ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی بر تربیت جنسی فرزندان

کودکان امروز سازندگان فردای جامعه اند. سعادت و بقای هر جامعه بستگی به تربیت صحیح آینده سازان آن دارد. یکی از ابزار مهم تربیت،شناخت مربی، استعدادها، محیط ومساعد نمودن محیط با توجه به توان او و نیازهای اولیه است که نتیجه آن برآورده شدن نیازهای والای فرداست.

کودکان امروز سازندگان فردای جامعه اند. سعادت و بقای هر جامعه بستگی به تربیت صحیح آینده سازان آن دارد. یکی از ابزار مهم تربیت،شناخت مربی، استعدادها، محیط ومساعد نمودن محیط با توجه به توان او و نیازهای اولیه است که نتیجه آن برآورده شدن نیازهای والای فرداست.

در این سخن اجمالی قصد آن داریم به بحث پیرامون یکی از اساسی ترین نیازهای فیزلوژیک فرد و چگونگی رویارویی و بهره مندی مطلوب از آن درراستای اعتلای فرد و جامعه بپردازیم زیراعدم برخورد صحیح با این نیاز همواره بعنوان یک معضل اساسی در جوامع شناخته شده است. سعی نگارنده در این مقاله این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که از بلوغ جنسی شده عوامل موثر در آن را برشمرد و در پایان وظایف مربیان و اولیا را بیان نماید زیراهرجامعه ای با توجه به اهداف غایی آن به گونه ای به این مقوله می پردازد، درجوامعی که بی بندوباری جنسی رواج دارد مسؤولان جامعه اساس تربیت جنسی را بر آموزش روابط جنسی می گذارند و از سنین دبستان ساعاتی رااختصاص به چگونگی آموزش روابط به کودکان می پردازند غافل از آنکه همین مطرح نمودنها باعث زودرسی بلوغ درکودک می شود بدون آنکه کودک بداند این بیداری جنسی را چگونه ی بایست به سامان برساند زیرا هنوز از لحاظ شناختی به مرحله بالایی از رشد نرسیده است لیکن ما هدف از تربیت جنسی رااطلاعاتی می دانیم که به فرزند می دهیم تامسائل مربوط به جنسیت خویش راتشخیص دهد و به وظایف ومسؤولیتهای خویش پی ببرد و با توجه به سلامت جامعه به سازگاریهای مطلوب رسیده، ارزشهای اخلاقی و فرهنگی راهمواره مدنظر قرار دهد و در مواقع مختلف باهشیاری و با توجه به شرع واخلاق موضع لازم را اتخاذ نماید. تفاوت بین ما و غربیها برای تربیت جنسی بسیاراساسی است. زیرا ما کلیه ریشه و مبانی اخلاقی را از جمله زمینه جنسی بطور عام از شرع می گیریم و غرب آن را از حیات اجتماعی و شرایط عرف و اجتماع اخذمی کند به هر حال جامعه سالمی که انتظارش را داریم دختران و پسران رامی بایست بگونه ای تربیت نماید که به دختر یا پسر بودن خویش قلبا خشنودباشند و به آن افتخار کنند و به گفته شهیدمطهری: «مقتضای منطق و تعقل این است که با سنن و خرافات مبتنی برپلیدی علاقه جنسی مبارزه کنیم و در عین حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتی غریزه را به نام آزادی و پرورش آزادانه فراهم نکنیم. سنت مخفی داشتن آن زمینه ساز عوارض و گاهی هم حرص وعطش بیشتر در کشف است. واقع بینها راباید پذیرا شد در عین اینکه هدفگرایی رااز یاد نمی بریم.»

آبراهام مزلو (1) معتقد است که :

اگر میل جنسی نیز چون دیگرانگیزه های اولیه انسان، مانند تشنگی وگرسنگی در مسیر صحیح بر آورده شوندو بوسیله تعلیم و تربیت هدفدار شوند،انسان قادر خواهد بود با کاشتن بذر عشق و محبت به دیگران، به تعالی رسیده و ازاین طریق به کمال آن دسترسی یابد که همانا کمال جویی، زیبایی طلبی و درنهایت خداجویی است. وجود این نیاز درانسان هیچگاه نفی نگردیده است. استادمحمد تقی مصباح یزدی در کتاب فردشناسی برای خود سازی به این میل اشاره می کند و اینطور بیان می کند:«وجود امیال فطری در انسان لغو و عبث نخواهد بود بلکه برعکس عامل مهمی برای ترقی و تکامل و رسیدن او به سعادت و خوشبختی می باشد و اگرخوشبختی و کمال انسان منحصر به سعادت مادی و محدود بود، امیال نامحدود و لغو می بود. قرار دادن این امیال در نهاد انسان در صورتی که ارضای آنها ممکن نباشد، نظیر آن است که راهی را به کسی نشان دهند و چنان وانمود کنندکه راهی بس طولانی و دور است، بطوری که شخص مزبور همه نیروهای خود رابرای پیمودن آن متمرکز کند و با سرعت به طرف مقصد موهوم حرکت نماید.» (2)

بنابراین همانگونه که روانشناسان ومتخصصین علم رفتار معتقد به وجودغریزه جنسی در انسان می باشند دین مبین اسلام هم تاکید به وجود این میل درانسان داشته و دستورات تربیتی مهمی برای انسان از سن نوزادی تا سن ازدواج وپس از آن دارد و به اهمیت نوع تربیت جنسی و آماده نمودن جوان برای استفاده صحیح از این میل جهت تشکیل خانواده تاکید زیادی می نماید حتی در طفولیت به مادر و اطرافیان هنگام نظافت طفل گوشزد می کند تا نقاط حساس را که موجب لذت طفل می شود کمتر لمس کنند. در عین حال که از نفرت داشتن آن نیز اطرافیان را منع می کند تا کودک ازهویت جنسی خویش دچار شرم وخجلت نشده و دچار آشفتگی نقش نگردد (3) ، البته در تربیت این میل بایدتوجه داشت راه افراط را نپیمود که چون فروید انگیزه اصلی رفتار انسان را تنها به غریزه جنسی نسبت دهد و تبعیت از این عقیده خانواده را دچار سردرگمی نموده درنتیجه افسار گسیختگی در روابط جنسی رابه دنبال داشته است. بطوری که آخرین آمار از نوزادان آمریکا نشان می دهد که بیش از 4 میلیون کودک از مادران زیر 19سال بدنیا آمده اند و بنابه اطلاعات بدست آمده در واشنگتن مردم بر علیه آزادی سقط جنین دست به تظاهرات می زنند و ابراز می نمایند که از بین بردن کودکان مانع برقراری و استحکام خانواده شده است. (4) حال آنکه بخوبی می دانیم در این نوع جوامع، بی بندوباری جنسی تاچه حد رایج است. گاه نیز تفریطخانواده های متعصب نه به پیروی از شرع بلکه به خاطر طفره رفتن از دادن اطلاعات صحیح به کودکان و وادار نمودن آنها به پنهان نمودن هویت جنسی خویش کودک را به انحراف، بی کفایتی، پلیدی ، بیماری و گناه می کشاند. به گفته ماکارنکو (5) روانشناس روسی: « مسائل مربوط به تربیت جنسی مستلزم توانایی فوق العاده و نزاکت خاص و تیز هوشی و دلسوزی بسیاری است. (6) » پس لازم است تربیت جنسی را با سن و رشد فرزند هماهنگ نمود زیرا از 1 تا 9 ماهگی که فعالیتهای حرکتی کودک آغاز می شود، ابتدایی ترین فعالیت او بصری است. اسلام در این سنین تاکید زیادی دارد که والدین اعمال زناشویی را در مقابل چشمان کودک انجام ندهند. در دوره خردسالی دوره کنجکاوی طفل آغاز می شود و کودک سعی می کندمحیط پیرامون خویش را بشناسد، هرچیز تازه یا غیر عادی عاملی برای کنجکاوی طفل بشمار می رود بطوری که حتی باعث ترس و وحشت وی خواهدشد. بنابراین اسلام در مورد پوشاندن عورت، خوابیدن فرزندان در رختخواب والدین، دستکاری یا تنفر و حمام کردن اطفال و جداکردن بستر کودکان از یکدیگردستورات زیادی را داده است. در حدیثی از پیامبراکرم «صلی الله علیه وآله » نقل شده است که باید بستر کودکان در شش سالگی از هم جدا شود و در حدیث دیگری می فرماید:«اذا بلغت الجاریة سنین فلا یقبلها الغلام والغلام لاتقبله المراة اذا جاوز سبع سنین »، دختر بچه شش ساله را پسر بچه نبوسد وهمچنین زنها از بوسیدن پسر بچه ای که سنش از هفت سال تجاوز کرده است خودداری کنند.»

