ضرورت پژوهش در ولایت فقیه

طرح نوآورانه مسأله ولایت فقیه از ابتکارات ارزشمند امام خمینی(ره) بود ایشان اولین فقیهی است که علاوه بر طرح و بررسی مسأله ولایت فقیه در مرحله تئوری، موفق به عینیّت بخشیدن آن در جامعه شد

مقدمه

طرح نوآورانه مسأله ولایت فقیه از ابتکارات ارزشمند امام خمینی(ره) بود ایشان اولین فقیهی است که علاوه بر طرح و بررسی مسأله ولایت فقیه در مرحله تئوری، موفق به عینیّت بخشیدن آن در جامعه شد. و در هر دو مرحله ابتکارات فراوانی در این مسأله از خود نشان داد که این مختصر گنجایش طرح آن را ندارد و فقط به فهرست بعضی از ابتکارات امام اشاره می کنم. امام خمینی(قدس سره) در اصل طرح مسأله، شیوه استدلال شرح احادیث مربوط به ولایت فقیه، اختیارات ولی فقیه، حل مشکل تزاحم ولایت دو فقیه، سازگاری ولایت فقیه یا جمهوریت و آزادی های فردی و اجتماعی، کارآیی ولایت فقیه در جهان معاصر و... ابتکارات ارزشمندی دارد که اگر فرصتی دست دهد به شرح و بسط آن ها خواهیم پرداخت.

ولایت در لغت

در لغت ولایت از ریشه «ولی» به معنای قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر به نحوی که فاصله ای در کار نباشد آمده است، و به همین مناسبت در معنای قرب، نصرت، محبت، تدبیر و امارت نیز به کار رفته است.

راغب اصفهانی نوشته است:

«الولاء و التوالی ان یحصل شیئان فصاعداً حصولاً لیس بینهما ما لیس منهما و یستعار ذلک للقرب من حیث المکان... و الولایة النصرة و الوَلایة تولی الامر، و قیل الوَلایة و الوِلایة نحو الدَلالة و الدِلالة و حقیقته تولّی الامر.»*1*

«ولاء و توالی به معنای قرارگرفتن دو چیز و بیشتر در کنار یکدیگر است به نحوی که چیز دیگری میانشان فاصله نیندازد و آن استعاره از قُرب مکانی آورده شده است... ولایت به (کسر واو) به معنای نصرت است و وَلایت (به فتح واو) به معنای تصدی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده معنای هر دو - همانند دَلالت و دِلالت - یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است.» فیروزآبادی نیز ولایت (به کسر واو و فتح آن) را همسان پنداشته و آن را به معنای امارت و سلطنت تفسیر کرده است.*2* فیومی نیز ولایت (به کسر واو) را به معنای تولیت و امارت تفسیر کرده است.*3*

ابن منظور از ابن سکیت نقل کرده است که ولایت (به کسر واو) به معنای سلطنت و وَلایت (به فتح واو) به معنای نصرت است.

بنابراین بی گمان یکی از معانی ولایت همان صاحب اختیاری، امارت، سلطنت و اولویت در تصرف است. و ولایت موردنظر ما در این مقاله همین معناست. و در آیات قرآن نیز ولایت به همین معنا استعمال شده است.*4*

در احادیث معصومان(ع) به ویژه در نهج البلاغه واژه ولایت و دیگر مشتقات آن در معنای سرپرستی، اولویت تصرف، زعامت سیاسی، سلطنت و امارت فراوان به کار رفته است. حضرت امیرمؤمنان(ع) می فرماید:

«فقد جعل اللَّه سبحانه لی علیکم حقّاً بولایة امرکم.»*5*

«همانا خداوند برای من بر شما چون حکمرانی شما را به عهده دارم حقی گذاشته است.» بی شک منظور از ولایت در این جمله همان حکومت و زعامت سیاسی است.

ولایت در کلام، عرفان و فقه

در سه علم عرفان، کلام و فقه از ولایت بحث شده است. در عرفان ولایت را به سه قسم ولایت الهیه، ولایت بشریه و ولایت ملکیه تقسیم کرده اند، و ولایت بشریه را نیز به دو قسم ولایت عامه و ولایت خاصه تقسیم کرده اند.

مراد از ولایت عرفانی به شکل مطلق همان ولایت بشریه خاصه است. به عقیده عارفان، عارف در سلوک معنوی خود پس از طی منزل «سفر از خلق به حق» به مقام رفیع «فنای در حق» می رسد. فنای سالک در حق موجب می گردد که حق تعالی در او تجلی کرده، متخلق به صفات ربوی گردد و با حق متحد شود؛ اتحاد رقیقه و حقیقه و در نتیجه متعین به تعیّنات ربانیه گردد و به مقام بقای بالحق و صحو بعد از محو نائل گردد.*6*

پس ولایت عرفانی عبارت است از «فنای در حق»، لذا ابن عربی نوشته است :

«والولی هو الفانی فی اللَّه القائم به الظاهر باسمائه و صفاته.»*7*

روشن است ولایت مورد بحث در این کتاب ولایت عرفانی نیست.

ولایت مطلقه، رفیع ترین مرتبه ولایت بشری و از فروع ولایت مطلقه الهیه است.*8* عارفان مسلمان، ولایت محمدیه را مصداق اتم ولایت مطلقه دانسته و آن را ولایت خاصه می نامند و ولایت دیگر سالکان عامه نامیده می شود. عارفان شیعه ولایت ائمه معصومین(ع) را از سنخ ولایت محمدیه می دانند.*9* به عقیده عارفان زمین هرگز از وجود صاحب ولایت مطلقه خالی نمی ماند. صاحب ولایت ممکن است ظاهر و آشکار باشد و ممکن است از دیده ها غایب باشد.*10*

صاحب ولایت مطلقه تنها از جانب خداوند تعیین می شود و علاوه بر ولایت تکوینی، صاحب تدبیر دولت ظاهری و دنیای مردم نیز می گردد. *11* اما در «کلام» شیعه، ولایت غالباً به معنای امامت به کار می رود. بر این اساس ولایت یک مسأله اعتقادی و کلامی است نه یک مسأله عملی و فقهی. مراد از ولایت در علم کلام استمرار کلیه شؤون پیامبر (ص) به استثنای نبوت، در جانشینان بر حق ایشان است. شرایط جانشینان بر حق پیامبر(ص) عبارت است از: عصمت، علم غیب و نصب خاص.

در علم کلام از ولایت فقیه به صراحت سخن به میان نیامده است، اما در اثبات ضرورت امامت به قاعده لطف تمسک شده و عده ای از متکلمان قاعده لطف را به گونه ای تقریر کرده اند که هم ضرورت امامت را در عصر حضور اثبات می کند و هم ضرورت ولایت فقیه را در عصر غیبت. لیکن عمده بحث های ولایت کلامی مربوط به عصر حضور است که از حوزه مباحث ولایت فقیه خارج است. لذا متون کلامی از منابع درجه دوم ولایت فقیه محسوب می شود.

سومین علمی که ولایت در آن به کار رفته علم فقه است. در ابواب مختلف فقه از ولایت سخن به میان آمده از جمله در «احکام اموات» از اولیای میت که در قیام به امور میت از قبیل غسل، کفن، دفن و... ولایت دارند ودر کتاب «صلاة» از ولایت پسر بزرگتر در ادا کردن نماز و روزه های فوت شده پدر مرحوم. در «شروط متعاقدین» از ولایت پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر، سفیه و مجنون، در کتاب «قصاص» از ولایت اولیای دم نسبت به قصاص یا دیه، در کتاب «وصیت» از ولایت وصی در امور تعیین شده در متن وصیت نامه، در کتاب «وقف» از ولایت متولی وقف در اوقاف عامه و در بسیاری از ابواب فقه از ولایت حاکم شرع در امور حسبیه یا در کلیه شؤون سیاسی، اجتماعی مردم بحث شده است.

طرح ولایت فقیه در متون فقهی در مواردی است که اجرای یک حکم اسلامی منوط به حضور حاکم عادل و در حوزه اختیارات حاکم عادل باشد. به عقیده فقیهان شیعه در عصر حضور امامان معصوم(ع) تنها مصداق حاکم عادل امامان هستند و در عصر غیبت امامان معصوم(ع)، بسیاری از فقیهان، فقیه عادل را مصداق حاکم عادل معرفی کرده اند. مباحث فقهی که می توان این موضوع را در آن جستجو کرد عبارت است از اقامه نماز جمعه، گردآوری زکات و خمس، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضا، اجرای حدود و تعزیرات، اجرای قصاص، وصیت، ارث، خراج اراضی و...

