ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه صحابه در تبیین قرآن: بررسی ده حدیث(۵)

۷. حدیث هفتم   ابوجعفر صدوق با اسناد خود به محمد بن موسی بن نصر رازی از پدرش چنین نقل کرده که از حضرت رضا(ع) درباره ی این سخن پیامبر پرسیدند که فرمود:« اصحاب من همچون ستارگانی هستند که به هریک اقتدا کنید، هدایت یابید

جایگاه صحابه در تبیین قرآن: بررسی ده حدیث(5)

7. حدیث هفتم
 

ابوجعفر صدوق با اسناد خود به محمد بن موسی بن نصر رازی از پدرش چنین نقل کرده که از حضرت رضا(ع) درباره ی این سخن پیامبر پرسیدند که فرمود:« اصحاب من همچون ستارگانی هستند که به هریک اقتدا کنید، هدایت یابید.» امام رضا (ع)فرمود:« این صحیح است، بدان معنی که پس از پیامبر(دین را) تغییر نداده اند و عوض نکرده اند.»( عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 93، ح 33؛ التفسیر الاثری، ص 103)

نقد
 

مؤلف دنباله ی روایت را طبق عادتش، از آن روی که ذم صحابه را می رساند، حذف کرده است. اینک به متن حدیث - بر اساس آنچه در عیون اخبارالرضا(ع) آمده- توجه کنید تا وثاقت مؤلف و میزان امانتش شناخته شود:
حاکم ابوعلی حسین بن احمد بیهقی، از محمد بن یحیی صولی، از محمدبن موسی بن نضر رازی از پدرش که گفت: از امام رضا(ع) درباره ی سخن پیامبر سؤال شد که فرموده:« اصحابم مانند ستارگان هستند که به هریک اقتدا کنید، هدایت می شوید.» و این سخنش که « نزد من اصحابم را فراخوانید». امام رضا(ع) فرمودند:« این صحیح است. مراد پیامبر، کسانی است که بعد از او تغییر نکرده اند و دین را عوض نکرده اند.» گفته شد: چگونه بفهمیم که آنها تغییر نداده اند یا عوض نکرده اند؟ امام رضا (ع)پاسخ داد:« به دلیل روایتی که از پیامبر روایت کرده اند که ( درباره شان) می فرماید:« مردانی از اصحاب مرا، روز قیامت از کنار حوض من می رانند، همانگونه که شتران بیگانه را از آب می رانند. من می گویم: خدای من! اصحابم، اصحابم، به من گفته می شود: تو نمی دانی که
بعد از تو چه بدعت هایی پدید آوردند. آنگاه ایشان در زمره ی اصحاب شمال به شمار خواهند آمد. من می گویم: برایشان دوری و لعنت باد. اینک آیا می بینی؟ این( مدح پیشین) برای کسانی است که تغییر ندهند و عوض نکنند.»( عیون اخبارالرضا، ج1، ص 93، ح 33؛ بحارالانوار، ج 28، ص 18؛ سند الامام الرضا عطاردی، ج 2، ص 496)
از آنجایی که دنباله این روایت، مطلبی خلاف عقیده مؤلف را می رساند، وی آن را انداخته، همانگونه که شیوه اوست و مشابه آن در روایات سابق گذشته است بخصوص حدیث پیشین که از صدوق نقل شد. البته این نخستین بار نیست که حذف و تغییر طبق دلخواه مؤلفان روی می دهد. این نخستین سبویی نیست که در اسلام شکسته شده است، بلکه نظائر بسیاری دارد که اکنون در صدد بازگویی آنها نیستیم.
7-2- سند ضعیف است به خاطر وجود احمد بن محمد بن اسحاق طالقانی و پدرش، زیرا آن دو مجهول هستند و یادی از آنها در مجموعه های رجالی شیعه نمی یابیم.
7-3- پیشتر گفتیم که صحابه وقتی با پیامبر مخالفت کردند و بدعتهایی پدید آوردند، پیامبر به آنها خبر داد که آنها داخل آتش جهنم می شوند و از آن خلاصی نمی یابند مگر اندکی قلیل(1).
7-4- این نکته نیز بیان شد که در موثقه ی اسحاق بن عمار آمده است که مراد از اصحاب در کلام رسول خدا (ص)که فرمود:« اصحابم مانند ستارگان هستند...»، همان ائمه (ع)است. در تأیید این قول، روایتی در کتاب عوالی اللئالی آمده است که فرمود:« منم همچون خورشید، و علی همچون ماه، و اهل بیتم همچون ستارگان اند که به هریک اقتدا کنید، هدایت می یابید».( عوالی اللئالی ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 86، اثبات الهداة، ج 1، ص 665، فصل 73، ح 862)
7-5- علمای اهل تسنن، « صحابه» را به معنای کسانی می دانند که مشرف به دیدار رسول خدا شده اند. آنگاه با این حدیث به مشکل برمی خورند. از این رو، گروهی از آنان بطلان و جعلی بودن حدیث نجوم را تصریح کرده اند. احمد بن حنبل گفته: حدیثی است که صحیح نیست. بزار گوید: این کلام درباره ی پیامبر صحیح نیست. دار قطنی گوید: ضعیف است. ابن حزم گوید: این خبر دروغ، جعلی و باطل است، هرگز صحت ندارد. بیهقی گوید: سندهای همگی آنها ضعیف است. ابن عبدالبر گوید: إسنادش صحیح نیست. ابن جوزی گوید: این صحیح نیست. ابوحیان گوید: رسول خدا آن را نگفته است و آن حدیثی جعلی است که در مورد رسول خدا صحیح نیست. ذهبی گوید: این سخن باطل است. ابن قیم- بعد از اشاره به بعضی طرقش- گوید: چیزی از آن اثبات نمی شود.
همچنین محدثان دیگر، آن را ضعیف دانستند: از جمله ابن حجر عسقلانی، سیوطی، سخاوی، متقی هندی، مناوی، خفاجی، شوکانی و ألبانی( کلام البانی در کتابش« سلسلة الاحادیث الضعیفة»ج1، ص 78 آمده است. در مورد کلام دیگران مراجعه شود به مجله تراثنا، ج 45، ص 86 و ج 52، ص 18، خلاصة العبقات، ج 3، ص 123؛ نفحات الأزهار، ج 3، ص 116، شرح احقاق الحق، ج 3، ص 99؛ محاضرات فی الاعتقادات، ج 2، ص 574؛ الرسائل العشر، 19)
7-6- فرض کنیم که معتقد شویم مراد از حدیث همان صحابه رسول هستند، یعنی اینکه هرکسی که او را دیده با او همدم شده باید از او تبعیت شود، همانطور که عامه پنداشته اند. در این صورت، این سخن کشتن تمامی آنان را جایز می شمارد، زیرا آنها اختلاف کرده اند و با یکدیگر جنگیده اند. و اگر مسلمانی به علی(ع) اقتدا می کرد و با صحابه ای که با او بودند، همراهی می نمود و با معاویه می جنگید، سپس برایش آشکار می شد و تبعیت معاویه و همراهان صحابی او را برمی گزید، پس در این صورت جنگ با علی برایشان جایز می گشت.
این سخنی نادرست است و هرگز خدا و رسولش به تبعیت و اقتدا به اقوامی که
با یکدیگر اختلاف دارند امر نکرده اند، زیرا در آن صورت، فردی که مأمور به پیروی از آنان است، نمی داند که از کدام یک پیروی کند.
شهید نورالله شوشتری گوید: همچنین بر این مبنا لازم می آید که هرکسی به سخن برخی از صحابه ی جاهل و حتی فاسق یا منافق اقتدا کند، و عمل به سخن برخی عالمان صالح از ایشان را ترک گوید، او را هدایت یافته بدانیم. همچنین لازم می آید که اقتداکننده به قاتلان عثمان را و کسانی را که به یاری او نرفتند، مهتدی بدانیم. نیز در آن صورت باید اقتداکننده به عایشه و طلحه و زبیر که در برابر علی (ع)برخاستند و با او مبارزه کردند، هدایت یافته باشند و کشته شدگان هر دو طرف در بهشت باشند. جالب تر اینکه اگر شخصی در صفین به معاویه اقتدا کند و تا نصف روز همراه او بجنگد، سپس در نصف دیگرش برگردد و تا آخر روز همراه با علی (ع) بجنگد، زیرا در هر دو حالت- بنابراین نظر- هدایت یافته ی تابع حق است! این توالی در هر شکل و صورت، ضرورتاً و به اتفاق باطل است.( الصوارم المهرقه، 4)
بر این مبنای باطل، کشتن مؤمن بی گناه و زنا با همسرش را مجاز می داند، بخاطر اقتدا به خالدبن ولید، بدان سان که در حقّ مالک بن نویره انجام داد. نیز خوردن شراب بخاطر اقتداء به قدامة بن مظعون، مجاز می گردد.
ابن حزم گوید: ممکن نیست که رسول خدا (ص) به پیروی از هر گوینده ی صحابه امر کند، در حالی که بعضی از آنان چیزی را حلال می دانسته و شخص دیگری از آنها همان را حرام می شمرده است. بر این مبنا:
- فروش شراب بخاطر اقتداء به سمرة بن جندب، حلال است.
- خوردن برف برای روزه دار، بنابر اقتداء به ابی طلحه حلال است و بخاطر اقتداء به غیر آنان، حرام.
- ترک غسل از روی تنبلی، بخاطر اقتداء به عثمان و طلحة و برخی دیگر از اصحاب، واجب است و بنابر اقتداء به عایشه و ابن عمر، حرام.
برای هریک از مطالبی که ذکر شد، روایت هایی با اسنادهای صحیح داریم. ( احکام ابن حزم، ج 6، ص 810)
ابن حزم در همان کتاب گوید: اشتباه کرده اند گروهی که گفتند: اختلاف، رحمت است. آنها استدلال کرده اند به خبری که از پیامبر روایت شده که:« اصحابم همچون ستارگان هستند که به هریک اقتدا کنید، هدایت می شوید».
ابن حزم می افزاید: حدیث مذکور، باطل، دروغین و از ساخته های اهل فسق است، بخاطر دلائل ضروری و بدیهی، از جمله:
الف- طریقه ی نقل آن صحیح نیست.
ب- امکان ندارد که پیامبر(ص) امر کند به آنچه از او نهی شده، در حالی که حضرتش خبر داده است که ابوبکر در تفسیر خود به خطا رفته و تأویل عمر در مورد هجرت را دروغ دانست و اسید بن خضیر را در تأویلش درباره ی کسی که شمشیر خود را در حال جنگیدن به او بازگردانده تکذیب کرده است و ابوسنابل را در مورد فتوایی که درباره حکم عده داده، متهم دانسته است...
محال و ممتنع است و هرگز روا نیست که پیامبر امر کند به پیروی از آنچه به خطای آن خبر داده است، چرا که در این صورت، امر به خطا کرده است - خدا از این نسبت ناروا دور باد و پیامبر نیز از این خطا برکنار است... با آن که پیامبر خبر داده که آنها خطا می کنند، روا نیست که ما را به پیروی از چنین کسانی امر کند، مگر اینکه مراد حضرتش آن باشد که مردم، آنچه را که صحابه از او روایت کرده اند، نقل کند. این صحیح است، زیرا که تمام آنان ثقه هستند. پس اگر کسی از هریک از آنان نقل کند، اشتباه نکرده و هدایت یافته است.
ج- پیامبر (ص)سخن باطل نمی گوید بلکه سخنش حق است. اما سخن کسانی که اصحاب را به نجوم تشبیه کرده اند، تشبیه فاسد و دروغ آشکار است، زیرا کسی که بخواهد به محلّ طلوع ستاره ی جدی برود، اما در جهت مطلع برج سرطان حرکت
کند، هدایت نشده است بلکه به بیراهه منحرف شود و خطای فاحشی مرتکب شده و آشکارا زیان کرده است. چنین نیست که همه ی ستارگان در هر راهی هدایت کننده باشند.
پس تشبیه مذکور باطل است و دروغین بودن آن حدیث و سقوط آن از درجه ی اعتبار، ضرورتاً آشکار است.(2)
سید ابن طاووس گوید: از روایات شگفت انگیزشان این است که آنها به پیامبرشان نسبت داده اند که:« اصحاب من همچون ستارگانند که به هریک اقتدا کنید، هدایت می یابید». این در حالی است که می دانیم صحابه همدیگر را تکفیر می کردند و به گمراهی یکدیگر شهادت می دادند و خون همدیگر را حلال می دانستند و بعضی در این جریانات سرکرده بودند، همانطور که در قتل عثمان و جنگ بصره و صفین و دیگر مناقشات و اختلافات رخ داده است.
اگر اقتداء به هریک از آنها درست می بود، اقتداء به هریک از آنها خطا بوده است، به این دلیل که برخی از آنان به خطا و اشتباه دیگران شهادت می دهند، که در آن صورت، گمراهی یا قتل تمام آنان روا بود. آن مقدّمه و این نتیجه، از خرد اهل دیانت بسی دور است!(3)

پی‌نوشت‌ها:
 

*کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب .
1. رجوع شود : صحیح بخاری، ج 7، ص 207( 1259، رقم 6587) کتاب الرقاق، باب فی الحوض.
2. احکام ابن حزم: ج 5، ص 642.
3. الطرائف: 523.
 

منبع:نشریه سفینه، شماره 25.
ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان