ماهان شبکه ایرانیان

در محضر پیامبر(گفت وگویی صمیمانه با پیامبر اعظم*)

اجازه بدهید از محضرتان درباره زندگی شخصی شما بپرسیم

اجازه بدهید از محضرتان درباره زندگی شخصی شما بپرسیم

من تربیت شده خدا هستم» و امین زمین و آسمان، شجاع، مهربان، فروتن، با حیا، اهل توکل، زاهد، بی رغبت به دنیا، و عابدترین مردم.

مثلاً حضرت یوسف علیه السلام درباره من به زلیخا گفته بود: اگر تو پیامبر آخرالزمان را می دیدی، چه می کردی؟ او از من زیباتر و اخلاقش نیکوتر و بخشندگی اش بیش از من است.»

من سرور فرزندان آدم هستم و البته هیچ افتخاری نمی کنم.»

در هنگام شادی و سرور، چه می کنید؟

اگر زیاد خوشحال شوم، خنده می کنم به گونه ای که چند لحظه دندان هایم نمایان می شود و بر محاسنم دست می کشم.

البته اگر خبر خوشی بشنوم، سجده شکرش را بجا می آوردم.

هنگام ناراحتی چطور؟ وقتی به شما تهمت می زنند یا به وجود مقدستان آسیب می رسانند؟

صبر پیشه می سازم، ناشکری نمی کنم و برای گمراهان از خداوند متعال طلب هدایت می کنم و از اینکه در جهل و نادانی به سر می برند، ناراحت می شوم.

چه کارهایی را هیچ گاه ترک نمی کنید؟ درحقیقت برای ما و نسل آینده، قدری از سیره خود بفرمایید.

اگر با کسی دست دهم، تا او رها نکند، دستش را رها نمی کنم. اگر کسی کمک خواست، کمکش می کنم؛ اگر کار چندان مفیدی هم نباشد، نمی گویم این چه کاری است! مگر خودش پشیمان شود یا مشورتی بخواهد. در مقابل کسی، پای خود را دراز نمی کنم. اگر بین دو کار (معنوی) مخیّر شوم، کار سخت تر را انتخاب می کنم.

اگر به شخصِ من ظلم کنند، انتقام نمی گیرم، اما اگر به محارم الهی توهین شود، خشمگین می شوم.

هیچ وقت در حال غذا خوردن تکیه نمی دهم. اگر کسی چیز حلالی از من درخواست کند، پاسخ منفی نمی دهم و تا آنجا که امکان داشته باشد، کمکش می کنم، و اگرنه راضی اش می کنم.

هیچ وقت بیهوده سخنی نمی گویم. همیشه خوش بو و معطّر هستم. به دلیل موقعیت اجتماعی که دارم، وقتی با دیگران سر سفره بنشینم، قبل از همه شروع می کنم و آخر از همه کنار می روم.

برای غذا خوردن فقط از غذای مقابلم استفاده می کنم و دست درازی نمی کنم؛ مگر آنکه سر سفره خرما و رطب باشد.

آب را در سه نفس می نوشم؛ یعنی نمی بلعم و می مکم. از هیچ خوراکی تعریف یا بدگویی نمی کنم.

اگر کسی را صدا کنم، تا سه مرتبه صدا می زنم و اگر اجازه داخل شدن به جایی را بخواهم، سه مرتبه تکرار می کنم.

به افراد، لحظه ای نگاه می کنم و هیچ وقت به چهره کسی خیره نمی شوم. اگر کسی حرفی را دوست نداشته باشد، و بیانش لازم نباشد، آن حرف را نمی زنم تا ناراحت نشود.

شما و دیگر پیامبران در چه اخلاقی مشترک هستید؟

همه ما با مردم به اندازه فهم و عقلشان سخن می گوییم» و با دیگران خوش روییم.

چقدر با مؤمنان احساس نزدیکی می کنید؟

آن قدر که اگر مؤمنی آزرده شود، گویا من آزرده شده ام و اگر مؤمنی شاد شود، من شاد شده ام».

دربارة حقّ و حقیقت چگونه عمل می کنید؟

همیشه به حقّ عمل می کنم، حتی اگر به ضرر خود یا دوستانم باشد. توصیه هم می کنم سخن حق را از هر کس شنیدید، بپذیرید حتی اگر گوینده آن، دشمن شما باشد و سخن باطل را نپذیرید، حتی اگر گوینده آن دوستتان باشد.

بسیاری از مردم دوست دارند بدانند که پیامبرشان در خانه چه می کند؟

سؤال خوبی است. توصیه می کنم دیگر مردمان هم مثل من زندگی کنند. شبانه روز من، به طور کلی به سه بخش تقسیم می شود. بخشی برای عبادت با خدا و راز و نیاز با او، قسمتی برای خانواده و رسیدگی به امور منزل، همسر و تربیت فرزندان، و بخشی هم به امورات شخصی ام که ترجیح می دهم این مدت را بیشتر با مردم بگذرانم و مشکلاتشان را حل کنم.

حضرت عالی از چه راهی امرار معاش می کنید؟

از نخلستان بنی نضیر که مالک آن هستم، و با فروش محصولات آن، مخارج سالانه زندگی ام را تأمین می کنم.

وقتی با یاران و دوستان و نزدیکان می نشینید، چه می گویید و چه کار می کنید؟

بیشتر در موضوعی که صحبت می کنند، مشارکت دارم. گاه در حضورم شعر می خوانند، گاه خاطرات دوران جاهلیت را تعریف می کنند و می خندند. من هم گوش می کنم و لبخند می زنم. اگر سخن حرامی نگویند و عمل حرامی انجام ندهند، مانع کارشان نمی شوم. آداب خاصی هم درباره گفت وشنود متذکر می شوم؛ مثلاً می گویم اگر سه نفر هستید، دو نفری با هم پچ پچ نکنید که فرد سوم را غمگین می کند».

ارتباط شما با مردم و شیوه معاشرت شما با آنها چگونه است؟

از کسی بدگویی نمی کنم، عیب کسی را به زبان نمی آورم و در پی یافتن عیب و لغزش یاران و دوستانم نیستم.

همچنین با مردم مدارا می کنم، چراکه خداوند همان طور که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است». معتقدم مدارا با مردم نصف ایمان است و مهربانی با آنان نیمِ زندگی است».

شیوه مدارای شما چگونه است؟

مهربانم. مثلاً اگر چیزی گفته شود که موجب ناراحتی ام بشود، نشان نمی دهم. اهل گذشتم. البته آنجا که مربوط به خودم باشد، نه حرام الهی.

هنگامی که در جنگ احد دندانم را شکستند و چهره ام خون آلود شد، یارانم خواستند که به دشمنان نفرین کنم. اما گفتم: من برای لعن و نفرین مبعوث نشدم، بلکه پیامبر رحمت هستم و برایشان دعا می کنم که خدایا قوم مرا هدایت کن، زیرا آنها نادان هستند».

یا در جای دیگری عربی آمد و عبای مرا محکم کشید. به حدی که گردنم قرمز شد. خندیدم و پرسیدم: چه می خواهی؟ گفت: از آن درهم و دینارهایی که داری به من هم بده! که دستور دادم به او ببخشند. اما با این حال از او ناراحت نشدم.

همین برخوردها، بسیاری را مجذوب من کرد و سبب ساز اسلام آوردنشان شد. البته افتخار نمی کنم. من سعی کردم از همه متواضع تر و بنده تر باشم.

با اینکه به سرچشمه وحی متصل هستید و به باطن امور و صلاح کارها آگاهی دارید، باز هم مشورت می کنید، چرا؟

چون هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست» به همین دلیل توصیه می کنم بگذارید مردم از یکدیگر فایده ببرند و وقتی یکی از شما از برادر خود مشورت خواست، رأی خود را به او بگوید». چون هیچ همکاری بهتر از مشورت نیست» و کسی به خاطر مشورت بدبخت نشد همان طور که هیچ کس از خودرأیی خوشبخت نشد».

دربارة پاداش کمک به دیگران چه می فرمایید؟

هر کس حاجت برادر مسلمان خود را برآورد، مانند آن است که حج و عمره گزارده باشد» و من اگر به مؤمنی کمک کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان