دخل و خرج اغلبشان به هم نمیخورد، پای درددل اکثرشان که مینشینید ازهزار و یک مشکل مالی خود سخن میگویند؛ از فراهم کردن هزینه جهیزیه دخترانشان گرفته تا هزینه عمل درمانی خودشان!
به گزارش ، آرمان نوشت: گلایهها و مشکلات مالی آنها به امروز و دیروز مربوط نیست. سالهاست که از وضعیت نابسامان اقتصادی خود گلایهمندند و به شغلهای کاذب رو آوردهاند. علی ساری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به لزوم ساماندهی به وضعیت نابسامان صندوقهای بازنشستگی در کشور میگوید: «زیرساختهای لازم برای اشتغال آبرومندانه سالمندان باید فراهم شود تا آنها به شغلهای کاذب و سنگین رو نیاورند. اما این به معنای در اختیارگرفتن شغل جوانان توسط سالمندان نیست و باید برای امرار معاش هر دو قشر از جامعه فکری اصولی و راهکارهای کارشناسانه داشته باشیم.»
وضعیت اقتصادی و معیشت بازنشستگان را چگونه میبینید؟
اگر وضعیت معیشت بازنشستگان را به صورت عام کلمه بررسی کرده و از وضعیت اقتصادی مدیرانبازنشسته فاصله بگیریم پاسخ درستتری به این سوال خواهیم داد. افراد و نه مدیران بازنشسته از حقوق و مزایای بسیار کمی برخوردارند و با توجه به شرایطاقتصادی حاکم بر جامعه شکافی بین حقوقدریافتی بازنشسته و واقعیت اقتصاد جامعه وجود دارد. حدود پنجمیلیون نفر در کشور کاملا بیکار هستند و شرایط حاد اقتصادی دارند و باید تلاش شود تا حقوق آنها رعایت شود و برای اشتغال آنها تلاش کنیم اما یک فرد بازنشسته نیز باید از حقوق خاص خود برخوردار باشد و در ارتباط با رفع شکاف مذکور در زندگی بازنشستگان تلاش ویژه داشته باشیم. در برنامه ششم توسعه تلاش شده از این جامعه هدف حمایت شود و امیدواریم مصوبات تصویب شده در این زمینه بهطور صددرصدی محقق شده و به سوی اهداف از پیش تعیین شده پیش برویم تا جامعه هدف را به حقوق حقیقی خود برسانیم.
برخی از کارشناسان معتقدند حقوقبازنشستگان کفاف هزینه زندگی آنها را نمیدهد و برخی از آنان زیر خط فقر زندگی میکنند؛ آیا این موضوع از سوی شما تایید میشود؟
خط فقر مبحثی ثابت نیست و به میزان تورم و رشداقتصادی در جامعه وابسته است بنابراین ورود به آمار و ارقام در این زمینه نیازمند بحثهای کارشناسانه است. افراد جامعه در یک طیف ثابت نیستند، برای مثال برخی از افراد جامعه بهطور کلی بیکار و برخی دیگر بازنشسته هستند، بخش دیگری از جامعه نیز به کار مشغولند اما حقوق دریافتی آنها سنخیتی با هزینههای زندگی ندارد و شرایط زیرمتوسط دارند. بنابراین جامعه هدف در هنگام بازنشستگی از بسیاری از امتیازات در زماناشتغال خود برخوردار نیست و طبیعی است که این فقدان امتیازات زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین نمیتوان حکمی ثابت صادر کرد که حقوق تمام بازنشستگان سبب شده آنها زیر خط فقر زندگی کنند. زندگی و معیشت هر بازنشسته با توجه به نوع بازنشستگی و شغل او میتواند عالی باشد و در مواردی نیز او از حداقل امکانات زندگی برخوردار است. در واقع نمیتوان به وضعیت زندگی تمام بازنشستگان به یک چشم نگاه کرد.
بازنشستگان با وجود سن بالا و قدرتجسمانی کم به دلیل مشکلات اقتصادی به مشاغلکاذب رو میآورند که پایینتر از شأن بازنشستگی آنهاست. آیا میتوان زمینه اشتغال در مشاغل آبرومندانهتر را برای آنها فراهم کرد؟
اشتغال کاذب و سنگین بازنشستگان سبب میشود آنها شرایط متناسب با سن خود را در محیط کاری تجربه نکنند. در واقع آنها با توسل به حقوق دریافتی بازنشستگی خود شغل کاذبی دستوپا میکنند که به وضعیت جسم آنها ضربه وارد میکند. سیر درمانی بیماری آنها علاوه بر ضررهای وارده به سالمندان سازمانهای بیمه مسئول هزینه درمانی آنها را نیز دچار مشکل میکند، زیرا آنها باید پاسخگوی هزینههایدرمانی سالمندان باشند. در واقع اگرچه مقداری از هزینهدرمان شخص توسط خود او پرداخت میشود اما این همواره بیشتر از سودی است که آنها از رو آوردن به مشاغل سنگین و کاذب به دست میآورند. بنابراین راهکار، بالا بردن شأن بازنشستگان به طرق مختلف است تا آنها آبرومندانه به کار گرفته شوند، اما این کار به منزله از دست رفتن فرصتهای شغلی برای افراد جوان نیست، زیرا جوانان در ابتدای راه و زندگی خود هستند و نیازمند آنند که برای امرارمعاش خود شغل ثابت داشته باشند.
در واقع همزمان با ایجاد فرصت اشتغال برای قشر جوان جامعه و کمک به آنها برای امرار معاش باید شأن بازنشستگان را نیز در دنیای کار و اشتغال حفظ کنیم. در واقع نیاز به بحثهای کارشناسانه بیشتر است تا چگونگی حفظ و بهبود منزلت یک فرد بازنشسته را در جامعه پیدا کنیم. آیا صرفا افزایش حقوق بازنشستگان جایگاه و شأن را به بازنشستگان برمیگرداند؟ خیر، زیرا ما شاخصهای روانی را در مورد بازنشستگان فراموش میکنیم. برای مثال فرد بازنشستهای که بهطور کامل با اداره محل کارش قطع ارتباط کرده درگیر معضلات روانی است که بخشی از آن به از دست رفتن شأن و مقامش در محیط کار برمی گردد. بنابراین صرفا تمام شاخصها برای بالا بردن شأن فرد بازنشسته مادی نیست و گاهی فرد بازنشسته نیاز به حمایت و مراقبتهای روانی بیشتر برای یادآوری شأن و منزلت اجتماعی دارد.
بازنشستگان علاوه بر شکایاتی که از کمبود حقوق بازنشستگی خود دارند اغلب از تفاوت حقوق بازنشستگان در مشاغل گوناگون نیز شکایت دارند، برای مثال بازنشستگان تامیناجتماعی و فرهنگیان همواره معتقدند بازنشستگان نیروهای مسلح از حقوق و مزایای بیشتری برخوردارند. آیا نمیتوان حقوق و مزایای بازنشستگان را یکسانسازی کرد؟
قطعا میتوانیم راهکاری برای این مساله بیابیم. اما متاسفانه در حال حاضر دچار مدیریت چندگانه در این خصوص هستیم. به منظور یکسانسازی این فرایند باید صندوقهای بازنشستگی تجمیع شوند و در صورت تجمیع این صندوقها برخورد با بازنشستگان به گونه یکسان خواهد بود. اما اکنون برخی از صندوقهای بازنشستگی در معرض خطر ورشکستگی هستند و تنها صندوق تامین اجتماعی از شرایط بهتری نسبت به سایر صندوقهای بازنشستگی برخوردار است هرچند وضعیت آن نیز دست کمی از سایر صندوقهای بازنشستگی ندارد. محاسبات علمی وزارت کار نشان میدهد اگر به راهحلهای دقیق و کارشناسی در ارتباط با حل مشکل صندوقهای بازنشستگی رو نیاوریم تا 10 سال آینده با معضلات جدی در ارتباط با حقوق بازنشستگان مواجه میشویم که غیرقابل جبران هستند. اما یکسان سازی شرایط خاص خود را میطلبد زیرا تمام صندوقهای بازنشستگی تراز مثبت مالی ندارند و برخی از آنها تراز منفی دارند. برای مثال وضعیت اقتصادی صندوق بازنشستگی فولاد اصفهان و برخی دیگر از صندوقهای بازنشستگی نامناسب است و یکسانسازی مزایای این صندوقها نیازمند تامین نقدینگی این صندوقها و پاسخگویی به مطالبات مختلف آنهاست تا بتوانیم آنها را تجمیع کرده و به نیازهای مادی افراد به یک شیوه پاسخ دهیم. رفع این تفاوتهای اولیه اصلا ساده نیست و در مواردی مساله تغییر مدیریت این صندوقهاست و در مواردی نیازمند تامین نقدینگی صندوق هستیم.
با توجه به بحران سالمندی که در آینده با آن مواجه هستیم آیا راهکاری برای اختصاص بخشی از حقوق بازنشستگی به هزینههای درمانی وجود دارد؟
در حال حاضر با توجه به حقوق کنونی بازنشستگی نمیتوان بخشی از آن را به مشکلات درمانی بازنشستگان اختصاص داد بنابراین باید به سمت کارآمدی بیشتر و بالا بردن بهرهوری صندوقهای بازنشستگی گام برداریم و از استفاده نادرست از اموال صندوقهای بازنشستگی اجتناب کنیم. در این صورت میتوانیم با مشکلات احتمالی در زمینه بحران سالمندی مقابله کنیم. این صندوقها باید کارایی مادی و معنوی بیشتری داشته باشند و در صورتی که همانند این سالها صندوقهای بازنشستگی کارایی منفی یا در آستانه صفر داشته باشند طبیعی است مشکلات سازمانهای مربوطه بازنشستگی را چندینبرابر میکنند.
در واقع افزایش بهرهوری سازمانهای بازنشستگی راه حل ارائه خدمات درمانی به سالمندان است. اما اگر فرایند سرمایهگذاری در صندوقهای بازنشستگی را دنبال کنید عدم انضباط در سرمایهگذاری در اکثر این صندوقها بیداد میکند و این موضوع بر خروجی و بهرهوری مجموعه تاثیرگذار است. دولت نباید همیشه منابع مالی صندوقهای بازنشستگی را تامین کند؛ بخشی از تامین مالی صندوقها برعهده خود آنهاست. اما در واقعیت برخی صندوقهای بازنشستگی مانند ملک شخصی افراد و به صورت شخصی و سلیقهای اداره میشوند و در نهایت صندوق کارایی لازم را ندارد.