چند سال پیش سلسله مقالاتی از این جانب تحت عنوان اخلاق و زندگی در چندین شماره از این مجله به چاپ رسید، که طی آن به کلیاتی از موضوعات مربوط به حوزه اخلاق پرداختیم. اینک در ادامه آن مباحث به موضوعاتی دیگر در این باره می پردازیم. و در این شماره پیرامون تقوا که اساسی ترین موضوع در این باره است مطالبی را یادآور می شویم.
تقوا و نقش کلیدی آن
برخی موضوعات در حوزه خاص خود نسبت به سایر مسائل آن نقشی کلیدی دارند، به صورتی که هر یک از آن مسائل به گونه ای از آن تغذیه کرده و به آن پیوند می خورد.
در باب اعتقادات، مسئله توحید این گونه است، اگر به موضوع توحید به طور شایسته توجه شود و خداوند با همه صفات جلال و جمال آن به درستی شناخته شود، پذیرفتن عقایدی همچون معاد، نبوت، امامت و سایر عقاید بایسته برای مسلمان، منطقی، مستدل و روان خواهد بود.
در باب احکام و مقررات عملی دین، نماز به عنوان اساس و ام الأعمال همین نقش را نسبت به سایر اعمال دارد. و مطابق حدیثی از حضرت صادق:(ع) «ان قبلت قبل سائر عمله و ان ردّت ردّ علیه سائر عمله؛ اگر نماز پذیرفته شود سایر اعمال نیز مقبول خواهد بود و اگر رد شود بقیه عمل های نیک نیز پس رانده خواهد شد.»
تقوا در مجموعه مسائل اخلاقی و رفتاری همین سان است. انسان با تقوا حسود، کینه توز و بدخواه نیست، از دروغ گویی، غیبت، بدگمانی، سخن چینی و بدزبانی به دور است. بداخلاقی و مردم آزاری ندارد و به وظایف قانونی و اخلاقی خود پایبند و وفادار است. شخص تقوا پیشه به حریم دیگران تجاوز نمی کند و از حد خود پای فراتر نمی نهد و همواره خدای را در هر کار، اقدام و حتی نیت های خود مدنظر دارد و لذا انسان تقوامدار، جامع تمامی صفات نیک است، رفتار و گفتارش پسندیده و ستودنی است.
علی(ع) می فرماید: «التقی رئیس الأخلاق؛ تقوا در رأس تمامی ارزش های اخلاقی است.»
انسان با تقوا حسود، کینه توز و بدخواه نیست،
از دروغ گویی، غیبت، بدگمانی، سخن چینی و بدزبانی به دور است.
بداخلاقی و مردم آزاری ندارد و به وظایف قانونی و اخلاقی خود پایبند و وفادار است.
تأثیر تقوا بر رفتار و عملکردهای انسان این چنین است که همه آنها را
در یک نظام هماهنگ، سمت و سو و رنگ و بوی خدایی می دهد.
مهم ترین نقش سر در بدن، ایجاد تعادل، هدایت عملکردها و هماهنگ کردن اعمال حیاتی سایر اعضاست. رئیس هر مجموعه نیز همین وظیفه را در رابطه با اعضای آن برعهده دارد، تأثیر تقوا بر رفتار و عملکردهای انسان این چنین است که همه آنها را در یک نظام هماهنگ، سمت و سو و رنگ و بوی خدایی می دهد.
تقوا، قرارگاهی مطمئن
در برخی روایات برای پذیرش دین و سیر معنوی انسان از نقطه آغاز آن مراتب و مراحلی ذکر گردیده است.
نخستین مرحله خروج انسان از حالت کفر، اسلام است که با جریان شهادتین بر زبان و اقرار بدان عملی می شود و با وجود آن احکام ظاهری دین ـ همچون حرمت خون، مال و حیثیت، طهارت، صحت ازدواج و مانند آن ـ جاری می شود، ولی این مقدار به تنهایی برای نجات انسان و رسیدن به رستگاری کافی نیست، زیرا این حالت با نفاق نیز قابل جمع است.
پس از این مرحله اگر عقاید و حقایقی که در ظاهر پذیرفته شده است، از سطح اقرار زبانی بگذرد و به قلب وارد شود، ایمان پدید می آید و دل آرام و قرار می گیرد.
قرآن کریم می فرماید: «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم...؛ عرب ها (بادیه نشینان) گفتند: ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان بیاورید، ولی بگویید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان وارد قلب های شما نشده است ...»
وادی ایمان هر چند نقطه امنی است و اضطراب ها، و آتش تردید و نگرانی های فکری از ساحت روح انسانی رخت برمی بندد، ولی در عین حال، شخص مؤمن همچنان در تیررس وسوسه ها، آسیب ها و آفات قرار دارد و بیم آن می رود که قلب رفته رفته به حالت نخست باز گردد و یا با حفظ ایمان بهره ای از آن در زندگی عاید انسان نگردد. و لذا از این مرحله نیز باید گذشت و از آن عبور کرد و به وادی تقوا گام نهاد. در این وادی، شیطان راه ندارد و تا هنگامی که انسان در آن قرار دارد، گزند شیطان به او نمی رسد. همه امید شیطان به این است که انسان راه یافته در حصار تقوا، نخست از آن خارج شود و آنگاه طعمه او گردد و در غیر این صورت محال است در دام او در آید. منطقه ایمان معبر است و اینجا منزلگاه. آنجا معبر است بدان جهت که برای رسیدن به تقوا، ناگزیر باید به آن دست یافت، ولی در عین حال توقف گاهی است نامناسب. و اینجا منزلگاه است، زیرا هر چند پس از این مرحله باز هم برای انسان سالک مقامی بالاتر از آن هست که مقام یقیین است، ولی اگر کسی در همان وادی تقوا ماند و آن را قرارگاه خود خواست، زیانی متوجه او نیست، هر چند از سودی بالاتر خویش را محروم ساخته است.
قرآن کریم نیز به دارندگان مقام تقوا وعده بهشت داده است و فرموده است:
«و ازلفت الجنة للمتقین؛ (در قیامت) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می شود»
و وعده خدا نیز تخلف ناپذیر است که خود فرموده است: «ان اللّه لایخلف المیعاد؛ خداوند خلاف وعده خود نمی کند»
بنابراین، برخوداری از یک زندگی پاک موفق و با نشاط، باید از مرحله ایمان عبور کرد و به تقوا دست یافت.
برخی گاهی اظهار می کنند که ما عقیده مان صاف و قلب مان پاک است، در مراسم عزاداری اهل بیت(ع) شرکت می کنند و حتی خود نیز از این مراسم برگزار می کنند و در اداره هیئت های مذهبی نقش مؤثری دارند، ولی درون خانه و در خانواده خود به انواع آلودگی ها و انحراف های اخلاقی و عملی گرفتارند و در عین حال، با اطمینان، خویش را اهل نجات می دانند و به خود وعده بهشت می دهند.
امام صادق(ع) می فرماید: «کنت مع ابی حتی انتهینا الی القبر و المنبر فاذا بأناس من أصحابه فوقف علیهم و سلّم فقال: واللّه انّی لأحبکم و أحبّ ریحکم و ارواحکم فأعینونا علی ذالک بورع و اجتهاد فانکم لن تنالوا و لایتنا الاّ بالورع و الاجتهاد و من ائتم بإمام فلیعمل بعمله؛ من همراه پدرم «در مسجد پیامبر(ص)» بودم که به جای قبر و منبر رسیدیم، در آن مکان با گروهی از یاران ایشان روبه رو شدیم سپس پدرم در برابر آن گروه ایستاد و خطاب به آنها فرمود: به خدا سوگند، من شما را و بو و روان هایتان را دوست می دارم، پس شما ما را در این دوستی با وارستگی و کوشش خود، ما را مدد رسانید. زیرا هرگز به ولایت ما نمی رسید مگر با تلاش و پیراستگی از آلودگی ها و گناهان و کسی که امامی برای خود برمی گزیند باید در عمل به او اقتدا کند.»
در این وادی، شیطان راه ندارد و تا هنگامی که انسان در آن قرار دارد،
گزند شیطان به او نمی رسد. همه امید شیطان به این است که
انسان راه یافته در حصار تقوا، نخست از آن خارج شود و آنگاه طعمه او گردد
و در غیر این صورت محال است در دام او در آید.
سرچشمه بسیاری از نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و غیر آن
در بی تقوایی ها و دور بودن از موازین آن است.
جامعه اسلامی اگر به واقع متقی باشد، به گفته قرآن،
درهای آسمان و زمین به رویشان گشوده می شود و برکات آن به سویشان سرازیر می گردند.
از سخنان امام(ع) برمی آید که در همان زمان نیز کسانی بودند که چنین باوری داشتند و ایمان به ولایت اهل بیت(ع) را برای نجات خود کافی می دانستند که آن حضرت با این گفتار و تأکید خود، آنان را دعوت به تقوا کرد و به وظایف شان توجه داد.
در نامه ای که حضرت صادق(ع) در پاسخ به نجاشی، حمکران اهواز نوشتند او را به تقوا و فرمانبرداری از دستورات خداوند سفارش کردند و مرقوم داشتند:
«... و اعلم انّ الخلایق لم یوکلوا بشی ء أعظم من التقوی فإنهّ وصیتنا اهل البیت؛ بدان که یقینا مردم به چیزی بزرگ تر از تقوا واگذار نشدند، تقوا سفارش ما اهل بیت پیامبر است»
«سرچشمه بسیاری از نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و غیر آن در بی تقوایی ها و دور بودن از موازین آن است. جامعه اسلامی اگر به واقع متقی باشد، به گفته قرآن، درهای آسمان و زمین به رویشان گشوده می شود و برکات آن به سویشان سرازیر می گردند.»
میزان طلاق در کشور ما به نسبت خود بسیار بالا است. نزاع ها و اختلاف های خانوادگی فراوان است. ریشه یابی آنها نشان می دهد که تمامی آنها به نوعی برخاسته از بی توجهی به وظایف و حقوق یکدیگر، خودخواهی ها، تندخویی ها و مرزشکنی ها در حریم خانواده است و همه اینها مصداق های بی تقوایی اند.
امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «فانّ تقوی اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمی أفئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس أنفسکم و جلاء عشا ابصارکم و أمن فزع جأشکم و ضیاء سواد ظلمتکم...؛ همانا تقوا و پروای از خدا داروی بیماری های دل ها، روشنایی قلب ها، درمان دردهای بدن ها مرهم زخم جان ها، پاک کننده پلیدی های روح ها، روشنایی بخش تاریکی چشم ها، امنیت در ناآرامی ها و روشن کننده تاریکی های شماست...»
حقیقت تقوا
از حضرت امام صادق(ع) در باره تقوا و حقیقت آن پرسیدند، در پاسخ فرمود: «ان لایفقدک حیث امرک و لایراک حیث نهاک؛ (تقوا این است) که خداوند تو را در جایی که فرمان داده است ببیند و آنجا که باز داشته است ننگرد.»
این سخن بدان معناست که کسی که دارای مقام تقواست، در درون خود حقیقتی را احساس می کند که به واسطه آن میل به گناه ندارد و از فرمانبرداری از خداوند رضایت دارد و بی آن نمی توان پیوسته این گونه بود.
محدث قمی(ره) از یکی از ره پویان راه حقیقت پرسید: تقوا را برای ما توصیف کن. او در پاسخ گفت: هرگاه بخواهی از سرزمین که پر از خاروخاشاک است بگذری چه می کنی؟ گفت: دامن ام را جمع می کنم و خود را از گزند آن حفظ می کنم. گفت: تو نسبت به دنیا نیز این چنین باش، که همین تقواست.
از این سخن دو نکته مهم به دست می آید:
یک اینکه تقوا به معنای گوشه گیری و انزوای از مردم نیست، بلکه بدان معناست که انسان مؤمن در عین معاشرت و ارتباط با دیگران، باید دامن خود را از آلودگی ها و انحراف هایی که ممکن است در بین مردم وجود داشته باشد پاک نگه دارد، و با وجود کار و تلاش روزانه و کسب و تجارت از ثروت نامشروع و لقمه حرام بپرهیزد، و با توجه به حضور در مراکز تحصیلی، از دبیرستان، دانشگاه و غیر آن، خود را از دام هایی که تهاجم فرهنگی بدخواهان بر سر راه نسل جوان گسترانیده است محافظت کند.
البته هر چند چنین نگه داشتی با وجود صفت تقوا، مشکل چندانی ندارد و به یک معنا سهل و آسان است، ولی یقینا بدون آن، کاری به غایت دشوار است. چگونه می توان بدون ملکه تقوا از متن حوادث گمراه کننده گذشت و از میانه خواهش ها، وسوسه ها و
تقوا به معنای گوشه گیری و انزوای از مردم نیست، بلکه بدان معناست که انسان مؤمن در عین معاشرت و ارتباط با دیگران، باید دامن خود را از آلودگی ها و انحراف هایی که ممکن است در بین مردم وجود داشته باشد پاک نگه دارد،و با وجود کار و تلاش روزانه و کسب و تجارت از ثروت نامشروع و لقمه حرام بپرهیزد، و با توجه به حضور در مراکز تحصیلی، از دبیرستان، دانشگاه و غیر آن، خود را از دام هایی که تهاجم فرهنگی بدخواهان بر سر راه نسل جوان گسترانیده است محافظت کند.
جاذبه های نفس گذر کرد و دامن از آلودگی نگاه داشت؟
دو اینکه انسان هر گاه از بیابانی پر از خار عبور کند، با احتیاط از آن می گذرد، برای این است که از خلیدن خار بر بدن خود احساس درد و سوزش می کند و در غیر این صورت از آن پرهیز نمی کند. وضعیت انسان نیز نسبت به گناهان و جرائم همین گونه است، باید از ارتکاب جرم، احساس درد و رنج کرد تا از آن گناره گرفت، آنها که به انواع بزه ها و گناهان آلوده اند، برای این است که چنین درکی از آن ندارند و این احساس، همان ملکه تقواست.
برخی افراد به ویژه جوانان، که هنوز دامن به گناه نیالوده اند، وقتی برای نخستین بار، از سوی دوستان ناباب خود دعوت به ارتکاب جرم می شوند، در عمق وجدان خود، دچار نوعی اضطراب و نگرانی می شوند. این نگرانی خود نشان مرتبه ای از تقوا در وجود انهاست، که اگر به ندای آن توجه شود روز به روز تقویت می گردد و انسان را تا ساحل نجات همراهی می کند، ولی چنانچه به اخطار آن گوش فرا داده نشود، و به آن بی توجهی شود رفته رفته به خاموشی می گراید و به کلی از صفحه روح و وجدان آدمی محو می گردد، به گونه ای که پس از گذشت زمانی، انسانی بی آزار و پاک دامن، به موجودی شریر، آلوده و بره کار تبدیل می شود که از ارتکاب هر جرم و جنایتی، کمترین هراسی به دل راه نمی دهد.
راه های وصول به تقوا
الف) دانش
از سودمندترین نعمت های خداوند علم و دانش است در بسیاری که از تقوا گریزانند و تحمل آن را را بر خود دشوار می بینند، این حالت برخاسته از بی دانشی آنهاست.
آنها مقررات دینی را دست و پا گیر، دشوار، محدویت آفرین و تنها مناسب برای زندگی آن جهانی می پندارند و بدیهی است، چنین برداشتی از دین نمی تواند جاذبه ای در دل کسی پدید آورد. از این رو از آن کناره می گیرند در حالی که اگر اینان در پی دانش دین بودند درمی یافتند که رسالت اصلی دین هر چند تأمین زندگی جاودانه آن جهانی بشر است، ولی آن هدف را در سایه آبادانی مادی و معنوی همین جهان جستجو می کند.
در قرآن کریم، مأموریت پیامبران آزادی بشر از قید و بند هواها، ستمگران، خرافات و بندگی ذلت بار از غیر خدا، ایجاد عدالت اجتماعی و تعلیم و تربیت بیان شده است، و این خواسته و آرزوی بشر از آغاز حیات خود تاکنون و برای همیشه است و کسی که دارای مقام تقواست، در درون خود حقیقتی را احساس می کند که به واسطه آن میل به گناه ندارد و از فرمانبرداری از خداوند رضایت دارد و بی آن نمی توان پیوسته این گونه بود.
از سودمندترین نعمت های خداوند علم و دانش است در بسیاری که از تقوا گریزانند
و تحمل آن را را بر خود دشوار می بینند، این حالت برخاسته از بی دانشی آنهاست.
تمامی مکتب های سیاسی، اجتماعی و فلسفی بشری به همین منظور پدید آمده اند و این جز در سایه تقوا و خدامحوری بدست نمی آید. اساسا تمامی نابسامانی ها، تجاوز به حقوق انسان ها، ستم ها و جنایت ها، برخاسته از خدانشناسی و دوری گزینی بشر از تعلیمات پیامبران بوده و هست از این رو اگر احکام و دستورات دین به درستی شناخته شوند، دلیلی ندارد کسی از آن فاصله بگیرد و آن را نخواهد.
امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «الناس اعداء ما جهلوا؛ مردم نسبت به آنچه نمی دانند دشمنی می ورزند.»
پرده نادانی که برداشته شد تازه انسان می فهمد که آب در خانه داشته و او تشنه لب می گشته و نیز: آنچه خود داشته ز بیگانه تمنا می کرده این شناخت که بدست آمد، جاذبه آن انسان را به سوی خود می کشد و رفته رفته صفت تقوا پدید می آید.
ب) عمل
اگر درسی از آموزگار گرفته شود، ولی آموزهای آن تمرین و ممارست نشود، آن یافته ها در حافظه جای نمی گیرد و به تدریج از صفحه ذهن پاک می گردند.
عمل صالح، در حقیقت تمرین یافته ها و گرایش های قلبی است.
امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «العلم مقرون بالعمل: فمن علم عمل و العلم یهتف بالعمل فان اجابه والاّ ارتحل عنه؛ علم و عمل، نزدیک به هم اند، کسی که چیزی را فرا گرفت به آن عمل می کند. علم به عمل فرا می خواند اگر پاسخ شنید می ماند وگرنه کوچ می کند»
بی تردید مداومت بر عمل صالح، روز به روز بر ایمان آدمی می افزاید، آن را ارتقا می دهد و او را تا ساحل امن تقوا می رساند.
از سفارش های جناب لقمان به فرزندش این است: «یابنیّ ان کنت تحبّ الجنة فانّ اللّه یحبّ الطاعة فاحب ما یحبّ و ان کنت تکره النار فانّ ربک یرکه المصیة فاکره ما یکرهه لینجیک مما تکره؛ فرزندم! اگر بهشت را دوست می داری، خداوند هم فرمانبرداری خود را دوست دارد. پس آنچه او می خواهد، محبوب خویش دار و اگر آتش قهرش، ناخوش آیند توست، او نیز از نافرمانی خود ناخرسند است، پس آنچه او بدان رضایت ندارد، دلخواه خویش مدار، تا از آنچه تو ناپسندیده می داری رهایی ات بخشد»
ج) بصرت و اخلاص
علم و عمل آنگاه کارسازاند که با بینش و اخلاص همراه باشند. کارهای نیکی که از ما صادر می شوند، ظاهری دارند و باطنی و بین این دو پیوند برقرار است. برای دستیابی به تقوا باید از ظاهر آن عبور کرد و به باطن آن رسید و برای این منظور، بینش و اخلاص لازم است بینش توجه به عمق و ملکوت کار است و اخلاص پیراستن آن از انگیزه های غیرخدایی است. درجات و مراتب اعمال انسان ها که از صفر تا بی نهایت است نیز به تفاوت در بینش و اخلاص آنها باز می گردد وگرنه صورت عمل ها در مردم عادی و اولیای خدا یکسان است و یا تفاوتی ناچیز دارند.
علی(ع) می فرماید: «کم من صائم لیس له من صیامه الاّ الجوع الظّمأ و کم من قائم لیس له من قیامه الاّ السهر و العناء، حبّذا نوم الاّکیاس و إفطارهم؛ بسا روزداری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی سودی نمی برد و بسا شب زنده داری که از نماز خود جز بیداری و رنج (بیهوده) بهره ای ندارد، (در این صورت) خوشا خواب زیرکان و افطار آنها»
نماز و روزه، قربی ترین عمل صالح است، وقتی این دو برکنار از بینش و اخلاص تأثیری در ایجاد تقوا در روح بنده نداشته باشند، وضعیت سایر کارها روشن است.