ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی نو به روایات نزول قرآن بر هفت حرف

درباره نزول قرآن بر هفت حرف بحثهای فراوانی در طول تاریخ اسلامی صورت گرفته است، نکته مهم آن است که گمان رفته، همه روایات مربوط در مقام بیان یک موضوع است; از این رو در تبیین مفاد این روایات اختلافات فراوانی پدید آمده است

عضو هیات علمی دانشگاه قم

چکیده

درباره نزول قرآن بر هفت حرف بحثهای فراوانی در طول تاریخ اسلامی صورت گرفته است، نکته مهم آن است که گمان رفته، همه روایات مربوط در مقام بیان یک موضوع است; از این رو در تبیین مفاد این روایات اختلافات فراوانی پدید آمده است . در این مقاله ابتدا روایات مربوط براساس مفادشان دسته بندی و آنگاه هر کدام از اقوال مهم مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نتیجه گرفته شده است که آن روایات ناظر به موضوعات متعددی است . پاره ای از آنها دلالت دارد بر اینکه قرائات ناصحیح افرادی که قادر به قرائت صحیح نیستند، در خور گذشت است .

کلید واژه ها: نزول قرآن بر هفت حرف، اختلاف قرائات، بطون قرآن، تعدد مضامین قرآن .

1) مقدمه

قبل از ورود به بحث، یادآوری چند نکته، ضروری به نظر می رسد:

الف) این موضوع از دیر باز مورد تحقیق و گفتگوی صاحب نظران علوم قرآن قرار گرفته است و ارتباطی وثیق با بحث قرائات قرآن دارد; لذا اغلب مؤلفان در کتابهای قرائات به بحث درباره نزول قرآن بر هفت حرف نیز پرداخته اند . نزول قرآن بر هفت حرف «معرکة الاراء» ، بین صاحب نظران علوم قرآن است; تا آنجا که سیوطی گفته است: «در معنای حدیث نزول قرآن بر هفت حرف تا چهل قول نقل شده است » [1].

ب) روایات نزول قرآن بر هفت حرف از طریق فریقین نقل شده است . برخی از آنها در صحیح بخاری و مسلم آمده; ولی در هیچ کدام از کتابهای اربعه شیعه نیامده است; فقط در بصائرالدرجات و خصال و بعدها در بحارالانوار مشاهده می شود . طبرسی (ره) گفته است: «شایع در اخبار آنان [شیعه] این است که قرآن بر یک حرف نازل شده است و آنچه که عامه از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده اند، این است که قرآن بر هفت حرف نازل شده است . . .» [3]. همو افزوده است: «معروف و شایع در مذهب و اخبار اصحاب ما [شیعه] این است که قرآن بر یک حرف نازل شده است و مخالفین ما از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت کرده اند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است [4] و فیض کاشانی گفته است: [این مضمون] «از طریق عامه شهرت یافته که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: قرآن بر هفت حرف نازل شده است » [5]. همچنین آیت الله خویی (ره) گفته است: «در روایات اهل سنت آمده است که قرآن بر هفت حرف نازل شده است » [6].

ج) به نظر می رسد اختلاف نظر فراوان در مورد روایات نزول قرآن بر هفت حرف ناشی از چند امراست: اول آنکه ظاهر روایات مذکور با یکدیگر مغایرت بسیار دارد، به طوری که قابل جمع نیستند; دوم آنکه همان طور که ابن عربی گفته است، هیچ نص و اثری وجود ندارد که معنای احرف سبعه را روشن سازد [7] ; سوم آنکه گمان رفته است که همه روایات احرف سبعه ناظر به یک معنی و موضوع است; از این رو در راهیابی به مفادی که بتوان آن را مدلول همه روایات احرف سبعه دانست، بسیار دچار مشکل و تشتت آراء شده اند تا آنجا که برخی قایل به اجمال روایات مربوطه گشته و معنای صحیحی برای آنها متصور ندیده اند [8].

2) روایات احرف سبعه در کتابهای روایی اهل سنت

گرچه برخی از این روایات در صحیح بخاری و مسلم آمده است، ولی از آن جا که تمامی آنها را طبری در تفسیر خود نقل کرده [9] و در کتاب علوم القرآن عندالمفسرین با شماره گذاری آمده است [10] و دسته بندی این روایات بر اساس مفادشان در نتیجه گیری و سهولت مراجعه مؤثر است، براساس این دو منبع به نقل و دسته بندی آنها می پردازیم:

الف) روایاتی که مفاد آنها بر نزول قرآن بر هفت حرف دلالت دارد; اما مراد از هفت حرف را بیان نکرده است; مانند: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: انزل القرآن علی سبعة احرف » ; (1) (رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است).

ب) روایاتی که ضمن بیان نزول قرآن بر هفت حرف به این معنا اشاره دارد که قاری قرآن مجاز است، کلمات مترادف را جایگزین کلمات قرآنی کند; مانند: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: انزل القرآن علی سبعة احرف: علیم حکیم، غفور رحیم » ; (رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است; [مثل] علیم حکیم و غفور رحیم . . . و یا: «. . . مالم یختم آیة عذاب برحمة او آیة رحمة بعذاب کقولک هلم و تعال » ; (2) (مادامی که آیه عذاب به رحمت یا آیه رحمت به عذاب ختم نشود; مانند هلم و تعال).

ج) روایاتی که از آنها استفاده می شود، مراد از سبعة احرف، ظاهر و باطن قرآن است; مانند: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: «انزل القرآن علی سبعة احرف، لکل منها ظهر و بطن و لکل حرف حد و مطلع » ; (3) (رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است: هر یک ظاهر و باطنی و هر کدام حد و مطلعی دارد).

د) روایاتی که دلالت بر وجود اختلاف برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در قرائت قرآن دارد; بدون آنکه موارد اختلاف را ذکر کند; (4) مانند: اختلاف عمربن خطاب و هشام بن حکیم در قرائت سوره فرقان که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قرائت هر دو را صحیح دانست و درباره قرائت هر دو فرمود: «کذلک انزلت . ان هذا القرآن انزل علی سبعة احرف » [11] ; (این چنین نازل شده است . این قرآن بر هفت حرف نازل شده است).

ه) روایاتی که دلالت دارد بر اینکه مراد از احرف سبعه، اختلاف در قرائت و الفاظ قرآن است; نه مفاهیم آن (5) ; مانند این روایت: «. . . عن ام ایوب، انها سمعت النبی صلی الله علیه و آله وسلم یقول: نزل القرآن علی سبعة احرف ، فما قرات اصبت » ; (از ام ایوب آورده اند که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شنید، می فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است; به هر کدام قرائت کنی، درست است).

و) روایاتی که مراد از احرف سبعه را تنوع مفاهیم و پیامهای قرآنی می داند و نه اختلاف قراءات و نه اختلاف در الفاظ; (6) مانند: «عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم: نزل القرآن علی سبعة ابواب و علی سبعة احرف: زاجر و آمر و حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال » ; (از پیامبر روایت شده است که قرآن بر هفت باب و بر هفت حرف نازل شد: نهی کننده، امرکننده، حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال).

3) روایات احرف سبعه در برخی از کتابهای روایی شیعه

روایاتی که در این زمینه دربرخی از کتب روایی شیعه آمده، به قرار ذیل است:

الف) «. . . عن حمادبن عثمان قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: ان الاحادیث تختلف عنکم . قال: فقال: ان القرآن نزل علی سبعة احرف و ادنی ما للامام ان یفتی علی سبعة وجوه » [12] ; (حمادبن عثمان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: [چرا] احادیث از شما گوناگون نقل می شود؟ فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است و کمترین حقی که برای امام است، این است که بر هفت وجه فتوا دهد).

ب) «عن عیسی بن عبدالله الهاشمی عن ابیه عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: اتانی آت من الله فقال: ان الله عز و جل یامرک ان تقرا القرآن علی حرف واحد فقلت: یا رب وسع علی امتی فقال: ان الله عز و جل یامرک ان تقرا القرآن علی سبعة احرف » [13] ; (عیسی بن عبدالله هاشمی از پدرش و او از پدرانش آورده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: فرستاده ای از جانب خدا به نزدم آمد و گفت: خدای عزوجل تو را فرمان می دهد که قرآن را بر یک حرف قرائت کنی . گفتم: پروردگارا بر امتم گشایش ده! گفت: خدای عزوجل تو را فرمان می دهد که قرآن را بر هفت حرف قرائت کنی).

ج) «عن علی علیه السلام قال: «ان الله تبارک و تعالی انزل القرآن علی سبعة اقسام . کل منها شاف کاف و هی امر و زجر و ترغیب و ترهیب و جدل و مثل و قصص » [14] ; (از علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: خدای تبارک و تعالی قرآن را بر هفت قسم نازل کرد . هر یک از آنها شفابخش و کفایت کننده است و آنها عبارتند از: امر، نهی، امیدوار ساختن، بیم دادن، جدل، مثل و قصه ها) .

د) «عن ابی جعفر علیه السلام قال: «تفسیر القرآن علی سبعة احرف . منه کان و منه مالم یکن بعد، ذلک تعرفه الائمه » [15] ; (از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: تفسیر قرآن بر هفت حرف است . برخی از آنها بوجود آمده و برخی دیگر هنوز بوجود نیامده است . آن را امامان می دانند).

ه) نیز از ابن عباس نقل شده است: «جل ما تعلمت من التفسیر من علی بن ابی طالب و ابن مسعود . ان القرآن انزل علی سبعة احرف . ما منها الاوله ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب علیه السلام علم الظاهر و الباطن » [16] ; (بیشتر تفسیر را از علی بن ابی طالب و ابن مسعود آموختم . قرآن بر هفت حرف نازل شده است . هیچیک از آنها نیست مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد و علی بن ابی طالب ظاهر و باطن را دانست).

از این روایات دو مطلب استفاده می شود: یکی آنکه مفاهیم و پیامهای قرآنی متعدد است و دیگر آنکه قرآن دارای ظاهر و باطن است .

این مضامین در بسیاری از روایات اهل سنت نیز آمده است، با مقایسه بین روایات فریقین درباره «احرف سبعه » روشن می شود که:

اولا، روایات شیعه در این مورد از تلائم و هماهنگی بیشتری برخوردار است، برخلاف روایات اهل سنت که این ویژگی را ندارد;

ثانیا، تعداد این روایات در کتابهای روایی شیعه به مراتب کمتر از تعداد آنها در منابع روایی اهل سنت است;

ثالثا، این روایات در صحیح مسلم و بخاری نقل شده و حال آن که در هیچ یک از کتب اربعه شیعه نقل نشده است .

4) نقل و نقد اقوال درباره سبعة احرف

گرچه برخی از علمای اهل سنت مانند ابو عبیده به تواتر روایات سبعة احرف قایل شده اند [17]، لیکن در مورد معنای آن بسیار دچار تشتت آراء گردیده اند و همین کثرت و تعارض نظریات، کار را برای محقق دشوار و مشکل می کند . البته بطلان برخی از آراء واضح و روشن است و نیازی به مطرح کردن آنها نیست; از این رو در اینجا تنها به نقل و نقد اهم اقوال اکتفا می شود .

الف) برخی گفته اند: مراد این احادیث را نمی فهمیم و معنای صحیحی برای آنها نمی توان یافت . ابوجعفر محمدبن سعدان نحوی گفته است: «فهم این احادیث دشوار است . معنایش معلوم نیست; زیرا حرف به معانی فراوانی به کار می رود» [18].

شایان ذکر است که «حرف » به معانی حروف هجا، کلمه، معنی و جهت آمده است [19]. آیت الله خویی (ره) بر این نظر است که نزول قرآن برهفت حرف به معنای درستی بازگشت ندارد; از این رو روایات دال بر آن را باید دور افکند [20].

در مورد این نظر باید گفت: اولا، تعدد معانی «حرف » باعث نمی شود که دست از این روایات برداریم; زیرا با توجه به قراین و شواهدی می توان به معنای مقصود دست یافت و در هر دسته از روایات مذکور، با توجه به مضامین آنها معنای «حرف » را روشن ساخت . برای مثال با توجه به متن روایات دسته دوم می توان گفت که مراد از «حرف » در این دسته «کلمه » است; گرچه این روایات را به لحاظ دلایل و شواهد دیگر نمی توان پذیرفت .

ثانیا، طرح تمامی روایات مذکور و عدم بازگشت همه آنها به معنای صحیح، قابل پذیرش نیست; زیرا بسیاری از این روایات دارای معانی صحیحی است و با روایات شیعه نیز قابل تایید است و آنها با تعابیر دیگری در روایات شیعه آمده است .

ب) بعضی بر این نظرند که مراد از هفت حرف هفت وجه از الفاظی است که معنای آنها به هم نزدیک است; مثل اقبل، تعال و هلم .

طبری، طحاوی، سفیان بن عیینه و از علمای شیعه، زنجانی این نظر را پذیرفته اند . زنجانی گفته است: «این وجه را عقل بعید نمی یابد» [21].

استدلال این گروه، به روایات دسته دوم است . مفاد این دسته از روایات جواز قرائت قرآن به الفاظ مختلف قریب المعنی است .

قطعا این نظر و این دسته از روایات را نمی توان پذیرفت، زیرا اولا مستلزم تحریف قرآن است و حال آن که به اتفاق امت اسلامی قرآن مصون از تحریف است و خود فرموده: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » (7) [حجر 9] و اگر گفته شود تغییر کلمات قرآنی به کلمات مترادف و قریب المعنی در حد محدودی در زمان خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم مجاز بوده است; ادعایی بدون دلیل است; زیرا مقتضای روایات دسته دوم که مستند این نظراست، اطلاق دارد و محدود به قیدی نشده است . پس اگر هرکس در هر زمان مجاز به این تغییر باشد، چنین چیزی موجب بازی با قرآن می شود . وقتی به مقتضای آیه «قل مایکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم » (8) [یونس 15]، خود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز حق تغییر و تبدیل قرآن را ندارد، چگونه دیگران مجاز می شوند که به تغییر و تبدیل کلمات قرآنی بپردازند .

ثانیا، این نظر با مفاد برخی از خود روایات احرف سبعه در تعارض است . در این روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از اختلاف اصحاب در قرائت قرآن بسیار اندوهگین می شدند ومی فرمودند: «اقرءوا کماعلمتم » (9) [22]. مفاد این روایت آن است که قرآن را آن گونه که تعلیم داده شده اید قرائت کنید و خود در آن تصرف نکنید .

ثالثا، اگر اصحاب در تغییر دادن کلمات قرآنی مجاز بودند، معنی نداشت که خلفا از اختلاف قرائت اصحاب برآشوبند و به فکر چاره جویی بیفتند; زیرا در پاسخ کسانی که خطر اختلاف در قرائت را گوشزد می کردند; می توانستند بگویند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آنان اجازه داده است .

رابعا، این نظر باعث می شود که به فصاحت و بلاغت و حتی اعجاز قرآن خلل وارد شود; زیرا اگر هرکس در تغییر کلمات قرآنی مجاز باشد، در فصاحت و بلاغت قرآن اعجازی نخواهد بود و قرآن قابل تحدی خواهد شد .

ج) گروه دیگری از علما بر این نظرند که مراد از نزول قرآن بر هفت حرف، نزول قرآن به لهجه های فصیح قریش، هذیل، تمیم، ازد، ربیعه، هوازن و سعدبن بکر است . ابوحاتم سجستانی این نظر را برگزیده است [23] ; لیکن استدلالی از وی نقل نگردیده است .

این نظر را نیز به چند دلیل نمی توان پذیرفت . اولا، از هیچکدام از احادیث مذکور نمی توان استفاده کرد که مراد از احرف سبعه لهجه های فصیح قبایل یاد شده است .

ثانیا این نظر با روایاتی که از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده و دلالت بر نزول قرآن به لسان قریش دارد در تعارض است . عثمان، خلیفه سوم گفته است: «هرگاه شما با زیدبن ثابت درباره اعراب کلمه ای از قرآن با یکدیگر اختلاف پیدا کردید، آن را به زبان قریش بنویسید; زیرا قرآن به زبان آنان نازل شده است » [24]. همچنین خلیفه دوم به ابن مسعود نوشت: «خدا قرآن را به لهجه قبیله قریش نازل کرده است; از این رو برای مردم به لهجه قریش قرآن را قرائت کن; نه به لهجه هذیل و این زمانی بود که او «حتی » را «عتی » قرائت کرده بود» [25].

د) برخی بر این نظرند که مراد از احرف سبعه، تنوع مضامین قرآن است . نظیر امر، نهی، حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال . علامه طباطبایی (ره) این نظر را پذیرفته است . مستند این نظر روایات دسته ششم است .

در مورد این نظر باید گفت: اولا، اگر مرادشان این است که روایات دسته ششم چنین مفادی دارد، این مطلب صحیح است و در روایات فریقین نیز قرآن از جهت معانی به اقسامی تقسیم شده است . مثلا در روایات شیعه آمده است: امیر مؤمنان فرمود: «قرآن برسه بخش نازل شد: بخشی درباره ما و دشمن ماست و بخشی سنتها و مثل ها و بخشی واجبات و احکام است » [26] و امام صادق علیه السلام فرمود: «قرآن بر چهار بخش نزول یافت: بخشی حلال و بخشی حرام و بخشی سنتها و احکام و بخشی خبر پیشینیان و پسینیان و داور میان شماست » [27].

مراد از «سبعه » کثرت و تعدد است و نه رقم هفت; از این رو نمی توان این روایات را که حاکی از تعدد و تنوع مطالب قرآنی است، با یکدیگر متعارض دانست; بلکه باید هر کدام را از جهتی دال بر تنوع معانی قرآن تلقی کرد .

ثانیا، اگر مراد قائلین این نظر آن است که باید روایات دیگر را هم حمل بر این دسته از روایات کرد [28]، این را نمی توان پذیرفت; زیرا روایات دسته دوم بر جواز استفاده از کلمات قریب المعنی به جای کلمات قرآنی دلالت دارد و روایات دسته سوم دلالت دارد بر اینکه قرآن دارای ظاهر و باطن است و روایات دسته چهارم از وجود اختلاف اصحاب درباره قرائت قرآن حکایت دارد و روایات دسته پنجم دلالت بر این دارد که مراد از احرف سبعه اختلاف در قرائت و الفاظ قرآن است . البته امکان حمل روایات دسته اول بر این نظر وجود دارد .

ه) برخی عقیده دارند که احرف سبعه به بطون و تاویلات قرآن اشاره دارد . فیض کاشانی با استناد به روایات دسته سوم گفته است: «بسا بتوان از این روایات استفاده کرد که حروف به بطون و تاویلات قرآن اشاره دارد» [29].

البته علمای فریقین در مورد اینکه قرآن دارای ظاهر و باطن است، به روایات مختلفی تمسک جسته اند [30] ; لیکن حمل همه روایات احرف سبعه بر ظهر و بطن قرآن امکان پذیر نیست; زیرا چنانکه گذشت، برخی از آنها بر چیزهای دیگری مثل اختلاف قرائت و تنوع بیانات قرآن دلالت دارد .

5) نظر نگارنده

به نظر می رسد روایات «احرف سبعه » ناظر به یک موضوع نیست و این همه اختلاف نظر نیز از این جا ناشی شده که گمان رفته است تمام این روایات ناظر به یک موضوع و در صدد بیان یک حقیقت است .

دقت در مفاد روایات مذکور و دسته بندی دقیق آنها در شش دسته ای که گذشت، ما را به این واقعیت راهنمایی می کند که این روایات در مقام بیان حقایق متعددی است .

توضیح این که برخی از این روایات بیانگر جواز اختلاف لهجه ها و تفاوت ادای کلمات و حروف برای مردمی است که قادر به قرائت صحیح قرآن نبودند . مؤید آن روایاتی است که در پی می آید .

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «انی بعثت الی امة امیین، منهم الغلام و الخادم والشیخ الفانی والعجوز فقال جبرئیل: فلیقراوا القرآن علی سبعة احرف » [30] ; (من به سوی امتی بی سواد مبعوث شدم . برخی از آنان نوجوان، خدمتگذار، پیرمرد بی حال و پیرزن ناتوان اند . جبرئیل گفت: قرآن را بر هفت حرف قرائت کن).

آورده اند که بلال، مؤذن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر ادای حرف «ش » قادر نبود و «اشهد» را اسهد باحرف «س » قرائت می کرد . او قهرا در قرآن هم چنین قرائتی داشته است . رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به این نحوه از رائت سخت گیرانه نبود; لذا درباره او فرمود: «ان سین بلال عندالله شین » [31] ; (سین بلال پیش خدا شین است).

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد همه کسانی که در ادای صحیح حروف و کلمات قرآن مشکل داشتند، بر چنان نظری بود . امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده اند که فرمود: «ان الرجل الاعجمی من امتی لیقرا القرآن بعجمیته فترفعه الملائکة علی عربیته » [32] ; (شخص عجمی امتم قرآن را با [زبان] عجمی اش قرائت می کند; اما فرشتگان آن را به [صورت] عربی اش بالا می برند).

اما پاره ای دیگر از روایات احرف سبعه بیانگر تنوع مفاهیم قرآن و دسته دیگری ناظر به ظهر و بطن آن است و ربطی به ترخیص و تسهیل در قرائت قرآن ندارد . دسته دوم روایات نیز قابل پذیرش نیست و باید طرح شود .

کوتاه سخن اینکه وقتی روایات احرف سبعه ناظر به یک موضوع نباشد، دیگر تعارضی که برخی ادعا کرده اند، در بین آنها متصور نیست و نیز دقت در مفاد آنها و دسته بندی آنها براساس مفادی که دارند اجمال آنها رفع می کند .

6) پاسخ به یک سؤال

آیا روایات شیعه مبنی بر اینکه قرآن یکی است و از سوی یک نفر نازل شده است، در تعارض با روایات احرف سبعه نیست؟ روایات شیعه چنین است:

- عن ابی جعفر علیه السلام قال: «ان القرآن واحد نزل من عند واحد و لکن الاختلاف یجی ء من قبل الرواة » [33] ; (امام باقر علیه السلام فرمود: قرآن یکی است . از نزد یکی نازل شده است: اما اختلاف [قرائات] از سوی قاریان پدید آمده است).

- عن الفضیل بن یسار قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: ان الناس یقولون: «ان القرآن نزل علی سبعة احرف فقال: کذبوا اعداء الله و لکنه نزل علی حرف واحد من عندالواحد» [34] ; (فضیل بن یسار گوید: به امام صادق علیهما السلام عرض کردم: مردم می گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است . فرمود: دشمنان خدا دروغ گفتند: قرآن بر یک حرف و از سوی یک فرد نازل شده است).

مفاد این دو روایت نزول قرآن بر یک حرف است; از این رو برخی از علمای شیعه مانند بلاغی (ره) و خوئی (ره) این روایات را معارض روایات احرف سبعه دانسته و از روایات احرف سبعه اعراض کرده اند [35]. لیکن همانطور که آمد اولا، این دو روایت در مقام تکذیب روایات احرف سبعه نیست; زیرا این روایات در مقام بیان یک موضوع نیست و برداشت صحیح از اکثر آن روایات با این دو روایت تعارضی ندارد .

ثانیا، به نظر می رسد در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام ، اختلاف قرائت رو به گسترش بوده و مردم خیال می کردند همه قرائات مختلف و متعارض، صحیح اند; از این رو آن دو امام این برداشت را ناصحیح دانسته و روشن ساختند که آن قرائتهای گوناگون و رو به تزاید، مستند وحیانی ندارند . در روایت دوم نیز برداشت مردم مورد سؤال قرار گرفته است . مؤید آن عبارت: «ان الناس یقولون . . .» است .

مرحوم فیض کاشانی به درستی به این حقیقت تفطن پیدا کرده و در مقام تبیین مفهوم دو حدیث مذکور گفته است: «ومقصود آن دو حدیث یک چیز است و آن این است که قرائت صحیح یکی است; اما چون آن حضرت دانست که آنان از حدیثی که روایت کرده اند صحت همه قرائات را با اختلافی که دارند، فهمیده بودند، آن را دروغ شمرد; به همین روی منافاتی میان این دو حدیث و دیگر احادیث سبعه احرف وجود ندارد» [36].

پی نوشت ها:

1) روایات 1، 13، 21، 22، 25، 36 و 37 .

2) روایات 2، 3، 42، 45، 51، 41 ، 34، 39 .

3) روایات 4 و 5 .

4) روایات 9، 24، 26، 35، 33، 32، 19 و 20 .

5) روایات 12، 14، 15، 16، 18، 38، 34 و 41 .

6) روایات 61، 62 و 64 .

7) ما قرآن را نازل کردیم و ما آن را حفظ می کنیم .

8) بگو: بر من روا نیست که از پیش خود قرآن را تغییر دهم . من جز از آنچه که به من وحی می شود، پیروی نمی کنم . من اگر از پروردگارم نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ بیم دارم .

9) همانگونه که [از من] آموختید، قرائت کنید .

منابع

1) سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، منشورات رضی - بیدار - عزیزی، ج 1، ص 164 .

2) قسطلانی، شهاب الدین احمدبن محمد، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ج 7، ص 452 .

3) طبرسی، مجمع البیان، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1 ، ص 79 .

4) طوسی، التبیان، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، ج 1 ، ص 7 .

5) فیض کاشانی، تفسیرالصافی، چاپ سوم، مکتبة الصدر، تهران، ج 1 ، ص 59 .

6) خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن، چاپخانه فروردین، انوارالهدی، ص 171 .

7) قسطلانی، پیشین، ج 7، ص 452 .

8) خوئی، پیشین، ص 193 .

9) طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه، بیروت، ج 1، ص 9- 25 .

10) مرکز الثقافه والمعارف القرآنیه، علوم القرآن عندالمفسرین، مطبعة مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1375، ج 2، ص 129- 156 .

11) بخاری، صحیح بخاری، دارالفکر، بیروت، ج 3، باب 342، حدیث 4890، ص 320 .

12) صدوق، الخصال، چاپ جامعه مدرسین قم، باب السبعة، حدیث 43، ج 2، ص 358 .

13) همان، حدیث 44 .

14) مجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسه الوفا، بیروت، ج 89، ص 4 و 97 و

ج 90 باب 128 .

15) همان، ج 89، ص 98 . نیز فیض کاشانی، علم الیقین، انتشارات بیدار، قم، ج 1، ص 551 .

16) همان، ص 93 .

17) رک: سیوطی، پیشین، ج 1، ص 163 .

18) قسطلانی، پیشین، ج 7، ص 452 .

19) سیوطی، پیشین، ج 1، ص 165 .

20) خوئی، پیشین، ص 193 .

21) ابوعبدالله زنجانی، تاریخ القرآن، چاپ سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ص 45 .

22) مرکز الثقافه و المعارف القرآنیه، پیشین، ج 2، ص 130، حدیث 6 و 7 .

23) احمد مختارعمر - عبدالعال سالم مکرم، معجم القراءات القرآنیه، انتشارات اسوه، ایران، ج 1، ص 70،

24) بخاری، پیشین، ج 3، باب 339، ص 318 .

25) احمد مختار عمر - عبدالعال سالم مکرم، پیشین، ج 1، ص 70 .

26) کلینی، اصول کافی; کتاب فضل القرآن، ترجمه کمره ای، نشراسوه، ج 6، ص 464 .

27) همان .

28) طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 3، ص 75، ذیل آیات 7- 9 سوره آل عمران

29) فیض کاشانی، تفسیرالصافی، پیشین، ج 1 ، ص 59 مقدمه .

30) طبری، پیشین، ج 1، ص 12 .

31) همان .

32) احمدبن فهد حلی، عدة الداعی، دارالکتاب الاسلامی، ایران، ص 27 .

33) کلینی، اصول کافی، باب ان القرآن یرفع کما انزل، منشورات المکتبة الاسلامیه، تهران، ج 2، ص 453 .

34) همان، ص 461 .

35) خوئی; پیشین و ص 193 و صدر بلاغی ، آلاء الرحمن، مطبعة العرفان، بیروت 1933 م، ج 1، ص 32 .

36) فیض کاشانی، تفسیر الصافی، پیشین، ج 1 ص 61 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان