آیا می توان همه اتهام ها و انتساب ها نسبت به سلاطین صفوی را از جانب مسیحیان و اروپائیان یا عثمانی ها، بی چون و چرا پذیرفت؟ !
در شماره گذشته پیرامون نقش علما و فقهای شیعه در دربار صفوی توضیح دادیم و به اثبات رساندیم که آنان، هم سلاطین صفوی را مهار می کردند و هم مذهب تشیع را ترویج می نمودند . اینک در این جا اضافه می کنیم که:
ما در صدد تبرئه سلاطین صفوی از هر خلاف و کار زشتی، یا معصوم دانستن آنان نیستیم، زیرا عموما قدرت و مکنت و ثروت و پیروزی فریبنده است و فساد و عیاشی را به دنبال دارد و انسان را به فساد می کشاند، هم چنان که زوال قدرت های بزرگ و حتی تمدن ها در رابطه با همین عیاشی و فساد است .
اتهام های ناروا
ولی نمی توانیم هرگونه گزارش یا اتهام و انتساب ناروایی را درباره آنان بپذیریم، مخصوصا که گزارش ها یا از مسیحیان و اروپاییان ضد اسلام و یا از سوی عثمانی ها و دشمنان تشیع و مخالفان صفویه است . برای آگاهی بیشتر، گزارش مغرضانه «تارونیه » فرانسوی و یا «شاردن » سیاح فرانسوی را بخوانید که می گویند:
«شاه سلیمان به اندازه ای شراب می خورد که در سویس و آلمان کسی پیدا نمی شد که با او در شراب خواری رقابت کند» (1) .
«شاه همیشه مست است و مع الوصف چنان مستبد است که هر فرمانی که می دهد و لو در خواب باشد، باید بی درنگ اجرا شود . بزرگان و رجال نامدار برای تحصیل ثروت و مکنت، پوست مردم را در سراسر کشور می کنند» (2) .
«آنجللو» سفیر پادشاهی در عصر صفویه آنان را مریدان خدا می داند و گروهی دیگر شاه اسماعیل را پیامبر خدا می دانستند و به طور قطع معتقد بودند که او هرگز نخواهد مرد! (3) .
«ویل دورانت » می نویسد:
«شاه طهماسب اول ترسویی پیمان شکن، خوش گذرانی سودایی مزاج، پادشاهی نالایق و هنرمندی با ذوق، شیعه ای مؤمن و بالاخره بت مورد ستایش ملتش بود ...» (4) .
بنابراین توهین به آنها و علمای آن عصر را نباید بدون سنجش خدمات و زحماتشان و یا نادیده گرفتن اهداف همکاری علما با آنان، از هر کس بپذیریم و آن را جادوی سیاه بنامیم (5) .
به عنوان نمونه، تعبیرهای زیر را بخوانید:
«استثمار صفویه از روحانیت شیعه به گونه تمسخرآمیز مونتاژ مذهب و ملیت (6) تصوف و تشیع، مذهب شیعی و ملیت ایرانی (7) تشیع صفوی، صوفیه، شیعه، فرزندان شیخ صفی، سید و محدث و فقیه، جانشین مرشد و بدیل، خانقاه به تکیه، به جای پرستش اولیاء تصوف، اوصیا (ائمه) تبدیل می شود» (8) .
«عاشورا و نوروز; عزا و عید با قدرت صفوی هر دو باهم همسایه و همساز شدند . تشیع رژیم شاه سلطان حسین به تیغ ملک و تسبیح ملای صفوی یکی می شوند! و میدان نقش جهان را در اصفهان ببین که مسجد شاه و مسجد شیخ (شیخ لطف الله) و قصر عالی قاپو چه نقشی خوش ساخته اند . شانه به شانه هم، چشم در چشم در وسط میدان بازی! ! ; شاه داماد شیخ (شیخ لطف الله) ! ! ; شیخ داماد شاه » (9) .
حتی با تعبیراتی بدتر مانند:
«مثلا طبقه روحانی شان ... . به خاطر مصالح طبقاتی و دنیاپرستی شان و همدستی همیشگی شان با قدرت ها و طبقه حاکمه ... (10) که استثمار صوفی از خون تریاک، و از فرهنگ شهادت لالایی خواب ... روحانیتی رسمی مشابه دستگاه کلیسا ساخت! .
چگونه روحانیت صفوی توانست چنین تشیعی درست کند که همه چیزش درست به شیعه می ماند اما هیچ شباهتی به شیعه نداشت، بلکه یک حقه هوشیارانه بزرگ (11) تمام این فعل و انفعالات مکانیکی و استحاله شیمیایی که مال حرام را در کیمیاگری روحانیت صفوی، برق آسا بدل به حلال می کند، حقوق بگیر ظلمه را فی المجلس با چشم بندی ماهرانه حقوق بگیر ائمه می سازد . . ای والله روحانی صفوی! ! (12) یا تعبیر تثبیت گونه مسیحیت، زر، زور، تزویر، فرعون، قارون و بلعم باعورا یا شیخ و سید و ملا و ... بخوانیم و بگوییم که: سرانجام روحانیت دربار صفوی با یک مسئولیت دشوار کلیسای صفوی که مسئولیت متناقض دارد . (مسئولیت) جمع بین ضدین . تحلیل ائمه شیعه و تحقیر ائمه شیعه، بخوانیم (13) و جادوی سیاه بنامیم! !» .
و ده ها تعبیر طنزآلود دیگر و با تمسخر، بدون توجه به خدمات تاریخی روحانیت شیعه در اعصار گذشته و حال، بدور از انصاف است .
یک بار دیگر می گوییم:
با همه تشکیک هایی که در جنبش صفویه شده و حرکت شاه اسماعیل را بیشتر یک جنبش سیاسی دانسته اند تا یک جنبش مذهبی; و تغییر آن نخست از یک حرکت عمیق صوفیانه غیر اسلامی و غیر شیعی به یک فرقه شیعه غالی در عصر جنید پسر ابراهیم، پسر سید علی سیاهپوش فرزند صدرالدین، پسر شیخ صفی و نوه شیخ زاهد گیلانی و سپس تبدیل آن به یک حزب سیاسی شورشی و حتی تشکیک در سیادت صفویه و شیخ صفی الدین و بالاتر، تردید و شک در ایرانی بودن آنها و نیز عدم تشیع نخستین او، همه و همه می رساند که این نقش و قدرت علما و فقهای شیعه بوده است که از آنان حاکمان مقتدر و شیعه دوازده امامی ساخته اند و اصول و مبانی و فرهنگ تشیع اثنی عشریه را به وسیله آنان رواج داده اند و آن را به صورت یک مذهب رسمی و قدرتمند در عرصه جهان عرضه کرده اند، زیرا تشیع فکری و عملی از جنید به بعد مخصوصا شاه اسماعیل و دیگر سلاطین این سلسله، هویدا و آشکار بود و خود شاه اعتراف زیادی در پیروی از مرام اهل بیت علیهم السلام و شیعه دوازده امامی دارد که بر کسی پوشیده نیست . به علاوه، نمونه دینداری آنان را از همان سری کتاب های غربیان و مستشرقان و نویسندگان، زیاد می توان یافت . برای نمونه و به عنوان اثبات تدین آنان گزارش زیر را بخوانید: (14)
«پی یترودلاواله » جهان گرد ایتالیایی که بیش از پنجاه سال در ایران به سر برده و غالبا با شاه عباس همراه و همنشین بوده است، درباره دینداری وی می نویسد:
«شاه عباس چه از نظر شخص خویش و چه در کارهای کشور، مسلمان واقعی و معتقد است، مگر معجزه ای روی دهد که او بدین عیسی درآید . من می دانم که در دین خود سخت متعصب است و تمام قوا و دارایی خود را در راه عظمت و اعتلای دین اسلام به کار خواهد برد . در این تعصب ملامتش نمی توان کرد، زیرا معتقد است که با ابراز آن، وظیفه دینی خویش را ادا می کند . ای کاش که پادشاهان ما نیز برای تقویت عقیده و ایمان عیسویان از او پیروی می کردند و به اندازه او تعصب دینی داشتند!» (15) .
و نمونه دیگر:
«او پیش از جنگ، قبل از نبرد با دشمن وضو می ساخت و نماز می گذاشت و از درگاه باری تعالی درخواست پیروزی و نصرت می کرد» .
جلال الدین محمد یزدی، منجم و ندیم خاص، درباره یکی از جنگ های وی چنین می نویسد:
«روز یکشنبه 24 جمادی الاخره سال 1014 جنگ قزلباش و رومی شد . نواب کلب آستان علی، روی توکل به درگاه خیرالناصرین آورده به همین عبارت گفت که: بار خدایا امروز با لشگر پرشور و شر رومیان مرا کار افتاده . اگر می دانی که به جهت عجزه و مساکین و رواج مذهب حق خیرالمرسلین رومیان بهترند، به ایشان توفیق بده و اگر در امر مذکور مرا بهتر می دانی، توفیق مرا ده » (16) .
«و گاهی که در کارهایش اشتباه می کرد و یا به غلط چیزی می گفت، دیده بر آسمان می دوخت و به حالت استغفار می گفت: نه، نه، غلط کردم نبایستی چنین گفته باشم، توبه، توبه » (17) .
9 . دیدگاه امام خمینی
امام خمینی قدس سره به مناسبت شهادت آیة الله حاج سید مصطفی خمینی در مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف، هنگام تبعید می گوید:
«می بینم یک طایفه از علما گذشت کرده اند از یک مقاماتی، برای ترویج دیانت و ترویج تشیع و ترویج مذهب حق، متصل شده اند به سلاطین، و آن ها را وادار به ترویج اسلام و مذهب تشیع کرده اند . این ها آخوندهای درباری نبوده اند . این ها اغراض دینی داشتند . نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلا مجلسی، محقق ثانی، شیخ بهائی قدس سرهم با این ها روابط داشتند و همراهیشان می کردند، خیال کنند که این ها مانده بودند برای جاه (و مقام) و این که شاه به آنها عنایتی داشته باشد . این حرفها نبوده . آنها گذشت کردند برای این که دین و مذهب را به وسیله آنها در محیطی که اجازه می گرفتند تا شش ماه دیگر حضرت امیر علیه السلام را سب کنند، ترویج نمایند (18) این ها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند ... یک مجاهده نفسانی کرده اند، برای این که مذهب را به وسیله آنها و به دست آنها ترویج کنند» (19) .
پی نوشت:
1) لارنس لاکهارت، انقراض سلسله صفویه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344) ص 35 . به نقل از: یادواره دکتر شریعتی، مقاله تونل وحشت، ص 80 - 81 .
2) سفرنامه شاردن، ج 4، ص 39 .
3) ابوالقاسم طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران (تهران، انتشارات کتابهای جیبی، 1349) و سفرنامه سوداگر ونیزی .
4) عالم آرای عباسی، مقاله هشتم، به نقل از یادواره دکتر شریعتی، مقاله تونل وحشت، ص 69 .
5) علی شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، مجموعه آثار، شماره 9 (تهران، سلسله انتشارات تشیع)، ص 129 .
6) همان، ص 69 - 88 .
7) همان، ص 128 و 129 .
8) همان، ص 105 .
9) همان .
10) همان، ص 111، 112، 123 و 126 .
11) همان .
12) همان، ص 128 و 129 .
13) همان .
14) ر . ک: به مصطفی الشیبی، همان، ص 379، 381 به نقل از: کتاب سلسلة النسب، تاریخ شاه اسماعیل صفوی در همین زمینه و راجر سیوری، ایران در عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، ص 3 .
15) سفرنامه پی یترودلاواله، ج 5، ص 224، به نقل از: نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس (تهران، انتشارات دانشگاه تهران)، ج 4، ص 4 .
16) نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس، ج 3، ص 4 .
17) سفرنامه پی یترودلاواله، ج 1، ص 303 .
18) امام خمینی، کوثر، (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، ج 1، ص 303 .
19) صحیفه نور، ج 1، ص 258 .