ولایت در تمام مواردی که در فقه بکار رفته *12* جزو احکام وضعی*13* اعتباری *14* فقه محسوب شده است و نسبت به مولی علیهم به دو قسم خاصه و عامه*15* تقسیم می شود. ولایت فقیه خود از قسم ولایت عامه است.

اندیشه سیاسی شیعه در علوم دیگر

علاوه بر سه علم عرفان، کلام و فقه مباحث سیاسی مربوط به رهبری جامعه در متون حکمت عملی نیز مطرح شده است. فیلسوفان مسلمان اندیشه های سیاسی خود را درباره جامعه در کتاب های حکمت عملی و در قسمت سیاست مُدُن نگاشته اند.*16* با توجه به اینکه مباحث سیاست و رهبری در حکمت عملی به گفته خواجه نصیرالدین طوسی: «به موافقت و مخالفت مذهبی و نِحلتی تعلق ندارد». لذا بررسی اندیشه سیاسی فیلسوفان از حوزه مباحث این مقال که مربوط به ولایت فقیه است خارج خواهد بود. گرچه به مناسبت های گوناگون اندیشه سیاسی فیلسوفان مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین متون حکمت عملی را نیز می توان به عنوان یکی از منابع ولایت فقیه محسوب داشت.

بخشی از اندیشه های سیاسی مسلمانان در موضوع رهبری جامعه، در اندرزنامه ها، آیین نامه ها و سیاست نامه ها منعکس است. این کتاب ها بیشتر از پندنامه ها و سخنان حکیمان ایران پیش از اسلام تأثیر پذیرفته و گاه با آیات قرآنی و احادیث معصومان(ع) و سخنان بزرگان علم و سیاست اسلامی مزین شده است. در مسأله ولایت فقیه به دسته ای از این اندرزنامه ها که مباحث مربوط به ولایت فقیه را متعرض شده اند، می توان استناد کرد. لذا این رساله ها و کتاب های مستقل را می توان یکی از منابع درجه دوم ولایت فقیه محسوب کرد.

کتاب های تاریخی نیز یکی دیگر از منابع اندیشه های سیاسی مسلمانان در موضوع رهبری جامعه به شمار می آید. زیرا بعضی از کتاب های تاریخی افزون بر اطلاعات مربوط به روش عملی حاکمان در اداره سرزمین های اسلامی، دربردارنده اظهارنظرها و تحلیل هایی از مسایل سیاسی هستند.*17*

به آن دسته از متون تاریخی که رفتار سیاسی فقهای شیعه را به تصویر کشیده یا درباره مسأله ولایت فقیه گزارش هایی ارائه داده اند، می توان در مسأله ولایت فقیه استناد کرد. لذا متون تاریخی نیز یکی از منابع ولایت فقیه به حساب می آید.

بنابراین منبع اصلی ولایت فقیه، منابع فقهی است و منابع عرفانی، کلامی، حکمت، تاریخ، اندرزنامه ها و... به عنوان منابع فرعی در مسأله ولایت فقیه مورد استفاده واقع شده است. ولایت در منابع فقهی در دو حوزه کاملاً متفاوت به کار رفته است؛ ولایت بر امور حسبیه و ولایت به معنای حاکمیت سیاسی. ولایت بر امور حسبیه مربوط به افراد محجور و ناتوان است و برای حفظ حقوق مردگان، سفیهان، صغیران و دیگر افراد محجور تشریع شده است. و ولایت به معنای حاکمیت سیاسی و تدبیر امور، مربوط است به اداره جامعه خردمندان و به منظور اجرای احکام اسلام و تأمینی مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی تشریع شده است.

لازم به یادآوری است که تفاوت موجود میان این دو نوع ولایت به تفاوت در سعه وضیق متعلق ها بر می گردد نه به تباین مفهومی میان آن دو نوع ولایت؛ به عبارت دیگر ولایت در تمام این موارد به معنای اولویت تصرف و تصدی و امارت بر شؤون غیر است. چه در حوزه امور حسبیه باشد و چه در حوزه سیاست و تدبیر امور جامعه.

بنابراین به فرضی که بپذیریم ولایت فقیه به لحاظ قلمرو اختیارات فقیه و حوزه ولایت وی به تدریج گسترش یافته، از ولایت در امور حسبیه به ولایت عامه و سپس به ولایت مطلقه توسعه یافته است. این بدان معنا نیست که معنای ولایت تغییر یافته است. گسترش حوزه ولایت و تفاوت متعلق های این اولویت و تصدی باعث نمی شود که معنای ولایت فقیه تغییر یابد.

شاهد بر وحدت معنای ولایت فقیه آن است که هر مرتبه ای از ولایت فقیه شامل مرتبه پایین تر نیز می شود. به این معنا که ولایت عامه فقیه قطعاً ولایت فقیه در امور حسبیه را در بر می گیرد. دلیلی وجود ندارد که ولایت فقیه را در هر مرتبه ای دارای معنایی با معنای ولایت در مرتبه دیگر بدانیم، وانگهی فقیهان برای ولایت فقیه و دیگر ولایت های فقهی، مَقْسَم واحدی ذکر کرده اند و وحدت تقسیم و وحدت مقسم دلیل بر اراده معنای واحد از ولایت در مواضع مختلف فقه است. افزون بر اینکه برای اثبات «ولایت عامه فقیه» و «ولایت فقیه در امور حسبیه» به دلیل واحدی مانند روایت مجاری الامور یا توقیع شریف و... تمسک کرده اند. آیا ممکن است از یک دلیل دو معنای متفاوت از ولایت فقیه به دست آورد؟

از این گذشته چه در کتب فقهی و چه در کتب قواعد فقهی هیچ اشاره ای بر تفاوت معنای ولایت، در «ولایت عامه فقیه» و «ولایت فقیه در امور حسبیه» ذکر نشده است و این خود شاهد دیگری بر وحدت معنای ولایت در دو موضع است.

سابقه پژوهش

بحث «ولایت فقیه» از آغاز اجتهاد در کتاب های فقهی راه پیدا کرد، لیکن با کمال تأسف به هنگام تنظیم و دسته بندی باب های فقهی، باب خاصی به این موضوع مهم و حیاتی اختصاص نیافت و فقیهان در باب های گوناگون فقه، هر جا که اجرای حکمی منوط به اذن حاکم بود، از ولایت فقیه بحث کردند. از زمانی که محقق نراقی مباحث مربوط به ولایت فقیه را جمع آوری کرد و فصل جداگانه ای از کتاب ارزشمند «عوائد الایام» را به این موضوع اختصاص داد، سرفصلی از توجه و اهتمام به این موضوع را رقم زد و از آن پس پژوهش های مربوط به ولایت فقیه در کتاب های «قواعد فقه» نیز راه یافت و فقیهانی همچون میرفتاح حسینی مراغی در «العناوین» و سید محمد آل بحرالعلوم در «بُلغة الفقیه» و... به پیروی از نراقی قاعده ای را به این موضوع اختصاص دادند. پس از آن که شیخ انصاری نظرات خود درباره ولایت فقیه را در کتاب مکاسب ارائه داد مباحث مربوط به ولایت فقیه تا حد زیادی در «کتاب البیع» متمرکز شد و فقیهان پس از شیخ پژوهش های خود در موضوع ولایت فقیه را در حاشیه کتاب البیع شیخ انصاری بیان کردند. با طرح استوار ولایت فقیه از سوی امام خمینی و عینیت یافتن این اندیشه سیاسی، حکومتی در ایران، موضوع ولایت فقیه در مقیاس گسترده ای مورد توجه واقع شد و اندیشه وران، فقیهان و سیاسیون داخلی و خارجی با حساسیت زیادی مسأله را پی گیری کردند و طرح مباحث و سؤالات متنوع و جدید آغاز شد و پژوهش های زیادی به صورت کتاب ومقاله در عرصه فرهنگ مکتوب حضور پیدا کرد. این دوره را به لحاظ منبع شناسی می توان تک نگاری های متعدد درباره این موضوع دانست. با بررسی 962 کتاب ومقاله از میان کتب و مقالات بی شماری که در دو دهه بعد از انقلاب درباره ولایت فقیه نگاشته شده به این نتیجه رسیدیم که تک نگاشته های دو دهه اخیر را به سه گروه کلی می توان تقسیم کرد:

گروه اول کتب ومقالاتی که در نفی و رد نظریه ولایت فقیه نگاشته اند و قصد آن ها نفی نظری حکومت دینی، انکار سابقه نظریه، یا محدود ساختن اختیارات حاکم اسلامی و نفی شرط فقاهت و... برای حاکم اسلامی است. مانند کتاب: حکمت و حکومت نوشته دکتر مهدی حائری یزدی. فصلی از این کتاب به نقد و بررسی ادله ولایت فقیه و فصلی نیز به ناسازگاری مفهوم ولایت فقیه با جمهوری اسلامی اختصاص یافته است.

پاسخ های هزار ساله... از کلینی تا خمینی، نوشته شجاع الدین شفا. نویسنده در کتاب به نقد و بررسی آموزه های سیاسی و حکومتی امام خمینی پرداخته است. الخمینی بین الدین و الدوله نوشته عبدالجبار محمود العمر. نویسنده به نقد افکار سیاسی امام خمینی به ویژه نقد کتاب ولایت فقیه پرداخته است و...

گروه دوم کتاب ها و مقالاتی است که در تشریح و تبیین و دفاع از مبانی حضرت امام خمینی در این موضوع نگارش یافته اند. تعداد این کتب نسبت به کتاب های دو گروه دیگر بیشتر است. 622 مورد از 962 کتاب ومقاله یعنی 64 درصد از کتاب ها در این گروه جای می گیرند.

گروه سوم کتاب هایی است که به طور مستقل به موضوع پرداخته اند و درباره ولایت فقیه و ابعاد آن بحث کاملاً علمی عرضه کرده اند. 315 مورد از 964 کتاب و مقاله ای که بررسی شد در این گروه جای می گیرند.

از آن جا که پژوهش های انجام گرفته هدایت شده نبوده و بر مبنای سیاست گزاری و طرح های از پیش تعیین شده انجام نگرفته است بلکه هر کس طبق تشخیص خودش و بر اساس احساس وظیفه ای که داشته اقدام به تدوین کتاب در بعدی از ابعاد موضوع کرده است. در نتیجه بسیاری از آثار ارائه شده تکراری و سطحی است، در بعضی از ابعاد موضوع بیش از اندازه نیاز کتاب و مقاله نوشته شده و بعضی از ابعاد موضوع مورد غفلت واقع شده و پژوهش بایسته ای در آن صورت نگرفته است.

یکی از ابعادی که در موضوع ولایت فقیه آنچنان که بایسته است مورد توجه واقع نشده سابقه مسأله و سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه است. تعدادی از منتقدان، نظریه ولایت فقیه، را از ابتکارات امام خمینی به شمار آورده اند و تعدادی هم که خواسته اند سابقه موضوع را بیان کنند، در نهایت سابقه موضوع را به محقق نراقی رسانده اند و هیچ کدام حق مطلب را ادا نکرده و به صورت سطحی از کنار مسأله گذشته اند. و به سؤالات و ابهاماتی که درباره سابقه مسأله بوده پاسخ روشن و قانع کننده نداده اند. به منظور پاسخ گویی به انبوه سؤالات و ابهام هایی که درباره سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه وجود دارد، به پژوهش مستقلی نیاز است. امیدواریم که توانسته باشیم گامی هر چند کوچک در جهت روشن شدن بعضی از ابعاد نظریه ولایت فقیه برداشته باشم.

بخشی از سؤال هایی که نیاز است پاسخ های متقن و علمی به آنها داده شود، عبارت است از :

ولایت فقیه از چه زمانی در کتاب های فقهی راه یافته است؟

تاکنون چه تحولاتی در این نظریه ایجاد شده است؟

چه عواملی در تحول این نظریه دخالت داشته است؟

شرایط سیاسی - اجتماعی تا چه حد در تحول این نظریه دخیل بوده است؟

چه کسانی در تحول این نظریه نقش داشته اند؟

با توجه به این که در لسان روایات اجرای بخش بزرگی از احکام به «حاکم شرع» واگذار شده است، از نگاه فقیهان شیعه در عصر غیبت امام زمان(عج) چه کسانی حاکم شرع هستند و گستره اختیاراتی که دراین دوره برای «حاکم شرع» قائل شده اند تا چه میزان است؟

آیا سلاطین و حاکمان عرفی نیز در عصر غیبت از مصداق های «حاکم شرعی» هستند؟

چه نوع حکومت هایی از نگاه فقیهان مصداق «حکومت جائر» است؟

به عقیده فقیهان مبنای همکاری و پذیرش ولایت از جانب سلاطین و حاکمان جائر چیست؟

استقرار حکومت شیعی در ایران عصر صفوی چه تأثیری در تحول نظریه ولایت فقیه داشته است؟

مهم ترین نظریه پردازان ولایت فقیه در این دوره چه کسانی بوده اند و چه ابتکاراتی در این زمینه داشته اند؟

