ماهان شبکه ایرانیان

دو امام در برابر صلح (۴)

در شماره های گذشته، موضوع اختلاف نظر امام حسین علیه السلام با برادرش امام حسن علیه السلام در مورد صلح با معاویه را که در تعدادی از منابع تاریخی آمده، نقل کردیم و آن را با روش نقد مباحث تاریخی مورد نقد و بررسی قرار دادیم و بی پایگی اختلاف نظر در میان آن دو بزرگوار را به اثبات رساندیم و نیز بر مبنای عقیده شیعه در مورد عصمت ائمه علیهم السلام و پذیرش ...

صلح امام حسن علیه السلام

در شماره های گذشته، موضوع اختلاف نظر امام حسین علیه السلام با برادرش امام حسن علیه السلام در مورد صلح با معاویه را که در تعدادی از منابع تاریخی آمده، نقل کردیم و آن را با روش نقد مباحث تاریخی مورد نقد و بررسی قرار دادیم و بی پایگی اختلاف نظر در میان آن دو بزرگوار را به اثبات رساندیم و نیز بر مبنای عقیده شیعه در مورد عصمت ائمه علیهم السلام و پذیرش امامت هر امام از طرف امام بعدی، به این نتیجه رسیدیم که چنین امری قابل قبول نمی باشد . اینک در این شماره، با ریشه یابی تاریخی نفوذ این گونه گزارش های دروغ و بی اساس در تاریخ امامت، قلم های تحریفگر را افشا می کنیم .

نقش بنی امیه در جعل احادیث بر ضد اهل بیت علیهم السلام

معاویه پس از به دست آوردن خلافت، فرمانی به همه عمال و کارگزارانش نگاشت که «هرکس چیزی در فضل ابوتراب و خاندانش باز گوید، حرمتی برای خون و مالش نیست » (یعنی خونش هدر خواهد بود) . مدتی بعد فرمان دیگری داد که «دوست داران عثمان و علاقه مندان او و کسانی را که روایاتی در فضیلت وی نقل می کنند، به خودتان نزدیک کنید و اکرامشان نمایید» .

معاویه در فرمان دیگری گفت:

«مردم را دعوت کنید که فضایل صحابه و خلفای اولیه را روایت کنند . و حدیثی در فضیلت ابوتراب نباشد مگر این که روایتی همانند آن را در فضل خلفای نخستین و صحابه برای من بیاورید یا ضد آن را روایت کنید این کار نزد من محبوب تر است و مرا بیش از پیش شادمان می کند چه; برای شکستن دلائل و براهین ابوتراب و شیعیان وی وسیله ای قوی تر و برنده تر می باشد» (1) .

شیخ ابوجعفر اسکافی (از دانشمندان اهل سنت) در کتاب «التفضیل » می نویسد:

«بنی امیه هرکس را که در مورد فضایل علی روایت می کرد، شکنجه می کردند و چنان شد که هرگاه کسی می خواست حدیثی از علی علیه السلام نقل کند که مربوط به فضایل او و مربوط به شرایع دین بود، باز هم جرات نداشت نام او را ببرد، بلکه می گفت: از ابوزینب چنین نقل می کنم » (2) .

کار جعالان حدیث که از درهم و دینارهای معاویه و بنی امیه سرمست شده بودند، همانند ابوهریره، مغیرة بن شعبه، عمروعاص و ... به ساختن هزاران حدیث کشید . مرحوم علامه امینی در کتاب کبیر «الغدیر» نام 41 نفر از حدیث سازان را با تعداد حادیث ساختگی آنان آورده که جمع احادیث ساختگی به رقم شگفت آور 408684 رسیده است! (3) .

کار از حدیث سازی به صحابه سازی کشید و کسانی را به عنوان صحابی و راوی حدیث ساخته و پرداختند که اصلا وجود خارجی نداشتند و تاریخ اسلام را مغشوش نمودند و حق و باطل را به هم آمیختند آن هم عمدتا جهت تطهیر غاصبان خلافت و پوشانیدن چهره منور اهل بیت و آل علی علیه السلام . علامه عسکری محقق معروف معاصر تاریخ اسلام، 150 تن از این صحابیان ساختگی را شناسانیده است (4) .

از عناصر اصلی این احادیث جعلی را می توان چنین یاد کرد:

1 . احادیثی که از مقام و مرتبت رسول خدا صلی الله علیه و آله کاسته و نسبت کارهای اشتباه و سبک به ایشان می دهند تا کارها و اقدامات خلاف خلفای ثلاثه و بنی امیه به چشم نخورد و از یاد برود (5) .

2 . احادیثی در فضیلت خلفای سه گانه یعنی ابوبکر، عمر و عثمان و حتی معاویه! (6) .

3 . احادیثی در کاستن مقام والای اهل بیت خصوصا علی علیه السلام و حسنین علیهما السلام . در این مورد است که می بینیم احادیث و اخباری در تاریخ اسلام وارد شده مبنی بر اختلاف در خانواده علی علیه السلام در موضع گیری ها و اقدامات . با این احادیث در صدد برآمده اند تا نشان دهند علی و اولاد او انسانهایی با اشتباهات و بگومگوهای هر انسان معمولی بوده اند تا مردم در طی قرون و اعصار، عشق علی و آل او را در دل ها جای نداده، راه آنان را نپویند و بر زمامداران و حکمرانان بنی امیه و بنی عباس نشورند! و به ظلم و ستم آنان گردن نهند، پس این احادیث ساختگی، می توانند افیونی برای مردم مسلمان باشند .

4 . متاسفانه دست آلوده یهود و نصارا (دشمنان دیرینه اسلام) نیز دست خائن بنی امیه را در زمینه آشفته نمودن حدیث و تاریخ اسلام به گرمی فشرد و انبوه احادیث معروف به اسرائیلیات را به وجود آورد . پس نقل و تحلیل تاریخ اسلام دقتی ژرف می طلبد .

اختلاف امام حسن با امام حسین علیهما السلام؟

در زمینه کاستن از مقام والای اهل بیت علیهم السلام، گزارش اختلاف امام حسن با امام حسین علیهما السلام بر سر صلح با معاویه و نیز اختلاف امام حسن با پدر بزرگوارش قابل توجه و دقت می باشد . امام حسن با علی علیهما السلام اختلاف دارد و حسین با حسن! ! پس این خانواده که خلافت مسلمین را حق خود می دانند، گرفتار اختلاف هستند . اختلاف از غفلت و اشتباه ناشی می گردد و افراد غافل و پراشتباه قداستی نداشته قابل پیروی نمی باشند، پس امامان شیعیان، معصوم نیستند! و ...

می بینید با نقل چند مورد دروغ در اختلاف علی علیه السلام و فرزندانش به چه اهدافی نظر می کنند و می خواهند برسند؟ اف بر اولین دروغ گویان و جاعلان حدیث از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که راه بنی امیه را در جعل احادیث باز نمودند!

اصحاب جمل به صحنه گردانی عایشه، طلحه و زبیر به بصره تاخته با کشتار مسلمین به آن شهر استیلا یافتند . امام علی علیه السلام با اردوی جنگی به سوی بصره رهسپار و در سرزمین ربذه جهت استراحت، اتراق می نمایند و در این مکان اختلاف امام حسن با پدر شروع می شود .

خبر این اختلاف را در کتاب «الاخبار الطوال دینوری » (7) . «الامامة و السیاسة » ابن قتیبه دینوری (8) و تاریخ طبری (9) . می یابیم که ابن اثیر در تاریخ کامل (10) . و ابن خلدون در تاریخ خود موسوم به «العبر» (11) . آن را از تاریخ طبری نقل نموده اند . چون ترجمه تاریخ کامل توسط استاد «محمد حسین روحانی » نثری ادیبانه و جذاب دارد مطلب را از کتاب مذکور نقل می نماییم:

«علی روانه شد تا به ربذه رسید . برای وی گزارش رسید که اصحاب جمل پیش از تو بر بصره چنگ انداخته اند . در آنجا ماندگار شد و به کنکاش در نشست که چه کاری در پیش گیرد . پسرش حسن بر سر راه به نزد وی آمد و گفت: تو را فرمودم و نافرمانی من کردی، فردا کشته می شوی و خونت پایمال می گردد و برایت یاوری نمی ماند» .

علی علیه السلام به وی گفت:

«تو پیوسته مانند دخترکان دوشیزه گریه سر می دهی، چه گفتی که نافرمانی ات کردم؟

حسن گفت:

«روزی که عثمان را در میان گرفتند تو را فرمودم که از مدینه بیرون روی تا هنگام کشته شدن وی در شهر نباشی، آنگاه چون کشته شد، تو را فرمودم که بیعت (با مردم) نکنی تا گروه های نمایندگی عرب به نزد تو آیند و گزارش بیعت کردن مردم همه ولایات به تو رسد زیرا مردم هرگز تو راکنار نگذارند و کاری بی تو به فرجام نرسانند ولی تو سر از رای من بر تافتی . چون آن زن (عایشه) و این دو مرد (طلحه و زبیر) بیرون شدند تو را فرمودم که در خانه بنشینی تا ایشان به گونه ای به آشتی برسند و اگر تباهی پیش آید نه بر دست تو باشد، در همه این کارها سر از فرمان من بر تافتی » .

علی علیه السلام فرمود:

«پسرکم! اما این که گفتی باید به هنگام در میان گرفته شدن عثمان از مدینه بیرون می رفتی، بدان که ما را نیز مانند وی در میان گرفتند . اما این که گفتی باید پیش از رسیدن گزارش بیعت مردم ولایات و شهرها بیعت نمی کردی، بدان که فرمان، فرمان مردم مدینه است و ما ترسیدیم که این کار یکباره به تباهی و نابودی گراید . پیامبر خدا درگذشت و من بر آن بودم که هیچ کس برای سروری و رهبری مسلمانان از من سزاوارتر نیست ولی مردم با ابوبکر بیعت کردند و من هم با او بیعت کردم . آنگاه ابوبکر به سوی آمرزش خدا رخت بیرون کشید و من هیچ کس را برای این کار سزاوارتر از خود نمی دیدم ولی چون مردم با عمر بیعت کردند، من نیز بیعت کردم . پس عمر به سوی مهر خدا رهسپار گشت و من گمان داشتم که از همه کس برای رهبری شایسته ترم، اما او مرا یک بخش از شش بهره بخشید [در شورای شش نفری انتخاب خلیفه بعد از خودش شرکت داد] مردم با عثمان بیعت کردند و من از پی ایشان روان شدم . آنگاه مردم بر عثمان تاختند و او را کشتند و با خرسندی و بدون زور و فشار با من بیعت کردند، اینک من همراه فرمانبرانم به چالش باکسانی بیرون می روم که با من سر ناسازگاری داشته باشند تا خدا داوری کند که او بهترین داوران است . اما این که گفتی باید به هنگام بیرون شدن زبیر و طلحه در خانه می نشستم، چگونه آن چه را خدا به گردنم گذاشته است، با خواسته تو توانم گردآورد؟ آیا می خواهی من مانند کفتار لانه نشین شوم که آن را در میان می گیرند و همی گویند که در لانه نیست تا به در لانه اش برسند و او همان هنگام بیرون آید و فرو گیرندش! اگر در این کار ننگرم که چه بر من بایسته است، و خدا چه به گردن من گذاشته است و باید به چه پروا دهم و به چه ندهم، چه کسی این کارهای گران از پیش برد؟ دست از من بردار پسرکم!» .

کل مطلب (به اصطلاح) اختلاف یا اعتراض امام حسن علیه السلام به پدر بزرگوارش همین بود و مطلب دنباله ندارد تا واکنش امام حسن علیه السلام به دست آید .

نقل و تحلیل اختلاف و رد آن

1 . راوی کیست؟

دینوری منبع و راوی حدیث خود را ذکر ننموده تا پیرامون آن دقت و بررسی شود . اما طبری مطلب را از دو طریق روایت نموده: یکی از مروان بن عبدالرحمان و دیگری از عرنی شتردار (12) که هر دو در گفته های خود مورد اطمینان نیستند و کتب رجال هم آن ها را موثق نمی دانند (13) . پس نقل آن دو از لحاظ سندیت تاریخی بی ارزش است .

2 . چرا امام حسن؟

با این که حسنین علیهما السلام هر دو از سرداران سپاه پدر در جنگ جمل بوده اند، چرا مساله اختلاف را به امام حسن چسبانیده اند نه امام حسین؟ یک علت آن می تواند چنین باشد که حسن بعد از پدر مسند رسمی خلافت را به دست گرفت . علی علیه السلام جهت نبرد با معاویه، لشگر آراسته بود وامام حسن به عنوان خلیفه با معاویه صلح نمود . آرایش سپاه و صلح دو حرکتی هستند که در برابر هم قرار می گیرند . باید شایبه اختلاف پدر و پسر را به سالها قبل برگرداند و بازگو ساخت که حسن کارهای پدر را بر صواب ندانسته و با آن ها مخالف بود پس اقدام علی علیه السلام در جنگ با معاویه را هم بر صواب ندیده با او صلح نمود و بالاتر این که، در دست گرفتن خلافت توسط علی علیه السلام را هم بر صواب نمی دانست لذا خلافت را به معاویه واگذار کرد! ! . بانقل چند جمله دروغ، چه اهداف خطرناکی را دنبال می کنند؟!

3 . حضور حسن علیه السلام در حوادث قتل عثمان

به نقل از حسن آورده اند که به پدر گفت: «در وقت کشته شدن عثمان تو را فرمودم از مدینه بیرون روی [تا اتهام کشتن او را بر تو نزنند] و چون کشته شد، تو را فرمودم که بیعت نکنی تا ...» علی علیه السلام جواب داد: «مردم مرا هم در میان گرفته بودند چگونه می توانستم بیرون بروم ...» .

باید توجه داشت که حسن همراه حسین علیهما السلام و تنی چند از جوانان غیرتمند بنی هاشم به دستور علی علیه السلام از محافظان خانه خلیفه (عثمان) بوده اند و مردم را از کشتن او منع می کردند حتی در هجوم انقلابیون، زخمی شدند و چون عثمان کشته شد، طبق نقل برخی از مورخان، علی علیه السلام آمده بر صورت حسن و سینه حسین کوبید (14) . منظور این است که حسن در متن قضایایی که منجر به کشته شدن عثمان گردید، قرار داشت و شاهد محاصره پدرش توسط انقلابیون نیز بود، دیگر چه جای اعتراض باقی می ماند «که باید از شهر بیرون می رفتی »؟ چنین اعتراضی را کسی می توانست عنوان کند که در شهری دیگر می بود و شاهد جریان نمی توانست باشد .

بعد از کشته شدن عثمان، صحابه، مردم و انقلابیون چنان بر علی علیه السلام هجوم آوردند و خواستار بیعت با ایشان شدند که به فرموده مولا در خطبه شقشقیه، حسن و حسین [که جوانانی برومند بودند و از پدر محافظت می نمودند] به زیر دست و پای مردم رفتند، علی علیه السلام خلافت را قبول ننمود اما اصرار و تاکید بیش از حد مردم و نیز تکلیف الهی که بر گردن امام بود، ایشان را مجبور ساخت خلافت را بپذیرد . دیگر چه جای اعتراض باقی می ماند که چون عثمان کشته شد تو را فرمودم بیعت نکنی؟! .

4 . ولایت امام قبل بر امام بعد

همان گونه که قبلا ذکر گردید، امام قبل بر امام بعد ولایت دارد و متابعت امام بعد از امام قبل، لازم و ضروری است پس بر امام حسن علیه السلام تبعیت بی چون و چرا از امام علی علیه السلام واجب شرعی و فرض بوده است، مقام دینی علی علیه السلام بالاتر از آن است که کارهایی نسنجیده و قابل اعتراض انجام دهد و مقام دینی حسن علیه السلام بالاتر از آن است که به امام و مقتدای خود اعتراض و اشکال نماید . چه رسد به این که به امام خود بگوید «به تو فرمودم!» و «تو از فرمان من سر برتافتی » ! ! امام حسن علیه السلام نمونه اعلای اخلاق اسلامی و انسانی بودند و به امام و پدر خود این گونه اعتراض و پرخاش نمی کرد .

5 . احادیث پیامبر در بزرگداشت علی علیه السلام

طبعا حسن بن علی علیه السلام احادیث نبوی در بزرگداشت پدر خویش را دقیقا به خاطر داشتند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را «فاروق » (جدا کننده حق از باطل) امت و «شخص همیشه همراه حق » معرفی فرموده اند، پس کار و اقدامات فاروق امت و شخصی که حق، همیشه دور او می گردد، نمی تواند قابل اعتراض، اختلاف و حتی قابل اشکال و به اصطلاح، «محل بحث » باشد!

علمای بزرگ اهل سنت از جمله شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 16 کتاب ینابیع المودة، امام الحرم الشریف ابی جعفر احمد بن عبدالله شافعی حدیث 12 از هفتاد حدیث را از فردوس دیلمی و میر سید علی همدانی شافعی در مودت ششم از مودة القربی و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 44 کفایة الطالب از ابن عباس و ابی لیلی غفاری و ابی ذر غفاری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمود:

«زود است بعد از من فتنه ای برپا شود، پس اگر چنین شد، شما ملزم هستید با علی بن ابی طالب باشید چون اوست اول کسی که مرا می بیند و با من در روز قیامت مصافحه می نماید، او در مرتبه بلند و علیا با من است و او جداکننده بین حق و باطل (فاروق) است » (15) . [پس فاروق، علی است نه عمر بن خطاب] محمد بن ابی بکر خطاب به عایشه گفت: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علی با حق است و حق نیز با علی است » (16) .

عقل سلیم و به دور از بغض و نفاق در طول تاریخ نتوانسته و نمی تواند خدشه ای بر ضد یکی از اقدامات علی علیه السلام بیابد . بغض علی خود نشان دهنده نفاق است . ابن ابی الحدید به عنوان یکی از عالمان بزرگ اهل سنت می نویسد:

«اخبار صحیحی که محدثان در صحت آن ها هیچ شک و تردید ندارند، اتفاق دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود کسی جز منافق تو را دشمن نمی دارد و کسی جز مؤمن تو را دوست نمی دارد» (17) .

و لذا اصحاب پیامبر، مؤمن را از منافق به سبب حب و بغض نسبت به علی علیه السلام می شناختند . مطلب بالاتر این است که اصولا حلال زاده یا حرام زاده بودن اطفال تازه متولد را به وسیله وجود شریف علی علیه السلام مشخص می داشتند، عماد الدین طبری در کتاب خود کامل بهایی (تالیف به سال 675ه ق) این حدیث را از عمر بن خطاب نقل می نماید:

«اگر در فرزندی به شک افتادی که حلال زاده است یا حرام زاده، رسول صلی الله علیه و آله گفت: او را در مقابل علی بدارید اگر بخندد حلال زاده است و اگر بگرید حرام زاده است » (18) .

پی نوشت:

1) سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص 180 تا 182 - جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه مهدوی دامغانی، ج 2، ص 24 (نشر نی، تهران 1367) .

2) التفضیل ص 240 به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 241 .

3) علامه امینی، الغدیر، ج 10، ص 127 تا 140

4) یکصد و پنجاه صحابی ساختگی و عبدالله بن سبا .

5) مراجعه کنید به کتاب «نقش ائمه در احیاء دین » ، علامه عسکری که این گونه احادیث را بازگو و تحلیل می نمایند .

6) به ترجمه جلد دهم «الغدیر» مراجعه شود .

7) ص 182 .

8) ص 74 و 75 (البته با تفاوت زیاد در نقل مطلب) .

9) ج 6، ص 2363 و 2364 .

10) ج 4، ص 1780 و 1781 .

11) ج 1، ص 600 .

12) عرنی، شتر خود موسوم به عسکر را به عایشه داد تا سوار آن شده اصحاب جمل را رهبری نماید . در میدان جنگ، اصحاب جمل پشکل شتر عایشه را می بوئیدند و می بوسیدند و می گفتند: پشکل شتر مادرمان چه بوی خوبی می دهد! ! (عجب حماقتی!) .

13) به نقل از زندگانی حسن بن علی، باقر شریف القرشی، ترجمه فخرالدین حجازی، ج 1، ص 265 (انتشارات بعثت، تهران 1353) .

14) مروج الذهب، ج 1، ص 701 و 702 - الامامة و السیاسة، بخش اول، ص 68 و 69 - کامل ابن اثیر، ج 4، صفحات 1702، 1716، 1719 و 1720 .

15) سلطان الواعظین شیرازی، شب های پیشاور، ص 497 .

16) ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، بخش اول، ص 107 .

17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 251 . و نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 42 .

18) عماد الدین طبری، کامل بهایی، ج 2، ص 122 (مکتب مرتضوی، تهران، بی تا) .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان