نتیجه گیریهایی از روش شناسی اقتصاد

روش شناس علم به یک سخنران آزرده می ماند، که قادر نیست در ورای نقابی از فروتنی پناه جوید و روی بپوشاند.

روش شناس علم به یک سخنران آزرده می ماند، که قادر نیست در ورای نقابی از فروتنی پناه جوید و روی بپوشاند.

بلکه، او ناگزیر است که در تفسیر و نقادی کارهای دیگران پیشقدم باشد. کار روش شناسی خواه سودمند یا غیر آن، دست کم کار علمی سازنده ای است که به تفسیر تلاشهای علمی گذشته و دیکته کردن مسیر کنکاشهای آینده می پردازد.

روی - اف .هارود

Economic journal No. 48 (1938)

مقدمه

اصطلاح «روش شناسی» «Methodology» عموما به تحقیق در مفاهیم، تئوریها و اصول استدلالی یک علم اطلاق می شود. مارک بلاگ Blaug با یک چنین برداشتی از روش شناسی، سعی می کند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که «اقتصاددانان چگونه توضیح می دهند؟» یعنی، فرایند علمی توضیح مسائل مطروحه در اقتصاد چگونه است. به عبارت دیگر، چگونه اقتصاد یک علم است؟

اگر از قول فلاسفه علم فرض شود که توضیح دادن سیستماتیک در محدوده واقعیات عینی است که یک علم را به وجود می آورد. و در عین حال سازماندهی و طبقه بندی کردن معلومات بنابر اصول توضیح دهنده یک علم هدف مشخص آن علم قرار می گیرد(Nagel - 1961). تردیدی نیست که علم اقتصاد مباحث زیادی از توضیح دهندگی سیستماتیک در محدوده واقعیات عینی دارد. لذا، این اتلاف وقت نخواهد بود اگر در دفاع از این ادعا برآییم که «اقتصاد یک علم است».

با وجود این، باید پذیرفت که اقتصاد یک علم خاص و متفاوتی است. اقتصاد با علم فیزیک فرق دارد، زیرا اقتصاد اعمال و رفتار آدمی را مطالعه می کند، و دلایل و انگیزه های عامل انسانی را به عنوان «علل اشیاء و حوادث» مورد توجه قرار می دهد .

اقتصاد با جامعه شناسی و علوم سیاسی نیز تفاوت دارد، زیرا اقتصاد تئوریهای استقرایی محکمی درباره اعمال و رفتار آدمی ارائه می دهد؛ تئوریهایی که به هیچ وجه در سایر علوم رفتاری مطرح نمی شوند.

خلاصه، باید اذعان داشت که توضیحات اقتصاددانان نمونه های خاصی از توضیحات علمی به شمار می روند، که در نوع خود مسئله برانگیزند. این مسائل در روش شناسی اقتصاد مورد بحث واقع شده و یک رشته سؤالات اساسی در مورد فرایند علمی نظریات اقتصادی طرح می شوند:

ساختار تئوریهای اقتصادی چگونه است؟ و به ویژه اینکه چه رابطه ای میان مفروضات تئوری و نتایج پیش بینی شده از آن وجود دارد؟

آیا اقتصاددانان نظریات علمی خود را بر اساس واقعیات عینی ارزشیابی می کنند، و به تأیید می رسانند؟

آیا این واقعیات عینی فقط به پیش بینی ها مربوط می شود یا مفروضات نظریه ها را نیز شامل می شود؟ یا هر دوی آنها را در بر می گیرد؟

از آن گذشته، واقعیات عینی در اصطلاح اقتصاددانان چیست؟

چگونه است که نظریات اقتصادی در صدد توضیح دادن «هستها» بر می آیند، و در عین حال به صورت کاملاً مشابهی برای توجیه «بایدها» نیز به کار گرفته می شود؟

رابطه اقتصاد تحققی (علم اقتصاد) با اقتصاد تحکمی (اقتصاد سیاسی ) چگونه است؟

و سؤالاتی از این دست، که موضوع مباحث روش شناسی اقتصاد را تشکیل می دهند.

بحران در علم اقتصاد جدید

اعتبار عمومی علم اقتصاد و نفوذ حرفه ای اقتصاددانان، طی سالهای 1960 م به اوج خود می رسد. از سوی دیگر، طی دهه 1970 م سخن از بحران، دگرگونی و ضد دگرگونی در علم اقتصاد است، که گاهی تا حد انتقاد از خود از سوی سخنگویان سرشناس اقتصادی شدت می گیرد.

بنابر اظهارات واسیلی لئونتیف (Leontief, 1971, PP. 1-7) اقتصاددانان به جای مشاهدات عینی، با یک رشته فرضیات تخیلی سر گرم بوده اند. این امر بتدریج حتی به تحریف مقیاس سنجش در ارزیابی عملکرد علمی اعضای جامعه دانشگاهی منتهی شده است، به طوری که بنابراین معیار به تحلیلهای اقتصادی کاربردی در مقایسه با استدلالات محض ریاضی ارزش کمتری داده می شود. او اضافه می کند که اقتصاددانان در تحقیقات خود برای کیفیت اطلاعات واقعی، اهمیت ناچیزی قایلند. لئونتیف این طرز تلقی را عمدتا از شیوع یک روش شناسی «ابزارگرایانه» به صورت نظریه پردازی «به فرض اگر» گونه ای ناشی می داند.

هانری فیلیپس براون (Brown, 1992)از این هم فراتر می رود و معتقد است که اشکال علم اقتصاد جدید این است که فرضیات آن در مورد رفتار آدمی، دلبخواهی و ابتدا به ساکن است؛ «درست مثل اینکه از آسمان افتاده باشد». او این پدیده را نوعی «دنیای تخیلی ساختن» می داند، که ناشی از قصور در تربیت اقتصاددانان برای بررسی واقعیات تاریخی است (Brown, 1972, PP. 1145-1235).

داوید ورس ویک تمایلات مشابهی ابراز داشته است و اضافه می کند که امروزه یک رشته مطالعات ذهنی و مجرد در زمینه نظریات اقتصادی مطرح شده است، که اصلاً با واقعیات زندگی ارتباط ندارند و از ریاضیات محض قابل تشخیص نیستند (Worswick, 1972, PP. 73-86).

بنیامین وارد(Ward, 1972) تمامی کتاب خود را صرف این سؤال می کند که «درد علم اقتصاد چیست ؟». پاسخ او به اختصار چنین است: اقتصاد اساسا یک علم سیاست دستوری است، که سعی می شود با برگ زیتونی از مثبت گرایی به خوبی آراسته شود.

او چنین نتیجه می گیرد: تا آنجایی که به تحققی بودن اقتصاد مربوط می شود، باید گفت که هرگز مواجهه نظریات اقتصادی با واقعیات خارجی از خصوصیات عمده این علم نبوده است.

با وجود این، به نظر او قصور در زمینه آزمون تجربی، مشکل اساسی علم اقتصاد جدید نیست. برعکس به نظر او ضعف اساسی در اقتصاد، بی میلی نسبت به ارائه نظریاتی است که نتایج آنها به روشنی قابل تأمل و تجربه و بالاخره رد کردنی باشد. یعنی؛ در علم اقتصاد نوعی عدم تمایل به مواجهه نتایج فرضیات علمی با واقعیات زندگی دیده می شود.

برای مثال، جا دارد به دلبستگی بعضی از بهترین اندیشمندان این رشته به نظریه پردازی در زمینه رشد اقتصادی طی سالهای بعد از 1945 م توجه کنیم. در حالی که می دانیم حتی دست اندرکاران این رشته خود نیز اذعان دارند که نظریات رشد، هنوز نتوانسته است روشنگر مسیر واقعی رشد و تحولات اقتصادی در طول زمان باشد.

نظریات جدید رشد اقتصادی، در واقع همان تحلیل قدیمی از حالت تعادل در سکون است، که در آن یک مفهوم رشد مرکب از طریق تحول فنی به صورت تشدید کاربرد عوامل تولید یا از طریق افزایشی برونزا در عرضه عامل کار گنجانیده شده است. و گر نه، همان الگوی ایستای یک زمانه تعادل عمومی، مطرح خواهد بود.

با در نظر گرفتن پیچیدگیهایی که در سر و کار داشتن با هر حالتی غیر از حالت رشد یکنواخت (افزایش متناسب در مقادیر همه متغیرها) ممکن است پیش آید، تقریبا تمامی متون رشد اقتصادی به نوعی جهت گیری در زمینه «قواعد طلائی» تراکم سرمایه می پردازند. در حالی که به صراحت می توان گفت که در دنیای واقعی، هیچ اقتصادی هر گز در حالت رشد یکنواخت مشاهده نشده است. بعلاوه، دلایل ریشه داری می توان یافت که چرا رشد واقعی، همیشه ممکن است غیر یکنواخت و نامتعادل باشد.

نظریات رشد اقتصادی، عنوان فرمول بندی مجردی که شرایط لازم برای تجدید تولیدات یک اقتصاد را به صورتی مشابه و همگن از دوره ای به دوره دیگر بیان می دارد، از سوی اقتصاددانان مورد مداقه قرار می گیرد، و آنگاه انتظار می رود که یک چنین فرمول بندی به صورت مبنا و مأخذی در مطالعات انواع الگوهای مختلف در حالات رشد نامتعادل نیز مورد استفاده باشد. ولی نکته اینجاست که اگر هیچ گونه ارتباطی میان حالت فرضی رشد یکنواخت و تجربه واقعی توسعه اقتصادی وجود نداشته باشد، معلوم نیست که نظریات رشد چگونه می تواند روشنگر علل و نحوه رشد در وضع نامتعادل باشد، یا سیاستهایی را برای اداره امور اقتصادی ارائه دهد. این بدان معنا نیست که مطالعه نظریات رشد نوعی اتلاف وقت تلقی شود، ولی با در نظر گرفتن محدودیتهای کاربردی این نظریات ، جا دارد که میزان تلاشهای علمی مصروف در این زمینه قدری مورد سؤال واقع شود. و گر نه این رشته بیش از آنکه دانش مثبت را گسترش دهد، در صدد حل معماهای منطقی خواهد بود. شاید نظریه رشد اقتصادی، مثال ساده ای از نظریات اقتصادی باشد. به جای آن، می توان آن قسمت از تحقیقات نظری اقتصاد نئوکلاسیک را مورد توجه قرار داد، که از نظر استحکام و شکل استدلال بسیار مشابه نظریات فیزیک کوانتوم بوده، با تحلیل ترجیحات منطقی در قالب اصول ریاضی، مبنای علمی تئوری جدید رفتار مصرف کننده را تشکیل می دهد. اینجا، باید تأکید شود که نظریات جدید رفتار مصرف کننده، از جمله نظریاتی است که تلاشهای علمی عده زیادی از مهمترین اقتصاددانان مصروف آن شده است.

تا آنجایی که معلوم است، این نظریات تأثیر زیادی در تخمین آماری منحنیهای تقاضای واقعی ندارند، حتی اگر بی ثمر بودن کامل این نظریه نیز مورد انکار باشد، در عمل به سختی می توان ادعا کرد که میان تلاشهای زیادی که طی یک قرن گذشته صرف توجیه یک تابع تقاضا با شیب منفی شده است، با فواید عملی حاصل از آن تناسبی وجود داشته باشد.

حال به بحث دیگر بپردازیم و به مباحثات بی پایانی از کتابهای درسی در زمینه اقتصاد کار توجه کنیم، که فرضیات بسیاری تحت یک عنوان غلط انداز مثل: «نظریه بازده نهایی مزدها» مطرح می شوند، به جای اینکه پیش بینی هایی در زمینه عملکرد بازار کار مورد بررسی باشند.

اگر این یک تاکتیک بی مورد در نظریه پردازی نیست، پس چیست؟

حال، به نظریه بعدی هکشر - اوهلین (دو کشور، دو عامل، دو کالا) بپردازیم که در عمل با قاطعیت رد شده است، ولی هنوز در همه کتابهای درسی تجارت بین الملل تدریس می شود. و منظور از آن بیان شرح کشاف یا قصه های مشغول کننده نیست، بلکه به عنوان یک مبنای ساده و ارزنده ای که روال کلی تجارت بین کشورها را توضیح می دهد، مورد استناد است.

در این باره نیز تأکید، بر تدریس ماهیت تحلیلی نظریه هکشر - اوهلین است، بی آنکه فرصتی هم صرف توجه به واقعیات بسیار زیاد متضاد با این نظریه بشود.

بالاخره، جا دارد که به ریزه کاریهای بیش از حدی اشاره کنیم که توسط ارو(Arrow) ، دبرو (Debreu)، مک کنزی (Mckenzie) و دیگران در زمینه فرمول بندیهایی برای اثبات وجود یک حالت تعادل عمومی اقتصادی مطرح شده است. البته، نمی توان انکار کرد که این تحقیقات موجد بازبینی دقیقی در خصوصیات نظری علم اقتصاد شده است - مثل: نقش پول در مدلهای اطمینان کامل، شرط لزوم بازارهای معاملاتی آتی برای حفظ تعادل رقابتی، و لزوم معاملات غیر تعادلی و غیر رقابتی برای توجیه اثبات تعادل رقابتی -، ولی آنچه مورد تردید است این است که نظریه تعادل عمومی بتواند در افزایش قدرت پیش بینی علم اقتصاد نقشی داشته باشد.

آنچه گفته شد، علی الاصول نمی تواند به صورت یک ایراد اساسی به نظریه پردازی در زمینه تعادل عمومی به حساب آید. مگر اینکه بدانیم در عمل تحقیقات مربوط به تعادل عمومی، در بالاترین رده از تحقیقات اقتصادی قلمداد می شود. در واقع آن ، یکی از قسمتهای اساسی در تعلیمات اقتصادی حرفه ای به شمار می رود. این، در حالی است که نظریه تعادل عمومی را در حد اعلایش می توان فقط قسمتی از یک مجموعه علمی دانست، با هدف «حل کردن معماهایی که ما خودمان درست کرده ایم» و طبعا اوقاتی که صرف یاد گیری این مطالب می شود، در واقع شامل فرصتهایی است که شایسته بود صرف یاد گیری روشهای عینی در اقتصاد بشود.

سنجش بدون نظریه علمی

اقتصاددانان در مقیاس وسیعی به تحقیقات تجربی نیز می پردازند، ولی متأسفانه قسمت زیادی از این کارها شباهت به «تنیس بازی کردن بدون تور وسط زمین» دارد. به این معنا که اغلب اقتصاددانان به جای اینکه با پیش بینی های آزمودنی و رد کردنی برخوردی علمی داشته باشند، درصدد هستند که نشان دهند چگونه دنیای واقعی با پیش بینی های نظری آنها وفق می دهد. به این ترتیب، به جای آزمون منطقی «مغایرت جوئی» (Falsification) که امری مشکل است، به کار «تأیید رسانی» (Verification) که آزمونی ساده تر است متوسل می شوند.

مثالهای بارزی از این طرز تلقی، در متون مربوط به علل رشد اقتصادی و مباحث اقتصاد خانواده دیده می شود.

مجلات علمی اقتصاد انباشته از مقالاتی می شوند که به کار برد تحلیل رگرسیونی در هر زمینه ای از مسائل اقتصادی مربوط می شود، اما بر کسی پوشیده نیست که توفیق در این قبیل کوششها، تا حد زیادی متکی به نوعی به اصطلاح «پخت و پز اقتصاد سنجی» می باشد، که به صورت ذیل خلاصه می شود: بیان یک تز اقتصادی به صورت معادلات جبری به دست آوردن تخمینهای آماری متنوعی برای معادلات مفروض، انتخاب بهترین معادله از نظر جور درآمدن با مشاهدات آماری و سپس کنار گذاشتن بقیه معادلات و کوشش در جرح و تعدیل مقوله نظری به ترتیبی که تز مورد آزمایش را توجیه کند (Ward, 1972).

از آلفرد مارشان منقول است که یک توضیح علمی، در واقع: «پیش بینی است که توالی منطقی وقایع در جهت مخالف بیان شوند». اما مفهوم مخالف این مضمون، نمی تواند صحیح باشد؛ یعنی : پیش بینیهای علمی را الزاما از وارونه کردن تقدم و تأخر در توالی منطقی توضیحات علمی نمی توان به دست آورد. کارهای علمی از نوعی که در برگزیدن از میان انواع توضیحات علمی دچار خطا می شوند، در واقع به صورت نوعی «ابزار گرایی» تنزل موقعیت پیدا می کنند. و این گزافه گویی نیست که قسمت اعظم تحقیقات عملی در اقتصاد چنین اند. شاید چنین ادعایی نوعی زیاده روی تلقی شود، ولی دیگران هم هستند که تا بدین حد اظهاراتی کرده اند. پیترکنن (Kenen - 1975) همین فکر را به کلامی قویتر چنین بیان می دارد: من در کارهای اقتصادی ریاضی مان ابهام خطرناکی می بینم، به صورتی که ما اقتصاددانان دقت کافی در تشخیص میان آزمودن نظریه ها و تخمین روابط بنیانی به کار نمی بریم . این ابهام، بر سر تا سر علم اقتصاد مستولی است. ما بایستی وقت و فکر بیشتری را صرف ساختن آزمونهایی بکنیم، که ما را در تمیز دادن و برگزیدن از میان نظریات مختلف یاری دهند. یعنی؛ وقتی که بخواهیم با دید باز پس نگری وقایع موجود را ارزیابی کنیم، این کافی نیست که نشان دهیم که نظریه دلخواه، به خوبی نظریات دیگر یا مثلاً بهتر از آنها عمل می کند.

آنانی که صریحا بر ضد سنت جاری علم اقتصاد بر می خیزند، خود نیز عموما دچار همان نقیصه اند. مثلاً مواردی که اصطلاحا تحت عنوان «تضادهای کمبریج » در زمینه نظریه سرمایه مطرح شده - که بهتر است تحت عنوان تضادهای تئوری توزیع درآمد نامیده شوند -، طی 20 سال گذشته فقط به یک رشته واقعیات ظاهری مانند ثبات نسبت سرمایه به تولید یا ثبات سهم نسبی عامل کار و مانند اینها را مطرح کرده است؛ که اگر دقت کافی به عمل آید، اصلاً واقعیت ندارند.

مبحث مورد اختلاف میان کمبریج انگلستان و کمبریج ایالات متحده از قول صاحب نظر عمده ای مانند جون رابینسون (Robinson, 1973, PP.ix - xiii) مسئله معروف نحوه اندازه گیری عامل سرمایه نیست، بلکه سؤال این است که آیا این پس انداز است که از طریق تغییرات قیمتها تعیین کننده مقدار سرمایه گذاری می شود، یا اینکه بر عکس این سرمایه گذاری است که از طریق تغییرات در نسبت مزد به سود سبب تغییر حجم پس انداز می شود. واضح است که یک مدل رشد کینزی که نقش تعیین کننده ای برای سرمایه گذاری مستقل قایل است، در شرایط اشتغال ناقص تحلیل معقولی به نظر می رسد. ولی از طرف دیگر، در صورتی که سیاستهای پولی و مالی در حصول اشتغال کامل به نتیجه برسند، به نظر می رسد که ادامه جریان رشد تا حد زیادی خود به مقدار پس انداز بستگی خواهد داشت، و نه سرمایه گذاری. و در این شرایط، مدلهای رشد نئوکلاسیک از نوع ضد کینزی مصداق بیشتری خواهد داشت.

به این ترتیب، مسئله اولویت سرمایه گذاری یا پس انداز، بستگی به این دارد که بخواهیم دنیای اقتصادیات را با اشتغال کامل یا تعادل در اشتغال ناقص تشریح کنیم.

اما درباره نظریه رشد یکنواخت با اینکه هر دو طرف بحث قبول دارند که نظریه مزبور حتی به طور تقریب نیز با واقعیات تطابق ندارند، به نظر نمی رسد که تضادهای بین دو طرف (کمبریج ها) در این زمینه بر مبنای تحقیقات علمی قابل حل و فصل باشد. البته، این امر مانع ادامه تلاشهای دو طرف نبوده است. عده ای معتقدند که این تضادها، از تفاوت در دنیاهای مفروضات منطقی ناشی می شوند. گو اینکه هر دو دنیای منطقی این دو گروه، در یکدیگر تداخل دارند یا کاملاً منطبق هستند. در واقع به غیر از شعار پراکنی، تفاوت زیادی میان نظریه پردازهای دو کمبریج وجود ندارد. حتی اقتصاد سیاسی دانان تندرو که در ایالات متحده رو به تزاید هستند، قسمت عمده تلاشهایشان را مصروف «گفتن داستان تازه ای» می کنند. این تلاشها به صورتی است که همان واقعیات قدیمی، به شکل متفاوتی تفسیر می شوند و به جای دنیای «حد اکثر مطلوبیتها»، صحبت از دنیای «تضاد قدرتها» به میان می آید، آنچنانکه گویی علوم اجتماعی تا حد سلیقه پرستی گروههای متضاد تنزل موقعیت پیدا می کند (Worland, 1972, PP. 274-284, Applenaum, 1977, PP. 559-574).

مختصر کار تحقیقی عملی که در مجله «بازبینی اقتصاد سیاسی رادیکال» (Review of Radical Political Economics) در زمینه های اقتصاد امپریالیزم مسائل تبعیض نژادی و جنسی و بازده مالی تعلیم و تربیت و همچنین روند تحرک اجتماعی انتشار یافته است، عمومی شامل فرضیات علمی بارز و روشنی نبوده اند که پیش بینیهای متداول و افراطی را بتوان تفکیک داد (Bronferbrenner, 1970, PP. 747-766; Lindbeck, 1971).

با وجود این، دست کم اقتصاد سیاسی دانان رادیکال این بهانه را دارند که از نظر روش شناسی، صریحا ترجیح خود را به صورت ضرورت اجتماعی و سیاسی یک نظریه بیش از مقبولیت علمی آن، به عنوان محکی برای تشخیص یک نظریه خوب، بیان می دارند.

در واقع، اگر اقتصاددانان رادیکال نقطه نظر مشترکی در روش شناسی داشته باشند، به نظر می رسد که آن نوعی روش شناسی (داوطلب گرایی) است. یعنی اینکه: «باورهاست که یک نظریه را آنچنانکه هست، مطرح می کند»

علمای متأخر مکتب اطریش نیز به همین ترتیب مدعی اند که نقطه نظرهای اقتصادی خود را با نوعی «استدلال از پیش» به دست می آورند، که از تجربیات عملی بی بهره است. و لذا، آزمون عملی را به عنوان روشی برای ارزشیابی نظریاتشان، رد می کنند.

به همین ترتیب ، نهادگرایان نیز مجموعه نظریات اقتصادی خود را در قالب الگوهای قطعی معینی بیان می دارند، و از اینکه بر اساس این نظریه طرز کار یک اقتصاد را «می فهمند»، رضایت دارند؛ حتی اگر این به معنای آن باشد که نظریاتشان، قدرت پیش بینی ناچیزی نسبت به مسیر واقعی اقتصاد داشته باشد.

بالاخره، مارکسیستها آنچنان به فلسفه اصولی شان وابسته هستند، که حاضر نیستند به قضاوت آزمون عملی تن در دهند. آنان به قصد اینکه رسالتشان صحیح باشد، پوششی از مصونیت گرایی ساخته اند، که مارکسیسم را در مقابل همه رسالتهای دیگر محافظت کند.

خلاصه، تندروها، متأخران اطریشی ، نهاد گرایان و مارکسیستها، همه دلایلی برای خود دارند که حاضر نمی شوند به مقتضیات علمی یک روش شناسی «تردیدگرایانه» وقعی بگذارند.

ابطال پذیری در اقتصاد نظری

اقتصاددانان سنتی نئوکلاسیک در فرار از آزمون تجربی نظریات اقتصادی، بهانه های دیگری دارند. با اینکه آنان در زمینه ضرورت آزمون عملی نظریات علمی داد سخن سر می دهند، ولی خیلی به ندرت در عمل به اصول اعلام شده این نوع روش شناسی متوسل می شوند.

زیبایی تحلیلی، صرفه جویی در ابزار نظریه پردازی و سعی در حصول وسیعترین دیدگاه تحلیلی از طریق ساده ترین روش نظری، معمولاً مواردی است که در مقابل قابلیت کاربرد در پیش بینی یا داشتن محتوای عملی در زمینه مسائل خط مشی اقتصادی، مقدم شمرده می شوند.

به این ترتیب، فلسفه جاری علم اقتصاد جدید را می توان نوعی «تردید گرایی بی بو و خاصیت» به شمار آورد.

البته، هنوز کسانی مثل شاکل یا اطریشی های متأخر هستند که معتقدند در رشته ای مثل اقتصاد، پیش بینی دقیق مطلقا غیر ممکن است، زیرا رفتار غیر اقتصادی متوجه آینده بوده و آینده بنا به ذاتش غیر قابل پیش بینی است. ولی این اقتصاددانان در اقلیت هستند، زیرا عمدتا نزاع روش شناسی درباره تردید گرایی در اقتصاد به سرانجام رسیده است. آنچه باقی می ماند، این است که اقتصاددانان تشویق شوند تا تردید گرایی را قدری جدی بگیرند.

اقتصاد سنجی کار بردی

دلایل زیادی می توان یافت که چرا اقتصاددانان آن روش علمی را که موعظه می کنند، خود در عمل به کار نمی برند. دانشمندان همه رشته ها در کارهای تحقیقی شان تا حدی این نقیصه را دارند، ولی اقتصاددانان بیشتر چنین اند. شاید دست کم به این لحاظ که یک سیستم اقتصادی نوعا از یک سیستم طبیعی متفاوت است، وعملاً اقتضا دارد که هنگام مطالعه سیستم اقتصادی نوعی ارزشیابی به عمل آید، در حالی که در یک سیستم طبیعی، می توان با نوعی استقلال علمی به مطالعه پرداخت.

از آن گذشته، در اقتصاد مرتبا با مسائلی سر و کار داریم که موضوع سیاست دولتهاست. در نتیجه، نظریات اقتصادی (Scientific Research Program) همیشه در شکل برنامه های تحقیقات علمی محض قابل طرح و تنظیم نبوده اند، بلکه در خیلی موارد به شکل برنامه های اقدامات سیاسی (Political Action Program) مطرح می شوند. این موقعیت دو گانه در نظریات اقتصادی، سبب می شود که گاهی نظریه ای در عین حال که یک SPR قهقرایی است، PAP مترقی جلوه کند. معمولاً در این حالت است که چنین نظریاتی، زمینه ساز اقدامات و مداخلات دولتها می شوند. نظریات اقتصادی مارکسیستی از این گونه اند، در حالی که نظریات جدید پولیون درست نقطه مقابل آن است. موقعی که یک نظریه اقتصادی هم از نظر محتوای تحقیقات علمی و هم از لحاظ ارزش اقدام سیاسی مترقی باشد، در این صورت صحبت از یک انقلاب در اندیشه اقتصادی به میان می آید؛ که مثال بارز این، اقتصاد کینز در سالهای 1930 م است.

به هر صورت، این واقعیت که اقتصاد در عین حال یک دانش سیاسی است، لااقل یکی از دلایلی است که چرا روش شناسی علمی «لاکتوس» (Lacatos) با تاریخ اقتصاد تطابق ندارد. یا بهتر است گفته شود، آنقدر که با تاریخ فیزیک تطابق دارد، با تاریخ اقتصاد تطابق ندارد. دقیقا، به همین دلایل است که تفکیک مفاهیم مثبت و دستوری اقتصاد از یکدیگر و همچنین تعیین شرایط آزمون تجربی در مفاهیم خاص اقتصاد مثبته، حائز اهمیت بسیارند.

متأسفانه، ما فاقد مجموعه اطلاعات قابل اطمینان و فنون تحلیلی لازم، برای تشخیص نظریات ارزنده از نظریات بیفایده در زمینه اقتصاد مثبت هستیم.

از طرف دیگر، فشار حرفه ای در مورد اهمیت انتشارات و تألیفات نیز نوعی حالت بازیگرانه را در تحقیقات اقتصاد سنجی تشویق می کند، که به هیچ وجه نه در جهت اصلاح زمینه اطلاعات علمی و نه در مورد فنون آزمون فرضیات اقتصادی، تأثیر مثبتی نمی گذارد.

این نقاط ضعف که مربوط به تئوری اقتصاد سنجی نبوده و عموما به کارهای علمی اقتصادسنجی مربوط می شود، تا حد زیادی توضیح می دهد که چرا و چگونه اقتصاددانان در زمینه روش شناسی تردید گرایانه شان عملاً به جایی نمی رسند.

در خیلی موارد، مطالعات اقتصاد سنجی مختلف به نتایج متفاوتی منتهی می شوند، با توجه به محدودیت داده های اقتصادی، روش قاطعی برای تشخیص اینکه کدام یک از نتایج صحیح است، وجود ندارد. نتیجه این می شود که گاهی فرضیات متضاد، حتی برای دهه های متوالی در کنار یکدیگر مطرح می شوند. برای بعضی محققان این مسئله بهانه خوبی شده است که تحقیقات عملی به کلی کنار گذاشته شود. ولی این راه حل زیاد جالبی نمی تواند باشد، زیرا در این صورت علم اقتصاد از انتخاب نظریه ای که در عمل وقایع اقتصادی را به خوبی توضیح دهد، باز خواهد ماند.

حتی اگر کسی مدعی شود که راههای متعددی برای آزمون فرضیات نظری وجود دارد - همچون: روش جمع بندی قیاسی در تاریخ نگاری اقتصادی و روش بررسیهای قومی و فرهنگی مربوط به نهادگرایان -، باز هم نیازهای سیاستگذاران اقتصادی ما را وادار به کاربرد اقتصاد سنجی خواهد کرد، که مستلزم به کار گرفتن روشهای ریاضی است . فقط می توان امید داشت که پیشرفت در نظریات اقتصاد سنجی، روشنگر راه محققان باشد. البته، در زمینه اقتصاد سنجی کاربردی می توان به نتیجه رسید، زیرا مستلزم در پیش گرفتن آداب حرفه ای پیشرفته تری است.

توماس مایر1980) (Mayer, یک رشته پیشنهادهای اساسی دارد، که معتقد است می تواند دعوی اقتصاد را به عنوان یک «علم محکم» تقویت کند.

نخست، او به لئونتیف تأسی می جوید و درباره جمع آوری اطلاعات تأکید می کند.

دوم، با این فکر که یافته های اقتصاد سنجی نتایج حساس و تکرار نشدنی هستند، مخالفت کرده و معتقد است که کارهای اقتصاد سنجی مختلف با اطلاعات آماری متفاوت بایستی در صدد یافتن نتایج مشابهی باشند؛ به طوری که کم کم به اهمیت واقعیات علمی بر اساس یافته های مجزا از هم متکی شویم، و مطالعات ادواری نیز در صدد جمع آوری نتایجی برای حل و فصل تضادها باشند.

سوم، وی معتقد است که اگر مجلات علمی نتایج عملی در زمینه ارزش علمی یافته های اقتصاد سنجی را با تأکید بیشتری در مقابل پیچیدگی تکنیکهای به کار رفته مورد تشویق قرار دهند، این می تواند سبب ترقی سطح کارهای تحقیقاتی شود.

چهارم، او پیشنهاد می کند که از محققان خواسته شود همه رگرسیونهای مورد تحقیقشان را گزارش کنند، و به رابطه ای که تئوری مورد نظرشان را تأیید می کند اکتفا نکنند، تا بدین وسیله از «آمار کاری» محض جلو گیری بشود.

پنجم، اینکه مؤلفان تمامی اطلاعات آماری موجود را در تخمین اقتصاد سنجی به کار نگیرند، بلکه قسمتی از آن را کنار بگذارند و برای آزمون رابطه تخمین زده شده از آن استفاده کنند. این موضوع، اشاره ای است به لزوم تمیز قایل شدن میان تخمین روابط بنیادی و آزمون تجربی فرضیات اقتصادی.

ششم، مجلات علمی را به انتشار مقالاتی که به نتایج غیر ارزنده ای رسیده اند تشویق کنیم و از مؤلفان بخواهیم که اطلاعات منتشر نشده را نیز تحویل دهند تا بتوان نتایج کارها را با یکدیگر مقایسه کرد. و بالاخره، با وجود همه نقاط ضعفی که به روشهای اقتصاد سنجی متصور است، بایستی قدری آزاد فکر کرد و پذیرفت که حقایق همیشه در لباس معادلات نمی گنجد و از کامپیوتر بر نمی آیند. راههای دیگر آزمون، مانند رجوع به تاریخ تحولات اقتصادی نیز نباید کنار گذاشته شود.

بهترین راه در پیش

در سر تا سر این کتاب من اظهار داشته ام که هدف اساسی اقتصاد، پیش بینی کردن است؛ و تنها توضیح دادن وقایع کافی نیست. و نیز به این نتیجه رسیده ام که از همه نظریات اقتصادی گذشته، فقط نظریه سنتی تعادل اقتصادی - به طور خلاصه، برنامه تحقیقات علمی نئوکلاسیک - برای قضاوت بر مبنای پیش بینیهایش مطرح شده است.

در واقع، اقتصاد سنتی می تواند به این لحاظ بر خود ببالد، که امکانات اقتصاددان را در انجام پیش بینیها بالا برده است. با وجود این، بایستی تأکید شود که هنوز هم امکانات این گونه پیش بینیها بسیار محدود است. هنوز هم نمی توان به دقت رشد تولیدات ناخالص ملی در یک اقتصاد را برای بیش از یک سال آینده پیش بینی کرد، یا نمی توان رشد درآمد ملی در بخشهای معینی از اقتصاد را تا بیش از 2 تا 3 سال آینده پیش بینی نمود. البته، این در مقایسه با تعمیم مکانیکی روند گذشته به آینده نوعی پیشرفت به شمار می رود، ولی اینها برای رضایت کامل از دستاوردهای اقتصاد سنتی جدید کافی نیست.

به همین ترتیب، معلوم می شود به دلایل مختلف، جور درآمدن آماری یک رابطه تخمین زده شده در بسیاری موارد- مثل: توابع تقاضا، سرمایه گذاری و عرضه پول یا مدلهای اقتصاد سنجی بزرگ برای یک اقتصاد کامل - نمی تواند مبنای خوبی برای پیش بینی وقایع در دوره زمانی بعد از مشاهدات نمونه باشد.1978) (Shupak, 1962, PP.550-575; Streissler, 1970; Mayer, 1975; Armstrong,، زیرا در آن صورت می توان بدون واهمه از پیشداوریهای غیر علمی، از میان اینهمه تحقیقات مختلف، تا حد زیادی بر اساس نتایج عملی کارها انتخاب کرد. ولی در عمل چنین نیست، و خیلی از رقبای نئوکلاسیک سؤالات متفاوتی در مورد دنیای واقعی اقتصاد مطرح می سازند. از این رو، انتخاب از میان آنها مستلزم قضاوتهای دشواری در مفید بودن تئوریها؛ یعنی قضاوت در تحقق عملی دستاورد آنها در آینده، است.

واضح است، هنوز محدودیتهای بسیاری در تواناییهای اقتصاددانان برای پیش بینی مسیر واقعی امور اقتصادی وجود دارد. به همین لحاظ، زمینه هایی برای ناباوری نسبت به علم اقتصاد سنتی مطرح است. هم اکنون چندین برنامه مختلف تحقیقات اقتصادی در جریان است، که متکی به این گونه سرخوردگیهای نظری نسبت به دستاوردهای گذشته در نظریات علمی اقتصاد است.

اقتصاددانان تندرو در مجله بازبینی اقتصاد سیاسی رادیکال (Review of Radical Political Economics) ساز خودشان را می زنند و نهادگرایان اقتصادی هم با مجله موضوعات اقتصادی (The Journal of Economic Issues) که به وسیله اتحادیه «اقتصاددانان تکاملی» انتشار می یابد، راه جدایی دارند.

مجله جدید اقتصاد بعد از کینز (Journal of Post - Keynesian Economics)سعی دارد اقتصاددانانی را گرد هم آورد، که بخواهند بر اساس نظریات کینز مسائل تورم و توزیع درآمد را چاره جویی کنند. همین طور گروه دیگری از اقتصاددانان که توجه خود را به تحقیقات هربت سیمون متمرکز ساخته اند و مفهوم «منطقی بودن مشروط» را به عنوان موضوع اساسی فرضیات انگیزش در نظریات اقتصادی تحلیل می نمایند، درصدد انتشار مجله رفتار و سازمان اقتصادی هستند که حاکی از عدم رضایت شان نسبت به تئوریهای اقتصادی معاصر است. به عبارت دیگر، به نظر می رسد که ما در دوره جدیدی وارد می شویم، که به جای آنکه با کمبود تحقیقات مواجه باشیم، تحقیقات نظری اقتصادی بیش از حد خواهیم داشت.

بسیار شایسته است اگر همه این برنامه های تحقیقاتی مختلف با همان سؤالی سر و کار داشته باشند، که اقتصاددانان برنامه تحقیقات علمی (SRP) را به خود مشغول داشته است.

به این ترتیب، روش شناسی اقتصادی نمی تواند روشن سازد که کدام یک از این برنامه های تحقیقی رقیب، طی سالهای آینده بیشترین توفیق را در پیشرفت دانش و آگاهی از عملکرد سیستم اقتصادی در پیش خواهد داشت.

روش شناسی فقط می تواند معیاری برای پذیرش و یاری این برنامه های تحقیقی به دست بدهد؛ یعنی معیاری برای انتخاب میان گندم و سبوس، باشد. ولی این معیارها - آن چنانکه دیده ایم - نسبی، متغیر، و مبهم می باشند و به هیچ وجه وسیله مشورتی خوبی برای کارهای عملی اقتصاددانان عرضه نمی کنند. و با وجود این، آخرین سؤالی که درباره هر نوع کار تحقیقاتی مطرح می شود، سؤال معروف بایر است که می پرسد چه وقایعی لازم است اتفاق افتد تا بتوان یک برنامه تحقیقی نظری را کنار گذاشت.

اگر یک برنامه تحقیقات نظری نتواند این سؤال را جواب بدهد، یقینا به حد مطلوبی از معیار آگاهیهای علمی نرسیده است.

کتابنامه

Applebaum, E. "Radical economics," In Modern Economic Thought, S. Weintraub (ed.), Oxford, Basil Blackwell, 1977, PP. 559-574.

Archibald. G. C. "The state of economic science", British Journal for the Philosophy of Science, 10, 1959, PP. 58-69

Armstrong. J. S., Long Range Economic forecasting New York, John Wiley & Sons, 1978

Arrow, K. J., and F. H. Hahn, General Competitive Analysis, San Francisco, Holden-Day, 1971

Blang, M., An Introduction the Economics of Education, London, Penguin Books, 1972.

Abid, Ricardian Economics, A Historical Study, Westport, Greenwood Press, 1973

Abid, The Cambridge Revolution, Success of Failure? London, Institute of Economic Affairs, 1975

Abid, "Human capital theory: a slightly jaundiced suryey", Journal of Economic Literature 14. 1976, PP. 827-855

Abid, Economic theory in Retrospect, Cambridge, Cambridge University Press. 3rd ed. 1978

Boland, L. A. "Conventionalism and economic theory", Philosophy of Sience, 37. 1970, PP. 239-248.

Abid, "A critique of Friedman's Critics", Journal of Economic Literature, 17(2), 1979, PP.503-522.

Bronfenbrenner, M. "Radical economics in America: a 1970 survey." Journal of Economic Literature, 8, 1970, PP. 747-766

Abid, Income Distribution Theory, London, Macmillan, 1971.

Brown, A., and A. Deaton, "Models of consumer behavior: a survey", Economic Journal, 82, 1972 PP. 1145-1236

Denison, E. F., Accounting for U. S. Growth, 1929-1969, Washingtion, The Brookings Institution, 1974.

Diesing, P. Patterns of Discoveries in the Social Sciences, Chicago, Aldine Atherton, 1971

Dolan, E. G. (ed.), The Foundation of Modern Austrian Economics, Kansas City, Sheed & Word, 1976

Fraser. L. M. Economic Thought and Language. A Critique of Some Fundamental Concepts London, A. & C. Black, 1937.

Friedman, M. Essays in Positive Economics, Chicago, University of Chicago Press, 1953

Abid, The quantity theory of money: a restatement "In Studies in the Quantity Theory of Money, M. Friedman (ed.)" Chicago, University of Chicago Press, 1956, PP. 3-21

Abid, Capitalism and Freedom, Chicago, University of Chicago Press, 1962

Gordon, D, F. "Operational propositions in economic theory" Journal of Political Economy, 1955, reprinted in W. Breit and H. M. Hochman (eds.), Readings in Microeconomics, New York, Holt, Rinehart & Winston, 1968, PP. 48-59

Gordon, S. "Social science and value judgements", Canadian Journal of Economics. 10, 1977 PP. 529-546.

Hanson. N. R. Patterns of Discovery Cambridge, Cambridge University Press, 1965

Harcourt, G. C., Some Cambridge Controversies in the Theory of Capital, Cambridge, Cambridge University Press, 1972

Abid, "The Cambridge controversies: old ways and new horizond - or dead end?", Oxford Economic Papers, 28. 1976, PP. 25-65

Harrod, R. F., "scope and Method of economics", Economic Journal, 1938 reprinted in Readings in Economic Analysis, R. V. Clemence (ed.) Cambridge, Mass: Addison - Wesley. Vol ,1, 1950

Abid, Foundations of Inductive Logic, London, Macmillan, 1956

Hayek, F. A., The Constitution of Liberty, Chicago, University of Chicago Press, 1960

Abid, "Scientism and the study of Society" , Economic, 1942-1943, reprinted in Modes of Individualism and Collectivism, J. O'Neill (ed.) London: Heinemann, 1973, PP 27-67

Heilbroner, R. L. (ed.), Economic Means and Social Ends, Englewood Cliffs, Prentice- Hall, 1969

Abid, "Economics and a Value-free science", Social Research, 40, 1973, PP. 129-143

Hollander, S. "Adam Smith and the Self - interestaxiom, Journal of Law and Economics. 20, 1977, PP 133-152

Hollis, M., and E. J. Nell, "Rational Economic Man. A Philosophical Critique of Neo- Classical Economics, Cambridge, Cambridge University Press, 1975

Houthakker, H. S. "The present state of Consumption theory", Econometrica, 29. 1961, PP. 704-740

Hutchison, T. W., "The significance and basic postulates of economic theory: a reply to Professor Knight", Journal of Political Economy, 49, 732-750

Abid, On Revolutions and Progress in Economic Knowledge, Cambridge, Cambridge University Press, 1978

Kenen, P. B. (ed.) International Trade and Finance, Frontiers for Research, Cambridge, Cambridge University Press, 1975

Keynes, J. M. The Collected Writings of John Maynard Keynes, Vol ×IV, The General Theory and After, D. Moggridge (ed.) London: Macmillan, 1973

Keynes, J. N. Reprinted 1955. The Scope and Method of Political Economy, New York, Kelley & Millman, 1891

Koopmans, T. C. Three Essays on the State of Economic Science, New York, McGraw - Hill, 1957

Kuhn, T. S., The Copernican Revolution, Cambridge, Harvard University Press, 1957

Abid, The Structure of Scientific Revolutions, Chicago, University of Chicago Press, 2nd ed. 1970

Abid, "Logic of discovery or psychology of research? Reflections on my critics," In Criticism and the Growth of Knowledge, I. Lakatos and A. Musgrave (eds). Cambridge: Cambridge university Press. 1970, 1-23, PP. 231-78

Abid, "Notes on Lakatos", In Boston Studies in the Philosophy of Science, 8. R. S. Cohen and C. R. Bucks (eds.). Dordrecht: D. Reidel. 1971, PP. 137-146

Lakatos, I., Proofs and Refutations The Logic of Mathematical Discovery, Cambridge, Cambridge University Press, 1976

Abid, "The Methodology of Scientific Research Programmes", Philosophical Papers, J. Worrall and G. Currie (eds.), Cambridge, Cambridge University Press, Vols. 1.2, 1978

Lakatos, I. and A. Musgrave. (eds.), Criticism and the Growth of Knowleage, Cambridge, Cambridge University Press, 1970

Leontief, W., "Implicit theorizing: a methodological criticism of the neo - Cambridge School," Quarterly Journal of Economics, 1937, reprinted in Readings in Economic Analysis, R. V. Clemence (ed.), Cambridge, Mass, Addison - Wesley, Vol. 1, 1930, PP 31-45

Abid, "Theoretical assumptions and nonobserved facts", American Economic Review, 61, 1971. PP 1-7

Lindbeck, A, The Political Economy of the New Left, An Outsider's View. New York, Harper & Row, 1971

Lipsey. R. G., An Introduction to Positive Economics, London, Weidenfeld & Nicolson, 2nd ed, 1966.

Abid, An Introduction to Positive Economics, London, Weidenfeld & Nicolson. 5th ed, 1979

Lipsey, R. G. and G. Rosenbluth, "A contribution to the New theory of demand: a rehabilitation of the Giffen good" Canadian Journal of Economics, 4. 1971, PP 131-163

Machlup, F. Essays on Economic Semantics, Englewood Cliffs, Prentice-Hall, 1963

Abid, Methodology of Economics and Other Social Sciences, New York, Academic, 1978

Mayer, T. Permanent Income, Wealth and Consumption, Berkeley, University of California Press, 1972

Abid, "Selecting economic hypotheses by goodness of fit" Economic Journal, 1975, P. 85 "Economics as a hard science: realistic goal of wishful thinking." Economic Inquiry, Tallahassee, Fla, Western Economic Assoc, 1980

McKenzie, R. B., and G., Tullock, The New World of Economics: Explorations into the Human Experience, Homewood, Richard D, Irwin, 1975

Nagel, E. John Stuart Mill's Philosophy of Scientific Method, New York, Hafner, 1930

Abid, The Structure of Science,Problems in the Logic of Scientific Explanation, London, Routledge & Kegan Paul, 1961

Abid, "Assumption in economic theory", American Economic Review, 1963, Reprinted in W. Breit and H. M. Hochman (eds.), Readings in Microeconomics, New York, Holt, Rinehart & Winston, 1968, PP. 60-66

Nordhaus, W. D. "Some skeptical thoughts on the theory of induced innovations", Quarterly Journal of Economics, 87, 1973, PP 208-219

Phelps Brown, E. H., 1972 "The underdevelopment of economics", Economic Journal, 82, 1972, PP. 1-10

Popper. K., The Poverty of Historicism, London, Rouledge & Kegan Paul, 1937

Abid, The Open Society and Its Enemies, London, Routledge & Kegan Paul, 4th ed. Vols. 1. 1962, P. 2

Abid, Reprinted 1965, The Logic of Scientific Discovery, New York, Harper Torchbooks, 1939

Abid, "Normal science and its dangers", In Criticism and the Growth of Knowledge, I Lakatos and A. Musgrave (eds.), Cambridge, Cambridge University Press, 1970, PP. 51-58

Abid, Objective Knowledge. An Evolutionary Approach, London, Oxford University Prees, 1972a.

Abid, Conjectures and Refutations. The Growth of Scientific Knowledge, London, Routledge & Kegan Paul, 1972b

Abid, The Unended Quest. An Intellectual Biography, London, Fontana, 1976

Robbins, L., An Essay on the Nature and Significance of Economic Science, London, Macmillan, 2nd ed, 1935

Abid, Autobiography of an Economist, London, Macmillan, 1971

Abid, "On Latsis: a review essay" Journal of Economic Literature, 17, 1979, PP. 996-1004

Robinson, J, Economic Philosophy, London, C. A. Watts, 1962

Abid, "Foreword to J. A. Kregel", The Reconstruction of Political Economy, London, Macmillan, 1973, PP. I×-×III

Abid, "What are the questions?" Journal of Economic Literature, 15 1977, PP. 1318-1339

Samuels, W. J., "Ideology in economiecs," In Modern Economic Thought, S. Weintraub (ed.), Oxford, Basil Blackwell, 1977, PP. 467-484.

Samuelson, P. A., "Foundations of Economic Analysis", Cambridge, Harvard University Press, 1948

Abid, The collected Scientific Papers of Paul A. Samuelson, J. E. Stiglitz (ed.), Cambridge, Mass, The M.I.T. Press Vols. 1. 1966, P. 2

Suhultz, T. W. The Economic Value of Education, New York, Columbia University Press, 1963

Shupak, M. "The predictive accuracy of empirical demand analyses", Economic Journal, 72, 1962, PP. 550-575

Stewart, I. M. T. Reasoning and Method in Economics. An Introduction to Economic Methodology, London, McGraw- Hill, 1976

Streissler, E, Pitfalls in Econometric Forecasting, London, Institute of Economic Affairs, 1970

Theil, H, Applied Economic Forecasting, Amsterdam, North-Holland, 1966

Thompson. H. F., 1965, "Adam Smith's Philosophy of Science", Quarterly Journal of Economics, 79, 1965, PP. 212-233

Thurow, L. C. Generating Inequality, London, Macmillan Press, 1975

Ward, B. What's Wrong With Economics?, London, Macmillan, 1972

Wartofsky, M. W. Conceptual Foundations of Scientific Thought, An Introduction to the Philosophy of Science, London, Collier-Macmillan, 1968

Watkins, J. W. N. "Against normal science," In criticism and the Growth of Knowledge, I. Lakatos and A. Musgrave (eds.)., Cambridge, Cambridge University Press, 1970, PP. 25-37

Weber, M., The Methodology of the Social Sciences, E. A. Shils and H. A. Finch (eds.), Glencoe, The Free Press, 1949

Weintraub, E. R. "General equilibrium theory", In Modern Economic Thought, S. Weintraub (ed.), Oxford, Basil Blackwell, 1977, PP. 107-123

Welch, F. "Human capital theory: education, discrimination, and life cycles", American Economic Review. 75, 1975, PP 63-73

West, J. A., and J. G., Toonder, The Case for Astrology, London, Penguin Books, 1973

Whitaker, J. K. "John Stuart Mill's methodology", Journal of Political Economy, 83, 1975, PP. 1033-1050

Wilber, C. K., and R. S., Harrison, "The methodological basis of institutional economics: pattern model, Storytelling and holism", Journal of Economic Issues, 12. 1978, PP. 61-89

Wong, S. "The "F-twist" and the methodology of Paul Samuelson", American Economic Review, 63, 1973, PP 312-325

Abid, The Foundations of Paul Samuelson's Revealed Preference Theory, London, Routledge & Kegan Paul, 1978

Worland, S. T. "Radical Political economy as a "scientific revolution"", Southern Economic Journal, 39, 1972, PP. 274-284

Worrall, J. "Thomas Young and the "refutation" of Newtonian optics: a case- study in the interaction of philosophy of science and history of science", In Method and Appraisal in the Physical Sciences, C. Howson (ed.), Cambridge, Cambridge University Press, 1976, PP. 107-179

Worswick, G. D. N. "Is progress of economic science possible?" Economic Journal 82, 1972, PP. 73-86

 


1- استادیار دانشگاه علامه طباطبایی و مشاور علمی دفتر تحقیقات اقتصادی دانشگاه امام صادق(ع)

فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)، شماره 5، بهار 1377، صص 79-98

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر