«11» إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِّنَ السَّمَآءِ مَآءً لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَیُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ
(به یاد آورید) زمانى که (خداوند) از سوى خود براى آرامش شما، خوابى سبک بر شما مسلّط ساخت واز آسمان بارانى بر شما فرستاد تا شما را با آن پاک کند وپلیدى (وسوسهى) شیطان را از شما بزداید و دلهاى شما را محکم و گامهایتان را با آن استوار سازد.
نکتهها:
«نُعاس»، به ابتداى خواب وخواب سبک گفته مىشود، یعنى در حال استراحت آنچنان خواب بر شما مسلّط نشد که دشمن از آن سوء استفاده کرده و بر شما شبیخون بزند.(42)
لشکر قریش با ساز و برگ جنگى فراوان و آذوقهى کافى و حتّى زنان خواننده براى تقویت روحیّهى جنگجویان، وارد منطقهى بدر شدند و ابتدا چاههاى آب را در اختیار گرفتند؛ ولى مسلمانان دچار تزلزل بودند. پیامبر که مىدید یارانش ممکن است شب را به آرامى نخوابند و فردا با جسم و روحى خسته در برابر دشمن قرار گیرند، بشارت داد که فرشتگان الهى به یارى آنان خواهند آمد و آنها را دلدارى داد به طورى که شب را به آرامى خوابیدند. از طرف دیگر علاوه بر کمبود آب براى تطهیر و رفع تشنگى، مشکل اساسى منطقهى بدر، وجود شنهاى نرم و روان بود که پا در آن فرو مىرفت، در آن شب باران بارید و مسلمانان دلگرم شدند و زمین زیر پایشان سفت شد.
البتّه ممکن است مراد از ثبات قدم در آیه، همان استقامت و پایدارى باشد، نه محکمشدن پاها در زمین باران خورده. هر دو احتمال نیز با هم ممکن است.
مراد از «پاک شدن از پلیدى» ممکن است پاک شدن از وسوسههاى شیطان و یا پاک شدن از پلیدى جسمانى جنابت باشد، به هر حال باران با توجّه به نیاز شدید مسلمانان، همهى این مشکلات را برطرف کرد.(43)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «آب باران بیاشامید که امراض را برطرف مىکند، آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند».(44) «یذهب عنکم رجز الشیطان»
پیامها:
1- با اراده و امداد الهى، در برابر دشمن مسلّح و انبوه هم مىتوان آرامش داشته و آرام خوابید، و اگر خدا نخواهد، در بهترین باغها و شرایط، نه خوابى هست و نه آرامشى. «اذ یغشّیکم النعاس أمنة منه»
2- گاهى استراحت وخواب سبک در جنگ، نعمت بزرگ الهى است، که هم خستگى را بر طرف مىکند و هم مجال شبیخون به دشمن نمىدهد. «النّعاس أمنة منه»
3 - پاکى ظاهرى: «لیطهّرکم» و پاکى باطنى: «یذهب عنکم رجز الشیطان»، هر یک به تنهایى ارزش است، امّا ارزشمندتر وجود هردو با هم مىباشد.
4- انتظار خداوند از مجاهد مسلمان، پاکى و داشتن روحیّهاى بالا و مقاوم و ثابتقدم بودن است. «لیطهرّکم... لیربط على قلوبکم»
«12» إِذْ یُوحِى رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّى مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ
(به یادآور) زمانى که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد که من با شمایم، پس شما افراد با ایمان را تقویت کنید، من نیز بهزودى در دلهاى کافران، رُعب وترس خواهم افکند، پس فرازگردنها را بزنید وهمهى سرانگشتانشان را قلم کنید (وقطع کنید تا نتوانند سلاح بردارند).
نکتهها:
«بَنان» جمع «بنانه»، سر انگشت دست و پا، یا انگشتان دست و پا مىباشد.
ضربه زدن به سر و گردن کفّار یا زدن سر انگشتان دست و پاى آنان، توان رزم و اسلحه به دست گرفتن را از آنان مىگیرد و احتمال دارد بیانگر این باشد که اگر دشمن پیاده است، سر او را هدف بگیرد و اگر سواره است، دست و پاى او را هدف قرار دهید.(45)
شاید مراد از «فوق الاعناق»، افراد سرشناس و رهبران کفر باشد، مانند: «فقاتلوا أئمّة الکفر»(46) که ضربه را بر سران و رهبران دشمن باید وارد کرد.(47)
از امدادهاى الهى در جنگ بدر ایجاد رعب و وحشت در دل لشکریان کفر بود، چنانکه گزارشگران مخفى سپاه اسلام، از اردوگاه دشمن خبر آوردند که دشمن با آن همه امکانات و ساز وبرگ، بسیار ترسیده و بیمناک مىباشد، امّا در مقابل سپاه کوچک اسلام، با وجود کمى نفرات و امکانات، روحیّهاى بسیار عالى داشتند. لذا پیامبر ابتدا به آنان پیشنهاد صلح داد و نمایندهاى را به میان آنان فرستاد، هرچند عدّهاى با این پیشنهاد موافق بودند، ولى ابوجهل آن را نپذیرفت و آتش جنگ شعلهور شد.
پیامها:
1- خداوند، ارشاد و حمایت مؤمنان را گاهى از طریق فرشتگان انجام مىدهد. «اذ یوحى ربّک الى الملائکة...»
2- فرشتگان از خود قدرتى ندارند، بلکه با حمایت و لطف الهى قدرت مىیابند. «اذ یوحى ربّک الى الملائکة انّى معکم فثبّتوا»
3- خداوند، تشویق به استقامت را از طریق فرشتگان قرار داده، «فثبّتوا» (یعنى شما فرشتگان تقویت کنید) ولى ارعاب کافران را به خود نسبت داده است. «سألقى» (خودم ترس را بر دل کفار مىافکنم.)
4- خداوند بر اهل ایمان، آرامش و سکینه نازل مىکند و بر کافران دلهره و وحشت مستولى مىسازد. «اذ یوحى ربّک... فثبّتوا الّذین آمنوا سألقى فى قلوب الّذین کفروا الرعب»
5 - دلها به دست خداوند است، آرامش و اضطراب هم از اوست. «اذ یوحى ربّک.. فثبّتوا... سألقى... الرعب»
6- رعب و وحشت، از عوامل شکست کفّار در جنگ بدر بود. «سألقى فى قلوب الّذین کفروا الرعب»
7- گرایشها و انگیزههاى انسان، در سرنوشت او و دریافت رحمت و یا عذاب الهى، تأثیر به سزایى دارد. «فثبّتوا الّذین آمنوا... فى قلوب الّذین کفروا الرعب»
8 - قدرت و امکانات، به تنهایى عامل آرامش نیست. (در جنگ بدر، مسلمانان با کمى نفرات، آرامش یافتند، امّا دشمنان فراوان و مجهّز، هراسناک شدند.) «أمنة منه - الرّعب»
9- از توان رزمى خود در نبرد، بهترین استفاده را ببرید و ضربهها را به جاهاى حسّاس وارد آورید. «فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کلّ بنان»
«13» ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن یُشَاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ «14» ذَ لِکُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابَ النَّارِ
آن (حمایت الهى از مؤمنان و فرمان ضربه بر سرها و سرانگشتان دشمن)، به جهت آن بود که آنان در برابر خدا و پیامبرش گردنکشى کردند، و هر کس با خدا و پیامبرش در افتد و مخالفت کند، خداوند داراى کیفرى سخت است. آن است (کیفر ما در دنیا)، پس بچشید آن را و (بدانید) عذاب دوزخ براى کافران (مهیّا) است.
پیامها:
1- قهر و خشم الهى، نتیجهى سرکشى و طغیان مردم و کفار است و بدون دلیل و بىحساب نیست. «ذلک بأنّهم...»
2- مخالفت با رسول خدا، مخالفت با خداوند است. «شاقّوا اللّه و رسوله»
3- از سنّتهاى خداوند آن است که هر که با حقّ در افتد، نابود شود. «و مَن یشاقق... فانّ اللّه شدید العقاب»
4- کافران، در دنیا گرفتار انتقام و هلاکت مىشوند و در آخرت گرفتار عذاب. «فاضربوا فوق الاعناق - للکافرین عذاب النّار»
«15» یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفاً فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه با (لشگرکشى و) انبوه کافران برخورد کردید، به آنان پشت نکنید و مگریزید.
نکتهها:
«زَحف»، به معناى غلتیدن و روى زمین کشیدن است، به لشکرکشى و حرکت یک لشکر انبوه هم از این جهت که از دور چنین به نظر مىرسد که روى زمین مىغلتند و پیش مىآیند، زحف گفته مىشود.
امام رضاعلیه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دین، استخفاف رهبر حقّ، جرأت یافتن دشمن و محو مذهب است».(48)
در فضائل حضرت علىعلیه السلام آمده است: «وى در تمام عمر، حتّى یک بار هم از جبهه و جنگ فرار نکرد».(49) و آن حضرت فرمودند: «پسندیدهترین مرگ، شهادت است، سوگند به آن کسى که جان فرزند ابىطالب بهدست اوست، براى من کشته شدن با هزار ضربهى شمشیر، راحتتر و آسانتر از مرگ در بستر است».(50)
پیامها:
1- خداوند از مؤمنان انتظار ویژهاى دارد. «یا ایّها الّذین آمنوا...»
2- تعداد زیاد دشمن، مجوّز فرار از جبهه نمىشود. «اذا لقیتم... زحفاً فلا تولّوهم»
3- در هنگام نبرد، فرار از جنگ جایز نیست. «اذا لقیتم... فلا تولّوهم» (البتّه فرار، آنگاه ممنوع است که دو گروه، با آمادگى جنگ کنند، ولى اگر دشمن مسلّح غافلگیرانه شبیخون زد و مسلمانان آمادگى نداشتند، عقبنشینى مانعى ندارد.(51))
4- جنگهاى اسلامى، مکتبى است، نه استعمارى و از روى هوا و هوس. «الّذین آمنوا... الّذین کفروا»
پی نوشت ها :
42) تفسیر نمونه.
43) تفسیر نمونه.
44) کافى، ج6، ص387.
45) تفسیر نمونه.
46) توبه، 12.
47) تفسیر فرقان.
48) تفسیر نورالثقلین.
49) تفاسیرنمونهونورالثقلین.
50) نهجالبلاغه، خطبه 121.
51) تفسیر فرقان.
منبع: مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن
/ع