حال که این همه تاکید را در موردتربیت جنسی در دستورات اسلامی دانستیم، لازم است ابتدا با تعاریف بلوغ جنسی از دیدگاههای مختلف آشنا شده وسپس به نقش و وظایف مربیان نسبت به تربیت جنسی نوجوانان بپردازیم.

کلمه بلوغ (7) (سن مردی) معمولا" به 11 الی 17 سالگی گفته می شود. به لحاظشرعی در کشورهای مختلف متفاوت است ولیکن در ایران دختران 9 سالگی وپسران 15 سالگی به سن تکلیف می رسندو از این سن مکلف به انجام واجبات الهی می شوند. در جوامع مختلف نوع دیگری از بلوغ نیز مطرح است که به آن بلوغ عرفی ( سن قانونی) گفته می شود. و قانون مدنی هر کشور نوجوان را در این سن بالغ و مسؤول رفتار خویش می شناسد. بایداضافه نمود که اصولا" نوجوانی یا Adaloscence سنین 12 تا 18 سالگی است. آغاز آن از سالهای آخر دوره دبستان بعنوان مرحله قبل از بلوغ است که در این مرحله رشد صفات ثانویه جنسی همراه باتغییراتی در اندامهای فرد ایجاد می شود.معمولا" این مرحله با بیم و هراس همراه است تا آنکه بیشترین تغییرات در دختران و پسران شروع می شود یعنی احتلامهای شبانه در پسران و عادت ماهیانه دردختران، سپس اندامهای جنسی رشدکافی یافته و احتمالا پس از این مرحله نوجوان مشکلات جسمی و روانی خویش را پشت سر می گذارد. در این دوره متاسفانه احساسات و عواطف نوجوان برعقلش غلبه دارد زیرا اکثر روانشناسان بویژه پیاژه حداکثر رشد شناختی یاعقلانی را سنین 14 الی 15 سالگی می دانند; از طرفی این سنین از نظرروانشناسان به سنین جهش عاطفی نام گذاری شده است. دوره غلیان عواطف فرداست. نقش کودک در زندگی کاملامشخص است افراد بالغ نیز به نقش خودکاملا واقف هستند. ولیکن نوجوان دریک وضع روحی بسیار پیچیده و مبهم بسر می برد. قرنها پیش افلاطون دوران بلوغ را به یک نوع شراب زدگی روان تشبیه کرده است. اسلام نیز به جوانی به دو صورت می نگرد. در دید منفی پیامبر«صلی الله علیه وآله » می فرماید: «الشباب شعبة من الجنون. (8) جوانی از اقسام جنون ودیوانگی است.» و از دید مثبت حضرت پیامبر«صلی الله علیه وآله » می فرماید: «اوصیکم بالشبان خیرا فانهم ارق افئدة ان ا.. بعثنی بشیرا و نذیرا فخالفنی الشبان و فخالفنی الشیوخ; (9) به شما در مورد نوجوانان وجوانان به نیکی سفارش می کنم زیرا آنان دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارندزمانی که خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان بستندولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.» هنگامیکه نوجوان توانست به هویت جنسی خویش بگونه ای صحیح پی ببرد آنگاه است که مربی قادر خواهد بود شیوه های مطلوب تعلیم و تربیت جنسی را در مورد او به کاربندد. حضرت آیت ا.. مهدوی کنی نیز دراین باره می گوید :

«وجود غریزه سرکش و مرزنشناس وطغیانگر در انسان مخصوصا در دوران نوجوانی که دوره بحران غرایز به شمارمی رود از مسائل انکار ناپذیر است، زیراهوسهای سرکش و غرایز و امیال حیوانی او را به هوسبازی و شهوترانی و ... دعوت می کند. اگر انسان، بانیروی عقل و ایمان نتواند خود را کنترل کند و قدرت رام کردن غریزه های ویرانگر را نداشته باشد، از نظرمعنوی تا آنجا سقوط می کند که ازحیوانات هم پست تر می شود. (10) »

از عوامل عدیده ای که اغلب مانع ازسعی مربیان در این امر می شود پدیده زودرسی و دیررسی بلوغ در نوجوانان است. به پیدایش زودرس صفات ثانویه جنسی البته بدون توانایی تولید مثل،بلوغ زودرس کاذب گفته می شود. درست است که اختلالات فیزیولوژیک، عوامل جغرافیایی و عوامل اقتصادی مانندزندگی مرفه، تغذیه خوب در ایجاد آن تاثیر دارد ولی وسایل فرهنگی و تبلیغاتی چون سینما، تلویزیون، ویدئو، ضعف اعتقاد و نوع روابط دختران و پسران نیز دربروز آن بسیار مؤثرند و متاسفانه بایدگفت در محیطهای ناسالم اثر منفی این زودرسی در سرنوشت دختران بیشتر مؤثراست تا پسران زیرا دختران دو تا چهارسال زودتر به سنین بلوغ می رسند درحالی که هنوز از لحاظ عقلی به رشد کامل دست نیافته اند و همین مساله موجب به انحراف کشیدن آنها خواهد شد. همانگونه که زودرسی در زندگی نوجوانان مؤثراست دیررسی آن نیز می تواند بعنوان عقب ماندگی رشد در نوجوانان تلقی شود. نقش مربیان در این رابطه بسیار مهم است و باید به نوجوانان این مساله رابقبولانند که هر فرد مطابق ساختمان بدن خویش رشد می نماید و کوچکی یابزرگی جثه نشانه برتری یا کهتری یک فردنیست. (11)

کهلبرگ (12) معتقد است: «دختر و پسربر اساس تفاوتهای بیولوژیکی و طبیعی که دارند، رفتارهای متفاوتی را از خودظاهر می سازند مانند تفاوتهای موجود درلباس پوشیدن و آرایش مو و... این رفتارتوسط محیط، تقویت یا تضعیف می گردد» به عقیده وی کودکان از لحاظرشد جنسی سه مرحله را می پیمایند:

1- از سه سالگی کودک بطور اساسی تفاوت جنسی بین دختر و پسر رامی شناسد. 2- از 5 سالگی و اوج آن در 7سالگی کودک متوجه می شود که دختران بعنوان دختر و پسران بعنوان پسر باقی می مانند 3- از 7 الی 11 سالگی سنین ثبات جنسی است و هر یک از پسران ودختران به تثبیت جنسی خود می پردازندو می بایست در این سن نقش جنسی مناسب به دختران و پسران آموخته شود.

مطالعات نشان داده اند که پدران بیش از مادران در یادگیری نقش جنسی کودکان موثرند زیرا پدران در مقایسه با مادران حتی از سنین 2 و 3 سالگی نقشهای جنسی متفاوتی را در نظر می گیرند.پسرانی که روحیه ای مردانه و قوی دارندبیشتر دارای پدرانی هستند که درتصمیم گیریهای خانوادگی و در تنظیم انضباطهای خانوادگی شخصیت غالب ومسلطی را در محیط خانواده دارند.بالعکس هنگامی که پدر نقش منفعلی درخانواده دارد در همانند سازی پسران به لحاظ نقش جنسی اثرات سویی می گذارد. البته باید متذکر شد منظور ازنقش جنسی، وظایف و تکالیفی هستندکه طبیعت بیولوژیکی، فرهنگ، جامعه وبزرگسالان از هر یک از دو جنس مرد و زن انتظار دارند و رویهمرفته باید گفت از سن سه سالگی است که دختر و پسر خود راباز می شناسند و تلاش می کنند تا نقش خویش را بعنوان دختر یا پسر بشناسند.آنچه باید به کودکان آموخت این است یادگیرند چگونه جنس مخالف خود نباشند.خوشبختانه در مورد دختران اغلب مشکلات کمتر است زیرا همواره در کنارمادر هستند و برای الگوپذیری مادر را درپیش رو دارند ولی متاسفانه پسران اغلب با نبود پدر در خانه مواجه می شوند وبرای آموزش نقش جنسی صحیح،محبورند تغییر الگو دهند و لازم است درهمه ادوار رشد کودک، پدر در خانواده حضور داشته باشد و نقش فعال و صحیح خویش را عهده دار گردد. خوشبختانه دراسلام سفارشات زیادی برای جداسازی دختر از پسر از 6 سالگی شده است و تاسن تمیز مجاز می داند که دختران باپسران به بازی بپردازند.

چنانچه در قرآن می فرماید: (13)

«اوالطفل الذین لم یظهروا علی عورات ...»

اولیای اسلام در احادیث مختلفی، سفارشات زیادی فرموده اند که با دختران و پسران از سنین 6 سالگی به بعد باید بطور جداگانه رفتار شود هرچند که آنها به سن تکلیف نرسیده اندمتاسفانه اغلب مشاهده می شود اجازه هرگونه فعالیت پسرانه قبل از بلوغ به دختر داده می شود و به هنگام بلوغ شتابزده اقدام به جداسازی دختر و پسرمی شود که منجر به مشکل روانی در دخترمی گردد. تحقیقات نشان داده است دخترانی که به آشپزی، خیاطی و مطالعه علاقمند بوده اند در دوره بزرگسالی دارای فعالیتهای متناسب تری با نقش جنسی خود بوده اند و پسرانی که به بازیهای رقابتی و حرکتی زیاد و فعالیتهایی مانندمکانیکی، توپ بازی و تفنگ بازی پرداخته اند در دوران بلوغ مشکلات کمتری را در رابطه هویت جنسی خویش دارا بوده اند. بنابراین باید به فرزندان دوالگوی مناسب رفتاری که لزوما ضدیکدیگر نیست، آموخته شود. بطور مثال،دختران در کمک به کوچکترها پوشاندن لباس و غذا دادن و در کمک به بزرگترها،پخت و پز و نظافت را بیاموزند ویه پسران حمل و نقل اشیاء، نظافت اتومبیل، خرید نان و ... آموخته شود وهمواره به آنها تاکید شود که دو الگو ضدیکدیگر نیست بلکه مکمل یک دیگرند.از این طریق است که دختران و پسران ازاینکه دختر یا پسر هستند قلبا راضی وخشنود می شوند و دختر این باور را که موجودی مقید، محدود و تحت سلطه است و پسر نیز این باور را که آزاد،قدرتمند و سلطه گر است از ذهن خویش دور می سازد.

از اهم وظایفی که به اولیاء توصیه می گردد دادن پاسخ صحیح به سئوالات فرزندان است. لازم نیست کلیه جزئیات مطرح شود. می توان به صورت کلی مسائل را بیان کرد نه آنکه دروغ گفت چون از این طریق او را سبت به خود بی اعتمادخواهید ساخت و حتی ممکن است طفره رفتن از پاسخ، باعث شود اطلاعات را ازافراد منحرف و همسالان کم تجربه که خود دچار مشکل جنسی هستند بدست آورد. مادر و پدر که محرم راز فرزندهستند اگر خود بعلت شرم زیاد قادربه گفتن مسائل به فرزند نمی باشند،می توانند از مربی مدرسه کمک بگیرند.شرکت نوجوان در جلسات اجتماعی -مذهبی بطور مستمر، می تواند هویت مذهبی اجتماعی متناسبی برای اوبه وجود آورد بویژه آنکه در راس این نوع جلسات افرادی شناخته شده و امین قرارگرفته باشند، چه از لحاظ اجتماعی و چه از لحاظ شرعی. زیرا در سنین نوجوانی ساده اندیشی دوران طفولیت دیگر از بین رفته و نوجوان به قضاوت و سنجش وارزیابی مجدد اشخاص، موضوعات و...می پردازد و با دید انتقادی به آنان می نگردو کوچکترین عیب و نقص افراد با ذره بین مخصوص دوره بلوغ، بزرگ می شودبنابراین اگر نوجوان صداقت و سلامت این نوع جلسات را بپذیرد، احساس هویت می کند و خود را وابسته به گروهی سالم می یابد و چون دراین گروه است سعی می کند تا حد امکان خود را از لغزش و خطا مصون سازد. از دیگر توصیه هایی که به مربیان می شود به هنگام مشاهده لغزشهای نوجوان، آن است که به جای زدن انگهایی چون بی عرضه، عقده ای،پست، بی شخصیت به نوجوان مرتباسخنانی چون والایی، ارزشمند، قدرتمندبا اراده به آنان نسبت داده شود و به هیچ وجه لازم نیست مسائل جنسی جنس مخالف و یا روابط جنسی را با نوجوانان مطرح ساخت و تنها به هنگام ازدواج گفتن این مطالب لازم بنظر می رسد و فقطمی توان به نشان دادن فیلمهای آموزشی در مورد حیوانات و گیاهان بسنده نمود که ان شاءا.. از این طریق خانواده هایی سالم در نتیجه جامعه ای سالم و نسلی سازنده سالم را دارا شویم زیرا به کرات، بی بند وباری روابط جنسی والدین بعنوان الگوهای ناسالم، باعث شده تمایلات نهفته و پنهان جنسی به میلی سرکش وشدید تبدیل شده و خطرات عظیمی رابرای فرد و جامعه به دنبال داشته باشدسخن را هر چند ناقص با جمله ای ازلاچتکف (14) به پایان می بریم که می گوید:

«برای رام کردن احساسات غریزه بایددانست که عقل و علم و تربیت، تاب مقاومت ندارند و باید سعی کنند ازاحساس دیگری، یعنی ایمان استفاده کنند. (15) »

پی نوشتها:

1) MAZLO

2) مصباح یزدی ، محمد تقی، خودشانسی برای خودسازی، ص 43

3) روزنامه کیهان 4/11/75، ص 1

4) Role confusion

5) Makarenko

6) لاچتکف و روانشناسی تربیتی جنسی، ص 12

7) Puberty

8) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 17،ص 49

9) شباب قریش ص 1

10) آیت ا.. مهدوی کنی، محمدرضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، چاپ اول، ص 22.

11) روانشناسی تربیتی ویژه مراکز تربیت معلم،ص 150

12) Kohlberg

13) سوره نور ، آیه 31

14) Lachtkof

15) کودکان و نوجوانان - ترجمه محمدتقی زاده.انتشارات بنیاد تهران 1361

منابع:

1- حق جو، محمد حسین، نیازمندیهای نسل جوان

2- همتی، علی اصغر، تحلیلی بر روابط دختر و پسر در ایران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان

3- قائمی، علی، سازندگی و تربیت دختران

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان