هرکسی از ازدواج انتظاراتی دارد و با توقعات خاص خودش وارد زندگی مشترک میشود. اما ای کاش که این انتظارات و توقعات، غیرواقعی و نامعقول نباشند! انتظارات غیرواقعی میتوانند بهواسطهی تربیت خانوادگی، تأثیرپذیری از دوستان و آشنایان، قصههای پریان یا حتی سبک فیلمها و مجلات رایج در ذهن افراد شکل بگیرند. اگر کسی به این انتظارات غیرواقعی باور پیدا کند و با توقعات نامعقول وارد زندگی مشترک شود، قطعا ازدواج موفق و خوبی نخواهد داشت. برآوردهنشدن انتظارات غیرواقعی بهدلیل ایجاد احساس اضطراب، ناراحتی و یأس میتواند به پایههای زندگی مشترک لطمه بزند و موجب برقراری خشم در رابطهی زنوشوهری شود. درادامه قصد داریم به بررسی 3 انتظار غیرواقعی خانمانبرانداز بپردازیم که سلامت زندگی زناشویی را تهدید میکنند.
انتظار غیرواقعی 1: زوجهای خوشبخت تا آخر عمر بههمان شدت روزهای اول عاشق باقی میمانند
بهگفتهی کلینتون پاوِر، مشاور روابط بینفردی، «عاشقشدن نوعی جنون موقتی است، چراکه وقتی از شدت عشق سر از پا نمیشناسید، چشمتان بهروی تفاوتها و خصلتهای بهخصوصِ طرف مقابلتان بسته میشود.» بهعبارتی، همهچیزِ طرف مقابل به چشمتان دوستداشتنی میآید و درهرصورت میخواهید که با او باشید.
این پدیده دارای دلایل روانشناختی است. مِلیسا فِراری، رواندرمانگر و کارشناس روابط بینفردی، دراینباره میگوید: «اُکسیتوسین، دوپامین و سروتونین (انواع هورمون های شادی) در ادغام با هورمونهای جنسی ازجمله استروژن و تِستوستِرون موجب تحریک میل جنسی نسبتبه طرف مقابل و سرمستیِ از شور عشق میشوند. اما این فعلوانفعالات پایدار نیستند و چیزی که باقی میماند، زن و شوهری است که باید با واقعیت زندگی روزمره روبهرو شوند. این دقیقا همانجایی است که سختی کار شروع میشود.»
کاملا طبیعی است که زوجها پس از دوران ماهعسل با یکدیگر اختلافاتی پیدا کنند. شاید خصلت بهخصوصی که قبلا برایتان جذاب بود، مثلا عادت به دیرکردن یا گمکردن وسایل، از یکجایی به بعد سوهان روحتان شود و اگر خودتان آدم دقیق و مرتبی باشید، آنوقت است که همین تفاوت رفتاری موجب ایجاد تنشهای مکرر خواهد شد.
اما خبر خوب اینکه همهی بگومگوها ذاتا مشکلساز نیستند. گاهی اوقات، در خلال تجربهی همین اختلافات جورواجور است که زن و شوهر یاد میگیرند چطور باهم گفتوگو کنند و به اختلافاتشان خاتمه بدهند. بهعلاوه، چنین مواقعی فرصت مناسبی است تا ببینید چطور میتوانید همدیگر را هنگام عصبانیت آرام کنید.
انتظار غیرواقعی 2: رابطهای که رضایتبخش باشد، هرگز در هیچ وجهی تغییر نمیکند
بسیاری از افراد تصور میکنند که همسرشان هرگز تغییر نخواهد کرد و درنتیجه، رابطهشان نیز دقیقا بههمان شکل اولیه باقی خواهد ماند. چنین انتظاری، هرچند ناخودآگاه، میتواند غافلگیرتان کند. مثلا اگر همسرتان چندسال پس از آغاز زندگی مشترک مسیر شغلی جدیدی در پیش بگیرد یا از علایق یا هرچیز دیگری که مورد پسندتان بود و هست دور شود، آیا غافلگیر و آشفته نخواهید شد؟ شاید حتی با خودتان فکر کنید که همسرتان دیگر هیچ شباهتی با آدمی که با او ازدواج کردید ندارد.
پاوِر دراینباره تأکید دارد که «مردم با گذشت زمان رشد و تغییر میکنند، پس روابطشان نیز تغییر میکند.» و در همین راستا به یک نمونهی واقعی اشاره میکند: ماجرا مربوط به دختر و پسری است که یکیشان 19 سال بیشتر نداشت و یکباره بهواسطهی ترفیع شغلی گرفتار سفرهای کاری و مشغلههای پیدرپی میشود، اما نامزدش از این بابت که کمتر همدیگر را میدیدند، احساس دلتنگی و بیحوصلگی میکرد. هردو نفرشان از بابت واقعیت جدیدی که بر رابطهشان حاکم شده بود و داشت از همدیگر دورشان میکرد، حال خوشی نداشتند. طبق توضیحات پاوِر، «مشکل اینجا بود که هیچکدامشان در رابطهشان باهم جایی برای تغییرات فردی درنظر نگرفته بودند. واقعیت این است که هیچ رابطهای نمیتواند درست مثل اولش باقی بماند، چراکه با دو نفر آدمی مواجه هستیم که الانشان با زمانی که تازه باهم آشنا شده بودند، تفاوتهایی دارد.»
انتظار غیرواقعی 3: هریک از طرفین مسئول شادکامی دیگری است
هرکسی درمورد منافعی که از جانب همسرش دریافت خواهد کرد، انتظاراتی دارد. اما وای به روزی که زن یا شوهر نتواند توقع همسرش را برطرف کند! اینجاست که احساس خشم و رنجش بهوجود میآید و چنانچه با گذشت زمان حل نشود، ممکن است به اهانت و بیاحترامی بینجامد. فِراری این وضعیت را «اسید سولفوریک عشق» مینامد، چراکه با زندگی زناشویی را به نابودی میکشاند.
چه بسیار زوجهایی که همدیگر را مسئول شادکامیهای خود از زندگی میدانند. مثلا کم نیستند کسانی که از همسرشان انتظار دارند طوری به لحاظ مالی تأمینشان کند که هرچه دلشان میخواهد بخرند و همسرشان را از این بابت تحت فشار قرار میدهند. آیا بهتر نیست که درعوض بکوشید تا به درک متقابل برسید و به نیازهای واقعی همدیگر بیشتر توجه کنید؟! مثلا اگر میدانید که همسرتان با حرکاتی مثل آغوشگرفتن احساس بهتری پیدا میکند، چقدر خوب است که در پایان روز کاری با قلبی سرشار از عشق و صمیمت او را در آغوش بکشید. یا مثلا اگر میدانید که همسرتان درست مثل بچهها معمولا احساس کمتوجهی میکند، میتوانید با تشکر و قدردانی از رفتارهای محبتآمیزش نشان بدهید که به او توجه دارید. یا اگر میدانید همسرتان در فضای ناآرامی بزرگ شده است، سعی کنید که اختلافاتتان را با آرامش و حفظ خونسردی بهنتیجه برسانید.
همهی اینها یعنی ملاحظهگر باشد و همسرتان را درک کنید. لطفا این درک متقابل را با انجامدادن کاری که خودِ همسرتان نیز از پس انجامش برمیآید، اشتباه نگیرید. این ملاحظهگری و درک متقابل بهمعنی بهدوشگرفتن مسئولیت تأمین نیازهای طرف مقابل نیست، بلکه اینجا حرف از حمایت و پشتگرمی است، اینکه بتوانید در بهبود جراحات گذشتهی همسرتان نقشی داشته باشید. این طرز رفتار بهویژه از لحاظ روانشناختی (اعتماد به نفس، احساس دوست داشتهشدن، حس امنیت) میتواند بسیار کمککننده باشد.
بد نیست کمی با خودتان خلوت کنید و ببینید چه انتظاراتی از ازدواج دارید. فکر میکنید طرز رفتار خودتان و همسرتان چگونه باید باشد؟ به نظرتان از یک ازدواج خوب چه چیزهایی باید عایدتان شود؟ وقتی به همهی این سؤالات پاسخ دادید، از خودتان بپرسید باورهایی که درمورد ازدواج دارید، از کجا ریشه گرفتهاند؟ خلاصه اینکه آگاه باشید که بسیاری از انتظارات کوچک و بزرگ افراد از مقولهی پیچیدهای همچون ازدواج میتواند روی کیفیت روابط زناشویی تأثیر بگذارد.