«روزهای آبی، شب مکافات» یک داستانِ بلندِ عاشقانه 80 صفحهای است. داستان این کتاب که توسط انتشارات آرادمان منتشر شده، درباره مردی است که عاشق همسرش است، او را از دست میدهد، اما نمیتواند این «فقدان» را بپذیرد. به دنبالش میرود. اول، با دستگاهی که نامش را «زنده خاطرات» گذاشته سارا را بارها به این جهان احضار میکند و بعد که سارا نمیآید، خودش سراغِ او را میگیرد. داود نمیداند عازم کدام جهان است، اما میداند بدون سارا زندگی تحمل ناپذیر خواهد بود...
«کمی جلوتر از صورتم چیزی شبیه یک چاه میدیدم... درویش پایین پایم نشسته بود وُ با طناب کلفتی مچ پاهایم را به هم میبست... نمیتوانستم سرم را بلند کنم تا آن حوض، و دختر سفید پوش را که احتمالا سارا بود، ببینم... باران میکوبید روی سرم... تن له شدهام را کشید کنار چاه و انداختم پایین... همه چیز مثل رعد و برق بود... با دستهای باز و صورتِ سراسر پذیرا، افتادم وسط چهار راه کارگر...»
مجتبا هوشیار محبوب، داستاننویس، متولد 1366 در تهران است. او فارغالتحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. از او سه کتاب منتشر شده است: داستان بلندی با نام «آقای مازنی و دلتنگیهای پدرش» (1390)، اثری پژوهشی-انتقادی با عنوان از «رمان؛ جستارهایی پیرامون آثار هوشنگ گلشیری» (1394) و داستان بلند «آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» (1395). داستان بلند آقای مازنی و دلتنگیهای پدرش از سوی جایزه ادبی واو (رمان متفاوت)، اثر شایسته تحسین سال 90 انتخاب شد.
او در مقام روزنامهنگار هم یادداشتها، گزارشها، مصاحبهها و ریویوهایی منتشر کرده است. از مجتبا هوشیار محبوب به عنوان مترجم مطالب پراکندهای در حوزه داستان و شعر معاصر جهان خواندهایم. شعر ِ شاعرانی نظیر استنلی کونیتز، هیرومی ایتو، لیندا گرگرسون، فیونا سمپسون، هلن دانمور، لاچلان ماکینون، ماکسین کومین، اشن وانگ و غیره برای اولینبار توسط او برگردانده شدهاند.
«روزهای آبی، شب مکافات» را آرادمان در 500 نسخه، به بهای 10000 تومان، با طرح جلدی از بهروز فائقیان منتشر کرده است.