مقدمه
امامت در اعتقاد شیعه جوهره سیاست است و از این رو است که هویت سیاسی مدینه فاضله شیعی با حضور امام علیه السلام شناخته می شود تا آن جا که شیعه را مذهب امامیه لقب داده اند. غیبت امام در عینیت جامعه، حیات سیاسی شیعه را در فرآیند پرپیچ و خمی از زیست منتظرانه قرار داده است.
در تاریخِ افزون بر هزار ساله غیبت، اقلیت شیعه تحت فشار و سروریِ اکثریت سنی و سلطه حاکمان جور قرار داشته است. پاسداری از مرزهای اعتقادی و هویت مکتبی در این دوران
فراز و فرودهای رفتاری و عقیدتی زیادی داشته است. سؤال اساسی این است که آیا در دوران طولانی غیبت، شیعه به حال خود رها شده است و یا با دستورالعمل ویژه و ارائه الگوی رفتاری، تکلیف آنها مشخص شده است. ادعای تحقیق حاضر آن است که در هر دوره ای گفتمان ویژه ای که ملهم از آموزه های امامان علیهم السلام است به کنش منتظرانه شیعه غنا بخشیده است. در این میان گفتمان های ذیل از اهمیت ویژه برخوردار هستند و این تحقیق بر محور آنها استوار است:
گفتمان انتظار؛
گفتمان تقیه؛
گفتمان تعامل؛
گفتمان ولایت فقیه؛
علاوه بر این موارد، گفتمان های دیگری مانند «گفتمان مبارزه»، «گفتمان برائت»، «گفت وگوی جدلی» در دوران غیبت مطرح بوده است اما در هر زمان و دوره ای متناسب با شرایط سیاسی اجتماعی یکی از آنها پارادایم (الگو) غالب شیعه بوده است با این توضیح که در همه دوره ها انتظار بستر هویت ساز و سامان بخش گفتمان های دیگر بوده است و رویکرد غایی همه آنها حفظ مکتب علوی و مذهب شیعه است و بدین لحاظ در برخی از اهداف و انگیزه ها و ویژگی ها دارای اشتراکات و هم پوشی هایی هستند.
گفتمان انتظار
آرمان ظهور منجی برای نجات بشریت در همه ادیان و مذاهب برای انسان ها نوعی امیدواری به آینده ایجاد کرده است. در اسلام که دین خاتم است این انتظار روشن تر و در شیعه از شفافیت بیشتری برخوردار است، زیرا بسیاری از ویژگی های آن مصلح و منتظران او از قبل توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام مشخص شده است. حضور غیرمستقیم امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری، جامعه شیعی را از فیض خود به واسطه چهار نماینده بهره مند ساخته بود و در زمانی که امر الهی به غیبت او تعلق می گیرد خود دلایل غیبت و شرایط سیاسی و فرهنگی لازم برای ظهور را بیان می کند؛ بدین سان فراروی شیعه گفتمانی شکل می گیرد که در آن همواره منتظر ظهور امام علیه السلام هستند به طوری که بی توجهی و عدم معرفت امام عصر علیه السلام مرز بین اسلام و جاهلیت معرفی شده است(1) در روایات، انتظار برترین اعمال(2) و منتظر به عنوان مجاهد(3) و شهید(4) و پولادین تن(5) و قوی الایمان والیقین و برترین انسان ها در همه زمان ها وصف شده است.
در دعای عهد، منتظر واقعی انسان خود ساخته ای است که شمشیر از نیام کشیده و نیزه در دست آماده همراهی با امام عصر(عج) معرفی شده است. او در همه لحظات بر گردن خود عهد و بیعت با حضرت را احساس می کند و خود را در زمره یاران و هواخواهان و مدافعان او می داند. چنین انسانی معتقد است حیات بشریت و آبادانی بلاد و رفع همه نابسامانی ها و فساد و خرابی ها و احقاق حقوق انسان ها و یاری همه ستمدیدگان و اجرای اوامر الهی و سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم تنها در سایه حکومت جهانی حضرت علیه السلام امکان پذیر است.(6)
بنابراین انتظار باورداشت بارور به عمل است که زیست منتظرانه دوران غیبت را پوشش داده است. به طوری که ادبیات سیاسی و انقلابی شیعه در این دوران از مقوله انتظار تفکیک ناپذیر شده است. در برهه هایی از تاریخ، انتظار معطوف به ظهور به قدری جدی بوده است که شیعه واقعی برای فرج امام خود لحظه شماری می کرده است و امکانات یاری به حضرت علیه السلام را فراهم می دیده اند. در خانه هر شیعه منتظر شمشیر مخصوص و مرکب جنگی وجود داشته است و فقها در احکام فقهی خود در مصرف خمس و زکات دستور می داده اند سهم امام علیه السلام کنار گذاشته شود و یا در زیر خاک دفن شود تا به دست حضرت برسد. چنین باوری در فرآیند زندگی منتظرانه شیعه را همواره در نوعی آمادگی انقلابی قرار داده است.
در ادبیات انقلابی، انتظار چهار عنصر اساسی وجود دارد:
1 - حقیقت فراموش شده؛
2 - واقعیت مسلط؛
3 - نجات بخش موعود؛
4 - شیعه انقلابی و فداکار و منتظر؛
شیعه انقلابی و فداکار و منتظر کسی است که با خودآگاهی و معرفت به حقیقتِ منجی، به واقعیت باطل موجود اعتراض دارد و آن را نفی می کند. گاهی با سلاح مبارزه، دوره ای با تاکتیک تقیه و زمانی با تعامل و مصلحت زمینه را برای ظهور مهدی موعود(عج) فراهم می کند تا مصلح واقعی، جهان را پر از قسط و عدل نماید. بنابراین، انتظار حلقه ارتباط بین سه دوره نبوت، امامت و غیبت است و انسان منتظر، به گسستِ تاریخی این سه دوره پایان می دهد. از این رو انتظار فلسفه مثبتی از تاریخ است که با آینده نگری، شرایط تحول و پویایی، مسئولیت، تعهد و آمادگی روحی و فکری را فراروی منتظران قرار می دهد.
در این گفتمان، اصل غیبت عارضه ای است که فلسفه امامت بدان گرفتار آمده است و از اصالت ذاتی برخوردار نیست و در نظر منتظر واقعی، همان علل و عواملی که سبب غیبت شده رفع آن ها سبب ظهور خواهد شد. بنابراین جهت گیری عمومی شیعه به گونه ای است که عوامل سلبی را رفع و علل ایجادی را به وجود آورد.
در روایات و مستندات گفتمان انتظار از سه عاملِ سیاسی غیبت بیشتر از سایر عوامل یاد شده است:
1. عدم بلوغ سیاسی مردم
در فلسفه غیبت به این عامل توجه شده است و یکی از شرایط ظهور را به رشد و بلوغ و آمادگی مردم احاله داده است، در روایت آمده است که:
«ان هذا الامر لایأتیکم الاّ بعد ایاس لا واللّه حتّی تمیّزوا لا واللّه حتی تمحصّوا و ...؛(7) این امر ظهور امام عصر(عج) جز پس از دوران ناامیدی به شما نخواهد رسید، نه به خدا تا این که شما به رشد و بلوغ برسید و از امتحان سربلند برآئید و تا مرزبندی شقاوت و سعادت مشخص نشود حضرت ظهور نخواهند کرد.»
خود آن حضرت علیه السلام هم فرموده اند: «اگر شیعیان ما که خداوند آنان را بر طاعت خویش موفق بدارد با قلوبی یکپارچه و رشد و آمادگی بر عهد خویش وفادار باشند به یمن لقای ما نائل شده و از فیض حضور ما بهره مند خواهند شد».(8)
2. تعلل خواص
کوتاهی خواص در یاری ائمه یکی از دلایل اساسی محرومیت جامعه اسلامی از فیض آنان بوده است. 25 سال سکوت امیرالمؤمنین علیه السلام ناشی از خیانت خواص و کوتاهی آنان در یاری حضرت بود و بازگشت حضرت علیه السلام به صحنه سیاسی بعد از آن بود که حضرت علیه السلام فرمود:
«لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر ...؛ اگر آمادگی(9) و حضور اجتماع مردم و حاضران در صحنه نبود و حجت بر من تمام نمی شد به غیبت خود در صحنه قدرت ادامه می دادم.»
در ادبیات سیاسی نقش خواص با اصطلاح «حضور در صحنه» و «عمل» انقلابی یاد شده است و کوتاهی آنها با عبارت «تعلل» و فرو رفتن در آمال و آرزوها و خواهش های نفسانی، بیان گردیده است.
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این که چرا آن چه درباره دشمنانتان گفته شده نوعا به وقوع پیوسته است اما آن چه نسبت به شما خاندان بیان گردیده واقع نشده است، حضرت می فرمایند:
«ان الذی خرج فی اعدائنا کان من الحق فکان کما قیل و انتم علّلتم بالامانی فخرج الیکم کما خرج؛(10) آن چه درباره دشمنان ما واقع شده همان هایی بود که به درستی بیان شده است و به همان گونه نیز اتفاق افتاد لکن شما سرگرم آرزوها و خواسته های ناروای خود شدید پس شد آن چه که شد.»
امام صادق علیه السلام با اشاره به کوتاهی بنی اسرائیل و عذاب های وارده بر آن ها و خود آگاهی و حضور مجدد آن ها در صحنه سیاسی و نجات شان به وسیله حضرت موسی علیه السلام درباره مصیبت دوران غیبت و به درازا کشیدن آن می فرماید:
«هکذا انتم لو فعلتم لفرّج اللّه عنا...؛(11) این چنین است که اگر شما هم همین کردار را داشته باشید خداوند فرج ما را می رساند لیکن اگر این چنین نباشید کار بدان جا می رسد که اکنون در آستانه رسیدن است.»
3. حاکمیت جور
فشار سیاسی دستگاه ظالمانه بنی عباس بر امام حسن عسکری علیه السلام را همه مورخان نقل کرده اند و لقب عسکر به جهت آن بود که حضرت تحت الحفظ در پادگان نظامی آنها زندگی می کرد و مهدی موعود(عج) در سن پنج سالگی از پادگان به پشت پرده غیبت رفته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در پیش گویی های خود از حضرت با تعبیر «غلام = جوان» یاد کرده است و می فرماید:
«لابد للغلام من غَیبة فقیل له و لِمَ یا رسول اللّه قال یخاف القتل؛(12) برای آن جوان چاره ای جز غیبت نیست. گفته شد چرا ای رسول خدا؟ فرمودند که از قتل می ترسد.»
وجود حکومت جور از یک طرف و کوتاهی خواص و ناآگاهی عوام از طرف دیگر سبب شده بود که همه امامان شیعه مجبور به بیعت با حاکمان جائر شده بودند و گویا یکی از ویژگی های امام زمان(عج) آن است که با هیچ طاغوتی عهد و بیعت نکرده است. او خود در یکی از توقیعاتش فرموده اند:
«انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه انّی اخرج حین اخرج و لا بیعة لاِحدٍ من الطواغیت فیِ عُنقی؛(13) هیچ کس از پدران من نبوده، مگر این که از سوی حاکمان ستمکار زمانش برعهده او بیعتی بوده است. اما من در زمانی که از پشت پرده غیبت ظاهر می شوم از هیچ طاغوتی بیعت بر گردنم نیست.»
در ادبیات سیاسیِ انتظار، «غیبت» حاصل جمع جبری عوامل اساسی و سلبی است یعنی:
وجود طاغوت + عدم بلوغ سیاسی عوام + تعلل خواص = غیبت و در مقابل ظهور و حضور امام عصر علیه السلام حاصل جمع ارتفاع این عوامل و ایجاد عوامل وجودی می باشد که در نمودار ذیل قابل ارائه است:
فرآیند انتظار
برداشت ها و تفاسیر مختلف از روایت انتظار اختلافات و انحرافاتی را در این گفتمان به وجود آورده است به طوری که نحله های انحرافی و مدعی مهدویت و حجت محوری، برداشت های خاصی را ارائه کرده اند. در مجموع، گفتمان انتظار به دو بخش انتظار سازنده، مثبت، انقلابی و اصلاحی و انتظار ویرانگر، مخرّب همراه با جمود و خمود تقسیم می شود. در دیدگاه دوم انتظار عمدتا در حد اصلاح فردی با ابزار دعا برای تعجیل فرج و صدقه دادن برای سلامتی آقا و گریه شوق در فراق مهدی(عج) خلاصه می شود و گاهی انحراف در این بینش به حدی است که با تفسیر بعضی روایات، ترویج فساد و ظلم و ستم را مقدمه ظهور حضرت(عج) می دانند.(14)
گفتمان تقیه
تقیه در نزد اهل زبان به معنای خویشتن داری و مراقبت و پرهیز کردن است و در اصطلاح فقیهان پنهان نمودن اعتقاد باطنی و کتمان در برابر مخالفان به خاطر گریز از زیان های دینی و دنیوی است.(15) و در اصطلاح سیاسی آن، حکم عالمانه و تاکتیک خردمندانه ای است که براساس قاعده عقلی دوران انتخاب بین اهم و مهم انسان آگاه و هوشمند در عرصه رفتار اجتماعی موضوع اهم را انتخاب می کند و از زیان های ناشی از حکم مهم جلوگیری می کند. فضای مفهومی تقیه و مفاهیم هم سو نشان دهنده آن است که تقیه در راستای انجام وظیفه و مسئولیت الهی انسان مسلمان است تا موانع را از سر راه بردارد و اسرار را کتمان کند و با مدارا و مسامحه با دشمن از خسارت های جانی و مالی اجتناب کند و با جلب نظر آنها در شرایط مناسب حق را اظهار نماید. تبارشناسی ادبیات به کار رفته در تقیه گفتمان انقلابی و خردمندانه ای را سامان داده است که با عنایت به جهت گیری های آن تقیه از مفاهیم بسیار انقلابی است که با آن، استعدادها و نیروها و عقده ها و دغدغه های متراکم ذخیره می شود و از اتلاف فرصت ها جلوگیری و تهدیدها کنترل می شود تا در شرایط متناسب انقلاب صورت بگیرد. این گفتمان در لسان دینی و مستندات روایی با مفاهیم زیادی بیان شده است که در ذیل بدان ها اشاره می شود:
1 تقیه
2 جُنّة
3 حصن حصین
4 سدّ
5 ردم
6 حرز
7 خباء
8 حجاب
9 مدارا
10 کتمان اسرار
11 عبادت سرّی
12 مجامله
13 جلب مودت
14 نومه
15 حفظ اللسان
16 توریه
17 عدم اذاعه
18 مماسحه
19 تُرس(16)
تأمل در هرکدام از مفاهیم فوق و ادبیات به کار گرفته شده در لسان روایات، نشان می دهد که برخلاف تصور و تلقّی رایج، تقیه به هیچ وجه فرار از مسئولیت انقلابی نیست بلکه تاکتیکی معقول و قاعده ای خردمندانه برای عبور از شرایط اجبار و اضطرار تهدیدآمیز است. این قاعده عقلی در همه ادیان الهی پذیرفته شده است و داستان تقیه مؤمن آل فرعون که قرآن از آن با عبارت «یکتم ایمانه»(17) یاد می کند، و با تقیه خود سبب نجات و پیروزی حضرت موسی علیه السلام بر بزرگ ترین طاغوت زمان شد. در قرآن، پنهان کاری ها و تقیه ابراهیم بت شکن در شرایط حاکمیت جهل و شرک و بت پرستی از روش های عقلانی تبلیغ و دعوت و مبارزه و هدایت معرفی شده است. او در شرایط خاصی برای جلب نظر و سپس هدایت ستاره پرستان و ماه پرستان، خورشیدپرستان تعبیر به «هذا ربی»(18) دارد و به محض بسترسازی مناسب برای تبیین حقایق الهی سدّ تقیه را درهم می شکند و با اعلام نفرت و انزجار از همه بت پرستی ها می فرماید: «انی لا احب الآفلین»(19) و در شرایطی که بت پرستان، در روز جشن بت ها به خارج شهر می روند و از او دعوت کردند که با آن ها همراه شود اظهار کسالت و بیماری می کند و می فرماید: «انی سقیم»(20) و در حرکتی انقلابی و بت شکنانه همه مظاهر شرک و بت پرستی را درهم می شکند و در نمایشی سمبلیک مقدمه جلسه محاکمه پرشور و آگاهی بخشی را فراهم می آورد و گروه هایی از آنها را به سوی خود جلب می کند.
داستان اعزام فرستادگان و مبلغان دینی از طرف حضرت مسیح در بین مردم انطاکیه از جمله مواردی است که در قرآن کریم از زمره الگوهای رفتاری انبیای گذشته ذکر شده است: دو نفر مبلغ از طرف حضرت عیسی علیه السلام برای هدایت و ارشاد مردم به انطاکیه می روند، صراحت لهجه و مخالفت آنها با بت پرستی سبب شد تا حاکم شهر آنان را به زندان بیندازد، چون خبر به حضرت علیه السلام رسید به یکی از مبلغان خود دستور داد برای نجات و هدایت مردم اقدام کند. او با تاکتیک خردمندانه عقیده باطنی خویش را مخفی کرد و توانست با هوشمندی، رضایت دستگاه سیاسی را به خود جلب و در بین آنها نفوذ کند و در فرصت مناسب هم یاران خود را نجات دهد و هم زمینه ساز یک تحول فکری و فرهنگی در میان مردم انطاکیه شود.
داستان تاکتیک پنهان کاری انبیا الگوی حرکت و روش تعامل هوشمندانه ای است که خداوند در مکه به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم یادآوری می کند تا در چالش و مواجهه با دشمن خشن خود یعنی سران قریش از آن بهره گیرد. زمانی که سوره کافرون مرزبندی های اعتقادی را بدون ملاحظه و مسامحه روشن کرد و در حوزه باورهای اعتقادی کوچک ترین نرمش و مدارا را با کفار نشان نداد و مسیر مبارزه مخفی و تاکتیک حفظ نیروهای مجاهد را از نظر دور نداشت.
از این رو تقیه که در متن دین پیش بینی شده است به هیچ وجه تخصیص قاعده کلی سوره کافرون نیست. لذا در همان ایام مکه ضمن آن که به تازه مسلمانان توصیه می شود که به جبهه کفر برنگردند حوزه تقیه را جدا کرد و فرمود: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان»(21) وقتی کفار افرادی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مانند «عمار یاسر» و «صهیب» و «بلال» را تنها می یافتند و تحت آزار و شکنجه قرار می دادند و آنها را مجبور می کردند از دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم اعلام انزجار کنند با حفظ خطوط و مرزبندی اعتقادی و اطمینان قلبی به ایمان و عقیده آنها مجاز بودند تقیه کنند و برای حفظ جان خود خواسته دشمن را بر زبان جاری کنند. مفسران این آیه نقل کرده اند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم بعد از آن که تقیه عمار به او گزارش شد و خبر شهادت والدینش را در اثر مقاومت و عدم تقیه شنید خطاب به او فرمود:
ما پدر و مادرت عجله کردند و به سوی بهشت شتافتند ولی تو هم کاری کردی که در اسلام مجاز بود. اگر باز با چنین صحنه ای روبرو شدی هر چه می خواهند بگو و جانت را حفظ کن و این جریان لطمه ای به ایمان تو وارد نخواهد ساخت.(22)
بنابراین تقیه نه تنها منشأ عقلی دارد بلکه مستند به وحی الهی است و اقلیت شیعه در قبال اکثریت مخالف خود از آن به عنوان سپر مبارزه استفاده می کرده است اگرچه همه فرقه های اسلامی بدان معتقد هستند.(23) و اهل سنت گاهی از آن با عنوان «اعتزال»(24) یاد می کنند. امام صادق علیه السلام باتمسک به سیره ابراهیم می فرماید:
«علیک بالتقیه فانّها سنة ابراهیم الخلیل؛(25) بر تو است که تقیه را فراموش نکنی زیرا آن روش ابراهیم خلیل است.» و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تقیه را بهترین اعمال مؤمنان معرفی کرده است، زیرا به کمک آن هم خود و هم برادران خویش را از چنگال فاجران رهایی می بخشند.(26)
امام هشتم علیه السلام می فرماید: «کسی که از گناهان پرهیز ندارد دین ندارد، هم چنین کسی که از تقیه استفاده نکند ایمان ندارد. گرامی ترین شما در نزد خداوند داناترین شما به تقیه است» گفته شد: ای پسر رسول خدا تقیه تا چه زمانی لازم است؟ فرمود: تا قیام قائم. هر آن که پیش از خروج قائم ما تقیه را ترک کند از ما نیست.
تقیه در عصر غیبت برای شیعه در شرایط و مناطق مختلف وجود داشته است اما به طور خاص نمی توان مقطع تاریخی بین آغاز غیبت تا ظهور آل بویه در آغاز قرن پنجم را دوره تقیه دانست. در این دوران (260 320 ه . ق) فشار سیاسی دستگاه خلافت و به تبع آن سلطه برتری جویانه فکری اکثریت سنی، عرصه فکری را بر علمای شیعه تنگ کرده بود و به ناچار برای حفظ هویت و حقانیت خویش چاره ای جز روی آوردن به تقیه نداشت، اما با ظهور حمدانیان و بویهیان شیعه توانست تا حدودی از سپرِ تقیّه خارج شده و حقانیت خود را در گستره مملکت اسلامی از شاخ آفریقا تا مناطق شامات و بحرین و عراق و ایران ابراز کند و در قسمت هایی، اکثریت را به خود اختصاص دهد.
این وضعیت کم و بیش در مناطقی از ایران وجود داشت و با روی کار آمدن صفویان به اوج خود رسید و گفتمان حکومت شیعی در این مناطق به کلی جایگزین گفتمان تقیه شد.(27)
همان طوری که گذشت تقیه صرفا برای حفظ وضع موجود نیست بلکه جهت گیری های غایی و انقلابی والایی را تعقیب می کند که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:
1. حفظ اسلام
شیعه در میان فرقه های مختلف اسلامی خود را مذهب حقه می داند و با اتخاذ گفتمان تقیه در دوران خفقان خلفای جبار و فاسد عباسی نه تنها برای حفظ خود بلکه برای حفظ کیان اسلام اقدام می کرده است و البته مرزهای این تقیه تا زمانی بوده است که موجب شر و فساد و یا تقویت کفر و بی ایمانی و گسترش ظلم و جور و تزلزل در اصول و ارکان اسلام نباشد و الا خروج از تقیه واجب بوده ولو بلغ ما بلغ.
2. حفظ هویت شیعه
فشار دستگاه خلافت همزمان با ولادت و غیبت، علیه شیعه به قدری شدید بود که شیعیان حتی با یکدیگر با زبان رمز و اشاره سخن می گفتند و با تقیّه و پنهان کاری و اختفای عقیده، با دستگاه جور نیز همکاری می کردند؛ همان طوری که در مورد نائب سوم امام عصر(عج) وارد شده است.
3. حفظ و ذخیره نیروها
در زمانی که صرف اعتقاد به مکتب اهل بیت علیهم السلام جرم تلقی می شد و شناسایی وفاداران و عالمان این مکتب موجب از بین رفتن آنهامی شدتقیه بزرگ ترین و عاقلانه ترین تاکتیک تعامل با دشمن محسوب می شد.
4. پنهان کردن برنامه ها
اقلیت صالح شیعی برای حفظ هویت خود و مقابله با فشارها و دشمنی های مخالفان همواره از پویایی و تحرک بالایی برخوردار بود و برای وحدت داخلی نیاز به طرح ها و برنامه هایی داشت که لزوما می بایست از چشم دشمن مخفی می ماند و آشکار شدن آنها ممکن بود عواقب ناگواری را در پی داشته باشد؛ از این رو تقیه سپر پولادینی بود که از برنامه ها و طرح های شیعه در دوران خفقان حفاظت می نمود.
گفتمان تعامل
در اندیشه سیاسی شیعه، حکومت خلفای اموی و عباسی مصداق حکومت جور هستند و هرگونه همکاری و همراهی با آنها نامشروع است، شکسته شدن اقتدار خلفای عباسی در آغاز قرن چهارم و ظهور جنبش های شیعی در مملکت اسلامی شیعه را از وضعیت تقیه خارج و در موقعیت جدیدی قرار داد و تهدیدهای فزاینده سیاسی تبدیل به فرصت های طلایی برای آنها شد. برای اولین بار به صورت آشکار در بغداد (مرکز خلافت) منصب وزارت در بین خاندان های شیعی مانند خاندان کرخی و خاندان ابن فرات وارد شد. تهاجم(28) سهمگین آل بویه از مشرق و حمدانیان از مغرب خلیفه را خوار و زبون کرده بود به گونه ای که حاضر به هرگونه همکاری بود. آل بویه به رغم آن که یک خلیفه را عزل کردند و می توانستند دستگاه سیاسی خلافت را منقرض نمایند و خود بر کرسی خلافت تکیه زنند ولی با مصلحت سنجی بدان اقدام نکردند و با نصب جانشین برای خلیفه با آن همکاری کردند. در این دوران شرایط سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بحث تعامل با سلطان جور را به صورت گسترده در فقه شیعه و در دیدگاه فقیهان به میان آورد و گویا فقها درصدد حل این مشکل برآمده اند.
شیخ طوسی (متوفای 460) با خروج از قاعده حرمت تعامل با حکومت جور می فرماید:
«اما سلطان الجور فمتی علم الانسان او غلب علی ظنّه انه متی تولّی الامر من قِبَله امکنه التوصل الی اقامة الحدود والامر بالمعروف والنهی عن المنکر و قسم الاخماس والصدقات فی اربابها ولا یکون فی جمیع ذلک مخلاًّ بواجب ولا فاعلاً لقبیح فانّه یستحب له ان یتعرّض لتولی الامر من قبلهم(29)؛ اما سلطان جائر، پس هرگاه برای انسان علم یا ظن غالب حاصل آید که با پذیرش ولایت از جانب وی این امکان را می یابد که در اقامه حدود، امر به معروف و نهی از منکر و تقسیم خمس و صدقات بین صاحبان آنها و صِله به برادران مسلمان موفق می شود و در این روند مانعی به واجبات الهی وارد نشده و مرتکب فعل ناپسندوقبیحی نمی گردد،آن گاه پذیرش این مسئولیت استحباب می یابد.»
او در کتاب «النهایه» بر مردم شیعی لازم می داند که از چنین دست نشاندگانی حمایت کنند و تا زمانی که از مرز حق و تکلیف خارج نشده اند آنان را تقویت کنند.(30)
شیخ در زمانی که اساس اسلام در خطر تهاجم کفار قرار گیرد همکاری با حکومت جور و جنگیدن تحت فرمان او را لازم می داند.(31) محقق حلی (602 672) صاحب «شرایع» نیز در صورت امکان و اقامه مصالح اسلامی همکاری با سلطان جور را جایز می داند.(32)
شیخ انصاری متفکر قرن سیزدهم با بسط نظریه تعامل با حکومت های جور معتقد است که هر کجا مصلحت عامه مسلمین از طریق همکاری با حکومت جور و پذیرش مسئولیت در دستگاه سیاسی آنها، امکان پذیر باشد خواه پذیرش همکاری با اجبار باشد و یا اجباری در کار نباشد تعامل و همکاری مشروع می باشد.(33)
گفتمان ولایت فقیه
زیست منتظرانه را در سه گفتمان انتظار، تقیه و تعامل تعریف بیان کردیم، اینک این سؤال مطرح است که در فرآیند طولانی عصر غیبت، رسالت حفظ مکتب و هدایت امت و مسئولیت سامان بخشی سیاسی به چه کسی واگذار شده است؟
در میان کسانی که بدین سؤال پاسخ داده اند فیلسوف بزرگ اسلام معلم ثانی ابونصر فارابی است، او بعد از طرح مباحث گسترده درباره رئیس اول (پیامبر صلی الله علیه و آله ) و رئیس مماثل (امامان علیهم السلام ) معتقد است بعد از آنها شریعت و جامعه اسلامی بدون رهبری رها نمی شود، زیرا در این دوران رهبری به مراتب دشوارتر می شود و از طرفی «رئیس المدینة الفاضله لیس یمکن ان یکون ایّ انسان اتفق»(34)
از این رو معلم ثانی «گفتمان رئیس سنت» را مطرح می کند و در تعریف آن می گوید:
نوعی از رهبری است که در زمان فقدان رئیس اول و غیبت رئیس مماثل رهبری نظام سیاسی را برعهده می گیرد و سیره و سنت و شریعت گذشته را تثبیت و تحکیم می کند و براساس آن نیازهای زمان خویش را استنباط و جامعه را به سوی سعادت، هدایت و ارشاد می کند.(35)
او که در دوره غیبت صغرا زندگی می کند و معاصر با نایب سوم و چهارم امام زمان(عج) در بغداد می باشد در تشریح گفتمان خود مصداق آن را در «فقیه» جامع الشرایط معرفی می کند.
در کتاب «الملّه» می گوید:
«بعد از ائمه ابرار یعنی کسانی که رهبران حقیقی هستند همه سنت های رئیس اول بدون کم وکاست و تغییری حفظ می شود و در اختیار رهبری غیر مماثل گذاشته می شود تا به آنها عمل کند و در اموری که تکلیف آن توسط رئیس اول مشخص نشده وی به اصول مقدره رئیس اول مراجعه و از طریق آن احکام امور مستحدثه و غیر مصرحه را استنباط می نماید در این صورت رئیس سنت به صناعات فقه نیازمند می شود و این صناعت است که او را قادر می سازد که همه امور و احکام وضع نشده توسط واضع شریعت را استخراج و استنباط کند و تکلیف امت را روشن سازد «فمن کان هکذا فهو فقیه؛ چنین کسی که متولی این امور است باید فقیه باشد».(36)
چنین گفتمانی در دورانی مطرح می شود که حضرت توسط آخرین نایب خویش به اطلاع شیعیان رسانده است که دوران غیبت طولانی او آغاز شده و نماینده خاص معرفی نمی کند و رهبری شیعیان را در اختیار نواب عام قرار می دهد و می فرماید:
«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم؛(37) مردم وظیفه دارند به عالمان دین مراجعه کنند و موضع فکری و رفتاری خود را در رویدادهای زندگی با رهنمودهای اجتهادی اینان هماهنگ کنند، زیرا آنان حجت حضرت(عج) بر مردم هستند».
شیخ مفید(38) و سلاّر دیلمی(39) و شیخ طوسی از علمای سده های چهارم و پنجم نیز خبر از تفویض مسئولیت رهبری به فقیهان می دهند و شیخ طوسی می فرماید:
«و قد فوّضوا ذلک الی فقهاء شیعتهم فی حال لا یتمکنون فیه من تولّیه بنفوسهم»(40) و بر فقها نیز لازم دانست که «فمن تمکّن من انفاذ حکم او اصلاح بین الناس او فصل المختلفین فلیعمل ذلک؛(41) چنان چه شرایط و زمینه های رهبری اعم از اجرای احکام و اصلاح بین مردم و حل و فصل مشکلات و دعاوی آنان به وجود آید آنها باید به این وظیفه اقدام نمایند».
شهید ثانی در ضرورت گفتمان ولایت فقیه می گوید:
«در عصر غیبت بایستی فرد عارف و عادلی باشد تا مردم در مسائل شرعی و دینی خود به او مراجعه کنند و تکالیف و وظایف دینی خود را برطبق نظر او ترسیم کنند. اگر چنین نباشد احکام شرعی دگرگون گشته و حکمت و غرض خداوند که همانا حفظ دین و ترویج دین و دنیا می باشد به تعطیلی کشیده خواهد شد».(42)
صاحب جواهر (1200 1266) با ارائه گزارش تاریخی از اندیشه گفتمان ولایت فقیه معتقد است، هیچ یک از علمای شیعه در اصل آن تردید ندارند.
تمام اصحاب ما شیعه امامیه وحدت نظر دارند بر این که فقیه عادل امین که جامع شرایط فتوی است و اصطلاحا بدان مجتهد گفته می شود در زمان غیبت نایب و جانشین ائمه طاهرین می باشد، نیابت وی در کلیه مواردی است که نیابت ازائمه معصومین علیهم السلام امکان پذیراست.(43)
این گفتمان در فرآیند دوران غیبت به تناسب شرایط زمان و مکان در معرض تطور و تکامل قرار داشته است؛ به طوری که در زمان مرحوم نراقی تئوری پردازی جدیدی شد.(44) و در دوران معاصر این گفتمان توسط بزرگ ترین نماینده فکری آن یعنی امام خمینی سامان تازه ای؛ یافت به طوری که بر گفتمان های دیگر برتری یافت و هویت شیعه معاصر در سایه آن تعریف می شود.
سرانجام سخن
از آن چه گذشت این نتیجه حاصل شد که در دوران طولانی غیبت امام عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف حیات سیاسی شیعه در قالب چهار گفتمان اساسی مطرح بوده است: انتظار، تقیه، تعامل و تشکیل حکومت.
انتظار اولین و گسترده ترین گفتمانی است که می تواند سایر گفتمان ها را در درون خود جای دهد. گفتمان تقیه در مقطع خاص آغاز غیبت تا ظهور شیعیان بویهی، بخشی از تاریخ سیاسی شیعه را پوشش داده است. اگرچه به این دوران منحصر نمی شود. گفتمان سوم با عنوان تعامل و مصلحت در دورانی است که اقلیت شیعه در موازنه قوا خود را در ردیف اکثریت سنی و دستگاه سیاسی خلافت احساس می کند و برای حفظ هویت خویش به همکاری روی آورده است. در نهایت چاره جویی های شیعه برای به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت در قالب ولایت فقیه آخرین گفتمانی است که مطرح شد و در دوران معاصر توسط بزرگ ترین نماینده فکری شیعه یعنی امام خمینی در ایران محقق شد و امروز شیعه با آن شناسایی می شود.
··· پی نوشت ها
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 185.
2. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص 37.
3. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 141.
4. محمدتقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ترجمه حائری، ج 2، ص 210.
5. کمال الدین صدوق، تمام النعمة، ج 1، ص 320.
6. علی مشکینی، المصباح المنیر، ص 465.
7. بحارالانوار، ج 52، ص 111.
8. همان، ج 53، ص 177.
9. نهج البلاغه، خطبه 3.
10. بحارالانوار، ج 52، ص 111.
11. همان، ص 132.
12. همان، ص 92.
13. همان، ص 150.
14. عمادالدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 144.
15. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 66 و نیز ر . ک. رساله تقیه شیخ انصاری.
16. ر . ک به: سید احمد طیبی شبستری، تقیه امر به معروف و نهی از منکر، (تهران: انتشارات اسلامی، 1350) ص 47.
17. غافر (40) آیه 28.
18. انعام (6) آیه 76.
19. همان.
20. صافات (37) آیه 89.
21. نحل (16) آیه 106.
22. تقیه، امر به معروف و نهی از منکر، پیشین، ص 48 - 50.
23. ر . ک به: ثامر هاشم العمیدی، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه های اسلامی غیر شیعی، ترجمه سید محمدصادق عارف (آستان قدس رضوی، 1377).
24. محمد صدر، رسالت اسلامی در عصر غیبت (انتشارات بدر، 1360)، ص 185.
25. وسایل الشیعه، ابواب امر به معروف، باب 24، حدیث 16.
26. همان، باب 28، حدیث 3.
27. محسن مهاجرنیا، اندیشه سیاسی فارابی،ص74.
28. همان، ص 35.
29. المبسوط، ج 2، ص 356؛ و تلخیص الشافی، ج 3، ص 94.
30. شیخ طوسی، النهایة، ص 356.
31. همان، ص 290.
32. روح اللّه شریعتی، اندیشه سیاسی محققق حلّی، (بوستان کتاب، 1380)، ص 112.
33. محسن مهاجرنیا، اندیشه سیاسی شیخ انصاری (کنگره بزرگداشت شیخ اعظم، 1373)، ص 56.
34. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینه الفاضله،ص122.
35. محسن مهاجرنیا،اندیشه سیاسی فارابی،ص239.
36. ابونصر فارابی، المله، ص 50.
37. وسایل الشیعه، ج 18، ص 101.
38. ر . ک به: شیخ مفید، المقنعه، ص 810.
39. ر . ک به: سلاّر دیلمی، المراسم العلویّه، ص 263.
40. شیخ طوسی، النهایه، ص 301.
41. همان.
42. شهید ثانی، حقایق الایمان، ص 193.
43. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام،ج21،ص396.
44. ر. ک به: تأسیس اندیشه سیاسی بر مبنای اخلاق مدنی از نگارنده در مجموعه مقالات کنگره فاضلین نراقین، ج 2.
1. دانشجوی دوره دکتری و عضو هیأت علمی پژوهشکده اندیشه سیاسی اسلام.