فقیهان در حکومت صفویه چه نقشی ایفا کرده اند؟

بر چه مبنایی فقیهان با دولت صفویه همکاری می کرده اند؟

آیا فقیهان این دوره، سلاطین صفوی را مصداق حاکم شرعی می دانستند یا مصداق حاکم جائر؟

آیا فقیهان قائل به تفکیک میان شرعیات و عرفیات بوده اند؟

محقق نراقی چه ابتکاراتی در نظریه ولایت فقیه داشته است؟

چرا بعد از محقق نراقی نظریه ولایت فقیه مورد نقد و مناقشه قرار گرفت؟

مهم ترین چهره هایی که دیدگاه های انتقادی نسبت به این نظریه داشتند چه کسانی هستن

مهم ترین شبهات و اشکالاتی که نسبت به نظریه ولایت فقیه در این دوره شده است، چیست؟

صاحب جواهر(ره) در تثبیت و تبیین نظریه ولایت فقیه چه نقشی را ایفا کرده است؟

چرا صاحب جواهر مدعی بداهت و ضرورت نظریه ولایت فقیه شده است؟

آیا تفکر ولایت مداری در گرایش های مختلف نسبت به مشروطه تأثیر داشته است؟

چگونه معتقدان به ولایت فقیه با مشروطه کنار آمدند؟

محقق نائینی درسازگاری نظریه ولایت فقیه با مشروطه چه نقشی داشته است؟

امام خمینی(قدس سره) در تحول نظریه ولایت فقیه چه نقشی داشته است؟

نظریه امام خمینی(قدس سره) درباره ولایت فقیه در شکل گیری جمهوری اسلامی ایران چه تأثیری داشته است؟

مهم ترین ابتکارات امام خمینی(قدس سره) در نظریه ولایت فقیه چیست؟

مهم ترین دلایل اثبات ولایت فقیه کدام است؟

دلایل ولایت فقیه با چه اشکالاتی مواجه شده است؟

چگونه میان جمهوریت و ولایت فقیه می توان جمع کرد؟

حدود اختیارات ولایت در داخل و خارج مرزها چقدر است؟

در صورت تزاحم ولایت دو فقیه، وظیفه چیست؟

نظر فقیهان معاصر امام درباره ولایت فقیه چیست؟

ولایت فقیه در جهان معاصر چه نقشی می تواند داشته باشد؟

پی نوشت

1. راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ قرآن (مکتبه المرتضویه)، ص 570.

2. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 4 (بیروت، دارالجیل)، ص 404.

3. فیومی، المصباح المنیر، ج 1 - 2 (قم، منشورات دارالهجره)، ص 672.

4. مانند آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» سوره احزاب، آیه 6؛ «انما ولیکم اللَّه و

رسوله...» سوره مائده، آیه 55 و... . .

5. نهج البلاغه، خطبه 216، ص 332؛ و نیز ر.ک: نامه 53، ص 441، 427، 432 و خطبه 216، ص 333.

6. میرزا احمد آشتیانی، رسالة الولایه، مجله نور، علم، شماره 7، ص 135، محمد داود قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی (تهران، 1375 ش)، ص 146، 148.

7. محی الدین عربی، التجلیات الالهیه، تحقیق اسماعیل یحیی (تهران، 1367 ش)، ص 299 - 301.

8. قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 147.

9. سید حیدر آملی، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، تصحیح هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، (تهران، 1367 ش)، ص 168.

10. شمس الدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 231.

11. قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 148 - 149.

12. مباحث فقهی در عام ترین تقسیم به عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم می شود و ولایت جزو قسم چهارم یعنی احکام است.

13. احکام شرعی به دو قسم احکام تکلیفی و وضعی تقسیم می شود و ولایت یکی از احکام وضعی مانند صحت، فساد و... است.

14. امور بر دو قسم اند یا حقیقی و تکوینی هستند و یا اعتباری و ولایت از امور اعتباری عقلایی است که مورد امضای شرع واقع شده است.

15. در ولایت خاصه، ولایت به مولی علیهم خاص منحصر است ولی در ولایت عامه، ولایت از حیث مولی علیهم عام است و همه مردم را شامل می شود.

16. فیلسوفان حکمت را به حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم کرده و سپس حکمت عملی را به سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن تقسیم کرده اند.

17. مانند تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار، معروف به تاریخ وصاف نوشته فضل بن عبداللَّه شیرازی و کتاب تاریخ اولجایتو، نوشته ابوالقاسم قاشانی و...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان