مهارت روابط بین فردی
بشر امروز به رغم گسترش حیرت انگیز وسایل ارتباط جمعی و شبکه های بی شمار رسانه ای، از هر زمان دیگری تنهاتر، افسرده تر و پرخاشگرتر است. افزایش روزافزون بزهکاری، آسیب های اجتماعی، اعتیاد و بلایایی از این دست که امکان زندگی شادمانه و رضایت آمیز را از انسان ها گرفته است، به خودی خود این پرسش مهم را مطرح می سازد که علت این همه تلخی ها، مصائب، جنگ های خانمان سوز، ناامنی روانی و اقتصادی و اجتماعی چیست؟ واقعیت این است که انسان ها دیگر قادر به تحمل یکدیگر نیستند و با کمترین اختلافی کارشان به نزاع و قهر و جدایی می کشد. روابط بین فردی به شدت دچار اختلال و آسیب شده و در نتیجه، همه تنها هستند.
میل به تنهایی شاید در میان کسانی که پا به سن می گذارند، اندکی قابل قبول به نظر برسد، اما وقتی جوان ها، تنهایی و مصائب با اینترنت و کامپیوتر و ماهواره را بر تعامل و رابطه با همسن و سالان خود ترجیح می دهند و به جای روی آوردن به روابط جمعی و گروهی، به انزوا پناه می برند و به خیال بافی های نابجا و مخرب می پردازند، رواج پدیده هایی چون پرخاشگری، اعتیاد و افسردگی دور از انتظار نیست.
مهارت روابط بین فردی، به رغم اهمیت خاصی را که در معنا بخشی به زندگی دارد، متأسفانه از جمله مواردی است که کمتر بدان پرداخته می شود. واقعیت این است که جوان هر قدر هم در زمینه های تحصیلی موفق باشد، تا زمانی که نتواند دانسته های خود را در مجموعه ای از ارتباطات سالم بین فردی و اجتماعی به کار بگیرد، از زندگی شاد و موفقی برخوردار نخواهد بود و این مهارت متأسفانه در بسیاری از افراد وجود ندارد.
برای کسب مهارت روابط بین فردی، ابتدا باید برای مخاطبان خود شأن و احترام قائل باشیم. قرار نیست همگان به درخواست ها و پرسش های ما همان پاسخ هایی را بدهند که مورد توجه و میل ماست که اگر چنین باشد، ارتباط معنا ندارد و ما به هنگام ایجاد رابطه با دیگران، در واقع به دنبال تأیید خود هستیم و راه به جایی نمی بریم. توانایی شنیدن افکار مخالف و مهارت بیان عقیده، بدون اعمال فشار بر مخاطب، باید از دوران کودکی و نوجوانی در فرد تقویت شود. بسیاری از آسیب های بین فردی و اجتماعی ما ناشی از همین عدم تحمل آرای مخالف است.
یکی از آسیب هایی که در روابط بین فردی شیوع بسیار پیدا کرده و به صورت یک عارضه، امنیت روانی خانواده ها و جامعه را در معرض تهدید قرار داده است، پدیده پرخاشگری و اهانت به دیگران است.
از دیدگاه خانواده درمانی، زمانی که موضوعات اخلاقی و اعتماد در خانواده مورد بی حرمتی قرار می گیرند، افراد زیان دیده، دیگر نمی توانند به کسانی که بیشترین وابستگی را به آنها داشته اند، اعتماد کنند. چنینی تجربیاتی، فرد را به سوی احساس خشم و شرم سوق می دهد و احتمال بروز پرخاشگری و رفتارهای خارج از کنترل زیاد می شود.
برای ترمیم روابط بین فردی، باید قدرت بخشش منطقی را در افراد تقویت کرد. بخشیدن دیگران بیش از هر کسی فردی را که دست به چنین کاری می زند، رشد می دهد و به رضایت درون می رساند. انسانی که قادر به بخشیدن دیگران نیست، بیش از هر کسی خود را زجر می دهد و از امکان یک زندگی شادمانه محروم می سازد، بنابراین بخشیدن قبل از آنکه بر دیگران تأثیر بگذارد، فرد بخشنده را سعادتمند می سازد و دیدگاه مثبت تری به انسان می دهد.
مهم ترین پیامد بخشش، توانایی کاستن از خشم و انتقام و رهایی از فشارهای روانی است که غالباً به بیماری های جسمی منجر می شوند. تجربه نشان داده است کسانی که توانایی بخشش بیشتری دارند، کمی روی امور منفی زندگی تکیه می کنند و عادت به تکرار گذاشته ها ندارند.
اساس ارتباط بین فردی، اعتماد است. اگر افراد بتوانند به دیگران اعتماد کنند و از سوی آنها احساس خطر نکنند، خواهند توانست ارتباط فردی مطلوبی را برقرار نمایند، اما اگر این اعتماد شکل نگیرد و یا به شکل ناقص و یا ضعیف به وجود آید، ارتباط بین فردی دچار اختلال می شود.
داشتن مدرک صحیح از احساسات خود و دیگران و توانایی کنترل آنها که تحت عنوان «هوش هیجانی» نامیده می شود، در بهبود روابط بین فردی نقش اساسی بازی می کند.
منبع: ماهنامه شاهد جوان شماره 59