جشنواره فیلم کوتاه تهران بهتازگی به پایان رسید و جوایز آن میان فیلمسازان وابسته به انجمن سینمای جوانان توزیع گردید تا دنبالهای باشد بر مسیر تیره و ترسناکی که انجمن سینمای جوانان در سالهای اخیر در پیش گرفته است.
جشنواره امسال با اختلاف، آبرومندانهتر و با ظاهری حرفهایتر برگزار شد. کیفیت فیلمها بهظاهر بهتر از دورههای قبل بود و البته استقبال عشق فیلمها، فیلمسازها و دیگر طرفداران پر و پا قرص فیلم کوتاه مثال نزدنی بود و برای دیدن فیلمهای بخش اصلی باید حداقل نیم ساعت زودتر به سالن مراجعه میکردید تا صندلی یا پله برای نشستن گیرتان بیاید. ظاهر جشنواره فیلم کوتاه تهران سالبهسال دارد مجللتر و مثلاً تخصصیتر میشود، به همان میزان که قیمت ورک شاپهایش بیشتر میشود و گنجایش سالنها نسبت به میزان استقبال کمتر؛ اما اینها فقط ظاهر ماجراست. انجمن سینمای جوان آنقدرها هم که نشان میدهد دلسوز و بانی جریان فیلمسازی کوتاه ایران نیست هرچند که میتوان گفت اصلیترین عنصر آن است.سیطره همهجانبه انجمن سینمای جوان در سرتاسر کشور و در همه بخشهای فیلمسازی کوتاه، چیزی شبیه به یک مافیای قدرتمند و البته پنهان ساخته است که خطرش برای فرهنگ یک مملکت، کمتر از خطر کارتلها برای جان شهروندان مکزیکی نیست. انجمن سینمای جوانان ایران حالا بهقدری قدرتمند شده که جریان اصلی و تجربی سینمای کوتاه ایران را چون موم در دستانش دارد و با آن بازیبازی میکند.
قدرت انجمن حالا در حد و اندازهای شده که فیلمسازان جوان کشور، از مرحله پرورش ایده، از اولین فیلم تا اکران و بهترین محصول فیلمساز را در اختیار بگیرد و پرورش دهد.
اگر بخواهید بهعنوان یک کارگردان جوان و جویای نام که رؤیای فیلمساز شدن در سر دارد، یک فیلم درستودرمان بسازید و اگر از دسته فیلمسازهای پولدار نباشید، اولین ایدهای که به ذهنتان میرسد اینست که طرح خود را به انجمن سینمای جوانان ببرید تا در شورای آنها به بحث گذاشته شود و بودجهای به ساختش اختصاص دهند. اگر از دانشآموختگان خود انجمن باشید این پروسه برایتان راحتتر خواهد بود؛ اما راحتترین حالتش در این است که یکی از چهار پنج نفر هسته مرکزی کنترل ایده و جهت بازار فیلم کوتاه را بشناسید و نظرشان را راجع به ایدهتان جلب کنید و خیلی راحت نهتنها فیلمتان را میسازید که مطمئن خواهید بود فیلمتان در فلان جشنواره و بهمان جشنواره دیده خواهد شد. بله انجمن سینمای جوانان ایران چیزی شبیه به یک هسته مرکزی دارد که تعیین میکند چه ایدهای ساخته شود و چه ایدهای نه! کدام فیلمساز فیلمش را بسازد و کدامیک نه! انتخابهای اینچنینی تحت هر شرایطی صورت میگیرند اما آیا انتخابهای انجمن بر اساس شایسته سالاریست یا جمعکردن یک سری طعمه برای نقشههایی که پیرامون جریان فیلم کوتاه و اصلاً چگونگی تربیت یک فیلمساز کشیدهاند؟
برای گرفتن پاسخ این سؤال کافی است کمی احوال جشنوارههای مهم فیلم کوتاه ایران را رصد کنید که تعدادشان از انگشتهای دودستمان فراتر نمیروند، همه این جشنوارهها که یا به شکلی تحت حمایت مالی انجمن سینمای جوانان هستند، مانند جشنواره دانشجویی مستقلی چون سایه که برای دانشگاه سینمای سوره است، یا اصلاً انجمن برگزارکننده اصلی آنهاست مانند همین جشنواره فیلم کوتاه تهران، همه و همه تنها یک شکل از فیلمسازی و سینما را نشان مخاطبان خود میدهند. هرچند که مضمون و فرم ساخت هریک ممکن است تفاوت عمدهای با یکدیگر داشته باشند اما همهشان محصول یک تفکرند و گرای همگی بهسوی یک هدف واحد است. ازاینجهت فیلمها همگی شبیه به هم هستند و لوگوی انجمن سینمای جوانان هم پای تکتکشان پیدا میشود.فیلمهای زیادی هرساله با کیفیتهای هنری و خلاقانه ویژهتری پشت درهای جشنوارهها میمانند به خاطر اینکه سازندگانشان شبیه به مجید برزگر و آرش رصافی و شهرام مکری و … به سینما نگاه نمیکنند و فهمشان متفاوت است و یا چون نتوانستهاند از انجمن پولی برای ساخت بگیرند، فیلمهایشان با بیگ پروداکشن و دوربینهای الکسا و رد و… فیلمبرداری نشده است. سندرم الکسا و دستمزدهای میلیونی جریان فیلمسازی کوتاه ایران را مصرف گرایانه و اسیر سانتی مانتالیسم کرده است و در میانش مجید برزگرها ویروس پرویزیسم خودشان را بین فیلمسازهای تازهنفس پخش میکنند.
فیلم کوتاه عرضه مبارزه و آزمونوخطاست، جایی که فیلمساز جوان امتحان میکند و از شور جوانی و خلاقیتش خرج میکند تا راه و مسیر فیلمسازیاش را پیدا کند و مافیای انجمن سینمای جوانان ایران دارد همه راههای دیگر بهجز خودش را خراب میکند. نتیجهاش این میشود که فیلمساز بهجای اینکه دربهدر دنبال ایده خوب و فیلمنامه درستودرمان باشد، همه زورش را میزند تا رابطهای با یکی از اعضای انتخاب ایده انجمن به دست بیاورد، پاچهخواری و چاپلوسیاش را کند و برای فیلمش با او ببندد. احتمالاً راه درستی را هم انتخاب کرده و بهزودی فیلم بلندش را هم خواهد ساخت و چهبسا جوایز جشنواره فیلم فجر را هم درو کند…نتیجه چنین فیلتر و سرکوبی این میشود که بهجای عدهای کارگردان خلاق و آرتیست که حرفهای مهمی برای زدن دارند و پشت درهای بسته گیر کردهاند، یک سری کارگردان پاچهخوار، چاپلوس و زرنگ تحویل آینده سینمای ایران میدهند که به قول احمدرضا احمدی از سینما فقط “شارلاتانی»” اش را یاد گرفتهاند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
20