انسان موجودی است که حداقل چهار بُعد دارد: بیولوژیکی، روان شناختی، اجتماعی و معنوی. هریک از این بُعدهای وجودی می توانند روی شکل گیری اعتماد به نفس تأثیر بگذارند.
عوامل بیولوژیکی
اعتماد به نفس چیزی نیست که به ارث برسد. کودک از زمانی که به دنیا می آید تا حدود 1/5سالگی هیچ « خود »ی ندارد، به دلیل این که درکی از آن ندارد. بعد از حدود دو تا سه سالگی کم کم این « خود »شکل می گیرد، و به خود می گوید:« من توانایی هایی دارم، کارهایی هستند که می توانم انجام دهم. من فردی جدا از بقیه هستم ». در این جا محیط هم اهمیت پیدا می کند. آن چه محیط به فرد می دهد و برخورد اطرافیان با او، خودباوری را در وی شکل می دهد.
عوامل روان شناختی
می توان گفت تقریباً در دوره ی نوجوانی یا بلوغ، اعتماد به نفس بر روی خودباوری افراد ساخته می شود. خودباوری یا خودپنداره در زمان کودکی شکل می گیرد. مسائل مختلفی که در مغز فرد ثبت می شود، پیام ها و رفتارهای- کلامی یا غیرکلامی- که از دیگران دریافت می کند، در برداشت او تأثیر می گذارد.مقایسه هایی که در خانواده با خواهر و برادر صورت گرفته، این که چه قدر او را قبول دارند، چه قدر توانایی انجام دادن کارها را دارد و چه قدر تحقیر شده است، همه ی این ها روی خودباوری فرد تأثیر می گذارند.
عوامل اجتماعی
بخش اعظم اعتماد به نفس اکتسابی است. اگر پدر یا مادری اعتماد به نفس پایین داشته باشد، حالت های کمبود اعتماد به نفس در کودک شان هم دیده می شود. این حالت ها ناشی از برداشتی است که از رفتار پدر یا مادر خود داشته و نتوانسته آن برداشت را در ذهن و رفتار خود تغییر بدهد، در نتیجه همان افکار را ادامه داده است.
هم چنین هنگامی که انسان در محیطی جزء اقلیت قرار می گیرد، به دلیل این که فشارهای اجتماعی خاصی به او وارد می شود و امنیت مناسبی برای وی وجود ندارد، دچار کاهش اعتماد به نفس می شود.
احساس امنیت عامل بسیار مهمی در تعیین میزان اعتماد به نفس است. انسان چنان چه احساس امنیت نکند، خودباوری خوبی نخواهد داشت و اگر خودباوری خوبی نداشته باشد، نمی تواند اعتماد به نفس خوبی داشته باشد.
جنبه های تربیتی و فرهنگی نیز در این زمینه مؤثر هستند. معیارهای کسانی که در جوامع جمع گرا زندگی می کنند بر نگاه و برداشت دیگران استوار است و این که دیگران چه قدر آنان را تأیید می کنند. تربیت آنان هم بر همین اساس است. یعنی از کودکی به این افراد گفته شده همیشه باید کاری کنند که دیگران را راضی نگه دارند. این باعث می شود آنان از خودشان غافل شوند، معیارها و ارزش های شان را گم کنند و خود را دربست در اختیار دیگران بگذارند. دلیل دیگر پایین بودن اعتماد به نفس افراد این است که والدین زمینه ی اولیه را برای آنان به وجود نیاورده اند، مثلاً همیشه در خانواده پدر یا مادر برای بچه تصمیم گرفته اند که چه چیزی بخورد، چه چیزی بپوشد، چه کار کند، چه کار نکند و... همواره به کودک گفته اند« جلو دیگران حرف نزن »، « جلو بزرگ تر نباید حرف زد » و... هیچ وقت به او امکان نداده اند که خودش را مطرح کند؛ بعد با رسیدن به سن مدرسه و دانشگاه و سربازی و... ناگهان او وارد جامعه می شود. طبیعتاً این فرد در ارتباط با دیگران به مشکل برمی خورد، نمی تواند با دیگران صحبت کند، نمی تواند با محیط های جدید کنار بیاید، در نتیجه گوشه گیر و منزوی می شود و اعتماد به نفسش به شدت کاهش می یابد.
عوامل معنوی
عامل مهم دیگر که میزان اعتماد به نفس فرد را تعیین می کند، بخش روحی یا ذهنی اوست. باورها و اعتقادات فرد- که می تواند مذهبی هم نباشد- یکی از پایه های مهم اعتماد به نفس است که به او نوعی احساس امنیت می دهد، به این معنا که او رها نیست و می تواند به جایی اتکا کند.
منبع مقاله :
بیرشک، بهروز؛ (1391)، اعتماد به نفس سالم ( آیا امکان تغییر و بهبود در اعتماد به نفس وجود دارد؟ )، تهران: نشر قطره، چاپ سوم.