پی آمدهای روند مصرف گرایی در کشور

امروزه عوامل متعددی مانند رسانه های جمعی و تبلیغات فراگیر و توده ای سبب شده است نیازهای کاذب در جامعه نمودار شود و افزایش یابد. در چنین شرایطی، استفاده از مدهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف به نحو فزاینده ای بروز می کنند.
 
یکی از صاحب نظران می گوید که امروزه فرهنگ توده ای، عوام گونه، مصرف گرا، غیر خلّاق و منفعل است.[1] باید توجه کرد که ادامه این روند، عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت که وابستگی فرهنگی، اقتصادی و بحران هویت از جمله این پی آمدهای شوم است.
الف) وابستگی اقتصادی
 
پس از انقلاب صنعتی و نیاز روزافزون صنایع غرب به مواد اولیه، آنان بدون در نظر گرفتن حقوق دیگر انسان ها، تسلط بر سرزمین های دیگر را در برنامه خویش قرار دادند و با استفاده از طرح های کارشناسی دقیق، کنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند. بدین ترتیب، سیل مواد اولیه از شرق به غرب سرازیر شد و در نتیجه، غرب به پیشرفتی بی نظیر دست یافت و جهان سوم در درّه فقر فرورفت.
 
در این جدال نابرابر، آنان تنها به غارت منابع کشورهای جهان سوم بسنده نکردند، بلکه با تحمیل سیاست تک محصولی، اقتصاد این کشور را به نابودی کشاندند و هر یک از سرزمین های غرب را به صورت انبار ارزان یکی از محصولات مورد نیاز خود درآوردند. به این ترتیب، برزیل، انبار قهوه؛ آرژانتین، انبار گوشت و پشم؛ کشورهای نفت خیز ،انبار انرژی و بولیوی، گنجینه قلع شد. این ها از نظام سلطه غرب، اختاپوسی هزارپا پدید آورد که با حرص و طمع به بلعیدن منابع جهان مشغول است.
 
از دیگر سو، سردمداران غرب، فرهنگ مولّد و پویای جوامع را به فرهنگی نامتحرک و مصرفی تبدیل کرده اند. آنان می کوشند با تبلیغات فرهنگی، مصنوعات خود را جایگزین کالاهای محلی کنند و این گونه القا می کنند که کالاهای خارجی به علت مرغوبیت و بادوام بودن، برای دیگر جوامع مقرون به صرفه تر است.
ب) وابستگی فرهنگی
 
دوام هر جامعه به فرهنگ آن جامعه است. اگر کشوری در پاسداری از فرهنگ خود کوشا نباشد، بدون تردید افزون بر پذیرش سلطه فرهنگی بیگانگان، ناچار است سلطه های سیاسی و اقتصادی و نظامی آنان را نیز بپذیرد؛ زیرا فرهنگ، مایه شکوفایی ذهن های خلاق و مستعد است و در سایه فرهنگ زنده و پویاست که افراد جامعه به رشد و استقلال سیاسی اقتصادی می رسند.
 
سرمایه داران غرب پس از سال ها به این نتیجه رسیده اند که مهم ترین مانع توسعه طلبی آنها در دیگر کشورها، قدرت فرهنگی این ملت هاست و تا زمانی که باورهای مذهبی جامعه ای پایدار باشد، چپاول آن کشورها مشکل خواهد بود. بنابراین، تلاش کردند سلطه فرهنگی خود را پی بگیرند.
 
اگر سلطه فرهنگی گریبان گیر جوانان کشور شود، احساس حقارت و پوچی و ناتوانی در روح آنان ایجاد می شود و آنها به این باور دروغین می رسند که قدرت هیچ کار مهمی را ندارند یا تنها با استفاده از کالاها و مدهای غربی می توانند به تشخّص و موفقیت برسند.
 
آنان که از ناحیه فرهنگ اسلامی احساس خطر می کنند، با پوچ انگاری و نفی فرهنگ های بومی، به گسترش فرهنگ مصرفی خود می پردازند. آنان کالاهایی را صادر می کنند که افسونگری خاصی دارند. این کالاها بر اثر توانایی های فن آوری، با جذابیت بالایی که دارند، جوانان را مسخ می کنند و به ذهن آنان چنین القا می کنند که چون صادرکنندگان این کالاها از قدرت علمی و فنی بالایی برخوردار هستند، از نظر روابط اجتماعی و معنوی زندگی و رفتارهای خانوادگی و غیره نیز بهترند.[2]
 
بیشتر تهاجم های فرهنگی در جوامع دینی صورت می گیرد؛ چرا که عامل اصلی و محوری در جلوگیری از سودجویی و سوداگری و سلطه جویی دشمنان، دین و فرهنگ دینی است. دین اسلام که حامی شخصیت و استقلال بشر است، به انسان اجازه نمی دهد خود را در برابر دیگران ذلیل کند.
 
دشمنان از حقارت برخی از افراد سوءاستفاده می کنند و روح استقلال خواهی را با انبوه تبلیغات از یک جامعه می گیرند. آنان با بهره گیری از این افراد، بازار مصرف گران و کارگران ارزان را از بین جوانان برای خود فراهم می آورند و با کمال تأسف، جوانان، اولین و بیشترین فریب خوردگان این مسئله هستند.
ج) بحران هویت
 
گراهام ای فولر، معاون پیشین شورای اطلاعاتی امنیت ملی در سازمان سیا می گوید: «اسلام و نهضت های اسلامی در زمان ما، منبع کلیدی کسب هویت را برای اقوامی فراهم می آورند که قصد دارند هم بستگی اجتماعی خود را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تقویت کنند.»[3] براساس این برداشت، چندی پیش مؤسسه امور امنیت ملی یهودیان در واشنگتن در کنفرانسی به صراحت اعلام کرد: «باید هویت دینی مسلمانان را از آنان بگیریم».[4]
 
فقر شخصیتی، مهم ترین آسیب اجتماعی امروز ایران است که مظاهر آن در جامعه دیده می شود. الگوهای رسمی تبلیغ شده در سال های گذشته، با نیازهای جوانان و ویژگی های جامعه مطلوب تضاد اساسی دارد.
 
جوان امروز ایرانی در سرگشتگی و حیرانی برای خود هویتی نمی یابد، به ویژه آنکه هیچ بینش و محتوایی در زندگی خود ندارد. در چنین شرایطی، با اینکه یک جوان مدرن از انواع مدها و وسایل لوکس بهره مند است، اما هیچ فضیلت و رشدی پیدا نکرده است.
 
دوست من! سرزمین ایران، سرزمین زیبایی هاست و مردم آن، از فرهنگی عمیق و ریشه دار برخوردارند که از دین اسلام و تاریخ کهن پیشینیان سرچشمه می گیرد. چنین مردمی نباید به هر شکل و ظاهر فریبنده ای دل ببندند و کورکورانه از دیگران پیروی کنند.


[1] .  هربرت مارکوزه، انسان تک ساحتی، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 227.

[2] .  ستیز با تهاجم فرهنگی غرب، ص 67.                                

[3] .  نشریه نصر، (ویژه اطلاعات و تحقیقات بین الملل)، ش 2، ص 33.

[4] .  همان، ص 36.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر