تکامل معنوی مخصوص آدم است
در کلمه «أوضَحَ بِک الکتابَ» (خدا به وسیله تو کتابش را آشکار کرد) بحث بود به برکت حسین معلوم شد قرآن چیست و دین کدام است؟
چون مطلب مهم است باز هم با بیان دیگری شرح داده می شود.
شکی نیست غرض از ایجاد آدمی در این کره خاک با این طول و تفصیل و عظمت، تکامل است چون آدمی غیر از سایر موجودات است، بقیه موجودات مادی، نوعاً از خاک پدید می آیند و به خاک هم می روند و جهت معنوی و تکامل آخرتی ندارند، لکن آدمی علاوه بر جنبه های مادی که با سایر حیوانات در آنها شریک است دارای روح انسانی است و باید بالأخره به کمال خودش در دنیا برسد تا پس از مرگ، خوشبختی حقیقی بهره اش گردد.
البته اگر در راه کمال بیفتد (بعداً شرح داده می شود کمال به چیست؟) به تبع زندگی دنیویش هم با امن و خوشی نسبی می گذرد.
کمال آدمی و خداپرستی
کمال آدمی در دینداری است آن را باید از قرآن جویا شد. اگر بنده رب العالمین شد از ذلّت نفس و هوا خلاص شد اوّل عزت اوست تکامل منحصر در توحید، در عبودیت است «تنها مرا پرستید این است راه راست»[1]؛ «مبادا بنده شیطان شوید که دشمن آشکاری برایتان می باشد»[2] چنانچه شهوت پرستی، ریاست طلبی و پول دوستی هم شرک است که باید از آنها دوری نمود[3] و به طور کلی برای خدا در مقام پرستش هیچ انبازی نباید گرفت.[4] البته این مطالب مربوط به زبان نیست حال و وضع شخص میزان است غیر خداپرست کسی به کمال نمی رسد همین جا هم زندگیش نکبت بار است. به طور کلی هرکس از خدا و پرستش خدا روی گرداند دچار زحمت ها و مرارت های روحی خواهد بود خواه خودش هم بفهمد یا نفهمد چنانچه قرآن مجید بیان می فرماید.[5]
نمونه ای از نابسامانی مادیگری
باندهای گانگستری مختلف و انواع دزدی ها؛ از آن جمله بچه دزدی در آمریکا را در روزنامه ها می خوانید بچه های چهارده پانزده سال پسر و دختر را می دزدند و در هتل های مخصوصی آنها را به فاحشه گری و خودفروشی وامی دارند آنچه درآمد پیدا کردند جز مختصری بقیه را باند برمی دارد. یکی از دخترهای ربوده شده بعداً نقل کرده بود نزدیک صدهزار دلار کار کرده است و تنها هشتصد دلار به او داده اند، می نویسند نزدیک سه هزار دختر و پسر گمشده در این اماکن پیدا شده اند.
این نمونه کوچکی از وضع جهان مادی و غافل از خداست در چنین اجتماعی چگونه راحتی روحی کم است؟ این همه خودکشی ها جز نتیجه ضیق روحی است؟ سختی زندگی روانی (نه مادی) است که حتی ستاره های ثروتمند سینما و به اصطلاح هنرمندهای پول دار را به خودکشی وا می دارد.
خواسته های مادی پایان ندارد
هرکس از فرمان خدا کناره گرفت، خواسته های نفس را که تمام شدنی نیست دنبال نمود در جهنم آمال و آرزوها و محرومیت ها می سوزد به چند یک از خواسته هایش نیز نمی رسد، به هرکدام که هم برسد نرسیده هایش به مراتب بیشتر است.
کمال آدمی به این است که خواسته اش بالاترین خواسته ها و معبودش برترین معبودها گردد[6]. تنها بنده یکی شود خدا و بس، نه بنده بشری چون خودش، و نه هوا و ماده.
تا از اینجا دل نکند، کی می تواند به خدا دل بندد، باید دنیا را محل عبور بشناسد و بفهمد که اینجا ماندنی نیست نه این که جایش را پهن کرده دل خوش کند و پیروی هوای خود نماید[7]، بنده زر و زیور و شخص پول جمع کن دینش همان است و به او وعده عذاب داده شده.[8] پس کمال و سعادت بشر را قرآن در اخلاص در بندگی خدا می داند و بس.
این حقایق قرآن بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مدت بعثتش به خلق رسانید و کثیری هم حاضر شدند بپذیرند.
اصل دین پس از پیغمبر (ص) فراموش شد
پس از رحلت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم آنچه اصل دین که اخلاص در بندگی بود رها شد و مسلمان ها در هوا پرستی و ریاست طلبی افتادند، توحید در عبودیت را کنار گذاشتند خودخواهی وهواپرستی را جایگزین آن کردند. لذا در چه فسادها که واقع شدند بااین که خیلی حفظ ظاهر می کردند، اماحسدورزی ها وکینه توزی هایشان رانمی توانستند پنهان کنند.
خلیفه سوّم که در پول جمع کردن هم افتاد چه افراط و تفریطها که نکرد، چیزی که در کار نبود اخلاص در عبودیت حقّ بود، مسلمان ها در جاده شیطنت افتادند، نماز می خواندند، جهاد می رفتند، اما روی میل نفس خود حرکت می کردند.
نخستین میل، جلو افتادن ابوبکر بود پس از او، چون عمر در این راه خدمت کرده بود او جلو افتاد، سپس با نقشه ای عثمان روی کار آمد.
مؤمنین به علی (ع) شناخته می شوند
فرموده پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رابه علی علیه السلام شنیده اید: اگر تو نبودی مؤمنین پس از من شناخته نمی شدند[9] آن رادمردی که از هر جهت بر اسلامش استقامت ورزید علی علیه السلام بود و یاران معدودش، دنیا و هوا چیست؟ خدا و بس.
وقتی فاطمه زهرا علیها السلام پرسید چقدر تحمل می کنی حق مرا غصب کردند و. .. فرمود این شمشیر و این بازو همان است، اما اگر می خواهی نام پدرت باقی بماند یعنی دین اسلام در اختیار مردم باشد باید ساکت باشم صبر کنم.
اگرعلی علیه السلام هوای نفس داشت در این موقعیت هرگز ساکت نمی شد، ولی علی علیه السلام خدا را می خواهدنه ریاست، خودش می بیندرضای خدادر صبر است لذا 25 سال صبر می کند.
روایتی که سنی ها هم نقل کرده اند «صراط مستقیم» یعنی علی علیه السلام و ولایت او، چون تنها راه خداست نه غیر خدا.
برنامه علی (ع) در مقابل معاویه
علی علیه السلام شروع به تربیت فرمود، افرادی از مسلمانان را واداشت تزکیه نفس کنند، اصلًا اسلام دین تزکیه است که همان تعلیم و تربیت باشد، اسلام یعنی دینی که حسد، کینه، بخل، قساوت، حب دنیا و غیره را می برد، علی علیه السلام با تبلیغ عملی و قولی اسلام حقیقی، عده کثیری را در راه خدا، صراط مستقیم و ولایت خودش انداخت.
لعنت خدا برمعاویه که نقطه مقابل علی علیه السلام ایستاد، بشر را به پول پرستی و ریاست طلبی خواند، این شیطان روزگار کوشید هرشیعه علی علیه السلام را که توانست با پول فریفت و او را پول پرست کرد مثل خودش، و اگر نمی توانست او را می کشت مانند مالک اشتر را زهر داد و رشید هجری و غیر او را از بین برد.
دینش را به پول خرید
یکی از مشاهیر کوفه از دوستداران علی علیه السلام به شام آمد معاویه از او استقبال و احترام و پذیرایی فوق العاده کرد و هنگامی که خواست برگردد یک صدهزار درهم هم به او پرداخت این بدبخت هم گرفت و تشکر نمود.
یکی از شامی ها که به او پنجاه هزار درهم داده بود اعتراض کرد و گفت معاویه، به ما که در شام و درباری تو هستیم نصف شیعه علی می دهی؟.
معاویه گفت: آری، زیرا دین او را با پول خریدم.
گفت: دین مرا هم بخر؟ پاسخ داد تو که دین نداری که بخرم، مع الوصف برای این که رنجیده خاطر نشود پنجاه هزار درهم دیگر را هم به او پرداخت.
با حفظ ظاهر، حقیقت دین را می کوبید
معاویه نماز می خواند ظواهر اسلام را تا حدودی رعایت می کرد، اما جان و حقیقت دین را که پرستش منحصر خدا، تزکیه نفس و ولایت باشد، پامال می کرد اصلًا نقطه مقابل آن بود، داعی شیطانی بود مقابل داعی رحمانی، چه خون دلی که اهل بیت می خوردند بیست و سه سال زحمات پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را که راه سعادت را نشان داد وارونه کرد.
یزید افتضاح را کامل نمود
پس از معاویه (علیه الهاویه) وضع یزید هم معلوم است معاویه کثافت کاری هایش را می پوشانید، اما این جوان مغرور باکی نداشت. پدر ملعونش، حسن مجتبی علیه السلام را در پنهانی کشت، اما این احمق به حاکم مدینه نوشت حسین را بخوان یا بیعت کند یا سرش را برای ما بفرست.
بعضی از سنی های متعصب می نویسند: «اگر کسی یزید را مسلمان و دیندار بداند، نشانه بی دینی خودش می باشد». جاحظ می گوید: «خدا لعنت کند کسی را که یزید را لعنت نکند». یعنی لعن یزید را جایز نداند.[10]
حسین (ع) حقیقت دین را آشکار کرد
حسین علیه السلام حقیقت قرآن را که خداپرستی باشد آشکار فرمود:
«اوْضَحَ بِک الْکتابَ» پول پرستی یزید را امضا نکرد، به خاطر پول و ریاست، دین را رها نکرد و عملًا به همه فهماند راه خدا با هوا دو تا است.
شنیده اید خودش فرمود: «حاضرم سر به بیابان ها بگذارم از تمام خوشی های دنیا صرفنظر می کنم چون بنده خدایم».
ثواب های زیاد به برکت حسین (ع)
«وَاجْزَلَ بِک الثَّواب» ای حسین عزیز، خدا به برکت تو ثواب ها را زیاد فرمود راستی حسین علیه السلام برکت برای اسلام و مسلمین است.
هردینداری پیدا شود، رهین منت حسین است. چه بهره ها از فیض حسین می برند، نمازها و روزه هایشان به برکت آقا پذیرفته، اجرش مضاعف می شود، تزکیه حسینی می گردند. بهترین گواه عرایضم حدیث معاویة بن وهب است خلاصه آن را عرض می کنم:
دعای حضرت صادق (ع) در سجده
معاویة بن وهب گوید: «به خانه امام صادق علیه السلام رفتم حضرت در سجده بود دعاهایی می کرد تا به اینجا رسید که گفت: خدایا رحم کن به صورتهایی که آفتاب آن را دگرگون کرده تا خودش را به قبر حسین علیه السلام برساند. خدایا! رحم کن به اشک های چشمی که در عزای حسین علیه السلام ریخته می شود خدایا! رحم بفرما به ناله ها و صرخه هایی که در مصیبت حسین بلند می شود. خدایا! من آنان را به تو می سپارم تا برما نزد حوض کوثر وارد شوند (آنان را به ما برسان)».
معاویة بن وهب گوید: حضرت که سر از سجده برداشت، عرض کردم این دعاها را برای چه کسی می کردید؟
فرمود: برای عزاداران و زوار قبر جدم حسین. آیا کربلا می روی، آیا فضیلت او را می شناسی؟
گفتم تا به حال این طور نمی دانستم این دعاهایی که شما فرمودید، اگر برای کافری می کردید مشمول رحمت خدا می شد. از این به بعد خودم را حتماً به قبر حسین علیه السلام خواهم رسانید.
مصیبت حسین (ع) بزرگترین مصیبت است
«وَاعْظَمَ بِک الْمُصابَ» هرمصیبت زده ای که خدا برایش اجر معین فرموده، پاداشش به اعتبار مصیبت اوست. هرچه مصیبت سخت تر باشد، اجرش بیشتر است گاهی زخم شدن بدن یا تلف شدن مال است یا مرگ بستگان تا مرگ پسرجوان، هرمرتبه ای که شدیدتر است، ثوابش بیشتر است، آخر مرتبه اش که مرگ پسر جوان است بهشت بر او واجب می شود صبر بکند یا نکند.
مصیبت هایی که برانسان وارد می شود، محدود و موقت است مثلًا امروز سرش شکست بعد خوب می شود و یادش می رود اجری برده است. اما مصیبت حسین علیه السلام فراموش شدنی نیست، لذا رحمت هایی که سال گذشته ایام عاشورا برای مصیبت زده های حسینی بود، امسال نیز هست. ثواب های دستگاه حسین نامحدود است «اجْزَلَ بِک الثَّواب» چنانچه مصیبتش نیز نامحدود است «اعظم بک المصاب» مانند مصیبت حسین علیه السلام در عالم سراغ نداریم مصیبتی که انقلاب در آسمان ها و زمین پدید آورد.[11]
امّ معبد و درخت ملکوتی
در «بحارالأنوار»[12] روایت کرده است: «وقتی رسول خدا با دو نفر از صحابه از مکه به مدینه هجرت فرمود در اثنای راه به خیمه امّ معبد رسید در حالی که آذوقه همراه نداشتند به امّ معبد فرمود: آیا خوراکی داری؟ اظهار شرمساری نمود، چند گوسفند داریم شوهرم برای چرا برده است تنها بزغاله مریضی است که به واسطه بیماری نتوانسته به چرا برود.
حضرت فرمود اجازه می دهی آن را بدوشم؟ عرض کرد شیر که ندارد اختیار با خودتان است.
تا دست مبارک را به بزغاله کشید سالم شد و شیر در پستانش پیدا شد ظرف آورد پرکرد همه خوردند آن گاه خودش میل فرمود و ظرف های ام معبد را پر کرد. آن گاه به خواب قیلوله رفت پس بیدار شد آب طلبید و برای نماز وضو گرفت.
در نزدیکی خیمه درخت خاری بود به نام عوسجه، سه مرتبه مضمضه و استنشاق فرمود و پای این درخت ریخت و فرمود: «لِهذِهِ الْعَوْسَجَةِ شَأْنٌ» برای این درخت خصوصیات و «معجزاتی» است.
خواهرزاده ام معبد گوید ما تا آن روز وضو و نماز را ندیده بودیم، پیغمبر و همراهانش رفتند فردا دیدیم این درخت بزرگ و سبز شده شاخه و برگ روییده میوه ای مانند سیب زمینی کرده که از عسل شیرین تر و از مشک خوشبوتر است. از خصوصیاتش آن که هرحیوان مریضی از برگ آن می خورد خوب می شد، اگر کم شیر بود، پرشیر می شد، برخی از قبایل عرب که از آنجا رد می شدند، برای استشفاء از برگ آن همراه کاروان می بردند از برکت این درخت وضع مادی ام معبد هم خوب شد.
ده سال گذشت روزی دیدیم وضع درخت دگرگون شده میوه ها ریخته و برگ ها از طراوت افتاده است.
پس از چند روز خبر آوردند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفته است.
درخت، میوه می داد اما کم و کوچک و مزه سابق را نداشت.
روزی دیدیم درخت دیگر برگ و میوه ندارد، پس از چند روز از کوفه خبر آمد علی علیه السلام را کشتند.
بیست سال گذشت و از چوبهای درخت استشفا می کردند روزی دیدیم خون از شاخه های درخت ریزش می کند مانند خونی که از گوشت جدا می شود، متحیر ماندیم.
شب شد دیدیم از درخت صداهای ناله بلند است «یا بْن النّبی- یا بْنَ الْوَصی» ای پسر پیغمبر ای پسر جانشین پیغمبر، اجنّه عزاداری می کنند برای پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم.
طولی نکشید خبر آمد حسین را در کربلا کشتند و درخت خشکیده شد دیگر نه ساقه ای داشت و نه ریشه و کم کم از بین رفت».[13]
پی نوشت ها
[1] « وَأَنِ اعْبُدُونِى هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ»،\E( یس/ 61) ..
[2] « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یبَنِى ءَادَمَ أَن لَّاتَعْبُدُواْ الشَّیْطنَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُّبِینٌ»( یس/ 60) ..
[3] « أَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَل- هُ ...»( فرقان/ 43) ..
[4] « وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلَاتُشْرِکُواْ بِهِى شَیًا ...»( نساء/ 36) ..
[5] i« وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا ...»( طه/ 124) ..
[6] « یا افْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ یا اکْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ»،( دعاى جوشن کبیر) ..
[7] « ... أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَل- هُ ...»( اعراف/ 176) ..
[8] « ... وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَایُنفِقُونَهَا فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ* یَوْمَ یُحْمَى ...»( توبه/ 34- 35) ..
[9] « یا عَلىُّ لَوْلا انْتَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ بَعْدِى»،( بحارالأنوار، ج 37، ص 273، ح 41) ..
[10] « لعن اللَّه من لم یلعن یزید» ..
[11] « مُصیبَةً ما اعْظَمَها وَاعْظَمَ رَزِیّتَها فی الْإسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَالْأرضِ»،( فقرات زیارت عاشورا) ..
[12] بحارالانوار 45/ 233-/ 234 ..
[13] تاریخ الخمیس، ج 1، ص 333 ..