5. حدیث پنجم
در تفسیر ابوالفتوح رازی نقل می کند که امام رضا(ع) از پدرش امام کاظم و او از پدرش امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود: آل محمد بر این مطلب اجماع دارند که درباره ی اصحاب پیامبر بهترین سخن را بگویند.( تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 49)
در حاشیه، تمام حدیث این چنین نقل شده است: امام علی بن موسی الرضا از پدرش امام کاظم و از پدرش امام صادق(ع) روایت کرد که فرمود: « آل محمد (ع)بر این سخن همداستان اند که بسم الله الرحمن الرحیم آشکار ادا شود، و قضای نماز شبی که فوت شده در روز و قضای نماز روزی که فوت شده در شب ادا شود، و درباره ی یاران پیامبر، بهترین سخن را بگویند.»
آقای معرفت می افزاید: ببینید که چگونه حسن قول به صحابه را مظهر و نماد اهل بیت قرار دادند، نظیر آشکارا بیان کردن بسم الله الرحمن الرحیم.( التفسیرالاثری، 103)
نقد
بر این سخن اشکال هایی وارد است:
5-1- وی در اینجا به استدلالی سست چنگ زده و به روایتی استناد کرده است که نه دلالت بر مطلب دارد و نه از نظر سند چیزی را اثبات می کند، با این استدلال نمی توان سخن محکم و استوار کتاب خدا و سنت اهل بیت را رها کرد.
حوادثی که پس از پیامبر (ص)اتفاق افتاد، عمده برپاکنندگان این حوادث از صحابه بوده اند، چگونه می توان درباره ی آنها قضاوت کرد. حوادثی مانند سوزاندن درب منزل فاطمه زهرا (ع)و هجوم به منزل آن حضرت و شکستن پهلوی ایشان و سقط فرزند آن حضرت( محسن) و یا جنگ جمل، جنگ صفین و حتی ماجرای کربلا، درباره رفتاره و سیره شیخین آیا علی (ع)در روز شورا، در پاسخ به عبدالرحمان بن عوف، سیره ی شیخین را باطل ندانست؟ و پرسش های فراوان دیگر که پیرامون این حدیث وجود دارد.
5-2-روایت، مرسل است ( سند ندارد).
5-3-محدث نوری این روایت را از تفسیر ابوالفتوح رازی نقل کرده، در حالی که این جمله که« درباره اصحاب پیامبر بهترین قول را بگویند» در آن نیست.( مستدرک الوسایل، ج 4، ص 189)
5-4 - این روایت در کتب عامه آمده، از جمله در کتاب تاریخ دمشق با این سند و با این متن:« ابوالفضل محمدبن عمربن یوسف از طریق اجازه خبر داد که ابوالغنائم عبدالصمد بن مأمون ما را آگاه کرد. از سوی دیگر ابوعبدالله مقری از ابوالفضل بن کریدی از ابوالحسن عتیقی آگاه کرد ما را که آن دو ( ابوالحسن و ابوالغنائم) گفتند: ابوالحسن دارقطنی از احمدبن محمد بن عتبه از ابراهیم بن حبیب از عمرو از جابر از محمد بن علی ( امام باقر(ع)) به ما خبر داد که گفت: بنی فاطمه قبول کردند که در حق ابوبکر و عمر بهترین سخنی را که ممکن است بگویند.( تاریخ دمشق، ج 54،
ص 284؛ به نقل از او: سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 406، به صورت مرسل)
درباره ی این روایت می گوییم که سند آن ضعیف است، زیرا ابوالفضل بن کریدی و احمد بن محمد بن عتبه، مجهول اند و شرح حالی برای آنها در جوامع رجالی شیعه و سنی ذکر نشده است.
5-5- شهید نورالله شوشتری این روایت و روایات دیگری از ابن حجر را در این باب نقل نموده است. سپس به آنها پاسخ داده، به گونه ای که راه را بر هر عذر و بهانه ای ببندد. اینک به متن کلام او بنگرید:
«( ابن حجر گوید:) از محمد باقر حدیث رسیده که فرمود: بنی فاطمه( رضی الله عنهم) اجماع کرده اند که بهترین سخنی را که می شود گفت، درباره ی شیخین بگویند.
من( نورالله شوشتری) در پاسخ می گویم: آنچه در این باب، از بزرگان اهل بیت نقل کرده،( بیهوده است مانند) ادعای زنده کردن مرده یا روشنی بخشیدن به چراغش بدون روغن می ماند که یا بهتانی ناشی از تعصب است یا اینکه بر مبنای تقیه از امام معصوم(ع) صادر شده است، چنان که به یاری خداوند به زودی آشکار خواهیم نمود.
ظاهراً این استاد نادان و یاران دروغ پردازش، به خاطر حمایت مذهبشان، پنداشته اند که اگر خبری دروغین را جعل کنند که اسنادش به مولایمان امام باقر و امام صادق و یا به عبدالله المحض و پسرش نفس زکیه منتهی شود، شیعه به محض شنیدن و خواندن آن گمراه می شود و به صدق و درستی آن حکم می کنند و رجال و اسنادش را می ستایند، اگرچه گناهکار باشند، آنگاه در تنگنای سکوت می افتند و برایشان تحمیل شرم آوری به بار می آورد.
و این جهالتی است که بر مردم مخفی نمی ماند و کوته فکری است که فقط از چنین کسی سر می زند.
ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری(1)
قاضی نورالله می افزاید: این سخن که« بنی فاطمه اجماع کرده اند»، می رساند که این کلام را برای دفع ضرری ذکر کرده که به آنان روی می آورد به این دلیل که آنها متهم اند که درباره ی شیخین بهترین سخن را نمی گویند. و اگر مطالب یاد شده را در نظر نگیریم، بی مناسبت نبود که در مقام تأکید( بر سخنش) بگوید:« بنی هاشم اجماع کرده اند.» تا این سخن، شامل بقیه ی ذریه ی علی (ع)شود، اعم از آن که فاطمی باشد و یا غیر از آنان یعنی آل عباس و عقیل و جعفر و مانند آنها.
علاوه بر این باید افزود: ما علم قطعی داریم بر اینکه اجماع بنی فاطمه آن است که درباره ی احدی از مسلمانان جز به نیکویی سخن نگویند، پس تخصیص شیخین از میان تمام مسلمانان، و آنگاه در میان صحابه و سپس در میان خلفای چهارگانه چه وجهی دارد که در این میان، فقط شیخین مطرح شوند؟ اگر پرداختن به تهمت در شأن مسلمانان و هویدا ساختن ترس و تقیه از طرف شیخین نبود که به عیب جویی از شیخین و بدگویی به آنها نمی پرداختند، چرا این تخصیص مطرح شود؟
باید بگوییم که هیچ شک و تردیدی نیست که بهترین گفتار در شأن شیخین، بیان بعضی از کردارهای ناپسند آنهاست که متواتر و متداول به زبان شیعیان و غیرشیعیان است... پس روایت ذکر شده به نفع ماست نه به ضرر ما.( الصوارم المهرقه، 239)
در سخن این شهید که خودش را در راه دفاع از حریم ولایت مولایمان امیرالمؤمنان فدا کرد، پند و تذکری است برای کسی که گوش دل به کلام حق فرا دهد و به حقائقش توجه کند، در حالی که گواه باشد.»(2)
6.حدیث ششم
شیخ صدوق به اسنادش از اسحاق بن عمار، از جعفر بن محمد، از پدرانش (ع)روایت کرده که رسول خدا (ص)فرمودند:« آنچه را که از کتاب خداوند عز و جل دریافتید، باید به آن عمل کنید، هیچ عذری در ترکش برایتان وجود ندارد. و آنچه که در کتاب خداوند عز و جل نیامده است و در سنت من می باشد، هیچ عذری برایتان در ترک سنت من نیست. و آنچه که در سنت من نیامده است، به آنچه که اصحاب من گفته اند اعتقاد داشته باشید؛ چرا که مثل اصحاب من در میان شما همچون ستارگانی است که هریک را بگیرید، هدایت می شوید.»( معانی الاخبار شیخ صدوق، 156؛ التفسیر الاثری، 103)
نقد
تردید نیست که این روایت موثق است، اما در شأن و منزلت اهل بیت (ع)وارد شده، چرا که در پایان حدیث آمده:« پرسیدند: ای رسول خدا! اصحاب شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: اهل بیتم». صدوق این حدیث را به این اسناد روایت کرده است:« محمد بن حسن بن احمد بن ولید- رحمت خدا بر او باد- برایم نقل حدیث کرد که گفت: محمد بن حسن صفار، از حسن بن موسی خشاب، از غیاث بن کلوب، از اسحاق بن عمار، از جعفر بن محمد از پدرانش (ع)که در پایان آن آمده است:« اختلاف اصحاب من برایتان رحمت است، گفته شد: ای رسول خدا! اصحاب شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: اهل بیتم.»( معانی الاخبار شیخ صدوق، 156)
اما مؤلف علیرغم کمال معرفتش و شدت وثاقت و امانتش، آخر روایت را حذف کرده تا زمینه ی مناسبی را برای تغییر حقایق آماده کند و به وسیله ی آن بر حجیّت قول صحابه دلیل آورد.
شگفتا! مؤلف روایت سابق را که مرسل و جعلی بود، از تفسیر ابوالفتوح رازی این چنین نقل کرده:« بنگر چگونه نیکو سخن گفتن درباره ی صحابه را شعار اهل البیت قرار داده، همانند آشکار کردن بسملة»، اما دنباله ی روایت را حذف نموده است که مراد از
صحابه در کلام پیامبر، همان اهل بیت هستند، علاوه بر اینکه این روایت تعدادی از روایات نبوی را تبیین و تفسیر می کند که از طریق اهل سنت وارد شده و مضمون آن، مدح صحابه است و اینکه صحابه فقط اهل البیت (ع)می باشند.
پینوشتها:
*کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب .
1. قاضی نورالله در اینجا آورده:« اطرق کری، اطرق کری، ان النعامة فی الوری». این جمله، ضرب المثلی است به این مضمون که: « ای کوته نظر! ساکت باش، تو کجا و گفت و گو در باب این موضوع کجا؟» چون بیت حافظ را نزدیک به این مضمون یافتیم، همان را آوردیم.( مترجم)
2. اشاره به آیه ی 37 سوره ی ق.
منبع:نشریه سفینه، شماره 25.
ادامه دارد...