مقدمه
در حکومت جهانی امام مهدی رحمه الله دین اسلام از نو تجدید حیات پیدا می کند و سرتاسر جهان را درمی نوردد و دین، جهانی خواهد شد. امام و یاران شان برای تحقق این امر تلاش پیگیری انجام خواهند داد. از طرفی وجود برخی از آیات در قرآن کریم بیانگر حضور ادیان دیگر در قبال دین اسلام تا روز قیامت است. این مطلب را می
توان از ظاهر آیاتی که درباره وجود عداوت و بغضا بین یهود و مسیحیت دلالت دارد؛ استفاده نمود. بنابراین ضروری است از چگونگی ارتباط این آیات با عصر ظهور که عصر حاکمیت مطلق دین اسلام است بحث و گفتگو شود که مراد ازإِلی یوْمِ الْقِیامَةِ چیست؟ گرچه در تفاسیر مختلف اعم از شیعه و اهل سنت درباره این دسته از آیات بحث و گفتگو شده اما بحث منسجم و همه جانبه ای در این زمینه صورت نگرفته است بدین جهت در نوشتار پیش رو درباره تبیین آیاتی که بیانگر وجود عداوت و بغضا بین یهود و مسیحیت تا روز قیامت است با تاکید بر تفسیر إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ بحث منسجمی خواهد شد و ارتباط آن با ظهور امام مهدی رحمه الله و حکومت جهانی تبیین خواهد شد. این نوشتار در صدد است تا به این پرسش اصلی پاسخ دهد که: چگونه می توان وجود عداوت و بغضا بین یهود و مسیحیت تا روز قیامت را با جهانی شدن دین اسلام در عصر ظهور و حکومت جهانی امام مهدی جمع کرد؟ برای رسیدن به پاسخ، لازم است از روش عقلی و نقلی توأمان استفاده شود، بخصوص اقوال مفسران شیعه و اهل سنت در این راستا مهم خواهد بود. از مهم ترین یافته های این تحقیق تبیین معنای واژهإِلی یوْمِ الْقِیامَةِ و ارتباط آن با حاکمیت اسلام در عصر ظهور است. دلایلی از آیات و روایات مطرح کرده اند، که در این پژوهش به تحلیل و بررسی دیدگاه مفسران ذیل چند آیه از قرآن کریم می پردازیم؛ مهمترین آیات مورد استدلال عبارت است از:
1.آیه 14 سوره مائده:
خداوند در این زمینه می فرماید: وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصاری أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکرُوا بِهِ فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَة؛ و از کسانی که گفتند: «ما نصرانی هستیم»، از ایشان [نیز] پیمان گرفتیم، و [لی ] بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش کردند، و ما [هم ] تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم.
بیان آیه:
قرآن کریم پس از بیان انحراف یهود از راه مستقیم و اینکه آنها بعضی آیات خدا را به دست فراموشی سپردند، در این آیه خداوند به ذکر احوال نصاری و مسیحیان می پردازد و می فرماید مسیحیان مانند یهود، بخشی از آیات الهی را که به آنها داده شده بود، از یاد بردند و آن را به مردم اعلام نکردند؛ با اینکه از آنان پیمان عمل به تمام محتوای آن دین و کتاب انجیل گرفته شده بود و آنها هم به آن متعهد و ملتزم شدند. اما نصاری مانند یهود در کتاب آسمانی خود دست بردند و آن را به نفع خود تغییر دادند. نکته مهم دیگر اینکه خداوند می فرمایند: «کسانی که گفتند ما نصرانی هستیم» و نمی فرماید «نصارا» این برای آن است که آن-ها نصارا حقیقی(یعنی یاری رسان دین خدا) نبودند، بلکه نصارا بودن آنها یک ادعا بود، البته در بعضی از آیات خداوند با لفظ «نصاری» اطلاق شده و این به خاطر غلبه این نام در بین مسیحیان بوده است و از زبان مسیحان بیان نموده است در عین حال از لحن آیه برمی آید که این نام مورد رضایت خدا نبوده است.(طبرسی: 1372، ج 3، ص 269؛ طوسی: بی تا، ج 3، ص 471؛ مظهری: 1412، ج 3، ص 68؛ حقی بروسوی: بی تا، ج 2، ص 368؛ طبری: 1412، ج 6، ص 102؛ جعفری: بی تا، ج 3، ص 96؛ مکارم: 1374، ج 4، ص 317ـ 318؛ کاشانی: 1336، ج 3، ص 205؛ لاهیجی: 1373، ج 1، ص 626)پیمان گرفتن از نصاری نیز مانند پیمان گرفتن از یهود است چرا که نصارا همانند یهود آیات را نادیده گرفتند و سپس به دست فراموشی سپردند و انجیل را تحریف نمودند؛ به خاطر همین شکستن پیمان الهی از سوی نصارا، خداوند در میان آنها دشمنی و کینه خواهد افکند و این نتیجه قهری اعمال ناشایست آن-هاست. (مظهری: 1412، ج 3، ص 68؛ طبری: 1412، ج 6، ص 102؛ جعفری: بی تا، ج 3، ص 96؛ مکارم: 1374، ج 4، ص 319؛ کاشانی: 1336، ج 3، ص 205) مسیحیان از همان آغاز دچار اختلاف و درگیری شدند؛ حتی در میان حواریون عیسی اختلاف پیدا شد و یهودای «اسخریوطی» جای مسیح را به دشمنان نشان داد و از آن پس مسیحیان همواره در اختلاف بوده اند(جعفری: بی تا، ج 3، ص 96) مطالعات تاریخی گواهی می دهد به گوناگونی و تکه تکه شدن مذاهب در میان آنها بحدی که همدیگر را تکفیر کرده اند مانند: یعقوبیه، نسطوریه و ملکانیه و یا در عصر ما کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس و امروزه آنتی کراست و مسیحیت صهیونسم. ... اختلاف آنان چنان عمیق است که امکان رفع آن وجود ندارد. و این اختلاف نظر هنوز ادامه دارد و بر اساس پیشگویی قرآن تا قیامت ادامه دارد.
2.آیه 64 سوره مائده:
در آیه دیگر خداوند می فرماید: وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ ینْفِقُ کیفَ یشاءُ وَ لَیزیدَنَّ کثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک طُغْیاناً وَ کفْراً وَ أَلْقَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا یحِبُّ الْمُفْسِدین؛ و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهای خودشان بسته باد. و به [سزای ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد می بخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود، و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم. هر بار که آتشی برای پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد می کوشند. و خدا مفسدان را دوست نمی دارد.
بیان آیه:
یهود و بنی اسرائیل درباره خدا حرفهای ناروای فراوان گفتند؛ و از جمله این که معتقد بودند امام صادق (ع) در توضیح آیه می فرماید: وقتی خداوند جهان را آفرید و برای آن مقررات و نظم و حساب و کتابی قرار داد، و سپس مانند یک حاکمی که عزل شده در گوشه ای رفت چرا که قدرت تغییر و تبدیل در عالم را از دست داد و برای اینکه جاودانه بودن دین خود را ثابت کنند؛ می گفتند: خداوند نمی تواند شریعتی را نسخ کند و شریعت دیگری به جای آن بیاورد. در حالی که دین آن ها هم شریعت قبل از حضرت موسی علیه السلام را نسخ کرده بود.(جعفری: بی تا، ج 3، ص 202)در این آیه، هم به یکی از این سخنان پرداخته است. خداوند می فرمایند: آن
ها گفتند: دست خدا بسته است، یعنی او نمی تواند کاری انجام دهد. خداوند در پاسخ این بی ادبی، آنها را نفرین می کند و می فرماید: دستان آنها بسته باد و به خاطر این سخن آنها را لعنت نمود! و فرمود بلکه دستانم باز است و هر گونه که بخواهد انفاق می کند؛ یعنی انفاق و بخشش خداوند در عالم همیشگی است و این مسئله هرگز از او جدا نمی شود، البته گفته شده که آیه در مورد اظهارات بعضی از یهودیهای عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است؛ از آنجا که یهودیها در آن عصر و با ظهور اسلام قدرت و توانایی سیاسی و اقتصادی خود را از دست داده بودند، گفتند: دستان خدا بسته شده؛ یعنی خدا درباره ما بخل می ورزد، و این آیه پاسخ می دهد که دستان خدا باز است و به هر کس هر گونه که بخواهد انفاق می کند. همچنین گفته شده که یهودیها وقتی می دیدند مسلمانان وضع مالی خوبی ندارند، این سخن را از روی استهزاء به زبان می آوردند و منظور آنها این بود که خدای شما مسلمانان بخیل است و شما در فقر به سر می برید. و اقوال بسیار دیگر که همه آنها را طبرسیو علامه طباطبایی و مفسران دیگر این احتمالات را در تفسیر آیه آورده اند. (طبرسی: 1372، ج 3، ص 340؛ بلخی: 1423، ج 1، ص 490، ابن عاشور: 1420، ج 5، ص 146؛ طباطبای: 1364، ج 6، ص 32؛ جعفری: بی تا، ج 3، ص 203؛ مکارم: 1374، ج 4، ص 450؛ و. ..) در ادامه آیه آمده: قرآن به جای اینکه آنها را هدایت کند باعث افزایش کفر آنها می شود، زیرا آنها در مقابل هر آیه ای که نازل می شود مخالفت می ورزند و آن را تکذیب می کنند و خداوند سرنوشت شومی را که تا قیامت دامنگیر آنهاست ذکر می کند و می فرماید: ما میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه انداخته ایم؛ یعنی این سرنوشت محتوم آن-هاست که همواره با یکدیگر دشمنی کنند و کینه یکدیگر را به دل داشته باشند، و این به خاطر اختلاف در آراء و عقاید و پیدایش فرقه های گوناگون در میان یهود در طول تاریخ است.
3.آیه 167 اعراف:
یکی دیگر از آیاتی که ظاهرا بر وجود یهودیت و مسیحیت در عصر ظهور دلالت دارد و از نظر معنی شباهت کامل با دو آیة مذکور دارد، آیهوَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّک لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ و [یاد کن ] هنگامی را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [یهودیان ] کسانی را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند.
بیان آیه
این آیه در حقیقت، به قسمتی از کیفرهای دنیوی جمعی از یهود اشاره دارد که در برابر فرمان های الهی قد علم کرده و حق، عدالت و درستی را زیر پاگذارده اند. از این آیه استفاده می شود که این گروه سرکش، هرگز روی آرامش کامل نخواهد دید؛ هر چند برای خود حکومت و دولتی تأسیس کند، بازتحت فشار و ناراحتی مدام خواهد بود. در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه آمده است: خداوند، پیامبر گرامی اسلام را مخاطب ساخته، می فرماید: ای محمد، بخاطر داشته باش که خداوند اعلام کرده است که بر قوم یهود، تا روز قیامت، کسانی را مسلط میکند که آنها را گرفتار شکنجه کنند و از آنها جزیه بگیرند. همه مفسران می گویند: منظور امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. از این آیه بر می آید که یهود تا روز قیامت، دولت و عزتی نخواهند داشت. این تسلط، به این معنی است که دست آنها را- اگر چه از راه معصیت باشد- بر سر یهودیان باز گذارد. مثل: أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (مریم: آیه 83) ما شیاطین را بر سر کافران می فرستیم تا آنها را بفریبند و در این هنگام خداوند نسبت به کسانی که سزاوار باشند، زود کیفر می رساند و نسبت به نیکان آمرزگار و رحیم است. (طبرسی: 1372، ج4، ص760) اما اینکه این افراد چه کسانی هستند در آیه بعدی مشخص می شود: ابن عباس و مجاهد درباره آیه وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَما می-گویند: یعنی یهودیان را در بلاد، دسته دسته متفرق کردیم. این تفرقه بخاطر اختلاف هدف و مسلک است و مایه ذلت و خواری آنهاست، نمی توانند به یکدیگر کمک کنند. (طبرسی: همان) این داستان مربوط به قبل از ارتداد آنهاست. یعنی پیش از بعثت حضرت عیسی ع برخی گفته اند: یعنی گروهی به نبوت حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان می آورند و گروهی ایمان نمی آورند. (طبرسی: 1372، همان)آیا واژه قیامت که در آیات یاد شده؛ در معنای حقیقی خود آمده است؟ یا به صورت مجاز به معنایزمان بسیار طولانی و دامنه دار بیان شده است؟.
تحلیل و بررسی آیات
جمله مشترک در هر دو آیه اول و دوم، یعنی جمله: الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ است که هردو آیه درباره کینه، عداوت و دشمنی مستمر و دامنه دار یهودیان و مسیحیان، که هرگز فروکش نخواهد کرد و تا روز قیامت ادامه خواهد داشت، سخن می گویند. حال موضوع مهم اینجاست که منظور از إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ چیست؟ اگر مراد قیامت کبری باشد، در این صورت باید گفت، این دو دین تا ظهور و حتی در تمام دوران حکومت جهانی حضرت مهدی رحمه الله باقی می مانند. با روشن شدن این عبارت، وضعیت وجودی ادیان در عصر ظهور مشخص خواهد شد. مشکل اساسی در فهم این عبارت در آیات مذکور این است که روایت یا روایاتی در ذیل آیه وجود ندارد تا مشخص کند که آیا منظور از «قیامت» در این آیات؛ قیامت کبری است؟ ویا منظور از «قیامت»، تاکید بر دوام و استمرار است؟ برای روشن شدن مطلب خوب است نگاهی گذرا به اقوال مفسران در ذیل این سه آیه داشته باشیم.با توجه به بررسی صورت گرفته از اقوال مفسران ذیل عبارت إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ در دو آیة از سورة «مائده» چهار نظریه وجود دارد؛ این چهار نظریه عبارت است از:
نظریه اول:
منظور از إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ قیامت کبری است. حال اگر منظور قیامت کبری باشد؛ در این صورت، وجود ادیان شامل تمام دوران، حتی دوران ظهورو حکومت حضرت مهدی رحمه الله می شود؛ لذا همه مسیحیان و یهودیان به طور مطلق مسلمان نمی شوند، هرچند آنها در اقلیت هستند. بنابراین احکام اقلیت بر آنها بار می شود. طرف داران این قول برای اثبات دیدگاهشان از دو تعبیر استفاده نموده اند: گروهی تنها گفته اند: «یهودیان و مسیحیان تا روز قیامت همدیگر را دوست نخواهند داشت».(شیبانی: 1413، ج 2، ص 207؛ 234؛ طبرسی: 1372، ج 3، ص 269؛ ابن کثیر: 1419، ج 3، ص 60؛ زحیلی: 1418، ج 6، ص 128؛ صادقی تهرانی: 1365، ج 9، ص 85) گروه دیگر می-گویند یهودیان و مسیحیان تا روز قیامت هرچند به صورت اقلیت حتی در زمان ظهور حضرت حجت ابن الحسن رحمه الله تا قیامت، حضور دارند. (طباطبایی: 1364، ج 6، ص 50؛ قرشی: 1377، ج 3، ص 38؛ قرائتی: 1383، ج 3، ص 49؛ قرشی: 1371، ج 5، ص96؛ میبدی: 1371، ج 3، ص 171)
نظریه دوم:
گروهی از مفسران بر این باورند که قیامت در این آیات در حقیقت بیانگر مدت زمان طولانی است و معنای حقیقی آن مد نظر نیست. و منظور از إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ را به « غایة للإغراء »(حائری تهرانی: 1377، ج 3، ص 276؛ حقی بروسی: بی تا، ج 2، ص 367؛ آلوسی: 1415، ج 3، ص 349 ) معنی کرده اند. یعنی هرگاه دو گروه از یهود و نصاری خواهش نفسانی خود را کنار گذارند، عداوت نیز از بین می رود. (عاملی: 1360، ج 3، ص 244 ) محمد جواد مغنیه در تفسیر الکاشف(مغنیه: 1424، ج 3، ص 92) نیز با لفظ امکان گفت: عداوت و دشمنی ممکن است تا قیامت طول بکشد.
نظریه سوم:
گروهی دیگر براین باورند که منظور از إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ قیام و ظهور حضرت مهدی رحمه الله است. مرحوم سبزواری در کتاب تفسیر خود، متعرض این مطلب شده است. ایشان تنها کسی است که با بیان شبهه و پاسخ به آن، ثابت کرد که در عصر ظهور هیچ یهودی و مسیحی وجود ندارد و همه طوائف مسلمان می شوند؛ در این صورت، جزیه هم کارایی ندارد. او همچنین ثابث کرد که مراد از قیامت، قیامت دیگری به نام قیامت صغری یا قیامت عصر ظهور است. چون قیام حضرت بعد از زمان طولانی باعث فراموشی و موت یاد ایشان در اذهان مردم شده است، این ظهور همانند قیامتی جلوه می کند. (سبزواری نجفی: 1406،ج 2، ص 438) البته ناگفته نماند که ایشان ذیل آیه 64 سوره مائده، از تعبیر دیگری استفاده کرده که قابل تأمل است: « وَ قد أَلْقَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ « آنها بریک امر واحد اتفاق نمی کنند و برای آنها طایفه و امت واحد نیست و اصلا و ابدا عداوت بین شان ازبین نمی رود»ایشان با حرف «لن»، آشتی بین این دو گروه را برای ابد، نفی کردند.(سبزواری نجفی:1406، ج 2، ص 495)
نظریه چهارم:
برخی بر این باورند منظور از واژه قیامت در آیات یاد شده قیامت کبری است. منتهی عداوت و دشمنی شان باطنی خواهد بود گرچه به ظاهر دشمنی نداشته باشند و اسلام نیز آورده باشند. باید دانست که اثر خاطرة تلخ از یک شخص و یا طایفه یا گروه، هرچند در کنار آن بخشش و عفو هم باشد، برای شخص ستمدیده سال های متمادی باقی است و از ذهنش بیرون نمی رود، هرچند در ظاهر با هم مشکلی نداشته باشند؛ مانند قتل غیر عمد که خانوادة مقتول، توان روبه رو شدن با قاتل غیر عمد را ندارند؛ با اینکه خودشان آن شخص را عفو نمودند!
از این رو با اینکه در زمان ظهور حضرت مهدی رحمه الله همه آنها مسلمان می شوند، به خاطر کینه یا همان تلخ کامی باطنی، عداوت و بغضایی بین شان باقی می ماند.
البته مفسرانی هم هستند که به لفظ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ هیچ توجهی نکردند با یک عبارت عام و کلی گفتند: «فلا تقع بینهم موافقة اصلا» (نخجوانی: 1999، ج 1، ص 199) یا «فلا تقع بینهم موافقة ابدا» (مراغی: 1985، ج 6، ص 154) رد شدند. و بعضی دیگر هم حتی از این دو عبارت هم استفاده ننموده و به طور مطلق آن را بیان کردند اند. اشاره ای به قیامت ننموده اند (کاشانی: 1410، ج 1، ص 302. مشهدی قمی: 1125، ج 4، ص 164. کاشانی: 1423، ج 2، ص 293. مظهری: 1412، ج 3، ص 142)
اما اقوال مفسران ذیل آیه 167 سوره «اعراف» نیز همانند دو آیة قبل با کمی تفاوت اینطور است؛ وعده عذابی که خداوند در این آیه به قوم یهود داده، مدت زمانش تا هنگامه قیامت است. برخی از مفسران قید إِلی یوْمِ الْقِیامَةِرا نص دانسته اند؛ و گفته اند: در بیان مدت زمان کیفر الهی بر قوم یهود که تا قیامت می باشد(رازی: 1420، ج15، ص394). برخی دیگر تداوم قید إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ را تداوم در دنیا تعبیر کرده اند یعنی: تا زمانی که دنیا به آخر نرسیده، عذاب قوم یهود ادامه پیدا خواهد کرد. (طباطبایی: 1364، ج 8، ص293) برخی آن را به ظهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تفسیر نموده اند، از دید آنان: افرادی را که بر قوم یهود تسلط پیدا کرده و آن ها را زیر سیطره خود در آورده و آنها را به ذلت و خواری می کشانند، پیامبر اسلام و مسلمانان دانسته اند. (طبری: 1412، ج 9، ص136)در برخی از کتاب های تفسیری آمده است: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان که بر قوم یهود مسلط می شوند، آنها را در فشار و تنگنا قرار می دهند تا اینکه گروهی از یهودیان تسلیم و گروه دیگر تن به جزیه می دهند؛ (بغوی: 1420، ج2، ص209) یعنی افرادی که جزیه دادن را می پذیرند، می توانند تا روز قیامت با حفظ آیین و مسلک خود که یهودیت باشد، ادامه حیات بدهند.
برای روشن شدن مطلب، لازم است نگاهی هرچند گذرا به دیدگاه مفسران دربارة آیاتی که در آن
ها خداوند از عبارت إِلی یوْمِ الْقِیامَةِاستفاده نموده است؛ داشته باشیم تا مشخص شود مفسران دربارة سایر آیات چگونه برخورد کرده اند:در قرآن کریم یازده مرتبه عبارت إِلی یوْمِ الْقِیامَةِتکرار شده است. از این آیات دو آیه، مربوط به سوره «مائده» می باشد و یک آیه مربوط به سوره «اعراف» است که توضیح شان گذشت.
سه آیه دیگر از یازده آیه مورد نظر، به اتفاق قاطبه مفسران حرف جار «الی» به معنای «فی» استعمال شده است. (آلوسی: 1415، ج 3، ص 102 و 152. بروسوی: بی تا، ج 2، ص 256. شبر: 1407، ج 2، ص78 و 240. جوزی: 1422، ج 2، ص: 12. طبرسی: 1372، ج 9، ص 119. کاشانی: 1423، ج 2، ص 119. لاهیجی: 1373، ج 1، ص 522 و 739.). آن سه آیه عبارتند از:
ـ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَیجْمَعَنَّکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فیهِ ( نساء: آیه 87)
ـ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیجْمَعَنَّکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فیهِ .( انعام: آیه 12)
ـ قُلِ اللَّهُ یحْییکمْ ثُمَّ یمیتُکمْ ثُمَّ یجْمَعُکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فیهِ ( جاثیه: آیه 26)
در این صورت، قطعا منظور از قیامت همان قیامت کبری می-باشد، که از موضوع بحث خارج است.
آیه ششم: إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسی إِنِّی مُتَوَفِّیک وَ رافِعُک إِلَی وَ مُطَهِّرُک مِنَ الَّذینَ کفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوک فَوْقَ الَّذینَ کفَرُوا إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکمْ فَأَحْکمُ بَینَکمْ فیما کنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ (آل-عمران: آیه 55) که بسیار به دو آیه از سوره «مائده» و آیه 167 سوره «اعراف» شباهت دارد:
این آیه به زنده بودن حضرت عیسی علیه السلام اشاره می کند؛ هر چند در انجیل های فعلی آمده: «مسیح کشته شده و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهی در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد».این آیه همچنین درباره برتری پیروان حضرت عیسی علیه السلام نسبت به کسانی که به آن حضرت کافر شدند، آمده است؛ سپس خداوند متعال می فرماید: «این برتری تا روز قیامت باقی است و استمرار دارد.» مفسران، خصوصا تفسیر نمونه(مکارم: 1374، ج2، ص 571) و تفسیر نور (قرائتی: 1383، ج 2، ص 72) به وجود ادیان در عصر ظهور و به پرداخت جزیه معتقد شده اند و این مسئله را ثابت کردنده اند و مخالفین هم مانند آیه مذکور دلایل خود را مطرح کرده اند. اما بعضی از مفسرین با تصریح به اینکه مراد آیه، قیامت کبری نیست، گفتند: منظور آیه استمرار برتری تا زمانی که حیات دنیوی باقی است (صادقی تهراتی: 1365، ج 5، ص760؛ اندلسی: 1420، ج 3، ص 180؛ ملاحویش آل غازی: 1382، بیان المعانی، ج 5، ص 348؛ رازی: 1420، ج 8، ص 239؛ ابن عاشور: 1420، ج 3، ص 109؛ مراغی: بی تا، ج 3، ص 170.) و عده ای دیگر با تکیه به سخن جبایی که گفته: « و فیه دلالة علی انه لایکون للیهود مملکة الی یوم القیامة»؛ در این آیه دالت دارد بر اینکه برای یهودیان تا روز قیامت صاحب مملکت نخواهند شد،(طبرسی: 1372، ج 2، ص 760؛ بیضاوی: 1418، ج 2، ص 12؛ ابن عجیبه: 1419، ج 1، ص 360؛ مظهری: 1412، ج 2، ص 19؛ سیوطی: 1404، ج 2، ص 37؛ بغدادی: 1415، ج 1، ص 252) چون مملکت و مملکت داری مربوط به امور دنیوی است. اسماعیل حقی از مفسران اهل سنت گفته؛ منظور خداوند از قیامت کنایه از مطلق استمرار و دوام دانسته است.(حقی بروسوی: بی تا، ج 2، ص 42) زمخشری، صاحب کتاب الکشاف استمرار برتری و مسلمان شدن مردم را مقید به برگشت حضرت مسیح دانسته و گفته است: «بعد از نزول مسیح همه مسلمان می شوند.» (زمخشری: 1407، ج 1، ص 367)
آیه هفتم: لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ إِلاَّ قَلیلاً (اسراء: آیه 62) خداوند جریان مهلت خواستن شیطان را مطرح کرده است که شیطان از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست. منظور از «قیامت» در این آیه چیست؟ مفسران ذیل آیه، دربارة قیامت مبحثی مطرح نکرده اند و بیشتر به بحث مهلت خواستن و تهدید شیطان نسبت به انسان پرداخته اند. شاید به این دلیل که روایات فراوانی دربارة کشته شدن شیطان در ذیل آیه 38 سوره «حجر» اما بعضی از مفسران بر این عقیده اند که شیطان در دوره آخرالزمان به دست امام مهدی رحمه الله (طبق روایات ائمه طاهرین علیهم السلام ) کشته خواهد شد. (نجفی: 1378، ص 203. استرآبادی: 1409، ص498. عیاشی: 1380، ج 2، ص 242، ح 14) از اینرو نباید مهلت خداوند به شیطان تا قیامت کبری، باشد، بلکه قبل از آن و یا در دوره ظهور حضرت مهدی رحمه الله خواهد بود. البته با تتبع انجام شده، تنها مفسری که درباره قیامت مطلب متفاوتی مطرح کرده است، صادقی تهرانی صاحب کتاب الفرقان فی تفسیر القرآن است. او با بیان مقدمه ای نسبتا طولانی روز ظهور حضرت مهدی رحمه الله را «یوم الدین» و «یوم الدین» را روزقیامت معرفی کرد، که در نتیجه روز قیامت آیه همان روز ظهور حضرت مهدی رحمه الله را معرفی نمودند و پایان عمر شیطان را روز ظهور امام دانسته است. (صادقی تهرانی: 1365، ج 17، ص 255)
آیه هشتم و نهم: قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیکمُ اللَّیلَ سَرْمَداً إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ( قصص: آیه 71) و: قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیکمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ( قصص: آیه 72)، خداوند قدرت خودش را نشان می دهد که اگر خداوند بخواهد می تواند روز را بدون شب و برعکس شب را بدون روز به صورت همیشه حتی تا روز قیامت ادامه بدهد. قاطبه مفسران می گویند: در آیات فوق قید إِلی یوْمِ الْقِیامَةدر کنار واژة «سرمد» (که به معنای همیشگی و دائمی است) (راغب اصفهانی: 1412، ص408) قید توضیحی است که در واقع همان معنای «سرمدی» را تداعی می کند. از اینرو مراد خداوند در آیه دلالت بر دوام و استمرار غیر منقطع دارد؛(طبرسی: 1412، ج 7، ص 411؛ سیوطی:1404، ج5، ص 136، زمخشری: 1407، ج3، ص 428؛ ابن کثیر: 1419، ج6، ص 226؛ مکارم: 1374، ج 16، ص 147) و هیچ یک از مفسران منظور از قیامت در این دو آیه، قیامت کبریتفسیر ننموده اند.
آیه دهم: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یسْتَجیبُ لَهُ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ( احقاف: آیه 5) این آیه دربارة عدم پاسخگویی بتها و عمق گمراهی مشرکان است که چیزی را پرستش میکنند که هرچه از آنها بخواهند پاسخی دریافت نمی کنند وخداوند به کنایه فرمود: «اگر تا روز رستاخیز از بتها بخواهید؛ قطعا پاسخی نخواهید شنید.» همة مفسرانإِلی یوْمِ الْقِیامَةِ را حمل بر معنای کنایی آن کردنده-اند؛ یعنی بتها ابدا جوابگو نیستند و پاسخ درخواست آنها را نمی دهند. (شبر: 1407، ج 6، ص 7؛ طبرسی: 1412، ج9، ص 125؛ عاملی: 1413، ج 3، ص 198؛ سیوطی: 1416، ص 506؛ مترجمان: 1377، ج 13، ص 125) نکته مهم که به آن کمتر توجه شده است ضمیر مفرد در «له» است به نظر می رسد منظور از إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ یعنی اَمَد و انهتای عمر آن شخص که منتهی به قیامت می شود؛ است به نوعی کنایه از این است که تا آخر عمرت این بت ها را صدا کنی پاسخی دریافت نمی کنید چراکه منتهای اَمَد همه انسان ها قیامت است از اینرو هر انسانی تا انتهای و تا آخر عمرش بتها را صدا کند، جواب نمی-شود و این مسئله تا پایان دنیا دوام دارد.(آلوسی: 1415، ج 13، ص 164؛ طباطیایی: 1364، ج 18، ص 187؛ ابن عاشور: 1420، ج 26، ص 11)
آیه یازدهم: أَمْ لَکمْ أَیمانٌ عَلَینا بالِغَةٌ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ( قلم: آیه 39)
این آیه در پاسخ به آیه قبل است که می فرماید: شما انتظار دارید مجرمانی همچون خودتان همطراز مسلمین باشند، این سخنی است که نه عقل به آن حکم می کند و نه در هیچ کتاب معتبری آمده است.
و در آیه بعد چنین ادامه می دهد: اگر شما مدرکی از عقل و نقل بر این ادعا ندارید آیا عهد و پیمانهای مؤکدی بر ما دارید که تا روز قیامت استمرار دارد که هر چه را به نفع خود حکم می کنید برای شما قرار می دهد"؟! چه کسی می تواند ادعا کند که از خدا عهد و پیمان گرفته است که تسلیم تمایلات او گردد، و هر امتیاز و مقامی می خواهد بی چون و چرا به او بدهد؟! تا آنجا که مجرمان همردیف مؤمنان شوند.(تفسیر مکارم: 1374، ج 24، ص: 410) اما علامه طباطبایی در تفسیر خود می نویسد: جمله إِنَّ لَکمْ فِیهِ لَما تَخَیرُونَ در مقام مفعول است برای جمله «تخیرون» و استفهام در آیه انکاری است، و معنایش این است که: نه، آن طور نیست، شاید این طور باشد که کتابی آسمانی داشته باشید، و در آن خوانده باشید که ای مشرکین اختیار با شما است، هر چه دلتان خواست و درباره دنیا و آخرت و یا تنها آخرت خود اختیار کردید؛ بکنید، و خلاصه هر نامربوطی خواستید از دهانتان بیرون بریزید، اختیار سعادت و آخرتتان با خودتان است، هر چه شما بخواهید و بگویید همان می شود. و آیه بعد می فرماید: نه، چنین اختیاری ندارند، و خدا با عهد و سوگندی شفاهی چنین پیمانی با ایشان نبسته. کلمه«اَیمان» جمع یمین است، که به معنای سوگند است، و کلمه«بلوغ» که کلمه«بالغة» اسم فاعل آن است به معنای رسیدن به انتهای کمال است، پس«ایمان بالغه» به معنای سوگندهایی است که تاکید را به نهایت رسانده باشد، و بنابراین، جمله إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ ظرفی است (به اصطلاح) مستقر و متعلق به مقدر، و تقدیر کلام «ام لکم علینا ایمان کائنة الی یوم القیامة، مؤکدة نهایة التوکید» است، یعنی نه، آن هم نیست، بلکه شاید این باشد که شما قسمتی به گردن ما داشته باشید، و خلاصه ما سوگند بسیار مؤکد خورده باشیم سوگندی که تا روز قیامت اعتبار[استمرار] داشته باشد که اختیار قیامت را به شما واگذار می کنیم، هر حکمی خواستید بکنید. (طباطبایی: 1364، ج 19، ص 383) این مطلب را بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت بیان کردند.(طبرسی: 1372، ج 10، ص 509. آلوسی: 1415، ج 15، ص 38. طبری: 1412، ج 29، ص 24. بروسوی: بی تا، ج 10، ص 120) پس آیه کلمات فرضی مشرکان را بصورت تمثیل بیان کرد و استمرار نهایی آن تا روز قیامت کبری قرار داد.
جمع بندی و نتیجه گیری
از یازده آیه نقل شده غیر از سه آیه که یقینا به معنای قیامت کبری است، در بقیة موارد منظور از قیامت، قیامت کبری نیست و بیشتر مفسران قائل به دوام، استمرار و مدت طولانی و دامنه دار هستند؛ البته بعضی از آنان آن زمان را به ظهور حضرت مهدی رحمه الله و بعضی دیگر به دوران ظهور و پرداخت جزیه اهل کتاب نیز مقید نموده
اند. بعضی از مفسیرین موضوعات مطرح شده در آیات را تا قیامت کبری تسری داده اند و در این زمینه توجیهاتی را بیان کردند. در عین حال، با توجه به عدم وجود روایت در ذیل آیه، هیچ منافاتی ندارد که ما إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ را حمل کنیم بر این که یهودیت و مسیحیت در آخرالزمان تا هنگام تثبیت حکومت حضرت مهدی رحمه الله خواهند بود و در عین حال که مسلمان می شوند، آن خاطرة تلخ را به همراه خود در دلشان داشته باشند و یا طبق نظر مرحوم طبرسی عداوت و کینه مربوط به تختئه کردن کتب آسمانی تحریف شده شان است و اشکالات کتب را به رخ همدیگر می-کشند و تا زمانی که این تحریفها باقی است عداوت و کینه وجود دارد پس زمانیکه حضرت مهدی رحمه الله ظهور کند؛ کتاب تورات تحریف نشده را برای یهودیان آشکار می کند و حضرت عیسی علیه السلام هم نزول می کند و انجیل تحریف نشده را برای مسیحیان بیان خواهد کرد؛ در این هنگام دیگر جایی برای عداوت در خارج وجود ندارد و تمام آن دشمنی و کینه به خاطره ای تلخ م پیوندد و همه مردم جهان به واسطه هدایت گری حضرت، دین واحدی پیدا خواهند نمود.
منابع
1.القرآن الکریم
2.ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، نشر موسسة التاریخ ـ بیروت، چاپ اول، 1420ق.
3.ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو ( م 774ق)، تفسیر القرآن العظیم(ابن کثیر)، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون - بیروت، چاپ اول، 1419 ق.
4.ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ابن جوزی(م 597 ق)، زاد المسیر فی علم التفسیر، دار الکتاب العربی - بیروت، چاپ اول، 1422 ق.
5.اندلسی ابو حیان محمد بن یوسف(م 745ق)، البحر المحیط فی التفسیر،دار الفکر، بیروت،1420ق.
6.آلوسی، محمود(م 1270 ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه - بیروت، چاپ اول، 1415 ق.
7.آملی سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی - تهران، چاپ سوم، 1422 ق.
8.بحرانی سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت - تهران، چاپ اول، 1416 ق.
9.بغدادی، علاء الدین علی بن محمد (م 741 ق)، لباب التاویل فی معانی التنزیل، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 ق.
10.بغوی، حسین بن مسعود (م 516 ق)، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
11.بلخی مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، دار إحیاء التراث - بیروت، چاپ اول، 1423 ق.
12.بیضاوی، عبدالله بن عمر (م 685 ق و به نقلی 691 ق)، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، دار احیاء التراث العربی - بیروت، چاپ اول، 1418ق.
13.جریر طبری، ابو جعفر محمد بن (م 310 ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دار المعرفه ـ بیروت، چاپ اول، 1412 ق.
14.جعفری، یعقوب (معاصر)، تفسیر کوثر، انتشارات هجرت ـ قم، چاپ اول، 1376 ش.
15.حائری تهرانی، میر سید علی (م 1340 ق)، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، دار الکتب الاسلامیه - تهران، 1377 ش.
16.حسنی مغربی، أبی العباس أحمد بن عجیبة (م 1224 ق)، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، دکتر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.
17.حقی بروسوی، اسماعیل (م 1127 ق)، تفسیر روح البیان، دارالفکر، بیروت، بی تا.
18.زحیلی، وهبة بن مصطفی(معاصر)، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، دار الفکر المعاصر - بیروت دمشق، چاپ دوم، 1418 ق.
19.زمخشری، محمود (م 538 ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دار الکتاب العربی - بیروت،چاپ سوم،1407ق.
20.سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله (م 1409 ق)، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، دار التعارف للمطبوعات - بیروت، چاپ اول، 1406 ق.
21.سیوطی، جلال الدین (م 911 ق)، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی - قم، 1404 ق.
22.شبر، عبد الله، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، مکتبة الألفین - کویت، چاپ اول، 1407 ق.
23.شیبانی، محمد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تحقیق حسین درگاهی، بنیاد دایرة المعارف اسلامی - تهران، چاپ اول، 1413 ق.
24.صادقی تهرانی، محمد (معاصر)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی - قم، چاپ دوم، 1365 ش.
25.طباطبایی، محمدحسین(معاصر)، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، 1364.
26.طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو - تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
27.طوسی محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی - بیروت.
28.عاملی علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، دار القرآن الکریم - قم، چاپ اول، 1413 ق.
29.عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، انتشارات صدوق - تهران، 1360 ش.
30.عروسی حویزی عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، انتشارات اسماعیلیان - قم، چاپ چهارم، 1415 ق.
31.عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق.
32.فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر (م 606 ق)، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420 ق.
33.قرائتی، محسن (معاصر)، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن - تهران، چاپ یازدهم، 1383 ش.
34.قرشی، علی اکبر (معاصر)، تفسیر احسن الحدیث، بنیاد بعثت - تهران، چاپ سوم، 1377 ش.
35.قرشی، علی اکبر (معاصر)، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ ششم، 1371 ش.
36.کاشانی ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی - تهران، 1336 ش.
37.کاشانی، محمد بن مرتضی (م پس از 1115ق)، تفسیر المعین، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی - قم، چاپ اول، 1410 ق.
38.کاشانی، ملا فتح الله (فوت بین 988 ـ 997 ق)، زبدة التفاسیر، بنیاد معارف اسلامی - قم، چاپ اول، 1423 ق.
39.لاهیجی، محمد بن علی شریف (درگذشت در فاصله 1088 تا 1095)، تفسیر شریف لاهیجی، دفتر نشر داد - تهران، چاپ اول، 1373 ش.
40.مترجمان، تفسیر هدایت، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی - مشهد، چاپ اول، 1377 ش.
41.محلی جلال الدین/جلال الدین سیوطی، تفسیر الجلالین، مؤسسه النور للمطبوعات - بیروت، چاپ اول، 1416 ق.
42.مراغی، احمد بن مصطفی (م 1371 ق)، تفسیر المراغی، داراحیاء التراث العربی - بیروت.
43.مشهدی قمی، میرزا محمد (زنده در سال 1125 ق)، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی - تهران، چاپ اول، 1368 ش.
44.مظهری، محمد ثناءالله (م 1225 ق)، التفسیر المظهری، مکتبة رشدیه - پاکستان، 1412ق.
45.مغنیه، محمد جواد (م 1400 ق)، تفسیر الکاشف، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1424 ق.
46.مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان (معاصر)، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش.
47.ملاحویش، عبدالقادر آل غازی (م 1355 ق)، بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، 1382ق.
48.میبدی، احمد بن ابی سعد رشیدالدین (م 570 ق)، کشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر کبیر - تهران، چاپ پنجم، 1371 ش.
49.نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، دار رکابی للنشر - مصر، چاپ اول، 1999 م.