ماهان شبکه ایرانیان

نخستین دوره ی تاریخی امامت(۷)

تصمیمی قاطع   حکومت شام هرگز تسلیم نمی شود و هرگز دست از ماجراجویی برنمی دارد. جاسوسان او همه جا را دچار فتنه کرده اند

نخستین دوره ی تاریخی امامت(7)

تصمیمی قاطع
 

حکومت شام هرگز تسلیم نمی شود و هرگز دست از ماجراجویی برنمی دارد. جاسوسان او همه جا را دچار فتنه کرده اند. تهدیدات شام هر روزه افزایش می یابد، اکنون در نظر بگیریم اوضاع را، در چنین اوضاعی ملتهب، تصمیم قاطع گرفتن، چه نظرفیت بالایی را طلب می کند؟ در عین حال، آن حضرت (ع) تصمیم قاطع بر جنگ می گیرد.
«آل محمد (ص) رسالتی اهمال ناپذیر داشتند. این رسالت، نجات مردم بود نه سود شخصی و برپا داشتن اردوگاه دین بود، نه آراستن مسند قدرت خود و پاسداری از معنویات بود، نه حفاظت منافع اختصاصی و... و چون معاویه، تابوده همواره دشمن این هدف ها و معارض منادیان این اصلاحات بوده و بالاخره هم با سرکشی و طغیان، از جامعه ی مسلمین کناره گرفته و هوس حکومت در جان او ریشه دوانیده و منافع شخصی در ادراک و روش او اثر گذارده، ناچار باید حسن بن علی (ع) نیروهای توده ی مسلمان را بر ضد او بسیج کند و او را به حکومت الهی بطلبد... و خدا بهترین حکم کنندگان است» (همان، 115، این رفرنس در واقع به نقل اسدالله مبشری از مقام معظم رهبری است).
امام مجتبی (ع) در این راه اقداماتی مؤثر انجام داد، نظیرافزایش صددرصدی عطای سپاهیان،اتمام حجت با معاویه و تهدید او به جنگی تمام عیار، گزینش افراد بالنسبه مشهور و موجه برای فرماندهی لشکر، گرفتن بیعت مجدد ازخیل بی شمار کوفیان و غیر آن، و بدین صورت بود که آن حضرت (ع) فرمان جنگ داد.
«او در این هنگام، در وضعیتی قرار گرفته بود که به عقیده ی همگان، هیچ اقدامی جز فرمان جهاد در آن شایسته نبود،زیرا معاویه، دشمنی و طغیان را شروع کرده و هوس کشور گشایی اش، آن هم در قلب سرزمین های اسلامی، تحریک شده و رو به سوی عراق، تا جسرمنبع (شهری قدیمی در کناره ی فرات) پیش آمده بود و این، پس از گذشت اندک زمانی از وفات (شهادت)امیرتالمؤمنین (ع) بود به 18 روز» ( همان، 119).

تجمع حاملان قرآن
 

«حاملان قرآن و نام آوران از صحابه و تابعین رسول اکرم (ص) و پدرش علی (ع) به سرعت گرد آمدند. همچون حجربن عدی، ابو ایوب انصاری، عمر و بن قراضه ی انصاری، یزید بن قیس ارحبی، عدی بن حاتم طائی، حبیب بن مظاهر، ضرار بن خطاب، رشید هجری، میثم تمار، بریر بن ضمر، حبه ی عربی، حذیفهًْ بن اسید، سها بن سعد، اصبغ بن نباته صعصعهًْ بن صوحان و... ابو ثمامه صاندی، قیس بن مسهر صیداوی و بسیاری از دینداران و حاملان تفکر قرآنی، این ها همان جناح وفادار و نیرومند امام حسن (ع) بودند» (همان).

بسیج عمومی و گزینش فرماندهان
 

«در مسجد کوفه فریاد زدند « الصواهًْ جامعهًْ»، خلایق گرد آمدند و امام (ع) سخنرانی بلیغی کرد. عدی بن حاتم پاسخ مساعدی داد و وفاداری خود را ابراز کرد، و دیگران نظیر صعصعهًْ، ابی ایوب انصاری و... بدین سان بسیجی عمومی رخ داد و انبوه جمعیت را امام (ع) به نخیله گسیل داشت.
سرداران را برگزید، پیشاپیش و از همه غضبناک تر علیه معاویه، عبیدالله بن عباس است، که گزیده شد. با همه ی خشمی که داشتن نسبت به معاویه، بر اثر حوادثی چند، به این نتیجه رسید که باید از این منصب کناره گیرد. عبیدالله فریفته زر و زیور شد و فرار کرد. پس از آن فرماندهان دیگر و... فتنه گری های معاویه غالب شد، زیرا در تاریخ، هیچ فردی به فتنه گری او تا آن زمان روایت نشده بود و پس از آن نیز فتنه گری های او در رأس همه ی فتنه ها نقل محافل است» (همان، 221).

غبارغم بر چهره ی امام (ع)
 

«امام در برابر غمی سنگین قرار گرفته و بر سر دو راهی تردید و گزینش، البته او «کوهی بود که هیچ زمین لرزه‌ای او را تکان نمی داد و پیشوای نیکوکار و پرگذشتی که نادانی نادانان او را خشمگین نمی ساخت و ناضایتی عیب جویان او را به غضب نمی آورد... وه! که این چه نفس با عظمتی و چه روح آسمانی و بزرگی بود » (همان، 224- 222).
او هرگز نشان نمی داد که در پنجه ی بلا چنان گرفتار شده که قادر بر تصمیم نیست، بلکه همواره قاطع می نمود و مصمم و همین نکته ی جدش را که «هما امامان قاما او تعدا»؛ بهترین شاهد بر امامت او هم در جنگ است و هم در صلح، تصدیق می نمود.
« او راضی شد که برای زنده نگهداشتن هدف های خود، زندگی دردناکی را تحمل کند که مرگ از آلام آن بسی کوچک تر و سبک تر است. پذیرفت که با تمام وجود ابزاری باشد خیرومصلحت دیگران و بی آن که کوچک ترین بهره و فایده و ذخیره‌ای دنیوی نصیب او گردد، و فقط همین مقدار، بالاترین مقام و مرتبتی است که مصلحان کم نظیر و طراز اول تاریخ توانسته اند بدان نائل آیند... بنابر این از هر جهت او نمونه و سمبل کامل پیشوا و مصلح عظیم الشأنی است که درس پذیرش سخت ترین و دردناک ترین فداکاری ها به خاطرایده و هدف را به مصلحانه جهان تعلیم داد» (همان، 282).
جاسوسان معاویه شایع کردند که قیس بن سعد با معاویه صلح کرده، و بعد هم شایع کردند که کشته شده، تا بدین وسیله منتشر سازند که حسن بن علی (ع) قصد تسلیم دارد، لشکر یانش پا به فرار نهادند.
ابن ابی الحدید در شرح نهج الباغه می نگارد:
در ساباط مدائن بدو ضربتی زدند و آن چه داشت به غارت بردند امام (ع) سخنرانی مهمی ایاد کرد و در بخشی چنین فرمود: «باپدرم چندان مخالفت کردید، که برخلاف میل خود به حکمیت تن داد، آن گاه پس ازحکمیت، شمارابه جنگ با اهل شام فراخواند و باز چندان از قبول جنگ سرباز زدید تا به جوار رحمت الهی نائل گشت، سپس با من بیعت کردید، بدین شرط که با هر که رام من است رام باشید و با هر دشمن من است دشمن، اینک خبر یافته ام که اشراف شما نزد معاویه و با او پیمان بسته اند، همین اندازه مرا از شما بس، و مرا از دین و جانم بیگانه مسازید (همان، 228).
و در مورد دیگری فرمود: «مگر از جدم نشنیده اید که درباره ی من و براردم فرمود: هما امامان قاما او قعداً (همان، 228»؛ خوارج در آن جا بودند، دانستند که آهنگ صلح دارد، بر او تاختند و تکه گوشتی از رانش جداکردند و امام بر زمین افتاد و بدین صورت گفته شده که ماجرای ساباط مدائن غمبارترین ماجرایش بود.
در هرحال، صلح با معاویه، به معنای شایسته دانستن او نبوده است.«پس، نه صلح وی به معنای شایسته دانستن معاویه بوده است و نه ترک جنگ از روی جبن و ترس و نه کناره گیری از شهادت به انگیزه ی طمع به زندگی، بلکه او در شرایطی صلح کرد که گنجایش هیچ کار دیگری به جز صلح را نداشت» (همان، 296).

نگاهی به قرارداد صلح
 

به همه ی پیش زمینه ها و عوامل مهمی که فقط نشان می داد که امام حسن (ع) باید راه و رویه ی صلح را بپیماید و از راه اول، به دلیل تمامت حجت الهی و خیانت همراهان، سر باز زند، با این پیش زمینه ها، امام (ع) قرارداد صلح را این گونه نگاشت:
ماده ی 1: «حکومت به معاویه واگذار می شود، بدین شرط که به کتاب خدا و سنت پیغبر(ع)و سیره ی خلفای شایسته عمل کند.
ماده ی 2: پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است، و اگر برای او حادثه‌ای پیش آمد متعلق به حسین (ع) و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
ماده ی 3: معاویه باید ناسزا به امیرالمؤمنین (ع) و لعنت او را در نمازها ترک کند و علی (ع) را جز به نیکی یاد ننماید.
ماده ی 4: بیت المال کوفه، که موجودی آن پنج میلیون درهم است، مستثنی است و تسلیم حکومت نمی شود و معاویه باید هر سالی دو میلیون درهم برای حسین بفرستد و بنی هاشم را از بخشش ها و هدیه ها بر بنی امیه امتیاز دهد و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در کنارامیرالمؤمنین (ع) در جنگ های جمل و صفین کشته شده اند تقسیم کند و این ها باید از محل خراج« دارابجرد» تأدیه شود.
ماده ی 5: مردم در هر گوشه از زمین های خدا، شام، یا عراق، یمن یا حجاز، باید در امان باشند و سیاه پوست و سرخ پوست از امنیت برخوردار باشند و معاویه، باید لغزش های آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را برخطاهای گذشته اش مؤاخذه نکند و مردم عراق را به کینه های گذشته نگیرد.اصحاب علی (ع) در هر نقطه‌ای که هستند در امن و امان باشند و کسی از شیعیان علی (ع) مورد آزار اذیت قرار مگیرد و یاران علی (ع) ، برجان مال و ناموسشان و فرزندانشان بیمناک نباشند و کسی را حق تعقیب ایشان نباشد و صدمه‌ای بر آنان وارد نسازد و حق هر حقداری به او برسد و هر آن چه در دست اصحاب علی (ع) است از آنان باز گرفته و باز ستانده نشود» (همان، 357-355 به نقل از ابن نما: عمدهًْ الطالب و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی و مجلسی، بحارالانوار، ج 10).
در نهایت این جملات در صلح نامه موج می زد.
«به قصد جان حسن بن علی (ع) و برادرش حسین (ع) و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا (ص)، توطئه‌ای در نهان و آشکار چیده نشود و در هیچ یک از آفاق عالم اسلام، ارعاب و تهدیدی نسبت به آنان انجام نگیرد» (همان).
ابن قتیبه نگاشته که شروط صلح، بدون هیچ بهانه و مقدمه چینی از طرف معاویه، مورد قبول قرار گرفت و آنها را مهر کرد.

رسوایی بنی امیه
 

برنامه و مشی امام حسن مجتبی (ع) باعث شد تا درجه ی بالایی ماهیت معاویه و واقعیت انحراف او را آشکار کند، خون شیعه را حفظ کند و سبب رسوایی بیشتر معاویه گردد. او پس از صلح، که امام حسن (ع)، جبراً تن به آن داده بود، این گونه با مواد صلح بر خورد کرد و تیره ی اموی را تا نهایت تاریخ رسوانمود.
«به خدا سوگند، من با شما برای این نجنگیدم که نماز بگذارید و روزه بدارید و حج به جا آورید، و زکات ببردازید، بلکه به این منظور با شما جنگیدم که بر شما حاکم شوم و همانا خدا این مقام را به من عطا کرده... هان، من حسن را امیدوار کردم و چیزهایی به او قول دادم و همه ی آنها زیر پای من است و به هیچ شرطی وفانمی کنم» (عادل، 1374، 114).

پس از صلح
 

«پس از این که امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد، نادانان و ناآگاهان، با زبان های مختلف، حضرت(ع) را نکوهش کردند، گاهی او را ذلیل کننده ی مؤمنین می دانستند و می گفتند: شما این مؤمنین پرشور و پرحماسه‌ای که در مقابل قرار داشتند، با صلح خودتان خوار کردید و تسلیم معاویه نمودید، گاهی تعبیرات محترمانه تر و مؤدب تری به کار می بردند، ولی مضمون یکی بود.
امام حسن (ع) در برابر این اعتراض ها و ملامت ها، جمله‌ای را خطاب به آنان می فرمود که شاید در سخنان آن حضرت (ع)، از همه ی جملات رساتر و بهتر باشد و آن جمله این بود؛
«ان أدری لعلّه فتنهًْ لکم و متاع الا حین» (نساء، 111)؛ چه می دانم، شاید یک آزمونی برای شماست و شاید یک متاع و بهره‌ای است برای معاویه تازمانی محدود، و این چیزی جز این نمی تواند باشد که حکومت غیر قابل قبول از نظر امام حسن (ع) که بر حق نیست باید کنار برود و حکومت مورد نظر سر کار بیاید، لذا به این ها می گوید: شما از فسلفه ی کار اطلاع ندارید» (پژوهشی در زندگی امام سجاد (ع) ،1361،8).

بنیاد سازی برای مبارزات شیعه
 

در واقع امام حسن (ع)، استراتژی شیعه را در این اقدامات روشن ساخته اند.
«در آغاز صلح، دو نفر از سران شیعه(مسیب بن نجبه و سلیمان بن صرد) با عده‌ای از سلمانان خدمت امام مجتبی (ع) مشرف شدند و گفتند: ما نیروی زیادی داریم از خراسان و از عراق و... این ها را در اختیار شما می گذاریم و حاضریم معاویه را تا شام تعقیب کنیم. حضرت (ع) آنها را در خلوت به حضور خواستند و مقداری با آنها سخن گفتند. پس از این که بیرون آمدند، آرام شده بودند و نیروهایشان را رها کرده و پاسخ روشنگری هم به همراهان خودشان دادند.
طه حسین، مدعی است که این دیدار، در حقیقت سنگ زیر بنای اصلی مبارزات تشیع را گذاشت، عین می خواهد بگوید: امام حسن(ع) با آنها نشستند و مشورت کردند و در همین دیدار، تشکیلات عظیم شیعی را به وجود آوردند... بدین جهت کارامام حسن (ع)، کار بنیانی و بسیار عمیق و زیربنایی بود» (همان، 8).

پس از ماجراها و شهادت
 

امام (ع) پس از این ماجرا، به مدینه باز گشتند و در آن شهر اقامت گزیدند. او در مدینه، جلوه گاه هدایت الهی شد، و شاگردان و حاملان علم بر پیرامونش حلقه می زدند و از شریعه ی وحی، که به او به میراث داده شده بود، سیراب می گشتند. او را بارها مسموم کرند و عاقبت به وسیله ی همسرش جعده به شهادت رسید.
«رجع الامام حسن(ع) ال المدینهًْ النورهًْ، بعد التوقیع علی الهدنهًْ، و اقام بها عشر سنین، ثم قضی نحبه شهیداً مظلوماً، عام خمسین من الهجرهًْ» الشاکری، 1420هـ، 236).
امام (ع) بعد از ماجرای صلح به مدینه مراجعت فرمود و ده سال پس از این واقعه گذشت که در سال 50 هجرت، مظلومانه به شهادت رسید.
البته عامل اصلی قتل هم معاویه بوده است.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان