ضرورت و ویژگیهای استاد و راهنما دراخلاق / قسمت اول

در پی مقالات گذشته ، که پیشینه آموزشهای اخلاقی در حوزه های علمیه سخن رفت و چگونگی های آنها بازشناسی شد، بر آنیم که دراین نوشتار،از[ ضرورت استاد واز راهنما دراخلاق ، ویژگیهای آن ، ماهیت درس اخلاق و آداب شاگردی آن] ، مطالبی را بنگارش آوریم .اما پیش از پرداختن به موضوع ، یادآوری چند نکته را ضروری می شماریم :

 

در پی مقالات گذشته ، که پیشینه آموزشهای اخلاقی در حوزه های علمیه سخن رفت و چگونگی های آنها بازشناسی شد، بر آنیم که دراین نوشتار،از[ ضرورت استاد واز راهنما دراخلاق ، ویژگیهای آن ، ماهیت درس اخلاق و آداب شاگردی آن] ، مطالبی را بنگارش آوریم .اما پیش از پرداختن به موضوع ، یادآوری چند نکته را ضروری می شماریم :

1. شاید برخی چنین بپندارند که در تربیت و خودسازی ، نیاز به استاد و راهنما نیست ، چرا که برای آدمی با مدد نوشته های اخلاق ،اندیشیدن در آیات و روایات و سیره معصومی[ ع] ، راه نمایان شده و درس خودسازی آموخته می شود.از این روی ، لازم دانستیم که نخست از[ ضرورت استاد و راهنما دراخلاق] بحثی کرده و سپس به بررسی مطالب دیگر بپردازیم .

2. آنچه دراین نوشتار، بعنوان[ ضرورت استاد و راهنمای اخلاق] مطرح می شود، آن چیزی نیست که متصوفه بنام[ سلسله مراتب شیوخ ، مرشد و مراد]از آن نام می برند، که سالک در مراد فانی می شود،از وی بی چون و چرا پیروی می کند، با وی دست بیعت می دهد، تا آن شیخ صاحب خلافت بر سر او مقراض راند و کلاه پوشاند واز گناهان توبه دهد!

3. و نیز مقصود مااز[ راهنمای اخلاقی] ، آن[ قطبی] نیست که عرفا از آن به قطب عالم امکان یاد می کنند و سابقه وجودی او را به پیش از عالم ماده می دانند.

4. بلکه مراداز[ استاد و راهنمای اخلاقی] انسان وارسته ای است که در عمل به شریعت و دریافتهای دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی ، مهارت و تخصص دراخلاق اسلامی و تدبیراستادی داشته باشد، تا جوینده کمال را در تهذیب نفس ، عمل به تمامی شریعت ، شناخت صواب از خطا و حرکت به سوی رضاالهی یاری دهد و راهنما گردد. دستورات اخلاقی اسلام را به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد.

5. شاید برخی ازاستدلالها و آهنگ سخن ، شباهتی به گفتار متصوفه یا عرفا داشته باشد،اما با توضیحی که دادیم و تلقی که از بخش نخست مقاله ارائه داشتیم ، جایی برای ابهام و درنگ نمی ماند.

 

ضرورت استاد و راهنمای اخلاقی

 

اگر در پیچیدگیهای درونی و دشواریهای تربیتی انسان ،اندیشه شود و راهزنهای مرئی و نامرئی که در کمین او نشسته اند بحساب آید، بی تردید[ ضرورت استاد و راهنما دراخلاق] احساس می گردد، چرا که با تکیه بر عصای عقل ،استعداد و ذکاوت ذاتی ، نمی توان گلیم انسانی رااز آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.

چنگ زدن به دامن نوشته و کاغذ و جایگزینی آن به مقام راهنما نیز، کوه راهی است که پیامد آن روشن نیست ، زیرا نوشته های اخلاقی ، بسان نسخه ای می مانند که طبیبی ، برای مریضی گمنام نوشته و بدون توجه و تطبیق با حالات گوناگون هر یک از دردمندان ، صرفا کلیاتی را به روی صفحه آورده باشد.

اینک ، بااین نگاه کوتاه ، به دلیلهایی که به گونه ای دراثبات مطلب ، ما را یاری می دهد و بطور مستقیم و یا غیر مستقیم بر تبیین بحث کمک می کند،اشاره کرده و برخی از آنها را برمی شماریم :

1. ماهیت دستورات اخلاقی و سیر و سلوک اسلامی ، بگونه ای است که نیازمنداستاد و راهنمای متخصص است ، زیرا نظام اخلاقی اسلام مانند فقه و عقاید، فقط کلیات و سر خط مباحث و موضوعات آن در منابع دینی آمده که برای تبیین و دستوری شدن آنها نیاز به تحقیق و پژوهشهای اساسی است ،تا تطبیق آنها با حالات و شرایط بسیار گوناگون انسانها ممکن شده و رهگشا گردد و روشن است که این کار- تطیبق و پاسخ گویی به نیازهای گوناگون - جز با همراهی استاتد و راهنمای متخصص ، ممکن نیست .

2. سیر عملی انبیاءواولیای الهی نیز، نشانگر لزوم استاد و راهنمای اخلاقی است ، چنانکه بدون استثن، پیامبران وامامان معصوم [ ع] یکی پس از دیگری رسالت انسان سازی و تهذیب نفس را بعهده داشته و دراین رسالت ، محور بوده اند.ازاین روی ، نخستین و تواناترین استادانی که به ابلاغ و تبیین دستورات اخلاقی پرداخته و آن را جزء رسالت خود دانسته اند. پیامبران خدا و سفرای الهی بودند، چنانکه در جای جای کتابهای آسمانی ، رسالت انبیاء، تزکیه ، تعلیم ،انذار و تبشیر شمرده می شود واین استادان الهی بر لیقات و کوششهایشان تایید و تحسین می شوند.

3. سیره گفتاری و آثار روایی که از پیامبر[ص] وامامان معصوم[ ع] نیز بجای مانده ، نشانگر جایگاه اساسی و ضروری استاد در تبیین اخلاق اسلامی است ، چنانکه روایاتی که مستقیم یا غیر مستقیم اشاره به مطلبی اخلاقی دارند، کمتراز روایات فقهی ،اعتقادی و غیره نیست .

همانگونه که تبیین واجتهاداز آنه، نیاز به مختصص واستاد دارد، روایات فراوان اخلاقی نیز، زمینه سازاجتهاد و دستورسازی کاراستاد اخلاق است .

اضافه براینه، روایات گوناگونی نیز هست که یکی از وظایف مهم علمای ربانی ر،[ تهذیب نفوس مردم] دانسته واین رسالت ر، بعنوان منصبی کاملا رسمی واساسی در معارف اسلامی می شناسند.

4. نیاز آدمی به معلم و پیروی از راهبر - به ویژه در زمینه های معنوی - یک نیاز طبیعی و عمومی است . هر کس ، توان رسیدن بهرگونه کمال را ندارد و نمی تواند شخصیت خود را خودبخود به ثمر رساند.

واز آنروی که دشواریهای فراوانی در پیمودن راه انسان شدن وجود دارد و رهرو، دراثر غلبه طبع و کسالت ، و سوسه های نفسانی ، جاذبه ه، لذایذ مادی ، تعلقات عاطفی و غریزی و ... هر آن ممکن است که حرکت را رها سازد و یا به انحراف کشانده شود، به راهنما نیازمنداست . وجود مشاور و کوکب هدایت دراین گونه موارد، می تواند عامل مهمی برای آرامش ،اطمینان ، و رهایی از بندها باشد، پشت و پناه گردد و در حقیقت ، خود، راه شود و گرگهای نفسانی و شیطانی را یوسف جان براند.

توبرو در سایه عاقل گریز

تا رهی زان دشمن پنهان ستیز

!از همه طاعات اینت لایق است

سبق یابی بر هر آنکا و سابق است

یارباید راه را تنها مرو

از سرخوداندراین صحرا مرو

هرکه تنها نادرااین ره برید

هم بعون همت پیران رسید 2

گذشته ازاینه، آدمی همواره در گیرودار شناخت صواب از خطا و درست از نادرست است . دانای توانا می خواهد که پاسخ دهدو[ فرقان] شود.از حالات و مراتب راهرو خبر گیرد و مبادی القاءات گوناگون را بر وی بشناساند.اگر صرف عقل با مدد مطالعه آثار، می توانست درست رااز نادرست روشن سازد و گام به گام چراغ هدایت رونده شود، نباید در زندگی آدمی شاهد هزاران گونه ناگواری باشیم .

6. مقامات معنوی و مراتب خودسازی ، مانند فقه و شرع جوارحی نیست که حد و مرز روشنی داشته باشد، تا بتوان به نگارش آورد، دستور و قاعده عمل داده . به شمارش حالات ، ویرگیها و دامه، دستورالعملهای متفاوتی می خواهد. توانای ره طی کرده می طلبد تا همواره دستور متناسب دهد و راه بنمایاند.

همتمم بدرقه راه کن ای[ طایرقدس]

که درازاست ره مقصد و من[ نوسفرم]

بنابراین ، هر چند آدمی دارای استعداد و ذکاوت باشد، باز به استاد نیاز دارد، و کسی که از کمال و بی نیازی خود لاف زند، تاابد در نقص خود باز می ماند.از من جهالت است که بت بی نیازی ساخته می گردد، ناروئیده پر، پرواز می کند و به راه پر خوف و خطر، بدون راهنما گام می نهد.

 

هر که او بی مرشدی در راه شد

او زغولان ، گمره و در چاه شد

گر نباشد سایه پیران فضول

بس ترا سرگشته دارد بانگ غول 3

امام سجاد[ ع] می فرماید:

 

 

هلک من لیس له حکیم یرشده. 4

 

آن را که فرزانه ای راهنما نباشد، تباه می گردد.

هر که گیرد تیشه ای بی اوستا

ریشخندی شد به شهر و روستا

هر که در ره بی قلاوزی رود

هر دو روزه راه صد ساله شود

هر که تازد سوی کعبه بی دلیل

همچون آن سرگشتگان گردد ذلیل 5

امام خمینی[ مدظلله العالی] ، در ضرورت استاد و راهنمای اخلاقی می فرماید:

لازم و ضروری است که این عمل میزان مدارا با نفس واندازه نیاز واقعی آن به لذتهای حلال با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردی کامل و راهبری دانا و توانا که دلیل راه باشد،انجام گیرد.

قطع این مرحله بی همرهی خضرمکن

ظلمات است بترس ازاثر گمراهی

واگر کسی را نفس و شیطان غرور دهد که با وجود قرآن و علم شریعت ، که جمله بیان را خداست ، سالک را چه احتیاج به دلیل است ؟ جواب این است که شک نیست که این راه را جز با چراغ شریعت و هدایت قرآن نمی توان طی کرد و لیکن همانطور که در بیماریهای ظاهری وامراض جسمی نوشته اطبای حاذق و تدوین کتب طبی و شرح و بیان بیماریها واقسام دواه، ما رااز مراجعه به طبیب دکتر بی نیاز نمی کند. بلکه بر طبق سیره جاری عقلاء در هر بیماری ، به طبیب متخصص رجوع می کنیم و خود را تسلیم او می نماییم و هر شربت که داداگر تلخ است واگر شیرین می نوشیم و هرگز حاضر نیستیم اکتفا به عقل خود نموده و یکی از کتابهای طبی را برداشته و مطالعه کنیم و آنچه به خیال خود در نوع بیماری و داروی آن تشخیص دادیم عمل کنیم ، همچنین درامراض قلبی و بیماریهای روحی تنها دست رسی به علم شریعت کافی نخواهد بود، بلکه باید تعیین داروهای معنوی یا نظر طبیب متخصص باشد که فرمود:

[طبیب دوار بطبه قداحمی مواسمه واحکم مراسمه] 6 .

 

ما طبیبانیم شاگردان حق

بحر قلزم دید ما را فانفلق

آن طبیبان طبیعت دیگرند

که بدل از راه نبضی بنگرند

ما بدل بی واسطه خوش نبگریم

کز فراست مابعالی منظریم

آن طبیبان غذایند و ثمار

جان حیوانی بدیشان استوار

ما طبیبان فعالیم و مقال

ملهم ما پر تو نور جلال

کاینچنین فعلی ترا نافع بود

و آن چنان قولی زره قاطع بود

اینچنین قولی ترا پیش آورد

و آن چنان فعلی ترا نیش آورد

آنچنان واینچنین از نیک و بد

پیش تو بنهیم و بنمائیم حد

!گر تو خواهی این گزین ورخواهی آن

زهر و شکر سنگ و گوهر شد کیان

آن طبیبان را بود بولی دلیل

وین دلیل ما بود وحی جلیل

 

پیراستن نفس ، ساده تراز نیکو ساختن خط نیست ، چگونه است که در خط آموزی ، نیاز به مربی هست ،اما در پی بردن به کمبودها و کاستی های نفس و راهای درمان آن ، نیازی به راهنما واستاد نباشد؟!

7. هنگامی که در تاریخ حوزه های علمیه و سرگذشت مسلمانان می نگریم ، هر جا خودسازی و تربیت نفس ، تحت کنترل و راهنمای انسانی کامل و تواناانجام گرفته است ، سلسله نورانی و فروزانی را در آسمان دانش و آدمیت بجای گذاشته است ، چنانکه در یکی دو قرن اخیر راهنمایان و رشد یافتگانی را می یابیم که با مراقبت و تدبیر، فرزانگان زمان را با معیارهای صد درصد شرعی پدید آوردند.

همانگونه که مرحوم حاج ملاهادی سبزواری 8 و سیدصدرالدین کاشف ، به تربیت سیدعلی شوشتری می پردازند وایشان ، به تربیت آخوند ملاحسینعلی همدانی و شیخ انصاری می پردازد، و آخوند بزرگانی مانند: میرزا جوادآقای تبریزی ، ملکی تبریزی ، شیخ محمد بهاری ، سیداحمد کربلایی ، شیخ علی قمی ، سیدمحمد سعید حبوبی ، سیدعبدالحسین موسوی لاری میرزا علی آقای قاضی و ... را شکوفا می سازد، مرحوم میرزا جواد ملکی و شاه بآادی ، لقمان حکیم زمان[ امام خمینی] را راهنما می شوند، مرحوم قاضی ، علامه طبا طبائی را هدایت می کند و صد نمونه دیگر که در نوشتار پیشین ، به برخی دیگر نیز،اشاره رفت .

اما آنجا که افرادی خودسرانه و با طبل استقلال ، به تربیت نفس و پرواز ملکوتی پرداخته اند، صدها موردابهام و پرسش را باعث شده اند.

آری ، آن که از راهبری بهره نگیرد واز پرتو تعلیمات دانشوری بخوردار نشود، مانند درختی می ماند خودروی و بی بار، درختی که برگ می آورد ولی میوه نمی دهد، مانند درختان جنگل که اگر باری هم داشته باشند، طعم میوه درخت تربیت شده و باغ را ندارند.

علی[ ع] برای کسی که در پی راهنما باشد دعا می کند و نجات و رهایی او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت کننده می داند:

 

رحم الله امرا سمع حکما فوعی ، ودعی رشاد فدن، واحذ بحجزه هاد

فنجا... 8 .

 

آمرزش خدای ، کسی را باد که سخنی خردمندانه بشنود و کار بندد و به راه راست خوانده شود و نزدیک آید و بپذیرد و دست به دامان راهنمایی زند و رستگار گردد.

این میثم بحرانی[ ره] در شرح جمله[ واخذ بحجزه هاد فنجا] گفته است :

[یعنی در پیمودن راهی که بسوی خدا می رود، باید به استادی ارشادگر و دانااقتدا کرد تا رستگاری به چنگ آید... واز سخن مولی وجوب و ضرورت استاد، برای سیر و سلوک فهمیده می شود] 9 .

8. بی شک استاداخلاق ،از راه تعلیم و تربیت ، رهرو را آماده حرکت می کند، در پرتو چراغ تعلیم ،او را تا آستانه شناخت خویشتن خویش رهنمون می سازد، بر کناره این اقیانوس بیکران و شگفت انسانی خیره اش می سازد و در راه یابی آن نیز یاریش می رساند.

گاهی با یک سخن یا کردار، در جان رونده احساس پدید می آورد که باعث انفجار روحی او می گردد آمادگی شایانی برای پذیرش و دریافت حقایق بوجود می آورد که با سالها کوشش و صرف وقت ، بطور عادی ایجاد نمی گردد.

ازاین روست که حضرت امام همواره واز دیرباز توصیه می کند که : استاداخلاق برای خود معین کنید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید، خودرو نمی توان مهذب شد.اگر حوزه ها همین طوراز داشتن مربی و جلسات پند واندرز خالی باشد، محکوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه واصول مدرس نیاز دارد، درس و بحث می خواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیااستاد لازم است ، لیکن علوم معنوی ، به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می گردد؟ کرارا شنیده ام سیدجلیلی سیدعلی شوشتری معلم اخلاق شیخ انصاری بوده است11 ...

خیلی از چیزهاست که انسان را بیچاره کرده از تهذیب و تحصیل باز می دارد، یکی از آنها برای بعضی همین ریش و عمامه است ، وقتی عمامه کمی بزرگ شد و ریش بلند گردید،اگر مهذب نباشداز تحصیل باز می ماند، مقید می گردد. مشکل است بتواند نفس اماره را زیر پا گذارد و پای درس کسی حاشر شود. شیخ طوسی ، در سن 52 سالگی درس می رفته است 12 . در صورتی که در سن بین بیست و سی ، بعضی از همین کتابها را نوشته است .

کتاب تهذیب را گویا در همین سن و سال به رشته تحریر در آورده و در سن 52 سالگی در حوزه درس مرحوم شیخ مرتضی حاضر می شده که به آن مقام رسیده است. 13

مدتی می بایدش لب دوختن

از سخندانان سخن آموختن

تا نیاموزد نگوید صد یکی

ور بگوید، حشو گوید بی شکی 14

ما به پیروی و آموختن از راهنمایان دانا و توانا نیازمندیم . نمی توانیم مانند گیاه خودرو، در برابر رویدادها تسلیم گشته و تنها به این که احساس داریم ، حرکت می کنیم و چند تن مانند خود موجود بی هدف و بیهوده را به این خاکدان رها کرده اند قانع شویم و سپس راه زیر خاک را در پیش گیریم . بایداز مردان خدا پیروی کرد و گوش به پندشان سپرد.اگر آدمی می توانست خود راه حقایق را بپیماید، خداوند برای ارشاداوانبیاء را نمی فرستاد.

هشیاران به افراد پیش رو می نگرند و بااشتیاق ، بخاطر کمالی که سرتاسر وجودشان را فراگرفته است ، به آهنگ گفتارشان گوش می سپارند. باورها و دریافتها و ساختار درونی خود را بر پاکان و توانایان راه طی کرده ، عرضه می کنند و در پرتو نورایشان تاریکیهای درونی خود را می زدایند.

عبدالعظیم حسنی[ ره] می گوید:

[خدمت علی بن موسی الرضا[ ع] رسیده و عرض کردم : تصمیم دارم ، باورها و دریافتهای خود را بر شما عرضه کنم ،اگر پسندیده شد، بر آن استوار بمانم ، تا خداوند را دیدار کنم . پس از بیان عقاید و دریافتهای خود، حضرت فرمود :یااباالقاسم هذا والله دین الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره] 15 .

یاابوالقاسم ، بخدا قسم این دریافت تو آیین خداست ، آیینی که برای بندگانش پسندیده است ، پس بر آن استوار باش که خداوند تو را بر سخن استوار، در دنیا و آخرت پایدار بدارد.

هنگامی که عقاید و باورهای ذهنی ، که دریافت آنها وظیفه شخصی هر مکلف است با همراهی و مشورت استادانجام می گیرد، چگونه مسائل اخلاقی و تربیتی با همگامی خضر راهی انجام نگیرد.

راستی چقدر تفاوت است میان کسانی که منکر ضرورت راهنما بوده و یا درباره آن حتی نمی اندیشند، با کسانی که اضافه بر ضروری دانستن آن عاشقانه بااصرار، در پی استادی کامل دیار به دیار، به جستجو می پردازند. چنان در پی کوکب هدایتند که گویا هستی و معنای زندگی را در خدمت ایشان می یابند.اینان احساس دیگر دارند و گداخته سوز ویژه خود هستند. هر سو را با وحضت می نگرند و برای رهایی از آن مدد می جویند.

هزار دام به هرگام این بیابان است

که از هزار، هزاران یکی از ان نجهد

بیابان گسترده ، راه بسی دراز و پرخطر، جز با دلیل ، گذاراز آن ممکن نیست ، آرزو می کنند که این دلیل را بیابند و با حسرت و آه ، خستگی از جستجو را ناله می کنند.

[زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

!جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پر شکاست گریان شدم ملول

آن های و هوی نعره مستمان آرزوست

دی شیخ با چراغ همی گشت دور شهر

کز دیو و دد ملولم وانسانم آرزوست

گفتند: [یافت می نشود جسته ایم ما

گفت: [آنک یافت می نوشد، آنم آرزوست] 16 .

امام باقر[ ع] به ابی حمزه می فرماید:

 

یاابا حمزه ! یخرج احدکم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلا وانت بطرق

السماءاجهل منک بطرق الارض فاطلب لنفسک دلیلا. 17

 

ای اباحمزه ، یکی از شماها چند فرسخی می پیماید که برای خود راهنمایی جوید، تو که به راههای آسمانی ناآگاه تری تا به راههای زمین ، پس برای خود راهنمایی جستجو کن .

هنگامی که راههای محسوس و محدود زمینی نیاز به راهنما داشته باشد و باید در پی آن به جستجو رفت ، چگونه راههای ملکوتی و معنوی که ناپیدا و دقیق است ، نیاز به راهنما نداته باشد و نباید در پی راهنمای آنها به جستجو پرداخت !

عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی ،استاداخلاق علامه طباطبائی ، می گوید:

[کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد،اگر برای پیدا کردن استاد این راه ، نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پیدا کند،ارزش دارد و کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است].18

 

ویژگیهای استاداخلاق :

 

مقصوداز راهنما واستاداخلاق ، صورت مادی و کالبد طبیعی که در معرض فنا و دستخوش تغییر و تبدل است ، نمی باشد، بلکه مراد مجسمه معانی واوصاف حقیقی است .

بحر علمی درنمی پنهان شده

در سه گز تن ، عالمی پنهان شده 19

در حقیقت ،استاد و مربی ،ادامه وجودی سیره حسنه سفرای الهی است که برای ارتقای جانها و عقول آدمیان ، بمعارج قدس و ربوبی ، پا پیش نهاده است .

راهنم، مظهراسم[ محی] خداونداست ، محیی که جانهای آماده را به آب حیات معرفت و نور تربیت زنده می سازد.

راهبر وارسته اخلاق ، کسی است که در زبان وسایط فیض الهی ،ارجمند و بزرگوار نامیده می شود.

 

قال ابوعبدالله[ ع]: من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعی فی

السماوات عظیما فقیل : تعلم لله و عمل لله و علم لله.20

 

هر کس که دانش را بیاموزد و بدان عمل کند و به آهنگ خدایی بیاموزاند، در ملکوت آسمانه، بزرگ و گرانقدر نامیده و خوانده می شود، که : آموخت برای خد،انجام داد برای خدا و آموزش داد برای خدا.

لازم به یادآوری است که اگر چه کار تهذیب نفس و تربیت روح ، بدون مربی ، کامل نمی شود، لیکن ، به علت اهمیت و دقیق بودن آن ، نمی تواند دراین باره به کسی رجوع کرد.

این ، جوهر آدمی است ، نباید آن را به هرجا سپرد، لوح وجودانسان است ، سزاوار نیست به نوک هر قلمی داد که هر نقش را می خواهد، بنگارد. بلکه باید دراین راه که راه ساختن انسان ، شکل دادن ساختار درونی و سیرت است ، دقت کرد، جستجو نمود و معیارها و ملاکها را شناخت .ازاین روی به شمارش برخی از ویژگیهای واوصاف راهنمای اخلاق می پردازیم ، تا معیارهای لازم را دراین راستا به چنگ آریم :

 

1.صلاحیت تقوایی :

 

استاداخلاق ، باید خود آیینه ای شفاف ازاوصاف گرانقدراخلاق باشد. نمونه ای در تقوی و معنویت ، که هرگاه درس می گوید، گویا تفسیر درون می کند و گنجینه روحش را برالفاظ روان می سازد.

مرحوم میرزا علی آقای قاضی می گوید:

[ اهم آنچه دراین راه لازم است ،استاد خبیر و بصیر واز هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده وانسان کامل است ، که علاوه بر سیر الی الله ، سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق یا الحق بوده باشد] 21 .

این روحیه و شخصیت گوینده است که تاثیراساسی را در جذب دلها می گذارد. دل صادق و قلب نورانی ، که آراسته به طهارت درونی است ، منشااثر می گردد.

 

آه صاحب درد را باشداثر

گر بود در ماتمی صد نوحه گر

 

مرحوم شهید مطهری ، درباره استاداخلاقش که دگرگون کننده روحش بوده چنین می نویسد:

... استاد خودم عالم جلیل القدر، مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی ،اعلی الله مقامه ، که از بزرگترین مردانی بود که من در عمر خود دیده ام و به راستی نمونه ای از زهاد و عباد واهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده ایم ...

دیدم با مردی ازاهل تقوا و معنویت روبرو هستم که بقول ما طلاب : [ینبغی ان یشدالیه الرجال] از کسانی است که شایسته است از راههای دور، بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم .او خودش که درس نهج البلاغه می گفت یک نهج البلاغه[ مجصم] بود، مواعظ، دراعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمومنین[ ع] پیوند خورده و متصل شده است ... منبر می رفت و موعظه می کرد و ذکر مصیبت می فرمود، کمتر کسی بود که در پای منبراین مرد عالم ، مخلص ، متقی بنشینند و منقلب نشود، خودش هنگام وعظ وارشاد که از خدا و آخرت یاد می کرد، در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش ، خاندان پیامبر در حداشباغ او را بسوی خود می کشید، با ذکر خدا دگرگون می شد . 22

استاداخلاق ، کردارش ، باید بیش از گفتار، پند دهنده و آموزنده باشد. دیدن رفتار و حالاتش بیش از تدریس ، راهنما گردد.

پیغمبر[ص] فرمود:

قالت الحواریون لعیسی : یا روح الله من نجالس ؟ قال : من یذکرکم

حواریون ،از عیسی[ ع] پرسیدند: با که نشست و برخاست کنیم ؟ فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدااندازد، گفتارش بر کردارتان افزاید و رفتار و عملش به آخرت ترغیبتان سازد.

امام علی[ ع] در وصف انسانهای خود ساخته و مردان الهی که مشعل نورافشان ظلمات هستند، می فرماید:

از تباه شدن برحذرش می دارند.اینان چراغهای آن تاریکیها هستند.

 

و ما برح الله - عزت الاوه - فی البرهه ، و فی ازمان الفترات ،

عباد ناجاهم فی فکرهم ، و کلمهم فی ذات عقلهم ، فاستصبحوا بنور یقظه الابصار والاسماع والافئده ، یذکرون بایام الله ، ویخوفون مقامه ، بمنزله الادله فی الفلوات ، من اخذالقصد حمدواالیه طریقه ، و بشروه بالنجاه ، و من اخذ یمینا و شمالا ذمواالیه الطریق و حذروه من الهلکه و کانوا کذلک مصابیح تلک الظل مات وادله تلک الشبهات... 24

 

همواره برای خدا - که نعمتها و بخششهایش ارجمنداست - در پاره از مان بعداز پاره دیگر و در روزگارهائیکه آثار شرایع در آنها گم گشته بندگانی است که دراندیشه هاشان با آنان ارز می گوید، و در حقیقت عقلهایشان با آنان سخن می گوید و چراغ هدایت و رستگاری را بروشنائی بیداری و هوشیاری در دیده ها و گوشها و دلهاافروختند. روزهای خدا را یادآوری می نمایند.از عظمت و بزرگواری او می ترسانند. آنان مانند راهنمایان در بیابانها هستند که هر که از وسط راه برود راه او را می ستایند و به رهائی مژده اش می دهند و هر که به طرف راست و چپ برود هرگاه سخن استناد، با نیت درونی وی برابری کند، شاگرد، آنان کلام رامی پذیرد و به دل می گیرد. واگر با درون وی هماهنگی پیدا نکرد، شاگرد نیز، جایگاه متزلزل و رفتنی را در قلب خود، بدان می دهد.

امام علی[ ع] می فرماید:

من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل

[آن که خود رااستاد و راهنمای اخلاقی مردم قرار دهد پیش از پرداختن به آموزش دیگران ، به تعلیم خود بپردازد و پیش از تادیب دیگران با زبان ، با درون و کردار خود آنان را مودب سازد، بزرگداشت آن کسی است که بخویشتن تعلیم داده و دراصلاح خود کوشیده است سزاوارتراز بزرگداشت آن کسی است که به آموزش و پرورش مردم اشتغال دارد].

سخن گر خیزدازاعماق جان

به فریاد آورد جان جهانی

چو شرح عشق گوید بیقراری

برد آرامش از هر بردباری

سخن کز دل بر آید آتش است آن

که می سوزد تو را تا پرده جان

چو آید نفمه دل ، دل بجوید

نشیند بر دل واز دل بگوید

برو بشنو کلام پاک جانی

که سازی جان خود، زان دم ، جهانی 26

2.مهارت و تخصص :

تربیت و رشد معنوی آدمی ،از دشوارترین و پیچیده ترین کارهاست .از این رو، کسی که رسالت استادی و آموزگاری انسان را بدوش می گیرد، باید از مهارت و توانایی شایسته علمی برخوردار باشد تا بتواند به آسانی و شایستگی از عهده حل هرگونه مشکل اخلاقی و خودسازی ، برآید.

همان گونه که در فقه جوارحی ، تواناترین و داناترین دانشوران این فن ، عهده دار رسالت فتوا می شوند، دراحکام نفسی واخلاق نیز، که بسا دشوارتراز فقه جوارحی است ، بایداستادی زبر دست و دانای به هر آنچه در تربیت انسان ضروری می نماید،این رسالت را بر دوش کشد.

اینجاست که بایداقرار کرد: ناکامی بسیاری از درسهای اخلاقی حوزه بخاطر کم مایگی و کم عمقی برخی استادان بوده است . که عطش جوینده تشنه را برطرف نمی کرده است .

خاتم انبیاء[ص] در توصیه به این که جانتان را به دست مدعی ناشی و فاقد ویژگیهای بایسته استادی نسپارید، می فرماید:

 

لاتجلسوا کل داع مدع یدعوکم من الیقین الی الشک ،

و من الاخلاص الی الریا و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهدالی الرغبه و تقربواالی عالم یدعوکم من الکبر الی التواضع و من الریاءالی الاخلاص و من الشک الی الیقین و من الرغبه الی الزهد و من العداوه الی النصیحه ولایصلح لموعظه الخلق الا من خاف هذه الافات بصدقه واشرف علی عیوب الکلام و عرف الصحیح من السقیم و علل الخواطر و فتن النفس والهوی . 27

 

نزد هرگونه مدعی که شما رااز یقین به شک وازاخلاص به ریا واز فروتنی به گردن افرازی واز نیکخواهی به دشمنی واز پارسایی به دنیاجویی می خواند، ننشینید. به عالمی نزدیک شوید که شما رااز گردنفرازی به فروتنی واز ریا به اخلاص واز شک به یقین واز دنیاجویی به پارسایی واز دشمنی به نیکخواهی ، دعوت کند، کسی شایسته راه نمودن و موعظه کردن نیست مگر آن که از سر صدق ،ازاین آفتها در هراس باشد، و عیبهای سخن را بازشناسد و درست رااز نادرست تمیز دهد واز موجبات و سوسه ها و گرفتاریهای نفس و هوای آن (و راه معالجعه آنها) آگاه باشد.

 

3. بلاغت و سخنرانی

 

برخی را باور براین است که ضرورت ندارد دست اندرکار تربیت و پنددهی ،از زیبایی های ظاهری و مهارتهای هنری برخوردار باشد، بله هر چه ظاهری ژولیده ، سری افکنده ، زبانی گران گفتار و قلمی دشوار داشته باشد، به اخلاقی بودن بهتر می ماند.

شایسته است ، که چراغ کم فروغ فکراین گونه باورها را با حکایت شیخ سعدی فروزان سازیم که می گوید:

[موذنی بدصدا و گوش خراش ،اذان می گفت . روزی یهودی ، برای وی هدیه ای آورد. موذن انگیزه را جویا شد، یهودی گفت : به پاس خدمتی است که بمن کرده ای . موذن گفت چه خدمتی ؟ یهودی گفت : دختری داشتم که تمایل به اسلام پیدا کرده بود و همواره خاطر مرا نگران می داشت . وقتی که صدای اذان تو را شنید میلیش به اسلام کم شد واکنون اصراری بر آن نمی ورزد،ازاین روی آسوده گشته ام و برای تو هدیه آورده ام]!

راهنمای اخلاق ، بایداز زبانی گویا و بیانی توانا برخوردار باشد، بگونه ای که در نهایت وضوح و روشنی ، موضوع بحث را بیان داشته و در کارانتقال فکر خود، شنونده را دچارابهام و نیازمند به تاویل و توجیه نگرداند. آنچنان چیره زبان باشد که توان تفهیم معانی گوناگون و پدید آوردن حالات متفاوت را داشته باشد.

!اندیشه گر بلند و زبان گر رسا بود

هر گفته ای بلند و گرانسنگ می شود

با شیوایی و جمله های کوتاه و خوش آهنگ است که می توان دلها را صید کرد و تشنگان را سیراب کرد.

شکی نیست که نیمی از رمز جاودانگی و موفقیت قرآن (پس از حقانیت محتوی ) زیبایی ، فصاحت ، بلاغت ، سلاست و روانی است . قرآن ، که کتاب انسان سازی است ، در مقوله هنر، سرآمد دیگر نوشته هاست . خود قرآن ، به اسلوب فصاحت و زیبایی خود، درادای مقصود، می نازد و براین زیبایی دیگران را به میدان[ تحدی] می خواند. نام این زیبایی و شیوایی را[ بلاغ مبین] گذاشته است یعنی ابلاغ واضح ، آشکار، مطلوب ساده بی پیرایه . بگونه ای که شنونده ، کمال سهولت و سادگی ، آن را در می یابد و گرفتار سخن مغلق و پیچیده و در لفافه اصطلاحات زیاد نمی شود.

رمز جاودانگی و تاثیرگذاری سخنانی امیرالمومنین[ ع] نیز، در همین شیوایی و زیبایی آن است ، چنانکه نهج البلاغه ،ازاستوارترین و دلپذیرترین نثر بشری برخورداراست . هنگامی که 130 صفت را در 40 جمله خطبه متقین ، با شیوایی بیان می دارد، هر چه پیش می رود،التهاب شنونده را بیشتر می کند.

این سخن رسا آنچنان دلپذیر می شود که به درون دل[ همام] راه می یابد و تحولی عظیم در وی ایجاد می کنداین تحول بگونه ای است که همام قفس تن را می شکند و به سوی معبودش باد می گشاید. حضرت رمزاین تاثیر ر، چنین بیان می دارد:

 

هکذا تصنع الموعظالبالغه باهلها. 28

 

پندهای شیوا و رس، دراهلش چنین اثر می گذارد

بوعلی سینا دراهداف ریاضت[ متابعت نفس اماره از نفس مطمئنه] را می شمارد، سپس از عوامل این تبعیت ،[ سخن پند دهنده] را گوشزد می کند که در ویژگیهای آن می گوید:

[ثم نفس الکلام الواعظ من قائل زکی ، بعباره بلبغه و نغمه رخیمه ... و سمت رشید] 29 .

سخن پند دهنده آن است که از گوینده ای پاک دل ، باالفاظی شیو، آهنگی دلنشین و نرم و بگونه ای قانع کننده و روشنگر باشد.

بلاغت و سخنرانی ،از بایسته ترین ویژگیهای استاد و راهنمای اخلاقی است .استادی که پردازنده روح ه شگفت انگیز آدمی و بیانگر شایسته ترین رهنمودهای الهی است . بدانسان که پیامش روشن و روح افزاست ، بیانش نیز باید رسا و شیوا باشد.

امام باقر[ ع] می فرماید:

 

والبیان عمادالعلم. 30

 

استوانه دانش ، سخنوری است .

اگر دانش ، زبان توانائی برای گفتار دراختیار نداشته باشد، چنان نیروگاه برقی می باشد که از کانالهای نور رسانی برخوردار نباشد.

در جایی دیگر،امام باقر[ ع] می فرماید:

 

انا لانعدالرجل فقیها عالم، حتی یعرف لحن القول ، و هو

قول الله - عزوجل[ [ و لتعرفنهم فی لحن القول. 31

 

ما تا زمانی که کسی از روش و مقاصد گفتار آگاه نباشد،او را فقیه و عالم نمی دانیم واین ، بنابر گفته خدای عزوجل است که گفت:[ آنان را در روش و مقاصد گفتار خواهی شناخت] .

 

4. واقعیت گرایی و زمان شناسی

 

از دیگر ویژگیهای استاداخلاق ، واقعیت گرایی و زمان شناسی است یعنی ، باید به نیکی ، حال شاگرد را بداند، شرایط اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی را که بر خلقیات وی موثراست ، بشناسد، تا مطابق توانایی و نیاز شاگرد، سخن ، راست کند.

آن که زمان خود را به شایستگی نشناسد،از حصار شبهه ها و عوامل گوناگون انحرافی ، راه به بیرون نمی گشاید.امام صادق[ ع] می فرماید:

 

العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس. 33

 

آن کس که به زمان خود آگاه باشد،از هجوم شبهه ها درامان است .

استادی که از واقعیات جامعه بیگانه بوده واز آنچه دراطرافش می گذرد بیخبر باشد، ناگزیر، مبحثهای بیگانه و صرفا شخصی را مطرح خواهد کرد، که چندان راه گشا نخواهد بود و راه روشنی را در جلوی پای شاگرد نخواهد گذاشت .

بی شک ، بسیاری از درگیریهای اجتماعی ، کشمکشهای سیاسی و تنشهای فکری ، که بسیاری از مردم را در تب خود می سوزاند، ریشه اخلاقی و عامل نفسانی دارد.اگراستادی از آبشخوراین مفاسد ریشه ای آگاه نباشد و به درستی پی به چگونگی آنها نبرده باشد، چه بسا مبحثی که برای تدریس بر می گزیند و یا جهتی که به بحث می دهد، نه تنها گرهی ار نگشاید، بلکه باعث پیچیدگی فزونتر دشواریها نیز بگردد. مانند تجویز ناآگاهانه دارویی است که در فزونتر ساختن بیماری اثر می گذارد.

استادی که از مسائل روز آگاهی ندارد و باافتخاراعلام می کند[ در طول عمرم هرگز روزنامه نخوانده ام] نمی تواند بیماری اخلاقی شاگردانش را درمان کند. باید برای اینگونه اساتیدی که در حوزه علمیه کرسیهای درس اخلاق رااشتغال کرده اند فکری بشود و گرنه حوزه های علمیه آینده ای سخت خطرناک را در پیش خواهند داشت .

باید توجه داشت که بسیاری از مفاسداخلاقی ریشه اجتماعی داشته و تابع شرایط فرهنگی و ویژگیهای محیطی است .

استاداخلاق ، بایداین عوامل اجتماعی و شرایط محیطی را بدرستی بشناسد تا بتواند بیماریهای اخلاقی را ریشه ای درمان کرده و بیان کند.

تاثیرات خانوادگی ، برخورد با آشنایان و نزدیکان ، محیط کوچه و بازار و خصوصیات فرهنگی ، منشا بیماری از روحیات اخلاقی می شوند.اگر راهنم، آگاهی کافی به این گونه مسائل نداشته باشد چگونه می تواند دستوری اخلاقی بدهد و به مقتضای حال شنونده مبحثی را برگزیند؟

و نیز، هر یک از مطالب اخلاقی با توجه به شرایط ویژه اجتماعی ، فرهنگی و یا شخصی ، بگونه ای خاص مطرح می شود، چنانکه موضوع زهد، ساده زیستی ، ریاضت نفس ، عزلت و ... را نمی توان در همه زمانها و شرایط و برای همه افراد یک نواخت و همانند طرح کرد.

این خصوصیات زمانی و مکانی است که حد و مرز بحثهای اخلاقی را تعیین کرده و به چگونگی عرضه آنها جهت می بخشد.

ازاین روی ،استادی که آگاه به واقعیات و خصوصیات زمانی نباشد، نمی تواند بااطلاع ، به مبحثهای متناسب بپردازد و شاگردان را واقع بینانه رهبری کند.

 

5. پرهیزازالقاء روحیه یاس

 

آموزشهای اخلاقی از حساسیت و ظرافت ویژه ای برخورداراست ، مانند داروی حساس می ماند که اگر دقت کافی در تجویز آن بکار نرود، نه تنها اثر مثبتی نخواهد داشت ، که پیامدهای ناگواری را نیز در پی می آورد.

با پیچیدگی که روحیات آدمی دارد، شایسته است که در توصیه مسائل اخلاقی ، توجه لام ،اعمال شود و همه جوانوب رعایت گردد.

همانگونه که بر مسائل بازدارنده مانند: زهد، ساده زیستی ، ریاضت نفس ، خواب و خوراک و ... تکیه می شود، بر موارد وادار کننده مانند: مراعات با نفس ، رعایت حداعتدال ، بهره مندی از مباحات شرعی و برآورده کردن نیازهای واقعی بدن نیز، توجه شود.

در باورهای اخلاقی نیز همانگونه که بر ناسپاسی و پلیدی نفس ( اماره )، ناپایداری و مکر دنیا و مسائل دنیایی ، وجود موانع و عوامل فراوان انحرافی بر سر راه خودسازی سخن می رود، بر تربیت پذیری نفس ، امکان کامیابی شایسته از زندگی و توانایی اراده انسان در برطرف کردن موانع خودسازی نیز تبلیغ شود.

درس اخلاق ، نباید روحیه های بی نشاط، مایوس ، منفی باف و ناتوان بسازد، بلکه با بکارگیری شایسته شیوه ابلاغ ،انسانی پرتحرک ، امیدوار و کوشا تربیت کند.

روحیه افسرده و باور به ضعف و ناتوانی ، آدمی را در همه صحنه های عبادی ،اعتقادی و عملی ناکام می گرداند و بر عکس داشتن روحی شاداب و امیدوار، هرگونه دشواری روحی و عملی را نابود می کند.

امام علی[ ع] به حارث همدانی درباره مدارای با نفس و حفظ خرمی آن ، حتی در عبادات ، چنین می فرماید:

 

و خادع نفسک فی العباده ، وارفق بها ولاتقهرها و خذ عفوها و

نشاطهاالا ماکان مکتوبا علیک من الفریضه فانه لابد من قضائها و تعاهدها عند محلها... 33

 

در عبادت نفس خود را بفریب ( او را با ترساندن از کیفر و خوشنود ساختن به پاداش ،از شهوات جلوگیری نما و بطاعات ودار) و بااو مدارا کن و با تکالیف دشوار مغلوبش نساز فراغت و خرمیش را نگهدار، مگر در انجام واجبات ، که وقت معینی برای بجا آوردن آنهاست .

شیوه تربیتی و تبلیغی که قرآن برای رسالت مشخص می کند نیز، تکیه بر روشهای مثبت و نشاط برانگیز دارد:

 

یاایهاالنبی ان ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا وداعیاالی

الله باذنه و سراجا منیرا. 34

 

ای پیامبر! ما ترا فرستادیم که گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده باشی و به اذن خداوند مردم را دعوت کنی و چراغ فروزان گردی .

ابن عباس نقل می کند که : چون این آیه نازل شد پیامبر[ص] به علی[ ع] و معاذ فرمود که به یمن بروند واین دستورالعمل را برای آنان صادر کرد:

 

انطلقا فبشرا ولاتنفر، و یسرا ولاتعسافانه قدانزل علی

یاایهاالنبی اناارسلناک... .

 

بروید، پس بشارت دهید، بیزاری و رمیدگی پدید نیاورید، آسان گرفته و دشوار نگیرد، چرا که آیه یاایهاالنبی اناارسلناک... بر من نازل شده است .

در آموزش ،استعدادهای ذهنی شاگردان و سطح فهم ایشان باید مراعات شود وازالقای هرگونه مطلبی که توان درک و تحلیل آن برای شنونده نیست ، پرهیز گردد.

ناپایداری و بی بهره گی بسیاری از درسهای اخلاقی بخاطر همین شیوه های نادرست و غیر واقع بینانه ای بوده که در آنها بکار گرفته شده است .

امام باقر[ ع] به روایت ازامام علی[ ع] ، درباره اسلام شناس هوشمند و واقع بین می فرماید:

 

الااخبرکم بالفقیه حقا؟ من لم یقنظ الناس من رحمه الله ولم

یومنهم من عذاب الله ، ولم یویئسهم من روح الله ولم یرخص فی معاصی الله.... 35

 

می خواهید فقیه ( عالم دین ) راستین را به شما معرفی کنم ،او کسی است که مردم رااز رحمت خداوند نومید واز عذاب خداایمن و مطمئن نمی سازد، واز بخشندگی خدا مایوسشان نمی کند و پرداختن به نافرمانی و معصیت را برایشان روا نمی دارد.

اینک ، دو بخش از نوشتار (ضرورت استاداخلاق و ویرگیهای آن ) را به پایان می بریم و در آخر به شمارش عناوین برخی دیگراز ویرگیهای استاد اخلاق بسنده می کنیم .

1. تدبیر در بکارگیری درست شیوه های ارشاد و دسته بندی شایسته مطالب .

2. پرهیزاز صراحت در هدایت و تادیب شاگرد.

3.اشتیاق و کوشایی بر هدایت و خیرخواهی شاگرد.

4. مدار، شفقت و مهربانی با شاگرد.

5. حفظ هیبت و وقاراستادی .

6. توجه به خداوند و خیرخواهی ازاو، در تاثیر سخن .

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان