پس از مرگ
شب اول قبر
نکته: چون اجل در آید، جان از تن جدا شود. و چون در گور نهند روح به جسم باز گردانند تا سؤال منکر و نکیر را جواب دهد. و آن، دو شخص عظیم باشند که مرده را از خدای و رسول سؤال کنند. اگر درماند او را در گور عذاب کنند، و گور وی پر مار و کژدم کنند. (1)
حساب و کتاب
نکته: گروهی را بی حساب به بهشت برند و گروهی را حساب کنند به آسانی و گروهی را به دشواری و به آخر کافران را به دوزخ برند؛ چنان که هرگز خلاص نیابند. و مطیعان مسلمانان را به بهشت برند. عاصیان (2) را به دوزخ فرستند.
هرکه را شفاعت انبیا و علما و بزرگان دین شامل شود عفو کنند. و هرکه را شفاعتگر نبود به دوزخ برند و بر مقدار گناه عقوبت کنند و به آخر به بهشت آورند، اگر ایمان به سلامت بدان جهان برده باشد. (3)
قیامت
نکته: در قیامت که روز حساب و مکافات است روح را به جسم دهند و همه را برانگیزانند هرکس کردارهای خویشتن ببیند در نامه نبشته که هرچه کرده باشد همه با یاد وی دهند، و مقدار طاعت و معصیت وی را معلوم گردانند به ترازویی که شایسته آن کار باشد.
و آنگاه همه را بر صراط گذر فرمایند، و صراط باریک تر از موی و تیزتر از شمشیر بود. هرکه در این عالم بر راه راست و صراط مستقیم ایستاده بود، به آسانی بر آن صراط بگذرد و هرکه در این جهان بر راه راست و صراط مستقیم نایستاده بود و راه راست ندانسته بود و نافرمانبرداری کرده بود بر صراط راه نیابد و به دوزخ افتد. و بر صراط همه را نگاه دارند و بپرسند از هرچه کرده باشند. (4)
انواع بهشت و دوزخ
نکته: بدان که دوزخ و بهشت مراتب دارند. و راه سالکان از مسیر این بهشت ها و دوزخ ها می گذرد، بهشت و دوزخ ابلهان و عاقلان و عاشقان با هم تفاوت دارد. دوزخ ابلهان نامرادی و بی بهره ماندن از لذت، و بهشت آنها بهره مندی از خوشی و راحتی است. دوزخ عاقلان تعلقات و قید وبندهاست و بهشت آنان رهایی از قیود و تعلقات است. دوزخ عاشقان حجاب (5) و بهشت آنان کشف (6) است. (7)
نکته: ای دوست! اخلاق نیک، بهشتی است بسیار وسیع و فراخ و خوش، و اخلاق بد دوزخی است به غایت تنگ و ناخوش. و لذت اخلاق نیک در مقایسه با لذت علم و معرفت مانند قطره و بحر است. لذت فهمیدن بسیار شیرین و خوش است؛ چنان که شهوت های بدنی و لذت های جسمانی به لذت فهمیدن نمی رسد. دانستن حقیقت اشیا و امور و شناختن خویشتن و خدا، لذتی عظیم است. همچنین هر بهشتی که در مرتبه بالاتر قرار دارد خوش تر و لذت بخش تر است. و هر دوزخی که در مرتبه فروتر و پست تر قرار دارد، دردآورتر و بدتر است. (8)
حضور خداوند بهشت عاشقان
توصیه: اگر تو را اختیار دهند که دو رکعت نماز می خواهی و یا هشت بهشت، می باید که تو دو رکعت نماز بخواهی؛ زیرا که از بهشت دو رکعت نماز حاصل نشود، اما از دو رکعت نماز هزار چون بهشت حاصل شود و ارباب حضور گویند: عاشق چنان باید باشد که همه وجود او به معشوق مشغول باشد. (9)
آخرت ادامه دنیا
نکته: لذت و راحت در آخرت به اندازه دوستی خدا خواهد بود؛ هرکس محبتش بیشتر باشد راحتی و لذت او در آخرت بیشتر است و کسی که هیچ محبتی به خدا ندارد هیچ نخواهد داشت. (10)
نکته: ای دوست! هر لذت و خوشی و راحتی که فردا در بهشت خواهد بود، نشانه و نماد آن امروز در تو وجود دارد و همچنین هر رنج و عذاب که فردا در دوزخ خواهد بود امروز نشانه و نماد آن در تو موجود است. (11)
نکته: چگونه است حالت کسی که جمله دوستان او از وی ببرند، و هرچیز که دلش بدان میل دارد، و دوست دارد، نیابد؛ و آنچه در آن عالم او آن را بخواهد؛ بدان سبب بدو آشنایی ندارند؛ و نیز این عالم را و اهل و متاع آن عالم را خود نتواند دیدن، زیرا که چشم این عالم، عقل معنی بین است واو ندارد.
و از بهر این است که پیغامبران (ص) اتفاق کرده اند که هرکسی در این جهان چشم و دلش نابینا بود، در عالم آخرت او را نابینا انگیزند. پس حال این شخص در آخرت همچنان باشد که:
هست آنچه نخواهم، آنچه می خواهیم نیست
اکنون همه هست و نیست این است مرا
و اگر کسی این حالت را نیک بیندیشد، و از آن غافل نباشد، او را پروای خواب و خور نماند، و به جز آخرت به هیچ چیز دیگر مشغول نشود؛ چنان که خواجه سعدی شیرازی گوید:
گر تو به خود و به حال خود در نگری
بر خود همه پوست همچو جامه بدری
در خوردن نان و آب، بینی که همی
جز زهر نیاشامی و جز خون نخوری
و اگر این چنین شخصی را قوت عقل باشد، و سعادت عقل تصور کرده باشد، و کمال عقل را باشد به سبب مشغولی به محسوسات فرو گذاشته، پس عذاب او دو چندان باشد: یکی عذاب فراق دوستان و یکی عذاب فروماندگی از دریافتن راحت و لذت عقل.
و از این است که پیغامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: سخت ترین عذاب های آخرت عذاب عالمی باشد که به علم خود کار نکرده باشد.
این است بیان آتش روح سوز جان گداز (12).
بهشت نقد
توصیه و تمثیل: نپندارد راه جوی، که آسایش و راحت که در آخرت است همه در آخرت محض خواهد بود. و تا نمیرد بدان نرسد. این حال، بدین وجه نیست که او فهم کرده است. آری تا نمیرد نرسد. اما به قدر آن بمیرد برسد؛ یعنی به قدر آنکه دوستی دنیا از دل کم گردد، راحت جانی روی نماید. تا نپنداری که دوستی دنیا از دل بیرون توان کرد، تا آن که به ظاهر دنیا مشغول باشد. و این همچنان باشد که کسی پیراهنی پوشیده است و خواهد خشک شود با آنکه در آب نشسته باشد. بلکه هر قدر که از آب بیرون بود، و بر آفتاب دارد، آن قدر خشک شود. و تا در آب بود خشکی جستن محال بود. (13)
نکته: و از جمله صفت های حق تعالی یکی آن است که هرچه خواهد بباشد، و چندان که به حق تعالی از راه صفت نزدیک تر شود توانایی بر آنچه می خواهد در وی زیادت می گردد. و معنی بهشت همین است که آنچه خدای خواهد، باشد، و آنچه نخواهد، نباشد. و شکی نیست که منتهای راحت بیش از این نتواند بود. (14)
دوزخ گران تر از بهشت!
نکته: حالتی است که آدمیزاد دوزخ را به بهای گران تواند خرید و بهشت را به قیمت اندک تواند خرید؛ یعنی فاسق تواند که در مهمانی فسق دویست دینار خرج کند، پس آن دوزخ باشد، که بدان دویست دینار خریده باشد و غیر فاسق تواند که به کاسه شوربا و یا به مشت خرمایی، بهشت را بخرد و در خریدن آن اهمال نماید. بزرگی می گوید: به بهشت نتوان رسید، مگر با گذشتن از چیزی که در دنیا عزیزتر است و از دوزخ نتوان رست مگر به کشیدن چیزی که آن در دنیا سخت تر است (15)
ماهیت آتش دوزخ
نکته: چنان که اهل ظاهر فهم کرده اند ایمان بر آتش جسمانی واجب است؛ زیرا قرآن و حدیث درباره آن سخن می گوید، و هرچه راست گویان گویند، جز راست نبود.
و در قرآن و حدیث شرح آن دوزخ به غایت تمام است که انواع عذاب از مار و کژدم و گرسنگی و تشنگی و گرزهای آهنین و آتش و بادهای سرد در وی هست. حق تعالی ما را از عذاب آخرت نگه دارد، و دوستی دنیا از دل ما بیرون کناد! که سبب عذاب آخرت جز دوستی دنیا نیست.
نکته: بباید دانست که راحت آخرت به دوگونه ثابت شده است:
یکی به ظاهر سخن پیغامبران (صلی الله علیه و آله) و آن، بهشت جسمانی است.
و دوم بنا بر دلیل و برهان عقل و اندیشه های درست که دانایان حقیقت جوی را حاصل شده است.
و مستند این اندیشه ها آن بودکه ایشان به قرآن و حدیث قناعت کردند؛ زیرا از پیغامبر صلی الله علیه و آله) شنیده بودند که سخن حق تعالی و سخن ما ظاهری و اندرونی دارد، و به تفکر به مغز سخن ها توان رسید. این عبادت ظاهر است چنان که پیغامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: اندیشه کردن یک ساعت بهتر از عبادت یک ساله. پس ظاهر ایمان قبول کردند و مغز آن را طلب کردند، و رحمت حق تعالی سعی ایشان را ضایع نکرد، و به مقصودشان رسانید. و آن نیز هم به برکت راهنمایی و پیروی پیغامبران دانستند. و مرا در این معنی بیتی چند است:
هر در که زبحر جان برون آوردند
در حقه (16) صورتش تجلی کردند
جز حقّه درّ با دل ظاهر نرسید
معنی طلبان راه بدان در بردند (17)
احوال اهل قبور
حکایت: خواجه جنید را بعد از فوت در خواب دیدند. پرسیدند: کار خود را کجا رسانیدی؟ گفت: کار عقبی از آن دشوارتر است که ما در دنیا گمان می بردیم. (23) 23)
حکایت: دوستان پاک و عزیزان خاک دعای تو را جویانند و به زبان حال گویانند که ای جوانمان غافل، کو از بهر شمع شب گور نفقه ای یا از برای امان روز قیامت صدقه ای؟ می بیند که در خاک چون خفته ایم و چهره در نقاب نهفته ایم و هریک ماه دو هفته ایم و به هفته ای (24) از یاد شما رفته ایم. اکنون ما را نه بالینی نه فراشی (25) نه قماشی، نه نقرهای نصه صرّه ای (26)، نه وجوهی نه شکوهی، نه عزیمتی نه غنیمتی، نه سامان نطقی و ندایی به زبان تقریری (27) و ادایی، حاصلاً کیستیم و چیستیم؟ بهره ما از دنیا حرمان ست (28) و گوشت و پوست ما نصیب کرمان است. وقتی که ما را امکان بود و چوهر در کان بود، نکردیم خیری و نچستیم سیری. در پریشانی افتادیم و بر همان جان دادیم. اگر ندارید جنون، در ما نگرید اکنون، که روح هریک می ارزد و اشک حسرت می بارد پژمانیست (29) در پرده ها و پشیمانیست در کرده ها. روی آورید و به راه و در حال ما کنید نگاه، که نه از نام ما خبریست و نه از اجسام ما اثریست. تن های ما ریزید، اشخاص ما پوسید، سرهای ما کوفته، مقبرهای ما ناروفته. خان و مان ما خراب و مکان ما تراب (30) در بستر ما دیگری نایب، و یتیمان ما از خانه غایب. ابروی خمیده ما هلاک، نرگس دو دیده ما به خاک. عقیق لبان ما به گرد آمیخته، درّ دندان ما در لحد ریخته، بلبل فصیح، زبان فرو بسته، حقه یاقوتین دهان در هم شکسته. طرّه طرّار ما باده برده، لاله رخسار ما خاک خورده. مرغ روح از ما رمیده، و خاک حسرت از تربت ما دمیده، به باد دهان و به یاد زبان خرسندیم. ما در خاک تیره در بندیم و شما در خواب: «انّ فی ذلک لعبره لاولی الالباب» (31)
پی نوشت ها :
1- نصیحه الملوک، صص 10 و 11.
2-عاصی: معصیت کار، گناه کار.
3- نصیحه الملوک، ص12.
4- همان، ص 11.
5-آنچه مانع از دیدار جمال الهی می شود.
6- کشف : کنار رفتن پرده از جمال حضرت حق.
7- انسان کامل(بازنویسی الانسان الکامل)، ص110.
8- همان، ص111.
9- سلک سلوک، ص110.
10- انسان کامل (بازنویسی الانسان الکامل)، ص127.
11-همان، ص 78.
12- گشایش نامه، ص226و 227
13- همان، ص 231
14- همان.
15- سلک سلوک، ص 27.
16-حقّه: جعبه جواهرات
17- گشایش نامه، صص 227 و 228.
18- روز دین: روز قیامت.
19- بوته: ظرفی گود که زرگران شیشه را در آن گذارند و در کوره قرار دهند تا ذوب شود. در اینجا آتش دوزخ منظور است.
20- زرد اندود: آغشته به زر.
21- چندن: صندل.
22- خلاصه حدیقه (برگزیده حدیقه الحقیقه)، ص146.
23- سلک سلوک، ص115.
24- ماه دو هفته: ماه کامل، قرص تمام ماه.
25- فراش : گستردنی
26- صرّه ای: کیسه زر و سیم.
27- تقریر: بیان.
28- حرمان: بی بهره گی.
29- پژمان : اندوهگین
30- تراب : خاک
31- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج2، صص 588-589.
منبع:نشریه گنجینه، شماره 83