عضو هیات علمی دانشگاه کردستان
آن هنگام که مخزن الاسرار، سروده نظامی گنجه ای را به دانشجویان تعلیم می کردم، در مفهوم این بیت:
چون دل داوود نفس تنگ داشت در خور این زیر، بم آهنگ داشت (1)
با دانشجویان سخن می گفتم، که داوود(ع) از پیامبرانی بوده است که خداوند وی را ستوده است، (2) و این شروحی که درباره این بیت نظامی بر دست فاضلان شارحش نگاشته آمده است چنگی به دل نمی زند و واقعیت را بیان نمی کند.
از جمله مرحوم وحید دستگردی درباره این بیت فرموده است که: تنگی نفس داوود به مناسبت نکاح زن اوریا (Oryہ) است، یعنی به سبب این نفس تنگی نتوانست آواز زیربلند، که مناسب گوی قبولست بخواند... (3)
آقای دکتر برات زنجانی در شرح این بیت گفته اند: نفس تنگ داشتن اشاره است به عشق داوود به زن اوریا. اوریا فرمانده لشکر داوود بود و او را زنی بود که «بث شبع » نام داشت و داوود وی را به غایت دوست می داشت، چندان که تقاضای وصلت او داشت و همین امر عاقبت موجب قتل اوریا گردید...
آقای زنجانی به دنبال این سخن ماجرای همان دو برادری را که ناگاه بر داوود، وارد آمدند و از وی خواستند تا درباره گوسفندانشان داوری کند، بیان می کند و خواننده را به قرآن کریم سوره «ص » ارجاع می دهد. (4)
آقای بهروز ثروتیان در شرح این بیت نوشته اند: ظاهرا نکات زیر مورد توجه شاعر بوده: قصه زن اوریا و عاشق شدن داوود بر وی... داوود، دریافت که ما او را آزموده ایم و از پروردگار خود درخواست آمرزش کرد و به سجده افتاد و پوزش خواست، ما این واقعه را بر او بخشیدیم. (5)
افسانه هایی که در باور یهودان، درباره داوود(ع) متداول است، موجب گشته است که بسیاری از دانشمندان معاصر ما هم از گفته آنان متابعت کنند و این داستانها را در دفاتر بنگارند و بدون هیچ نقد و یا توضیحی از آن بگذرند.
اتفاق را، کتابی که سالها پیش بر دست یکی از دانایان تاریخ این ملک تالیف شده بود - با نام از پاریز تا پاریس - از نظر گذرانیدم و دیدم که مؤلف این کتاب هم این افسانه را از قول دیگران روایت کرده است. از جمله، در حواشی کتاب از قول مؤلف حبیب السیر نگاشته است: وقتی داوود به تعقیب کبوتری بر بام رفت و در خانه همسایه چشمش به جمیله ای افتاد که اندام خود را می شست و چون آن مستوره سایه کسی در آب ملاحظه نمود، موهای خویش را پریشان ساخت تا به تمامی بدن او پوشیده گشت و خاطر جناب نبوی مایل بدان عورت شده از محرمی تفتیش حالش نموده... گفتند که منکوحه اوریاست... در تواریخ مشهور، مسطور است که جناب نبوی اوریا را به مصحلت آن که شهادت یابد مرة بعد اخری صاحب تابوت سکینه ساخته به جنگ قلعه ای از قلاع کفار مامور ساخت و چند نوبت او را ظفر میسر شده در کرت اخیر شهید گشت و چون داوود این خبر شنید منکوحه مذکوره را عقد فرمود... (6)
شاید تاریخ نگاران و دانایان معاصر هم به تواریخی که پیشتر بر دست پارسی زبانان - و جز ایشان - نگاشته آمده است، نظر افکنده باشند; از جمله در کتاب مجمل التواریخ و القصص که به سال 520 ه. ق تالیف شده - و مؤلف آن مجهول است - آمده است:
پس خدای تعالی او را (داوود را) به زن اوریا مبتلا کرد، تا فرمودش به غزو اندر، اوریا را به حرب اندر پیش تابوت بدارند و کشته شد بدان جایگاه - که از پیش تابوت به هزیمت برنگشتندی - چون خدای تعالی خواست که داوود از آن گناه بداند، بعد از آن که زن اوریا را بازخواست، فرشتگان از محراب بیرون آمدند به دعوی کردن، داوود آن سخن دریافت و بر گناه می گریست... (7)
و مسعود سعد سلمان، در گذشته به سال 515 ه. ق در اشاره به همین داستان گفته است:
تو ای چشم من چشم داوود گشتی تو ای دامنم، دامن اوریایی (8)
اکنون، این سخن در خاطر می آید، که منشا این افسانه چیست؟
خدای تعالی، در قرآن کریم، آن گاه که رسول خویش را به صبر در برابر دشمنان، فرا می خواند از بنده نیرویافته و مویدش -داوود(ع) - سخن می گوید، که پارسی آن آیات چنین است:
بر آنچه می گویند صبر کن و داوود بنده ما را که دارای امکانات [متعدد] بود به یاد آورد، آری او بسیار بازکشت کننده [به سوی خدا] بود. ما کوهها را با او مسخر ساختیم [که] شامگاهان و بامدادان خداوند را نیایش می کردند. و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آوردیم] همگی [به نوای دلنوازش] به سوی او بازگشت کننده [و خدای را ستایشگر] بودند. و پادشاهی اش را استوار کردیم و او را حکمت و کلام فیصله دهنده عطا کردیم. و آیا خبر دادخواهان - چون از نمازخانه [او] بالا رفتند - به تو رسید؟ وقتی [به طور ناگهانی] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس [ما] دو مدعی [هستیم] که یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده پس میان ما به حق داوری کن و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.» «این [شخص] برادر من است او را نودونه میش، و مرا یک میش است، و می گوید: آن را به من بسپار، و در سخنوری بر من غالب آمده است.» [داوود] گفت: «قطعا او در مطالبه میش تو [اضافه] بر میش های خویش، بر تو ستم کرده و در قیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم روا می دارند، به استثنای کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، و اینها بس اندکند، و داوود دانست که ما او را آزمایش کرده ایم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه کرد. و بر او این [ماجرا] را بخشودیم، و در حقیقت برای او پیش ما تقرب و فرجامی خوش خواهد بود. (9) (10)
برخی از مفسران در تفسیر این آیات، اقوالی را که در میان اهل کتاب متداول بوده، نقل کرده اند. من در این جا مطلبی را که در کتاب مقدس پیرامون داوود(ع) و مهر وی بر زن اوریا، آمده است، نقل می کنم تا منشا این افسانه پیدا آید.
و اما داوود(ع) در اورشلیم بماند، به گاه شب از تخت ملک برخاست و بر بام کوشک رفت.
ناگاه زنی را در حال استحمام دید، و آن زن بسیار زیبا و دلفریب بود، پس داوود کس فرستاد تا آن زن را به او بشناسانند، پس رسولان به داوود گفتند که آن زن بتشابع، دختر الیعام و زن اوریای حثی است، پس داوود کسانی را به طلب آن زن فرستاد و ایشان زن را به نزد داوود حاضر آوردند و داوود با زن مجامعت کرد و چون هر دو از نجاست پرداختند، زن به خانه اش بازگشت. قضا را، زن باردار گشت. پس کس فرستاد و این خبر به داوود گفت. روز بعد داوود به یوآب - یکی از چاکرانش - نوشت که اوریا (فرمانده داوود) را، در میدان جنگ متوجه جایی کنید که شدت پیکار بیشتر است، سپس از او روی بگردانید، تا بر دست دشمنان کشته آید، اوریا در جنگ کشته آمد و زن وی این خبر شنید پس بانگ برآورد و بر شویش گریست و چون ایام سوگواری به پایان آمد، داوود کس فرستاد و وی را به حرمش آورد و او از زنان داوود گشت و برایش پسری آورد. آنچه داوود با این زن و شویش کرد، در دیده خدای زشت آمد. (11)
این داستان، برخی از مفسران را (از جمله محمدبن جریر طبری) (ف 310) بر آن داشته تا در تفسیر آیاتی که از سوره «ص » نوشته آمده، بگویند که: توبه داوود اشارتی است به همان رابطه ای که وی با زن اوریا داشته است، چه، داوود(ع) را نودونه زن بوده است و وی با داشتن آن همه زن، بر اوریا ستم نمود و زن وی را ضم حرم خویش کرد. (12)
جالب توجه این است که، یکی از کسانی که بر این تفسیر، حاشیه نگاشته، در حاشیه تفسیر این اقوال - را نقل و بعد آنها را نقد کرده است: ولایخفی ان ذنبه بهذا التفسیر و التقریر کبیرة... والمحققون کعلی رضی الله عنه و ابن عباس و ابن مسعود و غیرهم، ینکرون القصة علی هذا الوجه روی سعید بن المسیب والحرث بن الاعور ان علی بن ابی طالب رضی الله عنه قال من حدثکم بحدیث داوود علی ما یرویه القصاص جلدته مائة وستین، وهو حد الفریة علی الانبیاء. (13)
و باز در رد این اقوال شیخ الطائفه ابی جعفر بن حسن طوسی - از مفسران نامور شیعه در گذشته به سال 460 ه ق - چنین آورده است:
اما برخی از راویان نادان چنین گفته اند که داوود بر زن اوریا عاشق آمد و به شویش فرمود تا به جنگ رود و او را فراپیش تابوت داشت; و کسی که فراپیش تابوت می رفت، یا کشته می آمد و یا پیروز می گشت، و این خبر موضوع است و شنیدن اخبار نادرست درباره پیامبران درست نیست;
اخباری که حتی جایز نیست درباره پست ترین مردمان گفته آید. و خدای به قرآن فرموده است: الله یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس - یعنی خدای از میان مردم و فرشتگان پیامبران را برگزیده است و همچنین فرموده است: ولقد اخترناهم علی علم علی العالمین - و برگزیدیم ایشان را با علم به شایستگی آنان بر عالمیان آن زمان. پس چگونه ممکن است خدای تعالی کسی را برگزیند که بر زنان یارانش عاشق آید؟ و این گونه داستانها را کسانی بر زبان می رانند که پایه و منزلت ویژه پیامبران را نمی شناسند; و از مقام رفیع ایشان در نزد خدا آگاهی ندارند و از علی(ع) روایت شده است که فرمود: لااوتی برجل یقول ان داوود ارتکب فاحشة الا ضربته حدین احد هما للقذف والآخر لاجل النبوة. (14)
و اما امام فخرالدین رازی (م 606) صاحب تفسیر کبیر، از جمله کسانی است که با این داستان، سخت مخالفت کرده است. وی در تفسیر آیات 17 تا 25 سوره «ص » با دلایل متقن این شبهات را رد می کند، که ذکر برخی از آنها خالی از لطف نیست:
... خدای تعالی در این آیات، به پیامبرش دستور داده تا در صبر و شکیبایی از داوود(ع) متابعت کند، و اگر گفته آید که داوود(ع) در برابر هوای نفسش صبر نکرد و قتل مردی همدین خویش را، به سبب مهر بستن به زن وی، اهتمام ورزید، چگونه می توان پذیرفت که خدای تعالی، که بهترین داوران و دادگستران است، رسولش را به متابعت از چنین مرد شهوترانی، تحریض کند.
دیگر آن که، خدای، داوود(ع) را ستوده است به داشتن نیروی بسیار «ذا الاید» و همانا مراد خدای از این نیرو، نیروی دینداری است، زیرا نیروهای مادی و جسمانی در مردان و شاهان کافر، موجود بود - قوه جنسی و شهوترانی در ملوک کفار موجود بود، پس می بایست جملگی آنان به داشتن چنین قدرتی ستوده می آمدند! - و مراد از نیروی دینداری، همان ادای واجبات و فرایض الهی است به نحو کامل، و همچنین دوری کردن از تمام آنچه که خدای، نهی فرموده است. پس چگونه ممکن است، کسی که در کشتن برادر دینی خویش سعی می کند و بر همسر زیبایش عاشق می آید، دارای نیروی دینداری باشد؟!
دیگر آن که، خدای، داوود را به صفت اواب (بسیار تواب و رجوع کننده به خدای) ستوده است چگونه این صفت در درون کسی که مایل به قتل و زنا و گناه است، پیدا می آید؟ دیگر آن که، خدای فرموده است: «والطیر محشورة کل له اواب) و گفته اند که صید پرندگان بر داوود حرام آمد، کسی که مرغان از وی ایمنند، چگونه ممکن است سعی در کشتن مردی مؤمن کند و مردی مؤمن و همسرش از وی بی گزند نباشد؟!
در ادامه این مقال، امام فخر رازی این سخن علی(ع) را بیان می کند که: عن سعید بن المسیب ان علی بن ابی طالب(ع) قال: من حدثکم بحدیث داوود(ع) علی ما یرویه القصاص، جلدته مائة وستین، و هو حد الفریة علی الانبیاء. (15)
همین فخر رازی، در کتاب دیگرش به نام «عصمة الانبیاء»، در معنی آیات 17 تا 25 سوره «ص » تمام اقوال و قصص را که برخی از مفسران در موضوع عشق داوود به زن اوریا، آورده اند، باطل دانسته است برخی از دلایل وی را در این ورق می نگارم:
در آن داستان، که از عشق داوود به همسر اوریا سخن به میان آمده است، بیان شده که داوود(ع) در کشتن اوریا کوشید و کاری کرد که وی بر دست کافران کشته آید، پس چگونه خدای قتل را که بزرگتر از همبستر گشتن با زن شوهردار است، فروگذاشته و همبستری داوود با زن اوریا را مثال زده است؟!
دیگر آن که، در این سوره، خدای بر منکران نبوت حجت می آورد; چگونه ممکن است که برخی از پیامبران بزرگ را با این گناه زشت و قبیح بنکوهد؟!
خدای تعالی داوود(ع) را از ابتدای این آیات به داشتن اوصاف نیک ستوده است و این ستایش و تمجید مخالف است با آن اوصافی که در داستان بیان شده است (قتل و زنا).
دیگر آن که، خدای تعالی فرموده است که ما طیر و جبال را مسخر و رام وی کردیم و او را نیرو دادیم; کسی که نتواند بر نفس و آرزوی درونی خویش غالب آید، چگونه وی را نیرومند توان دانست؟!
و دیگر آن که، خدای فرموده: جعلناک خلیفة فی الارض، و این جانشین کردن خدای، داوود را بر زمین، در پی عمل نیکی است که از داوود صادر آمده; آیا درست است بگوییم تفویض خلیفة اللهی به داوود به سبب اقدام وی بر قتل و زنا است؟! این سخن از کام هیچ خردمندی بیرون نیامده است. پس با این همه شواده ثابت آمد که داوود(ع) از افسانه هایی که به وی نسبت داده اند بری است. (16)
ابن کثیر (متوفا 774 ه ق) از مفسران نامور جهان اسلام، در تفسیر این آیات سوره «ص »، گفته است: قد ذکر المفسرون هاهنا قصة اکثرها ماخوذ من الاسرائیلیات.... فالاولی ان یقتصر علی مجرد تلاوة هذه القصة و ان یرد علمها الی الله عزوجل.. . (17) که، تنها خواندن این آیات را بسنده دانسته است، چه فقط، خدای است که عالم و دانا بدان است.
شیخ اسماعیل حقی بروسوی (ف 1127) (منسوب به بورسای ترکیه) در تفسیر این آیات، زیبا و شیوا، سخن گفته، که حاصل آن با نگارش این بنده چنین است: یکی از دانشمندان بر زبانش رفت که بر واعظ شایسته و پسندیده است که به گاه خواندن این آیات از آن اقوال باطل نگوید که بر زبان یهودان گفته آمده است; آن گونه که درباره داوود و یوسف ناسزا گفتند، و حال آن که خدای تعالی آن دو بزرگوار را در کتابش، نیک ستوده است. اما، بلای سخت و بزرگ آن است که این تاویلات فاسد در تفسیر آیات قرآن درج شود، که مثلا فلان مفسر چنین گفت و چنان، با وجود آن که جمله این اقوال باطل و فاسد است... (18)
اکنون، با توجه به مقدمات گفته شده، این سؤال پیش می آید که داوود(ع) از چه کاری توبه کرده است:... وظن داود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راکعا واناب. فغفرنا له ذلک... (سوره «ص » آیات 24 و 25) یکی از مفسران نامور در این باره چنین نگاشته است:
داوود بدانست که ما وی را بدین واقعه آزمودیم، ابتدا آهنگ جانش کردیم و سپس بی گزندش کردیم پس او طلب بخشودن کرد از خدای تعالی. (19)
گناه داوود سوءظن وی بود بدان دو برادری که برای داوری نزد او آمده بودند، داوود پنداشت آن دو آهنگ جانش کرده اند - و بعد از آن دو ایمن گشت - که این قول به صواب نزدیکتر است، و یا این که، گناه وی آن بود که، در داوری میان آن دو متخاصم شتاب کرد و قبل از آن که سخن دیگری را بشنود، حق را به کسی داد که ابتدا شروع به سخن گفتن کرده بود، پس چون این حالت را دریافت به سجده افتاد و توبه کرد، (20) چه از قول پیامبر(ص) روایت کرده اند که به علی(ع) فرمود: هر گاه دو کس - که با هم خصومت دارند - برای داوری نزد تو آمدند، تا سخن هر دو متخاصم را نشنوی میان آن دو قضاوت مکن. (21)
محمد جواد مغنیه هم - از مفسران و نویسندگان نامور معاصر لبنان - این قول را تایید کورده است و در تفسیر این آیه: فاستغفر ربه، چنین آورده است: بعد ما حکم داود لاحد الخصمین فطن و تنبه الی انه حکم له قبل ان یدلی الخصم الاخر بحجته فندم وطلب العفو من الله فغفر له لانه غیر قاصد وعامد، داوود تنها با شنیدن سخن یکی از متخاصمین داوری و حکمیت کرد و اندکی تامل ننمود تا سخن دیگری را هم بشنود و چون این قضاوت وی عمدی نبود خدای هم از تقصیر او درگذشت. (22)
سخن آخر آن که، جمهور دانایان مسلمان را عقیده بر آن است که پیامبران از انجام دادن گناهان کبیره معصوم بوده اند، درباره گناهان صغیره هم، میان دانشمندان مسلمان، اختلاف است، که آیا صغیره بر دست ایشان رفته است، یا نه، ایشان از ارتکاب معاصی کبیره و صغیره، هر دو معصوم بوده اند؟ پس نسبت دادن قتل و زنا و سایر معاصی به پیامبران بزرگوار - درود خدای بر جملگی ایشان باد - دور از انصاف و عدل است.
یادداشتها و منابع
1- الیاس بن یوسف نظامی: مخزن الاسرار، به کوشش وحید دستگردی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، چاپ دوم، مهر1363، ص 28.
2- قرآن کریم، سوره ص، آیات 17 تا 25.
3- الیاس بن یوسف نظامی: پیشین، حواشی صفحه 28.
4- الیاس بن یوسف نظامی گنجوی: مخزن الاسرار، شرح و تصحیح برات زنجانی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373، حواشی و توضیحات صفحه 209.
5- الیاس بن یوسف نظامی: پیشین، با شرح بهروز ثروتیان، تهران، انتشارات برگ، 1370، ج اول، ص 201.
6- ابراهیم باستانی پاریزی: از پاریز تا پاریس، تهران، امیرکبیر، 1355، حواشی کتاب، ص 54.
7- مجمل التواریخ و القصص، به تصحیح ملک الشعراء بهار و محمد رمضانی، بی تا، ص 209.
8- مسعود سعد سلمان: دیوان، رشید یاسمی، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 515.
9- ترجمه آیات 17 تا 25 سوره «ص » برگرفته از ترجمه قرآن کریم از استاد محمدمهدی فولادوند.
10- امام رشیدالدین میبدی: کشف الاسرار، ترجمه نوبت اول، آیات 17 تا 25 سوره مبارکه «ص ».
11- به نقل از کتاب مع المفسرین و المستشرقین فی زواج النبی(ص)، بزینب بنت حجش، از دکتر زاهر عواض الالمعی، مطبعة عیسی البابی الحلبی، قاهرة،1976، ص 121; برگرفته از کتاب مقدس - عهد قدیم - مجلد اول، سفر ملوک ثانی، فصل یازده، مطبعة المرسلین الیسوعین، بیروت، 1882 میلادی.
12- محمدبن جریر طبری،: جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، افست از روی طبع بولاق در مصر، سال 1328، جلد23، ص 95-92.
13- محمدبن جریر طبری: پیشین، حواشی تفسیر، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمدبن حسین القمی النیسابوری، صص 96-95.
14- ابوجعفر محمدبن حسن الطوسی: التبیان فی تفسیر القرآن، المجلد الثامن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1991، ص 555-554.
15- فخرالدین رازی: التفسیر الکبیر، الجزء السادس و العشرون، صفحات 189 تا 198.
16- فخرالدین رازی: عصمة الانبیاء، منشورات کتبی النجفی، قم المقدسة، بی تا، صص 75-72.
17- محمدعلی صابونی: مختصر تفسیر ابن کثیر، مجلد ثالث، بیروت، دارالقرآن الکریم، 1981، ص 200.
18- محمدعلی صابونی: تنویر الاذهان من نفسیر روح البیان، للشیخ اسماعیل حقی برسوی، جلد سوم، دارالقلم، بیروت، بی تا، ص 364.
19- رک: آیات 17 تا 25 سوره «ص ».
20- وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، دمشق، دارالفکر، چاپ اول، 1991، مجلد23-24، ص 187 و186.
21- همان، ص 190.
22- محمد جواد مغنیه: التفسیر المبین، بیروت، بی تا، ص 600.