نویسنده: پوهنیار سکندر، استاد دانشکده تاریخ و ادبیات دانشگاه بلخ
درآمد
علامه شهید سید اسماعیل بلخی، این فریادگر عدالت خواهی و پیکار در برابر ستمگران و طاغوتیان خود کامه دوران حیات خود، در اوایل قرن جاری یکی از احیاگران سنت تعزیه خوانی و ادبیات عاشورایی در افغانستان بوده است. هر لحظه از ایام پربهای عمر او همچون خاطره ماندگار از انبوه دردها و رنج ها در بستر تاریخ نقش بسته است. این مرد پرخاشگر و مبارز نستوه برای فروریزی کاخ های پوشالی طاغوتیان جز راه سرور خود، سرور شهیدان عالم حسین بن علی (ره) راه دیگری نمی شناخت:
چون سخن از عاشورا و قیام سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در آیینه اندیشه های علامه بلخی است، قصد دارم به این بعد از زندگانی آن راد مرد حماسه ساز و علامه محبوب القلوب بپردازم. اغلب علما و همنشینان علامه بلخی نقل کرده اند که هرگاه که سخن از حسین (ع) به میان می آمد، ناخودآگاه چهره او دگرگون می شد و لب به سخن از مکتب شهادت و ایثار می گشود. چرا که او فرزند مکتب عشق به عاشورا است. عشق به اهداف مقدس و آرمان های الهام بخش در برابر همه نوع ستمگری ها، رذالت ها و کجروی ها است. عشق به نافرمانی در برابر بدعت ها و فسق و فجورها در طول تاریخی بشری است. عشق به مردانگی و جانبازی در راه آزادگی است. بسیاری از مردان بزرگ و رهبران نهضت های آزادی بخش در قرن اخیر همچون بلخی شهید، مشی صحیح مبارزه را از مکتب کربلا و نهضت عاشورا آموختند و از حماسه عاشورا الهام گرفتند.
بزرگ مردانی چون جواهر لعل نهرو، علامه اقبال لاهوری، سید جمال الدین اسد آبادی و دیگران در مبارزات ضد استعماری و استقلال طلبانه شان از امام حسین (ع) الهام گرفته اند. علامه سترگ بلخی نیز درس این مکتب را در هر گوشه ای از کارنامه اش جاودانه ساخته است. به گونه ای که بسیاری از سروده ها و نوشته های او با نام عاشورای خونین، این تراژدی ابدی تاریخ که در عین حال درس کبیری از تسلیم ناپذیری و پرخاشگری در برابر ستمبارگی، خودکامگی، خودخواهی، جاه طلبی و بی دیانتی است پیوند عمیق دارد. چنانچه او در یکی از خطابه هایش به مردم عذاب کشیده ما گفته بود... خارستان کربلا را خون حسین گلستان کرد. خون جگر شما نیز گلستان را بار می آورد.
آری، آن شهید سبق حماسه آفرینی و شهامت را از مکتب شهادت حسین آموخت که چگونه جسوران حسین و یاران او در آن نبرد نابرابر به چهره مرگ نگرستند و بدون کوچکترین هراسی درس ایثار، مردانگی، غیرت و بلند اندیشی را به امت پیامبر اسلام (ص) و همه آزادی دوستان گیتی آموختند.
به نظر بلخی محرم جشن خون است و تنها با خون می توان لکه سیاه ستم را از صفحه زندگی اجتماعی تطهیر کرد. محرم جشن خون نام دارد. استقامت حق گرفتن از بیدادگر و موقع ندادن به ظالم و نظام استبدادی و ایستائی تا فرجام. قهرمانان عاشورا کسانی اند که تا پای جان از ارزش ها و حق و حقیقت دفاع می کنند، و تا مرز کشته شدن هم بر سر پیمانشان استوار به پیش می روند... و در یک کلام «انسان بودن» را با رفتار خویش تفسیر می کنند... و حماسه عاشورا را رنگ جاودانگی می بخشند و پیروزی خون بر شمشیر را به عنوان اصل خلل ناپذیر در صفحه تاریخ به ثبت می رسانند.
سید اسماعیل بلخی بیش از همه روی بعد حماسی و پرخاشگری و دادخواهی و تسلیم ناپذیری در برابر ستمگری را آیینه پندار و انتباه می انگارد. در صفحات تاریخ انسانیت پیروزمند حسین و یاران اوست. زیرا او تا واپسین لحظه نبرد رزمیده است، و روح عصیان و نترسی را در دل ها دمیده است. این همه پیام را در کلام و سرود بلخی با وضوح می توان خواند و درک کرد. زیرا شهید بلخی برای بیان حماسه جاوید عاشورا دو ابزار مفید و مؤثر در اختیار داشت. «خطابه و شعر». او در بهره گیری از هنر خطابه و فن گفتار بدون اغراق کم نظیر بود.
آهنگ دلنواز سینه آتشین و دردمند همراه با آن محتوای غنی سخن بلخی را تا اعماق جان ها نفوذ می داد، و حصارهای دل را به راحتی تسخیر می نمود... بخصوص زمانی که از حماسه جاوید عاشورا برای مردم می گفت مخاطبین را سخت منقلب می کرد و در قلوب و عواطف طوفان به پا می کرد. باری او در یکی از خطابه هایش با صدای دلنشین و آهنگ روان بخش گفت: «این تحول، آرزو و مرام مردانه حسین را تکاملی بخشیده است. حسین را حسینی ساخت که دنیا را تکان داد... امروز سر تعظیم هر دانشمندی به آستان حسین خم است، و هر مردی مجبور است خوشه از مردانگی حسین بچیند».
سید اسماعیل بلخی با مهارت، حماسه ماندگار و خونین کربلا را به تفسیر و توجیه می نشیند. با دقت هنرمندانه درد و نبرد او را به تصویر می کشاند، و آرمان پاک آن جاویدان کارنامه را با زبان نظم بیان می کند:
ای کشته ای که اسم تو مشکل گشا هنوز
با قصه عجیب تو خلق آشنا هنوز
روید مگر ز خاک تو گل های پاک عشق
کارد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز
طی زمان نبرد ترا یاد هیچکس
هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز
آزاده ای که مجمع آزادگان کون
هر جا شمرده اند ترا مقتدا هنوز
اقوام را قیام تو درس شجاعت است
جاریست فیض عام تو ای رهنما هنوز
بعد از تو بس شهید به دوران گذشته اند
میدان مشق عشق بود کربلا هنوز
زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست
دارند افتخار همه انبیا هنوز
بلخی و همرهان که به زندان کابل اند
شوری ز مسلک نمایند به پا هنوز
***
تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است
دانشسرای مکتب اولاد آدم است
از خیمه گاه سوخته تا ساحل فرات
تعلیمگاه رهبر خلق دو عالم است
با سوز عشق نسبت بدعت دهد رقیب
اسرارها نهفته به شور محرم است
هر آیت هلال محرم به چشم خلق
عینک برای دیدن آن حسن مبهم است
اصغر صحن معرکه رفتن به دوش باب
درسی پی حصول حقوق مسلم است
و بدین سان سید اسماعیل بلخی راه حسینی، راه شهادت و تن ندادن به ظلم و ستم، ایستادگی و پرخاشگری را بر می گزیند. جاودانه بر تارک زمان، با نام و نشان بزرگ با میراث کبیر و ماندگار در قلب ها و روان ها جاودانه می ماند. روزی مولانا جلال الدین محمد بلخی به سلطان علاء الدین شاه ترک گفته بود: «کسانی همانند شما با فروبستن چشم از جهان جاویدانه می میرند. ولی بزرگان و مردان خدا با چشم بستن از جهان تا جاویدان زنده می مانند»، بلخی شهید این سخن را از یاد نبرده و برای همین هم راه شهادت را به خاطر حق و عدالت برگزید، و به جباران تاریخ دست بیعت نداد زیرا او معتقد بود که:
با مستبد که پنجه زدم حق نمی دهد
حق را به ضرب زور گرفتن ضرورت است
آری، این بود نقش حسین و عاشورا در آیینه اندیشه بلخی. این بود کوتاه نگرشی پیرامون آنچه که برای گفتن آن آمدیم. اینک بار دیگر علامه شهید بلخی از ما می طلبد که در این مقطع زمان نباید اشتباهات گذشته را تکرار کنیم. نیرنگ یزیدیان ما را چنان به کام اژدهای خون آشام فرو نبرد، که چند صد سال دیگر به ماتم سید اسماعیل های دیگر گریه کنیم. آری، زمان فراخوان همه ملت عذاب کشیده و رنجدیده!
برادران و خواهران به خود آییم و از مکتب کربلا و حضرت حسین (ع) و مردانی همچون علامه سید اسماعیل بلخی درس تاریخی فرا گیریم. با شهامت و شجاعت در راه مقدس گام نهیم. زیرا خداوند در راه مبارزه عادلانه و دست یابی به حقوق حقه ما با ماست. ملت مؤمن و درد کشیده با ماست. جنبش ملی اسلامی افغانستان در این راستا باید درس بزرگ حماسه عاشورا را مشعل راه خویش قرار داده چلچراغ امید برای همه ملیت های محروم گردد.
منبع: شاهد یاران شماره 64