هر که شد محرم دل در حرم یار بماندوانکه این کار ندانست در انکار ماند
حافظ
خداوند با خلق انسان، هنر آفرینش خود را به نیکوترین صورت به نمایش گذاشته است. « فتبارک اللّه احسن الخالقین.» همان انسانی که با بهره گیری از اندیشه های والا و افکار ناب بهترین سرمشق ها را در کتاب تاریخ نگاشته است. آری! همه ما راد مردان و راد زنانی را می شناسیم که مصداق بارز این مفهوم اند:
اولیاء خداوند
علمای برجسته و عارفان حق مسلک
شهدای در راه حق
دانشمندان و پژوهندگان دین خدا
و نیز بانوان و زنان فرهیخته ای که اسامی آنها در قلب تاریخ نهفته و به فرهنگ و تمدن اسلامی، پویایی، حرکت و نشاط می بخشد. و از آن جمله است؛ بانو مجتهده امین.
بانویی که چه بسا می توان او را به عنوان بنیانگذار حوزه علمیه خواهران و مؤسس اولین دبیرستان اسلامی دخترانه در ایران و اصفهان معرفی کرد از این رو، نیکوست که نگاهی ـ هر چند گذرا ـ به ابعاد زندگی این بانوی فاضله داشته باشیم.
1ـ سیری در زندگی بانو امین
در سال 1274 هـ ش (1312ق) مولودی چشم به جهان گشود که او را سیده نصرت نامیدند. پدرش حاج محمد علی امین التجار (تاجر معروف اصفهانی و دارای نسبی شریف) و مادرش زهرا معروف به حاجیه بی بی (بانویی پاک و از سادات اصیل اصفهانی) بود. نصرت امین که در خانواده ای متدین رشد و بالندگی یافت به پنج سالگی می رسد، و عشق و علاقه به دانستن، پژوهیدن و جستن در نگاهش پدیدار می گردد، بنابراین مادرش او را به دست (خدیجه بیگم) استاد و بانوی مکتب خانه می سپارد و او حروف الفبا را می آموزد. پدر و مادر به تربیت و پرورش او عنایت و اهتمام خاصی می ورزیدند. او خود می نویسد: «پدر و مادرم مواظب من بودند که در ضمیر و درونم سوء اخلاق وارد نشود و استعدادهایم شکوفا گردد.»
از این رو، هنگامی که نوجوانی سیزده ساله بود از میان خواستگاران فراوان، پسر عمویش، حاج میرزا آقا معروف به معین التجار را برگزیدند. بانو امین پس از دو سال زندگی با پسر عمویش، برای نخستین بار مادر شدن را تجربه می کند، اما علی رغم اینکه به همسر و فرزندش عشق می ورزید، هنوز گمشده ای درون خود احساس می کرد که آرامش و سکون را از او ربوده بود. اشتیاق به کسب علم و شوق دانستن وی را بیقرار و بی شکیب ساخته بود. از این رو، پس از انجام کارهای منزل و جلب رضایت همسر، یکی از نوکرها را می فرستاد تا با الاغ استادش را به خانه او آورد، او در خانه تعلیم می دید و مقدمات و صرف و نحو را نزد استادانی همچون آیت اللّه زفره ای و آقا میرزا علی اصغر شریف و فقه و اصول را نزد آقا سیدعلی نجف آبادی آموخت. او در طول مدت تحصیل بارها به مصیبت جانگداز مرگ فرزند دچار می شود و به خاطر وجود بیماری های مختلف و وضع نامساعد بهداشت، از هفت فرزند تنها یک پسر (محمدعلی امین» برای او باقی می ماند. با این حال، هیچ گاه روند زندگی او دچار خلل نمی شود.
بانو امین، به ادای تکلیف خود در برابر همسرش بسیار پایبند بود و از این مهم، دریغ نمی ورزید. «روزهایی که میهمان نداشتند آقا پس از خواندن نماز به اندرونی می آمد و ناهار خود را با همسر و خانم خانه اش (بانو امین) می خورد و گاه ساعت ها با هم می نشستند و صحبت می کردند.»
«گاهی می شد که همسر ایشان می خواست به مسافرت برود و خانم امین با اینکه خیلی کار داشت با او همراه می شد، چون شوهر خانم امین تاجر بود همیشه در خانه شان میهمانی بود و این زن با وجود مشغله فراوان از میهمان ها پذیرای می کرد چون معتقد بود هیچ حقی از شوهر نباید ضایع شود.»
«همسر ایشان عالم و هم سطح ایشان نبود، سواد او در حد علم سیاقی بود، یعنی فقط خواندن بلد بود، اما هیچ وقت نشد که این خانم به همسرش تفرعن بفروشد.»
بانو امین در چهل و دو سالگی پس از بیست و سه سال تلاش و تفقه اولین اجازه اجتهاد و روایت را از آیات عظام: محمدکاظم شیرازی، عبدالکریم حائری، ابراهیم حسینی شیرازی اصطهبانی، محمدرضا نجفی اصفهانی، و حجت الاسلام و المسلمین مظاهری نجفی اصفهانی دریافت می کند. این اجازه نامه پس از پرسش های مختلف و آزمون های گوناگون به ایشان تقدیم می شود.
در سال 1342 هـ ش جلد اول تفسیر ایشان (مخزن العرفان) به پایان می رسد. و شاید او با ورودش به این عرصه، اولین مفسره جهان هستی پس از مادرش فاطمه(س) باشد. در این سال ها، همسرش (حاج آقا میرزا) را از دست می دهد و در سوگ و فراقش می گرید. در سال 1344 هـ ش با سرمایه خود مکتبی به نام فاطمه(س) تأسیس نمود. این مکتب که با ایثارگری ها و پشتکارهای شاگرد ایشان بانو علویه همایونی تأسیس شد چه بسا اولین حوزه علمیه خواهران در تمام دنیا باشد. علاوه بر این، ساخت دبیرستان بانو امین، از دیگر فعالیت های فرهنگی ایشان به شمار می رود. در آن زمان، دبیران مرد در دبیرستان های دخترانه تدریس می کردند و دختران سر کلاس حق حجاب نداشتند بنابراین اکثر دختران متدین اصفهانی از حق تحصیل محروم بودند، ارزش و امتیاز این دبیرستان این بود که در آن از دبیران مجرب زن استفاده می شد و از این رو، مورد استقبال فراوانی قرار گرفت. این بانوی بزرگوار پس از سال ها تفقه و تدبر، در شب اول ماه رمضان 1403 هـ ق (1362 هـ ش) دیده از جهان فرو بست و مزارش در تخت فولاد اصفهان زیارتگاه عاشقان و دل باختگان گشت.
2ـ بررسی شرایط و جو حاکم
دوران زندگی بانو امین با حوادثی مهم و گاهی تلخ همراه بود. هنگام تولد ایشان همزمان است با آخرین روزهای حکومت ناصرالدین شاه. دورانی که حقارت و سرسپردگی به اوج خود رسیده و غرب زدگی، رفاه طلبی و تجمل گرایی، افکار و روح مردم را به تسخیر خود در آورده بود. در چنین فضایی بانو امین رشد می کند و آن زمان که هم سن و سالان او شعرهای کودکانه می خواندند و لباس های غربی خود را به یکدیگر نشان می دادند. او به تفکر، اندیشه و پرسش می پردازد. دوران نوجوانی نصرت امین همزمان با صدور فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه آغاز می شود و او اکنون شرایط سیاسی و اجتماعی کشورش را بهتر درک می کند. اگر صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه نبود تاریخ در مورد او قضاوت دیگری می کرد. پس از او، محمدعلی شاه بر مسند حکومت تکیه می زند و تحصن علما که خواستار حکومت مشروعه بودند بسیاری از خانواده های مذهبی را نگران ساخته بود، نصرت امین به بیست سالگی می رسد، توانایی تحلیل و اندیشه و قضاوت دارد، او زن را می بیند که در بند حقارت، تجدد و خرافه گرفتار آمده و فکر و ذهن متعالی خود را اسیر
اموری واهی ساخته است مدارس و نشریاتی هم که مدعی روشنگری و اطلاع رسانی به زنان بودند در واقع آنها را به همان خرابه های رفاه طلبی و تجمل می فرستادند و بسیاری از این مدارس با اهداف سیاسی و نه مذهبی و دینی و زیر سلطه افکار غرب زده اداره می شد. بانو امین، سی امین بهار زندگی اش را می گذراند که با انقراض سلسله قاجاریه زمستانی افسون شده، آغاز می گردد و رضاخان بر تخت حکومت جلوس کرده و دوران تیره پهلوی آغاز می شود دورانی که در پرونده خود بسیاری از حوادث ناگوار از جمله ساله های سیاه کشف حجاب و برهنگی زنان را در پی داشت ...
از سال های 1314 تا 1320 زنان تحت اسارت تجددگرایی و بی غیرتی حکومت قرار داشتند...
رانندگان تعهد دادند که زنان با حجاب را سوار نکنند و در حمام های زنانه مأموران مخفی گذاشته بودند و در آستانه زیارتگاهها و ورودی تفریح گاهها مأمورانی برای جلوگیری از حجاب ایستاده بودند و خرید و فروش با زنان محجبه ممنوع شده بود...
پس از اعلام کشف حجاب و دعوت از اصناف و اقشار جهت شرکت در میهمانی ها به همراه همسران شان ـ و بدون حجاب ـ بانو امین برای اعلام مخالفت خود اقامتی چهار ماهه
در قم می کند. همسر ایشان ـ حاج میرزاآقا ـ می گفت: «می خواهم اصلاً آن زنی که بدون حجاب همراه من در میهمانی شرکت کند روی زمین نباشد و از صفحه هستی محو گردد.»
آری! زمانی که زنان خواسته یا ناخواسته حجاب و تستر را رها کرده و نیمه عریان ظاهر می شدند، بانو امین جهت روشنگری و آگاهی بانوان جلسات گوناگونی برگزار می کرد. او در سال 1330 مقاله ای برای مجله ای می فرستد(مجله آشفته تهران) و به سؤالات و شبهات مطرح شده در باره حجاب پاسخ می دهد. «هر صبح چهارشنبه در منزل این بانوی فرهیخته بیش از پانصد بانوی محجبه و آرمان گر و جستجوی حقیقت جمع شده و منتظر ورود به گلستان دانش و معرفت بودند ...»
شاید مبارزه فرهنگی بهترین راه جهت مقابله با تهاجمات بیگانگان باشد.
3ـ معرفی آثار و کتب
لازم به توضیح است که این بانوی گرانقدر، کتب خود را همواره با نام «بانوی ایرانی» به چاپ می رساند و از ذکر نام خود امتناع می ورزید.
اربعین الهاشمیه: اولین کتاب بانوی ایرانی است که به زبان عربی نگاشته شده و توسط خانم علویه همایونی ترجمه گردیده است ایشان در چهل سالگی چهل حدیث از معصومین را شرح می دهد و پس از نگارش این کتاب درجه اجتهاد را دریافت می کند.
جامع الشتات: شامل نامه ها و نوشته هایی است با موضوعات مختلف که از شهرهای گوناگون به دست ایشان رسیده است در این کتاب، اجازه نامه های بانوی امین با دست خط سه تن از فقهای نامدار شیعه به چاپ رسیده است.
معاد یا آخرین سیر بشر: ایشان غرض از نگارش این کتاب را چنین می گوید: «هدف از نگارش این کتاب این است که شما را گوشزد کنم و متذکر گردانم که برای انسان، غیر از این نشئه دنیوی، نشئات دیگری در پیش است که ناچار بایستی در سیر تکاملی از تمام نشئات و عوالم عبور نماید و سرانجام به عالمی برسد که فوق آن عالمی نیست و آن را معاد یا قیامت گویند.»
این کتاب شامل نه مقاله است:
مقاله اول: سیر بشر از عالم علوی به سفلی و از سفلی به علوی؛
دوم: هر دانی قائم به مافوق خود است؛
سوم: انسان مجموعه عالم وجود است؛
چهارم: انسان در عالم برزخ؛
پنجم: انسان در قیامت؛
ششم: صراط؛
هفتم: میزان؛
هشتم: حساب؛
نهم: بهشت و جهنم.
النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه: در این کتاب بانوی ایرانی حالات معنوی و روحانی خود و الهامات درونی و افاضات الهی را می نگارد. او خود را صوفی نمی داند و از منش صوفیانه های معروف آن زمان دوری می جوید.
اخلاق: این کتاب در واقع ترجمه طهارة الاعراق ابن مسکویه است. بانوی ایرانی در مقدمه کتاب می نویسد: «مدت زمانی بود که گاه و بیگاه در فکر بودم که چیزی راجع به علم اخلاق بنویسم و از آن طرف چنانچه مشاهده می شود علمای اخلاق در این موضوع به قدری سخنرانی نموده اند ... و شرح و بسط داده اند که دیگر جایی برای کلام باقی نمانده ... آنگاه قدری در کتاب «طهارة الاعراق» ابن مسکویه که یکی از بزرگان و اجله علماء مذهب شیعه است نظر بردم و در دقایق و نکات اخلاقی آن قدری تدبر کردم و نور دانش آن شخص بزرگ مرا مجذوب کرد ...» قسمت اول این کتاب به مبدأ علم اخلاق و ادله تجرد نفس بشر اختصاص دارد. قسمت دوم در باره محسنات اخلاق و رذایل صفات است که در هفت گفتار بررسی شده است.
مخزن اللئالی فی مناقب مولی الموالی علی(ع): در ذکر صفات و مناقب امیر المؤمنین و بیانگر عشق و ارادت بانو به حضرت امیر(ع) می باشد. ایشان هنگامی که به نجف اشرف، مشرف شد نذر کرد که کتابی در بیان فضائل حضرت علی(ع) بنویسد.
سیر و سلوک: در این کتاب پل معرفتی برای انسان ها ایجاد می کند تا از طریق پیمودن راه صحیح به سعادت حقیقی برسند. افزون بر این از اشعار زیبا و سروده های شاعرانی چون مولوی، حافظ، عطار ... استفاده می کند. او در این کتاب موانع سعادت را چهار چیز می داند:
خود را نمی شناسیم و قدر خود را نمی دانیم.
سعادت و خوشبختی را در فراهم آوردن جهات مادی و دنیوی می دانیم.
گمان می کنیم که راه ظاهر و قالب می تواند ما را به حق تعالی نزدیک کند.
گمان می کنیم شناختن حق تعالی به نور قلبی و بصیرت باطنی و مشاهده حضوری برای غیر پیامبر و امام، محال است.
و کتاب مذکور را با معرفی و شرح اسماء الهی به پایان می رساند.
روش خوشبختی: این کتاب با زبانی ساده و قابل فهم، ارکان و طرق خوشبختی را ارائه و چگونگی نیل به سعادت دنیوی و اخروی را معرفی می کند در نظر بانوی ایرانی خوشبختی دو رکن دارد: «اول: آسایش بدن و صحت مزاج، دوم: آرامش روح و استراحت خیال»
مخزن العرفان در تفسیر قرآن: تفسیر جامعی است از قرآن کریم در پانزده جلد، که در اواخر عمر پر برکتش به پایان رسید و بدین ترتیب می تواند باعث افتخار باشد که ایشان یکتا مفسره قرآن از ابتدا تا انتها است.
4ـ توصیه هایی چند از زبان بانوی ایرانی
بانو امین همیشه تأکید بر این داشت که خانم ها برای رهایی از ذلت و تضییع حقوق شان باید به تحصیل علم و کسب معرفت بپردازند. او خود می نویسد «خدا می داند که این راه (تحصیل) را به سختی و اضطرار گذراندم و چگونه مشقت هایی که از زخم زبان دوستان و استهزاء آنان به من وارد می شد تحمل می کردم»
ایشان معتقد بود که «مردها نمی توانند حالات زن را درک کنند که فتوا بدهند پس زنان باید این قدر بخوانند تا خودشان تفقه کنند و البته این احتیاج به تحصیل زیاد دارد.»
در جای دیگر ضمن اشاره به حضور زن در اجتماع می گوید: «زن از کسب و کار معاف نیست، بلکه نخستین وظیفه او این است که به کارهای داخلی و اختصاصی خود بپردازد و پس از آن به کارهایی که منافی با مقام عفت، تستر و پوشش وی نباشد، مشغول گردد.»
ایشان در زندگی شخصی خود نیز بسیار دقیق و منضبط عمل می کرد «اصل مهم زندگی ایشان رعایت تعادل بود. هر گاه میهمان داشت، به اندازه همان یک نفر غذا می پخت، بسیار با سلیقه بود و با آداب خاصی از میهمانان پذیرایی می کرد به امور دیگری نیز احاطه داشت، مثلاً خیاطی هم می کرد.»
در سخن گفتن به دیگران آزادی می داد و معتقد بود خداوند به انسان آزادی داده است. خلاصه سخن اینکه «رمز موفقیت بانوی ایرانی داشتن قلب سلیم است. قلبی که از شرک پاک باشد، قلبی که از معاصی، کینه، نفاق، حسد، بخل و سایر رذایل منزه باشد، قلبی که از مشق دنیا تهی باشد، و بالاخره قلبی که جز خدا در آن نباشد.»
5 ـ سخن آخر
بانو مجتهده امین، از فرهیختگانی است که عمر گرانقدر خویش را در راه تعلیم و آگاه سازی افکار و اذهانی صرف نمود که آن زمان به زنجیرهای ذلت و سرکوب بسته شده بودند او:
پایه گذار حوزه علمیه خواهران در ایران، مؤلف کتب ارزشمندی چون تفسیر مخزن العرفان و اسوه ای نیکو و آزادی بخش به زنانی است که خود را در دام خرافه ها، بیهودگی ها و عقائد پوچ و بی اساس گرفتار کرده بودند. بانوی ایرانی با وجود مشقت ها و رنج های فراوان، بند صبر نگسست و احساس عجز و شوریدگی نکرد.
بانوی ایرانی قلم خود را در راه نشر و گسترش علوم و معارف اسلامی و فروع آن مانند حکمت، فقه، اصول، فلسفه، عرفان اسلامی، تفسیر ... بکار گرفت، شاید او معتقد بود تا انسان (و به ویژه زن) علوم دینی و اسلامی را فرا نگرفته باشد، آموختن دیگر علوم به او سودی نمی رساند. چه بسا بر این باور بوده که علوم دینی پایه و اساس علوم دیگر است.
لازم است که محققان و پژوهشگران اسلامی و آثار ارزنده این فرزانگان را از زیر خاک های انبوه تاریخ بیرون کشیده و به نشر و گسترش آن بپردازند.
افزون بر این، آنچه ما را به تأمل وا می دارد این است که نباید بگذاریم نوابغ و دانشمندان پس از مرگ شان شناخته شوند اینان برای حفظ و نشر فرهنگ و تمدن اسلامی همواره به حمایت های مادی و معنوی صاحبان این فرهنگ و تمدن نیازمندند. در گفتگویی که با خانم علویه همایونی (شاگرد خاص بانو امین) داشتیم ایشان به نکاتی اشاره کردند که شاید دانستن آنها مهر تأییدی بر سخن ما بزند؛ ایشان می گفتند: «اطرافیان خانم امین، او را قبول نداشتند، در آن زمان روحانیت ضعیف بوده و در اصفهان چندان از وی حمایت نمی شد، البته در قم چندی از علما او را می شناختند و با او در ارتباط بودند. همواره گمنام بود و شاید اگر همیاران و همراهان بیشتری داشت ناشناخته و بی مساعدت نمی ماند.»