دیدگاه
علامه حلی [1]
حرکت
امام حسین (ع) یک اقدام کاملا اختیاری بود که شرعا الزامی به انجام آن نداشت و صلح
نیز روا بود .
دیدگاه
شهید ثانی
اکتفا
به بازگویی دیدگاه علامه حلی نمود که می تواند به عنوان پذیرش آن نظریه تلقی گردد
.
دیدگاه
محقق ثانی
وضعیت
دوره امام (ع) متفاوت با گذشته بود و مصلحت سازش با یزید مورد تردید است ، لذا در
مقابله با کسی چون یزید ، لزوم جهاد حتی با علم به شهادت ، امری منطقی است . علاوه
اینکه امام (ع) راهی جز این نداشت .
دیدگاه
صاحب ریاض
مصلحت
، تنها در عدم سازش با یزید بود و شهادت حضرت (ع) موجب احیاء دین و ضعف دشمن گردید
. علم به شهادت مانع انجام این وظیفه نیست .
دیدگاه
صاحب جواهر
حرکت
امام (ع) از اسرار الهی است که دستیابی به کنه و عمق آن ممکن نیست و امام (ع) نیز
چاره ای جز این نداشت ، و با اینکه ثمرات عمده ای را در پی داشت اما تکلیفی ویژه
امام (ع) بوده است و دیگران باید بر اساس موازین کلی و ادله دیگر عمل کنند و مفاد
آن ادله نسبت به شرایطی که امام (ع) داشت ، لزوم سازش و مهادنه است و علاقه به
شهادت نمی تواند شرایط را عوض کند .
نتیجه
اینکه :
1
. در تفسیر الزامی یا اختیاری بودن قیام حضرت (ع) ، دو دیدگاه وجود دارد .
2
. در اینکه مصلحت ، تنها منحصر به راهی بود که حضرت (ع) برگزید یا نه ؟ نیز دو نظر
وجود دارد ؛ نظر علامه حلی و نظر دیگران .
3
. علم حضرت (ع) به شهادت ، مانع لزوم جهاد نبود چنان که برخلاف گفته علامه ، دلیل
بر عدم لزوم نیز نیست .
4
. در اینکه این اقدام جهادی ، تکلیفی ویژه و غیر قابل تبعیت است نیز دو دیدگاه
متفاوت وجود دارد . یک دیدگاه ، آن را قابل تعمیم نمی داند و دیگری اینکه دلیلی بر
عدم گسترش نداریم چرا که قابل تطبیق بر قواعد و ملاکهای کلی فقهی می باشد .
5
. حداکثر انگیزه ای که در این سخنان برای قیام حضرت (ع) ذکر شده است حفظ دین و
جلوگیری از انحراف شیعیان است ، اما اینکه این حرکت یک اقدام کاملا سیاسی در جهت
برپایی نظام و برگرداندن مسیر رهبری جامعه به جایگاه اصلی بوده است ، سخنی گفته
نشد .
6
. نقطه اشتراک علامه ، شهید ثانی ، محقق ثانی و صاحب ریاض این است که حرکت امام
(ع) را در فقه ، اجمالا قابل استشهاد می دانند به خلاف صاحب جواهر که آن را خارج
از حوزه درک و عمل دیگران می شمارد .
[1] .پایگاه
حوزه، کتابخانه کتاب عاشورا در فقه .