نام کوئنتین تارانتینو در سینمای عصر حاضر مانند آوردن نام برای آزادی فرانسه از اشغالگران نازی است. نوشتار پروندهای پیوسته بر کارنامۀ او، برای یک طرفدار پروپاقرص، همانگونه که میتواند هیجانانگیز باشد، سخت و طاقتفرساست. بدین سبب در نوشتار کارنامۀ او سعی خواهیم داشت به غیر از دوگانه بیل را بکش، فیلمهایش را یکبهیک بررسی کنیم و فارغ از سنجش فیلمها، از منظر منتقدانه آنها را معرفی و بررسی کنیم.
تولد یک نابغه
در روز 27 مارس 1963، با نام کوئنتین جروم تارانتینو پسری در یک خانوادۀ متوسط مهاجر (با ریشههای ایتالیایی و ایرلندی) به دنیا میآید که ظرف 31 سال قرار است با ساختن یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما شورشی علیه سینمای مدرنیستی و مدرسهای را رهبری کند.
مسیرش از بدو ورود با نامی برگرفته از کاراکتر در سریال محتوم به سینماگری است. نخستین فیلمنامههایش را در سنین چهارده تا شانزده سالگیاش مینویسد و با ترک دبیرستان وارد وادی زندگی آزاد به سبک هنرمندان قرن نوزدهم میشود.
در سیر فیلمسازیاش از سگهای انباری تا هشت نفرتانگیز دست به نوشتار و ساخت هشت فیلم در بزرگداشت مفاهیم درونی سینما و فرم سینمایی میزند. فیلمسازی کوئنتین تارانتینو الهامبخش بخش عظیمی از جنبشهای نوین سینمایی همانند جنبش سینمای مستقل بریتانیا و ایرلند، موج نوی سینمای کره و آسیای شرقی و همچنین، موج نوی سینمای آمریکای لاتین است. با ما در مسیر دلپذیر نگاه یک عاشق سینما بر فیلمسازی همراه باشید.
اختتامیۀ وحدتهای سهگانه؛ سگهای انباری
آشنایی تارانتینو با تهیهکنندۀ همیشگیاش لارنس بندر در یکی از مهمانیهای هالیوود در کنار نمای معروف فیلم سگهای انباری، شکلدهنده کمپانی فیلمسازی نمادینی با نام است که نخستین تولیدش در 1991 آغاز میشود.
سگهای انباری نهتنها نخستین سازۀ سینمای بلند کوئنتین تارانتینوست، بلکه به طرز شگفتانگیزی بنیان تمام کارنامه فیلمسازیاش در این فیلم است. درست در جایی که چند خلافکار با نامهای برگرفته از رنگها در دور یک میز طرح سرقت از یک جواهرفروشی را میریزند، با یک چرخش بینظیر دورتادور میز، مخاطب با کاراکترهایی برداشتهشده از فیلمهای جنایی مکتب نیویورک (همانند ساخته مارتین اسکورسیزی) و فیلمسازان پیشرو دهۀ هفتاد امریکا (همانند ) مواجه میشوید که بهطرزی نشانهشناسانه «» را شکل دادهاند. پس از تقسیم نقشها برای این سرقت، گروه خلافکاران از یکدیگر جدا میشوند و سرقت، که هیچگاه صحنهاش به تصویر کشیده نمیشود، شکل میگیرد. اما این سرقت و نقشه بینظیرش، کمابیش با شکست روبرو میشود و مشخص میگردد یک خبرچین پلیس در میانشان است. روایت فیلم، گیرودار یافتن این خبرچین را روایت میکند.
به غیر از ارجاعات مستقیم سینمایی که به آنها اشاره شد، دیگر رنگهایی که از سگهای انباری به تمام فیلمهای تارانتینو تزریق میشود برهم زدن وحدت سهگانهای است که سینمای مدرسهای و کلاسیک هالیوود بر آن اصرار میورزد: وحدت زمان و مکان و کنش. سگهای انباری همانند یک مایع که در ظرفی با نام قاببندی و دکوپاژ ریخته باشد، آزادانه در زمان و مکان حرکت میکند و منقطع و طنزآلوده، کنشها را به تصویر میکشد. این فیلم پر از فلاشبک و فلاش فوروارد است و زبان دیالوگنویسی دقیق و خاصی دارد. با ریتم و تمپو بهشدت سریعی تمام نقاط پیش و پس از واقعهای دراماتیک (سرقت) را به تصویر میکشد و سپس در نقطهای سؤالبرانگیز روایتش را به پایان میرساند.
با بهرهگیری از قطعات معروف موسیقی و کلاژ ، فضاسازی فیلم سگهای انباری پیش میرود. قانونی که کوئنتین تارانتینو تا واپسین اثرش، هشت نفرتانگیز، حفظ کرد و سپس آن را با آهنگسازی محبوبترین آهنگسازش در تاریخ موسیقی به گفته خودش (یعنی ) تعویض کرد.
سگهای انباری در سینمای مستقل و مهجوری تولید شد، اما بلافاصله با اکرانش نظرات بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خودش جذب کرد. با شورش علیه وحدتهای سهگانه، نخستین گام کوئنتین تارانتینو در تاریخ سینما برداشته شد و سپس با ثبت قوانین جدیدی از فیلمسازی در اثر قصۀ عامپسند به مجسمهای در تالار کارگردانان سینما مبدل گشت.
در قسمت دوم از پروندۀ سینمایی تارانتینو با ما همراه باشید تا به بررسی یکی از جنجالیترین فیلمهای تأثیرگذار تاریخ سینما بنشینیم.