ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به جهانگردی در تمدن اسلامی

تمدن، پیشینه ای طولانی در جامعه ها بشری دارد و مراحل گوناگونی را طی کرده تا به این مرحله از رشد و تکامل رسیده است. در هر زمانی پیشرفتهای محسوس سازوار با زمان خود داشته است. هزاران سال از آغاز نخستین تمدن بشری می گذرد. تمدنهای شناخته شده و مهم محدودند. تمدنهای آشوریان، یونانیان، هندیان، رومیان، ایرانیان، مسلمانان و اکنون غربیان.

تمدن، پیشینه ای طولانی در جامعه ها بشری دارد و مراحل گوناگونی را طی کرده تا به این مرحله از رشد و تکامل رسیده است. در هر زمانی پیشرفتهای محسوس سازوار با زمان خود داشته است. هزاران سال از آغاز نخستین تمدن بشری می گذرد. تمدنهای شناخته شده و مهم محدودند. تمدنهای آشوریان، یونانیان، هندیان، رومیان، ایرانیان، مسلمانان و اکنون غربیان.

صاحب نظران بر این باورند: ایجاد تمدن هیچ ارتباطی با نژاد و رنگ ندارد، بلکه سرزمینهای خاصی که بی بهره از دهشهای طبیعی نیستند زمینه مناسب برای ایجاد تمدن هستند که مردمش با تلاش و کوشش و پیروی از سنتهای پایدار به سربلندی و ترقی می رسند و بر اوج قرار می گیرند. به طور معمول تمدنی پایدار است که از دست آوردهای گذشتگان بهره برد و دانشهای گوناگون را به اندوخته های علمی خود بیفزاید و عقل و خرد را ملاک عمل قرار دهد و به نقد و بررسی خود اهتمام داشته باشد.

تمدن یعنی خروج از بدویت متفرق و ورود در اجتماع متحد، اجتماعی که از خودآگاهی اجتماعی و سیاسی بر خوردار است و در جهت مشترک با همدلی و هماهنگی و وحدت حرکت می کند و به خلاقیت علمی و فرهنگی دست می یابد. تمدن اسلامی نیز با الهام از دستورهای قرآن و پیامبر که انسانها را به دانش آموزی دعوت می کند و علم با تقوا را بر همه چیز مقدم می دارد، بارور، شد و توانست بخش مهم جهان را در بر گیرد و دانشهای گوناگون را به تعالی برساند و پیشرفتهای علمی چشمگیری برای بشر به ارمغان بیاورد.

سخن در این است که آیا در دوران تمدن اسلامی، به گردشگری توجه شده است یا نه؟ اگر گردشگری مورد توجه بوده چه انگیزه هایی داشته. و چه آثاری به جای گذاشته است؟

در این جا، دو نکته باید روشن شود،تا بحث جایگاه خود را بازیابد:

1. محدوده تمدن اسلام ، تا بحث جهانگردی در این محدوده مورد ارزیابی قرار گیرد.

2. شناسایی جهانگردان مسلمان و جهانگردان غربی که در دوران تمدن اسلامی از دنیای اسلام دیدن کرده اند.

دوران تمدن اسلام

دوران شکوفایی تمدن اسلام از قرن دوم آغاز و تا قرن دوازدهم ادامه دارد و در این مدت، فرازونشیبهای بسیاری داشته است. عظمت تمدن و فرهنگ یک ملتی با توجه به نکته های گوناگون و بررسی مسائل مختلف روشن می شود: گسترش سرزمین، ثروت، فرهنگ، آثار معماری و هنری، پیشرفت در دانشهای گوناگون، ادبیات، صنعت و ابزارها و مراکز علمی مانند: آموزشگاهها، دانشگاهها، کتابخانه ها، گروهها، مقامات دولتی و علمی (دانشمندان)، وضعیت اداری، سیاسی، قضائی، اقتصادی، وضعیت اجتماعی اقوام مختلف اندیشه های گوناگون مذهبی و اقلیتهای دینی، آسایش عمومی، ضعیت حقوقی زنان، آداب و رسوم اجتماعی در سطوح مختلف و بررسی عوامل و علل رواج آن به گونه ای که به صورت فرهنگ درآمده است.

جهانگردی نیز، از ویژگیهای مهم تمدن است که هم با آموزش دانشها و تبادل دیدگاهها و هم با رشد اقتصادی و امنیت اجتماعی در پیوند است.

با ویژگیهایی که یاد شد درخشان ترین دوران تمدن اسلام را قرن چهارم دانسته اند و به تحلیل و بررسی گزاره های آن پرداخته اند. در این زمان، سرزمین اسلام از نظر وسعت و گستره از هند تا اندلس و از دربند قفقاز تا زنگبار در آفریقا بوده (1) که در قرنهای بعد گسترش یافته است. در قرن چهارم حکومتهای محلی نیز سر بر آوردند و در کاروان تمدن اسلام شریک شدند; اما آنچه مهم می نمود و لازمه یک تمدن بزرگ به شمار می رود، وحدت ایجاد شده (2) بر پایه اسلام بود که بر همه جا سایه گسترانده بود و دانشمندان، مورد احترام تمام حکومتهای منطقه ای بودند و گردش در تمام شهرها و یا جامعه های اسلامی برای آنان میسر بود و گونه ای رقابت در جذب دانشمندان بین حکمرانان مناطق کشور اسلامی احساس می شد. البته در مواردی دانشمندان از آسیب در امان نبودند و برای حفظ جان خویش ناچار به سفر بودند.

این دوران طلائی (قرن چهارم) به مرور رو به رکود نهاد. عوامل خارجی و داخلی چندی در آن رکود نقش داشت. از عوامل خارجی می توان به یورشهای پیاپی و طولانی صلیبیان به مدت 185 سال اشاره کرد که بخشی از نیروی مسلمانان را به تحلیل برد. گرچه نتیجه نهایی آن پیروزی مسلمانان بود. مهم ترین عامل خارجی را می توان، حمله وحشیانه مغول به سرزمینهای اسلامی دانست که ویرانیهای زیادی در پی داشت و سبب فروپاشی خلافت بنی عباس در سال 656ه/1258م. شد. در این یورشها مراکز علمی نابود و دانشمندان آواره شدند و کتابها و کتابخانه ها از بین رفت. (3) از عوامل داخلی می توان از فساد حکومتها، اختلافات مذهبی و قومی و تشکیل حکومتهای ضعیف مستبد منطقه ای یاد کرد که زمینه رشد و شکوفایی استعدادها را از بین برد و این وضعیت ناخوش آیند ادامه یافت تا این که سالهای بعد، با ظهور دولت عثمانی (699-1342ه/1300-1923م.) در آسیای صغیر، امپراتوری صفویه (907-1148ه/1502-1736م.) در ایران و مغولان تیموری (1274-932ه/1858-1526م.) در هند، بار دیگر جهان اسلام شاهد بروز استعدادها و شکوفایی تمدن خویش بود. این سه امپراتوری عظیم اسلامی، به مدت یک قرن و نیم از سال 962ه/1555م. تا 1119ه/1707م. در کنار هم زیستند و بخش اعظم جهان اسلام را از آن خود کردند. امپراتوری عثمانی در سال 962ه/1555م در اوج ترقی بود. مغولان تیموری در روزگار اکبر شاه (1014-963ه/1604-1553م.) و جهانگیر شاه (1036-1008ه./1627-1600م) دوران پیشرفت را می گذراندند و صفویان در روزگار سلطنت شاه عباس اول (1038-996ه/ 1629-1588م.) به رشد و شکوفایی بزرگی رسیدند (4) و پس از آن تمدن اسلام رو به افول نهاد. یکی از علتهای رکود و افول پیشرفت در قرنهای اخیر تمدن اسلام، گسسته شدن پیوند بین دانشمندان و جامعه های اسلامی و جابه جا نشدن اکتشافهای علمی مهم از ناحیه ای به ناحیه دیگر بود.

از جمله در ناحیه شرق دنیای اسلام در قرن هفتم و هشتم، دیدگاههای جدیدی در دانش هیئت ارائه شد که زمینه باطل شدن عقیده بطلمیوس را درباره کره زمین فراهم می ساخت و در قرن ششم در بخش غربی جهان اسلام نیز، در خفا دیدگاههایی بر ضد همان عقیده پدیدار شده بود; اما جابه جا نشدن این نظریه ها از ناحیه ای به ناحیه دیگر، آنها را در ابهام قرارداد و همین دیدگاهها، سپسها به جهان غرب مسیحی رسید و دانشمندان غربی آن را به نام خود ثبت کردند.

از این موارد می توان از پیشرفتهای علمی و فلسفی یاد کرد که در قرن یازدهم هجری در ایران رخ داد و ملاصدرا (م:1050ه/1641م) با طرح اندیشه حرکت جوهری و نوآوریهای دیگر در مسائل فلسفی پیشگام بود; اما به هیچ روی این اندیشه های برجسته فلسفی از محدوده ایران فراتر نرفت و برای جهان اسلام ناشناخته ماند. اگر آن رابطه گذشته بین مسلمانان، بویژه عالمان برقرار بود، مسائل یاد شده در رفت و آمدها به دیگران منتقل می شد و با نقد و بررسی و افزودن بر آن، مورد پذیرش واقع می گردید. این جاست که برای گردشگری می توان نقش مهمی در تمدن اسلامی باور داشت.

سه امپراتوری قرن 11 و 12 مسلمانان نه تنها پیوند و بستگی بایسته را با هم نداشتند، بلکه گونه ای رقابت و تضاد بر روابط آنها حکم فرما بود. دولت عثمانی با دولت صفوی در نزاع و دشمنی و اختلاف به سر می بردند و دانشمندان هر دو کشور، بیش تر درصدد استوار کردن بنیادهای دینی مذهبی خود بودند. دانشمندان دربار اکبرشاه، گرچه زبان علمی خود را فارسی قرار داده بودند و پیوند قومی با ایرانیان داشتند، از نظر عقیدتی بیش تر رانده شدگان دربار صفوی به شمار می آمدند و پیوندهای علمی آنان بسیار ضعیف بود و همان درگیری که دولت صفوی با عثمانی داشت، علمای دربار پادشاه تیموریان هند با دانشمندان ایرانی داشتند. روشن است آن زمان که کلیت اسلام از یاد برود و مسائل جزئی مذهبی بزرگ جلوه کند و استعدادها در راه محکوم سازی و تکفیر یکدیگر و رد اندیشه های عقل گرایانه به کارگرفته شود، خمود و تحجر چیره می گردد و زمینه انتقال اندیشه های علمی و پیشرفت از بین می رود.

همزمان با رکود علمی دنیای اسلام، غرب به یک نوع وحدت و همگرایی می رسید و جنگهای صلیبی که از سال 488ه/1095م. آغاز و تا 185 سال بعد ادامه داشت. (5) آنان را به وحدت علیه اسلام کشاند و تلاش کردند با آموختن دانش مسلمانان کمبودهای خود را جبران کنند. آنان در اندلس دانشهای گوناگون را آموختند. انتقال دانشهای عربی و اسلامی، به غرب از میانه های قرن چهارم هجری شروع شد و تا آغازین سالهای قرن نهم ادامه یافت. (6)

با ایجاد نخستین مدرسه ترجمه از زبان عربی به اسپانیایی در شهر تولد و (طلیطله) اسپانیا در سال 526ه/1130م. توسط سر اسقف تولدو، دون ریموند، این انتقال سرعت یافت و کتابهای زیادی از دانشمندان اسلامی ترجمه کردند در جمع مترجمان افرادی از فرانسه، ایتالیا و انگلستان حضور داشتند (7) .

مورخ فرانسوی ژول میشله، اعتراف می کند: بدون مسلمانان اسپانیا ما هیچ نبودیم.

و می نویسد: تا قرن هجدهم دیوان محاسبات ما از اعداد عربی استفاده می کردند. (8) غرب که تمدنش مرهون تمدن اسلام است،پس از آن که قدرت گرفت، با نقشه و نیرنگ در سال 898ه/1492م. بر سرزمین اسلامی اندلس چیره شد و این منطقه را از دنیای اسلام جدا کرد. سپس با قدرتی که در اثر پیشرفتهای علمی به دست آورد، بر دیگر سرزمنینهای اسلامی چیره گردید. انگلستان با ورود به شبه جزیره هند در سال 1274ه/1858م. حکومت تیموریان را از هم فرو پاشاند. (9) و در هنگامه جنگ جهانی اول، دولت عثمانی را متلاشی کرد و کشور ایران با فروپاشی صفویه، گرفتار حکومتهای ناپایدار و متزلزلی شد که هیچ گونه اختیار و استقلال از خود نداشتند.

سخن ما از جهانگردی در تمدن اسلامی در محدوده قرن دوم تا قرن دوازدهم است که شماری از مسلمانان و گروهی از غربیان به گردشگری در جهان اسلام و دنیا پرداخته اند، دورانی که با فراز و نشیبهایی که داشت، می توان، آن را دوره تمدن اسلام نامید.

جهانگردی در اسلام

قرآن کریم، در بیش از شش آیه فرمان به سیر در زمین می دهد (10) و در بیش ازهفت آیه به گونه استفهام، به سیر در زمین فرا می خواند (11) تا آثار گذشتگان دیده شود و افراد از آن عبرت گیرند. در سوره عنکبوت دستور به سیر می دهد برای آگاهی از چگونگی و آفرینش و در آیه دیگری سیر را برای خردورزی در مسائل و آگاهی از وضعیت گذشتگان مطرح می سازد (12) و در آیه ای دیگر برای آگاهی از سنتهای گذشتگان، سیر را واجب می داند و آن را توضیح و بیانیه ای برای مردم و سبب هدایت پارسایان می شمارد:

«قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین.» (13)

پیش از شما سنتهایی وجود داشت [و هر قوم برابر رفتار و صفات خود سرنوشتهایی داشتند که همانند آن را شما نیز دارید] پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود؟ این بیانی است برای عموم مردم و هدایت و اندرزی است برای پرهیزکاران.

و همین تشویقها و آیات و روایاتی که در تشویق به علم آموزی وارد شده است، در ایجاد روحیه جست وجوگری در میان مسلمانان نقش داشت و آنان، برای گسترش علم و دانش و آگاهی از اوضاع جهان در مناطق گوناگون به گردشگری می پرداختند و یا خلیفه گروههایی را برای تحقیق درباره رخدادهای تاریخی که در قرآن آمده، اعزام می کرد. خلیفه عباسی واثق بالله (حکومت 227 تا 232ه/842 تا 848م.) محمدبن موسی خوارزمی (م:205) ستاره شناس معروف و مسؤول کتابخانه دارالحکمه مامون (14) را برای تحقیق درباره اصحاب کهف به روم فرستاد. (15)

و همان خلیفه، سلام ترجمان را که گفته اند: به سی زبان سخن می گفته، همراه با کاروانی مجهز به آذوقه یکسال، به منطقه ارمنستان و خزر فرستاد.تا درباره سد یاجوج و ماجوج به تحقیق بپردازد. (16) و همین علاقه به تحقیق و جست وجو، دانشمندان را به سفرها و رحله های علمی سوق می داد و شماری نیز به گردشگری می پرداختند. جهانگردان مسلمان با دقت و تحقیقی که در مناطق گوناگون جهان داشتند، توانستند کتابهایی در باب تاریخ و جغرافیا و شگفتیهای جهان به جای بگذارند و گزارش دقیق از فاصله شهرها، موقعیت آنها، مراکز مهم و دیدنی به جای مانده از گذشتگان و نکته های شگفت انگیز ارائه دهند و در مردم شناسی و گزارش آداب و رسوم نژادهای گوناگون، موفق باشند. با وحدت نسبی که بر دنیای اسلام حکمفرما بود، به نظر می رسد، محدودیتی برای گردش و سفر وجود نداشته و اگر پدیده ای رخ می داده، تنها بر اثر ناآرامی منطقه ای بوده است وگرنه سیاحان و دانشمندان از منزلت بالایی نزد مردم و حاکمان برخوردار بودند و رمز تقدیم کتابها به حکام و رهبران سیاسی، از این تشویقها و ارزش گذاریها نشات می گرفته است.

نقش گردشگری در تمدن اسلام

بی گمان، گردشگری در ایجاد تمدنها و رشد آن نقش اساسی دارد. شماری از صاحب نظران بر این باورند که هجرت لازمه یک تمدن است و نخستین تمدنهای بزرگ که در بین النهرین به وجود آمده از مهاجرت آرامیها به بین النهرین سرچشمه گرفته است. (17) هجرت وقتی تمدن ساز است که با هدف و انگیزه ای عالی همراه باشد. دریافت آثار پیشینیان و بهره وری از آنها با هجرت و گردشگری هدف مند، ممکن می شود. سفر آنان که نقش آفریده اند به مراکز علمی برای دستیابی به کتابهای پیشینیان و نسخه های خطی و بهره مندی از علم دانشمندان انجام می پذیرفته است. بسیاری از دانشمندان کتابهای خود را در سفر نگاشته اند. ابن سینا بخشهای منطق، مجسطی، اقلیدس، ریاضیات، موسیقی کتاب شفا را در اصفهان به پایان رساند کتاب الانصاف خود را نیز در اصفهان نوشت. (18)

شهر بصره و کوفه از سابقه علمی برخوردار بودند، ولی با رونق شهر بغداد که مرکز خلافت اسلامی بود، این شهر مرکزیت علمی یافت و در آن جا تمام کتابهای پیشینیان مورد توجه قرار گرفت و به عربی ترجمه شد. از باب نمونه «اثولوجیا» افلوطین به دستور معتصم عباسی توسط عبدالمسیح بن عبدالله بن ناعمه حمصی و با نظارت ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی(م:258/871م.) به عربی ترجمه شد.

دانشمندان و طالبان علم از سرتاسر جهان اسلام به بغداد می آمده اند. خطیب بغدادی درکتاب تاریخ خود که شرح حال دانشمندان و بزرگان وارد در بغداد را تا سال 463ه/1071م. نگاشته، زندگی نامه 7799تن دانشمند مرد و 32 تن دانشمند زن را یاد کرده است. (19)

دانشمندی مسلمان درباره نقش سفرهای علمی در باروری علم و تمدن در اسپانیا می نویسد:

«سفر از اندلس به سوی شرق در میان دانشمندان رواج بسیار داشت; زیرا که جریان تمدن ساز همواره از مرکز به سمت نقاط کم فرهنگ تر روان می شود. اندلس در آغاز بر علوم شرقی بسیار تکیه می کرد و آنها را همچون سرمنشا و اساس شناخت خود می شمرد. به همین دلیل مسافرت عامل تقویت و تایید پیوند میان دو طرف شد و به زندگی علمی و فرهنگی اندلس امکان رشد و توسعه داد. این مسافرتها به اندلس امکان دادند تا از صورت کشور به نسبه عقب مانده و وابسته به مشرق، به صورت رقیب و گاهی بالاتر از آن درآید.» (20)

لازم به یادآوری است که دیدن و گزارش پیشرفتهای دیگران، آن گاه در ترقی ملتی اثر دارد که خود را باور کرده باشند و به استعداد و توانایی خود اعتقاد داشته باشند. در غیر آن، این آگاهیها زمینه جذب و وابستگی به بیگانگان را فراهم می سازد و اصل خویش را از یاد خواهند برد که سپسها به نمونه هایی از آن اشاره خواهم کرد. این گردشها علاوه بر انتقال علوم، در ایجاد پیوند و دوستی بین ملتها و انتقال فرهنگ و آداب و رسوم پسندیده به دیگر منطقه ها، دادوستدهای اقتصادی و تجاری و یادگیری مهارتها و معماریها نقش داشته است.

آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه » درباره سفرنامه ها و فایده و نتیجه های آنها در بالا بردن پایه های علمی جامعه، می نویسد:

«رحله یا سفرنامه، به کتابی گفته می شود که نویسنده آنچه را در شهر یا شهرهایی که به آن جا سفر کرده از اخبار مردم ، عقائد، آداب و رسمهای آنان، در زندگی و مرگ دیده و شنیده گردآورده است یا در آن کتاب، گزارش سفر دیگری را ارائه کرده است. در گذشته این گونه کتابها اثر فراوانی در بالا بردن اندیشه های ملتها داشته است; زیرا آمیختگی فرهنگها، راه را برای نرم کردن و مهربانی و مهرورزیهای بشری فراهم می سازد. کمی وسیله های نقلیه و سختی سفر در گذشته، مهم ترین بازدارنده در این راه بوده است. به گونه ای که اگر کسی اقدام به مسافرت طولانی می کرد و به شهرهای دور می رفت، مردی شجاع و قهرمان و آگاه و با تجربه شناخته می شد. ولی سختیها مانع حرکت تاریخ به جلو نشد. در طول زمان مردان جهانگردی پیدا شدند که مشهور شدند و به مناطق دور دست، سفر کردند و اطلاعاتی را جمع و فراهم کرده و آنچه در سفرها دیدند نگاشتند.» (21)

به طور معمول جهانگردان موفق کسانی بودند که از سفرنامه های پیشینیان بهره می بردند و با استفاده از مطالب آنها به کامل کردن اطلاعات خویش می پرداختند و بیش تر آنان را افراد با انگیزه و دانشمند تشکیل می داد.

اوج و فرود گردشگری در جهان اسلام

با دقت در سفرنامه هایی که به جای مانده به این نتیجه می رسیم که آنچه از قرن سوم تا قرن هفتم وجود دارد، سیاحت مسلمانان است به کشورهای خاورمیانه و خاور دور، مانند: ژاپن و آفریقا و اروپا. جهانگردان مسلمان گزارش سفر خویش را در کتابهای جغرافیائی و یا در تحقیقات تاریخی و عقیدتی ارائه داده اند. و در این دوران خبری از رفت و آمد سیاحان اروپایی و مردمان غرب مسیحی نیست. و گویا آنان هیچ گونه ای علاقه ای به گردشگری نداشته اند. گاه گاهی به یک جهانگرد و تاجر یهودی غربی در بلاد شرق بر می خوریم. از قرن هشتم به بعد، بویژه در قرن دهم می بینیم که جریان گردشگری به طور دقیق به عکس جریان یافته است. جهانگردان مهم را غربیان تشکیل می دهند که به سرزمینهای شرق روی آورده و گزارشهای گوناگونی از آداب، میراث فرهنگی، شیوه های حکومتی، اجناس و محصولات شهرهای اسلامی داده اند و خبری از جهانگردان مسلمان نیست و یا اگر رحله هائی وجود دارد، در محدوده سفر حج و از منطقه ای اسلامی به منطقه ای دیگر است. در این مقطع کم تر کسی با سیاح مسلمان در مغرب زمین برخورد می کند. در این دوران سفرنامه نویسی و گردشگری در اختیار جهانگردان غربی است و در دنیای اسلام علاقه ای به آن دیده نمی شود. رمز این تغییر و دگرگونی چیست؟ چرا کسانی که علاقه ای به جهانگردی نداشتند، به حرکت و تکاپو می افتند و مردمانی که در دوران سخت دنیا را می پیمودند بی تمایل به سفر می شوند؟ به نظر می رسد که علت عمده این تغییر با رشد اقتصادی و فرهنگی جامعه ها بستگی دارد. زمانی که دنیای اسلام و جهان شرق، پرچمدار تمدن و پیشرفت بودند و برای دستیابی به حقائق و علوم تلاش می کردند. جهانگردی در شرق از رونق بالایی برخوردار بود و سیر و سیاحت در اختیار مشرقیان مسلمان; زیرا هم از تواناییهای مادی لازم برخوردار بودند و هم به کسب دانش و نشر آن اهمیت می دادند و هم دانشمندان جامعه از ارزش والایی برخوردار بودند. در آن زمان دنیای غرب مسیحی دوران تاریک قرون وسطی را می پیمود و مردمان آن از آگاهیهای علمی بی بهره بودند و از جهت فرهنگی و اقتصادی دوران نکبت و سیاهی را می گذراندند. از این روی، جایی برای سیر و سیاحت در اندیشه آنان نبود. آن زمان که دنیای غرب راه پیشرفت را در پیش گرفت، سیر و سیاحت فرنگیان به دنیای شرق آغاز شد.

با ضعف دنیای اسلام و قدرت یافتن غرب، جهانگردان غرب در شرق زیاد شدند و آنان مقدمة الجیش تسخیر سرزمینهای اسلامی بودند. برابر اطلاعاتی که وجود دارد خاخامها و کشیشان یهودی و مسیحی در این کار پیشگام بودند و گاهی آنان همراه با گروه های اعزامی رسمی به شرق می آمدند. غربیان در این سفرها تا آن جا که توانستند میراث فرهنگی و یادگارهای تمدن اسلامی را به غارت بردند. موزه های انگلستان، فرانسه، آمریکا، آلمان و روسیه با آثاری تزیین شده است که از جهان اسلام و از جمله ایران به غارت رفته است. آنان بناها را ویران می کردند تا سنگهای با ارزش آن را به غارت برند. البته در این خیانت، غارتگران و جاهلان داخلی نیز نقش داشتند. در کتابخانه های آنها بویژه کتابخانه واتیکان، نسخه های خطی نگاشته های اسلامی فراوان دیده می شود. برخلاف جهانگردان مسلمان که در پی کسب حقیقت بودند و مردم را به سوی رستگاری ره می نمودند.جهانگردان غربی پیام آور غارت و تجاوز و پیشقراول یورش به حوزه اسلامی و بانی غارت میراث فرهنگی مسلمانان بودند.

آنچه مسلم است کسی می تواند جهانگرد شود که از تواناییهای مادی کافی برخوردار باشد چه آن ابزار را دولت در اختیار او قرار دهد و یا خود از ثروت کافی بهره مند باشد و یا این که با تجارت و کار، سفرهای خویش را ادامه دهدو یا مانند عرفا و متصوفه کشکول به دست سرزمینها را درنوردد.

امروز نیز، جریان جهانگردی از غرب به شرق، رونق بیش تری دارد و این ناشی از توسعه و پیشرفت علمی و توان اقتصادی آنهاست; چرا که دنیای اسلام هنوز به مرحله رشد کافی نرسیده و خود باوری کامل را در نیافته است.

به هر حال، بحث درباره گردشگری در تمدن اسلامی را در دو محور پی می گیریم.

جهانگردان مسلمان

جهانگردان غربی

جهانگردان مسلمان در دوران تمدن اسلامی

بیش تر گردشگران مسلمان را دانشمندان تشکیل می دادند: شماری از آنان در سفرهای رسمی به نگارش سفر خود می پرداختند و گروهی به جهت مسؤولیتی که در دیوان و یا برید (پست) داشتند علاقه مند به سیر و سفر بودند، تا اطلاعات دقیق تری برای کار خویش داشته باشند، شماری بر اثر علاقه به فراگیری علم و تجربه، به جهانگردی می پرداختند و شماری نیز سفرهای خود را به اماکن دینی و مقدس آغاز کرده و به دیگر جایها نیز می رفتند.

جهانگردانی در تاریخ نامشان باقی مانده که گزارش سفرخویش را به گونه های مختلف نوشته و در دسترس قرار داده اند که برخی از آن گزارشها موجود است. بسیاری نیز فقط، در کتابهای پیشینیان از سفر آنان گزارشی ارائه شده است. این سفرنامه ها نقش فراوانی در گسترش و جابه جایی فرهنگ و علوم و ترقی آن به جای گذاشته است.

انگیزه های جهانگردان مسلمان

گردشگری در تمدن اسلامی، به انگیزه های گوناگونی انجام می پذیرفت و افراد را از خانه و وطن، به سرتاسر جهان می کشاند و به ترک اقوام و نزدیکان تشویق می کرد که به مهم ترین آنها اشاره می شود:

1. کسب دانش: علاقه به دانش انسان را به حرکت و هجرت وا می دارد. آوازه مراکز علمی بزرگ و شخصیتهای ساکن در شهرهای گوناگون، اشخاص را به تکاپو و حرکت فرا می خواند. بسیاری از شخصیتهای فرهیخته علمی کسانی هستند که در پی فراگیری دانش به سیر و سفر پرداخته اند و این مهم در تمام رشته های علوم اسلامی شواهد و مدارک دارد.

نهضتی که در قرن دوم و سوم هجری برای گردآوری حدیث ایجاد شده بود، افراد علاقه مند را وادار ساخت که به گردشگری برای ثبت و اندوختن حدیث بپردازند. شیخ صدوق (م:381ه/1002م.) سفر خود را برای گردآوری حدیث از رجب سال 339ه/950م تا سال 347ه/985م. ادامه داد. او از قم و ری به مشهد رفت و در شهرهای نیشابور، مرو، بغداد، کوفه، مکه، فید، همدان، بلخ، سرخس، ایلاق، سمرقمند و فرغانه به گردآوری حدیث پرداخته (22) و کتابهای مفیدی مانند: من لایحضره الفقیه، عیون الاخبار، علل الشرایع، معانی الاخبار، توحید، خصال و ثواب الاعمال، با باب بندی و موضوعات ابتکاری را نگاشته است.

ابن عساکر (م:571ه/1176م.) صاحب کتاب گرانسنگ تاریخ دمشق، اهتمام زیادی به کسب حدیث داشت. وی، در این کتاب، شرح حال تمام کسانی را که از اول اسلام تا زمان وی به شهر دمشق آمده بودند نگاشته و دو سفر علمی به نقاط مختلف دنیای اسلام داشته است.

سفر اول: نخست به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزه های علمیه آن شهر حدیث شنید، فقه و خلاف و نحو آموخت. در سال 521ه/1117م. به مکه رفت و در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید. در بازگشت از مکه 525ه/1131م. در بغداد ماند. در خلال 5 سالی که در بغداد بود از شهرهای کوفه، موصل، رحبه، دیار بکر و جزیره دیدار کرد و با محدثان وحافظان حدیث گفت وشنید. سپس به دمشق بازگشت و ازدواج کرد.

سفر دوم: ابن عساکر در 529ه/1135م. به قصد خراسان و از راه آذربایجان حرکت کرد. در این سفر با سمعانی صاحب انساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت. در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو، مزار، سرخس، ابیورد، طوس، بسطام، بیهق، دامغان، زنجان، تبریز، ری، اصفهان، حلوان و همدان حدیث گفت و شنید. شمار اساتید او را درحدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته اند. (23)

او کتاب «الاربعین البلدانیه » را در این سفرنگاشت که چهل حدیث در چهل مکان، در چهل موضوع از چهل محدث، شنیده بود.

این دو نمونه ای از محدثان شیعه و اهل سنت بود که به آن اشارت شد.

برای فراگیری دانش فقه نیز بسیاری از فرهیختگان به گردشگری پرداختند و سرزمینهای گوناگون را در نور دیدند، تا از محضر بزرگان بهره برند. از جمله شافعی بود که هم در عراق و حجاز بوده و هم در مصر به سر برده است. علامه حلی، شهید اول و ثانی، کراجکی و شیخ بهائی را می توان از دانشمندان شیعه به عنوان نمونه معرفی کرد. سفرهای علمای شیعه سبب آگاهی آنان از آرای فقهای اهل سنت و ارائه دیدگاههای نو می شد; از این روست که دیدگاههای علامه حلی و دو شهید از برجستگی خاصی برخوردار است و فروعهای بیش تری را مطرح کرده اند.

در دانش عرفان بزرگان صوفیه برای کسب معنویت و بهره بردن از محضر بزرگان به گردشگری می پرداختند و این امر در میان عرفا از ویژگی خاصی برخوردار است. حلاج (م:309ه/922م.) ابن عربی (م:638ه/1241م.) مولوی (م:670ه/1271م.) نسفی (م: 616ه/1219م.) مؤلف المصباح فی التصوف و... بارها به سیاحت پرداخته اند. آنان افزون بر فراگیری دانش به نشر اندیشه خویش در این سفرها دست می زدند و مریدان دلباخته ای را با خود همراه می ساختند. (24) در علوم دیگر نیز، این گردشگری معمول بود پختگی اندیشه های افرادی مانند: بوعلی و سعدی از سفرهایی نشات می گیرد که در آن به تجربه اندوزی پرداخته اند.

2. تبلیغ: تبلیغ و نشر اندیشه اسلامی یکی دیگر از انگیزه های جهانگردان مسلمان بود. برخی از سفرنامه نویسان انگیزه سفر خویش را نشر احکام دینی دانسته اند.

احمدبن فضلان بن عباس بن راشد، از گردشگرانی است که هدف اصلی خویش را تبلیغ و آشنا ساختن مردم بلغار با اسلام معرفی کرده است. وی در صفر 309ه/921م. همراه گروهی به عنوان فرستاده خلیفه عباسی المقتدر بالله، به جانب بلغارستان حرکت کرد. علت این ماموریت این بود که پادشاه بلغار و مردمش در ایام المقتدر، مسلمان شدند و او نماینده ای را نزد خلیفه فرستاد و از او خواست کسی را بفرستد تا به آنان نماز و احکام دینی بیاموزد. برای آنها مسجد بسازد و منبری نصب کند، تا در تمام شهرها و اقطار مملکت، اسلام را معرفی کنند و خود را از پادشاهان مخالف حفظ کند. (25)

یاقوت حموی می نویسد: از چگونگی اسلام آنها اطلاعی ندارد و فقط اطلاعات وی از رساله ابن فضلان است. (26) یاقوت از این سفرنامه درمعرفی شهرهای: خوارزم، باشغرد، بلغار، اتل، روس و خزر، استفاده کرده است. بارتولد: معتقد است ایتخت بلغارها که ابن فضلان به آن جا رفته، نزدیک روستای کنونی بلغاری، واقع در جمهوری خود مختار تاتارستان شوروی سابق است. (27)

از دیگر جهانگردان شیخ احمد قمی است. وی، در سال 922ه/543م. در قم متولد شد و در زمان حکومت صفویه که گروههایی از طلاب و روحانیون ایرانی همراه تجار و جهانگردان علاقه مند برای تبلیغ و تجارت به سوی دیگر کشورها می رفتند، شیخ احمد قمی نیز به سیام (تایلند) رفت و ده سال به تبلیغ پرداخت و در شهر آیوتایا شهرت زیادی پیدا کرد و شماری را مسلمان کرد و با خانمی از خانواده های بزرگ و سرشناس آن جا ازدواج کرد. تبار وی هم اکنون مسلمانان تایلند را تشکیل می دهند و در سال 1385ه/1965م. سنگ قبر وی مشخص شد و یکی از نوادگان او به نام احمد، همراه با دیگر نوادگانش که شماری بودایی نیز هستند، مقبره ای برای وی ساختند. (28)

به نظر می رسد که ارتباط دربار صفویه با سیام و منطقه تایلند، زیاد بوده است. در سال 1096ه/1685م. محمد ربیع بن محمد ابراهیم به عنوان واقعه نویس همراه با هیاتی به سرپرستی محمد حسین بیک به سوی سیام رفت. محمد ربیع سفرنامه خود را به نام «سفینه سلیمانی » نگاشت و گزارش نسبتا خوبی ارائه داد. (29)

مسلمانان اندونزی اسلام خود را مرهون دو جهانگردتاجر عرب ایرانی نژاد، به نامهای: عبدالله عریف و برهان الدین شاگرد وی، بودند که از بارزگانان مقیم گجرات هند به شمار می رفتند. (30) بنابراین، تبلیغ اسلامی یکی از انگیزه های جهانگردان مسلمان و تاجران مؤمن بوده است.

3. آشنایی با جهان: شماری از سیاحان مسلمان درصدد بودند با سرزمینهای مختلف آشنا شوند و از آغاز سفر خویش نیز در پی آگاهی و اطلاع از وضعیت شهرها، آداب و رسوم و شگفتیهای تاریخی و منطقه ای بودند و در ضمن از فراگیری دانش و آشنایی با دانشمندان بزرگ غافل نبودند. اینان دست آوردهای سفر خویش را در گزارش رخدادها خلاصه نمی کردند، بلکه با استفاده از آن به نگارش تاریخ و جغرافیا دست می زدند و یا به روشنگری مسائل علمی می پرداختند.

4. ماموریت رسمی: گروهی از جهانگردان، سفیران و نمایندگان دولتها و حکومتهای دینی بودند که به سرزمینهای دیگر اعزام می شدند. آنان در ضمن انجام اموریت خاطرات خود را می نگاشتند و به تشریح وضعیت اجتماعی مردم آن منطقه ها و سرزمینها و آداب و رسوم آنان می پرداختند. سفرنامه ابو دلف در یک ماموریت رسمی نگاشته شده است.

آثار جهانگردان مسلمان

آنچه نوشته شود باقی می ماند و از نگاشته ها، آنچه زیبا و جذاب و مفید باشد حفظ می شود و آنچه بی فایده باشد به مرور از بین می رود. اطلاعات ما درباره جهانگردان، براساس آثار آنان است. سفرنامه هایی که نوشته شده ارزش یکسانی ندارند:پاره ای نکته هایی نو و جدید ارائه کرده اند و پاره ای وضعیت اجتماعی، اقتصادی همانندی را در مقطعی خاص ذکر کرده اند، ولی می توان گفت نگاشته های گردشگران از پختگی و عمق و زیبایی بیش تری برخوردار است و برجستگیهای فراوانی بر دیگر نوشته های گردآوری شده دارد; زیرا آنان علم خود را به یقین و شهود عینی آمیخته اند. آثار جهانگردان مسلمان را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

1. سفرنامه ها

2. دیگر آثار

گونه دوم آثار را جهانگردان مسلمان در هنگام سفر و یا پس از آن در زمینه های گوناگون نوشته اند که از جهاتی از سفرنامه ها مهم تر است; زیرا موضوع خاصی را تحقیق می کردند و بر گزارش صرف برتری دارد و دارای نوآوری و نکته های شگفت فراوانی است و نشان می دهد که چگونه گردشگری در انتقال دانشها و آداب و عقائد به مراکز علمی نقش داشته و زمینه و موضوع مباحث جدید را فراهم می ساخته است.

پیش از پرداخت به سفرنامه ها، این دسته از آثار جهانگردان مسلمان را ما در سه عنوان ارائه می دهیم:

1. کتابهای جغرافیا.

2. کتابهای تاریخ.

3. کتابهای آداب و عقائد.

کتابهای جغرافیایی جهانگردان

نگارش کتابهای جغرافیایی از سوی جهانگردان مسلمان به اندازه ای فراوان است که برخی در بررسی علوم اسلامی از عنوان: «جغرافیا و جهانگردی » (31) استفاده کرده اند. سیاحان مسلمان پس از سیاحت، دست به نگارش کتابهای گوناگونی در دانش جغرافیا زده اند و از این جهت خدمت ارزنده ای به دانش بشری کرده اند. دنیای کنونی خود را مرهون خدمات مسلمانان در مسائل جغرافیائی می داند. آنان از شهرها و منطقه های گوناگونی، گزارش داده اند که اکنون خبری از آنها نیست و یا تنها ویرانه های آن را می شود دید. اعراب مسلمان به موضوعات مربوط به دانش جغرافیا علاقه ای فراوان داشتند. وضع جغرافیائی شبه جزیره عربستان، که در نیمه راه میان شرق و غرب واقع است و بر کنار راههای تجاری از دریای عمان به دریای سرخ تا مدیترانه گسترش می یابد و سفرهای تجارتی تابستانی و زمستانی که داشتند و ناگزیر بودند از صحراهای خشک بگذرند، آنان را با علم جغرافیا بیش تر درگیر کرده است. گسترش امپراتوری عباسی و پذیرش آن از سوی تمامی حکومتهای خود مختار منطقه، سبب شد که یک گونه ارتباط با بغداد، ایجاد شود و راهها در منیت باشد و حاکمان تلاش می کردند با پیوند و بستگی با دستگاه خلافت، عنوان جدیدی از خلیفه دریافت کنند. این آرامش و ثبات سیاسی، زمینه را برای تحقیق و برآورد


از مشخصه های کتابهای نگاشته شده، این است که توسط افرادی که به کار دیوانی داشته اند و در عمل با منطقه های اسلامی سروکار داشته اند، نگاشته شده و شماری از سفرنامه نویسان، محور را بغداد قرار داده و از آن جا به تدوین پرداخته و یا فاصله شهرها را با بغداد در نظرگرفته اندو شماری نیز مکه را آغاز گزارش خود قرار داده اند. این گونه کتابها به نکته های زیر اهتمام بیش تری داده اند.

1. بیان فاصله شهرها و بیان وضعیت جغرافیایی آنها.

2. وضعیت خراج و درآمد شهرها و محصولات آنها.

3. بیان شگفتیهایی که در شهرها رخ داده و یا وجود دارد، از جمله آثار باستانی.

4. ارائه نقشه از شهرها.

5. گزارش از آداب و رسوم و فرهنگ مردم و مواد کانی و معادن.

6. توجه به تقسیم جهان به هفت اقلیم و بیان اقالیم هفتگانه مسکونی جهان.

اینک به ارائه گزارشی از کتابهای جهانگردان مسلمان که به گونه جغرافیا نوشته شده می پردازم.

1. راهها و آبادیها: بسیاری از کتابهایی که در قرن سوم نگاشته شده با نام «مسالک وممالک » است. آملی در نفائس تحت این عنوان: آن را علمی از علوم دانسته است که از احوال شهرها و طول و عرض آنها و راهها سخن می گوید. (32) نخستین کسی که با این عنوان کتاب نگاشته، جعفربن احمدمروزی (م:ح 274ه/887م.) است. (33) کتاب مسالک و ممالک ابن خردادبه (م:حدود300) که حدود سالهای 234 230ه/848-846م. نوشته شده، (34) اثر زیادی در نگارشهای بعدی به جای گذاشته است. احمدبن حارث خزار (م:252 یا 258ه/872-866م.)، (35) ابوالفرج احمدبن طیب سرخسی (م:284ه/897م.) شاگرد کندی (36) ، ابو زید احمدبن سهل بلخی (م:322ه/934م.) (37) هر یک کتابی، با این نام دارند. ابوعبدالله احمدبن محمدبن نصر جیهانی (38) (زنده در سال 367.) گویا در سال 310ه/922م. بعد از سفر ابن فضلان به بلغار، کتاب المسالک والممالک خود را نوشته است.

ابو اسحاق، ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری (زنده 340ه/951.) و عبدالله بن عبدالعزیز بکری(م:487ه/1091م.) کتابی با این نام داشته اند. از کتاب ابن حوقل نیز گاهی با عنوان مسالک و ممالک یاد می شود.

در این کتابها ، افزون بر بیان وضع راهها، میزان خراج، اوضاع جغرافیائی و اداری سرزمینهای اسلامی و حتی غیر اسلامی و شگفتیها، از محصولات شهرها نیز سخن به میان آمده است. اصطخری نوعی از ماهیهای لذیذ دارابجر را می ستاید و گلاب صادراتی جور (فیروزآباد) را تعریف می کند (39) و از فندق خوب شهر قم یاد می کند. (40) ابن خردادبه از اهرام مصر و کشفیاتی که در زمان ابن طولون در آن جا بوده گزارش می دهد. (41)

2. شگفتیها: شماری از جهانگردان مسلمان به جهت توجه و علاقه ای که به پدیده های شگفت انگیز داشتند، گزارش سفرهای خود را با توجه به شگفتیهائی که دیده ، یا شنیده و خوانده اند، برگزیده اند.

ابوعبدالله محمدبن عبدالرحیم بن سلیمان مازنی قیس اندلسی غرناطی (42) (متولد 473م 565ه/1080-1170م.) که برخی نام وی را ابوحامد محمدبن عبدالرحمان (43) یاد کرده اند، جهانگردی است که در غرناطه متولد شد و در سال 508ه/1114م. به مصر و در سال 555ه/1161م. به بغداد رفت و درخراسان و حلب به تحصیل پرداخت. کتابهای گوناگونی از سفرهای خود به جای گذاشته است. یکی از آثار او درباره سفرهای دورش «تحفة الالباب و نخبة الاعجاب » نام دارد. به عنوان نمونه او گزارشی درباره گورخرهای بلاد زنگبار می دهد و پس از توصیف رنگهای سیاه و سفید می نویسد:

«یک عدد از این گورخرها در مصر بود و در آن جا مرد. مردم مصر پوست آن را از پنبه پر کردند و در روزهای جشن آن را در معرض تماشا می نهادند.» (44)

گزارش دیگری از سفرهای او به اسپانیا، آفریقا، دمشق، اردبیل، سواحل دریای خزر و سرزمین خزرها به نام «نخبة الاذهان فی عجایب البلدان » شناخته می شود.

دو اثر دیگر وی عبارتند از «المغرب فی بعض عجایب البلدان » (45) درباره کشور مغرب که در سال 556ه/1162م. نگاشته. و «تحفة الکبار فی اشعار البحار» (46) که درباره سفرهای دریایی است.

«عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات » کتاب دیگری است که زکریا ابویحیی قزوینی (600-682ه/1204-1283م.) صاحب آثار البلاد نگاشته است. وی در مقدمه کتاب می نویسد:

«اما بعد: چنین گوید احقر العباد زکریابن محمدبن محمود الکمولی القزوینی، تولیه الله بفضله، چون به حکم الهی مفارقت اهل وطن اتفاق افتاد، مجالست کتب اختیار کردم، چنانچه شاعر گوید: «وخیر جلیس فی الزمان کتاب » و پیوسته مشعوف بودمی به عجایب صنع باری سبحانه و تعالی و در این آیه تفکر کردمی که «افلا یتفکرون فی خلق السموات والارض » و نفوس انسانی می خواهد که حقیقت اشیاء را بداند و اگر چیزی بروی مشکل شود از آن الم یابد و اگر اشکال بر وی حل گردد، او را لذتی حاصل آید. قوله تعالی: «قل سیروا فی الارض فانظروا» غرض از این نظر، تقلب حدقه نیست که این معنی، بهایم را نیز حاصل باشد، بلکه غرض از این نظر فکر است در حقایق آن و بحث از کیفیت آن که سبب لذات دنیوی و سعادت اخروی باشد و از این جاست که پیغمبر(ص) فرموده است که: «اللهم ارنا الاشیاء کما هی ». اما نظر در مصنوعات باری جل وعلا، موجب زیادتی یقین و تحقیق باشد و لهذا قال(ص): «تفکروا فی خلق الله ولاتتفکروا فی الله » واما نظر در قضایا و احکام باری کسی را میسر شود که او را از علوم مایه باشد و ریاضت کشیده بود و اخلاق را مهذب کرده، بعد از آن دیده بصیرت او گشوده شود و از آن عجابها بیند که غیر او آن را باور ندارد.» (47)

کتاب وی با جهان فرشتگان آغاز می شود و با گیاهان و کانیها به پایان می رسد. نسخه عربی آن در پایان حیوان الحیوان دمیری چاپ شده است.

ابوعبدالله دمشقی شمس الدین محمدبن ابی طالب انصاری صوفی (م:727ه/1327م.) (48) کتابی دارد به نام: «نخبة الدهر فی عجایب البر والبحر» (49) که در سال 725ه/1325م. نگاشته است. وی نام بسیاری از مکانهایی را که پیشینیان وی نیاورده اند نشان می دهد. او امام شهر ربوه سوریه بوده است. (50)

کتاب دیگری با نام «عجایب البلدان یا عجایب البر و البحر» منسوب به ابوالمؤید بلخی است که برای ابوالقاسم نوح بن منصور که در سال (356ه/976م.) به سلطنت رسیده، نگاشته شده است. (51)

کتابهای دیگری نیز با همین عناوین در منابع وجود دارد. (52)

3. شهرها: شماری از جهانگردان مسلمان گزارش جغرافیایی سفرهای خویش را با عنوان «البلدان » یا شهرها، نگاشته اند. در این گونه کتابها از فاصله شهرها و در مواقعی کارگزاران آنها و خراج و محصولات شهرها سخن گفته اند. از جمله مشهورترین آنها «البلدان » یعقوبی; احمدبن یعقوب بن جعفربن وهب بن واضح (م 284ه/899م.)، صاحب کتاب تاریخ یعقوبی است. (53) وی پس از سالها کار دیوانی این شغل را رها کرد و به جهانگردی پرداخت. اوکه در خراسان بود از هند، مغرب و شمال غربی آفریقا دیدن کرد. این جهانگرد شیعی پس از آوارگی بسیار به سرزمین بومی خود بازگشت و به خاطرنگارش البلدان به «پدر جغرافیای اسلامی » (54) شهرت یافته است.

ابوعبدالله احمدبن محمدبن اسحاق همدانی، معروف به ابن فقیه از دیگر کسانی است که کتابی به نام «البلدان » نگاشته است.

او، در عهد خلافت معتضد عباسی (خلافت 281-279ه/ 902-892م.) در بغداد (55) معروف شد. در گذشته مختصرالبلدان که گزارشی از کتاب وی بود چاپ شده و تازگی نسخه کامل تری از البلدان وی منتشر گردیده است. وی در آغاز به بیان فضیلت و اهمیت شهرها و تاریخچه آنها می پردازد و برخی گزارشهای مربوط به آن شهرها را مطرح می کند و حتی از گفت وگوها و بحثهایی که درباره برتری شهرها بر یکدیگر بوده گزارش می دهد، احادیثی در فضیلت کوفه (56) و قم ذکر کرده که حسن بن محمدقمی درتاریخ قدیم قمی از کتاب وی سود جسته است. (57) در همه جا از علی(ع) با عنوان امیرالمؤمنین(ع) به احترام یاد می کند. وی دارای گرایشهای شیعی است.

مقدسی ابوعبدالله محمدبن احمد (متولد 336-380ه/947-990.) یکی دیگر از جهانگردان مسلمان است. در فلسطین به دنیا آمد و مسافرتهای فراوانی داشت. وی به بیش تر سرزمینهای اسلامی سفر کرده است. کتاب او «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم » نام دارد. ترجمه این کتاب در دو جلد عرضه شده است. (58)

ابوالفداء اسماعیل بن محمود ایوبی (672-732ه/1273-1331م.) از دیگر مسلمانان است که کتاب وی در جغرافیا با عنوان «تقویم البلدان » منتشر شده است. (59)

و مهم ترین جهانگردان مسلمان را می توان یاقوت بن عبدالله رومی حموی (574- 626ه/1178-1229م.) دانست که در یونان متولد شد و در کودکی اسیرگردید، بعد بازرگانی به نام حموی مقیم بغداد او را خرید و این نام بر وی ماند. او از نامورترین گزارشگران جهان اسلام است که از کتابهای گذشتگان و سفرنامه های آنانه به خوبی بهره برده و آگاهیهایی که به دست آورده بوده در استحکام کتابش نقش فراوانی داشته است. وی در ابتدا، عهده دار سفرهای تجارتی اربابش بود، اما پس از سومین سفر خود به جزیره کیش به سال 590ه/1195م. از وی جدا شد و به خراسان و مرو سفر کرد و به تجارت نیز پرداخت. سپس به موصل و آن گاه به حلب رفت. وی کتاب گرانسنگ خود معجم البلدان را در 20 ربیع الاول 621 به پایان برد. (60)

در این نوع کتابها ملاک عنوان شهرها و مناطق است. قبلا عبدالله عبدالعزیز بکری (م: 487ه/1094م.) کتاب «معجم ما استعجم » خود را به گونه فرهنگ جغرافیایی نگاشته بود. بکری کتاب دیگری به نام «المسالک والممالک » نیز داشته است. (61)

4. هفت اقلیم:شماری از جهانگردان مسلمان کتابهای خود را براساس تقسیم جهان به هفت اقلیم تدوین کرده اند، گرچه بسیاری از آنان این ملاک تقسیم را باور داشته اند. از جمله این آثار می توان آثارالبلاد و اخبارالعباد زکریابن محمدبن محمود قزوینی را نام برد. از وی به عنوان دانشمندی شیعی یاد کرده اند. گروهی اظهار نظرهای او را براساس احساس و برخوردهای سطحی او دانسته اند. او گزارشی از تهران دارد و از انار ان روستای ری در آن زمان تعریف (62) می کند. وی در مواردی به شرح حال بزرگان ایران نیز پرداخته است.

هفت اقلیم نام کتابی است که در سال 1002ه/1594م. توسط امین احمد رازی (م 1010: ه1602/م.) نگاشته شده است وی اهل ری بوده و در زمان اکبرشاه از هند دیدن کرده است. وی ذیل نام هر شهر گزارشی از آن مکان، تاریخ شگفتیها و محصولات آن ارائه می دهد و به شرح حال شماری از دانشمندان می پردازد. وی، اشعار زیادی را در این کتاب آورده است. هفت اقلیم در سه جلد با تصحیح جواد فاضل منتشر شده است.

5. دیگر کتابهای جغرافیا: واژه جغرافیا در گذشته به کتاب بطلمیوس و مارینوس اطلاق می شده و مسعودی آن را به قطع الارض (پیمودن زمین) معنی کرده است (63) و در رسائل اخوان الصفا به عنوان علم از آن یاد شده و به «صورت زمین » معنی گردیده (64) است. و در زمانهای بعد ،به معنای مصطلح امروزی به کار رفته است.

شماری از جهانگردان مسلمان یافته های سفر خود را با عنوان «جغرافیا» نگاشته اند، از جمله:

کتاب «الجغرافیا» نگاشته محمدبن ابوبکر ظهور غرناطی است که در سالهای 534ه/1137م. می زیسته است. از این اثر برگه های محدودی در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود. (65)

کتاب «جغرافیا» که از یک نویسنده اندلسی به نام زهری معرفی شده است.

«کتاب جغرافیا فی الاقالیم السبعة » ابن سعید مغربی (م 672ه/1274م.) وی، در سرزمینهای اروپای شمالی، ارمنستان و تتار به مسافرت پرداخته و در آن جا از دربار هلاکوخان دیدن کرده است. (66)

وی در این کتاب جهان را به هفت اقلیم تقسیم کرده و هر اقلیم را به ده قسم و از طول وعرض جغرافیای هر شهری سخن گفته است. (67)

«جغرافیای نیمروز» کتاب حافظ ابرو شهاب الدین عبدالله بن لطف الله رشید خوافی (م:833ه/1420م.) که کتاب خود را براساس کتابهای پیشینیان و دیدنیهای عینی خود سامان داده است. وی، در دیباچه کتابش می نویسد:

«مسود این سطور [را] همیشه در خاطر اختلاجی می بود که آنچه از احوال کلی عالم معلوم، گشته بعضی از کتب این فن و بعضی برای العین مشاهده افتاده است. به سبب آن که مدتی مدید در سفرهای بعید چند نوبت از جانب غرب و شمال دیار ماوراءالنهر و ترکستان و دشت قبچاق و خراسان و عراقین و فارس و آذربایجان واران و موغان و گرجستان و ارمنیه صغری و کبری و تمامی عرصه ممالک روم و شام و سواحل فرات و زمین تکریت و موصل و دیار بکر و گرجستان و سواحل بحر خزر و دربند و شروانات و گیلانات و رستمدارات و آمل و ساری و جرجان و از جانب جنوب و شرق زابل و کابل و بلاد منصوره سند و هند و ملتان و اوجه و دهلی که معظم بلاد هند است، تا کنار آب گنگ مطالعه افتاده و بعضی از ثقات و معتبران و مقبول قولان، استماع نموده و دیگر از کتب متعدد در این قسم، چون فن هیات که کلی احوال ارض و بحار و نواحی هر موضوعی شرح داده اند و کتاب مسالک الممالک از تصنیف عبدالله بن محمد خردادبه...» (68)

او همچنین در سفرهای سالهای 777ه/1376م، 788ه/1387; 806ه/1403م. تیمور، با او بوده و نیز در سال 803ه/1401م. درحمله تیمور به شام و تسخیر بعلبک، حلب و دمشق او را همراهی می کرده است. (69) بنابراین، کتاب وی بر اساس سفرها نگاشته شده است.

برخی از سیاحان نیز، با تکیه بر نزهت و شادامانی که در سفر وجود دارد و انسان به نکته های گرانمایه دست می یابد و جهان را از نزدیک می بیند عنوان کتاب خود را برگزیده اند:

ابوعبدالله محمدبن محمدبن عبدالله ادریسی (493-560ه/1100-1165م.) از این گونه جهانگردان مسلمان است که کتاب خود با نام: «نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق » در سال 548ه/1154م. نگاشت. وی سفرهایی به سراسراروپا داشته و در دربار پادشاه مسیحی سیسیلی، راجر دوم سکونت طولانی داشته است; از این روی، درغرب وی مشهورترین جغرافیدان مسلمان شناخته شده است. (70) ادریسی سفرهای دور و درازی به سراسر دنیا اسلام و اروپا داشته است. اطلاعات وی را در باب اروپا و ایتالیا از درست ترین آگاهیها دانسته اند. این کتاب به فرانسه ترجمه شده است. (71)

«نزهة القلوب » نگاشته حمدالله مستوفی (م:750ه/1340م) به سال 740ه/1340م. است. او مستوفی محاسبات کشور و در خدمت سلطان ابوسعید ایلخانی نوه بزرگ هلاکو بود. گزارشهایی از ژاپن، جاوه و سوماترا ارائه داده است. (72)

کتابهای دیگری نیز با عناوین گوناگون منتشر شده است:

کتاب «حدودالعالم » از مؤلفی ناشناخته است که به سرزمینهای دوردستی چون هندوستان، تبت، چین، ترکستان، ولگای سفلی، قفقاز، اسپانیا و اروپای شرقی و غیره پرداخته است. (73)

«مناظر العالم » یا «مناظر العوالم » اثرمحمدبن عمربن بایزید، معروف به عاشق که کتاب خود را در دمشق به سال 1006ه/1598م. نوشته است. وی از کتابهای گذشتگان بهره برده و آن را با سیاحتهای خود کامل کرده است. این کتاب دارای دو باب است و به مانند کتاب قزوینی باب اول در عوالم آسمانی و باب دوم در عوالم زمینی است. (74)

«الاعلاق النفیسه » ابن رسته ابوعلی احمدبن عمربن اسحاق رسته، که از کتابهای مهم جغرافیاست.وی، در آغاز از بنیانگذاری مکه و مدینه و شرافت و تاریخچه مکه به شرح سخن گفته است و آن گاه گزارش دقیقی از فاصله شهرها داده و از فرق اسلامی ارائه داده است. ابن رسته در اصفهان متولد شده و در سال 290ه/903م. در موسم ج شرکت داشته است و زمان دقیق درگذشت وی روشن نیست. (75)

کتابهای تاریخ

بسیاری از جهانگردان مسلمان ، افزون بر نگارش کتابهای جغرافیا به نوشتن تاریخ نیز همت گماشته اند و از شماری از آنان تنها کتابهای تاریخی به جای مانده است. یا در واقع دیدنیهای سفر و سیاحت خود را در کتابهای تاریخی عرضه کرده اند، از جمله:

1. یعقوبی از جهانگردان مسلمان است که افزون بر کتاب «البلدان »، کتاب تاریخی وی «تاریخ یعقوبی » شهرت بسیار دارد و مورد اعتماد مورخان است.

2. ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی (م:345ه/956م.) از دیگر جهانگردان تاریخ نگار جامعه اسلامی است. (76) او در قرن چهارم می زیسته که دوران شکوفایی تمدن اسلام نام یافته است. او در بغداد متولد شده و علاقه زیادی به جهانگردی داشته و از نواحی گوناگون هند، به ویژه سند، پنجاب، کنکن و مالابار دیدن کرده است و پس از عبور از سیلان به سوی دریای چین پیش رفته، به زنگبار و ماداسکار بازگشته و ازآنجا به بغداد آمده است. او در سال 305ه/917م. در استخر فارس به سر می برده است. (77) در سال 344ه/955م. که وی در فسطاط مصر به سر می برده، زلزله شدیدی رخ می دهد که بلاد شام و مغرب را با صدائی وحشتناک به لرزه در می آورد. او بدین مناسبت از منطقه های زلزله زده ای یاد می کند که پیش تر آنها را دیده است، از جمله: سیراف فارس، صیمره، مهرجان، ماسبندان، انطاکیه، قنسرین، قومس، نیشابور، خراسان، بسطام، سمنان، دامغان، طبرستان، آمل و ری. در این گزارش از کوه دماوند به ظمت یاد می کند. (78)

وی از منطقه خزر و آسیا صغیر و فلسطین دیدن کرده و در مصر دیده از جهان فرو بسته است. او درجلد اول مروج الذهب به بررسی شهرها و نهرها و ممالک گوناگون و شگفتیهای دریاها پرداخته است. در پایان کتاب مروج الذهب، به مسائل مختلفی که در کتاب آورده اشاره می کند و نفرین می کند بر کسانی که ممکن است آن را تغییر دهند و از لغزشهای احتمالی پوزش می طلبد; چرا که وی در سفر بوده است. (79)

3. مطهربن طاهر مقدسی از جهانگردان تاریخ نگار است که کتاب «البدء والتاریخ » خود را بنابر نقل بروکلمان در سال 355ه 966م. نگاشته است. (80) او، در جای جای کتابش به شهرهایی که سفر کرده اشاره می کند و به نظر می رسد که زادگاه وی ست سیستان بوده است. او در سال 325ه/937م. در سیرجان بوده و به شهرهای مرو، ماسبندان، شوش خوزستان، فارس ناحیه فیروزآباد سفر کرده است و در فارس به دیدار آتشگاهی بسیار کهن رفته و در آن جا موبد آتشگاه کتاب اسطا (اوستا) را نزد مقدسی آورده و عباراتی را که درحوزه الهیات آیین زردشتی بود بر او قراءت کرده است. از دیگر شهرهایی که یاد می کند جندیشابور در اهواز، مکه، عراق، شام، بیت الله و مصر است و در این منطقه ها از افراد گوناگون حدیث شنیده و نقل کرده است. (81)

4. احمدبن یوسف بن ازرق فارقی (510-577 به بعد 117-1181م.) از تاریخ نگاران و جغرافی دانان سده ششم هجری و نویسنده تاریخ میافارقین است. وی سفرهای فراوانی داشته و نتیجه آن را در کتاب خویش نگاشته است. وی، سفرهایی به ماردین، موصل، آمد، دمشق، روم، اخلاط ارمنستان، ری، تبریز، حمص، حماة، حلب، منبج، گرجستان، راس العین در سوریه، شهرزور بغداد و... داشته است.

وی بعد از سیر و سیاحت شرح دیده های خویش را در کتاب تاریخ خود آورده و از اوضاع سیاسی، نظام اجتماعی، رسوم و عادات آنها و رویدادهای مهمی که در آن جاها رخ داده گزارش کرده است. (82)

5. حافظ ابرو خوافی از دیگر سیاحان مسلمان است که افزون بر جغرافیای نیمروز، به نگارش کتاب زبدة التواریخ و مجمل التواریخ پرداخته است.

6. محمدبن اسحاق (م:150ه/767م.) تاریخ نگار سیره، از این شخصیتهایی است که در مدینه متولد شد سپس به اسکندریه در مصر، کوفه، جزیره، ری و بغداد مسافرت کرد. (83)

7. خطیب بغدادی (م:463ه/1070م.) نویسنده تاریخ بغداد، سفرهای علمی به بصره، کوفه، نیشابور، ری، اصفهان، همدان، و دینور داشته است. (84) و...

آداب و عقائد

از دیگر زمینه هایی که جهانگردان مسلمان به آن توجه داشته اند بررسی آراء و عقاید و آداب جامعه ها بوده است. بیش تر جهانگردان در هنگام سیاحت به این نکته ها توجه داشته اند و عقائد و رسوم مردم جاهای دیده شده را در کتابهای جغرافیا و تاریخ و یا سفرنامه های خویش نقل می کرده اند و به جهت اهتمامی که به این مهم داشته اند، گاهی گزارشهایی آورده اند که باور آن مشکل است. در مثل ابودلف در سفرنامه خود مطرح می کند: «در کرمانشاه، بعد از طرح نقشه ای، ساختمان کامل آن ظاهر شد». (85) و ابن بطوطه از آداب و رسوم ویژه مریدان قطب الدین حیدر در تربت حیدریه سخن گفته است. (86) و ابن فضلان به بیان شیوه و آداب غذاخوری پادشاه بلغار پرداخته است. (87)

در جمع جهانگردان مسلمان در بخش عقائد، می توان از دانشمند بزرگ اسلامی ابوریحان بیرونی محمدبن احمد خوارزمی (362-440ه/973-1048م.)، نام برد که با سفر به هند پژوهشهای گسترده ای درباره عقائد هندیان داشته است که آن را در کتاب «تحقیق ماللهند» آورده است. در این کتاب پس از نگاه کوتاهی به زندگی هندویان ،عقائد آنان را در گزاره های ذیل ارائه داده است.

1. اعتقاد هندیان به خداوند

2. اعتقاد هندیان به موجودات عقلی و حسی

3. سبب فصل و تعلق نفس به ماده

4. احوال ارواح پس از مرگ و رفت و آمد آنها به طور تناسخ در دنیا

5. ذکر مجامع و جایگاههای پاداش اعمال از جنت و دوزخ

6. چگونگی رهایی از دنیا و نشان دادن راهی که ما را به این مقصود می رساند. (88)

بیرونی در آثار دیگر خود از جمله «آثار الباقیه » و... به عقائد و آداب ملتهای گوناگون پرداخته است.

بیرونی در منطقه خوارزم در شهر «کاث » به دنیا آمد و بعد از حوادثی که در منطقه وی رخداد، به خراسان روی آورد و از آن جا به طبرستان رفت و از آن جا به گرگان. آثارالباقیه را در سال 391ه/1001م. در گرگان نگاشت، سپس به میهن خود بازگشت. آن گاه به دربار غزنویان به «غزنین » رفت و در 416ه/1025م. سال فتح سومنات به دیار هند رفت و زبان سانسکریت آموخت و سپس تحقیقات خود را درباره هند منتشر ساخت. (89)

شماری از دانشمندان نیز ،در هنگام گردش به خاطر نیازی که در سرزمینها و جایهای گوناگون احساس می کردند، به نگارش کتابهای عقیدتی پرداخته و از عقائد خویش دفاع می کردند.

تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی (م 672ه/1274م.) چنین است که دانشمندان شیعه و اهل سنت بر آن شرح و حاشیه نوشته اند.

علامه حلی (726ه/1326م.) از دیگر دانشمندان شیعه است که سفرهایی به جایهای گوناگون ایران داشته است. علامه کتاب «کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)» را در شهر سلطانیه برای سلطان محمدخدابنده نگاشت (90) و رساله «سعدیه » را، که خلاصه ای از اصول و فروع دین است، برای خواجه سعدالدین ساوجی وزیر غازان وخدابنده. (91)

و شماری از رساله ها و کتابهای خود را در پاسخ به شبهه هایی نگاشت که به گونه طبیعی در طول سفر با آن روبه رو شده بود.

سفرنامه ها

تمام سفرنامه ها گزارشهای جغرافیایی دارند و نویسندگان آنها، زمان رسیدن به شهرها را یاد می کنند و از آداب و رسوم مردم، بناهای دیده شده و... گزارش می دهند; اما در کتابهای جغرافیا که بر اساس گردشگری نگارش یافته، نویسنده پس از عنوان شهر، به شرح آن می پردازند و فاصله آن را با شهرهای دیگر گزارش می دهد. از آن جا که جهانگردان مسلمان بسیارند و سفرنامه های فراوانی به جای گذاشته اند ناگزیر، به شماری از آنها اشاره می کنیم و فقط در مواردی به شرح بیش تر می پردازیم.

1. سفرنامه احمدابن فضلان: وی در زمان المقتدربالله به منطقه بلغار رفت. آغاز سفر او صفر سال 309ه/921م. بوده و در 12محرم 310ه/922. به نزد پادشاه بلغارمی رسد. این سفرنامه درمجموعه ای از کتابهای خطی آستان قدس رضوی شناخته شد و پس از انتشار سید ابوالفضل طباطبایی آن را ترجمه کرده و این ترجمه تاکنون دوبار انتشار یافته است.

2. سفرنامه ابودلف، مسعربن مهلهل خزرجی ینبوعی: وی در مدینه متولد شد و در سالهای 331-301ه/942-913م. در دربار شاهزاده سامانی، ناصربن احمدبن اسماعیل به سر برد و در سال 331ه/942م. به هند سفر و از کشمیر، کابل، سیستان و مالابار و در سالهای 331 تا 343ه/942-964م. از شهرهای مختلف ایران دیدن کرد. (92) سفرنامه وی وجود دارد. او آنچه نزد عوام شهرت داشته در سفرنامه خود آورده است.

3. سفرنامه ابوالقاسم محمدبن حوقل نویسنده کتاب صورة الارض: این اثر به گونه کتابهای مسالک و ممالک است سفرهای وی نزدیک به سی سال طول کشید. او سفر خود را از مدینه السلام بغداد در روز پنجشنبه هفتم رمضان 331ه/943م. آغاز کرد و در تمام دنیای اسلام به گردش پرداخت و به تعبیر خودش برای هر منطقه ای تصویر و شکلی قرارداد که موضع و جایگاه آن مشخص باشد. (93) وی در سال 340ه/951م. اصطخری صاحب المسالک الممالک را ملاقات کرده است. زمان نگارش کتابش را سال 367ه/977م. دانسته اند. (94)

4. سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی (394-481ه/1004-1088م.):این اثر از مشهورترین سفرنامه ها به زبان فارسی است. ناصرخسرو سفرخود را در 23 شعبان 437ه/1045م. از مرو به جانب سرخس آغاز کرد و در روز سه شنبه 26 جمادی الاخری سال 444ه/1052م. به مدت شش سال و هفت ماه و 22 روز به پایان برد. از شهرهای ایران، مصر، سوریه، مکه و مدینه، بیت المقدس (95) و دیگر مناطق اسلامی دیدن کرد و گزارشهای مفیدی از این دیدارهای خود به جای گذاشت.

5. سفرنامه ابوالفتح کراجکی (م 4449ه/1057م.) صاحب کنزالفوائد: وی گزارشهای متفرقی از آن در کتاب خویش: کنزالفوائد داده که در مقدمه آن اشارت رفته است. ابن ابی طی حلبی، در شرح حال حسن بن بشربن علی بن بشر طرابلسی به آن اشاره کرده است. (96)

5. سفرنامه ابراهیم بن یعقوب طرطوشی (م:478ه/1085م.): سفرنامه وی «الاخبار المستقاة » نام دارد و به فرانسه و آلمان سفر کرده و قزوینی از کتاب وی گزارش داده است. (97)

6. سفرنامه ابوالقاسم، احمدبن سلیمان بن خلف تحبیبی اندلسی(493ه/1100م.). (98)

7. سفرنامه محمدبن رشد مالکی (520 595ه/1200م.) (99)

8. سفرنامه ابن جبیر ابوالحسن محمدبن جبیراندلسی (540-614ه/1145-1218م.) که در تاریخ 578ه/1183م. نگاشته شده و به تازگی ترجمه آن را آستان قدس رضوی منتشر کرده است.

9.سفرناممه محمدبن علی بن محمد انصاری به نام «عیون الاخبار» وی در این اثر، سفر خود را به سراسر سوریه، فلسطین و مصر در سالهای 585 ه/1142م. شرح کرده است. (100) وی در اسیوط مصر به مدت بیست سال قاضی بود و در سال 600ه/1204م. در همان جا درگذشت. (101)

10. سفرنامه شیخ ابوالحسن علی بن ابی بکر هروی به نام «الاشارات الی معرفة الزیارات ». این کتاب گزارش مختصری است از مکانهای زیارتی که شیخ هروی بازدید کرده و اظهار می دارد که بسیاری از آنچه که گذشتگان گفته اند از بین رفته است. او به شهرهای شام، عراق، خراسان، مغرب، یمن و شهرهای فرنگ و مصر و روم سفر کرده است. پادشاه فرنگ از او خواسته که در دیار وی بماند، ولی شیخ هروی نپذیرفته است او از زاهدانی است که بدون سرمایه و زاد و توشه به سیاحت پرداخته است و در سال 611ه/1215م. چشم از جهان فرو بسته است. (102)

11. سفرنامه نباتی (103) (م:636ه/1239م.).

12. سفرنامه ابومحمد عبدری (م:688ه/1289م.) اهل والنسیا که از سفر خود به سراسر آفریقای شمالی گزارشی نوشته است. او در سفر زیارتی خود به مکه و در بازگشت از این مسیر در گذشته است. (104)

13. سفرنامه های طیبی (105) (م:698ه/1299.).

14. سفرنامه تجانی (106) (م 708ه/1308م.).

15. سفرنامه محمدبن عمر بن محمدبن رشید فهری سبتی ادریسی (657-721ه/1259 1321م.) وی در سبته چشم به جهان گشود. (107) وواعظ مسجد اعظم غرناطه بود. وی در سال 683ه/1283م.سفری به مصر و شام و حرمین شریفین داشت و سفرنامه خود را «مل ء العیبة فیما جمع بطول الغیبة فی الرحلة الی مکة وطیبة » نام نهاد. (108) این کتاب در شش جلد تنظیم شده بود که ابن حجر به آن دست یافته و از آن بهره برده است.

16. سفرنامه شرف الدین ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن محمدبن ابراهیم لواتی طنجی، معروف به ابن بطوطه (703-777ه/1303-1376م.) با نام «تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار» از سفرنامه های معروف و مفصلی است که گزارشهایی درباره جهان دارد. او، سفرخود را در روز پنجشنبه دوم رجب 725ه/چهارم ژوئن 1325م. در بیست و دوسالگی از طنجه درمراکش آغاز کرد (109) و این سفرحدود سی سال طول کشید و آن گاه به مراکش بازگشت. (110)

17. سفرنامه عبدالرحمن ابن خلدون (م:808ه/1405م) صاحب مقدمه والعبر، از اندلس تا سمرقند بوده است. (111)

18. سفرنامه تقی الدین ابوعمرو عثمان بن عبدالرحمن معروف به ابن الصلاح شهرزوری (م:843ه/1440م.) که به شرق سفرنموده و در آن نکته های مهم و سودمندی است. (112)

19. عبدالرزاق کمال الدین بن اسحاق سمرقند (816-887ه/1413-1482م.) در هرات به دنیا آمد و در همان جا درگذشت. وی به عنوان سفیر به هندوستان رفت و پس از سه سال اقامت در شرق، کتاب «مطلع السعدین و مجمع البحرین » را نگاشت و در آن یافته های سفر خویش را گزارش داد. (113)

20. سفرنامه جلال الدین سیوطی (م:901ه/1496م.) به فیوم، مکه و دمیاطه. (114)

21. سفرنامه بدرالدین محمدبن رضی الدین غزی (م:984ه/1576م.) به منطقه روم که تقی الدین سبکی در طبقاتش از آن بسیار نقل می کند. (115)

سفرنامه های عصر صفوی

با تشکیل دولت صفویه (907-1148ه/1502-1736م.) ورود گردشگران فرنگی به حوزه جهان اسلام فراوان شد; چرا که غرب به پیشرفتهایی دست یافته بود و دنبال منابع درآمد می گشت. در این روزگار مسلمانان نیز سفرهای گوناگونی را به دیگر مناطق اسلامی داشته اند. ویژگی سفرنامه ها این دوران محدود بودن آنها به حج و یا برخی سرزمینهای اسلامی است. با تشکیل حکومتی شیعی در ایران علمای جبل عامل به این کشور هجرت کرده و گروهی از آنان سفرنامه هایی در این باره نگاشته اند. دیگر سفرنامه مربوط به سفر به هند، مکه و مدینه است و از آن جا که از این زمان به بعد، سفرنامه ها زیاد شده فقط به برخی از آنها اشاره می شود:

22. سفرنامه شیخ عزالدین حسین بن عبد الصمد الحارثی (م:984ه/ 1576) پدر شیخ بهائی که از جبل عامل به ایران آمده و مدتی قاضی شهر هرات بوده و در هجر بحرین از دنیا رفته است. (116)

23. سفرنامه شیخ محمدبن علی بن محمد حرعاملی عموی صاحب وسائل که در سال 1081ه/1670م. در گذشته است. (117)

24. سفرنامه سید علیخان مدنی شیرازی (م:1120ه/1707م) صاحب ریاض السالکین شرح صحیفه سجادیه که در سال 1075ه/1761م. آن را نگاشته و گزارشهای سفر خود را به هند همراه با نکته های ادبی ارائه کرده است، به نام: «سلوة الغریب و اسوة الادیب ». (118)

25. سفرنامه میرعبدالطیف خان شوشتری از 1190 تا 1216ه/1776-1801م. به نام «تحفة العام » که گزارشهایی از نواحی جنوبی ایران، شوش، عراق و هند آورده است.

سفرنامه های شعری

از قرن دهم به بعد شیوه خاصی در نگارش سفرنامه ها رایج گردید. شماری از کسانی که به گردشگری پرداخته بودند، شرح سفر خویش را در شعر ارائه دادند که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

1. شیخ نجیب الدین علی بن محمدبن مکی، شاگرد صاحب معالم (م:1011ه/1603م.) و شارح اثنی عشریه. وی در هنگام سفر به شهرهای یمن، حجاز، ایران، هندو عراق، خاطرات خویش را در قالب شعر می سروده که اشعار سفرنامه او به حدود 2500 بیت می رسد. (119)

2. رحلة الشتاء والصیف، عنوان سفرنامه سید مهدی بن علی بحرانی (م:1243ه/1827م.) به کاظمین است که آن را به نظم درآورده است. او سه سفرنامه دیگر نیز دارد:

الف. سفر به ناجیه

ب. سفر به حیره

ج. سفر به کوفه

3. سفرنامه حبیب بن طالب بغدادی، ساکن جبل عامل که طی اشعاری در سال 1263ه/1847م. نگاشته است. (120)

4. سفرنامه حج فقیه دانشمند حاج محمدبن حسن بن حاج محمد صالح (م:1336ه/1918م.) در هزار بیت. (121)

سفرنامه های زیادی از دوران قاجار به شهرهای فرنگ به جای مانده که یاد کرد آنها را لازم نمی دانیم.

غرب رفتگان عصر صفوی

بیش تر سفرنامه هایی که در عصر صفوی یاد کرده اند، از دانشمندان و علماء است که سفرهای محدودی داشته اند. با توجه به این که در آن زمان بسیاری از جهانگردان غربی به ایران می آمدند که برابر گزارشی از 147 سفرنامه جهانگردان فرانسوی در نیمه دوم سده هفده پنجاه ودو دوره آن درباره ایران بوده (122) . گزارش کم تری از سفر جهانگردان ایرانی به غرب دیده می شود. آیا ارتباط بین ایران و اروپا در عصر صفوی یک سویه بوده است؟ آیا کسانی که در سفرهای رسمی شرکت می کردند گزارشی از سفر خود ارائه نکرده اند؟ متاسفانه باید پذیرفت از گزارش سفرهای نمایندگان دولت ایران به غرب که شامل هلند، آلمان، انگلیس، پرتغال و حتی روسیه می شود، گزارشهای پراکنده ای در دست است و برابر نظر شماری از صاحب نظران، سفرنامه ای وجود ندارد به دو علت:

1. شماری از کسانی که به دنیای غرب و اروپا گام نهاده اند و می توانسته اند با گزارش پیشرفتهای اروپا مردم ایران را از آن بیاگاهانند، پس از بازگشت به ایران دچار مرگ ناگهانی شدند; زیرا از نظر دستگاه حکومتی ماموریت خویش را به درستی انجام نداده بودند. از جمله دنگیتربیک روملو بود که در سال 1021ه/1612م. به دربار فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا و پرتغال رفته بود. به محض ورود به ایران به فرمان شاه عباس مثله و به دار آویخته شد. و نقدعلی بیک که در سال 1036ه/1629م. به دربار انگلستان رفته بود، از ترس کیفر شاه در مسیر ازگشت خودکشی کرد و شاه عباس از این کار او خیلی خوشحال شد و گفت اگر چنین نمی کرد:

«بدن او را به شمار روزهای سال تکه تکه می کردم و آن را در بازار می سوزاندم.» (123)

از این روی، به نظر می رسد در زمان ارتباط گسترده ایران با دنیای غرب، شاهان مستبد با سفیران خود به شایستگی رفتار نمی کردند، تا کسی جرات کند و یا فرصت داشته باشد سفرنامه بنویسد و اوضاع آن مناطق را گزارش دهد.

2. شماری از ماموران ایران، در روزگار صفوی پس از سفر به اروپا، دین خود را تغییر می دادند و از بازگشت به ایران خودداری می ورزیدند، از جمله: امامقلی سلطان حق وردی و اوروج بیک بیات به سال 1011/1602م. در اسپانیا دست از عقائد تشیع خود برداشت و کیش کاتولیک را انتخاب کرد. از وی گزارشهایی درباره سفرش به اروپا به جای مانده که به نام پادشاه اسپانیا نگاشته است. (124)

به نظر می رسد این دو عامل که دور نیست با توطئه پنهانی ماموران غربی بوده، در ناکامی این سفرها مؤثر بوده است.

لازم به یادآوری است که شماری از مسیحیان نیز، در آن زمان درایران مسلمان شدند. (125)

جهانگردان غرب

در آن زمان که تمدن اسلام شکوفا و پررونق بود گزارشی از جهانگردان غرب درمحدوده جهان اسلام ثبت نشده است; زیرا غربیان در دوران توحش قرون وسطایی به سر می بردند و دانشمندان غیرمسلمانی که درمحدوده امپراتوری اسلامی بودند، جذب دستگاه خلافت و حکومت می شدند. بسیاری از شخصیتها و خاندانهای مؤثر و دارای موقعیت در اسلام، سابقه علمی غیر اسلامی دارند. گروهی از آنان پس از ورود به حوزه خلافت اسلامی مسلمان می شدند و یا فرزندان آنان اسلام را انتخاب می کردند. خاندان برامکه، پدر ابن خردادبه ، خاندان نوبخت و خاندانهای با نفوذ دیگر از جمله اینان بودند. حتی افرادی مانندابن مقفع که به نظر می رسد اسلام را نیز نپذیرفته بودند، در دارالترجمه خلافت به کار می پرداختند و اشخاصی مانند ابن میمون که یهودی بود، تمام کتابهای خویش را به عربی نگاشت و جزو دانشمندان جهان اسلام به شمار می آید. (126)

واین نشانه عظمت تمدن است که می تواند نیروهای گوناگون را با عقائد مختلف جذب کند. از این روست که ما تا قرن ششم هجری گزارشی دقیق از جهانگردان غربی در حوزه اسلام نمی یابیم، گرچه به نظرمی رسد افرادی از کشورهای غیرمسلمان اروپا به اندلس سفرکرده و به سیر و سیاحت می پرداخته اند. سفر جهانگردان اروپایی غیرمسلمان به سرزمینهای اسلامی در آغاز جنبه پژوهشی داشته است و افراد به خاطر آگاهی از وضعیت اقلیتهای مذهبی و مراکز مربوط به آنها به گردشگری در دنیای اسلام پرداخته اند; اما به مرور که دنیای غرب رو به رشد علمی و اقتصادی نهاد و جهان اسلام به رکود گرایید، با هجوم جهانگردان غربی به جهان اسلام روبه رو می شویم.

هدفهای گردشگران غرب

جهانگردان غرب، به ظاهر هدف خود را دیدار از کشورهایی معرفی می کردند که دارای سابقه تمدن کهن هستند و اظهار می کردند که می خواهند با دانش، فرهنگ و آداب این ملل متمدن آشنا شوند; اما در واقع هدفها و انگیزه های دیگری را نیز دنبال می کرده اند که مهم ترین آنها عبارتند از:

1. تبلیغات مذهبی.

2. بهره وری سیاسی.

3. کسب منافع تجاری و امتیازات اقتصادی.

4. فراهم آوردن زمینه لازم اجتماعی و سیاسی برای صدور فرهنگ و کالاهای خود. (127)

برای آگاهی از انگیزه های مذهبی آنان توجه به این نکته کافی است که نخستین دستگاه چاپ که به سال 1048ه/1638م. به ایران آورده شد، از آن ارامنه بود و نخستین کتابی که چاپ کردند، کتاب مقدسی از آنان بود. (128) یعنی دنیای مسیحیت برای پیشرفت کار خویش از ابزار پیشرفته سود می بردند. در حالی که نخستین چاپخانه دولتی ایران پس از سال 1234ه/1819م. توسط میرزا صالح در تبریز به کار گرفته شد. (129)

باید توجه داشت که ماموریت جهانگردان غربی ویژه موارد بالا نبود بلکه در موارد بسیاری آنها به خاطر ماموریتهای ویژه به کشورهای اسلامی سفر می کردند. ایجاد مذهب وهابیت در میان اهل سنت و بهائیت در بین شیعیان از این گونه است.

گروههای گردشگر غربی

از هدفهای آنان که بگذریم، سفر اروپاییان به جهان اسلام، به دلیلها و علاقه های گوناگون و در شکل هیاتهای جورواجور انجام می پذیرفت.

1. تجار: شماری از جهانگردان تجار بودند، از این روی مخارج سفر، کارهای دستی و کالا برای آنان اهمیت بیش تر داشته و در گزارشهای خویش توجه به مسائل اقتصادی داشته اند. گروهی از این تاجران، توجه ویژه ای به اقلیتهای مذهبی در جای جای سرزمینهای اسلامی داشته و آمار دقیقی از آنها ارائه داده اند.

2. فرستادگان رسمی: توجه و دقت این گروه بیش تر به تشریفات رسمی بوده است و درباره شهر سازی، شرایط سفر و آداب و رسوم کشور مطالبی نگاشته اند و گاهی، با آنچه در کشور خود دیده بودند، مقایسه می کنند. جهانگردان آلمانی از این دسته اند.

3. نجبا و دانشمندان: اینان به خاطرماجراجویی، تفریح و یا تحقیق، به شرق مسافرت می کردند. بیش تر گزارشها و آگاهیهای جغرافیایی، علوم تاریخی، هنر، تشریح رسوم و مذاهب و قبایل و زبان ایران در عصر صفوی و زمانهای دیگر از تلاش اینان سرچشمه می گیرد.

4. هیاتهای مذهبی:شماری از جهانگردان را هیاتهای مذهبی تشکیل می دادند که نوشته های آنها درباره تجارت، ساختار اقتصادی کشور و مذاهب سرزمین اسلام است و بررسی ابزاری که برای گسترش تلاشهای آنها لازم است.

5. نیروهای متخصص: شماری از گردشگران را نیروهای متخصص و گاه آشنا به امور نظامی تشکیل می دادند. همین تخصصها آنها را به قلب دربارها می برد و دور نیست که این دسته هدفهای سیاسی پنهانی نیز در سر داشتند.

اینک به گزارشی از سفر جهانگردان غرب به جهان اسلام و بویژه ایران می پردازیم، تا سیر فراز و فرود گردشگری و رمز آن نیز که در پیوند با تمدن و پیشرفت است، روشن گردد و با توجه به این که منابع ما بیش تر مربوط به ایران است، نام کسانی آورده می شود که به ایران آمده اند و ممکن است گردشگری در دیگر مناطق اسلامی نیز داشته باشند.

نخستین جهانگردان غرب در دوره اسلامی

نخستین جهانگرد غربی که در دوران تمدن اسلامی، به ایران و کشورهای اسلامی سفر کرده، بنیامین بن جناح، از اهالی تودلای اسپانیاست. وی در بین سالهای 560 تا 569ه/1165-1174م. در شرق به سیر و سیاحت پرداخته است. او، مردی تاجر پیشه از یهودان اندلس بوده است. او دوست داشته در شهرهای عالم سیر کند و در هر شهری با برادران یهودی خود و اوضاع آنان آشنا گردد. بنیامین سفر خود را از بارسلون آغاز کرده و عراق را در زمان خلیفه عباسی المستنجد بالله (خلافت 555-566ه/1160-1170م. ) دیده بوده است جالب این است درگزارشی که از قدس دارد، تنها یک یهودی در آن شهر سکونت داشته است. (130)

دیدار او از ایران به روزگار حکومت سلجوقیان بوده است او ضمن دیدار با جوامع کلیمی به کار تجارت نیز، می پرداخته است. بنیامین پس از دیدار از شوش و چند شهر دیگر در غرب ایران، به هندوستان می رود. او نخستین جهانگرد غربی است که بعد از دوران باستان درباره منطقه خلیج فارس مطالبی از خود به جای گذاشته است. بنیامین درباره شهر همدان ومعبدی که در آن استر و مردخای مدفون است، توضیحاتی ارائه داده است. (131)

در ردیف وی می توان از خاخام موسی پتاچیاد، یاد کنیم که در فاصله سالهای 576-582ه/ 1181-1187م. از زادگاه خود شهر پراگ چکسلواکی، سفر را آغاز کرده و از راه لهستان و روسیه به غرب ایران سفر آمده و درباره آرامگاه دانیال نبی و شوش گزارشی ارائه کرده است. (132)

جهانگردان خارجی از قرن هفتم به بعد

حضور گردشگران غربی در منطقه اسلامی و ایران، گذشته از هدفهای استعماری، به پیشینه تمدن کهن و اسلامی بستگی دارد. در این جا مناسب است فهرست مختصری از جهانگردانی که در قرن هفتم تا قرن دوازدهم به ایران آمده اند ارائه دهیم تا کسانی که بخواهند در این برهه تاریخی به تحقیق بیش تر بپردازند به آن مراجعه کند.

1. مارکوپولو، جهانگرد معروف ونیزی در سال 669ه/1271م. با پدر و عموی خود از شهرهای ایران مانند تبریز، سلطانیه، ساوه و کاشان دیدن کرده است. (133)

2. حیوانی دمونته کورنیو، در سالهای 688-692ه/1289-1293م. مقارن با آخرین سالهای سلطنت ارغون به ایران آمده است.

3. ایکولده دامونته کروچه، قبل از سال 690ه/1291م. به سفر پرداخته است.

4. او دوریکو داپور دنون، مابین سالهای 716-718ه/1316-1318م. به روزگار فرمانروایی سلطان ابوسعید خان بهادر، آخرین فرمانروای سلسله ایلخانان بزرگ مغول به ایران سفر داشته است.

5. فریرجوردانوس، سیاح دیگری است که مابین سالهای 721-731ه/ 1321-1331م. به ایران سفر داشته است.

6. جیوانی دامار یونولی، نیز در فاصله سالهای 748-754ه/1347-1353م. در دوران حکومت ایلخانان کوچک از ایران دیدن کرده است. (134)

7. سفرنامه کلاویخو، سفیر پادشاه اسپانیا در دربار تیمور نوشته سال 806-809ه/1403-1406م. وی از اسپانیا به ایران آمده و از شمال غربی تا اقصی ناحیه شمال شرقی ایران را پیموده و از اوضاع اجتماعی، اداری و سیاسی ایران را در دوران تیمور گزارش داده است. (135) این سفرنامه، توسط مسعود رجب نیا، ترجمه شده است.

8. سفرنامه آمبروسیوکنتارینی که از سوی دولت ایتالیا و در جهت خدمت به مسیحیت و پیشرفت آن به دربار اوزن حسن، از پادشاهان آق قویونلو می آید و او را تشویق می کند با دولت عثمانی بجنگد و پس از آن ایران را ترک می کند و گزارش سفرخود را که از 1473 تا 1477م/877 تا 881ه. طول کشیده است در سفرنامه خود می آورد. (136)

9. سفرنامه ونیزیان در ایران، نوشته پنج سوداگر ونیزی در زمان آق قویونلوها (اوزن حسن)، ترجمه منوچهر امیری.

جهانگردان غربی عصر صفوی

عصر صفویه دوران درخشانی از تمدن اسلامی، پس از حمله مغول است. آثار به جای مانده از آن زمان بسیار است، و با این که برخی از آثار دوران صفویه را کارگزاران ناشایست قاجار از بین بردند. آوازه امپراتوری دولت ایران، و مقابله آن با دولت عثمانی سبب شد که دولتهای اروپایی به آن توجه خاص داشته باشند و بیش تر دولتهای مطرح اروپا، سفیر و یا نماینده به ایران اعزام کنند و گروهی نیز برای تجارت، که در آن زمان در ایران رونق داشت، به این کشور سفر کرده اند. و بیش ترین سفرهای اروپاییان مربوط به این عصر است که از دوران طلایی تمدن اسلامی است. البته شماری از اینان که سفرنامه نگاشته اند سفیر و یا مبلغ مذهبی بوده اند:

1. وینچنتود الساندری: از فرستادگان ونیزی بود که در سالهای 982-977ه/ 1574-1571م. در ایران به سر می برده است گزارش او شرح کاملی از دربار شاه طهماسب اول است. اطلاعات جالبی درباره نواحی و ممالک ایران، محصولات، خلق و خوی مردم، شخص شاه، وضع حکومت و دربار، چگونگی آداب و عادات و رسوم حاکم بر ایران، شیوه اداره دستگاه دادگستری و حکومت ایران در اختیار می گذارد.

2. ژرژتکناندرفن گابل: شاه عباس کبیر در سال 1007ه/1599م. آنتونی شرلی را همراه با یکی از درباریان خود به نام حسینعلی بیک به سفارتی مامور کرد.

تکناندر در گزارش خود ضمن توصیف مراسم بارعام و تشریفات دربار، به ذکر انگیزه های دشمنی ایران با ترکان می پردازد.

3. سفرنامه پیترودلاواله: وی از 4 ژانویه 1617 تا ژانویه 1623م/1026 1032ه. در ایران بوده است و پس از آن به هند می رود و در سال 1035ه/ 1626م. به ایتالیا باز می گردد.

4. دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا: به عنوان سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا در سال 1598/ 1621م. به دربار شاه عباس اول آمده و اقامت او در دربار ایران دو سال به درازا کشیده است.

5. آدام اولئاریوس: در سال 1053ه/1643م. از هامبورگ حرکت می کند و بعد از سفر به روسیه به ایران می آید دفتر چهارم سفرنامه وی مربوط به ایران است.

6. ژان شاردن: جهانگرد فرانسوی است که در سال 1075ه/1664م. گذری به ایران داشته و در زمان شاه عباس دوم به ایران آمده و شش سال در اصفهان مانده و به سال 1670م/1081ه. به پاریس بازگشته است. سپس باجواهرات گرانبها به اصفهان آمده و سه سال اقامت گزیده و سال 1088ه/1677م. به اروپا بازگشته است. ترجمه جدیدی از سفرنامه وی توسط اقبال یغمائی انجام گرفته است.

7. ژان باتیست تاورنیه: از بزرگترین سیاحان قرن هفدهم میلادی است. وی بین سالهای 1041-1079ه/1634-1668م. شش سفر به مشرق داشته و در تمام آنها به ایران سفر نموده است.

8. انگلبرت کمپفر: پزشک و دانشمندی بوده که با فرستادگان سوتوی در سال 1683م. عازم دربار شاه سلیمان شده است. هیات همراه او در 29 مارس 1984م/1085ه. به اصفهان رسیده اند. این سفرنامه توسط کیکاووس جهانداری ترجمه شده است.

9. سفرنامه سانسون: وی مبلغی مسیحی بوده که در زمان شاه سلیمان صفوی حکومت (1077-1105ه/1666-1694م.) برای ترویج دین مسیح به ایران آمده است. او، به اقتضاء شغلش گزارشهای جالبی از موقعیت و مناصب روحانیون ایران ارائه داده است.

10. سفرنامه کروسینسکی: کشیش لهستانی که در زمان حمله افغانها به ایران و سقوط سلسله صفوی در سال 1135ه/1722م. در ایران بوده است. کروسینسکی به عنوان پزشک دربار محمود افغان بوده و پس از روی کار آمدن اشرف افغان، همراه هیاتی در بهار 1138ه/1725م. ایران را از راه ترکیه ترک گفته و به اروپا رفته است. (137) کمپفر در آغاز سفرنامه خود با اشاره به دوران باستانی ایران و عصر سلجوقیان درباره دوران صفویه می نویسد:

«ایران امروز; یعنی در دوره فرمانروائی صفویه نیز به همان درجه اهمیت دارد و به همان مقدار شکوفان و آشتی خواه است که در گذشته بود. قدرتی است مقهور نشده که هراس در دل شرقیان افکنده و همه جهانیان را به اعجاب واداشته است.» (138)

با تسلط افغانها بر ایران هرج و مرج و ناامنی بر کشور حکم فرما می شود و وحدت ملی که در زمان پادشاهان صفویه ایجاد شده بوده از بین می رود. دولت افشاریه که با فعالیتها و مبارزات سخت نادرشاه (1148-1160ه/1736-1747م.) نوعی ثبات و وحدت ملی ایجاد کرده بوده، دوام چندانی نمی یابد. (139) دولت زندیه نیز که در جنوب ایران تشکیل شده است، متزلزل بود و در مجموع کم تر از 50 سال حکومت کرد. (140) در نتیجه این بی ثباتی حضورجهانگردان خارجی در ایران کم شده است و گزارشهای اندکی از سیاحان اروپائی در این برهه از تاریخ ایران داریم. با استقرار حکومت قاجار در سال 1193ه/1779م. و انتقال پایتخت به تهران در سال 1200ه/1786م. (141) یک نوع ثبات و امنیت در ایران ایجاد می شود. از این زمان به بعد حضور سیاحان اروپائی که برخی افسر نیز بوده اند، بیش تر می شود که گزارش آن از محدوده این مقال خارج است.

نتیجه

از آنچه گذشت نتیجه ها و فایده های گوناگونی به دست می آید:

1. پیوندی ژرف میان تمدن و جهانگردی است. گردشگری را می توان از شاخصه های توسعه و تمدن دانست. کشورهایی که از رشد بالایی برخوردارند، جهانگردان بیش تری دارند و ملتی که در ضعف و فقر به سر می برد گردشگران کم تری دارد.

2. گردشگری نقش زیادی در انتقال دانشها و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی دارد. چنانچه ملتی خودباخته باشد، از فرهنگ بیگانگان متاثر می شود; اما اگر خود از فرهنگ پرمایه و سرشاری برخوردار باشد و به خودباوری رسیده باشد، می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد.

3. لازمه رشد صنعت گردشگری در کشورهایی که جاذبه های سیاحتی دارند، ثبات و امنیت است. برای جذب گردشگر، لازم است بستری آرام و مطمئن فراهم شود و بر آن تاکید و تبلیغ گردد. دیده شد که در دوران ناامنی، جهانگردان کم تری به ایران سفر کرده اند.

4. گردشگران مسلمان، به طور کلی در سفرهای خود انگیزه های مثبت داشته اند و برای کسب دانش و تعالی آن تلاش می ورزیده اند. در برابر شماری از جهانگردان غرب هدفهای سیاسی را دنبال می کرده اند و در جهت ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان تلاش داشته اند; از این روی، امروزه نباید از هدفهای سیاسی آنان غافل بود.

5. فقیهان و دانشمندانی که به گردشگری پرداخته اند، دیدگاهها ی آنان از ژرفا و پختگی بیش تری برخوردار است و با شبهه های مخالفان و پاسخ آنها آشنایی بیش تری دارند.

6. در گردشگری از پیامدهای ناخوش آیند احتمالی آن نباید غافل بود. باید با هوشیاری عمل کرد و جهانگردان را با فرهنگ ملی، اسلامی خود آشنا ساخت و باید دقت کرد که حضور آنان زمینه ای برای بی هویتی در جامعه نباشد و فرهنگ خاصی را گسترش ندهند.

پی نوشتها:

1. «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری » آدم متز، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، 160/9، امیرکبیر، تهران.

2. «تاریخ تمدن »، ویل دورانت، ج 1/4، انتشارات علمی، فرهنگی، وی درباره وحدت می نویسد:

«شاید لازم باشد که درمیان مردم در عقاید اساسی و ایمان به غیب و به چیزی که کمال مطلوب است وحدتی ایجاد شود، چه در این صورت پیروی از اصول اخلاقی از مرحله سنجش میان نفع و ضرر کار، تجاوز می کند و به مرحله عبادت در می آید.»

3. «گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی » فؤاد سزگین، ترجمه: محمد رضا عطائی 210/، آستان قدس.

4. «تاریخ تمدن »، ارنولد توین بی، ترجمه یعقوب آژند661/، 573، انتشارات مولی.

5.«فرهنگ معین »، ج 5/1030 1031، امیر کبیر.

6. «گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی »208/.

7. مجله «پیام یونسکو» انتشار مهر 1371 شماره 259/40 مقاله، مکتب تولدو، عبدالرحمن بدوی.

8. همان مدرک 27/.

9. «سلسله های اسلامی » کلیفور دادموند بوسورت، ترجمه: فریدون بدره ای 306/، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران.

10. سوره «عنکبوت »، آیه 20; «روم »، آیه 42; «نحل »، آیه 36; «نمل »، آیه 69; «انعام »، آیه 11; «آل عمران »، آیه 137.

11. سوره «یوسف »، آیه 109; »روم »، آیه 9; «فاطر»، آیه 44; «غافر»، آیه 21، 82; «محمد»، آیه 10.

12. سوره «حج »، آیه 46.

13. سوره «آل عمران »، آیه 137.

14. «کشف الظنون »، ج 46/.

15. «مسالک و ممالک »، ابن خردادبه، ترجمه دکتر حسین قره چانلو82/، نشر نو، تهران.

16. همان مدرک 139/.

17. «تاریخ تمدن » دکتر شریعتی، ج 1/56; مجموعه آثار11/.

18. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی »ج 4/5.

19. «نهاد آموزش اسلامی »، دکتر منیرالدین احمد، ترجمه محمد حسین ساکت 19/، آستان قدس رضوی.

20. مجله «پیام یونسکو» شماره 259/37.

21. «الذریعه »، آقا بزرگ تهرانی، ج 10/165، دار الاضواء.

22. «معانی الاخبار»، شیخ صدوق 9/، مقدمه ربانی شیرازی 19/ 25.

23. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی »، ج 4/294 292.

24. «تاریخ التراث العربی »، فواد سزگین، ج 4 فی العقائدوالتصرف 137/، 138، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم.

25. «سفرنامه ابن فضلان »، ترجمه سید ابوالفضل طباطبائی، چاپ دوم انتشارات شرق، تهران.

26. «معجم البلدان »، یاقوت حموی، ج 160/486، دار احیاء التراث العربی.

27. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی »، ج 4/403.

28. مجله «نامه فرهنگ »، شماره 9/163، 166.

29. «نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب »، دکتر عبدالهادی حائری 164/، امیرکبیر، تهران.

30. «جهان اسلام »، مرتضی اسعدی، ج 1/285.

31. «کارنامه اسلام »، عبدالحسین زرین کوب 76/، امیرکبیر، تهران.

32. «نفائس الفنون فی عرایس العیون »، علامه شمس الدین آملی، تحقیق شعرانی، ج 3/475.

33. «فهرست ابن ندیم »، مترجم 248/.

34. همان مدرک 245/; «دائرة المعارف بزرگ اسلامی »، ج 3/410.

35. «فهرست ابن ندیم »174/; «معجم الادباء»، یاقوت حموی، ج 3/7، دارالفکر، بیروت.

36. «فهرست ابن ندیم »246/; «معجم الادباء»، ج 3/98، 99.

37. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»، دکتر نفیس احمد، ترجمه حسن لاهوتی 37/، آستان قدس رضوی.

38. «فهرست ابن ندیم »228/; «معجم الادباء»، یاقوت حموی، ج 4/190، 192.

39. «المسالک والممالک »، ابواسحق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، تحقیق دکتر محمد جابر عبدالعال حسینی، الجمهوریة العربیة المتحده، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدالله تستری 93/، به کوشش ایرج افشار، 1373.

40. همان مدرک 119/.

21. «مسالک و ممالک »، ابن خرداد به 136/.

42. «کشف الظنون »، ج 2/1127.

43. «الاعلام » خیرالدین زرکلی، ج 6/199، دارالعلم للملایین، بیروت.

44. «مقالات قزوینی »، ج 2/688 به نقل از «تحفة الالباب »110/.

45. «کشف الظنون »، ج 2/1127.

46. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»49/.

47. «عجایب المخلوت »، قزوینی، فارسی همراه با تصاویر گوناگون، چاپ سنگی.

48. «کشف الظنون »، ج 2/1936.

49. این کتاب توسط سید حمید طبیبیان ترجمه و در سال 1357 منتشر شده است.

50. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»56/.

61. «تاریخ ادبیات ایران »، ذبیح الله صفا، ج 1/618، انتشارات امیرکبیر.

52. «کشف الظنون »، ج 2/126.

53. این کتاب توسط مرحوم محمد آیتی ترجمه و منتشر شده است.

54. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»32/.

55. همان مدرک 34/.

56. «کتاب البلدان » ابوعبدالله محمدبن محمدبن اسحاق همدانی، تحقیق یوسف الهادی 200/، 531، عالم الکتب بیروت، چاپ جدید 1416ه/1996م. بخش مربوط به ایران از کتاب «مختصر البلدان » توسط ح.مسعود به فارسی ترجمه شده است.

57. «تاریخ قم »، حسن بن محمد قمی، تحقیق مدرسی 23/.

58. «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم »، ترجمه دکتر علینقی منزوی.

59. «تقویم البلدان »، ترجمه عبدالمحمد آیتی، 1349.

60. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»52/، 53.

61. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی » ج 1/106، آثار البلاد.

63. «التنبیه والاشراف »، مسعودی،30/.

64. «رسائل اخوان الصفا»، ج 1/158،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

65. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»49/.

66. همان مدرک 51/.

67. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی »، ج 7/26.

68. «جغرافیای حافظ ابرو»، تحقیق صادق سجادی، ج 1/50، نشر میراث مکتوب.

69. همان مدرک، مقدمه 17/.

70. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»51/.

71. «الاعلام »، ج 76/24.

72. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»/ 55.

73. همان مدرک 41/.

74. «کشف الظنون »، ج 2/1834.

75. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3/553.

76. «تاریخ التراث العربی »، ج 2 التدوین التاریخی 177/.

77. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»38/.

78. «التنبیه والاشراف »44/.

79. «مروج الذهب »، مسعودی، ج 4/408.

80. «تاریخ التراث العربی »، ج 2، التدوین التاریخی 187/.

81. «آفرینش و تاریخ »، ترجمه «البدء والتاریخ »، مترجم محمد رضا شفیعی کدکنی 44/ تا 47.

82. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی » ج 2/723 732.

83. «التاریخ التراث العربی »، ج 2، التدوین التاریخی 88/.

84. «نهاد آموزش اسلامی » دکتر منیرالدین احمد، مترجم محمد حسین ساکت 31/ 32، آستان قدس رضوی.

85. «سیری در سفرنامه ها» فواد فاروقی 23/، مؤسسه مطبوعاتی عطائی.

86. «سفرنامه ابن بطوطه »، ترجمه علی موحد، ج 1/441، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.

87. «سفرنامه ابن فضلان »82/.

88. «تحقیق ماللهند»، ابوریحان بیرونی، ترجمه قسمت فلسفه، اکبر دانا سرشت 7/، انتشارات ابن سینا.

89. «دائرة المعارف تشیع » ،ج 2/576 575; «خدمات مسلمانان به جغرافیا»42/.

90. «ارشادالاذهان » ج 1/99، مؤسسه نشر اسلامی، قم.

91. همان مدرک 92/.

92. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»36/.

93. «صورة الارض » ابوالقاسم بن حوقل نصیبی،3/، دار صادر، بیروت.

94. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»38/.

95. «سفرنامه ناصر خسرو»، با تصحیح و تعلیق دکترمحمد دبیرسیاقی/پانزده، کتابفروشی زوار.

96. «الذریعه »، ج 10/165.

97. «دائرة المعارف الاسلامیه »، ج 7/22، 25.

98. «معجم المؤلفین »، عمررضا کحاله، ج 1/237; «کشف الظنون » ج 1/836.

99. «کشف الظنون »، ج 1/835.

100. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»56/.

101. «معجم المؤلفین » ج 11/59.

102. «کشف الظنون » ج 1/96; «موسوعة العتبات » قسم المکه، ج 2/147، مؤسسه اعلمی بیروت; «دائرة المعارف الاسلامیه »، ج 7/30.

103. «دائرة المعارف الاسلامیه »، ج 7/30.

104.همان مدرک 30/.

105. همان مدرک 30/.

106. همان مدرک 30/.

107. «الاعلام » ، زرکلی، ج 6/314.

108. «کشف الظنون » ج 1/836.

109. «سفرنامه ابن بطوطه »، ترجمه، محمد علی موحد ج 1/6، سازمان انتشارات علمی و فرهنگی.

110. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»50/.

111. «کشف الظنون »، ج 1/835; «الذریعه »، ج 10/165.

112. «کشف الظنون »،ج 1/835.

113. «خدمات مسلمانان به جغرافیا»61/.

114. «کشف الظنون »، ج 1/836; «الذریعه » ج 10/165.

115. همان مدرک.

116. «الذریعه » ج 10/167.

117. همان مدرک.

118. همان مدرک، ج 12/1224.

119. «الذریعه »، ج 10/167.

120. همان مدرک.

121. همان مدرک 170/.

122. «نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران...»111/.

123. همان مدرک 159/.

124. «همان مدرک »160/.

125. «سفرنامه شاردن »، ترجمه اقبال یغمائی، ج 2/619، انتشارات توس، تهران.

126. دائرة المعارف بزرگ اسلامی »، ج 4/2.

127. «سیری در سفرنامه ها»12/.

128. «نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران »، دکتر عبدالهادی حائری 150/، امیرکبیر.

129. همان مدرک 312/.

130. «موسوعة العتبات المقدسه »، جعفر خلیلی، ج 5/147، قسم القدس، ج 2.

131. «مسافران تاریخ »، مسعود نوربخش 59/; «فرهنگ معین »، ج 5/135، نشر جیران.

132. همان مدرک 59/.

133. «مسافران تاریخ »87/; «فرهنگ معین » ج 5/358.

134. «مسافران تاریخ »91/، 92، 93. چاپ دوم این کتاب با عنوان «با کاروان تاریخ » منتشر شده است.

135. «فرهنگ معین »، ج 5/767; ج 6/1586.

136. «سیری در سفرنامه ها»36/.

137. «نظام حکومت ایران در دوران اسلامی »، دکترغلامرضا ورهرام 170/ 188، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

138. «سفرنامه کمپفر» نوشته انگلبرت کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، 13/، خوارزمی.

139. «سلسله های اسلامی »260/.

140. همان مدرک 263/.

141. همان مدرک 265/.

یادآوری: در برابرسازی سالهای هجری و میلادی، از کتاب «تقویم و تقویم نگاری در تاریخ »، نوشته: دکتر ابوالفضل نبئی، استفاده شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان