رونمایی از کتاب «دارساوین»۲؛

خاطراتی که در «دارساوین» نیامد

سردار فتح الله جعفری در مراسم رونمایی از کتاب خاطراتشان از بخش هایی از این کتاب یاد کرد که حاضر به روایتش در قالب این کتاب نشده است.

خاطراتی که در «دارساوین» نیامد

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «دارساوین» شامل خاطرات و روزنوشت های سردار فتح الله جعفری از سال 52 تا 59 که به کوشش سعید علامیان گردآوری و در انتشارات سوره مهر منتشر شده است عصر روز دوشنبه در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

در این مراسم سردار فتح الله جعفری با یادآوری خاطرات بازگو شده از  او در این کتاب گفت: چیزهایی را به یاد نمی آوردم. مطالبی هم بود که کامل برای آقای علامیان توضیح دادم و البته مطالبی هم بود که نگفتم. مثلا در ذیل خاطره ای که در زمستان 58 می گذشت عنوان کردم در آن سالها دسته های مختلف مردم از شهرستانها و با پای پیاده برای دیدار حضرت امام(ره) به تهران می آمدند. در یکی از این روزها که این جماعت در محل اقامت امام(ره) حاضر شده بودند و خواستار دیدار با ایشان را داشتند نتوانستند مرحوم آقای توسلی و مرحوم حاج احمدآقای خمینی را پیدا کنم و این کار را به انجام برسانم. در نتیجه به ناچار خودم به محضر حضرت امام(ره) رفتم تا از ایشان بخواهم در این دیدار حاضر شوند.

جعفری که تا ابتدای خرداد 59 مسئول حفاظت بیت حضرت امام(ره) بود در ادامه این خاطره روایت ناگفته اش در کتاب را این گونه بازگو کرد. وقتی وارد اتاقی شدم که حضرت امام(ره) در آن بودند ایشان را دیدم که با لباس منزل استراحت می کنند. من به سبک تمام کارهای روزمره ام ناگهان با صدایی بلند و رسمی و با ذکر عبارت بسم الله الرحمن الرحیم خواستم که با ایشان صحبت کنم. امام متوجه دستپاچه شدن من شدند و تبسمی کردند که هیچگاه از یادم نمی رود. موضوع را که شنیدند و دیدار را پذیرفتند، لباسشان را عوض کردند و بسیار آراسته به دیدار مردم رفتند.

در بخش دیگری از این مراسم سردار حق طلب از فرماندها و رزمندگان دوران دفاع مقدس در سخنانی عنوان کرد: در روزهای ابتدایی جنگ که دست سپاه خالی بود عزیزانی مانند سردار جعفری بودند که فعل خواستن و توانستن را در عمل صرف کردند و کار جنگ را به پیش بردند. خاطرات فرماندهی مانند ایشان از جنگ نه فقط برای موضوع دفاع مقدس که برای رفع بسیاری از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امروز ما الگوست.

در بخش پایانی مراسم نیز سعید علامیان، راوی این کتاب دقایقی را به سخنرانی پرداخت.

وی با اشاره به بخشی از این کتاب که در آن به شرح دوران نوجوانی سردار جعفری در اصفهان پرداخته شده، گفت: از ایشان پرسیدم که شما که فرزند صحرا هستی در دوران کودکی و نوجوانی ات در صحرا گنجشک ها را با تیر و کمان می زدی؟ ایشان به من گفت به هیچ وجه. نه اهل شکار بوده و نه از آن خوشش می آمده. حالا شما به این فکر کنید که چنین وجودی چگونه مبدل به فرمانده لشگر زرهی سپاه می‌شود که استعداد خود را از تانک های غنیمتی بعثی ها تامین می کند.

علامیان ادامه داد:  کسی از این کتاب روایت دل کندن آقای جعفری از قم و بیت امام و عزیمت به کردستان برای دفاع از کشور است. من نام این فصل را «زمانی برای دل کندن» گذاشتم. آن را که بخوانید می فهمید ایشان برای جنگیدن و دفاع از کشورش چه شعفی داشته که ناشی از تکلیف است و همین تکلیف بوده که او را مانند یک عارف از بیت رهبرش جدا می کند.

وی همچنین با اشاره به قائله کردستان و محاصره 40 روزه سردار جعفری و جمعی از هم رزمانش در این قائله گفت: امروزه کار به جایی رسیده که متولدین بعد از شهادت ناصر کاظمی و محمد بروجردی در کردستان از آنان به عنوان قهرمان یاد می کنند. به باور من زندگی افرادی مانند فتح الله جعفری و همرزمان شهیدش که نشان می دهد آنها بدنبال نظامی گری صرف نبوده اند چیزی شبیه افسانه است و به یادمان می آورد آنچه که سپاه را محبوب کرد نه پوپ و تفنگ که محاسبات انسانی حاکم بر افرادش بود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر