ماهان شبکه ایرانیان

جشنواره فیلم فجر سی و ششم نقد فیلم «عرق سرد»: خورده جنایتهای زن و شوهری

سهیل بیرقی با اولین ساخته متفاوتش «من» توجه بسیاری به خود جلب کرد. فیلمی که بیشتر با مخاطب خاص ارتباط برقرار می‌کرد و فرم ساختاری متفاوت فیلم آن را متمایز و ویژه می‌کرد


سهیل بیرقی با اولین ساخته متفاوتش «من» توجه بسیاری به خود جلب کرد. فیلمی که بیشتر با مخاطب خاص ارتباط برقرار می‌کرد و فرم ساختاری متفاوت فیلم آن را متمایز و ویژه می‌کرد. بیرقی در «من» ثابت کرد که سینما را می‌شناسد و زبان تصویر را خوب بلد است. «من» فیلمی گفتگو محور با یک قهرمان زن عجیب که تاکنون نمونه‌اش را ندیده بودیم، شخصیت‌های فرعی جذاب و دوست‌داشتنی و یک روایت نامتعارف، شروع خوبی برای بیرقی محسوب می‌شد، شروعی که فیلم دوم بیرقی را در زمره کارهای مورد انتظار قرار می‌داد. «عرق سرد» دومین تجربه فیلم‌سازی بیرقی، با اولین کارش بسیار متفاوت است. این بار بیرقی به دنبال نمایش یک درام پر افت‌وخیز و قصه‌گو رفته است و دست روی یک موضوع حساس و جنجالی گذاشته است. بیرقی برای دومین فیلمش، قصه زنی را روایت می‌کند که کاپیتان تیم ملی فوتسال است و در فرودگاه برای شرکت در مسابقه فینال متوجه می‌شود همسرش او را ممنوع‌الخروج کرده است. داستانی که بسیار به اتفاقی که برای نیلوفر اردلان، کاپیتان تیم فوتسال ایران، افتاد شباهت دارد؛ درواقع یک بازسازی کامل از این رویداد است. بیرقی با دومین کارش نشان داد که دغدغه حقوق زنان دارد و به نمایش کشیدن قهرمان زن یاغی، نوع محبوب وی از قهرمان است.

اما «عرق سرد» باوجوداینکه ازلحاظ قصه‌گویی و پرورش درام بهتر از «من» می‌تواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند، نه در فرم و ساختار ناب بودن این فیلم را دارد و نه در پرداخت شخصیت اصلی فیلم. «عرق سرد» فیلمی است به‌غایت زنانه، اما برخلاف «من» این روح زنانه در تاروپود متن دمیده نشده است و در سطح اثر و در قالب شعارها و سوار بر تحریک احساسات مخاطب مانده و این‌گونه روایتش را به‌پیش می‌برد. شخصیت‌پردازی قوی که از بیرقی در اولین اثرش دیده بودیم در «عرق سرد» راهی نیافته است و فیلم‌نامه ضعیف و پرداخت نه‌چندان قابل دفاع بیرقی کل ماجرا را شبیه یک ملودرام زناشویی معمولی کرده است. شخصیت افروز اردستانی (باران کوثری) مثل شخصیت آذر فیلم «من» کاریزماتیک، معماگونه و جذاب نیست. شخصیت افروز دم‌دستی و بی‌سلیقه پرداخت‌شده است و جز واکنش‌های هیجانی و سرکشی و عصیان بی‌دلیل هیچ سرنخی به بیننده نمی‌دهد. همین بی‌سلیقگی در پرداخت شخصیت افروز به شخصیت مرد داستان، یاسر شاه‌حسینی با بازی امیر جدیدی هم سرایت کرده است و لج بازی و مخالفت وی نه راهی به منطق دارد و نه از احساس سرچشمه می‌گیرد و فقط یک فعل منفعل برای پیشبرد قصه است. شخصیت یاسر به‌گونه‌ای تعریف‌شده است تا مخاطب مجبور باشد از وی متنفر باشد و بعد واقعی شخصیت حذف‌شده است، گرچه در عمل و در مواجه با افروز، یاسر واقعی‌تر است و از بیننده بیشتر هم ذات پنداری می‌گیرد. درنتیجه بیننده، اگر بخواهد احساساتش را کنار بگذارد و منطقی به جریان حوادث نگاه کند، نمی‌تواند ماجرا را تحلیل کند و درست و غلط را تفکیک کند. بیننده در مواجه با «عرق سرد» در شرایطی که عنان احساساتش را به دست بگیرد و همچون طرفداران مجازی افروز بنر کمپین “من هم افروز هستم” در دست نگیرد، در بین یک دعوای زن‌وشوهری بچه‌گانه سرگردان می‌شود و علت اصلی همه این کشمکش‌ها که حق زن نسبت به خروجش از کشور است را فراموش می‌کند. بیرقی به‌جای پرداخت روایتش، با هیاهو ایجاد کردن بیهوده و نگاهی جانب‌دارانه و ستیزه‌جویانه، مثل قهرمان فیلمش، بیننده را مجاب می‌کند همراه او شود و بپذیرد که باید در سالن بیستد و فریاد حق‌خواهی سر دهد حال‌آنکه درنهایت، بیننده بیش از آنکه تیر انتقاد و فریادش را به سمت یک قانون ناعادلانه بگیرد، درگیر مسائل جزئی زناشویی می‌شود و دلش به حال افروز می‌سوزد و احتمالاً از یاسر متنفر می‌شود. از سوی دیگر، رابطه افروز و دوستش مسیح (هدی زین‌العابدین) در سکانس‌هایی شائبه‌ای به وجود می‌آورد که یا باید مستقیماً به آن پرداخت می‌شد یا به‌کل از داستان حذف می‌شد، زیرا این تردید و حدس و گمان به بدنه فیلم‌نامه آسیب میزند و بیننده را مجاب می‌کند چیزی هست که او از آن خبر ندارد و نمی‌تواند اجزای داستان را سر جایش قرار دهد.
باوجود همه این‌ها، «عرق سرد» را باید ستود؛ زیرا شروع‌کننده راهی است که سال‌ها پیش باید در سینما شروع می‌شد. حقیقت این است که فقط چند سالی است که قهرمان زن به معنای واقعی آن وارد داستان‌های سینمای ایران شده است و مدت کوتاه‌تری است که حس و حال زنانه را می‌توان در اثری یافت و جالب این است که این دغدغه‌ها و این فضاسازی زنانه در کارهای فیلم‌سازان مرد بیشتر هویداست تا فیلم‌سازان زنی که ادعای فمینیستی بودن می‌کنند و فیلم‌هایشان هیچ برشی ندارد و فقط مخاطب را پس میزند. «عرق سرد» ازآن‌جهت فیلم ستودنی است که جسارت به خرج می‌دهد و قانونی را به چالش می‌کشد که هیچ تبصره و استثنایی ندارد و زن قهرمانش را اسیر در دنیایی مردسالارانه به تصویر می‌کشد؛ دنیایی که سرپرست زن تیم با بازی سحر دولتشاهی که اتفاقاً چه بازی خوبی ارائه داده است، هم به زمره مردان می‌پیوندد و اساساً تفکر مستقل زنانه‌ای ندارد. «عرق سرد» با همه ایرادات فنی و ساختاری که به آن وارد است، بیننده‌اش را متقاعد می‌کند که مسیر داستان را تعقیب کند و وقتی از سالن سینما خارج شد کمی به موضوع فیلم فکر کند، کمی افکار و رسوم تثبیت‌شده و نخ‌نمایش را به چالش بکشد و کمی با نیلوفر اردلان و همه زنانی که این حق از آن‌ها گرفته‌شده است که خودشان برای مسیر زندگی‌شان تصمیم بگیرند همدلی کند. اگر رسالت سینما را یا حداقل مهم‌ترین رسالت آن را فرهنگ‌سازی بدانیم، «عرق سرد» در ابتدای این راه است، راهی که دیگران به‌زودی به آن خواهند پیوست و ناممکن را ممکن خواهند کرد. «عرق سرد» با داستان پرکشش و سیر حوادثی که پشت سر هم اتفاق می‌افتند و یک ریتم خوب و بازی‌های خوب، قصه‌ای است که برای مخاطب امروز سینمای ایران، مخصوصاً اگر به دنبال بازتاب جامعه‌اش در سینما باشد پاسخ مناسبی است. سهیل بیرقی شاید با «عرق سرد» در مسیر فیلم‌سازی‌اش گامی به جلو برنداشته باشد اما بار دیگر نشان می‌دهد که فیلم‌ساز جسوری است. جسارت بیرقی فقط به موضوع «عرق سرد» و بازتاب مستند وقایع برنمی‌گردد. جسارت بیرقی وقتی خود را نشان می‌دهد که شاید برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران تصویری از یک زندگی زناشویی نشانمان می‌دهد و پس‌زده نمی‌شویم. بیرقی هوشمندانه افروز و یاسر را در کنار هم قرار می‌دهد و بیننده‌اش را مجاب می‌کند که این دو زن و شوهر هستند و صرفاً و از روی تصادف در یک ماشین یا یک‌خانه در کنار هم قرار نگرفته‌اند. وقتی یاسر در حال رانندگی است و افروز دستش را می‌گیرد، ما چیزی جز یک نمای دونفره معمولی نمی‌بینیم اما همین تلقین که این دو اکنون دست یکدیگر را گرفته‌اند، باعث می‌شود باور کنیم که حداقل زمانی چیزی بین افروز و یاسر وجود داشته است. این ذکاوت را در سکانس بعدی هم می‌بینیم، زمانی که افروز در حال آماده‌سازی قلیان است و یاسر در کنار او ایستاده است، گرچه اتفاق خاص و خط قرمزی نمی‌افتد اما نگاه بازیگران و دیالوگ‌هایشان جذاب و گیراست و مخاطب را با یک زندگی واقعی روبرو می‌سازد و زندگی زناشویی را به بهترین شکل تا جایی که در سینمای ایران امکان دارد به تصویر می‌کشد.
درنهایت، «عرق سرد» ازلحاظ فرمی به‌پای «من» نمی‌رسد و توانایی‌های قصه‌گویی بیرقی را به‌خوبی نشان نمی‌دهد اما فیلمی است که از بطن جامعه و نیاز امروز آمده است و تلاشی ستودنی است که باید تکرار شود تا به بار بنشیند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان