همین چند روز پیش بود که لرزیدن ازگله و برخی استانها در سطر خبرها قرار گرفت؛ زلزلهای به بزرگی ٧,٣ریشتر؛ خبری که نخستین واکنش به آن اعزام نزدیکترین گروههای جمعیت هلالاحمر به آن منطقه بود؛ گروهی که در نخستین نگاه خسارات مالی را دیدند و با واکاویها از خسارات جانی گفتند.
به گزارش ، شهروند نوشت: آری زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد و خسارات مالی و جانی خود را بهجا گذاشت تا در پی آن نیروهای امدادی، ارتش، هلالاحمر، آتشنشانی و ... راههای رسیدن به کرمانشاه را در پیش بگیرند اگرچه در این میان تصاویر از حضور مسئولان ارشد کشوری و لشکری حکایت داشتند؛ کسانی که آمده بودند تا دلگرمی باشند برای افرادی که عزیزان و اموال خود را از دست داده بودند و حالا تنها پتویی مأمن آنها بود برای فرار از سرما. اخبار اولیه رسیده از کرمانشاه صفهای طولانی اهدای خون را در سراسر کشور راه انداخت و کامیونهای آبمعدنی از تبریز راهی کرمانشاه شدند، چون گفتهها از نیاز به آبمعدنی روایت داشتند. روستاهای اطراف پخت نان دستجمعی راه انداختند، مغازه ساندویچی صدها ساندویچ را بستهبندی کرد و برای مردم زلزلهزده فرستاد و دستههای فارغالتحصیل و دانشجویان پزشکی و روانپزشکی بیهیچ ادعایی به کرمانشاه رفتند تا در حد توان کاری از پیش ببرند، اما برخی اخبار در شبکههای مجازی از بدی شرایط زلزلهزدگان میگفتند؛ از نرسیدن کمکها.
تصاویری که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشدند و مردم زلزلهزدهای را نشان میدادند که از نرسیدن اقلام و نیروهای امدادی شکایت داشتند و این درحالی بود که مصطفی محمدیون، دبیرکل جمعیت هلالاحمر در همان روز نخست زلزله از توزیع ٤٨هزار چادر و انتقال ٢٠٠مجروح به بیمارستانها میگفت، البته خبرهایی از این دست به اینجا ختم نشد و دبیرکل جمعیت از اضافهشدن ٢هزار تخته چادر و موادغذایی و انتقال آنها توسط بالگردها به نقاط دوردست که امکان دسترسی به آنها سخت بود، خبر داد، اما گویی نفوذ شبکههای اجتماعی بیشتر بود و با هجمهای که بهوجود آورد، سبب شد مردم به این نتیجه برسند که خدماترسانی دولتی چندان مطلوب نیست و خودشان دست به کار شدند و نوعی از بینظمی را رقم زدند؛ بینظمی در روند امدادرسانی و توزیع اقلام توسط نهادهای دولتی. برای همین بود که جادههای منتهی به روستاها و شهرهای کرمانشاه خودروهای شخصی را به خود میدیدند که کمکهایی را برای رسیدن به دست زلزلهزدگان حمل میکردند، البته عدهای که توان طی این مسیر را نداشتند، کمکهای خود را به دیگران میدادند تا زودتر هموطنانشان در غرب کشور کمی از دردهایشان کاسته شود، البته برخی نیز از سودجوییهای احتمالی خبر دادند، برای همین بهترین انتخاب برای مردم چهرههای شناختهشده بود تا امانتدار کمکهایشان باشند و شاید برای همین بود که شائبههایی به وجود آمد مبنیبر اینکه به دلیل ناکارآمدی نهادهای دولتی؛ هنرپیشهها و چهرههای شناختهشده قابل اعتمادتر هستند و مردم برای کمکها به آنها اعتماد دارند، اگرچه برخی نیز بر این استدلال تکیه داشتند که وجود مشاهیر و چهرههای شناختهشده به شکل مستقل الزامی نیست و این کمکها باید از طریق نهادهای مسئول و دولتی انجام شود.
این گروه نیز دلایلی داشتند و از عطش دیدهشدن سلبریتیها گفتند و برای این ادعا خاطره فروریختن پلاسکو را به میان آوردند؛ هنوز از اذهان پاک نشده که چطور زخمهای بهجامانده از پلاسکو تبدیل شده بود به محلی برای عکسهای سلفی بازیگران و سلبریتیها! البته دلایل دیگری نیز با شنیدن این استدلالها به میان بحثها کشیده شدند؛ دلایلی که از بهرهبردن از سرمایه اجتماعی سلبریتیها میگفتند؛ رویهای که در جهان متداول است، اما به شکل نظمیافته و برنامهریزیشده؛ سرمایه اجتماعی که گفته میشود نهادهای مسئول و دولتی سهم کمتری از آن برخوردارند. اما با این اوصاف از علی دایی گرفته تا نیکی کریمی و حتی صادق زیباکلام! با خاطراتی که از تختی داشتند، اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی کردند تا شاید خاطره زلزله بوئینزهرا با تختی و جمعآوری کمکهای مردمی تکرار شود. اما سوال این است که آیا این سبک از جمعآوری کمک در این روزگار کارآمد است؟
پیشینه
چهرههایی که همیشه حضور داشتند
زلزله آذربایجان یکی از حوادث تلخی بود که در برههای همه ایران را متأثر کرد و بهنوبه خود خسارات مالی و جانی نیز بهجا گذاشت؛ زلزلهای که سبب شد کمیتهای برای جمعآوری کمکهای مردم و اهالی سینما با محوریت پرویز پرستویی، رضا میرکریمی و کمال تبریزی تشکیل شود. پرویز پرستویی در آن برهه اذعان کرد: اتفاقاتی از این دست هشداری است برای یادآوری شرح وظایف ما و باید هر کاری از دستمان برمیآید برای کمک به آسیبدیدگان انجام بدهیم. در آن دوره علی دایی راهی مناطق زلزلهزده آذربایجانشرقی شد تا موادغذایی و وسایل موردنیاز را به دست زلزلهزدگان برساند؛ دایی نخستین نفری بود که بعد از وقوع زلزله خود را به محل حادثه رساند. در میان هنرمندان نیز کمکهای نقدی برای زلزلهزدگان آذربایجان جمعآوری شد، بهعنوان مثال رضا کیانیان، مهران مدیری، رضا عطاران و بازیگران و عوامل «قلب یخی» کمکهای نقدی و غیرنقدی خود را به مناطق زلزلهزده آذربایجانشرقی ارسال کردند.
کریم باقری نیز از ورزشکارانی بود که کمکهای نقدی بازاریان تبریز را جمعآوری کرد تا به زلزلهزدگان برساند. در آن برهه علی کریمی در اردوی تیمملی بود و اذعان کرد پس از بازگشت به ایران هر کمکی که از دستم بربیاید، انجام خواهم داد، البته بعد از کمشدن هیجانات و التهابات روزهای نخست زلزله در روزهایی که مردم درحال خانهتکانی و آمادهشدن برای عید بودند چند نفر از هنرمندان و ورزشکاران راهی ورزقان شدند تا عیدی کودکان را بدهند و به آنها بگویند فراموش نشدهاند. حمید استیلی و علی لطفی از بازیکنان سابق تیمملی به نمایندگی از جامعه ورزشی، بهنام صفوی از طرف اهالی موسیقی و رضا ناجی به نمایندگی از خانواده سینما و تلویزیون مهمان آن روزهای ورزقان بودند.
نظر موافق
سرمایه و اعتماد اجتماعی به نهادهای مسئول را از دست دادهایم
حسامالدین نراقی- کارشناس مدیریت عملیات امدادونجات و رئیس هیأتمدیره انجمن امداد ایرانیان
زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد تا دوباه به ما گوشزد کند که برنامهریزی نداشتهایم. همه مشکلی که درحال حاضر داریم و تمام هرجومرجی که شاهدیم برای این است که از قبل برنامهریزی نکردهایم، آماده نبودیم و فکر نکردیم. البته به این معنا نیست که همه فکر نکردند، بلکه برخیها که مسئول بودند و نقش داشتند، مسئولیت خود را انجام ندادند و فکر نکردند. حسامالدین نراقی، کارشناس مدیریت عملیات امدادونجات و رئیس هیأتمدیره انجمن امداد ایرانیان در ادامه صحبتهایش میافزاید: ما کشوری هستیم که هر ٨، ١٠ یا ١٢سال یکبار زلزله بزرگ داریم، پس این داستان به تمام قصور مسئولان و مقامات است که کارهایشان را انجام ندادهاند. برخی مخالف حضور چهرهها برای جمعآوری کمکها برای مناطق زلزلهزده هستند، اما باید گفت درحالحاضر هرکسی هر کاری انجام میدهد، کار درست را دارد از منظر خود و برحسب شرایط انجام میدهد. اگر بخواهیم فلسفی نگاهی به این مسأله داشته باشیم، باید اذعان کرد که اساسا این کار درست نیست، ولی در منطق لحظه، فکر میکنند کار درست را انجام میدهند، چون فکر میکنند کسانی که باید کارشان را درست انجام میدادند، از عهده مسئولیتشان درست برنیامدند، برای همین احساس مسئولیت میکنند.
نراقی بر این باور است که حضور چهرهها به تنهایی مسأله اشتباهی نیست، بلکه مسأله این است که چه عملکردی داشته باشند و میگوید: مهم این است که این افراد مهم و کلیدی کار درست را انجام بدهند، نه کار احساسی. درواقع از تجربههای تخصصی گذشته و افرادی که متخصص هستند، استفاده کنند، نه اینکه کمکهایی که به دلیل سرمایه اجتماعی به آنها سپرده شده و آنها آن را نمایندگی میکنند، بر باد بدهند. این فعال اجتماعی عنوان میکند: در زلزله کرمانشاه بالای ٧٠٠-٦٠٠ روستا یا نقطه مسکونی وجود دارد که خسارت دیدهاند؛ خساراتی از صفر تا صددرصد. متاسفانه باید مدتی بگذرد تا دیتاها به دست بیایند و براساس دادهها برنامههای بازتوانی و بازسازی انجام شود. شاید بهترین کار این باشد که کمکهایی که سلبریتیها جمعآوری کردهاند را خرج حوزه بازسازی و بازتوانی کنند. عملیات امدادونجات، آواربرداری و عملیات اسکان اضطراری بالاخره با تأخیر دو، سهروزهای انجام میشود، درواقع تا آخر هفته همه آدمهایی که در منطقه هستند از مواد اولیه برخوردار خواهند شد. مهم این است که ما توجه خود را جلب فاز بعدی کنیم. باید توجه داشته باشیم که در میان افراد برخی همه هستونیست خود را از دست دادهاند و بعضیها با نسبت کمتری خسارت دیدهاند، برای همین است که چهرهها باید کمکهایشان را هدفمند مصرف کنند؛ یعنی بازیابی، بازتوانی و بازسازی کنند.
رئیس هیأتمدیره انجمن امداد ایرانیان میگوید: ما سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی به نهادهای مسئول را از دست دادهایم. متاسفانه فضای مجازی و کسانی که در این فضا برد دارند، برنده میشوند. نهادهای مسئول و اصلی که متولی هستند، باید پاسخگو بودند و کاری میکردند که متاسفانه به دلیل ضعف مدیریتی خودشان این فضا و فرصت را از دست دادهاند. یعنی سرمایه اجتماعی هلالاحمر، کمیته امداد و سازمان مدیریت بحران و یکسری از سازمانهای دیگر از دست رفته است، ولی سرمایه اجتماعی شخصی وجود دارد، یعنی سازمانی خسارتدیده و شخصی است، این را باید ارج بگذاریم، ولی درحال حاضر این سرمایه باید مدیریت، کنترل و هدایت شود. متاسفانه افراد سودجویی نیز در این میان وجود دارند که با نام حسابهای ناشناخته یا در قالب ستادهای غیرقانونی و غیرمجوز کمکهایی را جمعآوری و برای منافع خود استفاده میکنند، مهم این است که مردم متوجه باشند به چه کسی کمک میکنند و براساس شناخت و اعتماد خود کاری را انجام بدهند و حتما اگر به جایی کمک میکنند، شناختشده باشد تا بتوانند گزارش بگیرند. نراقی برای هدفمندشدن کمکها به نهادهای غیردولتی اشاره کرده و میگوید: چهرهها و سلبریتیها میتوانند برای هدفمندکردن کمکها از تجربیات نهادهای مردمی و افراد فعال در آنها که تجربیات لازم را دارند، بهره ببرند. تجربیات رودبار و منجیل ٦٩، اردبیل ٧٥، قائنات ٧٦، لرستان ٨٥، ورزقان ٩١، شنبه و بشاگرد٩٢؛ ما همه این سالها را تجربه داریم. برای همین نیاز هم خود سلبریتیها باید بهشخصه وارد شوند و موضوعی با عنوان مشارکت مطرح میشود.
بله، مردم به چهرهها اعتماد کردند. این چهره از متخصصان راهنمایی بخواهد، متخصصان و سازمانهای تخصصی پروژ تعریف کنند و مشترکا کارهایی انجام شود. اینگونه نیست که این چهرهها کمکهای خود را به یک نهاد دولتی بسپارند که مردم به آنها اعتماد ندارند، البته به سازمانهای مردمنهاد نیز نباید پولها را بدهند. سازمان مردمنهاد نیز باید تخصصی باشد و تجربه و سابقه داشته باشد. نراقی میگوید: برای مدیریت عملیات اضطراری باید استراتژیهای ورود، حضور و خروج داشته باشیم. هر سازمان مردمنهاد، دولتی و عمومی و شخص چهره باید این استراتژیها را برای خود مشخص کند و براساس اصولی حرکت کند. ما در منطقه با یک مشکل روبهرو هستیم؛ فقری که سالهاست در آن منطقه دیده میشود و مشکل اقتصادی که در آن منطقه وجود دارد، پیامدش میشود مشکل فرهنگی و امنیتی. درحال حاضر بهترین فرصت را داریم که همه با هم یک تجربه کار گروهی خوب را داشته باشیم.
نظر مخالف
هیچجای دنیا رسم نیست
حامد صدیقی-معاون امور جوانان هلالاحمر استان یزد؛
زلزله، سیل، طوفان و ... اتفاقاتی هستند که گریزی از آنها نیست و هرازچندگاهی در هرگوشهای از جهان رخ میدهند و آسیبهای جانی و مالیای را بهجا میگذارند. زلزله اخیر کرمانشاه نیز یکی از همان اتفاقاتی است که متاسفانه در غرب کشور رخ داد و خساراتی را وارد کرد، البته در این میان بحثهایی نیز پیش آمد و شایعاتی دهانبهدهان گشت. برخی از ضعف هلالاحمر گفتند و بودند عدهای که قدران زحمات این سازمان شدند و از تلاش بیوقفه آنها سخن سر دادند، البته به جز این سازمان بودند افرادی که برای کمک شتافتند و در کنار ارتشی بودند که بیادعا درحال کمک بود؛ افرادی که برخی از آنها از چهرههای شناختهشده بودند و حضورشان این بحث را پیش آورد که حضور سلبریتیها الزامی ندارد و گفتههایی از این دست. شاید برای پاسخ به گمانهزنیهای مختلف بهتر باشد مرور خاطرهای از بیرون از مرزها داشته باشیم. شاید بسیاری از طرفداران سینمای اکشن، جکی چان بازیگر و کارگردان را بشناسند. او در سال ٢٠١١ اعلام کرد هنگام مرگش نیمی از اموالش را به بنیادهای خیریه اهدا خواهد کرد. سال٢٠٠٨ در زلزله سیچوان، چان ١,٣میلیون دلار به زلزلهزدهها کمک کرد و همچنین در زلزله سال٢٠١٥ نپال نیز به کمک مردم آسیبدیده شتافت. او کمکهای خودش را از طریق صلیبسرخ به دست این مردم رساند.
آنجلینا جولی، بازیگر سینما و برنده اسکار نیز ازجمله هنرمندان بشردوست است. او سال٢٠٠١ سفیر دوستی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل شد و از آن سال تاکنون از طریق این سازمان به مردم مختلف در حوادث کمک میکند. جورج کلونی دیگر بازیگر مشهور سینما در بسیاری از کمپینهای کمک به سانحهدیدگان فعال بوده و از طریق نهاد آکسفام به آسیبدیدگان یاری رسانده است. سال ٢٠١٠ او برای مردم هاییتی ٦٦میلیون دلار کمک جمع کرد. نکته مشترک بین همه این هنرمندان، یاریرسانی از طریق نهادهای کمکرسان است. حامد صدیقی، معاون امور جوانان هلالاحمر استان یزد در ادامه صحبتهایش میافزاید: در اینکه هنرمندان و چهرههای شناختهشده با بهرهبردن از محبوبیت خود به کمک افراد آسیبدیده بشتابند، مسألهای دور از ذهن نیست و شاید برای همین بود که ما در زلزله کرمانشاه حضور چهرههای شناختهشده را شاهدیم، اما نکتهای که نباید از خاطر برد این است که در مثالهایی که در بالا آورده شد، نکتهای جالب وجود دارد؛ اینکه در این موارد این سازمانها و نهادهای خیریه بودند و هستند که ابتدا به هنرمندان مراجعه کردند و بحث حساسسازی و آگاهسازی را بین آنان انجام دادند.
صدیقی با اشاره به نحوه عملکرد این سازمانها ادامه میدهد: تمامی نهادهای بشردوستانه بزرگ جهان فصلی تحتعنوان «مدافعهگری» در اقدامات و راهبردها و آموزشهای خود دارند. مدافعهگری به این معناست که نهادهای بشردوستانه از طریق مقامات تأثیرگذار سیاسی، هنرمندان، سلبریتیها و ... پیام خود را برای حمایت از گروههای هدف آسیبپذیر همچون کودکان، زنان، زلزلهزدگان و غیره میرسانند. سازمانهای بینلمللی مانند یونیسف، کمیته صلیبسرخ و ... جمعآوری کمکهای مالی، تغییر قوانین و تخصیص منابع را از همین طریق انجام میدهند. پس اینکه یک فرد معروف برای یک سازمان خاص بشردوستانه به جمعآوری کمکهای مالی میپردازد، نتیجه هفتهها و ماهها مدافعهگری آن سازمان است. معاون امور جوانان هلالاحمر استان یزد اشارهای به نمونههای داخلی میکند و میگوید:در ایران نیز از گذشته هنرمندان، ورزشکاران و دیگر افراد مشهور هنگام حوادث و بلایا برای کمک به مردم پیشقدم بودهاند. وقتی تختی کشکول را میچرخاند، جمعیتی عظیم حول او میآمدند تا در کمکرسانی به حادثهدیدگان زلزله بوئین زهرا سهیم باشند. در زلزله اخیر ایران در استان کرمانشاه که هموطنان زیادی جان و مال و زندگی خود را از دست دادند نیز از لحظات اولیه، هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران و افراد محبوب در گروههای مختلف برای کمک به مردم آسیبدیده پیشقدم شدند. اما چه شد که این حجم بالای سرمایه اجتماعی افراد مشهور از کانال سازمانهای امدادرسان به منطقه زلزلهزده ارسال نشد. شاید یکی از دلایل این حرکتهای انفرادی افراد مشهور، ضعف سازمانهای بشردوستانه ایران در مدافعهگری پیش از حوادث باشد.
به این معنی که وقتی قبل از حادثه، سازمانهای مختلف، افراد مشهور را با سازمان خود آشنا نکرده، ماموریت خود را شرح نداده، توان و پتانسیل خود را بیان نکرده و نیاز خود به سرمایه اجتماعی آنان را عنوان نکرده و در یک کلام مراحل مدافعهگری را نگذرانده باشند، هنگام حادثه، هنرمندان خود آستین بالازده و سعی میکنند به تنهایی نقش یک نهاد بشردوستانه را ایفا کنند. اگرچه در هیچجای دنیا رسم نیست که افراد به تنهایی به کمکرسانی بپردازند و انجام این امر باعث موازیکاری در امدادرسانی، بیاعتمادی به نهادها، عدمپوشش تمامی مناطق، عدماطلاع افراد مشهور از انواع نیازهای گروههای مختلف آسیبدیده و بیپاسخماندن برخی نیازها خواهد شد. شاید بهتر باشد در آینده سازمانهای مردمنهاد خود برای مدافعهگری پیشقدم شوند و از ظرفیت بالای افراد هنرمند برای جذب کمکها استفاده کنند.
نظر کارشناس
سلبریتیها در کنار جمعیت
میلاد صمیمینعمتی- عضو جمعیت هلالاحمر؛
باز هم زلزله آنچنان زمین را لرزاند که عدهای از مردم غرب کشور مخصوصا استان کرمانشاه جان و مال خود را از دست دادند و ایران به سوگ نشست. اتفاقی که در سالهای دور نیز رخ داده و خساراتی بهجا گذاشته است؛ ورزقان، لرستان، بشاگرد، اردبیل، رودبار و منجیل. در هریک از این اتفاقات همیشه جمعیت هلالاحمر برحسب وظیفه در صحنه حضور داشته و گاهی بیش از توان انجام وظیفه کرده است، اگرچه مردم نیز هیچگاه صحنه را خالی نگذاشته و حمایتهای مادی و معنوی خود را دریغ نکردهاند. میلاد صمیمینعمتی، عضو جمعیت هلالاحمر در ادامه صحبتهایش میافزاید: در چنین اتفاقاتی در بیشتر مواقع مردم با تشکیل ستادهای خودجوش شروع به جمعآوری کمکها میکنند و برخی نیز بهشخصه به محل حادثه رفته و کمکهایی را نیز با خود میبرند.
صمیمینعمتی با اشاره به زلزله اخیر کرمانشاه میگوید: در زلزله کرمانشاه نیز این رویه تکرار و حجمی از کمکهای مردمی به منطقه گسیل شد، بهطوری که در ورودی شهر کوچکی مانند سرپل ذهاب ترافیکهای چندساعته را شاهد بودیم، ترافیکی که باعث تأخیر در امر امدادرسانی به هموطنان شده بود. این عضو جمعیت هلالاحمر میگوید: به نظر میرسد تأثیرات رسانههای اجتماعی در جهتدهی و هدایت این کمکها دخیل بوده، اما صحت خبرهای به اصطلاح داغ از مناطق تحتتأثیر بحران قابل تایید نیست. مثلا فردی دو روز پیش در محل سانحه خبری شنیده و بعد از دو روز به اینترنت دسترسی پیدا کرده و خبر را منتشر میکند و... در میان افرادی که برای کمک میآیند، چهرههای شناختهشده نیز به چشم میخوردند، افرادی که در جامعه از آنها تحت عنوان سلبریتی یاد میشود. این چهرهها نیز به دلیل برخورداری از سرمایه اجتماعی، کمکهای مردمی زیادی را جمعآوری کردند تا به دست زلزلهزدگان برسانند، البته این افراد میتوانند در کنار بهرهبردن از سرمایه اجتماعی خود جهتدهی مثبتی به این کمکها داشته باشند؛ جهتدهی که اختلالی در کار هلالاحمر و دیگر نهادهای امدادی ایجاد نکند.
صمیمینعمتی در ادامه میافزاید: در بحران اخیر در غرب کشور شاهد حضور سلبریتیها بهعنوان داوطلب هلالاحمر در این جمعیت بودیم، اتفاقی که باعث شد بخشی از کمکها بهتر ساماندهی شده و به پایگاههای هلالاحمر رسیده و بعد از تفکیک و هماهنگی به مناطق تحتتأثیر زلزله ارسال شود و بار ترافیکی کمتر شده و امدادرسانی تسریع شود. واقعیت این است که نمیتوان سرمایه اجتماعی سلبریتیها را کتمان کرد، سرمایهای که با هدایت و برنامهریزی دقیق میتواند کمکحال نهادهای مسئول در این عرصه باشد، رویهای که در کشورهای دیگر نیز از آن بهره برده میشود و این قشر از جامعه با کمک گرفتن از سرمایه اجتماعی خود کمکهایی را جمعآوری میکنند و در اختیار نهادهای مسئول میگذارند تا با برنامهریزی از آنها بهره برده شود. درواقع ارتباط این چهرهها با نهادهایی همچون هلالاحمر میتواند بازتابهای مثبتی در پی داشته باشد.
تجربه دیگران
سلبریتیها در طوفان هاروی
طوفان هاروی یکی از حوادثی بود که فاجعهای در آمریکا به وجود آورد و برآوردها از سالها برای بازسازی این مناطق گفتند. البته چهرههای شناختهشده آستین همت بالا زدند تا بازسازسی را تسری ببخشند. یکی از این چهرهها جیجی وات، بازیکن تیم فوتبال آمریکایی هیوستون تگزاز بود که توانست بیش از ١٢میلیون دلار برای فاجعهزدگان طوفان هاروی جمعآوری کند؛ کمکهایی که به شکل چند کامیون آب آشامیدنی و موادغذایی درآمده و به سمت مناطق آسیبدیده راهی شدند. بیانسه نیز چهره بعدی بود که برای کمک اعلام آمادگی کرد. او که متولد و بزرگشده هیستون بود در وبسایتش از هوادارانش خواست تا کمکهای نقدی خود را به حساب دو انجمن خیریه محلی در هیوستون واریز کنند.
او هیچگاه مبلغ کمک شخصی خود را افشا نکرد. رئیسجمهوری آمریکا نیز در این لیست دیده میشود که یکمیلیون دلار به فاجعهزدگان در ایالتهای تگزاس اهدا کرد؛ مبلغی که هنوز مشخص نشده مستقیما از حساب دونالد ترامپ پرداخت میشود یا از حساب خیریه ترامپ! «در عمق هشت فوتی آب از سیاست خبری نیست، آنچه در عمق هشت فوتی آب گیر افتاده، انسانها هستند.» ساندار بولاک در صحبت با مجله «پیپل» گفته بود؛ هنرپیشه و برنده جایزه اسکار یکمیلیون دلار به سازمان صلیبسرخ آمریکا برای کمک به این فاجعه کمک کرد، البته لئوناردو دیکاپریو، هنرپیشه سرشناس هالیوود نیز یکمیلیون دلار اهدا کرد اما این مبلغ را در اختیار سازمان تازه تأسیس Fund United Way Harvey Recovery قرار داد. کمکی به منظور بازسازی مناطق آسیبدیده در نظر گرفته شد. در این میان کیم کارداشیان و خواهرانش نیز به جمع خیرین سرشناس پیوسته و نیممیلیون دلار به دو نهاد خیریه کمک کردند، البته این سه خواهر به این میزان اکتفا نکردند و در صفحات خود در شبکههای مجازی از هوادارانشان خواستند تا برای کمک به این فاجعه همت کنند. دواین جانسون، هنرپیشه و کشتیگیر نیز از مشاهیری بود که به فاجعهزدگان این طوفان کمک کرد آن هم مبلغ ٢٥هزار دلار که به سازمان صلیبسرخ آمریکا اهدا شد. این هنرپیشه نیز از شبکههای اجتماعی بهره برد تا هوادارانش را ترغیب به کمک کند.
بزرگترین ریشترها
٢٢مه ١٩٦٠ بود که شهر والدویدای شیلی با ٩,٥ریشتر لرزید؛ یکی از قویترین زلزلههایی که تاریخ به خود دیده بود، چون نتیجه باقیمانده از این لرزش ٢میلیون بیخانمان و ١٦٥٥ کشته و هزاران زخمی بود و شاید به جرأت بتوان گفت در بیشتر موارد این زلزله بهعنوان بزرگترین زلزله جهان در حافظه تاریخی بشر باقی مانده است. البته ٤سال بعد زلزلهای با قدرت ٩.٢ریشتر پرنس ولیلمز سوید آلاسکا را لرزاند، زلزلهای که حدود سه دقیقه طول کشید و یکی از مخربترین زلزلههای تاریخ نام گرفت، البته نباید از یاد برد که این زلزله سونامیهای زیادی را در اقیانوس آرام به همراه داشت. هنوز جامعه بشری این دو زلزله را از یاد نبرده بود که سال ٢٠٠٤ زلزلهای با قدرت ٩.١ریشتر سوماترای اندونزی را لرزاند تا ١٦٥هزارو٧٠٠نفر کشته شوند.
البته زلزلههایی با قدرت ٩ریشتری قصد نداشتند دست از سر شهرها بردارند، چون ٧سال بعد از آن یعنی ١١مارس ٢٠١١ سواحل شرقی هفوشو در ژاپن لرزید و بیش از هزاران کشته برجای گذاشت؛ بزرگترین زلزله ثبتشده در ژاپن که به اندازهای به راههای ارتباطی و شبکههای حملونقل خسارت وارد کرد که تخمین آنها بسیار سخت بود. روسیه نیز در میان کشورهایی که تجربه زلزلههای بزرگ را دارند، ثبت شده است آن هم با زلزله ٩ریشتری که سال١٩٥٢ شهر کام چاتکا را لرزاند، اگرچه سال ١٩٢٣ تیز لین شهر زلزلهای ٨.٥ریشتری را پشتسر گذاشته بود، البته فوران آتشفشان نیز یکی دیگر از تجربیات این شهر است. حدود ١١١سال پیش بود که شهر اکوادور در کلمبیا با زلزلهای با شدت ٨.٨ریشتر لرزید و ١٥٠٠ نفر کشته و ٥هزارنفر نیز زخمی شدند، البته داستان به اینجا ختم نشد و در ادامه سونامی بزرگی سراسر اقیانوس آرام را درنوردید. اما زلزله کانتربوری نیوزیلند با قدرت ٧.١ریشتری از آن دست زلزلههایی بود که در سال ٢٠١٠ رخ داد و خوشبختانه کشتهای برجای نگذاشت، اگرچه خسارات مالی آن بیش از ٦میلیارد دلار برآورد شد.