ماهان شبکه ایرانیان

تاریخ عربستان سعودی

پادشاه کنونی عربستان سعودی «فهد بن عبدالعزیز» است، فهد پس از مرگ برادرش ملک خالد، در سال ۱۹۸۲ سلطنت عربستان سعودی را به دست گرفت فهد از طرف مادرش «حصه » به خاندان «سدیری » منسوب است، خاندان سدیری » شاخه ای از قبیله «بدارین » هستند که از زمانهای قدیم در «وادی الدواسر» سکونت دارند و از اول قیام دولت سعودی از شدیدترین یاران آل سعود بودند.

فهد بن عبدالعزیز

پادشاه کنونی عربستان سعودی «فهد بن عبدالعزیز» است، فهد پس از مرگ برادرش ملک خالد، در سال 1982 سلطنت عربستان سعودی را به دست گرفت فهد از طرف مادرش «حصه » به خاندان «سدیری » منسوب است، خاندان سدیری » شاخه ای از قبیله «بدارین » هستند که از زمانهای قدیم در «وادی الدواسر» سکونت دارند و از اول قیام دولت سعودی از شدیدترین یاران آل سعود بودند.

خاندان سدیری علاوه بر دوستی قدیمی که با آل سعود دارند، ازدواجهائی هم میان این خاندان صورت گرفته که بیشتر سبب نزدیکی این دو خاندان شده است از جمله ازدواجهائی که بین آل سعود و آل سدیر انجام شده، ازدواج ابن سعود با سه تن از دختران آل سدیر می باشد که «حصه » یکی از آنهاست که از او فهد و شش برادرش تولد یافته اند و دیگری «جوهره » دختر سعد سدیری است که مادر سعد، مساعد، و عبدالمحسن می باشد. ابن سعود پس از این زن، با خواهر او «هیا» ازدواج نمود که از او نیز سه پسر به نامهای: بدر، عبدالله و عبدالمجید متولد شدند.

عبدالعزیز به جهت ازدواجهای مکرری که با خاندان سدیری کرده بود، خاندان سدیری در زمان ایشان در دولت سعودی مقام بلندی داشتند و قسمتی از پستهای حساس دولتی در اختیار آنها بود، سرزمین سدیری ها شامل منطقه نسبتا وسیعی است که در شمال شرقی ریاض قرار دارد، اینان از وفاداران اولیه ابن سعود بودند. از این جهت «فهد» و شش برادرش را «سدیریون سبعه » و «آل سدیر» می گویند (1) .

به عقیده بعضیها به جهت چیرگی آنها بر حصه های بسیاری از بودجه و اراضی و شرکتها و دلالی کمیسیونها، آنها را «آل حصه » گفته اند. آل حصه با دائیهای خودشان «آل سدیری » بر همه راههای تسلط و سلطه و نیرو در تمام اقطار کشور شوکت و قدرتی دارند، بعضیها نیز آنها را به جهت انتساب به بزرگشان فهد «آل فهد» می نامند. این هفت پسر پیش از مرگ مادرشان «حصه » دست کم هفته ای یکبار برای صرف نهار در منزل مادر گرد هم می آمدند و عاقبت قدرتمندترین گروه آل سعود را تشکیل دادند به فت سدیریها مشهور شدند «سلطان » که بعد از فهد از میان هفت برادر از همه بزرگتر است در حال حاضر معاون دوم نخست وزیر و وزیر دفاع می باشد. به عبارت دیگر نفر سوم هرم قدرت دولت سعودی است و نیروهای مسلح و نیروی هوائی تحت کنترل او است. «نایف » یکی دیگر از برادران فهد وزیر کشور می باشد، سلمان و احمد، دو برادر دیگر به ترتیب حاکم ریاض و مکه می باشند.

عبدالله که امروز ولیعهد عربستان سعودی، معاون اول نخست وزیر و فرمانده گارد ملی است، پسر یک شاهزاده خانم از «آل رشید» می باشد که عبدالعزیز ابن سعود او را به نکاح خود درآورده بود. پس عبدالله از طرف مادر به «آل رشید» منسوب است.

امروز وارثان آل رشید و وارثان آل سدیر رقیب یکدیگر شده اند، احتمالا موقعی که ابن سعود با مادر عبدالله زناشوئی کرد، چنین وضعی را پیش بینی نمی کرد.

به هر حال بعد از مرگ ملک خالد و روی کار آمدن ملک فهد، انتظار می رفت، تغییراتی در کابینه وزیران و هیئت دولت و پستهای حساس دولتی به وجود آید چنانکه در تمام کشورها رسم بر این است و طبق همین اساس سران آل سعود در طول ماه مبارک رمضان سال 1402 جلساتی تشکیل دادند و در این باره به بحث و گفتگو پرداختند تا در این اصلاح و تغییر مصالح هر دو جناح (جناح فهد و جناح عبدالله ولیعهد) مراعات شود و در جلسه ای که در آخر ماه مبارک رمضان صورت گرفت، فهد لیست وزیرانی که می خواست معرفی نماید، ارائه نمود و در همان موقع عبدالله نیز لیست دیگری از جیب خود درآورد و در همان جلسه قرائت کرد و این لیست با لیست ملک فهد کاملا مخالف بود. در این مجلس، بحث و گفتگو زیاد شد که سرانجام تنها در این مساله به توافق رسیدند که انجام این کار را به مدت سه ماه تا تاریخ 15 محرم 1403 به تاخیر اندازند تا در این مدت فرصت کافی داشته باشند، بلکه درباره اسامی وزیران به توافق برسند ولی این موضوع یکبار دیگر تکرار شد که فهد و عبدالله بازهم به توافق نرسیدند و در این مدتی که در انتخاب وزیران تاخیر افتاد، برخی از سران آل سعود چون اوضاع کشور را چندان مساعد ندیدند پولهای خود را به بانکهای خارج انتقال دادند و تنها در شش ماه اول حکومت ملک فهد، حداقل شش میلیارد ریال سعودی از کشور خارح گردید.

ملک فهد از این پیشامد به شدت ناراحت شد و از وزیر دارائی خواست تا لیست کسانی که اموال خود را به خارج انتقال داده اند، برای وی تهیه نماید وزیر دارائی اسامی 63 نفر از شخصیتهای سعودی که همه از خاندان سلطنتی بودند، به ملک نشان داد که در میان آنها دو ثروتمند سرشناس سعودی «کمال ادهم » و «محمد الفاسی » دیده می شدند.

به همین جهت سلطان و عبدالله و نایف جلسه ای تشکیل دادند و علت اساسی این نابسامانی را از ناحیه عدم تشکیل کابینه و اختلاف سران سعودی دانستند. بعد از آنهم جلسات متعددی با ملک فهد تشکیل دادند و باز به هیچ نتیجه ای نرسیدند، ملک فهد از مقاومت جناح مخالف به شدت عصبانی شد و برای حل آن راهی غرب گردید و مدت یک ماه در غرب ماند.

در این یک ماهی که فهد نبود، به جای او عبدالله به رتق و فتق امور پرداخت و به ملازمت و کمکهای سلطان که در این مدت معلوم شد که او قصد دارد به سرعت با خلع فهد و جلوس عبدالله به جای وی، ولیعهد شود، مهمترین چیزی که عبدالله در غیاب ملک فهد انجام داد، این بود که با علما ارتباط برقرار کرد و رای و نظر آنان را محترم شمرد و به آنان اطمینان داد که جز رای و نظر علما را نخواهد پذیرفت و بعضی از علما به عبدالله خیر و خوبی مژده می دادند با این که می دانستند او دارای فساد اخلاقی است الا این که وجهه نظر علما این بود که ملک فهد ذاتا آدم فاسق و دشمن دین است ولی عبدالله گرچه ذاتا فاسق است، ولی منکر و دشمن دین نیست، بدین جهت علما عبدالله را بر ملک فهد ترجیح می دادند.

به جهت نزدیکی عبدالله با علما «نایف » وزیر امور داخلی نامه ای به فهد نوشت و از وی خواست هرچه زودتر به ریاض باز گردد و گرنه وضع بر ضد او دگرگون خواهد شد، زیرا علما به عبدالله تمایل نشان می دهند و در این میان طرفداران عبدالله نیز امراء و شخصیتهای مهم را بر ضد فهد تحریک می کردند و از آنها می خواستند عبدالله را به جای فهد به سلطنت بگمارند.

و از طرف دیگر نیز ناراحتی علیه فهد از ناحیه علما و آل الشیخ در حال ازدیاد بود، حتی این که یکی از بزرگان آل الشیخ در مجلس عمومی با صراحت و بدون ترس، به فهد بد می گفت و در مجالس عمومی از وی بارها شنیده شده بود که می گفت: آل سعود را جدم محمد بن عبدالوهاب تربیت کرد و علم آموخت و لیکن آنان فعلا دارند با لطنت بازی می کنند.

بالاخره نزاع بین علما و حکام سعودی در حد کامل در جریان بود و در اول سال 1403 علما دست به تشکیل جلسات سری زدند تا این که درباره علل شیوع فساد در کشور در سالهای اخیر، بحث و گفتگو نمایند به خصوص علمای مذهبی به طور علنی در مقابل رژیم سعودی وقتی قیافه خصمانه گرفتند که دیدند دولت در صدد الحاق مدارس دخترانه به وزارت فرهنگ می باشد و این موضوع را مقدمه اختلاط دختر و پسر در مدارس تلقی کردند. البته تا آن موقع آموزش دختران و مدارس ابتدائی دخترانه زیر نظر علمای دینی اداره می شد.

و در این باره شیخ عبدالعزیز آل الشیخ امام مسجد جامع ملک فیصل در ریاض خطابه ای بر ضد این اقدام دولت ایراد کرد و از مسؤولین امر، به شدت انتقاد نمود تاآنجا که به آنان کافر و منافق و «مرجفون » (کسانی که بر ضد اسلام تبلیغ می کنند) خطاب کرد که می خواهند با گرفتن مدارس دخترانه از دست علما و سپردن آنها به دست افراد فاسق و منحرف، نسل آینده را به فساد بکشند و دختران مسلمان را گمراه سازند. آل شیخ در این خطابه از مردم خواست اگر چنین برنامه ای عملی شود، دختران خود را به خانه های خود برگردانند. این قضیه اگر چه درباره یک مساله جزئی بود، ولی از اختلاف عمیق بین نظام و علما حکایت می کرد و این خطابه سبب شد، ملک وزیر مربوطه را توبیخ نماید.

یک برخورد دیگری که بین علما و حکام سعودی به طور عموم و با ملک فهد به طور خصوصی به وجود آمد، آنجا که ملک فهد به هنگام مراجعت از غرب قصد کرده بود برای این که قدرت خود را به رخ مخالفین خود بکشد، تظاهرات وسیعی به نفع خود راه بیاندازد و در این رابطه با سلمان فرماندار ریاض تماس گرفته بود و به او دستور داده بود ترتیب چنین تظاهراتی را بدهد او نیز از مردم شهر و سرمایه داران و تجار و صاحبان مؤسسات و شرکتهای بزرگ و تمام مؤسسات دولتی و مدارس خواسته بود باتعطیل کردن کسب و کار، خود را برای استقبال از ملک آماده سازند.

منابع مطلع گفتند: برای این استقبال بیش از 10 میلیارد ریال سعودی خرج شده بود و البته کسانی که در آن روزها شهر ریاض را دیده بودند، یقین می کردند که هزینه این جشن طاغوتی بیش از این مبلغ بود تمام خیابانها، کوچه ها و راهها و چهارراهها و میادین شهر چنان تزیین و چراغانی و آذین بندی شده بود که شبهای ریاض با روزهای آن فرق نداشت بعضیها گفته اند که مثل آن در تاریخ معاصر سابقه نداشه است. البته این همه تشریفات به خاطر ملک فهد بود که می خواست موقعیت خود را به رخ برادرش عبدالله بکشد! !

به خاطر همین جشنهای پرخرج و طاغوتی بود که شیخ «بن باز» مفتی بزرگ مکه، نامه ای با لحن تند و تهدیدآمیز به فهد نوشت که حاوی نکات زیر بود:

1- من این نامه را به تو می نویسم و هیچ از پیامدهای آن باکی ندارم. ما (علما) از مراسم استقبالی که در ریاض از تو به عمل آمد، مطلع شدیم و این چیزی است که نه خداوند و نه علما و نه مؤمنان از آن راضی هستند (بن باز در اینجا آیات و روایات زیادی نقل کرده است) بعد می گوید: در مملکت کسانی هستند که به نان شب و به چند قرص دارو محتاج هستند، البته پرواضح است که اینان برای صرف بودجه و صرف هزینه از اسراف و تبذیر در جشن های پرخرج اولی می باشند.

2- هنگامی که چنین اسرافکاری از سعود پادشاه اسبق مشاهده شد بعضی از امراء با ما تماس گرفتند و توسط آنها تحقیق کردیم، سرانجام معلوم شد که سعود برای هزینه زندگی خود اسراف می کند و لذا ما با فیصل بر ضد سعود توافق کردیم و ما علما امروز هم دیدیم وضع همان وضع است چیزی که آن روز ما را واداشت بر ضد او قیام کنیم، همان امر ما را امروز وادار کرده به تو این نامه را بنویسیم.

3- ما امروز مسیحیان زیادی در شهرها و هتلها و خانه های امراء مشاهده می کنیم و حتی به ما رسیده است که شما دستور صدور برگ اقامت در کشور را به مسیحیان لبنان داده اید و این چیزی است که برای نخستین بار در تاریخ کشور اتفاق می افتد.

4- گفتگوهائی برای تضعیف هیئت دینی جهت نظارت برای آموزش دختران در جریان است و در جراید زمزمه هائی جهت الحاق دوره ابتدائی مدارس دخترانه به وزارت فرهنگ به گوش می رسد (2) .

تعجب آور است که ملک فهد پس از این نامه تهدید آمیز، تصریح کرد به این که دیگر این نوع استقبالها تکرار نخواهد شد و می خواهد مثل خلفای راشدین ساده و متواضع باشد و پس از آن، تظاهر فهد به زهد و تواضع بیشتر شد.

از طرف دوم، عبدالله جشنهای فهد را بدین طرز باطل ساخت که جشن عظیمی به مناسبت افتتاح دانشکده افسری ملک خالد (که این دانشکده تابع گارد ملی بود) ترتیب داد که این مراسم نیروی نظامی و سیاسی عبدالله را در معرض دید مردم قرار می داد به خصوص این که این مراسم سه بار از تلویزیون پخش گردید و در روز بعد نیز بدون اخطار قبلی هواپیماهای جنگی به دستور امیر سلطان در آسمان ریاض به پرواز درآمدند و حتی بعضی از آنها دیوار صوتی را شکستند خوف و وحشت عجیبی در شهر به وجود آوردند و مردم گمان کردند، زلزله یا حمله هوائی صورت می گیرد و از صدای وحشتناک هواپیماها عده زیادی از دختران مدارس ابتدائی بی هوش شدند، خلاصه خوف و حشت سرتاسر شهر را فرا گرفته بود. و این مانور که به دستور سلطان انجام گرفت، در حقیقت به خاطر باطل ساختن و خنثی نمودن اثر جشن گارد ملی روز گذشته بود و در مجموع این حوادث از عمق اختلافاتی که میان سران سعودی وجود دارد، حکایت می کند و در این میان بیشترین صدمه رامردم ستمدیده عربستان تحمل می نمایند.

از مرگ خالد نه ماه گذشت بدون این که تعدیلی در کابینه دولت و وزیران صورت بگیرد ولی از آنجائی که فهد از مسافرت غرب پیروز برگشته بود، به رقیبان خود پیشی گرفت و به تدریج پستهای حساس و کلیدی را به برادران مادری و دائیها و نزدیکان و فامیلهای دیگر خود واگذار نمود و با حکمهائی که پی درپی صادر می نمود، افراد را در پستهای دولتی جابه جا می کرد.

به قول روزنامه نگار فرانسوی: اگرچه به نظر می رسد که سلطان رژیم وهابی مطلق العنان است و درتصمیم گیری حاکم مطلق می باشد. اگرچه احتیاجی نمی بیند که به رعایای خود یعنی مردم حساب و کتاب پس بدهد، اما باید هوای اطرافیان خود را داشته باشد یعنی هوای کسانی که او را به قدرت رسانیده اند و حکومتش متکی به آنهاست. در واقع با توجه به فقدان هر نوع قوای مقننه و هر نوع نهاد یا ارگانی که برگزیده و نماینده مردم باشد و با توجه به فقدان هر نوع مشروعیت و مشروطیت، قدرت حاکمیت وی به توانایی او در حفظ تعادل بین جناحهای رقیب اطرافیانش و حفظ موقعیت خود در میان جاه طلبی های آنان بستگی دارد. از کاخ سلطنتی ریاض شایعات به سختی درز می کند، آل سعود اختلافات داخلی خود را بروز نمی دهد. اما در نبرد برای کسب قدرت یا برای به دست آوردن رشوه های کلان مربوط به معاملات بزرگ بین المللی و خارجی مبارزه سرسخت و بی رحمانه ای بین اعضای این خاندان در جریان است که گاه به سقوط حاکم وقت منجر می شود» (3) .

پی نوشت ها:

1) فهد القحطانی: ص 270.

2) صراع الاجنحه: ص 4- 213.

3) نظام آل سعود: ص 6. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان