اگر عشق، عشق باشد، زمان حرف احمقانهایست. «فروغ فرخزاد» ١- «موکب شاه ایران دو هفته پس از ورود ما به اصفهان وارد شد و علت تاخیر او نیز توقف گاه و بیگاه در مسیر سفر و همان بطالتی بود که ایرانیان خیلی به آن علاقه دارند، چون اصولا در ایران برای وقت ارزشی قایل نیستند ...»,١
توصیف لیدی مری شیل همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه از جایگاه «وقت» در زندگی ایرانیان، اشارهای هوشمندانه و البته شایسته درنگ به یکی از ویژگیهایی مردمانی است که میهمانان تاریخیاش در جایجای نوشتههایشان بر آن تاکید ورزیدهاند.
شیل در سفرنامهاش برای علتیابی مساله به وضعیتی اشاره میکند که با معیشت و شیوه خاص زندگی ایرانیان بیپیوند نبوده است. او رواج تقویمهای گوناگون را در فرهنگ ایرانی یکی از علتهای مهم بیتوجهی مردمان این سرزمین به وقت برمیشمرد «آنها دارای ترتیب سالشماری بسیار پیچیده و دشواری هستند و بدون توجه به اشکالات کار، بسته به موارد گوناگون، از سه نوع تقویم شمسی و قمری و ترکی استفاده میبرند».٢
مهدی یساولی؛ بیارزش بودن زمان و وقت در میان ایرانیان در دورههای گذشته، نکتهای نیست که تنها مورد توجه معدود نویسندگان و تاریخنگاران قرار گرفته باشد، بسیاری از آنان یا به گونهای مشخص و صریح یا در قالب بیان رخدادهای گوناگون بدان اشاره کردهاند.
در میان جهانگردان و شرقشناسانی که از دوره صفویه بدینسو به ایران سفر کردهاند، جیمز بیلی فریزر، آرتور دوگوبینو، لیدی مری شیل، ادوارد براون، آبراهام جکسن و فرد ریچاردز، در زمره کسانیاند که به بررسی این «ویژگی ایرانی» بسیار علاقه و توجه نشان دادهاند.
فریزر در اینباره چنین نگاشته که «ایران سرزمین تاخیر است»,٣ جکسن که در روزگار پهلوی اول به ایران آمده، در میان این جهانگردان بیش از همه به مساله «بیارزش دانستن وقت و زمان» توجه داشته است.
او آنجا که به ساخت راهآهن در ایران میپردازد، موضوع را اینگونه به پدیده ساعت و زمان پیوند میدهد «به گمان من ساعتهای رومیزی و دیواری در ایران- که وقت در آن معنی و مفهومی ندارد- یکی از حوایج عمدهای است که ترویج کلی آن ضرورت دارد. اما میپندارم که به کار بردن ساعت در ایران تا حد زیادی مربوط به احداث راهآهن خواهد بود».٤
جای دیگر در توصیف ماشین دودی که تهران را به ری میرساند، مینویسد «این راهآهن بیاهمیت تهران را به حضرت عبد العظیم متصل میسازد، و بر روی مسیر نه کیلومتر و نیمی آن، بدون کوچکترین توجهی به نظم یا وقتشناسی، لوکوموتیوی با چند واگن حرکت میکند».٥
او باز «زمان در ایران» را پدیدهای برمیشمرد که مفهومی ندارد، آن هم در کشوری که «کس را با ساعت سر وکاری نیست».٦ جکسن سرانجام در یک مقایسه معنادار میان وضعیت آن روزگار ایران و کشورش، امریکا، معنای واقعی زمان را در دو سرزمین به نمایش میگذارد «یکی از این جمع اطمینان میدهد که چهارپایان در همان نزدیکی هستند.
پناه بر خدا از این عبارت "همین نزدیکی" که ممکنست معنی آن نیم ساعت یا یک ساعت یا بیش از صبر و حوصله مسافری باشد که بیهوده درباره سرعت مخصوص امریکاییان در کارها و شتاب تازهترین قطارهای راهآهن شیکاگو میاندیشد».٧
اشاره نخست این جهانگرد امریکایی به پیوند میان راهآهن و ساعت، در پسِ خود، هوشمندانه ارتباط میان پدیده «وقت» و یک دگرگونی اساسی جامعه بشری در سدههای اخیر در غرب یعنی «صنعتیشدن» را میتواند نهفته باشد.
٢-فرانتس التهایم، تاریخدان آلمانی در کتاب «آسیا در کشمش با اروپا» برآن است که «در کشمکش با ملیتهای بیگانه و فرهنگهای بیگانه است که هر قومی نسبت به امکانات [یا کاستیهای] خویش، خودآگاهی حاصل میکند»,٨ بر اساس این فرض، چنانچه روایتهای جهانگردان را درباره جایگاه وقت در برنامهریزی زندگی ایرانیان در آن دورهها بپذیریم، میتوانیم به قلمرو ریشهشناسی و علتیابی بروز چنین پدیدهای وارد شویم؛ ایرانیان در دورههای گذشته دستکم از دوره صفوی تا روزگار معاصر، چرا به «زمان» به معنای دقیق کلمه بیتوجه بودهاند؟
روایتهای تاریخی نشان میدهند این شیوه رفتاری، به عنوان یک قاعده کلی، نه یک استثنا، به چشم میآمده است، بدینترتیب میتواند یکی از اجزای اخلاقی جامعه ایرانی در روزگاران مورد اشاره برشمرده شود.
چنین جزیی از رفتار یک انسان یا جامعه طبیعتا نمیتواند از دیگر بخشها و اجزای آن جدا باشد. بسیاری از رفتارها و خویهای یک ملت، در کنار ویژگیهای موروثی و خانوادگی، در مسایلی چون جغرافیا و اقلیم و معیشت ریشه دارد.
این پدیدهها به اعتقاد بسیاری از تاریخنویسان و پژوهشگران، تاثیری بیشتر و ماندگار در خلق و خو و شیوه زندگی مردمان یک سرزمین میگذارند؛ آنگونه که التهایم آلمانی تاکید میکند «قالب روحی هیچ ملتی را ساخته و پرداخته در گهواره او نمیگذارند. برای تحصیل آن باید جنگید و جان کند».٩ این جنگیدن و جانکندن را میتوان در شیوه زیست مردمان در یک سرزمین و اقلیم تعبیر کرد.
شیوه کهنِ زیست در سرزمین ایران و غلبه کشاورزی بر دیگر مشاغل در هزارههای گذشته را میتوان در زمره علتهایی برشمرد که بر بیتوجهی ایرانیان به ارزش وقت و زمان تاثیر گذارده است. کشاورزی، در گذر هزارهها و سدههای پیدرپی، زمینه اصلی معاش ایرانیان را تشکیل میداده است.
مهدی بازرگان در کتاب «سازگاری ایرانی» با اشاره به این مساله، به تاثیر آن بر «ساختمان دماغی و فکری» چنین میپردازد «آنچه معاش اکثریت و همیشگی را تشکیل میدهد، در وضع حاضر کشور بنا به آمار رسمی ٧٥% جمعیت ایران دهقان و زراعتپیشهاند.
مسلما هرقدر در زمان بعقب برویم و اشکال و قلت وسائل صنعت و تجارت را در نظر گرفته به شواهد تاریخی مراجعه کنیم، نسبت ٧٥% امروزی خیلی بیشتر خواهد شد. شاید در دوران هخامنشی و ساسانی و حتی بعد از اسلام ٩٠% ارتزاق ایرانیان از راه کشاورزی تامین میشده است. ... نه تنها ٧٥% و بیش از ٧٥% مردم ایران در دهات و روستاها زندگی میکردهاند، بلکه شهرهای ما نیز شالوده و پی آنها روی کشاورزی بنا شده است.
بهمین قرار است "ساختمان دماغی و فکری" یا "روحیه مردم ایران" که ... چگونه از کشاورزی آب میخورد ...»,١٠ کشاورزی به شیوهای که در فلات ایران به دلیل شرایط ویژه آب و هوایی انجام میشده، در یک نگاه کلی به دو بخش «وقت کار»- «موسم استراحت» بخش میشود. کشاورزان ایرانی از دیرباز تا دوره معاصر، نیمی از سال را کار و نیمی دیگر را با دگرگونی فصل و آب و هوا استراحت میکردهاند.
همین وضعیت موجب میشده است آنها به تعبیر پولاک، پزشک اروپایی در دربار ناصرالدین شاه قاجار، در یک دو قطبی «آسودن و جنبیدن» جای گیرند. این جهانگرد اروپایی در اینباره مینویسد «قانون طبیعی آسودن و جنبیدن در مورد ایرانیان صدق میکند. اگر ایرانی را به حال خود بگذارید بیشتر به آسودن رغبت دارد؛ اما اگر اوضاع و احوال وی را به جنبیدن برانگیخت دیگر قادر به انجام کارهای خارق العاده است و حتی اگر موانع او را به حال نخستین آسودن و تنبلی باز نگرداند ممکن است بدون وقفه بکوشد و بجنبد. این قاعده چنانکه در ضمن این فصل خواهیم دید هم در مورد فعالیتهای بدنی او صادق است و هم در مورد کوششهای فکری و ذهنیش».١١
چنین ثاثیری بر خلق ایرانیان کشاورز طبیعتا در گذر زمان به وجه غالب شیوه زندگی او تبدیل میشود. ویژگیهایی برای چنین شیوه میتوان برشمرد. بازرگان در نوشتار خود به آن دسته از ویژگیهای زندگی ایرانی مبتنی بر کشاورزی اشاره میکند که با پدیدههای «زمان» و «وقت» میتوانند پیوندی معنادار و ناگسستنی بیابند؛ «شلختگی» و «وارهایی».
اینها به اعتقاد وی «آثار مستقیم یا درجه اول زراعت پیشگی» به شمار میآیند «یک قوم زراعتپیشه، در مقایسه با قوم صنعتگر یا تاجر، بطور متوسط و اصولا، غیر دقیق و بیقیدتر نسبت به حساب و نظام است. ... ضربالمثل معروف "وقت طلاست" که از زبانهای غربی ترجمه شده است، نظیر و مشابهی در فارسی ندارد. پیش ما وقت طلا نبوده است. چون براحتی و بدون زیان آنرا از دست میدهیم و بعضیها بدون صرف وقت طلا بدست میآورند.
اصولا وقت یا زمان بخودی خود ثمر و ارزش ندارد. آنچه بدان ارزش داده و استخراج طلا میکند کار است. حال چون ما اهل کار نبودهایم و کار منبع درآمد و استفاده چندان واقع نشده است، هیچگاه معتقد و گویای بچنین ضربالمثل نشدهایم».١٢
٣- ایرانیان از روزگار دیرینه تاریخ با مفهوم زمان و ساعت آشنایی داشتهاند. حضور ایزدی به نام زُروان، به معنای خدای زمان، در فرهنگ باستانی ایران، آشنایی و آگاهی اولیه ساکنان این سرزمین را با مفهوم زمان به هزارهها پیش میرساند,١٣ ساعت نیز به معنای ابزاری برای تعیین و مدیریت وقت، پدیدهای است که مردمان این سرزمین از گذشتههای دور دستکم با دو گونه ساعت باستانی، یعنی آفتابی و آبی، روزگار سرکردهاند.١٤
ساعتهای نوین مکانیکی نیز در سدههای متاخر در جامعه ایران رواج یافته است. فرد ریچاردز در سفرنامه خود از حضور یک سوییسی به نام «رودلف یا رالف استادلر» در اصفهان عصر صفوی یاد میکند که «به شغل ساعتسازی اشتغال داشت» و «مورد علاقه شاه عباس بود و تمام درباریان اصفهان برای او احترام خاصی قائل بودند».١٥
آبراهام جکسن نیز در سفر خود به یزد در روزگار پهلوی اول از جوانی زرتشتی به نام بهرام اشاره میکند که دستاش را به گونهای نگه داشته بود تا «ساعت مچیش هویدا باشد» زیرا به تعبیر وی «تا چند سال پیش زرتشتیان از داشتن و بستن ساعت مچی و حتی به دست کردن انگشتری ممنوع بودند».١٦
این آشنایی و پیوند ایرانیان با مفهوم زمان و وقت و ابزاری به نام ساعت در گذر روزگار اما به نظر میرسد بیش از آن که در خدمت ایجاد نظم و مدیریت وقت در زندگی جاری و روزمره درآید، در یک سو، از نگاه اعتقادی و اسطورهای ایرانیان به زمان برگرفته است و در سویی دیگر، عنوان یک ابزار کارکردگرایانه کلی معیشتی در زندگی به کار میآمده است. تقسیمبندی زمانی در کشاورزی و مدیریت آب، میتواند مثالی در این زمینه باشد.
٤- زمان به معنای «وقت»، آنگونه که در فرهنگ مدرن مورد توجه است و جهانگردان و شرقشناسان نیز به بیارزش بودن آن در فرهنگ ایرانی سدههای گذشته تصریح کردهاند، پدیدهای مربوط به دوران صنعتی به شمار میآید. بازخوانی چگونگی رویارویی جامعه ایران با فرآیند دگرگونیهای جهانی به ویژه در زمینه تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیانگر آن است که ایرانیان سخت و دیرهنگام به گستره صنعتیشدن وارد شدند؛ اگر هم به این قافله پیوستند، بسیاری از الزامات آن را نپذیرفتند.
نظم و وقتشناسی جزو ویژگیهای بنیادین اخلاقی یک جامعه صنعتی به شمار میآید. صنعتی شدن، بدون ارزشمند بودن زمان و وقت، معنا و کارکرد خود را از دست میدهد.
٥- چکیده توجه ایرانیان در روزگار گذشته را به موضوع زمان و وقت، شاید بتوان در روایتی از ادوارد براون در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» به تماشا نشست که از رفتار چهارپادارها عرضه میکند «چهارپادارهای ایران قبل از مسافرت سختگیر و اهمالکار و سهلانگارند تا وقتی که مشغول مذاکره درباره عقد قرارداد هستند بر سر هر چیزی ایراد میگیرند و توقف در یک قصبه و یا شهر را امری خطرناک جلوه میدهند.
وقتی که روز حرکت فرامیرسد، در صبح اثری از آنها نمیبینی، گویی که وی به کلی فراموش کرده است که امروز باید حرکت کند و قبلا گفته بود که باید طلوع آفتاب حرکت کرد. نزدیک ظهر وقتی کسی را به دنبال او فرستادید، نمایان میشود، اما همین که میخواهد وسایل را بار کند، ناگهان به خاطرش میآید که وسایل سفر را خریداری نکرده است و یا مبلغی را از فلان تاجر طلبکار است و باید بگیرد.
بالاخره یکی دو ساعت بعد از ظهر به راه میافتد». این روایت آشنا آنگونه که منابع تاریخی نشان میدهند، بارها در زندگی ایرانیان از روزگار گذشته تا امروز، خود را نشان داده است,١٧
* منابع گزارش در دفتر روزنامه موجود است.