و المزابرَ، و لم تُجالسْ إلاّ الکتبَ و الدفاتر، صَرَفَتْ فی إنشأ العلوم ثمینَ أوقاتِها، إذا صَرَفْنَهُ فی اللعب باللُعبة أترابُها ولِداتُها.
ولکنّها وفّقها اللّه لم تذکر السَنَدَ الذی تَمُتّ به إلی الثِقات الأَثْبات، من سَدَنَة علوم الأئمّة الهُداة، و الأسانیدُ إذا لم تُعرض علی أهلها لا یعرفُ صحیحُها من معتلّها من البسیط:
لا یعرِف الشَوقَ إلاّ مَنْ یُکابدُهُ
و لا الکنایة إلاّ من معانیها
فإذا وقعَ لمثل صاحب «إشارات الاُصول» غَلَطان واضِحان فی سَنَدٍ واحد و هو النَیْقدُ الخبیرُ فما ظنّءک بمنة....
و کان من اهتمام السَلَف بنَقْد الأسانید، والجِدّ فی أمرها ما یعرفه أهل العلم. فکانوا یضربون آباطَ الإبِل، و یشدُّون الرِحال، و یطوفُون البلادَ، لتحصیل العالی من الأسناد [لأنّه أبعد من الفساد]. و ربّما قلبُوا بعضَ الأسانید، أو رکّبوا بعضَها من بعض، لامتحان مُدَّعی العلم، فإذا خفی علیه لم یلتفتوا إلیه. و قد قالوا: الإسناد من الدین، و ما حُوربت البِدع بمثل الأسانید، و لولاها لنَقَلَ مَنْ شأَ ما شأَ و عَزاه إلی مَنْ شأَ.
فاستخرتُ اللّه تعالی، و أهدیتُ إلیها نبذةً من الأسانید [الصحیحة، أجزت لها الروایة عنّی] بحقّ روایتی عن [علیة[ الشیوخ الأثبات، و [أئمّة الحدیث] سَدنَة علوم الأئمّة الهداة:
1. أخبرنی الشیخ العالم العارف السالک، و الورع التقیّ الناسک، جامع أشتات الفضائل، و نموذج الأوائل، إمامُ زمانه بل الأزمان فی علوم الحدیث، و مَنْ لم یکتمل طَرْفُ الدهر بمثله فی القدیم و الحدیث، أبو محمد، الاقا میرزا حسین النوریّ الطبرسیّ أعلی اللّه فی درجات الجنات رُتْبَته، و عطّر بأنسام الرحمة تُرْبَته، فی الحائر الشریف ممّایلی الرأس المبارک.
قال: أخبرنی الشیخ الإمام الحاج الشیخ مرتضی الأنصاری، عن المولی أحمد النراقی عن السیّد مهدی الطباطبائی بحر العلوم [عن المولی الاغا محمد باقر الوحید الأصبهانی الشهیر بالبهبهانی].
2. (ح) و أخبرنی شیخی و أستادی، و مَنْ علیه فی العلوم اعتمادی (و عنه إسناد(» العلاّ مة الثانی الحاج الشیخ فتح اللّه النمازیّ الأصبهانی الملقّب بشیخ الشریعة المعروف بشریعت [طاب ثراه].
3. والسیّد العالم الثقة، صدوق عصره، السیّد حسن صدر الدین العاملیّ أصلاً، الکاظمیّ موطناً.
4. و السیّد الرئیس فی الدنیا والدین الحاج السیّد محمد القزوینیّ ثمّ الحلّی (عن) والده الحاج السیّد مهدی القزوینیّ الحلّی (عن) عمّه السیّد باقر (عن) خاله بحر العلوم (عن) الفرید آغا محمد باقر الأصبهانی المعروف بالبهبهانیّ.
(ح) و (عن) السیّد مهدی القزوینی (عن) جدّ أولاده الشیخ علی شارح اللُمعَتَین (عن) والده الشیخ جعفر کاشف الغطأ (عن) الفرید البهبهانیّ.
(ح) و أخبرنی شیخ الشریعة «شریعت» (عن) الفقیه التقیّ الشیخ محمد حسین الکاظمیّ أصلاً و النجفیّ موطناً، صاحب «هدایة الأنام فی شرح شرائع الإسلام» فی سَبْعٍ و عشرین مجلدة (عن) الشیخ محمد حسن الأصبهانی أصلاً النجفیّ موطناً، صاحب «جواهر الکلام» (عن) شیخیه الجلیلین: کاشف الغطأ، و السیّد جواد العاملی صاحب «مفتاح الکرامة» عن بحر العلوم.
(ح) و أخبرنی السیّد حسن صدر الدین.
5. و الحاج الشیخ باقر البهاری الهمدانی (عن) المیرزا حسین ابن المرحوم المیرزا خلیل الطبیب (عن) الاخوند مُلاّ محمد تقیّ الجرفادقانی الگلپایگانی (عن) جدّی [العلاّ مة] الإمام الشیخ محمد تقی [الرازیّ النجفیّ، ثمّ الأصفهانی[ صاحب «هدایة المسترشدین» (عن) جدّ أولاده کاشف الغطأ.
(ح) و (عن) المیرزا حسین (عن) خال والدتی السیّدة الصالحة، الحاج السیّد أسد اللّه (عن) والده، و جدّها الحاج السیّد محمد باقر الرشتی، ثمّ الأصبهانی «حُجّة الإسلام» (عن) الأمیر السیّد علیّ صاحب «ریاض المسائل» (عن) خاله الفرید [الاغا محمد باقر] البهبهانی.
(ح) و أخبرنی السیّد حسن الصدر (عن) الشیخ الفقیه العابد العارف الزاهد الحاج المُلاّ علیّ بن المیرزا خلیل الطبیب (عن) الشیخ عبدالعلیّ الرشتی (عن) کاشف الغطأ، و صاحب «ریاض المسائل» [کلاهما [(عن) المولی الفرید الاغا محمد باقر (عن) والده المولی محمد أکمل (عن) العلاّ مة الشیروانی، و المولی جمال الدین الخونساری، و الشیخ جعفر القاضی، والمولی محمد باقر المجلسی، جمیعاً (عن) المولی محمد تقی المجلسیّ (عن) الشیخ بهأ الدین العاملیّ (عن) والده الشیخ حسین بن عبدالصمد (عن) الشیخ زین الدین الشهید الثانی (عن) الشیخ علی بن عبدالعالی المیسیّ العاملی (عن) سمیّه الشیخ علی بن عبدالعالی الکرکیّ «المحقّق الثانی» (عن) الشیخ الثقة المعمِّر، ملحق الأحفاد بالأجداد: علیّ بن هِلال الجزائری (عن) الشیخ أحمد بن فَهد الحلّی (عن) الشیخ علی بن الخازن (عن) الشیخ الشهید محمد بن مکّی «الشهید الأوّل».
(ح) و (عن) المیسیّ (عن) الشیخ شمس الدین محمد الشهیر بابن الموءذّن الجزّینی (عن) الشیخ ضیأ الدین علی بن الشهید الأول (عن) والده (عن) فخر الدین محمد، و السیّد عمید الدین، و النقیب تاج الدین محمد بن معیّة الدیباجیّ، و السیّد نجم الدین مُهَنّا بن سِنان المدنیّ، و السیّد أبی طالب، أحمد بن محمد بن الحسن بن زُهرة الحلبیّ، و الشیخ رَضیّ الدین علیّ المعروف بالمزیدی، و ملک العلمأ المحقّقین قطب الدین محمد الرازی صاحب «المحاکمات» و «شرحی المطالع و الشمسیّة» جمیعاً (عن) آیة اللّه العلاّ مة حسن بن یوسف بن المطهّر (عن) خاله أبی القاسم جعفر بن سعید «المحقق» (عن) الشیخ حسن بن الدُربی (عن) الشیخ محمد بن علیّ بن شهر آشوب (عن) جدّه شهر آشوب (عن) محمد بن الحسن الطوسیّ «شیخ الطائفة» و «الشیخ» علی الإطلاق.
(ح) و (عن) المحقّق (عن) السیّد شمس الدین فخار بن مَعَدّ الموسوی (عن) الشیخ سدید الدین شاذان بن جبرئیل القُمّی (عن) العماد الطبری (عن) الشیخ أبی علی ابن الشیخ الطوسیّ (عن) والده.
و إلی «الشیخ» ینتهی جمیع الروایات مَنْ تقدّم من أصحاب النبیّ و الأئّمة و علمائنا، و هی کلّها داخلة فی روایاته، و طرقه إلیهم معلومة مذکورة فی کتبه، کما قاله الشیخ حسن بن الشهید الثانی.
و نخُصُّ بالذکر طریقه إلی کلینی: فإنّه یروی «الکافی [الشریف]» و سائر کتب الکلینی: (عن) الشیخ المفید (عن) جعفر بن محمد بن قولویه (عنه). و یروی کتب الصدوق: (عن) المفید أیضاً (عن) الصدوق. و یروی کتب المفید، و ابن الغضائریّ، و الشریفین المرتضی و الرضی (عنهم) بلاواسطةٍ.
فأجزتُها خارَ اللّهُ لها و أحسن جزأها أن تروی بهذه الطرق و غیرها ممّا لم أذکرها حَذَرَ الإطالة، و جُلّها بل کلّها مذکورة فی خاتمة «مستدرک الوسائل» لاستادی العلاّ مة النوری. فَلْتَرْوِ عنّی بها جمیع مصنّفات أصحابنا المتقدمین و المتأخّرین، ممّا صحّت لی روایتهُ، بحقّ إجازتی عنهم و أنا أوصیها بالوصایا الثلاث التی أوصانی بها مشایخی، و أوصاهم بها مشایخهم، و هی: 1. تقوی اللّه فی السرّ و العلانیة، 2. و السعی فی قضأ حوائج أهل الإیمان، 3. و سلوک طریق الاحتیاط.
(فصل)
و لنا إلی کتب المخالفین طُرُقُ کثیرةء مذکورة فی مطوّلات الإجازات، نقتصر علی طُرق المهمّ من کتب روایاتهم:
أمّا الطریق إلی «صحیح البخاری»: فإنّا نروی بطرقنا السابقة إلی العلاّ مة (عن) والده (عن) الشیخ علیّ بن محمد الواسطی (عن) القاضی أبی بکر محمد بن علیّ المحتسب بواسط (عن) نور الهدی الزینبی (عن) العالمة کریمة بنت أحمد المروزی (عن) أبی الهیثم محمد بن مکی (عن) محمد بن یوسف الفربری (عن) محمد بن اسماعیل البخاری.
و أمّا الطریق إلی «صحیح مسلم»: (فعن) العلاّ مة (عن) السیّد رضیّ الدین بن طاووس (عن) الحسن بن الدربیّ (عن) محمد بن شهر آشوب (عن) أبی عبداللّه الفَرّاوی (عن) أبی الحسین عبد الغافر الفارسی (عن) أبی أحمد الجلودی (عن) إبراهیم بن محمد بن سفیان (عن) أبی الحسین، مسلم بن الحجّاج.
و إلی «مسند» أحمد بن حنبل: (عن) العلاّ مة (عن) والده (عن) علیّّ بن محمد الواسطی (عن) والده (عن) أمین الحضرة هبة اللّه بن محمد الشَیْبانی (عن) أبی علیّ ابن المذهب (عن) أحمد بن جعفر بن حَمدان (عن) عبداللّه بن أحمد بن حنبل (عن) أبیه.
و أمّا الطریق إلی کتاب «الجمع بین الصحاح الستَة» و هی: موطّأ مالک، و صحیحا البخاری و مسلم، و سنن أبی داود، (والترمذی) و صحیح النسائی لأبی الحسن رَزیْن بن معاویه السرقسطی لأندلسی: (فعن) العلاّ مة، بإسناده (عن) ابن البِطْریق (عن) عبداللّه [بن ] منصور الباقلانی (عن) رزین بن معاویة الأندلسی.
و أمّا الطریق إلی کتاب «الشهاب فی السنن و الاداب» من کلام رسول اللّه(ص)، تألیف القاضی أبی عبداللّه بن سلامة القُضاعی: (فعن) العلاّ مة (عن) أبیه (عن) السیّد فخار بن معدّ الموسوی (عن) القاضی ابن أبی الفتح محمد بن أحمد (عن) أبی القاسم بن الحصین (عن) القاضی أبی عبداللّه القضاعی.
و أمر هذا الکتاب عجیب! لأنّ الظاهر أنّه من کتب المخالفین، و مع ذلک اعتنی به جمع من أصحابنا، فشرحوه و نقلوا عنه، و دعا ذلک إلی أنْ زعم استادی العلاّمة النوریّ: أنّه من کتب الشیعة، و جعله لذلک من مدارک کتابه «مستدرک الوسائل» فراجع.
و لأصحابنا طرقُ إلی سائر کتب المخالفین، غیر کتب الروایات من اللغة و القرأات و التفسیر و غیرها ممّا لا فائدة فی ذکرها. فَلْتَروِ المجازةُ العالمةُ ما شأت منها، عنّی، بالطرق التی ذکرتها. أسأل اللّه تعالی لی و لها التوفیق.
کتبها العبد أبو المجد محمد الرضا آل العلاّ مة الإمام الشیخ محمد تقی صاحب «هدایة المسترشدین»، حامداً مصلّیاً مسلّماً. العاشر من شهر ربیع الأوّل من شهور سنة (1357) ببلدة أصبهان.
[و قد جأ فی ذیل النسخة المطبوعة ما نصّه]
بسم اللّه و بحمده و بالصلاة علی محمد و آله
أخبرنی اُستادی العلاّ مة الشیخ فتح اللّه (شریعت) (عن) المیرزا محمد باقر الخونساری (عن) جدّی حجّة الإسلام الحاج السیّد محمد باقر الرشتی (عن) صاحبی «الریاض» و «القوانین» (عن) الفرید البهبهانی (عن) والده محمد أکمل (عن) المولی محمد باقر المجلسی (عن) المولی محسن الفیض (عن) صدر المتألّهین (الملاّ صدرا) (عن) أستاده الأمیر محمد باقر الداماد (عن) خاله الشیخ عبدالعالی (عن) والده الشیخ علی بن عبدالعالی الکرکی (عن) علیّ بن هلال الجزائری (عن) أحمد بن فهد الحلّی (عن) علی بن الخازن الحائری (عن) محمد بن مکی الشّهید الأول (عن) قطب الدین الرازی صاحب «المحاکمات» (عن) العلاّ مة (عن) أستاده نصیر الدین الطوسی (عن) والده محمد (عن) السیّد الجلیل فضل اللّه الراوندی (عن) المجتبی بن الداعی الحسینیّ (عن) الشیخ الطوسی (عن) المفید (عن) محمد بن علی بن بابویه (عن) جعفر بن محمد بن قولویه (عن) الکلینی (عن) الحسین بن محمد الأشعری (عن) معلّی بن محمد (عن) محمد بن جمهور العمّی (عن) عبدالرحمن بن أبی نجران (عمّن) ذکره (عن) أبی عبداللّه (ع) قال: «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه اللّه یوم القیامة عالماً فقیهاً».
و أرجو من فضل اللّه أن تکون هذه السیّدة صاحبة «الأربعین» ممّن شملته هذه البشارة.
25...پس از حمد و سپاس الهی، خانم بزرگوار و بلند مرتبه، و گوهر ارزشمند، میوه درختی که ریشه اش ثابت و شاخه هایش در آسمان است، و شکوفه باغ فرزندان زهرا، صاحب منقبتها و افتخارات، دختر خردمند تبار ابی طالب پیروِ راهِ پدران و اجداد، صاحب مکارم خُرد و کلان، و دارنده اصالت و نسب، کسی که مراتب کمال را به خود اختصاص داده، بانوی فرزانه، حکیم، عارف، کامل، صاحب فضایل، سیده مشایخ بانوی گرانقدر واصل به رحمت الهی، صاحب شرف عالی، ... کتابش را که الاربعین الهاشمیة نامیده بود، به من هدیه کرد، و اگر نامگذاری کتاب به من سپرده می شد، آن را الاربعین الفاطمیه نامیده بودم. آن را گنجینه ای از گوهرهای گرانبها یافتم که از آن بهره های فراوان بدست می آید، نوشته ای که هر مصنفی گواهی دهد که علوم عدیده در خود دارد و آثار و سنن و رسوم را زنده کرد....
به وی اجازه دادم که روایت کند از من به طریقی که از مشایخ و بزرگان حدیث روایت کرد. 2. ام جعفر الخطیب
در کتاب اعلام النسأ الموءمنات درباره وی آمده است:
او در شهر بغداد متولد شد و به همراه برادرش شیخ عبدالکریم خطیب به نجف اشرف مهاجرت نمود. وی همسر دوم شیخ زهیر حسون می باشد که نزد برادر و همسرش درس آموخت. آیت اللّه العظمی سید شهاب الدین مرعشی در منزل ایشان حضور یافته و از وی امتحان گرفته و به او اجازه نامه راویت داده است. و من آن اجازه نامه را دیده و خوانده ام.26 3. ام علأ حسون
در کتاب اعلام النسأ الموءمنات چنین آمده است:
امّ علأ، دختر حاج جعفر حسون و همسر مهندس عبدالحسین حسون است. وی در شهر بغداد به دنیا آمد و همان جا پرورش یافت و پس از ازدواج با پسر عموی پدرش به شهر کوفه رفت و در آنجا فراگیری علوم دینی را آغاز کرد.
او نزد عمویش شیخ زهیر حسون درس خواند. آیت اللّه نجفی مرعشی به هنگام حضور در منزل عمویش شیخ زهیر در قم از وی امتحان گرفت و به وی اجازه روایت داد، و ما این اجازه را دیده و خوانده ایم.27 4. ام علی حسون
در کتاب اعلام النسأ الموءمنات چنین می نویسد:
او دختر حاج محمد علی حسون و همسر شیخ زهیر حسون است. وی در نجف اشرف در خانواده ای اصیل و متدین زاده شد. آیت اللّه نجفی مرعشی آن گاه که در منزل ایشان حضور یافت، از وی امتحان گرفت و به وی اجازه روایت داد. ما این اجازه را دیده و خوانده ایم.28
______________________________
1. در این زمینه ر. ک: میراث حدیث، دفتر سوم، ص 7 9.
2. یادآوری می شود گردآوری و تحلیل اجازه نامه های زنان تاکنون مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته و آنچه نگارنده به صورت خاص در این زمینه دیده از این قرار است:
الف . اعلام النسأ الموءمنات ، محمد الحسون ام علی مشکور ، ص 701 .
ب . بانوی مجتهد ایرانی ، ناصر باقری بیدهندی ، ص 101 116 .
ج . علوم الحدیث ، ش 4 ، محمد رضا الحسینی الجلالی ، ص 311 357 .
د. المرأة المسلمة و اجازة الحدیث عند الفریقین، ام علی مشکور، هفتمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، 1373، 22ص.
3. ریاض العلما ، ص 408 .
4. همان ، ج 5 ، ص 408 .
5. اعیان الشیعة ، ج 13 ، ص 487 .
6. اعلام النسأ الموءمنات ، ص 121 و 262 .
7. ریاض العلما ، ج 5 ، ص 408 ؛ اعیان الشیعة ، ج 8 ، ص 390 .
8. ریاض العلما ، ج 5 ، ص 406 ؛ اعیان الشیعة ، ج 8 ، ص 391 .
9. امل الامل ، ج 1 ، ص 193 .
10. همان ، ص 180 .
11. الرعایة ، (سلسلة موءلفات الشهید الثانی /13) ص 139 .
12. همان ، ص 141 .
13. ریاض العلما ، ج 1 ، ص 253 .
14. الاجازة الکبیرة ، ص 246 ص 247 .
15. همان ، ص 247 .
16. همان ، ص 246 .
17. همان ، ص 245 246 . درباره شرح حال ایشان ، ر . ک به : بانوی مجتهد ایرانی ، ناصر باقری بیدهندی؛ اعلام النسأ الموءمنات ، ص233، ش145 ؛ المسلسلات فی الاجازات ، ج 2 ، ص 452 453 .
18. المسلسلات فی الاجازات ، ج 2 ، ص 452 453 .
19. المسلسلات فی الاجازات ، ج 2 ، ص 453 ؛ بانوی مجتهد ایرانی ، ص 113 114 .
20. متن عربی این اجازه و دو اجازه بعد را دوست فاضل و ارجمندم جناب آقای باقری بیدهندی در اختیارم نهاد، که بدین وسیله از ایشان سپاسگزاری می شود.
21. در نسخه چنین آمده، ولی صحیح «صنفته» می باشد.
22. در نسخه چنین آمده، ولی صحیح «استنبطته» می باشد.
23. این ترجمه و سه ترجمه بعد از کتاب بانوی مجتهد ایرانی، ص 101 116 برگرفته شده است.
24. المسلسلات فی الاجازات، ج1، ص 308.
25. این اجازه در کتاب جامع الشتات، ص 128 141، اثر بانو امین به چاپ رسیده است و استاد سید محمدرضا جلالی حسینی با تصحیح و تحقیق آن را در مجله علوم الحدیث، ش 4، ص 347 357، منتشر کرده است. متن فعلی بر اساس تصحیح استاد جلالی در مجله علوم الحدیث می باشد.
26. اعلام النسأ الموءمنات ، ص 132 ، ش 38 .
27. همان ، ص 171 ، ش 91 .
28. همان ، ص 172 ، ش 93 .
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان