ماهان شبکه ایرانیان

کلیات بُسحق

بسحق اطعمه شیرازی، ادیب و طنزپرداز نامی سده نهم هجری، و مهمترین محور معنایی آثار او وصف اطعمه است. کلیات او به تصحیح دکتر منصور رستگار فسائی، در سال ۱۳۸۲ در تهران (مرکز نشر میراث مکتوب با همکاری بنیاد فارس شناسی) چاپ شده، و این گفتار موجز، معرّفی این چاپ از کلیات وی، و نیز در بردارنده نکاتی از شعرهای بسحق اطعمه شیرازی است

چکیده

بسحق اطعمه شیرازی، ادیب و طنزپرداز نامی سده نهم هجری، و مهمترین محور معنایی آثار او وصف اطعمه است. کلیات او به تصحیح دکتر منصور رستگار فسائی، در سال 1382 در تهران (مرکز نشر میراث مکتوب با همکاری بنیاد فارس شناسی) چاپ شده، و این گفتار موجز، معرّفی این چاپ از کلیات وی، و نیز در بردارنده نکاتی از شعرهای بسحق اطعمه شیرازی است. نویسنده گفتار، بر آن است که طنزهای بسحق، راویِ قصّه شکمهای گرسنه و چشمان حسرتبار مردم آن روزگار و آثار وی، حاویِ مواد تاریخ اجتماعی است که گذشته هایی از زندگی واقعی مردم را منعکس می کنند.

بُسحق شیرازی (متوفی 827 ه . ق) یک نسل پس از حافظ می زیسته، میان ادیب ظریف و طنزپرداز و شاعر عامی نوسان دارد. ما در عربی هم شاعرانی داریم که از محترفه بوده اند یا از زبان پیشه وران حرف می زده اند با تأخیری یکی دو قرنه، بسحق اطعمه و نظام البسه همان نقش را در ادب فارسی ایفا کرده اند1.

البته بسحق عامی نبوده بلکه ادیبی درس خوانده و زحمت کشیده بوده ولی در بیان اصطلاحات و واژگان و حتی سلیقه ها و آرزوها و گاه اعتراضات و نیش و کنایه ها در واقع سخنگوی عوام است و مانند شاعر مردمی و مشروطه خواه سیداشرف گیلانی در قرن اخیر که ضمن توصیف میوه ها و خوراکیها خصوصا فسنجان حرفهای خود را می زند. بسحق هم البته پوشیده تر ولی مسلما با عمد و قصد از قول شکمهای گرسنه و چشمان حسرتبار فقرا درد دلها دارد.

طشت حلوا چه بری از پی نعشم فردا کاین دم از گرسنگی طشت من از بام افتاد
چه رستم چه بیژن چه این و چه آن دوانند و سرگشته از بهر نان

بیهوده نیست که نخستین ناشر دیوان بسحق، میرزا حبیب اصفهانی از ادیبان متجدّد و منتقد قرن گذشته است. میرزا حبیب که خود نثر نویسی هنرمند و دانشوری آگاه است متوجه جنبه مردمی و انتقادی دیوان بسحق بوده است. بسحق شخصا خود را عدیل عبیدزاکانی که از قضا معاصر هم بوده اند می داند هر چند به نحوی با او فاصله می گیرد و لطیفه ای هم بارش می کند: سخن این ضعیف با شعر او [= عبید] مناسبتی بغایت عجیب و غریب دارد و اگر خواهی که این مناسبت معلوم فرمائی چنان تصور کن که شاعران، شعری که گفته اند همچون خانه ای بوده که مبرز و مطبخ نداشت... عبیدمبرز را بنا کرد و این فقیر حقیر مطبخ برافراشت... الخ» (ص 292). البته عبید آنجا که طنز و نه هزل می آفریند بی نظیر است.

از خصوصیات بسحق این است که علاوه بر نظیره گویی و نقیضه گویی برای معروفترین اشعار، رسالات نثر نمکین و شیوا و پرنکته ایضا در مضمون اغذیه و اطعمه دارد و در این شیوه نثر نویسی هم تابع عبید است.

دکتر منصور رستگار فسایی بر اساس نسخه های خطی معتبر و همچنین با نظر به نسخه های چاپی این نشر تازه را که بهترین چاپ کلیات بسحق است ترتیب داده اند و مشکلات دیوان بسحق را مراجعه به منابع متعدد و تحقیقات و تتبعات پرمایه حل کرده اند که اهل تحقیق ارزش این کار را درمی یابد. دیگر از مشکلات دیوان بسحق، «شیرازیات» آن است که محقق محترم در حلّ آنها نیز کوشش به عمل آورده اند.

صرف نظر از خواندنی بودن و مشغول کننده و فکاهی بودن اثر، می بایست توجه داشت که این اثر به نوعی حاوی مواد تاریخ اجتماعی است که گذشته هایی از زندگی واقعی مردم را منعکس می سازد. محقق محترم برای نمونه نمایه غذاها در آن عصر را استخراج کرده اند (315 به بعد).

بسحق به توصیف و تشبیه و استعاره پردازی بسنده نکرده، بلکه در لفافه طنز، بعضی نامداران زمان همچون شاه نعمت الله ولی را مورد تعریض قرار داده، چنانکه مشهور است شاه نعمت الله سروده بود:

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

حافظ با تلمیح به آن گفته:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُود که گوشه چشمی به ما کنند

بسحق مطلب را از آسمان به زمین کشیده:

گیپا پزان سَحَرْ که سرِ کلّه واکنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند2

خود شاه نعمت الله می دانست که بسحق مردی است اهل معرفت لذا با اشاره به نقیضه دیگر بسحق بر وی، روزی از او پرسید: «رشته لاک معرفت شمائید؟» بسحق گفت: دیگران از «الله» سخن می گویند و ما از «نعمت الله»!

بسحق در نثر خود که دستش بازتر است از کثیف بودن خوراکیهای بازاری از فقر و فلاکت مردم که با چیزهای ارزان و کم خاصیت شکم می انباشتند یاد می کند که یادآور «تعریفات» عبید زاکانی است:

لورک: دوغی که کُردان بجوشانند و سگان حشمی چند نوبت دهن در آن کنند و بوی روغن در آن نشنوند!

الکشکینه: گندم پخته ای که در آفتاب نهند تا ترش شود و کلاغ... چلغوزکی در آن کند و پیاز خام در آن اندازند.

الچر کن: ظرف او. الپریشان: مردکی که این ترکیب روا داشت که مسلمانان بخورند!

مهیوه: از آن گنده تر و مردارتر، و اصلش از آب ماهی است و مهملاتی چند که مرده شویان لار می دانند!

ضایع: نانی که با آن خورند.

باطل: سعیی که در آن کنند.

دارالنکبة خانه ای که او آنجا باشد.3

ته دیگ: در ممالک ترکستان سوختگی دیگ نام کرده اند و بی تکلف در میان اطعمه به سوختگی او و خامیِ چندان که بجوئی نیابی! (ص 287). حکما گفته اند: «اغذیه، کثیر الکیفیة و قلیل الکمیة می باید» (ص 5).

اینک با نقل ابیاتی نمونه اشعار و نقیضه های جالب بسحق را عرض می کنیم و اهل مطالعه را خصوصا به ملاحظه این چاپ که تعلیقات خوبی دارد توصیه می نماییم.

زنده آن است که در خانقهش آش دهند مرده آن است که حلواش به بالین نبرند
چه فیض جذبه و انوار می رسد به دلم ز پهلوی بره و ران مرغ و سینه غاز
در معده ای که ماست بود جای سرکه نیست غوغا بود و پادشه اندر ولایتی»
«پیش از من و تو بر رخ کاچی کشیده اند دوشاب نیکبختی و کشک بداختری!
صباحی در دکانی شیردانی رسید از دست گیپائی به دستم
بدو گفتم که بریان یا کبابی که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا پاره ای اشکنبه بودم ولیکن با برنج و نان نشستم

«کمال همنشین در من اثر کرد....»

مقاله را با این نکته به پایان می بریم که بسحق از ظرافت طبع و شیرین سخنی و نکته پردازی شاعر حکیم سعدی شیرازی نیز بسیار اقتباس نموده و استفاده کرده است.

پی نوشت ها

1. ر. ک: مقاله علیرضا ذکاوتی قراگزلو تحت عنوان «شاعران عامی در ادب عربی» در کیهان فرهنگی دیماه 1366.

2. ک: صفحه هفتاد و یک مقدمه مصحح.

3. ر.ک: صفحه هفتاد و چهار مقدمه مصحح، نیز ر ک: صفحه یکصد و بیست و چهار.



*. پژوهشگر و منتقد متون ادبی و تاریخی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان